متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۲۶» 1400/7/19


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۲۶»
امام سجاد (علیه‌السلام) پس از مقدمه‌ای که در دعای بیستم مطرح فرمودند، حالا سه درخواست را مطرح می‌کنند. این سه درخواست همچنان‌که عرض کردم، با جملاتی که تاکنون خواندیم، کاملاً مرتبط است. حضرت می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَک یقِینِی». اینجا دوباره موضوع نیت و مسئله‌ی یقین نیز مطرح می‌شود. «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِک مَا فَسَدَ مِنِّی». جمله سوم، هم شامل منطقه فکر می‌شود و هم شامل منطقه اخلاق و عادات و هم شامل منطقه اعمال. همه را در بر می‌گیرد. درخواست صلاح به‌معنای جامع است.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکمَلَ الْإِیمَانِ، وَ اجْعَلْ یقِینِی أَفْضَلَ الْیقِینِ، وَ انْتَهِ بِنِیتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَک یقِینِی، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِک مَا فَسَدَ مِنِّی».

 

حضور در عزاداری حسینی توفیق بزرگی است

خدمت همه‌ی عزیزان ایام پر برکت ماه ربیع المولود را تبریک عرض می‌کنم. عزاداری‌های عزیزان و عرض ارادت همگان به ساحت قدس حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) مورد قبول پروردگار متعال و عنایت خاص ولی الهی باشد. این توفیق را خدای متعال به همه کرامت فرمود که امسال محرّم و صفر را درک کنیم و به توفیق الهی به محضر سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) عرض ارادت کنیم. توفیق بسیار بزرگی است. کم نبودند عزیزانی که این توفیق نصیبشان نشد. الحمدلله شما برادران و خواهران عزیزم و دوستان صحیفه این توفیق را داشتید و داشتیم که این ایام را درک کنیم؛ مخصوصاً خدای متعال قبول کند از دوستان عزیزی که موفق شدند در راهپیمایی اربعین حضور پیدا کنند.

ما هم با دل و نیاتمان با این عزیزان همراه بودیم. امیدوارم خدای متعال همه‌ی ما را از زیارت‌ها و دعاهای این عزیزان بهره‌مند سازد و مکرر روزی شود، هم برای آنها و هم برای سایر عزیزانی که توفیق نداشتند حضور پیدا کنند. همه به فضل پروردگار متعال با صحت و عافیت و معرفت جهت حضور در این راهپیمایی باعظمت در سال آینده مهیا شویم. کرونا در عراق مدت‌ها است شکست خورده است. طلیعه‌ای که الآن داریم، طلیعه خوبی است. با عنایت اباعبدالله (علیه‌السلام) در ایران هم کنترل شود و این فضا برای همه‌ی دوستان امام حسین (علیه‌السلام) فراهم شود.

 

چهار رکن دعای مکارم الاخلاق

بحث ما در جلسات صحیفه مبارکه سجادیه ذیل دعای بیستم، یعنی دعای مکارم الاخلاق بود. به توفیق الهی بخش نخست این دعای نورانی را که به‌منزله فشرده، عصاره، خلاصه و مبنا برای کل مباحث مطرح‌شده در دعای بیستم است، توضیح دادیم و شرح مختصری تقدیم شد. درباره‌ی ایمان و کمال ایمان، یقین و رفتن به سوی یقین برتر، نیت و مسیر ما به‌سوی زیباترین نیت‌ها، و نیز در موضوع عمل و راه‌های دستیابی به بهترین و زیباترین اعمال بحث کردیم.

معلوم شد این چهار رکن اگر در شخصیت انسان به نقطه مطلوب برسد، شخص به فضل پروردگار متعال به سعادت دنیا و آخرت دست پیدا کرده. از این به بعد وارد محیط تازه‌ای می‌شویم که بسط مضامینی است که قبلاً درباره‌اش سخن گفته شد. این جلسه به‌طور فشرده و مختصر، بحث خیلی شیرینی در ارتباط با فراز بعدی خواهیم داشت که حاوی سه نکته و در عین حال با بحث‌های قبلی کاملاً مرتبط است.

 

نکته‌ای درباره بررسی مضامین دعای مکارم الاخلاق

ترتیب ما از این به بعد در جلسات صحیفه و شرح دعای بیستم، گزارش مضامین خواهد بود و دیگر به شیوه شرح و بسط نیست. چنانچه بخواهیم به شیوه شرح و بسط باشد، بسیار طولانی خواهد شد؛ همانند دعای هشتم که مباحثش حدود هزار صفحه شد! اخیراً در دو جلد در آستانه نشر قرار گرفته. البته هزینه‌اش سنگین است و هنوز مقداری کارهای ویراستاری و آماده‌سازی نیاز دارد. غرض آنکه آن روش، روش شرح بود؛ روشی که در ارتباط با چهار فراز نخست دعای بیستم هم داشتیم. اما از این به بعد، روشمان گزارش است؛ نه ترجمه و شرح. گزارش، اصطلاحی است که من بیشتر در ارتباط با صحیفه مبارکه، قرآن کریم، نهج البلاغه و سایر بحث‌هایم استفاده می‌کنم. گزارش، حد وسط است؛ نه اجمال ترجمه را دارد و نه بسط شرح را. بنابراین سرعتمان بیشتر می‌شود و بیشتر ناظر به نکته‌های کلیدی و اساسی و یادآوری‌های پیش‌برنده و سازنده‌ی نهفته در متن این دعای نورانی است.

بنا داریم مقداری سریع‌تر جلو برویم؛ چون شما‌ استعدادتان برای کارهای سلوکی بیشتر است و می‌خواهید سرعت بیشتری داشته باشید. عالم جوانی هم ـ که بیشتر مخاطبان ما از آن بهره‌مند هستند ـ اقتضای این سرعت را دارد. گمان می‌کنم مراجعه به صحیفه نورانی و به‌ویژه دعای بیستم، عوالم تازه‌ای پیش‌ِروی عزیزان ما خواهد گشود و برای همه‌ی ما خیلی مغتنم است. بنابراین توفیق می‌طلبیم از خدای متعال که بتوانیم این مسیر را به سلامت و عافیت به سرانجام برسانیم و گزاره‌های دعای بیستم که در جلسه یادآوری می‌شود، سرخط کار سلوکی و برنامه زیست و عمل و سبک زندگی همه‌ی ما باشد. چون اصل مسئله این است که انسان این مضامین عالی، خط فکری و اخلاقی را دریافت کند تا هم فکرش را بهسازی کند، هم اخلاقش را، هم اعمالش را کیفیت‌‌بخشی کند با راهنمایی استاد کلی مانند حضرت سید الساجدین (علیه‌السلام)؛ آن‌هم با لطافت و زیباییِ این مضامین عالی که در قالب دعا مطرح می‌شود.

 

برگزاری جلسات صحیفه به‌صورت حضوری

بر اساس وعده‌ای که عزیزان داده‌اند، از جلسه آینده، جلسات ما علاوه بر مجازی، به‌صورت حضوری نیز خواهد بود تا دوستانی که در شهرهای دیگر هستند یا به هر دلیلی امکان حضور ندارند، از درس جا نمانند. اگرچه بلافاصله عزیزانمان در سایت و کانال‌ها تقدیم می‌کنند، ولی این‌طور مباحث را باید از خود گوینده به‌صورت مستقیم دریافت کنید.

این‌هم بشارتی است که عزیزان به ما دادند. به فال نیک می‌گیریم که بحثمان در این مرحله در ماه ربیع شروع شده که به مناسبت ولادت باسعادت پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امام صادق (علیه‌السلام) حقیقتاً بهار است. ربیع الاول جزء محبوب‌‌ترین ماه‌ها برای مؤمنان است؛ ماه فوق‌العاده باطراوت و سبک و دلنشینی است. ان‌شاءالله بتوانیم از فضای بسیار شیرین و جذاب این ماه کمال بهره فکری و معنوی و سلوکی را ببریم.

 

درخواست تکمیل نیت از خداوند

امام سجاد (علیه‌السلام) پس از مقدمه‌ای که در دعای بیستم مطرح فرمودند، حالا سه درخواست را مطرح می‌کنند. این سه درخواست همچنان‌که عرض کردم، با جملاتی که تاکنون خواندیم، کاملاً مرتبط است. حضرت می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَک یقِینِی». اینجا دوباره موضوع نیت و مسئله‌ی یقین نیز مطرح می‌شود. «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِک مَا فَسَدَ مِنِّی». جمله سوم، هم شامل منطقه فکر می‌شود و هم شامل منطقه اخلاق و عادات و هم شامل منطقه اعمال. همه را در بر می‌گیرد. درخواست صلاح به‌معنای جامع است.

اما درخواست اول که در موضوع نیت مطرح شده، شما با بحث نیت آشنا هستید و در فراز «وَ انْتَهِ بِنِیتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیاتِ» بیشتر هم آشنا شدید. بنابراین به آن بحث ‌برنمی‌گردم. اینجا امام (علیه‌السلام) درخواست خود را راجع‌به نیت با کلمه‌ی «وفر» به ساحت پروردگار متعال تقدیم می‌کنند. یک واسطه هم دارد: «بِلُطْفِکَ».

بررسی‌‌های لغت‌شناسی به ما نشان می‌دهد که اینجا در واقع درخواست تکمیل و تتمیم است. وقتی می‌گویند: «وفر شيء»، یعنی «کمل». یا جایی که می‌گویید: «وفرة» می‌توانید بگویید: «اکملة» یا «اتممة». پس ما اینجا در واقع از خداوند تبارک و تعالی تکمیل نیتمان را درخواست می‌کنیم. پس «وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی»،‌ یعنی نیت مرا به لطف خودت کامل کن.

 

منظور از تکمیل نیت

شاید بتوان گفت منظور مواردی است که باید در برنامه بهسازی، عملیات مراقبت و سلوک در محور نیات به‌صورت برجسته به خاطر بسپاریم. یکی از آن ملاحظات این است که در مراتب خالص‌سازی نیت، از مرحله‌ای که نیتمان جهت‌گیری‌اش الهی است، اما شائبه‌هایی در آن هست، عبور کنیم. از این مرحله، خالص‌سازی و تطهیر آغاز می‌شود و تا نقطه‌ای می‌رود که نیت انسان از هر شائبه غیرالهی خالص می‌شود؛ تا آنجا که حتی در نیتْ تحصیل ثواب از سوی خدای متعال هم مطرح نیست؛ نه ثواب و پاداش‌های مادی و نه پاداش‌های معنوی.

به این ترتیب هدف‌گذاری ما وارد مرحله تازه‌ای می‌شود. البته چنانچه انسان از خوف عذاب خدای متعال یا به نیت پاداش و ثواب الهی عمل ‌کند، عملش خالص و پذیرفته است؛ چون کاملاً با تقوا هماهنگ است. اما خود این باز ابتدای مرحله‌ی تازه‌ای است. هدف‌گذاری ما در خالص‌سازی نیت و انگیزه، این است که حتی از نجات از عذاب و جلب پاداش و ثواب الهی نیز عبور ‌کنیم و نیتمان را از این موارد هم تطهیر کنیم. برسیم به افقی که اولیای خدا هدف‌گذاری کرده و گفته‌اند: «وَجَدتُكَ أهلًا لِلعِبادَةِ فَعَبَدتُك‌؛[1] تو را شايسته پرستش يافتم، ازاين‌رو به عبادتت پرداختم». چنین عبادتی، عبادت آزادگان است؛ چنان‌که امیرمؤمنان (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الأحْرَارِ؛[2] گروهى خدا را از روى رغبت و ميل (به بهشت) پرستش كردند، اينْ عبادت تاجران است. و عده‌اى از روى ترس، او را پرستيدند و اينْ عبادت بردگان است. و جمعى ديگر خدا را براى شكر نعمت‌ها (و اينكه شايسته عبادت است) پرستيدند. اينْ عبادت آزادگان است».

به همین علت امام (علیه‌السلام) با اینکه قبلاً فرموده بودند: «وَ انْتَهِ بِنِیتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیاتِ»، اینجا با تأکید بیشتر، از پروردگار متعال دستیابی به آن مرحله‌ی کامل از نیت را تمنا می‌کند. پس این یک معنا می‌شود که طی آن، موضوع اخلاص نیت را ذیل باب «وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی» می‌بریم. البته معانیِ دیگری هم گفته‌اند، منتها این معنی، افقش خیلی بلند و عالی است.

 

معنای لطف

کلمه‌ی لطف که اینجا به‌عنوان کلمه‌ی واسطه قرار گرفته، دو معنا را به ذهن متبادر می‌سازد. یکی مِهر و محبت که در فارسی کلمه‌ی لطف را بیشتر به این معنا به‌کار می‌بریم. معنای دیگر لطف، ظرافت است. وقتی می‌گوییم چیزی لطافت دارد، یعنی ظرافت دارد و در آن دقت به‌کار رفته است. لطیف که از اسماء الحسنی است و اینجا نام لطف حضرت حق را در باب نیت می‌آوریم، هم می‌تواند به‌معنای اول باشد و هم به‌معنای دوم. «وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی»، یعنی از مقام لطف الهی که مقام ظرافت و دقت است، توقع می‌کنیم که نیت ما وارد مداقه و لطیف‌سازی و راهیابی به مراحل بالایی از لطافت شود که با اخلاص کاملاً تطبیق می‌کند. با مهر هم مطابقت دارد؛ یعنی از سر مِهرت دست مرا بگیر و نیت مرا کامل کن و کمال نیت را روزیِ من ساز.

 

تفاوت نیت با آرزو

البته احتمالات دیگر هم هست، ولی فعلاً آنها را بررسی نمی‌کنیم. «وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی» می‌تواند ناظر به تنوع و کثرت و کمیت نیت باشد؛ طبعاً با حفظ کیفیتش. یعنی هیچ موضوعی از موضوعات مورد رضای پروردگار عزیزم نباشد، مگر اینکه من نسبت به آن نیت کرده باشم. خیلی از اعمال صالح، فضایل اخلاقی و آفاق فکری، اساساً در محیط تمنای ما قرار نمی‌گیرد و ما آنها را از خدای متعال درخواست نمی‌کنیم و برای رسیدن به آنها قصدی نداریم. ممکن است در محیط آرزوهای ما باشد؛ ولی آرزو کجا و نیت کجا؟! هر آرزویی، نیت نیست. چیزی که آرزویش را دارید، وقتی نیت شما می‌شود که تمام قوای درونی شما برای رسیدن به آن بسیج شده باشد. اصطلاحاً تمام توانمندی‌های درونی شخص برای رسیدن به آن مقصد یا هدف بالفعل شده باشد. در این صورت می‌توانید بگویید نیتش را داشتم. زمانی آرزو به نیت تبدیل می‌شود که از مبادی تصوری تصدیقی عبور کرده، وارد منطقه عزم شده و در مرحله عزم و اراده هم به بلوغی رسیده باشد؛ به‌گونه‌ای که اگر موانع بیرونی ـ موانعی که خارج از اراده ما است ـ نباشد، شخص حتماً به آن برسد.

اگر به این مرحله رسیدی، از نگاه الهی مثل این است که عمل را انجام داده‌ای. مثلاً مؤمنی تصمیم قطعی دارد که نماز شب بخواند. اما خواب می‌ماند و وقتی بیدار می‌شود، می‌بیند که اذان صبح را می‌گویند. حسرت عجیبی تمام وجودش را می‌گیرد. مقدمات آماده بود و تصمیمش قطعی. همه‌ی کارها لازم را انجام داده بود. مقدمات را فراهم کرده و از جهت باطن هم عازم بوده و هیچ تردیدی نداشته که سحر بیدار می‌شود؛ ولی خواب ماند. طبق روایت، ثواب نماز شب را برایش می‌نویسند.

 

نیت صادقانه، انسان را به مقام جهاد در رکاب ائمه می‌رساند

فرض کنید تاریخ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را مطالعه می‌کنید، به جنگ صفین می‌رسید که امام علی (علیه‌السلام) عازم میدان است. یک‌دفعه حسرت عظیمی قلبت را احاطه می‌کند؛ به‌گونه‌ای که اگر همین الآن آن اتفاق تکرار شود، بدون هیچ تردیدی با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) همراهی می‌کنی. در این صورت نام تو را هم در سپاه امام علی (علیه‌السلام) می‌نویسند. این مطلب، سخن مستند روایی هم دارد.

هنگامی که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از جنگ جمل برمی‌گشت، شخصی از یاران حضرت خدمت ایشان عرضه داشت: دوست داشتم برادرم هم در این جنگ بود. چقدر خوب است آدم در این‌طور موارد دوستانش را یاد کند. به هر ترتیب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود: «أَهَوَی أَخِیکَ مَعَنَا؛ آیا فکر و دل برادرت با ما بود؟». آیا برادر تو واقعاً دلش می‌خواست با ما باشد؟ گفت: بله، می‌خواست با ما باشد، ولی نتوانست بیاید. حضرت فرمودند: او با ما در این جنگ است. نه‌تنها او، بلکه کسانی که در سلب پدرانشان و رحم مادرانشان هستند و هنوز متولد نشده‌اند و در قرون بعدی می‌آیند، آنها نیز با ما هستند؛[3] البته با این فرض که مثل آن شخص اشتیاق حضور داشته باشند.

مثال دیگر نیت، یاری امام زمان است. اگر برای یاری امام عصر (علیه‌السلام) در ایام ظهورش همین حالت را داشته باشید، طبق روایت مثل آنهایی هستید که در خیمه مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) حضور دارند.[4]

غرض اینکه نیت با آرزو فرق می‌کند. البته آرزو چیز بدی نیست، اما نیت چیز دیگری است. در باب نیت به این معنا، به ساحت قدس ربوبی می‌گوییم: پروردگار عزیزم، با مهرت، با لطف و تصرف باطنی‌ات در عمق وجود من، به من توفیق بده و کمکم کن که تمام ساحت‌های عمل صالح را نیت کنم و برای انجام تمام فضیلت‌های اخلاقی، قصد قطعی و جدی داشته باشم.

تمام ساحت‌های تفکر و اندیشه توحیدی، مقصد من و انجام اعمال صالح، هدف من باشد. چقدر عمل صالح داریم! خوش به سعادت کسی که از جهت روحی و قلبی و باطنی به نقطه‌ای رسیده باشد که نیت همه‌ی کارهای خیر را داشته باشد و به همه‌ی آنها فکر ‌کند. برای انجامش، مقدمه‌سازی و برنامه‌ریزی هم کرده باشد.

این‌هم معنای دیگر «وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی». هر دو خوب است، ولی من معنای دوم را می‌پسندم. حضرت به چه مناسبت دوباره به نیت برگشتند؟ چون به‌نظرم «احسن النیات» عمدتاً به کیفیت نیت‌ها معطوف است. در مسئله‌ی خالص‌سازی که قبلاً ذیل «وَ انْتَهِ بِنِیتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیاتِ» توضیح دادم، اخلاص و مراتب اخلاص منظور بود. اینجا حضرت تنوع نیت‌ها و جامعیتش را مدنظر دارند. تکمیل نیت با نیت‌های تازه که در بحث نیت گفتم مطلوبیت دارد که انسان هر کار خوبی را نیت کند.

احتمال دیگری هم وجود دارد. در لغت از کلمه‌ی وفر برای صیانت استفاده می‌شود. «وَفَرْتُ عِرضُهُ»، یعنی آبروی او را حفظ کردم. اگر از این تعبیر استفاده کنیم، معنای «وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی» این خواهد شد که خدای عزیز و مهربانم، با عنایت و لطفت و با تصرف باطنی که در اعماق وجود و نیات و قلب من داری، نیت مرا از آلودگی به انواع و اقسام آفت‌ها، مانند ریا و سُمْعَه[5] و نفاق، حفظ کن. این‌هم معنای زیبایی است.

 

تصحیح یقین با کمک عنایات ویژه الهی

قبلاً راجع‌به یقین و جایگاه و ابعاد و مراتبش، مفصل صحبت کردیم. گفتیم که یقین کمترین چیزی است که بین بندگان خدا توزیع شده و خیلی کمیاب است. اینکه شما در ارتباط با مسئله‌ای به مرحله‌ی صددرصد برسید و هیچ شک و تردید و گمانی در وجود شما نباشد، می‌شود یقین. ما به اینکه وجود داریم، یقین داریم. عمدتاً در مسئله‌ی یقین، بی‌واسطه دیدن و شهود مطرح می‌شود. گفتیم که یقین چقدر فضیلت دارد و چه مقصد بزرگی است؛ لذا جا دارد که انسان آن را از خدای متعال بخواهد.

در فراز اول از خدای متعال خواستید که یقین مرا در برترین حد خودش و بافضیلت‌ترین رتبه خودش قرار دهد. حاصل بحث‌های ما در این زمینه  این ‌شد که «وَ اجْعَلْ یقِینِی أَفْضَلَ الْیقِینِ»، یعنی از مرحله‌ی علم الیقین و عین الیقین عبور کنم و به حق الیقین برسم. پس معلوم می‌شود اینجا حضرت چیز دیگری می‌خواهد و می‌فرماید: «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَک یقِینِی». عندک یعنی به برکت آنچه نزد تو است. تعبیر بسیار عجیب و دقیقی است. درخواستی مطرح می‌کنم که باید از نزد خودت و با عنایت ویژه‌ای که داری، مرا بر این خواسته یاری کنی. حالا موضوع درخواست من چیست؟ یقینم را تصحیح کنی.

 

هر یقینی خوب نیست

یقین ما در معرض مداخله‌های نفسانی و شیطانی است. شخص در یقینش مبتلا به غلط می‌شود و غلط در یقین لطمه‌های فراوانی به انسان می‌زند. شیطان گاهی یقین انسان را رهزنی می‌کند، نه اینکه یقین را از انسان بگیرد؛ بلکه یقین را به گمان یا شک تبدیل می‌کند. یقین انسان با ورود شک باطل می‌شود. اگر به چیزی مثلاً نوددرصد مطمئن بودید، دیگر به آن یقین ندارید، آن ظن است. اگر به پنجاه یا چهل درصد رسید، می‌شود شک.

اینجا سخن از یقین ازدست‌رفته نیست؛ نمی‌گوید یقین مرا از باطل شدن نجات بده؛ می‌گوید یقین مرا از ابتلا به اشتباهات و و انحراف در خود یقین تصحیح کن.

 

نمونه‌هایی از یقین غلط

کسی که جلیقه انفجاری می‌بندد و وسط میدان می‌رود، یقین دارد. یا کسی که برای برداشتن فسادی، حاضر به انجام دادن عملیات انتحاری می‌شود، معلوم می‌شود نسبت به فاسد بودن آن مطلب یقین پیدا کرده است. تا به یقین نرسد که حاضر نمی‌شود انتحار ‌کند. شما تا درباره فسق کسی به یقین نرسیده باشید، غیبتش را مباح نمی‌دانید. اینکه خیلی راحت پشت سر دیگران صحبت می‌کنیم، معنایش این است که نسبت به انحراف و فسق آنان یقین داریم؛ وگرنه اگر شما مؤمن باشید، هیچ‌وقت درباره کسی بر اساس گمان و احتمال و حتی ظن نوددرصد هم حاضر به غیبت نیستید.

اینجا‌ها است که یقین در معرض غلط قرار می‌گیرد. یقین هست، منتها یا درباره موضوعش یا درباره مقصدش، شخص گرفتار اشتباه است. اینجا برای تصحیح یقین خود از خدای متعال مدد می‌خواهیم.

از عبارت «بِمَا عِنْدَک» برداشت می‌شود که این‌قدر مطلب عالی و حساس و مهم است که من برای تصحیح یقینم، از عالی‌ترین سطح عنایت و مدد پروردگار متعال درخواست می‌کنم. «بِمَا عِنْدَک»، یعنی بِلطفکَ، بِکرمکَ، بِقدرتکَ، بِعنایتکَ. شامل همه‌ی این موارد می‌شود؛ لذا به شکل کلی گفته شده «بِمَا عِنْدَک» یقین مرا تصحیح کن.

 

صالح‌سازی تمام وجود در پرتو قدرت الهی

«وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِک مَا فَسَدَ مِنِّی». اینجا درخواست صلاح به باب استفعال رفته که معنایش تأکید است. خدایا من صلاح را می‌خواهم؛ اما در عالی‌ترین سطح و کامل‌ترین حدش. لذا از کلمه‌ی «استصلاح» استفاده و با کلمه‌ی «بِقُدْرَتِکَ» بر آن تأکید مجدد کردم. «بِقُدْرَتِکَ»، یعنی من از قدرت تو مدد می‌گیرم؛ شفیع من قدرت تو است.

صالح‌سازی با قدرت پروردگار متعال در چه عرصه‌ای مدنظر است؟ «مَا فَسَدَ مِنِّی»، تمام وجود من؛ چه در منطقه فکر باشد، چه در منطقه اخلاق، چه در منطقه عمل، چه در مرتبه ظاهر (جوارح)، چه در منطقه باطن (جوانح)، چه در مرتبه صورت، چه در مرتبه سیرت؛ هرجا در وجود من فسادی هست، اصلاحش کن.

فساد مراتبی دارد؛ طبعاً بنابراین چه در اندام‌های ظاهری (جوارح) و چه در اندام‌های باطنی (جوانح)، در هر کدام عیب و بیماری به حسب خودش وجود داشته باشد، آنجا فسادی وجود دارد. فهرست خیلی طولانی از رذائل اخلاقی وجود دارد که هر کدامش در وجود انسان باشد، انسان را زمین‌گیر می‌کند. فساد در منطقه فکر نیز رخ می‌دهد و انسان گاهی گرفتار بیماری‌های فکری می‌شود.

عبارت «مَا فَسَدَ مِنِّی» خیلی مؤدبانه و لطیف بیان می‌دارد که مسئولیت کاستی‌ها و فساد را پذیرفتم و آنها همه ناشی از خودم است. از «مَا فَسَدَ» هم تعمیم استفاده می‌شود؛ تعمیم به ساحت فکر، به ساحت روح، به ساحت روان، به ساحت جسم؛ از منطقه کنش و اعمال تا مرحله گرایش و بینش، در هر کدام از بخش‌های مملکت وجود من که فسادی وجود داشته باشد، از تو می‌خواهم که آن را اصلاح کنی. دایره فساد در مملکت وجود من گسترده است، هر طرف نگاه می‌کنم، اشکال و عیبی می‌بینم. برای صالح شدن و خروج از این عیب‌ها، چشم امیدم به قدرت تو است. تلاش می‌کنم، اما خودم نمی‌توانم خودم را اصلاح کنم. به قدرت تو پناه می‌برم و از قدرت تو برای صالح‌سازی مدد می‌گیرم.

خداوند توفیق دهد این سه درخواست بسیار بسیار بزرگ و مهم درباره‌ی همه‌ی ما مستجاب شود. در همه‌ی این موارد نشانه صدق دعا این است که برای تحقق این سه خواسته، برنامه‌ریزی و فعالیت کنیم و پیگیر باشیم تا به این هدف‌ها برسیم. امیدوارم خداوند تبارک و تعالی دست همه‌ی ما را به مدد مولود عزیز این ماه بگیرد.

 



[1]. ابن أبی جمهور، عوالی اللآلی، ج1، ص404.

[2]. نهج البلاغه، حکمت 237.

[3]. همان، خطبه12.

[4]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج52، ص146.

[5]. سُمْعَه رساندن خبر عمل خوب خود به گوش دیگران است.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *