راهبردهای اساسیِ زندگیِ مؤمنانه
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکفِنِی مَا یشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ».
در این قطعه از دعای نورانی مکارم الاخلاق، سه راهبرد اصلی برای تحقق زندگی مؤمنانه مطرح شده که هرکدام ناظر به بخشی از مأموریت اصلی و محیط عمومیِ زندگیِ انسان است.
1. درخواستِ روزیِ کافی از خداوند
مطلب اول این بود که ما در جریان زندگی دنیاییمان با واقعیتی بهنام تأمین مخارج روبرو هستیم که میتواند ما را از برنامهی اصلیمان باز بدارد. حضرت اینجا تقاضای کفایت کرد و فرمود: «وَ اکفِنِی مَا یشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ».
2. برقراریِ تعادل و تناسب بین کارهای دنیایی و آخرتی
دوم اینکه باید برنامه زندگی خود را متناسب با زندگی جاودانهمان هماهنگ سازیم. در زندگی ابدی چه سؤالاتی از ما پرسیده خواهد شد؟ زندگی دنیایی ما باید در جریان تأمین پاسخهای آن زندگی جاودانه باشد. لذا حضرت در ادامه به خداوند عرضه میدارند: «وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ». سؤال و جواب آخرتی مانند سؤال و جواب دنیایی نیست. هر کاری که اینجا انجام میدهیم، واقعیت و حقیقتش بهعنوان یک امر پیشبرنده و رشددهنده و خوشبختکننده در آنجا به ما برمیگردد. اگر این کار، عملِ صالح باشد، زاد و توشهی راه میشود. اگر انسان اینجا گرفتار غفلت و معصیت باشد، آنجا بهصورت امر بازدارنده، نگهدارنده و ساقطکننده به خودِ شخص عرضه خواهد شد. قرآن میفرماید: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا؛[1] روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده حاضرشده مىيابد». هر کار خیری که انسان اینجا انجام داده باشد، آنجا حاضر میشود. در نقطه مقابلش فرمود: «وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ؛ و آنچه بدى مرتكب شده»؛ اگر کار بدی کرده باشد نیز با آن روبرو خواهد شد. هنگام روبرو شدن با اعمال ناپسندش، آرزو میکند که کاش بین او و عمل ناپسندی که انجام داده، فاصله خیلی زیادی بود: «تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا؛ آرزو مىكند كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصلهاى دور بود». یعنی هیچگاه با آن روبرو نمیشدم. در ادامه آیه فرمود: «وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ؛ و خداوند شما را از [كيفر] خود مىترساند». خدای متعال در این طراحی، بسیار جدی است. حواستان را جمع کنید. هرکس امر و نهی الهی را دستکم بگیرد، بداند که خداوند جدی است و با کسی تعارف ندارد. این نکته دوم بود که جلسهی گذشته مقداری به آن پرداختیم.
3. استفاده بهینه از تمام لحظات زندگی
اما مطلب سوم: «وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ». این جمله چقدر عالی است! یعنی عمر من را در آن جهتی صرف کن که مرا برای آن خلق کردی. مطلب، هم بسیار زیبا، هم دقیق و هم بسیار عالی است.
سرمایه ما عمر ما است؛ این را همیشه به یاد داشته باشید. قبلاً نیز بهمناسبت دیگری عرض کردم، الآن تأکید میشود. سرمایه انسان در این دنیا عمرش است. همین سرمایه است که میتواند به حیات طیّبه و توشهی راه برای سفر جاودانه تبدیل شود؛ همان سفری که باید تنهایی برویم. ما چیزی غیر از عمر نداریم. این عمر و این فرصتی که خداوند تبارک و تعالی در این دنیا به ما داده چگونه برنامهریزی شود تا نتیجهاش آن حیات طیبه شود و زندگی دنیایی ما را نیز پاک و گوارا کند؟ هم اینجا و هم آخرت ما را که سرای ابدی ماست، حیات طیبه کند؟ هنر انسان این است که از آنچه خداوند تبارک و تعالی در اختیار او گذاشته، درست استفاده کند. اصلِ عمر در اختیار ما نیست، هیچ اندازهاش در اختیار ما نیست، اینکه هرکدام از ما چقدر فرصت داریم و این روز و شبها در اختیار ما نیست، اما مدیریتش در اختیار ماست، کیفیتبخشی به عمر در اختیار ماست، نوع مصرفش در اختیار ماست. این نکته کلیدی است؛ اینکه خدای متعال این سرمایه را در اختیار شما گذاشته با هر مقداری که برای شما تعیین شده است. این مقدار صدر و ذیلی دارد که اسمش اجل است و در اختیار هر کسی است. اختیار انسان اینجا بهکار میآید وگرنه زمان، جبر محض است و کاملاً جدی است. قاهریت عجیبی دارد. اگر میخواهید معنای جباریت و قهاریت را درک کنید، زمان را بشناسید. زمان اینگونه است. من گاهی در خلوت خودم شروع میکنم زمان را محاسبه میکنم. روی این موضوع تمرکز کنید، تمرکز نیاز است؛ از زمان فراخ شروع به تمرکز کنید. در ذهن ما معمولاً زمان فراخ است مانند یک شبانهروز. این را به ساعت تقطیع کنید، سپس به دقیقه و بعد به ثانیه تقطیع کنید، به کسری از ثانیه که قابل درک باشد تقطیع کنید؛ آن چیزی که انسان میتواند حس کند. بهترین کار این است که یک ساعت دارای ثانیهشمار مقابل شما باشد. در این تأملی که میخواهید کنید، ثانیهشمار نیاز است. ثانیهشمارهایی که حرکت مداوم دارد بهتر است؛ نه آنها که حرکت متقاطع دارد. آنها که حرکت مداوم دارد، پیوسته میچرخد و آنگاه شما ناتوانیِ خود را پیدا کنید.
تحلیل و تفسیر زمان از زبان امام علی (علیهالسلام)
میخواهم بگویم ما در برابر قاهریت زمان چقدر عاجزیم. زمان خیلی جدی است و هیچ کاری از دست تو برنمیآید؛ نه میتوانی متوقفش کنی، نه میتوانی آن را برگردانی. آن را که رفته نمیتوانی برگردانی، این زمانی که دارد میآید نمیتوانی جلویش را بگیری. اگر کسی راز زمان را درک کند به ارزش آن پی میبرد؛ قاهریتش را درک میکند و به قیمت اختیار ما برای کیفیتبخشی به این سرمایه الهی پی میبرد. تعبیر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) این است: این شب و روز از تو خودت را میگیرد: «يَأخُذانِ مِنكَ» یعنی سرمایه اصلیات را میگیرد. یک راه بیشتر نداری: «فخُذْ مِنهُما»؛[2] تو هم از آنها بگیر، نگذار فقط آنها بگیرند. این بیان علوی تعبیر دقیقی است. کلاً کلمات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بسیار مرتفع است. فرمود حالا که شب و روز از تو میگیرند، یک راه بیشتر نداری، تو نیز از آنها سهمت را بگیر؛ در غیر این صورت، خسارت میشود. اما اگر توانستی سهمت را بگیری، آنها که میبرد، تو هم میبَری.
علت مهم از دست دادن زمان
بنابراین کشف راز زمان بسیار مهم است. براساس طبع تسویفی و تنبلی که ما انسانها داریم، احساس فرصت زیاد و موکول کردن به زمان آینده از این سو، و وسوسههای شیطانی از آن سو دستبهدست هم میدهند و به قیمتیترین سرمایهی ما چوب حراج میزنند و رایگان از دست ما میرود. نگاه میکنیم میبینیم بخشی از این سرمایه را از دست دادیم، بدون اینکه چیزی از آن گرفته باشیم؛ او از ما گرفته ولی ما از او نگرفتیم. این وضعیتِ سپری کردن بیهودهی عمر و این توضیحی که عرض کردیم، مربوط به وقتی است که انسان فرصتش را از دست داد و سود نبرد. اما مصیبت بزرگتر زمانی است که انسان علاوهبر اینکه این فرصت را از دست داده، چیزهای دیگری هم از دست داده، ازجمله سعادتش را بهخاطر گناه از دست داده است. کسی که به گناه آلوده میشود، فقط عمر را ضایع نکرده، بلکه این نعمت را برخلاف جهت آفرینشش مصرف کرده است.
تفسیری متفاوت از آیات آخرِ سوره حمد
انسان در هر نماز، در دو رکعتش باید حمد را بخواند؛ لذا دائم میگوید و از خدای متعال میخواهد که: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ». کتابهای تفسیری درباره «المغضوب علیهم» و «الضالین» براساس مصرف این کلیدواژه در سایر آیات گفتهاند: «غیر المغضوب علیهم» در قرآن کریم یهودیان و «ضالین»، مسیحیان هستند. طبق این تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم» میشود: ما را به راهِ اسلام ناب هدایت کن، نه گرفتار یهودیت شویم و نه گرفتار نصرانیت.
ما اینجا برداشت متفاوتی داریم. آن تفسیر به جای خودش محفوظ است، اما بهنظر من اینکه انسان هر روز باید در نمازش این را تکرار کند نشان میدهد مطلب عمومیتری در آن است. ما کمتر درمعرض یهودی شدن یا نصرانی شدن هستیم. اینکه هر روز انسان در نمازش بگوید من یهودی و نصرانی نشوم و بر صراط مسلمانی باشم و بمیرم، اگرچه همیشه خطر انحرافات فکری هست، اما برای مسلمانی که بر دین اسلام زاده شده و در صراط اسلام طی طریق کرده، احتمالش بسیار کم است که یهودی یا نصرانی شود. پس مطلب اینجا چیز دیگری است. این مطلب را براساس «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» توضیح میدهم. در آیه قبلش میفرماید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ». چه وقت آنچه از سوی خدای متعال رسیده برای ما بهرهبرداری میشود؟ عمر در صدرِ نعمت است و بعد از آن، این همه امکانات متنوع انفسی و آفاقی نعمت است که خدای متعال در دسترس ما قرار داده است. اینها وقتی برای ما نعمت میشود که شکر کنیم. اگر چیزی که در اختیار ما گذاشته شده، قرین شکر شد، نعمت میشود؛ وگرنه نقمت است.
حتی شکر هم باب مستقلی دارد که ذیل دعای شکر مفصل به آن پرداختیم. «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»؛ مسیر زندگی من در این جهان راه کسانی باشد که به آنها نعمت دادی؛ یعنی کسانی که در مقام شکر شاکرین مستقر شدند که البته «وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ؛[3] و از بندگان من اندكى سپاسگزار هستند».
گروههای مقابل هدایتشدگان
1. غضبشدگان
دو گروه نقطه مقابل «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» میمانند: گروه اول کسانی هستند که نعمت را علیه مُنعم و برخلاف رضای منعم استفاده میکنند. اینها «مَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» هستند؛ یعنی کسی که معصیت میکند. با نعمت بینایی گناه میکند، بهوسیله نعمت گویایی گناه میکند، گناه یعنی خلاف رضای منعم. چون اینها نزد من امانت هستند، نعمت هستند. هرچه را نگاه کنید نعمت است؛ مال، زیبایی، آبرو. هرچه در اختیار انسان است، هر مقدار برخلاف رضای حق تبارک و تعالی مصرف شد، مطلقاً «مَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» میشود.
2. گمراهان
کسانی که نعمت را ضایع میکنند یعنی در جهت رضای منعم استفاده نمیکنند، اما علیه منعم نیز استفاده نمیکنند که جلسه پیش اشاراتی شد، به لغو استفاده میکنند. مثلاً در مورد بینایی گناه نمیکند، اما استفادهی درست هم نمیکند، بیهدف مصرفش میکند و در مورد دیگر نعمتها نیز همینطور است. این گروه «الضَّالِّين» هستند.
لزوم تدبر در سوره حمد
اگر شما آیه را اینگونه درک کنید، هر بار که سوره حمد را در نمازتان میخوانید، عالم دیگری پیدا میکنید. اصلاً فکر کردهاید یا نه؟ بدون اندیشه میخوانیم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» نه آنها که مورد غضب هستند، نه آنها که گمراه شدند. جریان یهود و نصارا است که دور از دسترس است و برای من مبتلابه نیست. خداوند متعال دستور نمیدهد چیزی را که در معرض ابتلا به آن نیستیم، هر روز و در همهی نمازها بخوانیم. این از کجا فهمیده میشود؟ از «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، اول باید این را درست معنا کنید. چون این را درست معنا نمیکنیم، ادامهاش نیز درست معنا نمیشود. راه زندگی من راه کسانی باشد که به آنان نعمت دادی یعنی این امکانات را در اختیار آنها گذاشتی. اول باید ببینیم طبق نگاه شارع اعظم و منعمِ علی الاطلاق، نعمت برای ما چه وقت نعمت میشود. عرض کردیم وقتی نعمت میشود که در مسیر رضای منعم مصرف شود و شکرش را بهجا آوری. شاکر که شدی، این انعام میشود وگرنه نقمت است.
ارتباط استفاده از عمر با صراط مستقیم
دو خط انحرافی میماند: یکی اینکه انسان نعمت را علیه منعم استفاده کند که معصیت میشود، یا اینکه نعمت را ضایع کند که «ضالین» میشود. در مثالی که گفتم، عمر ما همهی سرمایه ما است. چه زمانی نعمت میشود که صراط مستقیم شود؟ وقتی در جهت رضای منعم علی الاطلاق مصرف شود که خداوند تبارک و تعالی است. اگر در آن جهت مصرف کردی میشود «صراط مستقیم». اگر نه یکی از آن دو گروه میشود.
زبان، نزدیکترین عضو به گناه
حالا متوجه میشوی که چرا با اصرار از خدای متعال هدایت به صراط منعمین، یعنی شاکرین را میخواهیم؛ چون دائم در معرض خطر هستیم. در بین اعضا و جوارح ما، زبان از همه بیشتر به غضب پروردگار متعال نزدیک است. به همین خاطر فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا؛[4] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا داريد و سخنى استوار گوييد». این نعمتی است که اگر توانستی بهدرستی استفادهاش کنی، سایر کموکاستیهایت را خدای متعال جبران میکند؛ چنانکه در آیه بعد میفرماید: «يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا؛ تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشايد. و هر كس خدا و پيامبرش را فرمان بَرَد، قطعاً به رستگارى بزرگى نايل آمده است».
سخن درست و متقن بگو. چیزی بگویید که بتوانید از آن دفاع کنید، بهویژه اگر پای کسی دیگر در میان باشد؛ یعنی وقتی به حریم افراد دیگر میروید و درباره دیگران میخواهید صحبت کنید. انسان باید خیلی بسنجد، اصطلاحاً میگویند این حرف را باید بجَوَد، مزه کند؛ یعنی آن را در کانال و هاضمهی عقل ببرد و آنجا ارزیابی کند، سپس اجازه خروج دهد. چون سخن وقتی پرتاب میشود، فوری دریافت و برای ما بایگانی میشود و ما باید پاسخگو باشیم. قرآن به ما گوشزد میکند: «مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ؛[5] [آدمى] هيچ سخنى را به لفظ درنمىآورد، مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مىكند]». سخن به تیری تبدیل میشود که شلیک میشود و به شخص دیگری میخورد؛ در حریم شخصی دیگری وارد میشود یا مثلاً به او اتهامی وارد میکند، آبروی او را در معرض خطر قرار میدهد. اینها همان «مغضوب علیهم» است. لذا میگوید از زبان و سخنت مراقبت کن. چون آسان استفاده میشود، جزو چیزهایی است که انسان را به مرز «مغضوب علیهم» و «ضالین» میبرد.
گاهی انسان میبیند بیهودهگویی کرده، نیم ساعت یا یک ساعت حرف زده؛ حال آنکه هیچ فایدهای نداشته است. سخنانی گفتی که فایدهای نداشت، اما داری از دو چیز استفاده میکنی؛ یک: عمر، دو: عطای الهی. چنانچه در جهت رضای منعم مصرف شد، جزو شاکرین و در صراط مستقیم هستی. اگر نه، یکی از این دو تا است: یا سخن معصیت گفتی، مانند غیبت و تهمت که متأسفانه سکه رایج زندگی ما شده، یا بیهودهگویی کردی و لغو بوده که جزو «ضالین» میشود.
انسان وقتی میگوید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» شایسته است بلرزد و قلبش فرو بریزد. درحالیکه ما راحت میگوییم، تازه اگر این کلمات را درست بخوانیم!
ضرورتِ هماهنگیِ زندگیِ ما با هدف آفرینش
به مبحثمان برگردیم. اینجا مطلب چقدر دقیق شد! «وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ». روزهای من که اینجا دیگر روز و شب نیست، تعبیر گستردهاش عمر است که یگانه سرمایه و اصلیترین سرمایه است، این را در هماهنگی کامل با هدف آفرینشِ من قرار بده. چقدر این دقیق است! کسی که در هماهنگی کامل با هدف آفرینش باشد، چقدر سعادتمند است، راز سعادت را کشف کرده است.
پس دو توصیه کلیدی اینجا وجود دارد: یکی کشف راز زمان و قاهریت زمان براساس توضیح مختصری که عرض کردیم. ارزانترین چیز نزد ما زمان و عمر است؛ درحالیکه برای انسان باید از هرچیزی در جهان گرانتر و باارزشتر باشد. از تیکتیک ثانیهها و عبور لحظهها معلوم میشود زمان چقدر قیمت دارد.
لحظهی جان کندن، یعنی از دست دادن زمان و عمر، لحظهای که داریم قطع میشویم آن لحظه معلوم میشود که عمر حتی یک ثانیهاش چقدر میارزید و میتوانست کلاً مسیر آینده ما را متحول سازد. انسان آنجا میفهمد و میگوید: «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ؛[6] پروردگارا مرا بازگردانيد. شايد من در آنچه وانهادهام، كار نيكى انجام دهم». پروردگار، مرا برگردان تا نسبت به نعمت عمر جزو شاکرین باشم. شکر نعمت عمر وقتی است که شما به عمل صالح تبدیلش کنید. اگر به عمل صالح تبدیل شد و حُسن فعلی و فاعلی شکل گرفت که در فرازهای قبلی مفصل بحث شد، شما سود کردید و از سعادتمندان هستید. اگر اینگونه نشد، انسان گرفتار شده و جزو زیانکاران است.
انواع خسارت
خسارت دو گونه است: یک خسارت عظما که معصیت است. دیگری خسارت وسطی یا صغری است که لغو است. پس جملهی حضرت دو ملاحظه دارد: کشف راز زمان، چون تنها سرمایه و سرمایه اصلی ما است. دوم، کشف راز نعمتهای الهی که روی بستر زمان به ما داده شده و در اختیار ما است؛ چه در انفس، چه در آفاق درونی. جلسه قبل مثالهایی از بینایی و شنوایی و اعضا و جوارح و قلب زده شد. برای نمونه آیه: «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا؛[7] و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد». هم جوانح و هم جوارح، از هر دو سؤال میشود؛ حتی از فؤاد که دل و ضمیر ما است.
پرستش، یگانه هدف آفرینش
قرآن کریم فلسفه آفرینش را در یک آیه خلاصه و جمعبندی کرده و در دسترس شما قرار داده: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛[8] و جن و انس را نيافريدم، جز براى آنكه مرا بپرستند». این جن منظور همان موجودات مسطور و نیروهای ناشناخته است. ما به آنها کاری نداریم، انشاءالله آنها هم کاری به ما نداشته باشند. بعضی افراد میخواهند به آنها کار داشته باشند، اوضاعشان خراب میشود. فقط از اجنهی بد به خدای متعال پناه ببرید. البته بدهای آنان نمیتوانند ضرر بزنند، فقط کارشان در حد وسوسه است. مگر اینکه خودتان راه را برای آنان باز کنید؛ وگرنه خدای متعال آنها را بر شما مسلط نکرده است. تسلط آنها این است که میتوانند در ذهن انسان بچرخند و رفتوآمد کنند، در این حد است و شما را میبینند، درحالیکه شما آنها را نمیبینید. اما گروهی از آنان جزو خوبان و مؤمنان هستند و مثل ما مشغول زندگی و کار خودشان هستند و به ما کاری ندارند.
یک گروه از آنها فضول هستند، از آنها باید به خدای متعال پناه ببریم. البته منحصر به آنها نیست، بین انسانها فضول بیشتر است تا میان جنها! از فضولهای آنها باید به خدا پناه ببریم؛ چنانکه از فضولهای انسی هم باید به خدا پناه ببریم. اگر خواستی در زندگی کسی سرک بکشی، او هم در زندگی تو سرک میکشد و تو را به هم میریزد.
برگردیم به آیه مورد بحث؛ هدف آفرینشِ جن و انس یکی است: «الا لیعبدون». اینجا «یعبدونی» بوده، این کسره جای آن یا است و خیلی لطیفتر شده؛ یعنی خالص برای توحید است. فقط برای عبادت خلق شدیم. نفی اثباتی است: «و ما خلقت» خلق نکردم، «الّا» این نفی و اثبات اینجا حصر است؛ فقطوفقط برای بندگی خالصانه. این اخلاص از کجا فهمیده میشود؟ از کسره «لیعبدون».
«لیعبدون» اینجا یک معنای عام و براساس منطق قرآنی یک معنای خاص دارد. «واستفرغ ایامی فیما خلقتنی له» عمر من فقط در هدفی خرج شود که مرا برایش خلق کردی. از خود خدای متعال میپرسیم: مرا برای چه خلق کردی؟ فرمود: شما را برای بندگی آفریدم.
معنای عام عبادت
حالا سؤال بعدی پیش میآید. عبادت یعنی چه؟ قرآن کریم به شما میگوید عبادت دو معنا دارد: یک معنای عام و یک معنا خاص. معنای عامش، اطاعت است؛ یعنی همهی عمرم صرف بندگی شود. من یک معنای فنی از اطاعت برای شما گفتم، شکر بود، اینکه جزو شاکرین باشیم. همین الآن گفتم صراط مستقیم همان صراط بندگی است و بندگی، اطاعت تحت امر حضرت حق است که اینجا مصداق ویژهاش، شکر است.
اطاعت اینجا معنای بسیار وسیع و لطیفی پیدا میکند. شکر یک معنای آن است. تقریباً همهی آنچه در زندگی ما تعریف میشود، در تمام ابعاد زندگی ما، از آغاز تا پایان، با کلمهی اطاعت پوشش داده میشود؛ یعنی همه رنگ بندگی خدای متعال را بگیرد؛ حتی کارهای طبیعی مانند خوردن و آشامیدن و خوابیدن تا کارهای علمی و فرهنگی و جهادی و انقلابی از شخصیترین تا اجتماعیترین، از جزئیترین تا کلیترین، از فردیترین تا عمومیترین جلوههای زندگی ما همه تحت اطاعت الهی قرار گیرد که صراط مستقیم است.
معنای عامش همان است که خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم در جای دیگری فرمود: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ؛[9] اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد؟». چه تعبیر زیبایی است! البته منظور آیه شیطانپرستهای فرقهای نیست؛ بلکه مقصود این است که از شیطان اطاعت نکنید. این همان معنای عام «اطاعت» است. به ما گفتهاند: «مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ؛ هر که گوش به گویندهای دهد، بهراستی که او را پرستیده است». جایی که انسان از کسی فرمان میپذیرد، گویا او را بندگی کرده است. سپس فرمودهاند: «فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ فَقَدْ عَبَدَ اللهَ وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ؛[10] پس اگر گوینده از جانب خدا باشد، در واقع خدا را پرستیده و چنانچه گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، بهراستی که ابلیس را پرستیده است». این معنای عام عبادت است.
معنای خاص عبادت
اما معنای خاص عبادت چیست؟ اصطلاحاً در فارسی میگوییم پرستش که واژهی بسیار زیبایی است. عبادت اینجا بهمعنای پرستش است که معنای خاص است. پرستش یعنی تحمید، تقدیس، تسبیح، تکبیر، ثناخوانیِ حضرت حق تبارک و تعالی که قالبهای متنوعی دارد. یک قالبش نماز است، یک قالبش روزه است، یک قالبش حج است و ....
خداوند تبارک و تعالی هر دو را، یعنی عبادت بهمعنای عام و عبادت بهمعنای خاص را از ما خواسته که عمر ما کلاً در این مسیر مصرف شود. در مقام طاعت باشد و رنگ بندگی بگیرد: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ؛[11] اين است نگارگرى الهى و كيست خوشنگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم». عابدون یعنی مطیعون. صبغه، یعنی همهی زندگی انسان، رنگ الهی بگیرد و خدای متعال راضی باشد. عبادت بهمعنای خاص به همین معنا که عرض کردم، در فارسی میشود پرستش.
مصادیقِ عبادتِ خاص
این پرستیدن خودش معنای عام و معنای خاص دارد. عامش ذکر و خاصش قالبهای ذکری مانند نماز و روزه و حج و امثال آن است. اینها قالبهای خاص هستند، ترتیبات ویژه و آداب خاصی دارد.
ذکر یعنی توجه به ساحت قدس ربوبی، دلت متوجه حق تعالی شود و شما در عبادت خاص و در آن حال قرار بگیرید.
«و استفراغ»، یعنی همهی عمرم در طاعت تو باشم و چیزی جا نماند؛ چون فرصتی که در اختیار من است، بسیار گرانبها است.
اثر فوقالعادهی عبادتِ خالصانه
یک جمله از حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) سخن پایانی ما میشود. «وَلها جَمالٌ لَیس فَوق جماله الّا جَمال الله وَلَها جَلالٌ لَیسَ فَوقَ جلاله الّا جلال الله؛ برای او جمالی است که برتر از آن جمالی نیست، جز جمال خداوند؛ و برای او جلالی است که برتر از آن جلالی نیست، جز جلال خداوند». تمام جهان را نور فاطمه (سلاماللهعلیها) پر کرده؛ مادر هستی است. چه تعبیر زیبایی!
حضرت مادر (سلاماللهعلیها) فرمودند: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اَللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ؛[12] هر كس عمل خالص و عبادت بىشائبه خود را بهسوى خدا بفرستد، خداوند هم بهترين مصالح و خير او را بهسوى آن بنده فرود مىآورد». عبادت در کلام حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به هر دو معنا است؛ هم بهمعنای عام، هم بهمعنای خاص و هر دو میشود زندگیِ فاطمی. جلوههای بدیع پرستش که در فرزندان آدم کم دیده شده، در پرستش حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) در نماز و ذکرش و تمام زندگیاش تجلی میکند و آسمانیان را مبهوت میسازد و خدای متعال را راضی میکند؛ تا جایی که خطاب به فرشتگان میفرماید: «انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ؛[13] كنيزم فاطمه را ببينيد».
کسی که عبادت خالصش را به هر دو معنا انجام داد، دیگر نباید دغدغهای داشته باشد؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی برترین مصلحت زندگی انسان را بهسوی او فرو خواهد فرستاد.
تعبیر لطیف «اصعد» یعنی آن را رفعت بدهی، بهسوی خدای متعال پروازش بدهی، عبادتت به ساحت قدس ربوبی پرواز کند. معامله کن! بالا بفرست، خدای متعال بهسوی تو پایین میفرستد و در دسترس تو قرار میدهد. به قول حافظ: «تو با خدای خود انداز کار و دلْ خوش دار». اصلاً نگران نباش، او میداند مصلحت در چیست؛ قبض، بسط، دارایی، نداری، سلامت، بیماری؛ مصلحتت هرچه هست، همان را برایت میفرستد.
خدای متعال در ظهور موفور سرور حضرت ولیاللهالاعظم تعجیل کند. ما را مشمول دعاهای حضرت قرار دهد. قلب مقدسش را از ما راضی کند و ما را مورد ملاطفت و تربیت آن بزرگوار قرار دهد. خدای متعال رهبر عزیز ما، نظام اسلامی و امت اسلامی را در کنف حمایتش حفظ کند. دشمنان را خوار و ذلیل گرداند. ما را در انجام وظایف و رسالتهایمان موفق بدارد. آنچه در این دعای نورانی مکارم از زبان امام سجاد (علیهالسلام) خواندیم و نخواندیم، درباره همهی ما مستجاب کند. گذشتگان ما را غریق دریای رحمتش کند. از مجلس ما بهترین پاداش را به آنها کرامت کند. ارواح مطهر شهدا و امام راحل عظیمالشأن را با سید و سالار شهیدان محشور فرماید.
[1] . آل عمران: ۳۰.
[2] . آمدی، غرر الحكم، حدیث 3705.
[3] . سبأ: ۱۳.
[4] . احزاب: ۷۰.
[5] . ق: ۱۸.
[6] . مؤمنون: ۹۹ـ۱۰۰.
[7] . إسراء: ۳۶.
[8] . ذاریات: ۵۶.
[9] . یس: ۶۰.
[10]. ابنشعبه حرّانى، تحف العقول، ص۴۵۶.
[11] . بقره: ۱۳۸.
[12] . محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۶۷، ص۲۴۹.
[13] . شيخ صدوق، امالی، ص۱۷۴ـ۱۷۵.