«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اکفِنِی مَا یشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیّ فِی رِزْقِک وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِینِّی بِالْکبْرِ وَ عَبِّدْنِی لَک وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یدِی الْخَیرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ».
آفتشناسی، شرط بهرهمندیِ درست از نعمتها
امام سجاد (علیهالسلام)، پنج نعمت بزرگ را بدون آسیب و بیآفت از خدای متعال میخواهند. قاعدهی این دنیا آن است که در کنار هر نعمت، آفتی است و حتی: «لِکُلِّ شَیْء آفَةٌ؛[1] هر چیزی آفتی دارد». هنر مؤمن این است که در برنامهی زندگی خود، علاوه بر اینکه نعمتشناس است، آفتشناس است. اگر انسان آفتشناس و آسیبشناس نباشد، به نعمت میرسد، اما آن نعمت برای او نقمت میشود و بهجای آنکه او را به خدای متعال نزدیک کند، او را از خدای متعال دور میکند. برای آنکه نعمت، پلی بین ما و خدا باشد، باید حواس ما به مراقبتها هم باشد و شاید یکی از مهمترین مراقبات، مراقبت نسبت به آفتهای نعمات است.
ناظر به میدان سلوک ـ یعنی میدانی که سالک الی الله و مؤمن راغب به مقامات قرب و عاشق فضیلتها و خوبیها ـ پنج درخواست از خدای متعال دارد. معنایش این است که این مسائل، نقش اساسی در سرعتبخشی به سلوک و زمینهسازی تقرب او دارد. همزمان که مؤمن این پنج مورد را میخواهد، به آسیبها و آفتهای آن توجه دارد که میتواند برای او تبدیل به مانع شود و بهجای آنکه آن نعمت رابط باشد، عایق باشد و بهجای آنکه وصلکننده باشد، قطعکننده شود.
پنج نعمت و پنج آفت
اما نعمتهایی که در دعا نام برده شده:
نعمت اول، ثروت و وسعت رزق است که نعمت خیلی بزرگی است.
نعمت دوم، عزت است.
نعمت سوم، عبادت است؛ آنهم عاشقانه و پر شور.
نعمت چهارم، خیررسانی به خلق است که بسیار نعمت بزرگی است.
نعمت پنجم، دستیابی به بالاترین و والاترین جلوههای اخلاقی است.
این پنج نعمت، یکی از دیگری بهتر و برتر و کارگشاتر است و هر یک در جدول کمال نقشی دارد و مؤمن باید با طراحی و ابتکارات خود، این جدول کمال را پر کند. پس هر یک از اینها در تکامل مؤمن، نقش ویژهای دارد.
اولین نعمت که ثروت و وسعت رزق است، آفتی دارد که عبارت از افتادن به دام حرص و طمع و مسابقه با بهرهمندان است. نعمت دوم که عزت نفس است، آفتی دارد و آن، کبر و خودبرتربینی است. نعمت سوم هم که عبادت عاشقانه و پر شور است، آفتی به نام عُجب دارد. آفت نعمت چهارم، منت گذاشتن است و آفت پنجمین نعمت که به نظر از بلندمرتبهترین نعمتها است، فخر است.
اگر به این پنج آفت در کنار این پنج نعمت توجه نشود، هر یک از اینها بهجای پیشبرندگی، بازدارندگی دارد و دیگر نعمت نیست و تبدیل به نقمت میشود و شخص بعداً میگوید کاش این نعمت را نداشتم.
این پنج مسئله، پنج مسئلهی اساسی است و هر کدام، بخشی از سیر مؤمن را تأمین میکند؛ گاهی مانع را برطرف میکند، گاهی فضا را مهیا میسازد، و گاهی سرعتدهنده است. برخی خودشان جزء مقاصد و اهداف محسوب میشوند. برای نمونه وسعت رزق، زمینهساز است و موانع را کنار میزند، اما معالی اخلاق خودش هدف است.
برکات حضرت معصومه برای ملت ایران
امشب شب رحلت حضرت فاطمهی معصومه (سلاماللهعلیها) است که همهی ما مدیون این بانوی بزرگ هستیم و نقش ایشان در تأمین زندگی ایمانی برای ایرانیها، بسیار متفاوت و برجسته است. در آخرالزمان، همهی پیشبینیها برای اتفاقات بزرگ، معطوف به ایران و قم است. قم عُش آل محمد (سلاماللهعلیهماجمعین) و نقطه مرکزی برای طراحی مقدمات تمدن نوین اسلامی است. قم به برکت وجود این بانوی بزرگ، حرم اهلبیت (علیهمالسلام) و مرکز نشر علوم آل محمد و نقطهی ثقل تمهیدی عصر ظهور است.
همهی ما مدیون این بانوی بزرگ هستیم و حضور پر برکت و هرچند کوتاهمدت ایشان، به زیست ایمانی ملت ما کیفیت داد و آن در پرتو عنایات رضویه و کرامات حضرت علیابن موسی الرضا (علیهالسلام) بود. وجود اقدس آن بانوی بزرگ در بین امامزادگان ما از نظر شأن و رتبهی معنوی و معرفتی و نورانیت، کمنظیر است؛ لذا شفاعت و دستگیری و جبران ضعفها توسط ایشان خیلی عجیب است؛ بهویژه آنکه در پرتو عواطف خانمانه است که بسیار پیشبرنده است. بدون شک، دفتر نمایندگی عنایات فاطمی است و از همینجا است که این فیض صادر میشود و در غربت عدم دسترسی به قبر مطهر حضرت صدیقهی طاهره (سلاماللهعلیها)، اینجا تا حد زیادی جبرانکننده است. با داشتن این ضریح مطهر و این حرم پر نور، شیعه میتواند تا حد زیادی دلتنگی خود را جبران کند. انشاءالله حضرت حق، زیارت عارفانه مضجع تابناک این بانوی بزرگ را مکرر در مکرر روزی ما قرار دهد و از هدایت باطنی و شفاعت ایشان ما را بهرهمند کند.
ما امشب همین پنج فضیلت بزرگ را بدون آفت، با شفاعت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) مطالبه میکنیم؛ چراکه در توسل به این بانوی بزرگ، انسان باید توقعات بزرگ داشته باشد.
فقر مانع موفقیت مادی و معنوی است
مطلب اول، درخواست ثروت مادی از خدای متعال است: «وَ أَغْنِنِی»؛ خدایا! مرا ثروتمند کن. «وَ أَوْسِعْ عَلَیّ فِی رِزْقِکَ»؛ در رزق من، به من وسعت بده تا آبروی من در خطر نباشد و زندگی و خانوادهام در حد مناسبی حفظ شود و به کار عبادت و بندگی خود برسم. اگر انسان به فقر مبتلا شود، از بسیاری از بهرههای معنوی و تلاشهای علمی و سیر و سلوک باز میماند. فقر، خیلی بد است؛ لذا درخواست غنا از خدای متعال در کلمات اولیای الهی دیده میشود. غنی بودن به این معنا است که روی پای خودم بایستم و زندگی خود را اداره کنم و زیر بار منت این و آن نروم. نفسِ همّ و درگیری ذهن انسان به مسائل جاری زندگی، او را به روزمرگی و روزمردگی مبتلا میکند و فرصتهای انسان را از بین میبرد.
وسعت رزق، نعمتی فراتر از ثروت
یک قدم بالاتر از آن وسعت رزق است؛ در رزق برای ما وسعت قرار داده شود و اینجا به محضر نام «واسع» خدای متعال میرویم. وسعت در رزق، انسان را وارد مرحلهای میکند که علاوه بر اداره زندگی خود و حفظ آبرویش، میتواند برای دیگران هم سفره پهن کند و افراد تحت تکفّل خویش را ـ که اولین جا برای رسیدگی بعد از وسعت رزق، همین خانواده و ارحام هستند ـ بهشایستگی اداره کند و برای دیگران هم سفرهداری کند و زندگی آنان را پوشش دهد و در خیرات و مبرّات و صدقات و وقف و نذر و ... وارد شود. جالب است که در روایات ما، مکرراً از خدای متعال، غنا و وسعت رزق خواسته شده و برای آن دعا و ذکر و روش دستیابی بیان شده و به مؤمنان توصیه شده که در این جهت، تدابیر لازم را داشته باشند و طراحی اقتصادی زندگیشان به نوعی باشد که به این امکانات دست پیدا کنند. خدای متعال برای مؤمن همین را خواسته است و به لحاظ فردی و هم اجتماعی مطلوبیت دارد؛ لذا تلاشهای اقتصادی مؤمن برای اینکه به غنا و وسعت رزق دست پیدا کند، مطلوب شمرده شده است. استجابت دعا، مبانی و الزاماتی از جنس تدبیر و برنامهریزی هم دارد. برخی بهدلیل کجاندیشی ممکن است این موضوع (تلاش برای تمکّن اقتصادی) را مذموم و قبیح بدانند و برخی بهدلیل تنبلی یا سوءتدبیر، دچار ابتلائات فقر میشوند. هم حُسن تقدیر و هم حُسن تدبیر در امور معیشتی و مبارزه با تنبلی و رفتن به میدان کار و اقدام و عمل اقتصادی مطلوبیت دارد، و هم باید با کجاندیشی، طبق مبانی، مبارزه کرد. خدای متعال هیچگاه برای مؤمنان یا جامعهی ایمانی فقر را نپسندیده است. اگر این موضوع درست طراحی شود، بخشی از مبادی حیات طیّبه بهوسیلهی ثروت و وسعت رزق حاصل میشود.
مؤمن نان دنیا را میخورد و برای آخرت کار میکند
زندگی گوارا مطلوبیت دارد و خواستهی خدای متعال برای مؤمنان است؛ چنانکه در بیان کریمهی قرآنی آمده است: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ؛[2] بگو چه كسى زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، حرام گردانيده؟». در ادامه آیه میفرماید: «قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا؛ بگو اين [نعمتها] براى كسانى است كه ايمان آوردهاند». خدای متعال این سفره را برای مؤمنان انداخته است. در دنیا مؤمن و غیرمؤمن در بهرهمندی از سفرهی فضل الهی شریک هستند و این سفره در دنیا برای مؤمن و کافر یا صالح و طالح پهن شده است؛ اما بهرهی آخرتی، خالص برای مؤمنان است. امتداد رزق الهی در مراتب غیرقابلتصور آن در آخرت، خالص برای انسانهای مؤمن است.
مؤمن، این حیات طیّبه و زیست گوارا و دلچسب در دنیا را مقدمه برای تأمین مقاصد الهی میداند و همین، فرق او با دیگران است. مؤمن، همهی اینها را برای تحصیل آخرت و حیات ابدی و تحصیل ایمان و دانش و ادای حج و زیارات و کار خیر و ... میخواهد.
آفات ثروت
آفت جدی رزق و ثروت این است که اگر شخص، ظرفیت لازم را نداشته باشد، به دام حرص و طمع میافتد که اینجا از آن با تعبیر «نظر» یاد شد و فرمود: «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ». انسان ثروتمند، بر اساس مراتب خودش، میتواند ناظر یا منظور باشد که هر دو مخاطرهآمیز است. اگر منظور باشد، یعنی به شکلی زندگی کند که به قول آیتالله مرعشی، انگشتکِش (انگشتنما) باشد و مرکبی سوار شود و تجملاتی داشته باشد که دیگران به او نگاه کنند و حسرت بخورند. این زندگی، قرین نکبت است و اگر دیگران به زندگی ما حسرت بخورند، دائماً امواج منفی از دلهای شکسته متوجه ما خواهد شد. چنانچه من وسعت رزق پیدا کردم، باید بهگونهای زندگی کنم که به دام فتنهی نظر نیفتم و زندگی من متعارف باشد و به چشم نیاید. کسانی که وسعت رزق پیدا کردهاند، در معرض این خطر هستند که بهگونهای از این امکان استفاده کنند که خارج از حد متعارف زیست زمان خودشان باشد و این خروج از حد، بهشکلی باشد که دیگران را ناراحت کند و به اعجاب بیاورد و حسد برانگیزاند.
در سوی دیگر هم این آفت است که خودش گرفتار فتنهی نظر شود و ناظر باشد؛ چنانکه قرآن میفرماید: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى؛[3] و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنيا است تا ايشان را در آن بيازماييم، ديدگان خود مدوز، و [بدان كه] روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است». ما عدهای را با مال و ثروت آزمایش میکنیم و جلوههای دلربایی از زندگی دنیا به آنان میدهیم؛ نکند که دوچشمی و خیره و با نگاه کامل و امتدادی (دنبالکننده) به آنان نگاه کنی. نگاه خود را نسبت به آنچه به دیگران دادیم طولانی نکن.
تأثیر فتنههای ناشی از ثروت در زندگی انسان
فتنه به معنای آزمایش است و این افراد در حال آزمایش هستند و آنچه خدای متعال به تو روزی کرده، برای تو بهتر است و بیشتر باقی میماند. اگر انسان به فتنه نظر مبتلا شد، به مسابقهای تمامنشدنی مبتلا میشود و دائم با کسانی مواجه میشود که وضعشان از ما بهتر است. نتیجه فتنه نظر، ابتلا به حرص و طمع است و چنانچه انسان به آن مبتلا شد، وارد مسابقهای میشود که حسرت و بیچارگی دائمی دارد. این آتش حسرت، انسان را میسوزاند و در همین آتش حسرت نابود میشود. این حالت گاهی در بین اقوام، گاهی در بین همکاران و گاهی در بین همسایهها رخ میدهد و به بحث خانوادگی تبدیل میشود. این موارد از جاهایی است که انسان باید مدّ نظر نکند و غضّ بصر کند. مدّ نظر به سوی امکانات و داشتههای دیگران، مانند مدّ نظر به سوی نامحرم، بیچارهکننده است. انسان باید با مناعت طبع و توجه به داشتههای خود و توجه به اینکه آنان مبتلا به فتنه هستند، دلش برای آنان بسوزد؛ نه اینکه حسرت بخورد. انسان باید به حال کسی که بار سنگین دارد حسرت بخورد یا دل بسوزاند؟ باید دل انسان برای اون بسوزد و برایش دعا کند؛ چراکه گردنههای سختی در پیش داریم: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ؛[4] و[لى] نخواست از گردنه [عاقبت نگرى] بالا رود. و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست». عقبههای سختی در پیش است و باید آماده شد.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نامه 31 نهجالبلاغه فرمود اگر کسی را پیدا کردی که بار را روی دوش او بگذاری، درنگ نکن و فوراً این بار را به او بسپار که تا قیامت برای تو بیاورد.
اگر قناعت نباشد، حیات طیّبه فراهم نمیشود. بدخواهی در مورد دیگران، ابتدا حسرت و بعداً حسادت است. مرحلهی بالاتر از حسرت، حسادت است که میگویی کاش ماشین او آتش بگیرد یا کسب او تعطیل شود یا ....
در اینجا معنای دوم ـ اینکه خود انسان ناظر شود ـ با سیاق دعا سازگاری بیشتر دارد. البته معنای اول ـ اینکه انسان منظور شود ـ هم تطبیق دارد. انسان باید بهشکلی زندگی کند که به چشم نیاید و هم زندگی خود را در حدّ نگاه دارد و هم با اذکار خود را صیانت کند تا مورد توجه بدخواهان قرار نگیرد؛ چراکه از سمت این افراد، دود غلیظ به سمت انسان میآید و اگر حرز و حصن نباشد، انسان درگیر میشود. خیلی از افراد بهدلیل همین چشمِ بد در زیر خاک هستند. انسان نباید زندگی خود را بهشکلی ترتیب دهد که مورد نظر دیگران باشد. هر دو معنا با عبارت «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ» متناسب است؛ اما معنای نخست که خود انسان در دام حسرت و حسادت و مسابقه نیفتد، سازگاری بیشتری با دعا دارد.
دعوت به قناعت در اسلام
دوستان روی عبارت «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ» تأمل کنند که تأکید بر این است که رزق از سمت ربّ است؛ یعنی کسی که خیر تو را میداند و با لطافت، دعوت به قناعت میکند و قناعت، با طلب وسعت رزق از خدای متعال منافاتی ندارد. نقطه مقابل قناعت، حرص است که زندگی انسان را خراب میکند.
ضرورتِ درخواست برخی نعمتها در دنیا
انسان باید صحت و سلامت یا امنیت یا غنا و ثروت را از خدای متعال بخواهد و برای آن برنامهریزی کند. همسر شایسته و یار شایسته از مواردی است که باید از خدای متعال خواسته شود. اگر اینها باشد، زندگی مرتب و دلخواه میشود. اگر کسی همسر همراه و مؤمن و وفادار داشته باشد که مراقب انسان و مشوّق او به سمت کارهای خیر باشد، باید خدا را شکر کند. افراد مجرد نیز طلب کنند تا خدای متعال روزی ایشان کند. ثروت و یار موافق و انیس همراه و دلخواه، مقدمات برای سیر و سلوک و پیشرفت است.
بحث را در همینجا نگاه میداریم و به دو مناسبت میپردازیم.
به یاد خم ابروی گلرُخان[5]
امروز ظاهراً به نام حضرت علامه طباطبایی نامگذاری شده و سالروز رحلت ایشان است. دفتر ما در قم، همسایهی بیت مرحوم علامه است که بازسازی شده و مرکزی قرآنی است. روی درِ مرکز، یک جمله از حضرت علامه نوشته شده و آن اینکه در عالم، هیچ کاری بالاتر یا مهمتر از خودسازی نیست. انسان تا زمانی که هست، باید دائم مشغول ساختن اندامهای فکری و روحی و معنوی خود در رحم دنیا باشد؛ وگرنه انسان بهصورت کور و کر و لال، وارد آن عالم میشود. تمام اعضا و جوارح آن عالم باید در همین دنیا فراهم شود. بهترین توشه هم تقوا است: «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى؛[6] و براى خود توشه برگيريد كه در حقيقت بهترين توشه پرهيزگارى است».
علامه در اوج فضائل علمی و سلوکی و استعداد و انس با قرآن کریم بود. با آنکه صاحب المیزان بود که در صدر تفاسیر زمان است، ولی آنقدر خاکی و صمیمی و متواضع بود که اگر کسی ایشان را نمیشناخت، خیال میکرد که سیدی ساده است.
آقای طباطبایی تابستانها به دماوند میآمدند و در اطراف احمدآباد بودند. ما در زمان کودکی ایشان را همانجا دیده بودیم که چشمانی زیبا و نافذ داشتند. یک بار در روز شهادت امام صادق (علیهالسلام) ایشان از مسجد خارج میشد. کسی به من گفت: پیش آقا برو. من رفتم و ایشان با چشمان مبارک، مرا نگاه کردند؛ چه نگاه نافذی بود! آنقدر متواضع بود که برخی خیال میکردند باید به ایشان صدقه بدهند! شخصی میگفت: با ایشان به نماز جماعت رفته بودیم ـ علامه معمولاً استنکاف از امامت داشتند ـ آنجا فرش نبود، علامه عبای خود را پهن کرد و گفت: بایستید. غرض اینکه اصلاً اهل تشریفات نبود.
حواسمان باشد فضای مجازی جای کتاب را نگیرد
امروز، روزِ کتاب است؛ فرصتی است تا انسان با این میراث مکتوب که از بزرگان در دسترس ما قرار گرفته است، انس داشته و بهرهمند باشد. من دائم به عزیزان عرض میکنم هیچگاه از کتاب جدا نشوید و کتاب همیشه پیشِروی شما باشد. هر کسی، اعم از پیر و جوان و کاسب و معلم و ...، باید مطالعه را در دستور کار داشته باشد. خدا مطالعهی المیزان را توفیق انسان گرداند تا بداند که قرآن چه میگوید.
کتابهای مجازی و EBook ، جای کتاب را نمیگیرد و انسان باید خودِ کتاب را در دست بگیرد. متأسفانه کتاب گران شده و دیگر کسی نمیتواند بخرد. با گسترش فضای مجازی و گوشی، کتاب، مظلوم شد و انسانها درگیر خبرهای دمدستی و بیهوده شدهاند و خیلی از چیزها برایشان تشویش میآورد. این ابتلائات باعث میشود انسان از معارف غافل شود. خدای متعال، شوق مطالعه و معرفت و عطش دانایی مفید را در ما روزافزون کند و انس ما را با قرآن و معارف و کتابهای خوب قرار دهد.