«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ لِی یداً عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی، وَ لِسَاناً عَلَی مَنْ خَاصَمَنِی، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی، وَ هَبْ لِی مَکراً عَلَی مَنْ کایدَنِی، وَ قُدْرَةً عَلَی مَنِ اضْطَهَدَنِی، وَ تَکذِیباً لِمَنْ قَصَبَنِی، وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِی، وَ وَفِّقْنِی لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِی، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِی».
ایام پربرکت و پرنور ماه معظّم شعبان و میلاد فرخنده حضرت علیاکبر (سلاماللهعلیه) بر همهی شما و همهی ارادتمندان آن حضرت مبارک باشد.
جلسهی پایانی سال ۱۴۰۰ است و از باب «خِتَامُهُ مِسْك»، در فضای معطر ماه شعبان المعظّم و در این میلاد فرخنده و آستانهی میلاد مسعود و پربرکت حضرت بقیتالله الاعظم (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) تشکیل میشود. امیدواریم به عنایت الهی جلسهی مفیدی برای همهی ما باشد.
طبق قاعده دو هفته آینده را به مناسبت تعطیلات مرسوم سال جدید توفیق حضور نداریم و بعد هم وارد ماه مبارک رمضان میشویم. طبق روش سالهای گذشته ماه مبارک رمضان جلسه نداریم. این دو مسئله به همدیگر ضمیمه میشود و فاصله زیادی درست میکند که باید به آن فکر کنیم. برای ماه مبارک برنامهای بریزیم تا اگر ممکن شد، یکی دو جلسه خدمت بعضی از عزیزان باشیم؛ بانی بشوند و اینجا سفره افطاری فراهم شود؛ هم زیارت دوستان باشد و هم درس و بحثی دائر شود.
در این جلسه به توفیق الهی سه نکته خدمت شما عرض میکنم: مطلب اول در ارتباط با بحث جاری ما از صحیفه مبارکه و دعای بیستم است که طی آن قطعهای را ترجمه و گزارش مختصر و سریعی تقدیم میکنم. یک نکته درباره حضرت علیاکبر (علیهالسلام) به عنوان عرض ارادت به محضر آن بزرگوار عرض کنیم. یک جمله هم در مورد حضرت ولیاللهالاعظم (عجَّلاللهتعالیفرجهالشریفوارواحنالترابمقدمالفداه) خواهیم گفت. به اختصار هر سه مسئله را بررسی میکنیم تا جلسهی ما هم درسش برقرار باشد، و هم به مناسبتها توجه کرده باشیم و از زیباییهای ماه معظّم شعبان نیز بهرهای ببریم.
گردنکشی همیشه بد نیست
اما متن دعای بیستم؛ رسیدیم به این قطعه: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ لِی یداً عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی». خیلی جالب است، تا به حال ـ چه در جملات قبل و چه در جملات بعد، و چه خارج از دعای مکارم ـ هرجا از مکارم الاخلاق سخنی به میان آمده و در محور مکرمت و فضیلت اخلاقی هرچه شنیدهایم، عمدتاً ناظر به این است که بدیهای دیگران را تحمل کنیم. اگر در حق ما ستمی کردند، آنها را ببخشیم. چنانچه کسی با ما بدرفتاری کرد، به شکل بهتری به او پاسخ بگوییم. قرآن به ما آموزش داده و گفته است: «أعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ؛[1] از نادانان رخ برتاب»، «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ؛[2] پس [از آنان] در گذر و گذشتى نيكو پيشه كن»، «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ؛[3] بدي را با نيكي دفع كن، تا دشمن سرسخت همچون دوست گرم و صميمي شود». هنر این است که به کسی که به شما بدی کرده، خوبی کنید. به قول سعدی: «اگر مردی أَحسِن إلی مَن أساء». سیره اولیای خدا هم همین بوده است.
حالا وسط این زیباییهای اخلاقی و سحرانگیز، آنهم در متن دعای مکارم الاخلاق، باب دیگری باز میشود. جلسه گذشته فهرستی برایتان بهصورت منظومهای خواندیم که از همین قبیل بود. تقاضای تبدیل در ارتباط با رفتارهای نامناسب و مدیریت رفتارهای ناپسند از سوی دیگران داشتیم. همهاش بحث تبدیل به زیبایی و محبت و کرامت و نصرت بود. بعد از این هم خواهیم داشت؛ اما اینجا فضای دیگری است و باب جدیدی باز میشود. این باب در مدیریت ارتباطات اجتماعی، باب بسیار مهم و برخلاف تصور اولیه ما، صددرصد طبق قواعد بنیادین اخلاقی و کرامت اخلاقی است.
این باب، «باب مبارزه» است. قبلاً مبارزه با نفس بود. آنجا باید با خودمان مبارزه میکردیم و خودمان را مهار میکردیم. اینجا میگوید برو به میدان و حساب طرف را برس! آنجا به ساحت قدس ربوبی عرضه میداشتید که مرا یاری کن به شکلی رفتار کنم که دیگری را با خودم همراه سازم و او را از موضع دشمنی به موضع دوستی بیاورم. عفو، گذشت، اغماض، صبر، حلم و از این قبیل چیزها میخواستیم. اینجا میگوییم به من قدرت بده کمر طرف را بشکنم. به من زبان بده که حقم را بگیرم. یاریام کن در برابر کسی که به من ستمی روا میدارد، از خودم دفاع کنم.
تواضع و گردنکشیِ بجا، دو روی یک سکهاند
این دو باب، با وجود آنکه به ظاهر در تضاد هستند، از نظر رعایت قواعد مکارم الاخلاق هیچ تفاوتی نمیکند؛ زیرا کاملاً به وضعیت مخاطب ما برمیگردد. روحیه انسان مؤمن و سالک که میخواهد در منازل کمال سیر کند و قدم بردارد، طبق قاعده همین است؛ یعنی میتواند بدیها را در خودش هضم کند، صبوری کند و رفتارهای جاهلانه را تحمل کند. پس مسئله به وضعیت مخاطب برمیگردد. گاهی کسی که با ما مواجه شده، ظرفیت اصلاح دارد و از اتفاق با ما دارد اینطور رفتار میکند و از سر نادانی و بیخبری گرفتار خطای تشخیص شده، از کوره در رفته و عصبانی شده و مدیریت خود را از دست داده. این رفتارها در منطق قرآن کریم اسمش رفتارهای جاهلانه است. اگر بخواهیم عنوانی مشترک در نظر بگیریم که خیلی هم متنوع است و فصل مفصلی از این رفتارها را پوشش میدهد، آن عنوان مشترک عبارت است از رفتار جاهلانه. در برابر چنین رفتاری قاعده همانی است که تا به حال مکرر شنیدهاید. چیزی که دوا برای دو طرف است؛ یعنی هم تو را صیانت میکند و هم طرف را اصلاح. مواجه بزرگوارانه و صبورانه و حلیمانه، چاره این است. قرآن هم میفرماید: «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛[4] و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملايمت پاسخ مىدهند».
مشکل طرف مقابلْ جهلش است؛ حالا یا جهل علمی یا جهالت عملی. چون ما را نمیشناخت و درباره ما بد فکر کرده بود، یا به او بد خبر داده و ذهنش را خراب کرده بودند. یا اینکه از آدمهایی است که زود جوش میآورد و نمیتواند خشمش را کنترل کند و به خودش مسلط نیست. اینجا رفتار شایسته و مبتنی بر مکارم الاخلاق، رفتار صبورانه است و بعد هم مبتنی بر گذشت و عفو و اغماض. این رفتار، طرف مقابل را هم میسازد. به تعبیر قرآن: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ؛[5] بدي را با نيكي دفع كن، تا دشمن سرسخت همچون دوست گرم و صميمي شود». بارها شده که کسی که در موضع دشمنی با ما قرار گرفته، بر اثر خوب رفتار ما، رفیق صمیمی و گرم شده و با ما وارد سطح بالاتری از رفاقت شده است. پس این باب در ارتباط با افرادی است که گرفتار جهالت هستند.
اما باب دیگری هم داریم که در مواجه با افرادی است که نه از سر نادانی و جهالت، بلکه با برنامهریزی، طراحی، مکاری و کیدهای شیطانی و حسابشده درصدد خوار و ذلیل کردن و زمین زدن و بیآبرو کردن ما هستند. طرف مقابل ما آدم کثیفی است که باطنش خبیث است. رفتارش از سر جهالت و نادانی و سوءتربیت و شرایط محیطی نیست، اصلاً آدمی است که مبنای شخصیتش بر خباثت و پلیدی استوار شده و از اتفاق حالا با ما درگیر شده و تصمیم گرفته که ما را خوار و ذلیل و خفیف کند. اینجا چه کار باید کرد؟ اینجا عین کرامت و فضیلت و بزرگی و عزت است که در مبارزهای حسابشده و جدی وارد شویم برای اینکه طرف را سر جایش بنشانیم و جلوی ظلم او را به خودمان بگیریم و نیرنگهای او را خنثی سازیم و از حقوق خودمان قاطعانه و عزیزانه دفاع کنیم، و بعد هم اگر توانستیم، انتقام هم بگیریم تا او وارد چنین رفتارهایی با دیگران نشود.
تا کجا مقاومت کنیم؟
تا جایی که به نتیجه برسیم که شخص ادب شد، باید مقاومت کنیم که دو مرحله دارد: مرحله اول اینکه ظلم را از خودمان برطرف کنیم و موفق شویم جلوی ستم به خودمان را بگیریم. مرحله دوم اینکه شخص از این نوع رفتار با دیگران نیز دست بردارد. بنابراین مرحله تأدیبی بالاتری در نظر میگیریم. البته نه اینکه پاسخ ظلم را با ظلم بدهیم، بلکه حسابشده و طبق قواعد عدل و انصاف با او برخورد کنیم تا دیگر از این رفتارها مرتکب نشود و برایش درس عبرتی شود.
تواضع مذموم
اگر کسی در چنین موضعی از خودش ضعف و انفعال نشان دهد و کوتاه بیاید و رفتار متواضعانه در پیش بگیرد، این عین رذیلت و درست نقطه مقابل فضیلت اخلاقی است. چنین کسی اینجا گرفتار خطای راهبردی شده. البته نوعاً ناشی از ضعف روحیه و نداشتن شجاعت لازم در روبرو شدن با این مسئله است. گاهی برخی در این موارد میگویند ما میخواهیم از طرف گذشت کنیم یا میخواهند قیافه بزرگمنشانه به خود بگیرند. حال آنکه با این کارْ خود را رسوا میکنند و گاهی به زندگی و آبرو و عزت و شرافتشان چوب حرّاج میزنند.
ما حق نداریم عزتی را که خدای متعال به ما داده، حرّاج کنیم. خدای متعال همهچیز را در اختیار ما قرار داده، ولی به ما اجازه نداده که خود را ذلیل کنیم. خدای متعال ذلت را برای انسان مؤمن نخواسته؛ لذا عفوی که در باب مکارم الاخلاق میآید، «عفو عن قدرة» یعنی عفو از موضع قدرت است. میتوانم به حساب طرف برسم، ولی نمیرسم. از موضع قدرت، عزت صیانت میشود. این بابی است که امام سجاد (علیهالسلام) اینجا میگشایند.
حقیقتاً آفاق معارف اخلاقی، بهویژه صحیفه مبارکه، حیرتانگیز است. جامع و ناظر به همهی ابعاد است و یکسویه نیست. تمام موقعیتها را برای شما ترسیم میکند و وضع شما را در آن موقعیت، مبتنی بر مکارم الاخلاق و مرضی افعال تنظیم میکند و برای مواقف گوناگون، جهت صیانت از شخصیت شما و زمینهسازی برای رشد و کمال نسخه میدهد. البته کمال شما به کمال اجتماعی گره خورده است؛ لذا دیگران را هم میتوانید در این سیر و سلوک با خود همراه کنید.
هفت چیزی که هنگام مبارزه باید از خدا خواست
گاهی شخص وارد منازعه و دشمنی با شما میشود و گاهی ممکن است یک گروه یا شبکه سازماندهیشدهای باشند که یا در برابر شما یا در برابر گروه مؤمن شما قرار گرفته باشند. حالا یا گروه خانواده است یا تشکل و جمعی مؤمنانه.
فرقی نمیکند که آیا این رفتارها به مناسبت این است که شما در موضع ایمان و حق و حقیقت قرار دارید یا اصلاً به این مسائل کاری ندارد و با شخص شما دارد درگیر میشود. تنها تفاوتش این است که اگر کسی با ما دشمنی میکند به خاطر اینکه ما حزب اللهی هستیم، با ما دشمنی میکند چون که ما جزء روحانیت هستیم یا در جبهه انقلاب قرار گرفتهایم، اینجا سطح مبارزه بسیار بالاتر، جدیتر، پراجرتر و شیرینتر است. وقتی انسان در این موضع قرار میگیرد، درست مثل مبارزهی بین جبهه حق و باطل، باید شدت و عزت داشته باشد و طبق قاعده و حکمت و مصلحت، از حق کوتاه نیاید و هر نوع ضربهای که میتواند، به جبهه باطل بزند؛ به هر مقدار که برایش ممکن باشد.
پس این یک فرض است. یک فرض هم این است که مسئله اصلاً به خاطر دین و ایمان و پیغمبر و انقلاب و حزب الله نیست. در این فرض هم، دفاع و مبارزه، کاملاً طبق قاعده و حکمت و فضیلت است.
حضرت برای چنین مواردی عنوانگذاری کردهاند که هفت عنوان را در بر میگیرد و نشان میدهد مؤمن در رویارویی و مبارزه با انسانهای خبیث و پلید که در مقام دشمنی با او و رسوا کردن او و زمینگیر کردن او و به خاک سیاه نشاندن او هستند، باید تمام وجوه مسئله را در نظر بگیرد و سپس استادانه وارد مبارزه شود؛ نه اینکه مبارزه ساده و اقتضائی داشته باشد. وقتی طرف دارد با شما مبارزه جدی و حسابشده و طراحیشده انجام میدهد، شما هم باید حسابشده عمل کنید. منتها قبل از بررسی آن هفت مورد، باید به نکتهای اساسی اشاره کنیم.
در هر کاری، نیت باید الهی باشد
مؤمن در مبارزه باید قصدش را خدایی کند. اگر انسان به دام هیجانهای نفسانی بیفتد و خشم مدیریتنشده را به میدان ببرد، مثل طرف مقابل میشود. در این مبارزه حتماً تقوا را با دشمنی که وارد میدان شده، رعایت کنیم. لذا موضعم دفاعی است و اگر جایی هم ضربه میزنم، ضربه دفاعی است و بیش از اندازه وارد میدان نمیشوم؛ هرچند طرف مقابلم آدم خبیثی باشد. ظلم به خبیث هم جایز نیست. پس قاعده تقوا و انصاف و عدل و مواجه مؤمنانه با دشمن اینجا نیز جریان دارد.
نکتهی کلیدی، داشتن قصد الهی است. وقتی قصد الهی شد و ما طبق قواعد الهی خواستیم به میدان برویم، باید به چه کسی اعتماد کنیم و از چه کسی یاری بگیریم؟ از خدای متعال؛ لذا از همان قدم اول، صلوات میفرستیم تا در این صلوات به قلهها و الگوهای بزرگ توجه کنیم و طبق سیره و روش آنان عمل کنیم.
فلسفهی صلوات در دعا
بعضیها فکر میکنند صلوات جنبه تشریفاتی و آئینی دارد؛ درحالیکه در صحیفه هر جا صلوات دیدید، کاملاً طبق قاعده جانمایی شده و دارای پیام خاص خودش است. اینجا پیامش این است که من ببینم محمد و آل محمد (سلاماللهعلیهماجمعین) در چنین جایگاهی با دشمنان خود طبق چه قاعدهای رفتار میکردند. آنها را در این مسیر الگوی خودم قرار دهم و روش آنها را روش خودم و سیره و سنت آنها را سیره و سنت خودم قرار دهم، سپس وارد این میدان شوم. از آنها طلب شفاعت نیز میکنم تا در پیشگاه خدای متعال در این مبارزه مرا یاری کنند تا سربلند بیرون بیایم. سربلند با دو ویژگی: یک سربلند در حفظ قواعد تقوا در این مبارزه که از عدل و انصاف و تقوا خارج نشوم. دو فاتح باشم و طرف مقابل را ادب کنم.
دو اصلی که در تمام مبارزهها جاری است
دو قاعده در کل رویاروییها با دشمنان جاری است و باید کاملاً رعایت شود. قاعده اول اینکه فاتح باشم در رعایت موازین اخلاقی و تقوا که اینجا بهترین کلمه طبق نص قرآن کریم، کلمهی تقوا است؛ چنانکه قرآن میفرماید: «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ؛[6] پس هر كس بر شما تعدى كرد، همانگونه كه بر شما تعدى كرده بر او تعدى كنيد».
حتی در برابر دشمن نباید از قاعده عدل و انصاف خارج شوید. این اصل فروع جالبی دارد که در آیات ابتدای سوره مبارکه توبه آمده است. این قواعد را که میشود انسان سر دست بگیرد و در عالم فریاد بکشد و افتخار کند که من پیرو چنین مکتبیام که میگوید به قرارت پایبند باش، حتی اگر با دشمن وارد معاهده شدی. هرقدر آنها سر پیمان ماندند، شما هم بمانید: «فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ؛ پس تا با شما [بر سر عهد] پايدارند، با آنان پايدار باشيد». جالب است که در ادامه میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ؛[7] خدا پرهيزگاران را دوست مىدارد». خدای متعال کسانی که با دشمن هم تقوا را رعایت میکنند، دوست میدارد. اوایل سوره مبارکه توبه دو جا این عبارت آمده که هر دو در ارتباط با مشرکان و پیمان با آنها است. وقتی خدای متعال توقع چنین رفتاری با مشرک دارد، با بقیه که دیگر تکلیف روشن است.
اما قاعده دوم، در مبارزه با دشمن دنبال پیروزی باشیم و او را سرجایش بنشانیم.
پس اینجا از خدای متعال یاری میخواهیم، به فضل او اعتماد میکنیم، از صلوات الگو میگیریم، به سیره معیار مراجعه میکنیم و از آن الهام و روش میگیریم. بعد وارد میدان میشویم. وارد میدان که خواستیم شویم به خدای متعال اعتماد میکنیم و از حضرت حق تبارک و تعالی یاری میخواهیم؛ ولی یادمان است که یاریخواهی از پروردگار متعال، با برنامهریزی، طراحی و استفاده از ابزارهای مناسب هیچ منافاتی ندارد؛ نهتنها منافات ندارد، بلکه عین تقوا، حکمت و فضیلت است.
۱. دست توانا
اینجا تعابیر تنوع دارد، منتها مطالب، یکپارچه است. حضرت میفرمایند: «وَ اجْعَلْ لِی یداً عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی». دستْ علامت قدرت است و دستْ بسته بودن علامت ضعف. حال به خدا میگوییم به من قدرت بده در برابر کسی که به من ظلم میکند تا جلوی ظلمش را بگیرم.
خداوند تبارک و تعالی، مؤمن را قوی میپسندد؛ قوی در جسم، قوی در فکر، قوی در روان و روح. خدای متعال دوست دارد مؤمن قوی باشد. «إِنَّ اَللَّهَ لَيُبْغِضُ اَلْمُؤْمِنَ اَلضَّعِيفَ اَلَّذِي لاَ دِينَ لَهُ؛ خداوند عزّ و جلّ بر مؤمن ناتوانى كه دين ندارد خشم مىگیرد». مؤمن بیدین! ترکیب عجیبی است. کسی که ضعیف است، دین قابل اعتباری ندارند. پرسیدند: منظور چیست؟ حضرت فرمودند: «اَلَّذِي لاَ يَنْهَى عَنِ اَلْمُنْكَرِ؛[8] كسى كه نهى از منكر نكند». منکر جلوی چشمشان اتفاق میافتد، عرضه نهی از منکر ندارد. البته استفاده از بهترین روشها در جای خودش محفوظ است، اما مسئلهی شجاعت و قوّت روحی، معنوی و جسمانی نیز اهمیت دارد.
نمونهای عالی از مؤمن قوی
حضرت علیاکبر (سلاماللهعلیه) مولود این ماه معظّم و عزیز شعبان، در این مورد در قله است. حضرت وقتی میدان رفت، امام حسین (علیهالسلام) افتخار کرد و گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ؛[9] خدایا، شاهد باش پسری را به میدان میفرستم که شبیهترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول تو است». مقاتل نقل میکنند که کسی نمیتوانست جلویش قرار بگیرد. ظهور شجاعت علوی و حسینی، آنهم در جمال نبوی است. از این عبد صالح و بنده برگزیده خدای متعال چنان شوکت و عزت و قدرتی طلوع میکرد و چنان ابهتی داشت که کسی نمیتوانست در برابر او قرار بگیرد. مثل روباه که از برابر شیر میگریزد، از مقابلش میگریختند. انسان تشنهای که وقتی به جنگ میرود، خود را معرفی میکند و میگوید میخواهید دوباره علیابن ابیطالب را ببینید، بیایید مرا مشاهده کنید.
۲. زبان گویا و برّان
«وَ لِسَاناً عَلَی مَنْ خَاصَمَنِی». وقتی کسی با آبروی شما بازی میکند، مبارزهاش مبارزه نرم است. آنجا زور بازو جواب نمیدهد، زبان میخواهد. وقتی کسی وارد خصومت با من شد و خصمانه با شخصیت من، با مصلحت من، با جسم و جان من، با خانواده من، با دوستان من بازی کرد، به من زبان بده تا از خودم دفاع کنم.
۳. پیروزی
«وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی». وقتی شخص در دشمنی خود خیلی پیشرفت کند، میشود عنود. دشمنی خیلی جدی که درصدد است شما را به زمین بزند. در برابرش از خدای متعال ظفر میخواهیم. فقط به پیروزی فکر میکنی؛ نه اینکه صرفاً با طرف روبرو شوم، حتماً باید در این مبارزه پیروز هم شوم.
۴. مکر مؤثر
«وَ هَبْ لِی مَکراً عَلَی مَنْ کایدَنِی». یک وقت کسی که دارد با شما مبارزه میکند، اهل مکر و کید است. با شما مکارانه روبرو میشود و طراحی حسابشده و دقیقی برای شما دارد. خصوصیت مکر و کید پیچیدگی و پنهان بودنش است. گاهی دشمن سرت داد میزند، ولی گاهی فریاد نمیکشد و زور بازو نشوا نمیدهد، ولی طوری ضربه میزند که فکرش را نمیکنی.
در برابر دشمنی که مکارانه با تو روبرو میشود، باید با مکر و کید روبرو شد. منتها او با مکر سیء با تو روبرو میشود، تو با مکر حسن با او روبرو شو. قرآن کریم، مکر را به مکر سیء[10] و مکر حسن تقسیم میکند، مصداق برجستهاش هم این است که فرمود: «وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ؛[11] و [دشمنان] مكر ورزيدند و خدا [در پاسخشان] مكر در ميان آورد و خداوند بهترين مكرانگيزان است».
خدای متعال توقع دارد مؤمن وقتی در برابر کید دشمن قرار میگیرد، کاملاً مکارانه با دشمن روبرو شود. منتها این مکر، مکر خیر است که هم خیر مؤمن در آن است، هم خیر جامعهی مؤمن.
کسانی که در برابر مکر و نیرنگ، زور و بازو نشان میدهند و سروصدا راه میاندازند، شکست میخورند. اینجا جای این حرفها نیست، باید طراحی کنی و مخفیانه و حسابشده با طرف روبرو شوی.
۵. قدرت فراوان
«وَ قُدْرَةً عَلَی مَنِ اضْطَهَدَنِی». اضطهاد، له کردن است. گاهی طرف با توش و توان زیادی به میدان میآید، مثل اینکه با تانک میخواهد از روی شما رد شود. این میشود اضطهاد. در برابر این، شما قدرت میخواهید؛ قدرتی که بتوانی مقابله کنی و او را مهار کنی و به او ضربه بزنی.
۶. بیان گیرا
«وَ تَکذِیباً لِمَنْ قَصَبَنِی». این فراز شبیه فراز دوم است. البته بین این موارد، شباهت است؛ مثلاً فراز قبلی مانند «وَ اجْعَلْ لِی یداً عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی» است. کسی دارد به من تهمت میزند، بتوانم تکذیب کنم و دروغ او را برملا سازم و حقانیتم را اثبات کنم.
۷. سلامت روان
«وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِی». گاهی دشمن، ما را تهدید میکند و میترساند. حاصل این ترس به خطر افتادن سلامت و بهداشت روان و جان است. انسان آشفته میشود و ذهنش به هم میریزد. این آشفتگی روانی انسان را به موضع انفعال میبرد و باعث میشود انسان در جنگ مغلوب شود.
در اینجا حضرت از خداوند سلامت را میخواهد که در درجه اول حفظ انسجام روانی است. از اینجا شروع میشود تا سلم و سلام در برابر انواع و اقسام تهدیدهای او.
اخلاق اسلامی اخلاق عزتمدارانه است
این هفت جمله بینشان یکپارچگی است و در عین حال تنوع دارد. وحدتش وجود دشمنی است که درصدد ضربه زدن به شما است. این مسئله، نقطه مرکزیاش است. اما تنوعش ناظر به این است که دشمن از ابزارها و شیوههای گوناگونی استفاده میکند. در برابر هر شیوهای، باید شیوه مناسب با او را به میدان ببرید. اگر قدرت میدهد، قدرت نشان بدهی. اگر زبانش را به کار میاندازد، زبانت را بهکار بگیر. اگر با تبلیغات و پروپاگاندا میخواهد بر تو مسلط شود، شما نیز با تبلیغ مناسب به میدان برو. اگر مکر و طراحیهای مخفیانه و موذیانه میکند، باید با طراحیهای مخفیانه و مکر زیبا و حَسَن با او روبرو شوی که توضیحش گذشت.
مبنا هم شد کمکخواهی از خدای متعال، اتخاذ سیره اولیا و مواجه کاملاً مبتنی بر قواعد اخلاق و تقوا. صلوات، کمکخواهی از حضرت حق را نشان میدهد که انسان مؤمن در همه حال باید پناهنده به خدای متعال باشد و به حضرت حق توکل کند و از ساحت قدس ربوبی مدد بگیرد.
در این بسته خیلی جالبی که ارائه کردیم، دو جمله ماند که کاملاً فضایش متفاوت است و اصلاً فضای دیگری دارد. این دو جمله با هفت جمله قبلی، نُهگانهای میسازد که در این نُهگانه، هفت مورد باهم کاملاً متحد و دو مورد هم باهم هستند. این دو مورد با آن هفت مورد چه نسبتی دارد؟ بماند برای جلسهی بعد.
تجلی تربیت حسینی و حُسن نبوی در حضرت علیاکبر
حضرت ابا عبدالله (علیهالسلام) تمام هنر تربیتی خود را به میدان آورد. حاصل جمع این قابلیت قابل در اوج و آن فاعلیت فاعل در اوج در کارگاه حسن نبوی، میشود جناب علیاکبر (سلاماللهعلیه). سلام فرشتگان و خوبان و انبیا و مجاهدان و شهیدان از اول تا آخر بر این بنده برگزیده. وقتی میخواست به میدان برود، امام حسین (علیهالسلام) این آیه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ؛[12] به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است». یعنی حضرت علیاکبر (سلاماللهعلیه) جزو برگزیدگان دستگاه الهی است.
نکته جالب در شخصیت حضرت علیاکبر (سلاماللهعلیه) جامعیت ایشان است. فقیه، عالم و در عرفان الهی و معارف توحیدی، برجسته بود. در مقام بندگی رسید به جایی که وقتی اهل حرم نمیگذاشتند علی به میدان برود، حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) فرمودند: «دَعَنهُ فَإنَّهُ مَمْسُوسٌ فِی اللهِ وَ مَقتُولٌ فِی سَبِیلِ اللهِ؛[13] رهایش کنید، او ممسوس در ذات خدا و شهید در راه خدا است».
در عین حال صاحب شجاعت علوی بود. اگر نبود غلبه تشنگی، در روز عاشورا معلوم میشد علی یعنی کی. با این حال مثل نسیم اول بهار، دلنشین و شیرین و متواضع و مهربان بود. من یک وقت در رفتارهایی که از ایشان نقل شده، مداقه کردم، دیدم کاملاً مینیاتوری است. در نقاشیهای مینیاتوری چقدر ظرافت و لطافت است، در رفتارهای علیاکبر هم همانقدر لطافت و ظرافت است.
اگر کسی وارد مدینه میشد و کمک میخواست، خانهی حضرت علیاکبر را نشانش میدادند. میگفتند بفرمایید آنجا سفره برپا است و ضیافت برقرار. در اوج مواسات و احسان بود.
از حضرت علیاکبر کمک بگیرید
خداوند تبارک و تعالی به حق حضرت علیاکبر که جوان تراز اسلام است، جوانان ما را حفظ کند و آنها را در همین مسیر یاری کند و خودشان را در همین چارچوب بسازند. همهی جوانهای عزیزمان ـ مخصوصاً اهل مجلس ما، یعنی جوانان صحیفه ـ در علم، معرفت، حکمت، عرفان، سیر و سلوک، ادب، مهربانی، مساوات، شجاعت، قوّت قلب و قدرت جسم، از حضرت علیاکبر الگو بگیرند و خوشبخت باشند.
روح حضرت علیاکبر (علیهالسلام) فعال، حاضر، مؤثر، پیشبرنده و خیلی فوقالعاده است. لذا از حضرت مدد بگیرید. از باطن حضرت علیاکبر (علیهالسلام) برای مسائل معنوی، روحانی، اخلاقی، دینی، دنیایی، علمی و تربیتیتان کمک بگیرید که دستش باز است و سفرهدار رحمة الله الواسعه است.
حضرت علیاکبر (علیهالسلام) بزرگترین کمک را به جریان ظهور میکند. کمکش هم همین کمک تربیتی است؛ چنانکه قرآن دربارهی شهدا میفرماید: «يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛[14] و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند، شادی میکنند، که نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند». قدرت دادن کار حضرت علیاکبر (علیهالسلام) است و جماعت عظیمی را در آخرالزمان میسازد. جوانهای عزیز ما، شهدای عزیز ما، چهرههای سربلند ما، همه دستپروردههای دستگاه حضرت علیاکبر (علیهالسلام) هستند.
ماه شعبان و شب نیمه شعبان خوبی داشته باشید که دروازه لیلة القدر از شب نیمه شعبان باز میشود.
خدای متعال به حق امام سجاد (علیهالسلام) و به حق صحیفه سجادیه، همهی ما را جهت ضیافت ماه مبارک رمضان آماده کند. بهار جدید و سال جدید به حق حضرت علیاکبر و ولی عصر بر همهی شما مبارک باشد.