«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ، فِي بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ كَظْمِ الغَيْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِينِ الْعَرِيكَةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ».
نسبت ماه ذیالقعده با امام رضا (علیهالسلام)
ماه ذیالقعده به مناسبت انتساب به حضرت علیبن موسی الرضا (علیهآلافالتحیةوالثناء) در بین ماههای سال طبع خیلی شیرین و لطیفی دارد. هم میلاد فرخنده حضرت، هم ولادت حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها)، و هم ایام زیارتی آن بزرگوار در این ماه است. بعضی از روایات هم شهادت حضرت رضا (علیهالسلام) را در ماه ذیالقعده روایت کرده. لذا طبع این ماه طبع بسیار لطیف و شیرینی است. ظاهراً روز آخر ماه هم که شهادت حضرت جواد (علیهالسلام) است. لذا ماه ذیالقعده کلاً منتسب به حضرت رضا (علیهالسلام) است.
مؤمن مشتاق حج است
جاذبه حج در این ماه قرار دارد و ذیالقعده جزء اشهر حج است و حجاج بیتالله الحرام در ماه ذیالقعده است که عازم میشوند و مقدمات سفر حج معمولاً در این ماه انجام میشود.
خدا را شاکریم که امسال حج مجدداً بعد از محدودیت کرونایی برپا شده و از کشور عزیز ما هم تعداد قابل توجهی شرکت میکنند. به نسبت کل سهمیهها که حدود هشتصد هزار نفر است، حدود صد و چهل هزار نفر مربوط به خود عربستان است، الباقی هم که از سراسر عالم شرکت میکنند، از جمهوری اسلامی هم حدود چهل هزار نفر مشرّف میشوند که از خدای متعال برای همهشان آرزوی توفیق میکنیم.
حس حج گرفتن جزء آیین ایمانی است؛ یعنی مؤمن هم مشتاق حج است، هم تلاش میکند که توفیق حج نصیبش شود. حقیقتاً دلتنگ خانهی خدا و مشاهد مشرّفه و مواقف آن است. در کل ماه مبارک رمضان، از اول تا آخرش، بعد از همهی فریضهها و در غیر فریضهها در دعاهای روز و شبش، همهاش حج خواسته میشود که نشان میدهد حجخواهی از خدای متعال، مسئله خیلی بزرگی است. تازه آنجا میگویید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ؛ خدايا زيارت خانه محرّمت را در امسال و در هر سال نصيبم كن».
این دعا که نمیتواند دعای عبثی باشد. معنای این دعای نورانی این است که خودِ خواستن حج موضوعیت دارد؛ یعنی تکتک مؤمنان به برکت ایمانشان باید حجدوست و حجخواه باشند و جزء تمناهای جدی زندگیشان باشد و این اشتیاق را داشته باشند. حالا از بین این جماعت میلیاردی مسلمانها چند نفرشان مستطیع میشوند؟ اکثریت مستطیع نیستند و استطاعت حج ندارند؛ چون رفتن به حج مجموعهای از استطاعتهای مالی و بدنی و شرایطی را میخواهد. از بین افراد مستطیع چند نفرشان سالانه امکان تشرف دارند؟ پس توصیه میشود همهتان به درگاه خدای متعال در بهترین ماه سال بنالید و روز و شب و بعد از همهی نمازها بخواهید. ماهی که دعا مستجاب است، همهاش بگویید خدایا من حج میخواهم و همهی عمر دوست دارم به حج مشرّف شوم. اگر شرایط برایم آماده باشد، حاضرم هر سال بروم.
رابطه طبع ایمانی و علاقه به برخی امور
مؤمن چنین آمادگی روحی دارد. بعضی از چیزها به طبع ایمانی برمیگردد؛ مثلاً روایت میفرماید: «مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَغْزُ، وَلَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ بالغزو، مَاتَ عَلَی شُعْبَةٍ مِنْ نِفَاقٍ؛[1] هرکس بميرد و جهاد نکند و نيت جهاد هم نداشته باشد، بر شعبهای از نفاق مرده است». کسی که وارد جهاد در راه خدا نشود و با دشمنان خدا نجنگند، و علاوه بر این، جنگیدن در راه خدا جزء خواستهها و تمنای وجودش نباشد و دائماً با خودش درباره جنگیدن با دشمنان خدا گفتگو نکند و حدیث نفس نداشته باشد، چنین شخصی اگر بمیرد، بر یکی از شعبهها و انواع نفاق از دنیا رفته. پس طبع مؤمن طبع جهادی است. نسبت او با دشمنان خدا نسبت جنگ است و هر وقت برای او میسر شود، علاقهمند است که در صف جهاد باشد و مشغول ضربه زدن به دشمنان خدا باشد. حالا اگر کسی حس نفرت به سران کفر و استکبار نداشته باشد، طبعش تبرائی نیست و برائت از آنها در وجودش نیست، نصفی از ایمانش لنگ است؛ چون نیمی از دین، برائت از دشمنان خدا است، و نیمی دیگر ولایت دوستان خدا.
پس جهادخواهی جزء طبیعت ایمان است. لذا اگر در جنگ باشد، خوش به سعادتش، اگر نبود، حداقل دائم در باطن و وجودش تمنا و آرزو کند.
غرض اینکه یکسری از امور جزء طبایع الایمان هستند؛ یعنی طبع ایمان اقتضای آنها را دارد. اگر در انسان این امور ضعیف باشد، حکایت از ضعف ایمان است. لذا در همین موضوع جهاد حضرت صریحاً فرمودند اگر شخص در وضعیتی بمیرد که نه در راه خدا جنگیده، نه درباره جنگ با دشمنان خدا تمنایی داشته، نه در دلش برای این مسئله آرزو ساخته، با دین خالص از دنیا نرفته است.
یاریرسانی به دوستان خدا و ضعفا نیز جزء طبع الایمان است. طبع انسان مؤمن بهگونهای است که شبانهروز در فکر این است که کاش میتوانست برای نیازمندان کاری میکرد. فکر و ذکرش است، خواهش او از خدای متعال است. هر مقدار هم که برایش میسر شود، به مؤمنان یاریرسانی میکند. اگر کسی به باطن خودش مراجعه کند و ببیند چنین اشتیاقی و حتی نیتی ندارد، معلوم است وضعیتش خراب است و فقط شبحی از ایمان در وجود او است.
مورد دیگر که جزء طبایع الایمان است، اشتیاق به عبادت است. مؤمن شدید الحب به عبادت است. هرچه ایمانش قویتر باشد، محبتش نسبت به عبادت خدای متعال بیشتر است. نماز، روزه، مسجد، حضور در جماعت مؤمنان، حضور در نمازجمعهها، جزء طبع ایمان است. حال اگر کسی به خودش مراجعه کند و ببیند فقط از روی تکلیف عبادات را انجام میدهد و باطنش به عبادت تمایل ندارد، معلوم میشود که ایمانش ضعیف است.
حج، عبادتی منحصر به فرد
حج به خاطر ویژگیهایش، در بین عبادات ما منحصر است. کیفیتی که خدای متعال در حج گذاشته، خیلی خاص است و ظرفیت باطنی، اسرار، تأثیر فردی، تأثیر اجتماعی و تأثیر امتی عجیبی دارد. خلاصه آنکه خیلی خاص است. لذا گویا خداوند تبارک و تعالی همهی جلوههای ایمان را در یک برنامه ریخته که اسمش شده حج. این را وسط زیست مؤمنان گذاشته، آنهم بهصورت سالانه و در ایام مشخص.
حال اگر ایام حج برسد و انسان بگوید که حج به من چه ربطی دارد، آنهایی که پولدار و مستطیع هستند بروند و وظیفهشان را انجام دهند، بین خودش و حج نسبتی برقرار نکرده باشد، چنین شخصی باید در اندیشههایش تجدید نظر کند. این را من جدی عرض میکنم. لذا در ماه مبارک رمضان موضوع درخواست همهی مؤمنان، صبح و شب و بعد از هر نمازی، حج خواستن است. این مطلب نشان میدهد که سهم حج در حیات ایمانی و نشاط ایمانی امت اسلامی، منحصر به فرد است. به تعبیر قرآن کریم اصلاً قیام و قوام امت به حج است. کنگره بینالملل اسلامی است. همهی مؤمنان باید متوجه حج باشند و آن را برای خودشان بخواهند. خواستن هم بهمعنای اینکه در تمام عمرشان برای دستیابی به استطاعت تلاش کنند تا این اتفاق برایشان بیفتد. یکی از وجوهی که مناسب است و مطلوبیت دارد انسان تلاش اقتصادی داشته باشد، استطاعت برای حج است.
بگذریم؛ خواستم یادآوری کنم که مسئله خیلی جدی است.
اهمیت مطالعه درباره حج
در بین ما فقط کسانی که میخواهند حج مشرّف شوند، آنهم وقتی که برایشان مسجل شد و ثبتنام کردند، مقداری مطالعه میکنند. حال آنکه همه باید درباره فلسفه و اسرار و آداب حج مطالعه کنند. الآن هم که بحمدالله زمانهی ما همهچیز در دسترس است. قبلاً این خبرها نبود. انسان وقت بگذارد و حالت اشتیاق و دلسوزی داشته باشد. آیا شده برای دلتنگی کعبه گریه کرده باشید؟ همانجایی که هر روز به سمتش میایستیم و نماز میخوانیم. خدای متعال در این خانه برای همهی مؤمنان جاذبه عجیبی گذاشته. این اشتیاق را در دلهایمان پرورش دهیم. وقتش ماه ذیالقعده است که به عنایت حضرت علیبن موسی الرضا (علیهآلافالتحیةوالثناء) طبع حج دارد.
کتابهای خوبی در این زمینه است، حداقل یک کتاب مطالعه کنیم. در محیط آرزوهای جدیمان بیاوریم، بعد هم این ایام دلمان را همراه کسانی که مشرّف میشوند، بفرستیم. خبرش را دنبال کنیم، الآن حجاج کجا هستند، چه اتفاقی دارد میافتد و .... منزلبهمنزل با حاجیها بروید تا عرفات و منا و مسجد الحرام و مدینه و بقیع.
این حس در انسان زنده باشد. امیدواریم خدای متعال به همه توفیق دهد، هم این حال خوب را، هم این معرفت را، هم آن کشش را، هم آن جاذبه را، هم آن تمنا را، خداوند روزی کند. عزیزانی که مشرّف شدند، باز هم مشرّف شوند. آنهایی هم که مشرّف نشدند، خدای متعال به حق خودش و به حق اولیائش و به حق حضرت رضا (علیهالسلام) روزی کند.
عباداتی همسنگ حج
1. نمازجمعه
خداوند تبارک و تعالی شعبهای از حج را همراه با تمام پاداشهایش در دسترس مؤمنان گذاشته. اگر کسی فقیر است، بنیه مالی ندارد، استطاعت جسمی نداری، نمیتواند خودش را به حج برساند، یا به این زودیها نوبتش نمیشود و موانعی وجود دارد، ناراحت نباشد. حج را در دسترس ما گذاشتهاند؛ نه سالی یک بار، هفتهای یک بار! امام صادق (علیهالسلام) از پدر بزرگوارشان روایتی نقل میکنند که به پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) میرسد. شخصی اعرابی خدمت پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میآید. اعرابی یعنی افرادی که در بیرون شهر و بیابان و مناطق دوردست زندگی میکنند. اعرابی خدمت حضرت آمد و گفت: سالها است که مقدمات حج را آماده میکنم، ولی موفق نمیشوم. حضرت فرمود: «عَلَيْكَ بِالْجُمُعَةِ فَإِنَّهَا حَجُّ اَلْمَسَاكِينِ؛[2] بر تو باد نماز جمعه كه آن حج مستمندان است». نمازجمعه حج کسانی است که وضع مالیشان خوب نیست.
در روایات دارد که وقتی وارد نمازجمعه شدید، از چه مرحلهای برای شما عمره و از چه مرحلهای برای شما حج نوشته میشود. شخصی که از نمازجمعه برمیگردد، در پیشگاه خدای متعال حاجی شده است. پاداش کسی را دارد که آنهمه خرج کرده و زحمت کشیده. حالا جنابعالی در عمرتان چقدر حج از دست دادید؟! الحمدلله از برکت انقلاب و خون شهدا و امام، حج خیلی آماده در همهی شهرها داریم. کسانی که شرکت نمیکنند، حجتی ندارند. هر کس شرکت نمیکند، قطعاً بیتوفیقی است و اگر سه هفته بدون عذر نرود، از جهت باطنی گرفتار میشود.
خیلی برای من شیرین بود که دوستی گفت من تعداد نمازهای جمعهای را که شرکت نکردهام، میتوانم بشمارم. تمام چهل سال گذشته را نمازجمعه رفته. گفتم: بیشتر مردم شاید بتوانند تعداد حضورشان را بگویند!
هرجا که نعمت بیشتر است، شیاطین هم آنجا فعالتر هستند و بهانه درست میکنند. امروز گرم، امروز سرد است، امروز فلانی خطبه میخواند، امروز او نمیخواند. اینجا آدم را میگردند، اینجا فلان فرد مکبر است که من دوستش ندارم. این هفته مهمان داریم، آن هفته میخواهیم مهمانی برویم. اینها همه بهانه است. بعد یک دفعه میبینید که کلی حج و عمره از دستش رفته. فردا که کتاب عملش را باز میکنند، میبیند جمعههایش خالی است، حال آنکه با هر جمعهای میتوانسته حج مشرّف شود. آن وقت آنجا حسرتش اصلاً قابل توصیف نیست.
روایاتی که داریم در باب اینکه اگر کسی سه جلسه در نمازجمعه شرکت نکند، مُهر نفاق به قلبش میخورد، فقهای ما به نظرم مقداری جانبدارانه تفسیر کردند تا ماها گرفتار نشویم. استنباط فقها این است که مربوط میشود به زمان حضور معصوم. برخی فقها قائل به وجوب عینی تعیینی هستند. اما حالا که وجوب تخییری است، جنبه عقوبتیاش نیست. اما در وجوب تخییری، جنبه پاداشی است. مگر کسی از سر بیاعتنایی اصلاً برای او مهم نباشد که عرض کردم باطناً لطمه میخورد، حسابی هم ضربه میخورد.
غرض اینکه این هم در دسترس است. با همان نیت تشرف به حج طبق همین روایت پیامبر عظیم الشأن و آنچه از اولیای خدا وارد شده، از قبل خودش را آماده کند. گفتهاند که اصحاب پیغمبر از پنجشنبه خودشان را برای نمازجمعه آماده میکردند؛ برنامهریزی میکردند و مقدمات را آماده میکردند. در شهرهای کوچک که خیلی سهل است، در جاهایی مثل تهران که طرف باید مسافتی طی کند، برنامهریزی میخواهد.
2. زیارت امام رضا (علیهالسلام)
زیارت مولایمان علیبن موسی الرضا (علیهآلافالتحیةوالثناء) نیز از جهت نسبت با حج شگفتانگیز است. امام جواد (علیهالسلام) از قول پدر بزرگوارشان حضرت رضا (علیهالسلام) نقل میکند که اگر کسی به زیارت من بیاید، خداوند تبارک و تعالی برای او پاداش حج را مینویسد و سپس فرمود هزار حج! طرف تعجب کرد و گفت: یابن رسول الله هزار حج؟! حضرت که تعجب او را دید، فرمود: این حداقلش است. میتواند برای کسی هزار هزار حج نوشته شود، متناسب با معرفتش.
چشمه فیاض بیپایان لطف پروردگار متعال در حرم مطهر رضوی است. کسانی که بیرون از ایران هستند، میسوزند در اینکه یک زیارت مشرّف شوند. اینهم بحمدالله در دسترس اهالی ایران است که خود را به هر شکلی شده و به هر مناسبتی برسانند و از این فیض بیکران بهرهمند شوند.
زیارت حضرت رضا (علیهالسلام) ربطی به این ایام ندارد و در کل سال هیچ محدودیت زمانی ندارد. در فرهنگ اهلبیت (علیهمالسلام) زیارت جایگاه و معنا دارد. زیارت یعنی انسان از خانه خودش سفر کند، بار ببندد و راه بیفتد و به سمت حرم ولیّ خدا برود. خود را به چشمه فیض الهی برساند و از آن زمزم مصفا بنوشد و سرمست شود، روحش را جلا و جانش را صفا دهد.
زیارتی برتر از کربلا
در بین اولیای خدا (سلاماللهعلیهماجمعین)، زیارت بعضی دارای ویژگی است و تأکید خاصی رویش شده است. مثلاً زیارت پیامبر اعظم و امیرالمؤمنین و حضرت ابا عبدالله (سلاماللهعلیهم) جایگاه ویژهای دارد و خیلی خاص است. در این بین زیارت حضرت رضا (علیهالسلام) خیلی ویژه است. عزیزی زحمت کشیده و روایات مربوط به زیارت حضرت رضا (علیهالسلام) را جمعآوری کرده و فقط آنهایی که دارای سند عالی است، کنار هم جمع کرده است. انسان وقتی مجموعه اینها را کنار هم میبیند، به نظرش میرسد که تقریباً استثنایی است.
در یکی از این روایات امام جواد (علیهالسلام) وقتی راجعبه زیارت پدرشان توضیح میدهند، راوی سؤال میکند: یابن رسول الله، زیارت ابا عبدالله برتر است یا زیارت پدر بزرگوار شما؟ شاید برای شما جالب باشد که حضرت جواد (علیهالسلام) فرمودند زیارت پدرم افضل از زیارت ابا عبدالله (علیهالسلام) است. گویا آن شخص تعجب کرد. لذا حضرت علتش را در یک جمله توضیح دادند: همهی فرقههای اسلامی به زیارت ابا عبدالله میروند، اما فقط شیعیان خالص به زیارت پدرم میروند. وقتی کسی به امامت حضرت رضا (علیهالسلام) معتقد شد، به امامت دوازده امام دیگر نیز اعتقاد دارد. اما کسی که مثلاً اعتقادش تا حضرت کاظم (علیهالسلام) متوقف است، دیگر آنطرفتر نمیرود و به سایر ائمه اعتقاد ندارد.
به مناسبت اینکه در ماه ذیالقعده زیارت حضرت رضا (علیهالسلام) ورود دارد، خواستم عرض کنم اینهم از عطیههای بزرگ خدای متعال است که مؤمنان باید قدرش را بدانند و مثل حج تمنایش را داشته باشند، از خدا بخواهند، برای آن برنامهریزی کنند، و به هر شکل ممکن خود را به این فیض بزرگ برسانند. حالا هر مقدار که میسر باشد. ولی در دل تمنا داشتن اساس است. اینکه انسان چقدر مشتاق است، چقدر تمایل دارد، چقدر دلش تنگ میشود، چقدر حس دارد، چقدر اشتیاق دارد، خود این موضوعیت دارد.
3. رفع نیاز نیازمندان
حج دیگری که در دسترس است، این است: «اَلْماشى فِى حاجَةِ اَخيهِ كَالسّاعى بَيْنَ الصَّفا وَالْمَرْوَةِ؛ كسى كه در راه برطرف كردن نياز برادر دينى خود قدم برمىدارد، مثل كسى است كه در بين صفا و مروه سعى مىكند». بحث موفق شدن و موفق نشدن نیست، دارد تلاش میکند. اما اگر کسی موفق شد «وَقاضىِ حاجَتَهُ كَالْمُتَشَحِّطِ بَدَمِهِ فِى سَبيلِ اللّهِ يَوْمَ بَدْرٍ وَاُحُدٍ؛[3] و كسى كه نياز او را بر طرف نمايد، مثل كسى است كه در راه خدا در جنگ بدر و اُحُد به خون خود آغشته شده باشد». اینها در دسترس است، انشاءالله که ماها از دست ندهیم.
یکی از نشانههای سلامت اخلاقی
در بررسی دعای بیستم صحیفه مبارکه سجادیه رسیدیم به این جمله: «وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ». موضوع چه بود؟ حضرت فرمودند: «وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ». من از تو آراستگی به آرایش صالحان و پوشش زیبا و دلبرانه انسانهای متقی را میخواهم. در چه چیزی؟ یک فهرست است، پنج تا را تاکنون گفتیم: «بَسْطِ الْعَدْلِ، كَظْمِ الغَيْظِ، إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ»: اول: در گستراندن عدالت، دوم: فرو نشاندن خشم، سوم: فرو نشاندن آتش فتنهها در جامعه، چهارم: کسانی را که گرفتار اختلاف با همدیگر شدند، اینها را به همدیگر ضمیمه کنم و به هم برسانم. پنجم: جاهایی که این اختلافات عمیق شده، اینها را به صلح برسانم و اختلافات را ریشهای حل کنم.
اما خواسته ششم و هفتم. ششم این است: «وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ» و هفتم: «وَ سَتْرِ الْعَائِبَة». خدایا مرا در بهرهمندی از زیور صالحان و زینت متقین در منتشر کردن و آشکارسازی زیباییها و پوشاندن عیبها موفق بدار.
دو مورد است، ولی خیلی به همدیگر پیوند خورده است و نسبتشان به هم خیلی نزدیک است. خلاصه مطلب اینکه محک سلامت اخلاقی، داشتن شخصیت مثبت است؛ یعنی شخصیت دارای حسن ظن، خوشبینی، زیبانگری، زیبابینی و تمایل برای نشر خوبیها و زیباییها. شاخص سلامت دینی و ایمانی است.
مؤمن به حسب آیات و روایات فراوان و سیره، مثبتاندیش و مثبتنگر است. طبعش طبع زیبایی است و اهل نشر زیباییها است. اینجا بحث «إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ» است. معنای افشا که مشخص است؛ منتها در روزگار ما هر وقت صحبت از افشا پیش میآید، ذهن ما به سمت کشف و انتشار عیبها میرود. واقعه بدی را مطلع شویم و منتشر کنیم. اما در منطق حضرت سید الساجدین (علیهالسلام) و در محیط ایمانی مربوط میشود به زیباییها و خوبیها. مؤمن باید درصدد کشف زیباییها در اخلاق و سیره دیگران، اعمالشان، رفتارشان، شهرها، گروهها، همسایهها و ... باشد. همهاش جستجو میکند یک چیز خوب را پیدا کند و منتشر سازد. هر وقت ما به هم رسیدیم و گفتیم خبر دارید ... میخواهیم چیز بدی را بگوییم. اگر روزی دور هم جمع شدیم و گفتیم فلانی خبر داری؟ و ما فهمیدیم که میخواهد خبر خوبی بدهد، آن روز ما طعم حیات طیّبه را چشیدیم. فاصلهمان خیلی زیاد است، ولی باید فاصله را کم کنیم.
طبع مؤمن به برکت توحید طبع مثبت است. به قول حافظ: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن / منم که دیده نیالودهام به بد دیدن. کسانی که طبعشان خراب و بیمار است، فقط بدیها را میبینند. چشم میگرداند چیزهای معیوب را میبیند، ثبت میکند، گزارش میکند و منتشر میکند. چنین کسی طبعش خراب شده.
پس این مسئله یک قاعده کلی است و هماهنگی با اخلاق خدای متعال است.
«إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ» یعنی انسان در موقفی قرار گیرد که وجودش مرکز توزیع خوبیها، زیباییها، مکارم الاخلاق و فضائل شود. بعضیها در این زمینه خیلی موفق هستند و منتشرکننده فضیلتها هستند؛ به زبان، قلم، فضای مجازی، فضای حقیقی، هر طور دسترسی داشته باشند، یک مطلب خوب یا خبر خوب پیدا کنند، آن را منتشر میکنند. این حس خوب را در جامعه نشر میدهند و منتشر میکنند. در کنار هر خبر بدی که منتشر میکنیم، داریم بدی را هم منتشر میکنیم. وقتی خبر بدی، عیبی را در کسی، گروهی، شهری، جامعهای، خانوادهای، این را به جای دیگر میگویید، حال بد را منتشر میکنید و زمینه را برای خراب شدن حال مردم و بعد عادیسازی زشتیها آماده میکنید. قطعاً امر نامطلوبی در دستگاه الهی است.
خداوند آشکارکننده خوبیها است
اخلاق حضرت حق این است که خوبیها را آشکارسازی میکند. شما کار خوبی را انجام دادی، صد جور هم خواستی آن را مخفی کنی که کسی نبیند و مطلع نشود، یک دفعه میبینید عده زیادی باخبر شدهاند. این خواست خدای متعال است.
عارفه امر شناختهشده به خوبی و زیبایی است. معروف یعنی امری که به زیبایی، و خوبی و حسن شناخته شده است. نقطه مقابلش منکر است. «وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ» انسان اگر عیبی را دید بپوشاند. شما در اثر مصاحبت با یک نفر رفاقتی پیدا کردی، عیبهای او را فهمیدی، با خانوادهای گاهی انسان ارتباط پیدا میکند، خانواده محترمی است. از دور انسان از او تصویری دارد، ولی وقتی نزدیک میشود و با او رفت و آمد میکند، به عیبهای آنها پی میبرد. همسایگی نیز باعث میشود انسان اشکالات دیگران را متوجه شود. چیزهایی که دیگران باخبر نیستند، خبردار شویم. دیگران متوجه نیستند، چون فاصله دارند. انسان با کسانی همسفر میشود، مخصوصاً در حج، از همهچیز هم باخبر میشوند. سفر حج سفر خیلی عجیبی است. انسان از همهچیز هم باخبر میشود. خیلی از مسافرتهای دیگر هم همینطور است. انسان دسترسی پیدا میکند به عیبهای دیگران. خلق خدای متعال پوشاندن و پردهپوشی است؛ چنانکه حافظ میگوید: به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات / بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن.
مؤمن فراموشکننده عیبها است
مؤمن عیوب دیگران را به نهانخانه شخصیتش میبرد و درش را هم قفل میکند. منتها نهاینکه روزی آن را باز کند، قفلی میکند که هیچ وقت باز نمیشود. طبع مؤمن چون با عیب هماهنگ نیست، عیبهایی را هم که به صورت عادی میشنود و میفهمد، به فراموش میسپارد و یادش میرود. در دعای مربوط به نماز حضرت جعفر (علیهالسلام) که کیمیای اکبر است و نوعاً از آن محروم هستیم، خطاب به خدای متعال میگوییم: «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَسَتَرَ الْقَبِيحَ؛ ای که زیبایی را آشکار کنی و زشتی را بپوشانی». مؤمن هم که طبعش الهی است، همینطور است. طبع همهی اولیای خدا آشکارسازی زیباییها و مستور کردن عیبها است.
موارد استثنا در عیبپوشی
اما موارد استثنا؛ جایی که به صلاح شخص است که عیبی را که از او مطلع شدم، به فلان کس یا جایگاه برسانم؛ زیرا اگر نگویم، این عیب در او پایدار میشود یا به خسارت بزرگی میرسد. مصلحتش است که به پدرش، معلمش یا مربیاش بگوید. البته خیلی مستور، محدود و به اندازه.
یا یک وقتی صلاح اجتماع است. کسی آدم خطرناکی شده و هر کسی با او مصاحبت کند، منحرف میشود. گرفتار انحراف اخلاقی شده، ما باید او را افشا کنیم تا دیگران در امان بمانند.
اینها موارد خیلی خاص و محدود است. انسان زبانش در نود و نه درصد موارد از بیان عیبها طبق قاعده بسته میشود. یک درصد میماند که مصلحت باشد. منتها مگر کشف آن آسان است؟! مصلحت جامعه، مصلحت نظام، مصلحت خانواده، مصلحت خود آن شخص. موارد خیلی خاصی میشود. اما تا دلتان بخواهد آشکارسازی خوبیها و زیباییها مصلحت است.
دو روایت تکاندهنده
یک روایت هم عزیزان از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به خاطر بسپارند. حضرت فرمودند من اگر مؤمنی را سر کار زشتی ببینم، خودم میروم جلو و با لباسم نمیگذارم دیگران ببینند: «لَوْ وَجَدْتُ مُؤْمِناً عَلَى فَاحِشَةٍ لَسَتَرْتُهُ بِثَوْبِي».[4] اخلاق علوی این است. آن وقت ما چه کار میکنیم؟! ادعایمان هم میشود که دوستدار علیبن ابیطالب هستیم.
اما جملهی تکاندهنده: «مَنْ قَالَ فِي مُؤْمِنٍ مَا رَأَتْ عَيْنَاهُ وَ سَمِعَتْ أُذُنَاهُ مِمَّنْ يَشِينُهُ وَ يَهْدِمُ مُرُوءَتَهُ؛ کسی که درباره مؤمنی آنچه که دو چشمش دیده و دو گوشش شنیده که موجب عیب مؤمن میگردد و شخصیت او را نابود میکند، بگوید». خیال نکنید مؤمن یعنی کسی که کامل الایمان است. مؤمن، کسی است که جزء دوستداران اهلبیت (علیهمالسلام) است و متجاهر به فسق نیست. اینطور نیست که پرچم گناه دستش گرفته و انواع و اقسام گناهان را انجام میدهد. اگر کسی درباره مؤمنی چیزی را که با دو چشمش دیده و با دو گوشش شنیده که باعث لطمه به حیثیت آن فرد میشود و آبرویش را در خطر قرار میدهد، این را منتشر کند و بگوید: «فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهِمْ: إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ[5]؛[6] پس او از کسانی است که خداوند تعالی درباره آنان فرموده: كسانی كه دوست دارند كه زشتكاری در ميان آنان كه ايمان آوردهاند، شيوع پيدا كند، برای آنان در دنيا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود». این شخص میشود جزء مصادیق آیه کریمهای که در روایت آمده. کسانی که دوست دارند بدیهای مردم منتشر شود، در قرآن کریم به آنها وعده عذاب، هم در دنیا و هم در آخرت داده شده. آماده باشند در این دنیا از آنجایی که فکرش را نمیکنند، خدای متعال آنان را عذاب کند. آخرتشان هم که بماند.
خدای متعال را قسم میدهیم به حق اولیائش به حق مقربان درگاهش ما را جزء منتشرکنندگان زیباییها و خوبیها و جزء ستاران و پوشانندگان عیبها قرار دهد.