متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۶۵» 1401/9/7


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۶۵»
موضوع بحث امشب ما این بخش از دعای بیستم صحیفه مبارکه سجادیه است که بعد از صلوات بر محمد و آل محمد، امام (علیه‌الصلوةوالسلام)، موضوع درخواست خودشان را و راهی که به ما نشان می‌دهند برای خواستن از پروردگار متعال، در این بخش چند مسأله اساسی را قرار می‌دهند. اولین نکته عبارت است از این که وسیع‌ترین روزی من را در پیری برای من قرار بده. این مطلب اول. «وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ».

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ، وَ أَقْوَى قُوَّتِكَ فِيَّ إِذَا نَصِبْتُ، وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ، وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ، وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ، وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ.

 

رزق‌رسانی در محیط رحمت الهی

موضوع بحث امشب ما این بخش از دعای بیستم صحیفه مبارکه سجادیه است که بعد از صلوات بر محمد و آل محمد، امام (علیه‌الصلوةوالسلام)، موضوع درخواست خودشان را و راهی که به ما نشان می‌دهند برای خواستن از پروردگار متعال، در این بخش چند مسأله اساسی را قرار می‌دهند. اولین نکته عبارت است از این که وسیع‌ترین روزی من را در پیری برای من قرار بده. این مطلب اول. «وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ».

ما در مقام بندگی در اتصال با ساحت قدس ربوبی یکی از بهره‌بردارهای بسیار فعال از کرم خدای متعال و از لطفش در موضوع رزق هستیم. خدای متعال خودش را معرفی که می‌کند می‌فرماید «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ»[1]، «هو الرزاق» یعنی موضوع رزق و رزق‌افشانی و رزق‌رسانی، این دستور کار ویژه پروردگار متعال است، معنایش این است،‌ وقتی می‌شود الرزاق که صیغه مبالغه است و بنابراین در آن تأکید زیاد است. یعنی خدای متعال نسبت به رزق‌رسانی به بندگانش اهتمام و عنایت خاص دارد. خب حالا تعابیر دیگر هم هست، از جمله همین تعبیر زیبایی که در سوره مبارکه جمعه هست، تعبیر «خیر الرازقین».

موضوع رزق در فرهنگ قرآنی و در معارف الهی جزء موضوعاتی است که خیلی به آن پرداخته شده. ما حالا نمی‌خواهیم وارد این بحث بشویم، بحث مستقلی است. اکنون این نکته مطرح است که ما در نسبتی که با حضرت حق تبارک و تعالی داریم این است که از رزق الهی که سفره کرمش هست، و برای بندگانش مطابق با نیازهای آن‌ها گسترده است؛ نیازهای ظاهری، نیازهای باطنی، نیازهای دنیایی، نیازهای آخرتی. ما یک فهرستی از نیازها داریم، چون خداوند تبارک و تعالی ما را فقیر نسبت به خودش خلق کرده. یعنی سراپای وجود ما فقر است، نیاز است. فهرست نیازهای ما هم خیلی طولانی و متنوع است. آنچه که ما از خداوند تبارک و تعالی دریافت می‌کنیم در محور این نیازها است. خودش نیاز را خلق کرده، خودش هم پاسخ به آن نیاز را تقدیم کرده. این می‌شود رزق، عنوانش در نسبتی که بین ما و خدای متعال وجود دارد.

این رزق‌رسانی در واقع در محیط رحمت الهی تعریف می‌شود، چه در محیط رحمت رحمانی، چه در محیط رحمت رحیمی، چه در نسبت با انسان، چه در نسبت با همه موجودات دیگر فرقی نمی‌کند، «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»[2] یعنی هر جا که خدای متعال نیازی قرار داده و موجودی آفریده، رزق او را که در واقع تأمین نیازهای حیاتی و اساسی او است به عهده گرفته، این را بر عهده خودش قرار داده. «علی الله رزقها» خدای متعال این را بر خودش واجب کرده که اگر نیازی هست پاسخی هم برای آن هست، آن هم در نسبت با رحمت الهی است. البته این جا این عنوان رحمت جلوه‌های ویژه‌ای هم پیدا می‌کند مثل لطف؛ «لطیفٌ بعباده»، مثل عنوان کرم که خداوند تبارک و تعالی خودش را کریم معرفی می‌کند. که فرمود «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ»[3] این‌ها تعبیرهای لطیفی است. یعنی این رزق‌رسانی که خدای متعال به‌ آن اهتمام دارد هم کریمانه است، هم لطیف است، هم از جاهایی است که این‌ها حتی متوجه آن نمی‌شوند، حتی در یک تعبیر دیگر داریم که قبل از این که این آفریده بشود و نیازش آفریده بشود و خلق بشود، رزقش از قبل آماده است. شما در دعای عرفه حضرت ابا عبدالله (علیه‌الصلوةوالسلام) این تعبیر را مشاهده کردید. می‌فرماید قبل از این که من بیایم رزق من آماده بود. در وجود نازنین مهربان مادرم روزی من آن جا آماده بود. یعنی به محض این که این کودک متولد می‌شود از قبل به قدرت خدای متعال این رزق او آن جا آماده است، در دسترس اوست و فراهم است. این باب عجیبی است، خیلی فوق‌العاده و پرنکته است، خیلی پررمز و راز است.

 

انواع رزق

در باره انسان‌ها ما یک نکته دقیقی هم داریم و آن نکته عبارت است از این که انسان در بین موجودات نیازمندترین موجودات است، این به خاطر این است که ظرفیت وجودی او، استعدادهای او خیلی گسترده است. ما به اندازه استعدادهایی که داریم نیاز داریم و مطابق با هر کدام از این‌ها پاسخی در ساحت تدبیر الهی، لطفش، رحمتش، کرمش و عنوان جامع او که می‌شود رزّاقیت خدای متعال وجود دارد. از کوچک‌ترین نیازها تا بزرگترین، از ساده‌ترین آن‌ها تا پیچیده‌ترین، همه‌اش هست. از نیازهای فوری و کوتاه مدت بگیرید تا نیازهای میان مدت، تا بلند مدت، تا نیازهای ابدی،‌ همه‌اش در دستگاه الهی پاسخ برای‌ آن فراهم شده.

فرمود نیازهای حیاتی انسان رزق مضمون است، این تضمین شده است، فرمود اگر شما هم دنبالش نروید او دنبال شما می‌آید. این گونه خدای متعال قرار داده. فرمود «الرزق الرزقان» امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه فرمود دو نوع است، یکی «رزقٌ یطلبک، رزقٌ تطلبه» است، حالا تقدم و تأخرش را من شاید دقیق نگفته باشم. یکی آن رزقی است که تو دنبالش می‌روی، یکی آن رزقی است که دنبال تو می‌آید. آن رزق مقسوم که خدای متعال برای هر کسی قرار داده این به او می‌رسد، دنبالش می‌آید. ولو این شخص اصلاً طلب نکند، این طلب در واقع هست، در متن وجود این شخص مطالبه‌اش وجود دارد، سؤالش به صورت تکوینی وجود دارد، پاسخش هم بنابراین هست.

این یک فصل است، یک فصل دیگر هست که فرمود «رزقٌ تطلبه» یعنی آن رزقی است که تو وقتی به آن می‌رسی که دنبالش بروی و بخواهی، این دیگر فرق می‌کند، نه به لسان تکوین بلکه به لسان تشریع و به اختیار و به حرکت و به برنامه‌ریزی و تدبیر. این دیگر تدبیری است. رزقی است که حاصل تدبیر است، انسان با تدبیر خودش دریافت می‌کند که اگر شما این تدبیر را نداشته باشی به‌ آن نمی‌رسی. یک سفره‌های وسیع خداوند تبارک و تعالی که از خوان کرمش گسترده است،‌ از معرفت، از علم، از حکمت، از مغفرت، این‌ها رزق است. این‌ها آماده است متنها تو باید بخواهی، انسان بخواهد، یعنی خودش باید یک حرکتی و تلاشی بکند. البته این‌ها در دسترس است منتها وابسته به طلب از طرف شخص است، به معنای طلب ارادی، یعنی خودش باید بخواهد و دنبالش برود. وَالا این هست،‌ این سفره حکمت الهی، سفره علم توحیدی، معارف الهی، این‌ها همه در قرآن کریم گسترده است. قبل از این که شما آفریده بشوید خدای متعال قرآنش را خلق کرده، برای جنابعالی خلق کرده. چه رزقی بالاتر از این، این آماده است، در دسترس است ولی شما باید بخواهید. یعنی باید تمنا در وجود شما باشد تا به آن برسید، بروید دنبالش، از خدای متعال بخواهید. مغفرت الهی همین طور است، حکمت الهی همین طور است، حضرت حق تبارک و تعالی برای بندگانش عطایای ویژه‌ای دارد. این متناسب با خواست آن‌ها است.

 

تنظیم زندگی با نظم الهی

بنابراین این که فراهم شده، خلق شده، آماده شده بله. آیا دنبال شما می‌آید؟ نه. شما باید دنبالش بروید؟ بله. این می‌شود آن قسم که شما باید خودت بخواهی تا به آن برسی. فرمود «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً»[4] از غرر آیات قرآنی است، خیلی آیه فوق‌العاده‌ای است. ببینید در متن این آیه چقدر زیبا این مسأله مطرح شده. فرمود اگر کسی از شما مسیر تقوای الهی را در پیش بگیرد «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ» این تقوا است. یعنی احکام الهی را، امر الهی را، نهی الهی را، حرمات الله را حرمت بگذارد، شعائر الله را تعظیم کنید، حریمش را نگه دارد «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ» این تقوا سرمایه‌گذاری است‌، یعنی شما دارید به نوعی زندگی‌تان را مطابق با نظم الهی تنظیم می‌کنید. این می‌شود تقوا، تقوا یعنی چی؟ تقوا یعنی تنظیم زندگی با نظم الهی. وقتی شما با نظم الهی زندگی‌ات را تنظیم کردی این می‌شود تقوا.

 

معامله الهی در پرتو رعایت حدود الهیه

کسی که خودش را ملزم می‌کند به رعایت حکم الهی با خدای متعال وارد یک مرحله‌ای از ارتباط جدید می‌شود. مطلب را بگیرید خیلی شیرین است. یعنی سطح ارتباطش با خدای متعال ارتقاء پیدا می‌کند. وَالا خدای متعال با همه بندگانش براساس رحمت رحمانیه ارتباط رحمتی وسیع دارد. فرمود «وَ رَحْمَتي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ء»[5] همه هم صالح و طالح و مؤمن و کافر و... همه سر آن سفره رحمت هستند، همه‌شان هم رزق دارند، رزق‌شان هم مضمون است، آن رزق نوع اول هم چه دنبالش بروند چه نروند، آن دنبال‌شان می‌آید و به آن‌ها خواهند رسید. این که عمومی است. این را بگذارید کنار اما در مرحله دوم، آن انسانی که با معرفتش، با ادب بندگی‌اش، با رعایت ادب بندگی محیط اراده خودش را، آن جایی که خدای متعال در اختیار او گذاشت «إما شاکراً و إما کفرواً» گفت می‌خواهی شاکر باش،‌ می‌خواهی کفور باش، می‌خواهی کافر باش،‌ می‌خواهی مؤمن باش، می‌خواهی متقی باش، می‌خواهی فاجر و فاسق باش، این دیگر در اختیار خودت است. این را گذاشت در اختیارشان. این جا که در حوزه اراده خود انسان قرار گرفت، آن انسانی که این اراده خودش را می‌برد ذیل اراده حق تبارک و تعالی قرار می‌دهد و خواست خودش را با خواست خدای متعال هماهنگ می‌کند، می‌گوید من پسندم آن چه را جانان پسندد. من ببینم تو چه می‌پسندی، من آن را می‌پسندم.

حالا این چیزی که من به حسب طبع اولی پسندم می‌شد این بود که مثلاً من در خوردن، در آشامیدن، در پوشش، در رفت و آمد، در معاشرت و فلان آزاد عمل کنم. به حسب طبع اولی که می‌شود همان نفس تربیت نشده. «بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»[6] انسان می‌خواهد آزاد باشد. یعنی هر چه می‌خواهد بخورد، هر جا می‌خواهد بگردد، هر طور می‌خواهد معاشرت کند، هرچه می‌خواهد بپوشد، این‌طوری می‌خواهد، این کیست که می‌خواهد؟ این نفس تربیت نشده است. همان نفس اماره است. این حالا اگر مؤدب شد به ادب الهی، گفت نه این خبرها نیست و نفس خودش را آورد در محیط اراده الهی و رضای الهی قرار داد، محدودش کرد به حدود الهیه، یعنی می‌گوید حد و مرزهای تو این است، دیگر هر طور حرفی نمی‌توانی بزنی، درست است این زبان اکنون در اختیار توست، ولی این زبان که مال تو نیست، این امانت است، تو هم در برابرش مسئولی، این را به تو داده ولی از تو پاسخ می‌خواهد، مسئولیت می‌خواهد، تو مسئولی.

حالا اگر این طوری شد، خانم این مو و این خوشگلی و چهره را خداوند به تو داده، ولی این که مال خودت نیست. در کنارش یک حریمی هم برای تو تعریف کرده. باید یک پوشش مناسبی در ارتباط با نامحرم طبق تعریف داشته باشی. در غذا همین طور است، در نگاه همین طور است، در گفتار همین طور است. اگر این نفس‌اش را مهار کرد، گفت نه این خبرها نیست، این طور نیست که هرچی تو بخواهی، باید در محدوده خواست الهی و رضای الهی، ببینیم خدای متعال چی دوست می‌دارد، این طور حرکت کنیم. اگر آمد در آن محدوده قرار گرفت و خودش را محدود کرد به حدود الهی و منظم کرد به تنظیم الهی، با خدای متعال وارد یک ارتباط جدیدی می‌شود، این غیر آن ارتباطی است که خدای متعال با همه دارد، با همه دارد یعنی همه جنس آدمی، بفرمایید همه جنس حیوانی، خب آن طور ارتباط را خدای متعال با الاغ هم دارد،‌ با گاو هم دارد، با عالم حیوانات هم دارد، با انواع و اقسام‌شان، با انسان‌ها هم دارد با همه‌شان. این رحمت رحمانی است، سفره‌اش وسیع است، برای همه سفره انداخته.

 

انسان متّقی بن‌بست ندارد

چون خدای متعال برای انسان عقل را خلق کرده و او را متنعم کرده به نعمت عقل، ظرفیت یک ارتباط سطح بالاتر را در وجود او تعریف کرده. اتفاقاً نیازهایش را هم در وجود او قرار داده که این با خدای متعال وارد یک سطح بالاتری از ارتباط می‌شود. وقتی وارد این حریم شد یعنی به آن فرمان عقلش در نسبت با حضرت حق که قدرت مطلق و عظمت مطلق و رزّاق علی‌الاطلاق و غنی مطلق است، وقتی وارد آن سطح ارتباط شد آن وقت یک اتفاق جدید می‌افتد. این ورود به سطح بالاتر از ارتباط می‌شود تقوا. حاصلش چیست؟ حاصل تقوا رزق لایحتسب است. طبق این آیه‌ای که برای شما خواندم. فرمود: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[7] یک محورش است،‌ یعنی انسان در مسیرهای زندگی‌اش به عنایت الهی برای او یک گشایش‌هایی پیش خواهد آمد. طبق این آیه کریمه انسان متّقی اصلاً بن‌بست ندارد. «یجعل له مخرجاً»، بن‌بست ندارد مثلاً یک جاهایی أحدی الحسنین است. گویا زندگی عزت‌مندانه و تمیز و پاکیزه است یا شهادت است، بن‌بست نیست. بالاخره یا این است یا آن است. یا حیات طیبه است در دنیا یا حیات طیبه است در دنیا و آخرت. آن حُسن دوم هم پیش رو هست، این ملحق می‌شود به عنایت الهی، با شهادت ملحق می‌شود به لطف بی‌کران حضرت حق تبارک و تعالی.

 

خدای متعال انسان متّقی و متوکّل را دوست دارد

«یجعل له مخرجاً» برای انسان متقی هیچ بن‌بستی وجود ندارد. نه بن‌بست فکری، نه بن‌بست ذکری، نه بن‌بست باطنی، نه بن‌بست روانی، عالم انسان متّقی خیلی عجیب است. اصلاً در زندگی بن‌بست ندارد، همه راه‌ها برای او‌ برای رسیدن به خدای متعال هموار است. علتش چیست؟ علتش آن ارتباط سطح‌ بالاتر است. بله این‌ها را خدای متعال دوست می‌دارد،‌ این وارد شده به باب محبت چون خدای متعال انسان متّقی را دوست دارد، این یک سطح بالاتری از ارتباط را با خدای متعال دارد. خدای متعال هم متناسب با این سطح بالاتر ارتباط به او یک رسیدگی‌های ویژه‌ای می‌کند، یکی‌اش این است؛ «یجعل له مخرجاً». دوم: «یرزقه من حیث لایحتسب» از آن جایی که او خودش هم فکر نمی‌کرده خدای متعال به او رزق می‌رساند. این رزق هم خیلی وسیع و عام است. «یرزقه من حیث لایحتسب» یعنی رزق مادی، معنوی، علمی، فکری، ذکری، همه جور. «یرزقه من حیث لایحتسب» ادامه آیه هم می‌فرماید: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه‏».

خدای متعال انسان متوکل را خیلی دوست دارد. «الثِّقَةُ بِاللَّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَال‏» وقتی انسان اعتماد می‌کند به خدای متعال «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه‏» خدای متعال امر او را کفایت می‌کند. «إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِه‏» چون چیزی در برابر اراده الهی در این عالم وجود ندارد، هرچه بخواهد همان است. یعنی کسی نمی‌تواند بگوید چرا، نه کسی می‌تواند مدعی بشود، نه کسی می‌تواند مانع بشود. خدای متعال بخواهد به کسی خیر برساند تمام موجودات عالم دست به دست هم بدهند، پشت به پشت هم بدهند نمی‌توانند جلوی او را بگیرند. خدای متعال هم بخواهد چیزی را از کسی بگیرد تمام عالم دست به دست هم بدهند نمی‌توانند آن را به او برسانند. آیاتش را در قرآن دیدید. «وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ»[8] «بخیرٍ» هم دارد. فرمود هیچ‌ کدامش، خواستِ خدا بخواهد می‌شود «إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِه‏» البته «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً»[9].

 

آزمایش رضای انسان در برابر تقدیر و قضای الهی

یادتان باشد که هرچیزی در این نظامات زیست این جهانی شما در یک تقدیر الهی و در یک محدوده‌های خاصی و اندازه‌گیری‌های ویژه‌ای قرار گرفته، هر چیزی دارای یک تقدیر و نظم و اندازه‌گیری خاص خودش است. این را هم یادتان باشد. این کلمه «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً» دارد به انسان مؤمن مخصوصاً در ارتباط با رزق مادی؛ البته در مورد بعضی از موارد هم هست، ولی مخصوصاً در مورد رزق مادی می‌خواهد بگوید اجمال فی‌الطلب داشته باش، خیلی حرص نخور، خودت را اذیت نکن. اگر امروز نرسد، فردا بالاخره می‌رسد. گفت دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. یک اندازه‌گیری‌هایی دارد، این‌ها در قواعد خودش است. لذا این‌جا می‌شود آن آزمایش رضای انسان در برابر تقدیر و قضای الهی، آزمایش رضا است که آیا انسان راضی هست؟ مثلاً خدای متعال یک سختی را برای او تقدیر می‌کند، یک محدودیتی را، یک ابتلایی را، آیا این حالت رضا را دارد، یک مصیبتی را، آیا این رضا می‌دهد یا این که نه، گله‌مند می‌شود.

 

تقوا و طاعت، تنها خط ارتباط ویژه با خدای متعال

اگر کسی آمد در باب تقوا، سطح ارتباطش با نام رزاق پروردگار متعال وارد یک سطح ویژه‌ای می‌شود. این‌جا است که فرمود «یرزقه من حیث لایحتسب» این را خداوند تبارک و تعالی مورد یک رزق خاصی قرار داده، به او می‌رساند.

به این ترتیب «رزقٌ یطلبک، رزقٌ تطلبه» یک رزقی است که انسان دنبالش باید برود تا به دست بیاورد ولی یک رزقی است که طلب نمی‌خواهد، او دنبال تو می‌دود تا به تو برسد، یعنی تو بخواهی نخواهی دنبالش می‌آید و به او می‌رسد. این رزقی است که به انسان می‌رسد. اما آن دومی نه، کاملاً وابسته به اراده، خواست، طلب، برنامه‌ریزی و اقدام شما می‌باشد. مثال ویژه‌اش تقوا است، تقوا آن جنس از طلب رزقی است که در این آیه کریمه به ما معرفی می‌شود. یعنی یک نوع مطالبه رزق در ساحت رزاقیت پروردگار متعال عبارت است از رعایت تقوا. انسان اندازه‌گذاری کند بگوید من زندگی‌ام را با خواست تو تنظیم می‌کنم نه با هوای نفس خودم، نه با هوای نفس دیگران. نه با خواست دیگران، نه با نفس دیگران، نه با نفس خودم. با خواست تو هماهنگ می‌کنم، دو تا عالم است. این می‌شود تقوا. اگر کسی وارد محیط تقوا شد بنابراین سطح ارتباطش با خدای متعال ارتقاء پیدا می‌کند.

یک بیانی هست از حضرت رضا (علیه‌الصلوةوالسلام)، بیان لطیف و شیرینی است. در آن ماجرای زید و این‌ها است، یک روایت مفصلی است. حضرت فرمود خدای متعال با کسی خویشاوندی ندارد، حالا تو امامزاده می‌خواهی باشی باش، پسر پیغمبر باشی باش، این جوری نیست که وارد یک رابطه خویشاوندی با خدای متعال بخواهی بشوی. نه، فرمود تنها خط ارتباط ویژه با خدای متعال تقوا و طاعت است. از این طریق است که بنده به خدای متعال تقرّب پیدا می‌کند، با خدای متعال رفیق می‌شود، دوست می‌شود، نزدیک می‌شود، که اراده خودش را و خواست خودش را فانی می‌کند در اراده و درخواست حضرت حق تبارک و تعالی.

 

رزق‌های جاودانی

خب این را داشته باشید یک مقدار این کلمه رزق ما را این جا نگه داشت. چون خیلی زیبا است، من خیلی این بحث را دوست دارم، یک کار مفصلی هم یک وقت روی آن انجام دادم، خیلی بحث شیرینی است، «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ»[10]. شما خیال می‌کنید آسان است مثلاً دل شبی، سحری، به انسان رزق بدهند این موفق بشود، بیدار بشود، به قول خودمان سیمش وصل بشود، در آن تنهایی و خلوتش در محیط عظمت و کبریایی حق تبارک و تعالی حضور پیدا کند، با خدای متعال حرف بزند، اشک بریزد، تضرع داشته باشد، یک رکعت نمازی بخواند. این با تمام دنیا و هرچه که در آن هست به این که بخواهند به کسی بدهند برای او برابری می‌کند. بلکه این بیشتر است. این رزق را به هر کسی نمی‌دهند.

طرف آمد پیش حضرت گفت آقا جان من سحرها موفق نمی‌شوم. گفت چون گناهانت تو را اسیرت کرده «قیدتک ذنوبک» گفت از تو گرفته، این رزق نمی‌شود، نمی‌رسد. خودت را جمع و جور کن، ارتباطت را درست کن، حالا بروند خوشگذران‌ها خوش بگذرانند. بروند عیاشی کنند، بروند کیافی کنند، خب این عیش و کیف و این‌ها جز همان چیزی که همان انعام و چهارپاها و این‌ها دارند، چیز دیگری نیست، همین چیزها است، یک خرده مدلش عوض می‌شود، یک خرده تنوع پیدا می‌کند، خب همین چیزها است دیگر، خب بروند، بکیفند. گفت تمتعوا. بروید هرچه می‌خواهید بچرید. این که چیز مهمی نیست. این که اهمیتی ندارد. اما اگر توانستی با رعایت ادب الهی آن رزق مخصوص را از دست کرم او بگیری یک آنی با او در یک ارتباطی قرار بگیری که عظمتی به قلبت طلوع کند و تو را به مقام خشوع ببرد و حال بندگی به تو بدهد، یک لحظه‌اش با تمام آنچه که در این دنیا هست قابل مقایسه نیست. خب بدهند، هرچه که می‌خواهند به دیگران بدهند. حاضر نیست این‌ها را مقایسه کند بگوید من یک لحظه در آن ارتباط ویژه خودم با تو قرار بگیرم، من را پذیرش کنی، من را یک لحظه در محیط بندگی خودت بپذیری.

رزق خیلی باب عجیبی است یک مرحله‌اش مرحله کرم است. آن جایی است که انسان سروکار دارد با رزقی که از ساحت حضرت کریم داده می‌شود. اگر بتواند از آن مرحله دریافت داشته باشد آن‌جا هم خیلی عجیب است. یک روایت هست حضرت فرمودند خیال نکنی مثلاً خیلی چیز زیادی هم از تو بخواهد، گاهی مثلاً بنده یک دو رکعت نمازی بیاورد در پیشگاه خدای متعال و پسند حق بشود. فرمود همان دو رکعت کارش تمام است، خدای متعال آن چیزی را که باید بدهد می‌دهد. بهشتش را به او می‌دهد. فرمودند یک درهم صدقه وقتی لوجه‌الله باشد، تمیز باشد، خالص باشد، توانسته باشد رضای خدای متعال را جلب کند خدای متعال بهشتش را در برابر یک درهم صدقه می‌دهد. یک درهم صدقه. کاری هم نکرده ولی این لوجه‌الله، یعنی خیلی کارش تمیز بود، برای خدای متعال بود، خالص بود. شائبه نداشت. خدای متعال به خاطر همین یک درهم فرمود بهشت را به او می‌دهیم. این دیگر سروکار داشتن با کریم است.

 

صلوات مجوز درخواست است

در این بخش امام (علیه‌‌الصلوةو‌السلام) خطاب به پروردگار متعال می‌فرماید، چون این رابطه در یک رابطه سطح بالایی است. می‌فرماید خدایا اولاً من خودم را می‌کشانم می‌آورم در محیط ولایت محمد و آل محمد (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیهم‌اجمعین) و قلبم را، فکرم را و همه وجودم را گره می‌زنم به آستان ولایت پیامبر و اهل‌بیت (علیهم‌السلام). چون می‌دانند هرچه هست این جاست، باب‌الکرم این جاست، باب‌الرحمه این جاست، باب‌العلم این جاست، باب‌الحکمه این جاست، باب‌الرأفة این جاست. هرچه که هست این جاست. می‌دانند که این جاست. بنابراین «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» من هم یاد گرفتم که وقتی از تو چیزی بخواهم اول یک درخواست مستجاب می‌آورم که صلوات است، بعد حرفم را می‌زنم. می‌دانید این مجوز است، این صلوات ویزا است. مُهر می‌زند بعد که شخص آمد در این محیط صلوات بعد از عالم معنا به او می‌گویند که چه می‌خواهی عزیزم؟ اسم کسانی را آوردی که من تمام عالم را به خاطر آن‌ها خلق کردم. اصلاً هرچه هست برای آن‌ها خلق شده.

«وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ» می‌گوید من از تو رزق می‌خواهم یک؛ رزق وسیع می‌خواهم دو؛‌ وسیع‌ترین رزق تو را می‌خواهم و تمنا می‌کنم برای چه زمانی؟ برای وقت پیری. این معنایش این نیست که در وقت‌های دیگر نمی‌خواهم، آن به جای خودش محفوظ است. انسان رزق وسیع را همیشه می‌خواهد. یعنی مادی، معنوی، فکری، ذکری، قلبی، همه‌اش رزق به آن معنا، به معنای وسیع کلمه. می‌گوید خدایا وسیع‌ترین رزق من را که برای من قرار دادی، وسیع‌ترین آن را در دوره پیری برای من قرار بده. «إذا کبرت» این را می‌گوید.

 

ضعف و قدرت در مراحل زیست انسان

فرض کنیم انسان یک زیست طبیعی و عادی را پشت بگذارد، خدای متعال فرمود زیست عادی شما سه مرحله دارد. یک مرحله ضعف دارد، یک مرحله قوت دارد، یک مرحله دوباره ضعف دارد. یعنی این وسط یک قوت است، قبلش ضعف است، بعدش هم ضعف است. به همین روشنی، سه مرحله دارد. فرمود این چیزی است که هر کدام از شما در زیست طبیعی دارید. ضعف اول‌تان دوره کودکی است. «اللَّهُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ»[11] فرمود خدای متعال شما را از ضعف خلق کرده. این دوره کودکی می‌بینید چقدر انسان ضعیف است. «خلقکم من ضعف» این یک مرحله است. این جا ضعف است دوره کودکی است یک مقداری هم تا نوجوانی و این‌ها امتداد پیدا می‌کند، این جا منظورمان کودکی گسترده است، کودکی گسترده با این کودکی که حالا تقسیم می‌کنند، این‌ها فرق می‌کند. دوران ضعف انسان کودکی‌اش هم هست، نوجوانی‌اش هم هست تا برسد به دوره قوت که دوره جوانی است. این مقطع است. این جا ضعف دارد اما در این ضعف خودش توجه ندارد، برای او دیگران احساس وظیفه می‌کنند به او انواع و اقسام رسیدگی‌ها را می‌کنند، از آن مادری که این کودک دنیا آمده را در آغوش می‌گیرد و به او رسیدگی می‌کند، همه جور رسیدگی می‌کند، این نیاز به شستشو دارد، شستشویش می‌دهد، نیاز به غذا دارد غذا به او می‌دهد، نیاز به محبت دارد محبت می‌کند. پدر عاشقانه بالای سرش است، دیگران همه همین‌طور اطراف او هستند. خانه، زندگی، هرچه که پدر و مادر داشته باشند برای او می‌خواهند، و بیشترش را برای او می‌خواهند، اطراف او هستند و دیگران و دیگران. این مال این دوره است، این ضعف است. اما ضعفی است که در آن رحمت از پیرامون هست یعنی لطف و رحمت و این‌ها از عوامل پیرامونی اطراف او هست، این خودش کِیف می‌کند که از دیگران همین‌طور دارد دریافت می‌کند. یعنی آن محبتی که از مادر می‌گیرد، از پدر می‌گیرد، از برادر می‌گیرد، این کِیف می‌کند. این تا بزرگ بشود، تا قوی بشود.

بعد دوران قوت است که دوران جوانی انسان است. این جوانی را هم شما معنایش را گسترش بدهید، حالا قرآن می‌گوید قوت، دوران قوت است. یعنی اندام‌ها شکل گرفته، جسم او قوی شده، روحیاتش قوی شده، فکرش قوی شده، تجربیاتش قوی شده، «ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً» این می‌شود دوران قوت. همین‌طور هم این قوت بیشتر می‌شود، بیشتر می‌شود، بیشتر می‌شود. یک اوج دارد بعد یک منطقه‌ای است مستقر می‌شود، یک مقدار باز دوباره یک دوره کاهشی دارد ولی هنوز قوی است، قوت است. این هم یک منطقه است. می‌شود تقریباً تا حوالی حدود شصت هفتاد سال. اخیراً می‌گویند یک خرده این جا را باید زیاد کِش بدهیم. این منطقه را می‌گویند یک خرده امتداد بدهیم ولی خب ظاهرش چهل است، انسان به چهل سال که می‌رسد یعنی به قله قوتش است. از چهل سال به بعد این یک کاهشی دارد که شروع می‌کند خودش را به نشان دادن. هرچه که این عمرش امتداد پیدا کند، این کاهش بیشتر می‌شود تا بیفتد در دوره ضعف. حالا این جا را افراد با هم یک مقدار فرق می‌کنند. این مقطع دوره ضعف را به آن می‌گویند دوره پیری. این مرحله است. «کبرت» این جا را می‌گوید. «اذا کبرت» این جا که می‌رسد فرمود «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ...»[12] فرمود همین‌طور که عمرش را بیشتر به او می‌دهیم دائم داریم از توانش می‌گیریم. مدام توانش را می‌گیریم می‌گیریم می‌گیریم کم می‌کنیم تا تمام بشود. «ننکسه فی الخلق» لذا آن جا باز تعبیر این است «ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً...» بلافاصله می‌فرماید «وَ شَيْبَةً» ضعف و پیری به او می‌دهیم. بعد می‌فرماید «يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ هُوَ الْعَليمُ الْقَديرُ»[13] این آفرینش خدای متعال است، مبتنی بر علم و قدرت است. خدای متعال دارد این جا قدرت‌نمایی می‌کند.

دیدید مثلاً پهلوان‌ها وقتی که خیلی خیلی پیر می‌شوند نمی‌خواهند باور کنند ولی می‌شود دیگر. این یک روز زور بازویی و یال و کوپالی داشت. این مثلاً دونده‌ترین دونده‌ها بود. مثلاً این در کُشتی قهرمان بود. فرمود ببینید «هو العلیم القدیر» این قدرت‌نمایی خدای متعال است. این جا قدرتش را به رخ می‌کشد. خدای متعال این‌طوری خلق کرده. پس این هست در تقدیر برای کسی که یک زندگی طبیعی را داشته باشد، این دوره پیری هست.

این جا حالا ضعف است. یک ضعف دوره کودکی است، یعنی قبل از قوت جوانی و میان‌سالی و این‌ها است. یک ضعف بعدش است. این ضعف است منتها در این مرحله که انسان ضعیف می‌شود، یک حیثیتی پیدا کرده، یک شخصیتی پیدا کرده، یک جایگاهی پیدا کرده، این قبلاً بچه بود در آغوش پدر و مادر، حالا بچه‌ها در آغوشش هستند. حالا دیگر نوه و احتمالاً نتیجه و این چیزها هم اطرافش هست، بعد این یک حیثیتی پیدا کرده، این حیثیت اقتضا می‌کند که این دستش باز باشد تا شأن ایشان حفظ بشود. این جایگاهش در بیتش، در خانواده‌اش، در محلّه‌اش، بالاخره حالا این بزرگتر خانواده شده، این «کبرت» این است، حالا من رسیدم به دوره پیری، از آن طرف ضعف آمده سراغ من، اما از این طرف بالاخره یک شخصیتی پیدا کرده، حیثیتی دارد. این‌ها است. این جا من چه می‌خواهم؟ می‌گویم من این جا رزق وسیع می‌خواهم. اگر می‌خواهی به من رزق بدهی گسترده‌ترین آن را بگذار برای دوره پیری من، «وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ» آن جا به من برسان.

 

رسیدگی کریمانه نسبت به سالخوردگان

بدترین حالت، حالتِ ترحّم است، یعنی اگر کسی مثلاً نسبت به یک بانوی بزرگسالی، یک مادری که سنی پیدا کرده، یک پدری که سنی پیدا کرده، حالت ترحمی بخواهد رفتار کند، خیلی می‌شکند، به او برمی‌خورد. لذا خداوند تبارک و تعالی به بچه‌ها می‌گوید بچه‌ها شما نسبت به پدر و مادر مخصوصاً وقتی که می‌آیند در دوره پیری، وقتی که ضعف آن‌ها را می‌گیرد، وقتی توان‌شان کم می‌شود تو وظیفه احسان داری، وظیفه‌ات احسان است، حالا تو باید سفره‌داری کنی، حالا تو باید دورش بگردی، حالا تو باید رسیدگی کنی اما کریمانه. این باید جایگاهش حفظ بشود، شأنش حفظ بشود، موقعیتش حفظ بشود. یک وقت احساس نکند که حالا مثلاً سر سفره شماها بخواهد بنشیند. این قدر باید بچه‌ها هنرمندانه و کریمانه با پدر و مادر رفتار کنند که اصلاً این احساس به او دست ندهد. «قل لهما قولاً کریماً» در کلام با پدر و مادر، باید سخنان محترمانه، رفتار محترمانه، محبت محترمانه، رسیدگی محترمانه. همه‌اش باید در بسته کرامت باشد.  خوش به حال آن بچه‌هایی که یک چنین هنری نسبت به پدر و مادر داشته باشند. خوش به حال آن جامعه‌، حکومت و آن دستگاهی که بتواند نسبت به اهالی خودش وقتی که در این سنین قرار می‌گیرند بتواند این رفتار کریمانه را داشته باشد.

 

سالخوردگان آیینه آینده جامعه هستند

من یک وقتی این بحث بازنشستگی و حقوق بازنشسته‌ها و این‌ها مطرح می‌شود دلم می‌ریزد پایین. نباید با این جا بازی بشود. اصلاً این جا جایی نیست که کسی بخواهد با آن مثلاً دائم کش و قوس و فلان، ببریم و بیاوریم و مجلس و... این‌ حرف‌ها نیست. کسانی هستند که این‌ها در واقع برکت جامعه هستند. فرمود برکت با کیست؟ کبارکم، با بزرگترهایتان. این‌ها باید جایگاه‌شان صیانت بشود. بعد هم می‌دانید این‌ها آیینه آینده جامعه‌ هستند. آیینه آینده جامعه پیرها هستند، پیرهای هر جامعه‌ای آینده آن جامعه هستند. یعنی جوان‌ها هم نگاه می‌کنند می‌گویند خب ما هم بعداً همین هستیم دیگر، وضع‌ ما همین طور می‌شود. لذا در خانواده کرامت، در جامعه کرامت. اتفاقاً این‌ها هر چه که ضعیف‌تر می‌شوند بیشتر باید به آن‌ها رسیدگی بشود. رسیدگی به این معنا یعنی کرامت. باید بگویند حق‌تان است شما، باید تکریم بشوید.

این پیام حکومتی هم دارد. پیام به دولت هم دارد، ضمن این که پیام به خانواده‌ها دارد، به بچه‌ها دارد. ضمن این که پیام ویژه‌ به خود پیرها هم دارد، آدم‌هایی که در مسیر پیری هستند، در جوانی‌شان هستند، دارد به آن‌ها یک یاد‌آوری‌هایی هم می‌کند. یعنی شما یک تدابیری هم داشته باشید. خودتان هم حواس‌تان باشد، برای آن روزها یک تدابیری داشته باشید. حالا امروز روزگار جوانی‌تان است، یک خرده آینده‌نگری هم در برنامه‌تان، در اقتصاد زندگی‌تان، در تنظیمات‌تان برای آن روزها داشته باشید. یعنی این پیام را به خود اشخاص می‌دهد. برای سلامتی‌تان یک‌طوری سرمایه‌گذاری کنید که وقتی به پیری می‌رسید یک دفعه این ضعف به شما غلبه نکند. ضعف که پیش می‌آید اما ضعف به شما غلبه نکند. سلامتی‌تان را، بهداشت‌تان را، ورزش‌‌تان را، تغذیه‌تان را، این‌ها را اهمیت بدهید که آن روز بالاخره ضعف به شما غلبه نکند، خب این‌ها تمهیدات است. بنابراین این‌ها به خود اشخاص پیام دارد. به خانواده‌ها پیام دارد که وقتی بزرگی در شما است، پدر، مادر، پدر بزرگ، مادر بزرگ، هرچه این‌ها بزرگتر می‌شوند، سن‌شان بیشتر می‌شود، این‌که فضای تکریمی آن‌ها هیچ آسیب شخصیتی نبیند در شماها باید بیشتر بشود.

این جا البته ما یک بحث فنی داریم راجع به روان‌شناسی پیری و بزرگسالی و این‌ها که عالم خودش را دارد. چون آدم وقتی در آن شرایط می‌رسد یک فهرستی از ویژگی‌ها و خصوصیات دارد که آن‌ها باید ملاحظه بشود، در آن‌جا است که بعضی از آنها را من اشاره کردم. مثلاً این نیاز به تکریم در آن زیاد می‌شود، نیاز به احترام در آن بیشتر از نیاز به محبت است. اگر هم محبت را بخواهد، محبت را در بسته‌ کرامت می‌خواهد. خیلی هم طبع‌شان لطیف می‌شود، خیلی حساس می‌شود. زودرنجی‌ها در آن‌ها زیاد می‌شود. خیلی باید خانواده‌ها حواس‌شان باشد.

«وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ» این برای خانواده‌ها هم پیام دارد. برای حکومت‌ها هم پیام دارد. برای دولت‌ها هم پیام دارد، برای مجلس شورای اسلامی پیام دارد، برای دولت جمهوری اسلامی پیام دارد. پیام‌های صریح دارد، یعنی باید شما قاعده زیست مردم‌تان را به شکلی طراحی کنید که این‌ها هرچه که سن‌شان بالاتر می‌رود بهره‌های مورد نیاز در زندگی‌شان برای آن‌ها بیشتر در دسترس قرار بگیرد. آن وقت جالب است مثلاً این وقتی که می‌رسد به آن سن می‌شود بازنشسته طبق این سیره طاغوتی، چون این سیره از همان زمان به ارث مانده. طبق سیره طاغوتی می‌خواهند بگویند خیلی خب شما این مقدار سن، این مقدار سال خدمت کردی، حالا در هر زمینه‌ای، حالا که به این سن رسیدی یک دفعه کمر حقوقش را می‌شکنند، ان شاء‌الله موفق باشی. آن وقت این حالا شرایط خودش اقتضاء دارد، قبلاً می‌توانست بدود سه تا چیز بگیرد، به جای یک کار سه وعده کار کند، سه شیفت کار کند، این‌ها را می‌توانست قبلاً، حالا که دیگر نمی‌تواند. تازه الان عروس و داماد و نوه و چه، تازه شخصیت اجتماعی‌اش این باید دستش باز بشود، این می‌خواهد صدقه بدهد، انفاق کند، رسیدگی کند. این مطلب خیلی مطلب اساسی است. «وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ» این پیامش چند ضلعی است.

 

درخواست رزق باطنی از خدای متعال

«وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ» این که گفتیم این معنای ظاهرش بود. یک معنای باطنی و دقیق‌تری هم دارد. آن معنای باطنی و دقیق‌ترش این است. انسان وقتی به آن نقطه پیری می‌رسد یعنی به مرحله سفر قطعی دارد نزدیک می‌شود. دائم دارد نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. دارد صدای دعوت را بیشتر می‌شنود، به آن دارد نزدیک‌تر می‌شود. «أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ» من تازه آن جا باید بیشتر آماده باشم برای ملاقات با تو، من به رزق ذکر تو آن جا بیشتر احتیاج دارم. بله قلب من باید آن جا سرشار از این عادت‌ها باشد. این جا که می‌خواهم بیایم به دیدن تو من به فضیلت‌های اخلاقی بیشتر نیاز دارم. به مکارم اخلاق بیشتر نیاز دارم. به فضیلت‌های معنوی و اخلاقی بیشتر نیاز دارم. این «اذا کبرت» یک پیام این گونه هم دارد. یعنی «اوسع رزقک» لذا این را انسان باید از صمیم قلب از خدای متعال بخواهد یعنی این بشود دعای او، بشود تمنای او که من هرچه به ملاقات با تو نزدیک‌تر می‌شوم رزق تو یعنی آن رزق‌رسانی‌های تو برای من بیشتر بشود. حال عبادت من بیشتر بشود، اشک من بیشتر بشود، سحرخیزی من، «رزقک علی» آن معنای ظاهری‌اش بود که گفتیم. اما این را دیگر از خود خود خود خدای متعال داریم می‌خواهیم، پیام هم برای هیچ کس دیگری ندارد قربان‌تان بروم. فقط پیامش برای خود خود خود خدای متعال است. «رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ» من آن جا بیشتر احتیاج دارم، به من برس. البته انسان مؤمن طبق قاعده زیست توحیدی حتی رزق ظاهری و همین مال و مسکن و پول و چه و فلان و این‌ها را هم که برای یک زیست کریمانه‌اش می‌خواهد باز هم از خود خدای متعال، از رزاق علی الاطلاق می‌خواهد، چشمش به دیگران نیست. حتی چشمش به توان خودش هم نیست، به تدبیر خودش هم نیست. آن را هم از خدای متعال می‌خواهد، آن هم محفوظ ولی این معنای خاص را هم دارد. «وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ» چون من دیگر دارم می‌آیم به دیدن تو، من دارم می‌آیم به ملاقات تو، خیلی نزدیک شدم. رزق برسان، رزق آن‌جا را به من برسان. وَالا یک وقتی مثلاً سُستی آدم را می‌گیرد، همه‌اش می‌خواهد بخوابد.

بعضی‌ها پیرهای قشنگی دارند. شما می‌شناسید، هستند در دوستان‌تان، در فامیل‌تان، در عزیزان‌تان، بعضی‌ها پیری خیلی قشنگی دارند. یعنی همان‌طور در آن سن بالاتر و بالاتر می‌رود دائم نورانی‌تر، مدام زلال‌تر، مدام باصفاتر، دائم نشاط بندگی ‌ایشان بیشتر، حالت ذکر و دعایش بیشتر. نشاط نمازش بیشتر، شوق به خدای متعال در او بیشتر، این مال روح است، رزق روح است که اگر از عالم بالا برسد آن وقت حتی جسم طرف را هم نشاط می‌دهد. با این که ممکن است درد داشته باشد، کمرش هم خم شده، پایش هم درد می‌کند، ولی روح می‌بینید زنده است، روح با نشاط است، می‌خواهد تمنا دارد.

خدا را قسم می‌دهیم به حق خود امام سجاد (علیه‌الصلوة‌والسلام) این دعای بیستم را، کل صحیفه‌اش را، هرچه که حضرت در این صحیفه عرشی خواسته، این دعای بیستم و این یک جمله‌ای که ما از این دعا امشب خواندیم را در باره همه ما، دوستان ما، دوستان محمد و آل محمد مستجاب بفرماید. ان شاء‌الله.

اللهم صل علی محمد و آل محمد.

«إِلَهِي بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ وَ بِحَقِّ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغَنَاءِ وَ الثَّرْوَةِ، وَ عَلَى مَرْضَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ، وَ عَلَى أَحْيَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِاللُّطْفِ وَ الْكَرَمِ، وَ عَلَى أَمْوَاتِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ عَلَى غُرَبَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالرَّدِّ إِلَى أَوْطَانِهِمْ سَالِمِينَ غَانِمِينَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِين‏»

گذشتگان خودتان را، حق‌داران و گذشتگان از مجلس درس صحیفه را، همه را با صلوات و فاتحه‌ای یاد کنید.



[1] آیه 58 سوره ذاریات

[2] آیه 6 سوره هود

[3] آیه 6 سوره انفطار

[4] آیات 2 و 3 سوره طلاق

[5] آیه 156 سوره اعراف

[6] آیه 5 سوره قیامت

[7] آیه 2 سوره طلاق

[8] آیه 17 سوره یونس

[9] آیه 3 سوره طلاق

[10] آیه 58 سوره ذاریات

[11] آیه 54 سوره روم

[12] آیه 68 سوره یس

[13] آیه 54 سوره روم



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *