«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ، وَ أَقْوَى قُوَّتِكَ فِيَّ إِذَا نَصِبْتُ، وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ، وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ، وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ، وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ.»
عوامل ابتلاء به کسالت در عبادت
به توفیق الهی این قطعه از دعای شریف مکارم الاخلاق را محضرتان گزارش میکردیم، رسیدیم به این جمله که امام (علیهالصلوةوالسلام) از ساحت قدس ربوبی این گونه تقاضا میکند «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي؛ من را مبتلا نکن». به چی؟ «بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ» این که من در عبادت تو گرفتار کسالت نشوم. اینکه انسان در عبادت به کسالت مبتلا بشود خیلی چیز بدی است. یعنی وقتی پای عبادت حق تبارک و تعالی به میان میآید احساس سنگینی و خستگی و ادبار و امثال اینها داشته باشد. این تحلیل را کردیم که چه چیزهایی باعث میشود انسان در مقام عبادت گرفتار کسالت بشود. عرض کردیم این یک نوع عقوبت است، دلایلی هم دارد که براساس دعای شریف ابوحمزه این جمله را توضیح دادیم. از ناشکری تا ابتلاء به رفاقت با غافلین، با بطالین و تا کمحیایی و اینها همه در آن فهرست بود، اینها باعث میشود که انسان به کسالت در عبادت مبتلا بشود و نشاطش را از دست بدهد.
عوامل ایجاد نشاط در عبادت
در مقام عبادت هم چیزی که فیض و برداشت انسان را از عبادت فراوان میکند نشاط است، نشاط خیلی مهم است. انسان در مقام عبادت سرحال باشد، اقبال قلبی و باطنی داشته باشد و همینطور خیلی مجهز و آماده باشد. نقطه مقابل کسالت نشاط است. این سرحال و قبراق بودن و سرزنده بودن، احساس داشتن، شور داشتن. یک بخشی از ریشه نشاط در عبادت هم برمیگردد به حوزه شناختی و معرفتی انسان، میزان معرفت او به حق تبارک و تعالی و به الطاف الهی، به اسماء الحسنی، به موقف خودش، یک بخشی هم برمیگردد به آن وضعیت روانی و روحی انسان که عمدهاش ناشی از همین مسئله است. مهمترین چیزی که تولید نشاط در عبادت میکند محبت است. اگر انسان نسبت به پروردگار متعال وارد وادی محبت بشود، به فضل پروردگار متعال از محبت نشاط به دست میآید، یعنی انسان در مقام بندگی حالت نشاط و شعف پیدا میکند. چون عبادت گفتگوی با خدای متعال است، ارتباط با حق تعالی است، ذکر حضرت حق است، انجام بعضی از برنامهها مثل تلاوت قرآن است، مثل روزه است، مثل حج است و هکذا بقیه کارها است. فعالیتهای اجتماعی است که از قبیل گسترش خوبیها است، از قبیل امر به معروف، نهی از منکر، رونقبخشی به مجالس مؤمنین است. همه اینها یک فهرست طولانی است، آن که باعث میشود انسان در مقام عبادت نشاط داشته باشد حالت محبت است نسبت به پروردگار متعال، که این را از خدای متعال به حق اولیائش، به حق کسانی که «التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّه» که ائمه هدی (سلاماللهعلیهماجمعین) هستند و خود امام سجاد (سلاماللهعلیه) تمنّا میکنیم.
گاهی وقتها کسالت در مقام عبادت ناشی از یک دشواری، یک مشکلی، یک بیماری در جسم انسان است. گاهی اینها است که در این موارد دیگر میرود ذیل عنوان عمومی سلامت جسم که باید شخص تا آن جایی که برای او میّسر است مراقب سلامت و نشاط و طراوت جسمیاش باشد. مثل آن کسی که مثلاً استراحتش بینظم است، خوابش بینظم است، تغذیهاش بیحساب و کتاب است. مثلاً یک غذای سنگینی را در آستانه یک برنامه عبادی نوش جان کرده، آن وقت میخواهد نشاط هم داشته باشد، خب نمیشود دیگر. با اتفاقاتی که بعد از خوردن آن غذا در بدنش میافتد سطح هوشیاری شخص کاهش پیدا میکند، آن وقت دیگر حال بندگی ندارد. این را نمیشود گفت که کسالت عقوبتی، این کسالت اختیاری است. کسی که خوابش به اندازه و تحت قاعده و حساب و کتاب نیست آن وقت سر نماز چُرت میزند. موقع عبادت باشد یک حالت خستگی برای او پیدا میشود. این معنایش این نیست که خدای متعال دارد او را به خاطر یک گناهی که مرتکب شده عقوبت میکند، در واقع این رعایت نظم در زندگی را نکرده، خب باید کارش را منظم کند. اگر کسی مثلاً میخواهد یک سحر باطراوتی داشته باشد لابد باید یک خواب مناسب و به اندازهای هم داشته باشد، تغذیهاش هم یک حساب و کتابی داشته باشد و چیزهایی از این قبیل. یک بخشیاش هم که برمیگردد به سلامت و بیماری. که سلامت و بیماری هم دیگر عالم خاص خودش را دارد و امیدواریم ان شاءالله خدای متعال به همه شما سلامتی و عافیت کرامت کند و ان شاءالله مبادی نشاط در عبادت همیشه در وجود نازنینتان باشد، مخصوصاً آن حالت توجه و خشوع و محبت که اصل قصه هم همان مسئله محبت به پروردگار متعال است که اتفاقاً همین باعث میشود که شخص مبادی و مقدمات یک عبادت با نشاط را فراهم کند. یعنی دیگر مثلاً تنظیم کند، کار زندگیاش را تنظیم کند، جلوی خیلی از کارهای بیهوده و اینها را بگیرد، در تغذیهاش مراقبت کند برای این که بخواهد به یک عبادت با نشاط برسد.
عوامل ضلالت و گمراهی
بعد فرمود «وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ؛ خدایا من را به عدم بصیرت، به نابینایی در مسیر خودت و نسبت به راه خودت و به گمراهی از مسیر خودت مبتلا نکن». این جا باب هدایت را مباحثه کردیم، جایگاهش و عنایت پروردگار متعال نسبت به هدایت بندگانش را و این که همهگونه حضرت حق تبارک و تعالی اسباب هدایت بندگانش را فراهم کرده و در دسترس آنها قرار داده و حجت را بر بندگان خودش در مقام هدایت تمام کرده. این که چرا انسان در ارتباط با سبیل الله، صراط الهی و امثال اینها گرفتار عدم تشخیص یا تشخیص غلط میشود، این را هم عرض کردیم به دو نکته برمیگردد. یکی برمیگردد به شبهه نظری، یک کسی که از نظر فکری گرفتار ضعف است و کسی که ذهنش آشفته است، گرفتار سؤالات و شبهات و امثال اینها است، شبهه بنشیند در ذهن، اسباب انحراف میشود و انسان از تشخیص راه درست که راه حق تبارک و تعالی است باز میماند، گرفتار همین عدم بصیرت میشود. یکی هم مسئله هواهای نفسانی است که همان شهوت عملی است. عرض کردیم آن هم باعث میشود که انسان گرفتار این ضلالت و گمراهی بشود.
نفرت خدای متعال نسبت به ظالمین
خب بعد فرمود «وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ؛ من را مبتلا نکن که به کارهایی دست بزنم که این کارها برخلاف محبت تو باشد». عرض کردیم این عبارت دیگری است از معصیت، یعنی من مبتلا به معصیت نشوم. منتها اینجا با آن تعبیر لطیف، امام (علیهالصلوةوالسلام) معصیت را تعرض به خلاف محبت حق تبارک و تعالی ترجمه کرده. خیلی تعبیر دقیق است. یعنی انسان هر وقتی وارد وادی معصیت میشود، در حقیقت دارد کاری انجام میدهد برخلاف محبت حق تبارک و تعالی. «لخلاف محبتک» هم چند نوع معنا میشود. یکیاش این است که انسان کاری کند که محبوب از او رنجش پیدا کند، که باعث آزردگی خاطر محبوبش بشود. یک معنای دیگر هم این جا دارد و آن معنایش این است که انسان یک کاری کند که برخلاف ادعای محبت خودش باشد، ما مدعی محبت حضرت حق تبارک و تعالی هستیم، یک کاری نکنیم که با این ادعای محبت نمیخواند «وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ» به هر دو معنا است. شاید یکی از بدترینهایش که شاید در ساحت قدس ربوبی از همه کریهتر است، ظلم به دیگران است. فرمود خیلی صریح خدای متعال نسبت به ظالمین ابراز نفرت میکند، ابراز عدم محبت میکند. و فهرستی که در قرآن کریم هست «لایحب المفسدین، لایحب المسرفین، لایحب کل مختالٍ فخور» از تکبر و متکبر، خدای متعال متنفر است. از انسانهایی که با داشتههایشان نسبت به سایر بندگان خدا فخرفروشی میکنند خدای متعال متنفر است. از مسرفین متنفر است، از مبذرین متنفر است، خدای متعال از مطرفین متنفر است، از مفسدین تا برسد به ظالمین و اینها.
ارتباطات اجتماعی اضطراری و غیراختیاری
«وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ، وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ». اینها برمیگردد به آن «و لا تبتلینی»، اصل از این جا شروع میشود «و لا تبتلینی» من را مبتلا نکن، دچار نکن، گرفتار نکن، به چی؟ به همراهی و ارتباط با کسی که از تو جدا شده. «وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ» این هم یک تعبیر. درست نقطه مقابلش «وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ». من را به جدایی از کسی که مرتبط با توست «من اجتمع الیک» با آنها هم مبتلا نکن که از آنها جدا بشوم.
ارتباطهای اجتماعی انسان برای او کاملاً تعیین کننده و سرنوشتساز است. ارتباط اجتماعی انسان یعنی ارتباط ما با دیگران، با سایر انسانها کاملاً روی سرنوشت ما، روی محیط فکر ما، روی محیط شخصیت ما، روی اخلاق ما، روی حتی باطن ما، سرّ ما، ضمیر ما، روح ما تأثیر میگذارد. بدون هیچ تردیدی ارتباطات انسان یک چنین تأثیری دارد، تأثیر سطحی نیست و به هیچ وجه نمیشود این را دستکم گرفت. مخصوصاً ارتباطهای اختیاری ما. انسان دو نوع ارتباط اجتماعی دارد. یکی ارتباطات اجتماعی اضطراری است. انسان طرف ارتباطش را انتخاب نمیکند. در یک شرایط غیراختیاری انسان با یک کسانی ارتباط پیدا میکند. این نوع ارتباطها اگرچه باز بیتأثیر نیستند ولی آثارش قابل تنظیم است یعنی شخص میتواند این تأثیر را تا حدی بالاخره از آن در امان قرار بگیرد. شبیه این که انسان بالاخره با یک کسانی در یک سفر اضطراری همسفر میشود، شما سوار یک اتوبوس میشوید، سوار مترو میشوید، گاهی در مسافت کوتاه، در مسافت طولانی، یا در محیط کار بدون این که انسان افراد مرتبط با خودش را در آن جا انتخاب کرده باشد، از این قبیل هست تا کسانی که ارحام ما هستند. انسان برادرش را، خواهرش را، پدر و مادرش را، عمه و خاله و بستگانش را که انتخاب نکرده، ما با آنها به یک ارتباط غیراختیاری مرتبط میشویم.
قدرشناسی ارتباط با افراد شایسته و الهی
در این موارد اگر طرف ارتباط شما افراد شایستهای باشند، نورانی باشند، مؤمن باشند، عالم باشند، فاضل باشند، اهل ذکر باشند، اندیشههای روشن داشته باشند، روح روشن و منوری داشته باشند خداوند تبارک و تعالی سرچشمه لطف خودش را در دسترس شما قرار داده. شخص باید خیلی قدر بداند. یعنی خداوند تبارک و تعالی نعمتش را در باره او خیلی فراوان قرار داده که در یک ارتباط غیراختیاری بدون این که خودش انتخاب کرده باشد، بدون این که برنامهریزی کند، خداوند تبارک و تعالی چه در مناسبات ارحام، چه در مناسبات خانوادگی خوبانی را قرار داده. خب خیلی باید قدر این ارتباط را بداند. اینها سرچشمه لطف حق هستند. ارتباط با آنها برای او بسیار مغتنم است، این را باید قدر بداند. اتفاقاً این جا جایی است که معمولاً ارتباطهای شایسته قدرشناسی نمیشود، چون شخص برای آن زحمت نکشیده و معمولاً هم این نوع ارتباطها به خاطر فراوانی و کثرت و در دسترس بودنش آن گونه که باید و شاید قدرشناسی نمیشود، عادی است. پدرش است برای او عادی است، مادرش است عادی است. احیاناً برادر است، خواهر است، عمو است، دایی است، خاله است، برای او عادی است. خیلی اینطور نیست که این را بخواهد آن طور که باید و شاید قدرشناسی کند.
انسان مؤمن براساس قواعد ایمان و تناسب و سنخیت، اگر با دلهای روشن طرفِ ارتباط قرار بگیرد، جانهای مؤمن، انسانهای بافضیلت، کسانی که وجودشان معطر است به عطر فضیلتها و مکارم اخلاق، با اینها که طرف ارتباط قرار میگیرد آن فرصتها را چه در ارتباطهای دائمی و مستمر، چه در ارتباطهای مقطعی، به شدت قدرشناسی میکند. یعنی از یک چنین فرصتی به اقتضای سنخیت ایمانی کاملاً استفاده میکند. به آنها نزدیک میشود، از بودن با آنها، از معاشرت با آنها فیض میبرد، گاهی باید بهانهای درست کند، از آنها سؤالی، جوابی، ارتباطی، رفت و آمدی، معاشرتی. مثلاً در قواعد صله ارحام، خب انسان این نوع ارحامها را خیلی باید قدر بداند. ارتباطش را تقویت کند، رفت و آمد کند، جلب نظر آنها را داشته باشد.
اینجا هوشمندانه از این فرصتها کمال استفاده را میبرد، این خودش یک باب است و ضمن این که شکر هم این اقتضاء را دارد، یعنی شکر نمعت است، چون این نعمت بزرگی است. نکته کلیدی این است که این نوع ارتباطها، ارتباطاتی است که به شدت روی انسان تأثیر میگذارد یعنی مخصوصاً وقتی که این ارتباط، ارتباط نزدیکتر باشد، آثارش خیلی فوقالعاده است.
ارتباطات اجتماعی اختیاری و اضطراری
اما بخش دیگر ارتباطهای اختیاری و اضطراری است که ما خودمان انتخاب میکنیم، این یعنی تحت برنامه خود شما قرار گرفته. شما انتخاب دارید میکنید، اینطور نیست که من چه کنم، من تحت شرایط قرار گرفتم. گاهی کسانی طرف ارتباطهای ما قرار میگیرند که آدمهای تاریکی هستند، قطع هستند، خدای متعال از آنها رو برگردانده، از نظر رحمت الهی اینها محروم هستند. به خاطر غفلتشان، به خاطر معصیتشان، به خاطر سوء اختیارشان، آدمهای تاریکی هستند، آلوده به معصیت هستند، آلوده به گناه و امثال اینها است. اصلاً وجودشان یک وجود آلودهای است، روحشان روح کثیفی است. آن وقت این آدمها را انسان با آنها مواجه میشود.
راهحل و وظایف نسبت به مواجهات اختیاریِ اضطراری
حالا یک وقت این مواجهه اختیاری است، یک وقت مواجهه اضطراری است، ما فعلاً در آن بخش اضطراری داشتیم عرض میکردیم. انسان مضطر میشود به یک چنین ارتباطی. مثلاً طرف طبیب است، الان منحصر هم هست، من در فلان معالجه فلان بیماریام باید به ایشان مراجعه کنم، آدم تاریکی است، چه کار کنیم؟ و هکذا مثالهای دیگرش. یا در مسافرتی است، انسان در یک وضعیتی، مثلاً درون هواپیما است، گاهی دو ساعت، سه ساعت، گاهی طولانی مثلاً پنج ساعت، شش ساعت این طرف کنارش نشسته. حالا داخل اتوبوس یا قطار است یا هر چیزی. با او معاشر شده. یا در محیط کار است، یا مراجعه به اوست، یا او باید مراجعه کند به فلان کس کارش را راه بیندازد.
در این موارد چون ارتباطها به شکل طبیعی تأثیرگذار هست، اگر انسان به این جنس ارتباطها ناچار شد باید فاصله روحی خودش را با آن طرفِ ارتباط صیانت کند. یعنی این که بین ما و او فاصله جسمی کم است، یا همسایه ما است، یا مثلاً درون وسیله نقیله، یا در محله، همین کنار ما دارد زندگی میکند، همسایه دیوار به دیوار ما است، رفت و آمد دارند چه کار کند، گاهی وقتها چارهای هم نیست یا هر مثالی که شما دارید. تنها راهش این است که انسان با آن شخص ولو ارتباط مستمر پیدا کند، گاهی ارتباط مستمری است، و شما به هر دلیلی مضطر هم هستید، از آن شغل، از آن کار، از آن برنامه اضطرار دارد، آن وقت مدتی باید مثلاً این ارتباط شما هم ادامه پیدا کند، مخصوصاً این موارد اگر مقطعی باشد کار خیلی سخت نیست، حالا یک ساعت انسان با طرف نشسته، دو ساعت نشسته مثلاً در یک محیط هست و امثال اینها، یک جورهایی میشود انسان سریعتر از این قضایا نجات پیدا کند، اما یک وقتی است که شما مثلاً ناچار از ارتباط طولانی هستید، این رحم انسان است چه کارش کند؟ این خواهرش است، این برادرش است، ولی تاریک، آلوده. زبانم لال یک وقت پدرش است، خب چه خاکی به سرش کند، اینها دیگر طولانی است، این یک چیز مقطعی نیست، مثل یک مسافرت کوتاه و اینها که نیست. این جا یک مجاهدتی میخواهد و این مجاهدت پیشبرنده است.
ما در یک چنین شرایطی دو وظیفه پیدا میکنیم. اولین وظیفه ما صیانت خودمان است که با فاصلهگذاری فکری و با فاصلهگذاری روحی در یک چنین مواردی انسان باید سعی کند خودش را از عوارض آن روح آلوده، از آن جان متعفن، با سطوحی که دارد خودش را نگه دارد. این جا با ذکر و توجه به خدای متعال و مخصوصاً آن وقتهایی که انسان با این نوع آدمها نزدیک است و معاشرت دارد، جلیس است در یک جا قرار گرفته با آن توجهات باطنی خودش به ساحت قدس ربوبی میتواند با ذکر الله تبارک و تعالی، با پناه بردن به حضرت حق تبارک و تعالی، با توجه به خدای متعال بین خودش و این منبع آلودگی و منبع تاریکی فاصله ایجاد کند. به قول این جوانها میگویند فایروال، یک خط آتشی این جا برای خودش قرار بدهد که این ویروس و این چیزها از او وارد محیط فکر و جان او و اینها نشود. این دیوار آتش، این دیوار صیانت کننده در واقع ذکر الله است، یاد خدای متعال است، توجه به حضرت حق است و کمکخواهی از خدای متعال است. نه این که خودش را رها کند. آن کسی که این جاها خودش را رها میکند و این دیوار صیانتآفرین را ندارد، این در واقع خودش را در دسترس این ویروسها قرار داده. مثل همین که انسان میبیند با یک فرد کرونایی ناچار شده که همنشین بشود، لابد یک ماسکی میزند، از طرفی هم میرود واکسن میزند، از آن طرف دائم سعی میکند یک فاصلهای پیدا کند، همینطور باید تدارک کند، وَالا آلوده میشود.
حضرت فرمودند طرف آدمی است که مثلاً الان یک عطر خوشی در او هست، دیدید مثلاً یک چیزی معطر است، یک عطر خیلی دلنشینی مثلاً استفاده کرده، شما با او یک احوالپرسی میکنید، یک مصافحهای میکنید، یک چند دقیقه کنارش مینشینید، از آن جا که عبور کردید دیگران از شما استشمام میکنند، یعنی شما آن را گرفتید. حضرت فرمودند با این آدمهای خوب که شما نشست و برخاست میکنید، معاشرت پیدا میکنید عطر خوش خُلق آنها، جان آنها، روح آنها به شما اصابت میکند. کسی که اهلش باشد شما را میبیند، این آدم حالش بهتر شده، این نورانی شده، یک روشنایی در او پیدا شده، معلوم میشود این با یک کسی نشست و برخاست کرده، این قدر تأثیر دارد. این طرفش هم هست، انسان وقتی با یک شخص تاریکِ شیطانصفت و آلودهای که مواجه میشود این در معرض یک چنین مخاطرهای قرار میگیرد. خب اگر خودش را رها کند آسیب میبیند، مصیبت بزرگتر این است که یک وقت با او معاشرت کند. گاهی وقتها یک زمینهها و یک جاذبههایی هم در آن طرف وجود دارد. طرف به شما ابراز محبت میکند، ابراز رفاقت میکند، ابراز دوستی میکند، بلکه انگیزه دارد برای این که شما را هم آلوده کند. اگر در آلودگیها پیش رفته باشد یعنی شده جزو اخوانالشیاطین و کسی که میشود جزو اخوانالشیاطین، برای آلوده کردن دیگران انگیزه دارد یعنی میخواهد آن ویروسی را که دارد منتشر کند.
بنابراین این جاها اولین کاری که شخص میکند باید به خدای متعال پناه ببرد، همین توجه قلبی به خدای متعال، ذکر لسانی، توجه به محمد و آل محمد (سلاماللهعلیهماجمعین)، استنصار از اولیاء خدا، موقعیت خودش را در حالت ذکر و توجه خدای متعال حفظ کند،. این میشود یک فاصلهگذاری. گفت که «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»[1]. این توجه پیدا میکند لذا خودش را جمع میکند. این که خودش را جمع میکند نقطه اولش همین جمع کردن چشمش است، با یک منبع آلودهای الان معاشر شده، چشمش را جمع کند، یک غض بصری کند، میگوید خب حالا بگذار ما سیر تماشا کنیم که علیالعجاله میخواهد آلوده هم نشود. این منبع آلودگی، ولو انتخاب نکرده، اضطرار داشته، ولی خب حالا دیگر از این فرصت هم میخواهد استفاده کند. در آن منابع هم معمولاً ارادههای شیطانی تصرف دارند یا خود طرف شده جزء ردههای شیاطین. وقتی انسان مؤمن به این نقطهها میرسد «تذکروا»، متوجه خدای متعال میشود «فإذا هم مبصرون» خدای متعال به این شخص یک بصیرتی میدهد، در پرتو آن نور بصیرت از این آسیبها در امان میماند. پس این را باید با یاد خدای متعال، یاد اولیاء خدا خودش را مراقبت کند و از خدای متعال کمکخواهی کند و از بقیةاللهالاعظم (ارواحنافداهوعجلاللهتعالیفرجهالشریف) استنصار کند. از امام زمانش کمک بخواهد آقا به فریاد من برسید من الان در این موقعیت افتادم، من کارم و فکرم و حالم خراب نشود، ضعف من را که میدانید، من نیفتم در دست این شیاطین و آسیب نبینم. پس خود این توجه تا حد زیادی کمک کننده است.
مراقبت و مدیریت فاصلههای اجتماعی
حالا ما با فلانی ناچار هستیم، همکاریم، خب فلان خانم، فلان آقا در این محیط ناچاریم، همسفر هستیم، ناچاریم در یک مأموریتی کاری باید با هم باشیم، خب حالا ناچار شدی باید اندازهشناسی کنی، بین خودت و او رفتاری فاصله بگذار. بین خودت و او فکری فاصله بگذار. بین خودت و او ذکری فاصله بگذار یک امتحان است برای شما تا از این امتحان تو به سلامت بیرون بیایی. و دیده شده فراوان هستند کسانی که به همین بهانه که ما ناچار بودیم در یک وضعیت اضطراری قرار داشتیم مثلاً فامیل ما است، رحم ما است، بگیرید تا همکار ما است، تا به ما مراجعه کاری داشته یا ما مراجعه کاری داشتیم خودشان را رها میکنند. اگر خودت را رها کردی از دست رفتی. یعنی تاریکیهای او روی تو اثر میگذارد.
پناهندگی به نماز در شرایط اضطرار
مسئله بعدی آن وضعیتی است که حالا باید من توضیح بدهم، آن دیگر خیلی خطرناک است. اینها در شرایط اضطراری است، برای شرایط اضطراری انسان باید حتماً این تدارک را ببیند. اگر انسان ناچار شد در یک چنین موقعیتهای ارتباطی غیراختیاری اضطراری قرار گرفت، با یک چنین انسانهای آلودهای یا آدمهای معیوبی و امثال اینها مرتبط شد، علاوه بر این مراقبتهایی که میکند، کم با او وارد گفتگو میشود، کم صحبت میکند، اضطرارها به حداقلها اکتفا میکند و بالاخره به نوعی خودش را آن جا با توجه به خدای متعال سعی میکند از آن منابع آلودگی به او اصابت نکند و به سلامت عبور کند، بعد از این نوع ارتباطهایی که برای انسان پیش میآید، با همه این مراقبتها باید یک فرصت استغفار برای خودش فراهم کند که اگر هم از آن بوی تعفن چیزی به او اصابت کرد، چون اختیاری که نیست، چیزی به انسان اصابت کرده این را با استغفار، با پناه بردن به قرآن کریم، با پناه بردن به توسل به اولیاء خدا، با یک دو قطره اشک به یاد اباعبدالله (علیهالصلوةوالسلام)، با یک روضه مختصر خودش را تمیز کند. یعنی یک دوشی بگیرد. و اتفاقاً بهترین دوش، حمام نماز است. «إنّ الحسنات یذهبن السیئات». انسان پناه ببرد به ساحت نماز. در روایت هم دارد از این وضعیتها که بیرون آمد برود یک دو رکعت نماز بخواند. اگر شما به مکانهایی که این آلودگیها در آن زیاد است مبتلا شدید حتماً خودتان را به خانه خدا برسانید. پناهنده بشوید به مسجد، یک وضو بگیرید بروید مسجد بنشیند یک دو رکعت نماز بخوانید، حالا اگر نماز واجبتان باشد که به جای خودش، نبود هم همین نماز مستحبی بخوانید خودتان را تمیز کنید. این حمام روح است، انسان آن جا تمیز میشود. استغفاری بکند یک هفتاد تا استغفار کند. استغفار تمیزش میکند. خود نمازهای واجب هم که در همه شرایط این نقش پاککنندگی را دارد «أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ»[2]. بعد فرمود «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» این نمازهای شما حسناتی هستند که سیئات و زشتیها را پاکسازی میکنند. یعنی شما را پاک میکند، تمیز میکند، نورانی میکند.
لذا انسان هر بار که نماز میخواند؛ البته اگر نماز بخواند، اگر واقعاً حالت ذکر برای او پیدا بشود. اگر نماز تام و تمامی هم نباشد یک مقداری از آن حقیقت نماز و توجه در آن باشد به همان اندازه جان و روح انسان را پاکسازی میکند. این پس شد راجع به ارتباطهای اضطراری غیراختیاری.
انسان با خوبان و اولیاء و صالحان، یک آدم صالحی را که با او نشست خیلی باید قدر بداند، استفاده کند. لحظه لحظهاش را باید فیض ببرد. برنامهریزی هم نکرده بود، حالا اینطور پیش آمده، ما با او همسفری شدیم، این را نباید از دست بدهد. برساند خودش را و از آن لحظه استفاده کند، این نسبتی را که پیدا شده قدر بداند. آن جا قدرشناسی میخواهد و بالاخره استفاده از آن موقعیت و امثال اینها، این جا هم مراقبت ویژه میخواهد برای این که انسان در امان بماند در ارتباطهای اضطراری با آلودهها و با افراد تاریک و غافل و امثال اینها.
این «و لا تبتلینی» از آن دعاها است. میگوید خدایا من را مبتلا نکن به چی؟ «مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْك» که من جمع بشوم. «مجامعه» به همین معنا است. «مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ» به این که من جمع بشوم، ارتباط پیدا بکنم با کسی که از تو قطع است، از تو دور شده، از تو فاصله گرفته. طبق قاعدهای که عرض کردیم، طبق قاعده از طرفی چون رحم است باید وصل باشید، از طرفی این رحم یک رحم آلودهای است. این جا به اندازه حداقل ممکن ارتباط باید اکتفاء کند. همان صیانت به همین معنای حداقل ارتباط است.
اغتنام فرصت ارتباطهای اضطراری برای عملیات اصلاحی
در ارتباطهای اضطراری با آن منابع آلوده و افراد این چنینی یک نکته باقی میماند و آن نکته این است که آیا من میتوانم او را تمیز کنم؟ آیا من میتوانم در این محیطی که قرار گرفتم یک مقدار اطراف من نامناسب است میتوانم این جا را یک صفایی به آن بدهم، یک حال خوبی درست کنم، یک عطرافشانی بکنم؟ از من برمیآید؟ اگر بربیاید که چه شود. آن میشود یک وظیفه بعدی. وظیفه بعدی این است که انسان خودش حفظ بشود اما این قوت را در خودش میبیند، آن توان را در خودش میبیند که روی پاکسازی و آگاهسازی آن طرف اثر بگذارد. اتفاقاً این جا از مؤمنین قوی یک چنین توقعی وظیفه پیدا میکند. یعن صرفاً وظیفه نیست که خودش را حفظ کند. یک وظیفه دیگری هم متوجه او میشود، اگر به اذن الله تبارک و تعالی قوت فکری و قوت ایمانی داشته باشد این جا باید از این فرصت استفاده کند و روی او تأثیر بگذارد. یک اثر مثبتی روی او بگذارد. این هست و کم هم نیستند از بین شما خوبان، مؤمنین، اهل صفا، اهل معنویت، اهل ولایت اولیاء که از یک چنین فرصتهایی استفاده میکنند برای اثرگذاری روی آن کسی که با او جلیس و معاشر و فامیل چه و اینها شدند. از این فرصت استفاده میکنند مخصوصاً روی ارتباطهای مستمر، این نوع سرمایهگذاری حق است، که سرمایهگذاری کنند برای اصلاح.
خب این نسبت دارد با ما، فامیل ما است، حق رحمات هست بین ما و او. از این فرصت استفاده کند به اذن الله تبارک و تعالی، تدارک کند نورانی کردن او را، مسجدی کردن او را، بافضیلت کردن او در دستور کارش باشد. این میشود یک مرحله بالاتر که اگر ممکن باشد و اتفاقاً خدای متعال هم کمک میکند. تجربه فراوان در این زمینه وجود دارد. پایه ارتباطی برای اصلاح این جاها آن وقت یک نوع رفاقتهای اولیهای است. منتها این جا باید مواظب باشد خیلی باید قوی باشد. وَالا میخواسته طرف را سالمسازی کند، خواسته طرف را اصلاح کند خودش خراب شده رفته، خودش آلوده شده، خودش ویروسی شده حالا رفته در آیسییو کجاها باید پیدایش کرد، یعنی حال خودش خراب شده. رفته او را درست کند خودش آلوده شده. این را باید مواظبت کرد.
بنابراین برای کسانی که از جهت فکری، از جهت روحی، از جهت اخلاقی، بنیهشان بنیه قوی نیست در این زمینه وظیفهای تعریف نمیشود. فقط وظیفهشان خویشتنبانی و صیانت از خودشان است. اما برای کسانی که در این زمینه قوت روحی و فکری و اخلاقی و اینها دارند، اتفاقاً برای اینها وظیفه تعریف میشود و اتفاقاً اینها فرصت ارتباطهای اضطراری را برای عملیات اصلاحی خیلی باید غنیمت بشمارند. اتفاقاً از این فرصتها خیلی و خوب هم میشناسیم ما، کسانی هستند که در این زمینه خیلی موفق هستند. زود ارتباط را برقرار میکنند، اثرگذاری میکنند، ذهنانگیزی میکنند. خودشان به لطف خدای متعال در امان هستند، دیگران را تحت تأثیر معنویات خودشان، اندیشههای خوب خودشان قرار میدهند و کم هم نیست آدمهایی که در این لحظههای خاص حتی لحظههای کوتاه از این ارتباطها اینها نجات پیدا میکنند تا چه برسد آنهایی که در ارتباطات مستمر هستند، حتی در ارتباطهای کوتاه میبینید یک نقشی زد، یک سؤالی ایجاد کرد، یک نورافشانی وسط آن تاریکیهای ذهنی طرف مقابل انجام داد، یک فضیلتی از فضیلتهای او را بهانه کرد، توانست این را در او مشتعل کند، یک ارتباطی شکل بدهد. گاهی در یک ارتباط کوتاه، خدای متعال تو را وسیله یک هدایتی قرار میدهد، یک تأثیری میگذاری که اصلاً او را منقلب میکند. این هم کم نیست، این هم با استعانت از خدای متعال، کمکخواهی از اولیاء خدا این هم ممکن است که این را هم باید شخص حتماً قدر بداند.
تلاش برای ارتباط با خوبان عالم
ارتباط اختیاری یعنی آن جایی که شما خودت بانی این ارتباط هستی. آن جایی که بانی ارتباط خود شما هستید سرنوشتساز بودن آن صدها برابر است. وقتی انسان ابداع ارتباط میکند اگر ارتباط خوب باشد، وقتی تو تصمیم میگیری، برنامهریزی میکنی، یک استاد را، یک دوست را، یک دوست خدایی، یک استاد الهی را انتخاب میکنی، خب تو خودت انتخابش میکنی، خودت پیدایش میکنی، خودت دنبالش میروی، این تأثیر مسئله در استضائه، در نور گرفتن، در برداشت صدها برابر است. یک کسی است که «اجتمع الی الله تبارک و تعالی»، این اهل ارتباط با خدای متعال است، چهرهاش برای ملکوتیها شناخته شده است، اهل انس با حق تبارک و تعالی است، اهل عبادت است، اهل راز و نیاز است، اهل نماز است، اهل ذکر است، خب این روشن است، این فرشتهها با او انس دارند، ملکوتیان با او انس دارند، رفت و آمد دارند. انسان باید دنبال اینها بگردد، اینها را پیدا کند، و ارتباط خودش را با آنها دائم تقویت کند و این ارتباط را صیانت کند. چون این ارتباطها در معرض آسیب هم هست.
این کلمه این جا یک معنا دارد، «و لاتبتلینی» به چی؟ «مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ، وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ». یعنی «من اجتمع الیک؛ کسی که اهل ارتباط با توست، نکند من مبتلا بشوم به دوری از او و بین من و آنها فاصله بیفتد، از آنها جدا بمانم». انسان گاهی با رفتارش، با سخن، با اخلاقش، از اینجور آدمها جدا میشود. با بیدقتیهایش یک دوست خدایی را از دست میدهد، یک منبع نور را از دست میدهد. با ناشکریهایش، با قدرناشناسیهایش، گاهی انسان این را از دست میدهد. یک استاد خدایی را از دست میدهد، یک دوست خدایی را از دست میدهد، یک یار ذکری را از دست میدهد، یک پشتوانه معنوی را از دست میدهد. یعنی میگوید «و لا تبتلینی» من را مبتلا نکن به این که من جدا بشوم «مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ». این هم شامل آن مفارقت اضطراری است، هم شامل آن مفارقتهای اختیاری است. هر دو را شامل میشود که انسان یک وقت خدای نخواسته با دست خودش بین خودش و یک انسان الهی، یک دوست خدایی فاصله بیندازد، او را از دست بدهد. لذا آن که فرمود «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ»[3] این که میگوید «و اصبر» معنایش یعنی برنامهریزی کن، طراحی کن، مقاومت کن در حفظ پیوند و تقویت ارتباط با کسانی که با ما مرتبط هستند. میفرماید اگر کسی با ما رفاقت دارد با مقاومت، با استقامت، با اصرار ارتباط خودت را با او حفظ کن و مواظب باش گرفتاریهای دنیایی بین تو و آنها فاصله نیندازد. هر روز یک گرفتاری هست، نکند این باعث بشود بین تو و آنها فاصله بیفتد.
بنابراین هم شامل آن ارتباطهای غیراختیاری میشود، هم شامل ارتباطهای اختیاری. در ارتباط با خوبان «من اجتمع الیک» او که وصل است و مرتبط با توست من مبتلای به جدایی از آنها نشوم. خیلی ابتلاء عجیب و غریبی است. گاهی هم اینطوری است که خدای متعال آنها را از ما میگیرد. مرگ و رفتن است دیگر. یک مسافرت است، یک چیزهایی هست. بین ما و آنها یک دفعه فاصله میافتد. من مبتلا به فراق اینها نشوم، از این منبع فیضی که در وجود آنها است بهرهمند باشم. حالا آنهایی که مبتلا به این فراقها شدند میفهمند یعنی چه، که یک وقت انسان از دست بدهد یعنی چه، چه اوضاعی برای انسان پیش میآید. پس این شامل هر دو میشود. مخصوصاً جنبه اختیاریاش، اختیاریاش این است که من یک کاری بکنم که آن دوست خدایی از من رو برگرداند، با من قهر کند، از من فاصله بگیرد. یا من یک رفتارهایی داشته باشم، یک بیدقتیهایی که از این منبع نور جدا بیفتم.
تأثیر اقدامات و تصمیمات اختیاری
«و لا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ» نکند من با آن کسی که دور از توست، از تو جدا شده مبتلا به ارتباط با او بشوم. این هم شامل آن جنبه غیر اختیاری میشود، گاهی انسان مبتلا میشود. نمیدانم گاهی هم ممکن است عقوبت باشد، به خدا پناه میبریم. انسان گاهی مبتلا میشود به این که با یک شخص گرفتار و تاریک و آلودهای همکار بشود، همراه باشد، همسفر بشود. گاهی اینطور است میگوید «و لا تبتلینی» این است، من مبتلا نشوم. از اینها خطرناکتر این است که انسان با برنامهریزی خودش مبتلا بشود. با خواست خودش، آن خیلی خطرناک است. و طبق توضیحی که عرض کردیم اثرش آنجا خیلی بیشتر هم هست. تأثیر اقدامات اختیاری و تصمیمات اختیاری ما خیلی بالا است. انسان یک چنین کسانی را به عنوان رفیق خودش انتخاب کند. دوست و همنشین خودش انتخاب کند. حتی بهعنوان معلم خودش، جایی که امکان انتخاب دارد. یک کسی را که قطع با عالم بالا است، او اصلاً تاریک است. «و لا تبتلینی» پس یک معنایش هم این است. در محورهای اختیاری است یعنی در وجود ما یک علاقهای پیدا بشود نسبت به یک کسی که با تو قطع است. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»[4]. وقتی انسان با اینها مرتبط میشود، ارتباط با اینها سطح ارتباط ما را با خوبان، با عالم الهی، با فرشتهها، با اولیاء خدا کاهش میدهد. میگوید حالا رفتی، برو با آنها باش. اگر خودت خواستی اینها است. «و لا تبتلینی» یعنی این دو نقطه را خیلی باید انسان توجه داشته باشد.
امیدواریم خداوند تبارک و تعالی همیشه محیطهای ارتباطی ما را از خوبان، از اهل ذکر، از اهل معنویت، از اهل فضیلت، کسانی که وجودشان معطر به عطر فضیلتها، عطر مکارم اخلاق، عطر اندیشههای پاک، معطر هستند و منور هستند به عطر ذکر الله تبارک و تعالی و ذکر اولیاء، ان شاءالله همیشه محیط ارتباطهای ما از یک چنین منابع فیضی ان شاءالله بهرهمند باشد و خدای متعال توفیق دوستی با خوبان خودش را فراوان روزی ما کند. و به خدای متعال پناه میبریم که ما از اینها دور بیفتیم، از اینها جدا بشویم. بین ما و آنهایی که با تو وصل هستند هرگز جدایی نینداز، ما را از آنها دور نکن، ما را به فراق آنها مبتلا نکند. آن جایی هم که ما ناچار هستیم احتمالاً با کسانی که منابع آلودگی که هست اطراف ما، به هر شکلی ارتباط پیدا کنیم، خدایا آن جاها ما را حفظ کن، توفیق صیانتِ فکر ما، اخلاق ما، باطن ما، اینها را به ما کرامت کن.
اللّهمَ صَلِّ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمَّد الهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ، وَ بِحَقِّ مَنْ دَعَاكَ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِالْغَناءِ وَ الثَّرْوَةِ، وَ عَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُومِناتِ بِالشِّفاءِ وَ الصِّحَّةِ، وَ عَلى أَحْياءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَ الْكَرَمِ، وَ عَلى أَمْواتِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ عَلى غُرَباءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ إِلى أَوْطانِهِمْ سالِمِينَ غانِمِينَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ.
«و السلام علیکم و رحمة الله»