«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي وَ الْحَسَدِ ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ، وَ تَفَكُّراً فِي قُدْرَتِكَ، وَ تَدْبِيراً عَلَى عَدُوِّكَ»
ان شاءالله که خداوند تبارک و تعالی از همه مؤمنین، مخصوصاً از معتکفین به لطف و کرمش قبول کند. امیدواریم ان شاءالله همه دعاهایی که خوبان، مخصوصاً دوستان اهلبیت )علیهمالسلام( به ویژه عزیزانی که موفق به اعتکاف در این ایام شدند، به همه حوائجشان برسند، دعاهایشان مستجاب باشد، ما در دعاهای آنها سهیم باشیم، آنها هم در دعاهای ما شریک باشند و ان شاءالله همه ادعیهای که مؤمنین داشتند، مخصوصاً امام عالیقدر و عزیزمان ان شاءالله در ذیل عنایت و لطف و دعای مستجاب حضرت بقیةاللهالأعظم (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) به هدف استجابت برسد. امیدواریم ان شاءالله زمینه اعتلاء و عزّت روزافزون جامعه اسلامی و امت اسلامی به لطف حضرت حق فراهم بشود، ان شاءالله برکات این معنویات، دعاها، مناجاتها و اعتکافها در جامعه ما منتشر بشود و برکات فراوانی را به ارمغان بیاورد. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی در ادامه ماه مکرّم رجب به ما توفیق بهرهمندی از عنایات و الطاف خاص پروردگار متعال در این ماه بزرگ را به همه ما کرامت کند. ما ان شاءالله تا پایان این ماه از این ضیافت الهی بهره وافر داشته باشیم ان شاءالله الرحمن. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی همه ما را در ذیل ارادتمندان به حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) بپذیرد و از شفاعت آن بزرگوار بهرهمند کند. ان شاءالله ما و نسل ما جزو زینبیون باشیم.
حمله بیامان شیطان به باطن انسان
این قطعه دعا را میخواندیم که «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي وَ الْحَسَدِ ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ، وَ تَفَكُّراً فِي قُدْرَتِكَ، وَ تَدْبِيراً عَلَى عَدُوِّكَ». مسئلهای که در این جا مطرح شد یک مسئله اساسی است در دو جلوه. آن مسئله اساسی عبارت است از حمله بیامان شیطان به انسان. مخصوصاً انسانی که در صراط مستقیم میخواهد حرکت کند و منازل قرب الهی را، منازل لطف پروردگار متعال را میخواهد طی کند، میخواهد در صراط ایمان قدم بردارد. شیطان دشمن قسم خورده انسان است و او را در این مسیر راحت نمیگذارد، دائم تیرهای مسمومی را که در چلّه دارد به سوی انسانها پرتاب میکند. منتها دو منطقه هدفگزاریهای شیطان هست، منطقه اول باطن انسانها است، و منطقه دوم ظاهر آنها است. هر دو در محیط شلیک شیطان قرار میگیرد. اما در ارتباط با باطن انسانها، سه تیر خطرناک را امام (علیهالسلام) این جا معرفی میکند. یکی آرزوهای دور و دراز و دروغین «اتمنی»، دیگری بدبینیها است نسبت به خالق و نسبت به خلق «و التظنی»، و سوم حسد است، این سه متوجه میشود به باطن انسانهایی که در این صراط قرار دارند.
نسبت به این موارد ان شاءالله درنگ و تأمل داشته باشید که این آرزوهای دور و دراز، بیحساب، بیمبنا، بیقاعده و نابخردانه چه به روز باطن انسان میآورد، این را واقعاً به آن توجه کنیم و مواظب باشیم به آن مبتلا نشویم. یا بدبینیها و سوء ظن اساس بسیاری از بدبختیهای انسان است که واقعاً ساقط میکند. یک کسی گرفتار بدبینی بشود اصلاً زاویه دیدش خراب میشود، زاویه دید خراب بشود همه حرکت انسان خراب شده. این خیلی مسئله حساسی است. لذا در روایات خیلی روی این مسئله پرداخته شده، مسئله سوءالظن بالله تبارک و تعالی یک فصل است، و سوء ظن به مؤمنین، بلکه نسبت به خلق به معنای عام، مردم عمومی، این هم یک فصل است. و مطلب سوم حسد است که عرض کردیم حسد سرطان روح است. باطن انسان را کلاً فاسد میکند و ریشه اعمال صالح را در انسان میسوزاند. این سه متوجه باطن انسان است.
«مبدل السیئات بالحسنات»
امام (علیهالصلوةوالسلام) فرمود «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي وَ الْحَسَدِ» حالا «ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ، وَ تَفَكُّراً فِي قُدْرَتِكَ، وَ تَدْبِيراً عَلَى عَدُوِّكَ» آنچه که امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) این جا ما را راهنمایی میکنند، راهنمایی حضرت این است که از خدای متعال که «مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بالحَسَنَات» هست ما توقع کنیم که هر یک از این آفتها نه فقط از محیط باطن ما، قلب ما و شخصیت ما دور بشود، بلکه هر کدام از اینها در دستگاه تبدیل الهی به حقایقی برتر برای سِیر ما تبدیل بشود. لذا این کلمه «اجعل» این جا به این معناست که میفرماید هر کدام از اینها را اینگونه برای من قرار بده. «اجعل» «التمنی و التظنی و الحسد» این را تبدیل کن به چی؟ یک: «ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ»، دو: «تَفَكُّراً فِي قُدْرَتِكَ»، سه: «تَدْبِيراً عَلَى عَدُوِّكَ». خیلی افق بالاست.
یک وقت این جا انسان از خدای متعال در برابر القائات شیطان صیانت میخواهد یک معناست. یک وقت انسان از خداوند تبارک و تعالی در برابر این القائات شیطان که صورت گرفته، و این مسمومیت فکری و باطنی که برای انسان پیش آمده تقاضای عفو و گذشت و مغفرت دارد، این هم یک معناست. یک وقت است که بالاتر از این توقع تبدیل میکند. ببینید این معرفت است، یعنی شما راجع به خدای متعال چه فکر میکنید؟ این جا به شما آموزش میدهد که شما در عالیترین سطح با پروردگار خودتان روبهرو بشوید که کریم علیالإطلاق است، عفو مولای ما، عفو کریمانه است. عفو کریمانه معنایش این است، کریمالعفو است. یعنی نه فقط میبخشد و شما را به خاطر آن گناه مجازات نمیکند بلکه آن را از صفحه اعمال شما برمیدارد، بلکه بالاتر آن را تبدیل به حسنه میکند و آن حسنه را در نامه اعمال شما مستقر میکند، مینویسد و به ازای آن به شما پاداش کرامت میکند. این همان معنای «مبدل السیئات بالحسنات» است. در این مراتب از شناخت پروردگار متعال حال انسان خیلی خوب میشود. حقیقتاً تصور آن شوقانگیز است، یعنی سطح توقع و خواسته شما را از خدای متعال مناسبسازی میکند. میگوید شما از خدای متعال این گونه توقع کنید.
پرهیز از تمنّای باطل
حالا توقع میکنیم به چی تبدیل بشود؟ سه دشواری، سه آفت، سه آسیب این جا وجود دارد. ما در برابر این سه آسیب که این جا مطرح شد «التمنی و التظنی و الحسد» در برابر آن سه حسنه درخواست میکنیم. آیا اینها ناظر به هر کدام از این مواردی است که آن جا شمرده شده، به ترتیب است؟ من عرض کردم به نظرم میآید به ترتیب باشد. حالا بر این اساس معنایش این است که تمنای باطل که نوعاً درخواستهای مادی است که مربوط میشود به زیست این جهانی انسان در یک امتداد نامعقول، یا تقاضاهای مادی ماورای کفاف و نیاز، یعنی خیلی بالاتر از آن چیزی که انسان به آن احتیاج دارد و نیاز دارد، این را توقع کند. مثلاً کار شما با یک لباس راه میافتد دهتا میخواهی، کار شما با یک خانه راه میافتد چندتا میخواهی، کار شما با یک ماشین راه میافتد چندتا میخواهی. این تنوع است، یکی هم امتدادش است یعنی حالا تا کجا میخواهی؟ مثل کسی که طوری درخواست میکند که گویا این بناست سالهای سال در این دنیا بماند، در حالی که تمام نفسهای ما قاچاقی است. یعنی الان هست، یک لحظه دیگر قطع شده، تمام شدیم رفتیم. اصلاً تضمینی برای این وجود ندارد. این جا انسان درخواستها و توقعاتی داشته باشد که فراتر از کفاف و نیاز او باشد این میشود تمنّای باطل. یا تقاضاهای او و آرزوهای او فراتر از نیاز عمومی عمرش باشد، یعنی انگار مثلاً این میخواهد پانصد سال، هزار سال در این دنیا باشد. بعضی وقتها شیطان اینطور آرزوها را کِش میدهد. هنر شیطان پرورش آرزوهای مادی است در محیط حرص که ببییند تمام افق زیست ما را کاملاً پوشش میدهد و تاریک میکند و محجوب میکند.
این کاری است که شیطان انجام میدهد. معنای «يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ التَّمَنِّي» این است اما آن آرزوهای دنیایی که به اندازه کفاف باشد، همین که انسان آبرویش صیانت بشود معقول است، تلاش برای به دست آوردن آن هم معقول است. اندازهاش به گونهای است که با یک عمر کوتاه هماهنگ است؛ یعنی دنیای آن چنانی برای خودش نمیخواهد بلکه واقعاً نگاهش یک نگاه گذرگاهیِ عبورگاهیِ این گونه است. این جنس از آرزوها، آرزوهای معقول و مشروع هستند.
حبس روح در محیط زیست اسفلالسافلینی با طولالعمل
اما «تمنّی» که در این جا آمده، القاء شیطانی است، این بسط آرزو افقی و عمودی است. افقی یعنی تنوع و تکثر، یعنی خواستههایش را همینطور دائم بسط میدهد، که این هر چه هم بدود به آن نمیرسد، نه فقط نمیرسد بلکه مبتلا به انواع و اقسام مصیبتها و بیچارگیها هم میشود. یکی هم به صورت عمودی است، یعنی در طول است، هم عرضی است و هم طولی است که از آن تعبیر میشود به طولالعمل، یعنی آرزو را کِش میدهد، میکشاند به گونهای که ماورای ظرفیت زیست این جهانی ما و دنیایی ما هست. این همان جایی است که انسان از جهت باطنی مبتلا به رکود باطنی میشود. اعلای شخصیت انسان در تصرف اسفل شخصیت انسان قرار میگیرد؛ روح ما این جا در همین محیط زیست اسفلالسافلینی حبس میشود، در اتصال به ظرفیت جسمی و زیست این جهانی ما مسدود میشود. این خیلی بلای خطرناکی است، این کاری است که شیطان میکند.
آزادسازی قلب با ذکر عظمت حضرت حق تبارک و تعالی
فرمود خدایا این را در باطن من تبدیل کن به «ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ». معنایش این است که نه فقط راه نجات از آرزوهای دور و دراز، بلکه راه دستیابی به زیست برتر در محیط آرزوها عبارت است از توجه به عظمت پروردگار متعال، توجه به خدای متعال با اسم عظیم، این راهش است. قرآن کریم از ما توقع دارد که خداوند تبارک و تعالی را به عظمتش بشناسیم، و شناخت حضرت حق به این نام، بسیاری از این غل و زنجیرها را از دست و پای فکر و دل و جان انسان باز میکند. اگر انسان خداوند تبارک و تعالی را به عظمتش بشناسد و به این نام توجه پیدا کند، قلب انسان از این محیط کوچکِ محدودِ دنیا آزادسازی میشود. ابتلاء به این جا باعث بیماری است، این وارد منطقه سلامت آن میشود. آن چیزی که قلب انسان را سالمسازی میکند ذکر عظمت حضرت حق تبارک و تعالی است.
وصف عظمت خدای متعال در قرآن کریم
در قرآن کریم خداوند تبارک و تعالی شش بار خودش را با وصف عظیم معرفی میکند. از جمله در همین آیه مشهور آیةالکرسی است که سیدالآیات است. آیةالکرسی خیلی آیه بزرگی است. «..وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ»[1] که وقتی بعضی به شما میگویند آیةالکرسی بخوانید منظور تا همین جاست. از «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ» تا میرسد به «..وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ». اگر بخواهید مثلاً در بعضی از عبادات، اذکار در بعضی از نمازها هم بخوانید تا «..هُمْ فيها خالِدُونَ»[2] ادامه بدهید. آن یک توصیهای است ولی اگر یک جایی به شما گفتند آیةالکرسی بخوانید، مثل همین روز نیمه ماه رجب دارد که ده بار آیة الکرسی خوانده بشود، منظور تا همین «..وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ» است.
ترکیب «العلی العظیم» در اسماءالحسنی خیلی ترکیب فوقالعادهای است که هر دو انسان را میبرد در محیط تسبیح و تنزیه حضرت حق تبارک و تعالی. و در نماز که ذکر جامع است چه قدر خوب چیده شده که اگر به شما فرمان داده شد به تسبیح، «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»[3] یک جا به شما آموزش دادند که شما باید در بهترین صورتی که در نماز قرار میگیرید یعنی در سجده، در سجده قرار بگیرید بعد خدای متعال را با نام علو او یاد کنید، فرمان «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» را آن جا اطاعت میکنید میگویید «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه»، که اگر کسی این معنا را بفهمد هرگز نمیخواهد سر از سجده بردارد. هر وقت دیدید میخواهید سر از سجده بردارید یعنی باطناً احساس کفایت میکنید، بدانید هنوز مزّهی سجده و طعم حقیقتی که در سجده هست به شما چشانده نشده. خیلی کار دارد تا انسان برسد به یک جایی که بگوید من دیگر اصلاً نمیخواهم از این سجده برخیزم. مگر این که در نماز واجب امر این است که تسبیحم را گفتم برگردم دوباره تکرار کنم، یا به اقتضای زیست این جهانی و زندگی و امثال اینها. وَالا مؤمن باطناً هیچ وقت نمیخواهد از سجده بلند شود. به ما آموزش دادند در نماز این فرمان خدای متعال را عمل کنید میگویید «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه».
تسبیح و تحمید، دو قدم اساسی در سلوک
«فَلَكَ الْعُلُوُّ الْأَعْلَى فَوْقَ كُلِّ عَال»[4] یعنی چه؟ مقام برتر و برتری و علو، علی اعلی کیست؟ تصور اولیه آن در واقع داروی جان انسان است برای تنزیه حق تبارک و تعالی، این که خدای متعال را تنزیه و تسبیح میکند.
حال یک بحثهای فنی داریم که کلاً نقش تسبیح در سیر و سلوک چیست، خود آن از نظر قرآنی و روایی یک باب خیلی عجیبی است.
تسبیح یعنی کل سلوک انسان، کل آن در محیط قرب، کل سلوک انسان با دو قدم اساسی است، قدم اول تسبیح است و قدم دوم تحمید است. با این دو قدم انسان به مقصد میرسد. تسبیح و تحمید، تسبیح در واقع آن مقام تنزیه است که خودش یک ابعادی دارد، این که میگوییم «سبحان» میگویند این مبالغه در اسبح است، یعنی من تسبیح میگویم تو را به حقیقت تنزیه. آن که از عقل و فکر من بسیار فراتر است. آن که ولیّ کاملت حقش را ادا میکند، آن که پیامبر اعظم میگوید «سبحان» او و من چه فهمی دارم. من ذیل فهم ولی کامل میگویم «سبحان» یعنی تو را از هر عیبی، از هر نقصی، از هر عجزی، از هر ضعفی، تنزیهت میکنم، خدای من از همه عیبها و نقصها منزه است. خیلی هم خوشپیام است، حالا در سجده است.
فرمان دیگر این است که «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ؛[5] به نام پروردگار عظیمت تسبیح کن». این جا هم عظیم آمده، در نماز این را گذاشتند در رکوع. شما بعد از این که حمد و سوره یا تسبیحات اربعه را داشتید، دو وضعیت ویژه در نماز دارید، یکی رکوع است، یکی هم سجده است که هر دو نماد خضوع و خشوع است. یعنی آن جایی است که انسان در برابر درخشش عظمت حق در هم میشکند، در ضعف و فقر و عجر بیانتها، و عیب بینهایت خودش را پیدا میکند. در حالت سجده قرار میگیرد «ربی الأعلی» در حالت رکوع قرار میگیرد «ربی العظیم». واقعاً اگر انسان فهم کند، باطناً از این حالتها نمیخواهد خارج شود. مگر دیگر بر اساس یا فرمان است که انسان باید برخیزد بقیه نماز را بخواند، یا زندگی است. وَالا بودند کسانی که مثلاً از سر شب رکوع میرفتند تا سپیده صبح در رکوع بودند. در سجده میرفتند دیگر بودند تا بودند.
در احوالات بعضی از ایشان نقل شده که در بالای بام حرم مطهر حضرت رضا (علیهالصلوةوالسلام) در فصل زمستان مشهد، در آن سرمای عجیب، ایشان تمام سر شب تا سحر را در یک رکوع بودند، در حالی که پشتش هم برف نشسته بود. درباره فرشتهها هست فرمودند بعضی از اینها در رکوع هستند، هرگز از رکوع خارج نمیشوند، بعضیها در سجده هستند از آن سجده سر برنمیدارند. اصلاً خسته نمیشوند، خستگی آن جا اصلاً معنا ندارد.
راه رهایی، شناخت عظمت پروردگار متعال است
نماز میخواهد شما را فرشتهوش کند، یعنی در پرتو این فهم علو و عظمت از این عالم اسفل یک ارتفاعی به شما بدهد، که یکی از جلوهگاه آن میشود رکوع، جلوهگاه دیگر میشود سجود. در سجده و در رکوع انسان خودش را پیدا میکند. فرمان خداوند تبارک و تعالی این است که توجه ما به عظمت خدای متعال باشد.
اکنون من این را نمیتوانم باز کنم چون اگر بخواهیم این بحث را بسط بدهیم، چهل پنجاه جلسه کار دارد. ولی اگر بخواهیم در حد رمز و اشاره عرض کنیم این را میگویم خدمتتان که میگوید «ذکراً لعظمتک» درمان درد حبس در اسفل سافلین، و مبتلا شدن به غل و زنجیر شیطان در این آرزوهای رنگارنگ است. مخصوصاً از سی سال به بعد. «..فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»[6]. دنیا تازه شروع میکند به این جلوهنمایی کردن، این را اسیر کند. آن جا انسان را به زنجیر میکشد، چگونه میشود انسان رها بشود؟ فرمود راه رهایی ذکر عظمت پروردگار متعال است؛ یعنی شناخت خدای متعال، به نام عظیمش به هر مقداری که برای شما ممکن باشد، و بعد توجه به عظمت خدای متعال داشتن.
امام راحل عظیمالشأن در شرح شریف دعای سحر آن جا که دارد «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِأَعْظَمِهَا وَ كُلُّ عَظَمَتِكَ عَظِيمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّهَا» آن جا استادانه بر اساس الهامی که از قرآن کریم استفاده میشود از جمله در همین آیه آیةالکرسی؛ الهامی که از آن جا میگیرد و از مجموعه آیات قرآنی و کلمات اولیاء و موافق با سِیر اهلالله، که چگونه این منازل را قدم به قدم میروند، بر اساس این به ما یک راهنمایی کرده. میگوید خداوند تبارک و تعالی در محیط زیست شما آیات عظمت خودش را قرار داده، شما از طریق آیات عظمتش میتوانید قطرهای از عظمت حق تبارک و تعالی را به قلبتان برسانید. قطرهای از آن اقیانوس را، وَالا تمام آیات عظمت در نسبت با نام عظیم پروردگار متعال مثل قطرهای در برابر اقیانوسهای بیکرانه و بیساحل است؛ نه این اقیانوسهای دنیایی که همهشان ساحل دارند. تازه اگر بگیری قطرهای از آن هم نیست، «هو العلی العظیم» اما این راهش است.
نمادهای عظمت پروردگار متعال
از همین نمادهای عظمت، فرمود خداوند تبارک و تعالی در محیط دور و نزدیک زندگی شما جلوههای عظمت خودش را قرار داده، خب به اینها مراجعه کنید، ببینید آن جایی که شما جسمتان در یک نسبتی احساس کوچکی میکند، و یک چیزی را میبینید که خیلی بزرگ است، آن جا یک فهم مختصری در شما پیدا میشود. مثلاً یک وقتهایی این فهم کنار دریا برای انسان پیدا میشود، کنار این دریای گسترده و مواج شما میایستید، انسان یک احساسی پیدا میکند، مثلاً یک نوع بزرگی و عظمتی را در آن دریا در نسبت با خودش فهم میکند. در برابر کوهها و قلههای مرتفع مخصوصاً اگر قله دماوند باشد و انسان قرار بگیرد، اینها در موضوع عظمت در روایات ما اسم رمز دارد. یکی هم ماورای اینها است.
امام (رضواناللهتعالیعلیه) میگویند که اگر میخواهید یک گوشهای از این نام مقدس در قلب شما تجلی کند شما با آسمانها آشنا بشوید. یک خرده سرتان را بالا بگیرید، یک راهش این است. «يَا مَنْ فِي السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ»[7] خدای متعال آیات عظمت خودش را در آسمان بلکه در آسمانها پیش روی شما قرار داده، چون این هم یک رمز دیگری است که پیش روی شماست. خوشبختانه دائماً هم یک پردههای جدیدی از این عظمت پیش روی انسان دارد گشوده میشود.
با این امکانات علمی که در دسترس بشر قرار گرفته، که آخرین نمونهاش این کاری است که تلسکوپ «جیمز وب» دارد انجام میدهد، با تصویرهایی که میفرستد اهل فن را دیوانه کرده، واقعاً شگفتانه است، مثلاً آنهایی که محاسبات دستشان هست و یک مقدار با این اعداد و ارقام و مسائل نجومی آشنا هستند میدانند یعنی چه. مثلاً شما اگر با واحد نجومی آشنا باشید که مثلاً 250 میلیون کیلومتر میشود یک واحد فاصله بین ما تا خورشید که هشت دقیقه و خردهای نوری، هشت دقیقه فاصلهاش است، اگر کسی این را فهم کرده باشد میتواند بفهمداین یعنی چی. این تلسکوپ چند هفته پیش یک تصویر انداخته بود؛ الله اکبر! این تصویر یک کهکشان است که ظاهراً این دیواره کهکشان است. یعنی دیگر دوردستترینی است که تا حالا دریافت شده، سیزده و نیم میلیارد سال نوری فاصلهاش است. این یعنی چی!؟
اگر تو در «سبحان ربی العظیم» این را نفهمی مرخصی، اصلاً از نماز چی درک کردی؟ اصلاً چی فهمیدی، مدام بگو «سبحان ربیالعظیم و، سمع الله لمن حمده، سبحان سبحان» این قدر مدام برو بالا بیا پایین، چی درک کردی؟ ما آدم داریم گاهی پنجاه سال، شصت سال دارد میگوید «سبحان ربیالعظیم و بحمده» هیچی نفهمیده. خدایا بزرگی، این یعنی چی؟ ذکر عظمت نداشته، ذکر عظمت راه دارد، امام آن جا راهنمایی میکند میگوید شما اگر خواستید راهش این است. آیات عظمت حق تبارک و تعالی را شناسایی کنید. یک مثالش این است.
دستیابی به شناخت عظمت وجودیِ روح
بالاتر از این هم هست که اگر خداوند تبارک و تعالی از جان و روح شما، یک مختصری وجود خود شما را برای شما پردهبرداری کند آن آسمان با آن عظمتش این جا احساس کوچکی میکند. ای بیچارهی غافل، در وجود خودت، «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ..» خیلی عجیب است، از تو درباره روح میپرسند، «..قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً»[8] از اولین تا آخرین تمام دانشی که شما پیدا کنید، از اول خلقت تا آخر خلقت هر دانشی که پیدا کنید، همه آن را روی همدیگر انباشته کنید برای فهم حقیقت روح کم است. نمیتواند روح را به شما معرفی کند. «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ»[9] این «اوتیتم» در آن خیلی حرف است «اوتیتم» یعنی کل بشر، «من العلم» علمی که به شما داده شده برای فهم روح خیلی چیز کمی است. چه کرده خدای متعال در وجود تو! «وَ في أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ»[10].
عذرخواهی میکنم از محضرتان، خطاب این حرفها خودم هستم، همینطور گیج میزنی، هستی، چه خبر است؟ این قدر غرق در خور و خواب و خشم و شهوت و بگیر و ببند و بیار و ببند شدی اصلاً غافل هستی از خودت که چه عظمتی خداوند تبارک و تعالی در وجود تو قرار داده. جمله امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است «أ تزعم انك جرم صغير و فيك انطوى العالم الاكبر» نه این میلیاردها سال نوری، سماء دوم و سوم تا هفتم آن، ظرفیتهایش در وجود شما منطوی است. «و فيك انطوى العالم الاكبر» «أ تزعم انک جرم صغیر» فرمود خداوند تبارک و تعالی این کتاب وجود تو را با دست مبارک خودش نوشته، کجای کاری؟ آن را خواندی؟ اگر نخواندی پس تا حالا چی خواندی؟ «و فيك انطوى العالم الاكبر» این یک مرحله بالاتر است.
شناخت حقیقت ولایت الهیه
بالاتر از این، آن حقیقت مقدسی است که ما به عنوان انسان کامل میشناسیم که اسم اعظم پروردگار متعال است. آنهایی که مشرف میشوند به شناخت حقیقت ولایت الهیه، در آن عوالم سِیر میکنند، نه آسمان دنیا، مثلاً بگویی تا حالا 13 و نیم میلیارد سال نوری، چند سال دیگر به شما خواهند گفت 20 میلیارد سال نوری که کشفها ادامه دارد، تمام نمیشود. قرآن میفرماید ما تازه داریم آن را بسط میدهیم. «..وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ»[11] فرمود این را ما با دست قدرت خودتان همینطور داریم باز میکنیم. خیلی مانده هنوز تا شماها بخواهید از آن دور هم یک برداشتی داشته باشید تا چه برسد از نزدیک آن، حالا چه عوالمی است، چه موجوداتی است، چه کسانی هستند، چه کار دارند میکنند؟ چه خلایقی خدای متعال دارد در همین منطقه سماء دنیا. بالاتر از اینها که سماء دوم باشد، بالاتر از آن سوم، برو تا آسمان هفتم، برو تا سدرةالمنتهی، که دیگر اصلاً از همهجور فهم ما خارج است.
همه آن جاها محیط سلطنت علیبنابیطالب (علیهالصلوةوالسلام) است، گزارش معراج این را به ما میگوید. رهآورد معراج این است که پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) فرمود من در هر آسمانی که رفتم دیدم آن جا قصری است، به جبرئیل گفتم «لِمَنْ هَذَا الْقَصْر» گفت «لفتی من بنیهاشم» گفتم اسم زیبایش را بگو. گفت علی (علیهالسلام). پیغمبر از این جا که عبور کرد، رفت در آن خلوتسرا. وقتی که در آن خلوتگاه خواست با عبد مطلق که دیگر فرمانروای کل عوالم هستی است با او خواست حرف بزند، گفت دیدم خدای متعال صدای برادرم علی را برای سخن گفتن با من انتخاب کرد. «بِلُغَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب علیه الصلوة و السلام» علی یعنی کی؟ «عَلِيٌّ اشْتُقَّ مِنَ الْعَلِي» خود خدای متعال نام او را علی گذاشته، این مشتق از نام علی پروردگار متعال است، مظهر نام «هو العلی» است. مولدش هم کعبه است. تمام این حرفهایی که ما درباره مراتب عالم میزنیم، تمام عوالم در محیط شخصیت امیرالمؤمنین اندکی بیش نیستند، چیست آن حقیقت بزرگ با آن روح با عظمت که وقتی هم که آمد پیش مردم نشست گفت خدای متعال همه علم را در دسترس بشریت قرار داد. «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» گفت هر چی میخواهید بپرسید. در برابر علی اصلاً چیز پنهانی وجود ندارد، فرمود از آسمانها، از عوالم دیگر، هر چه که دوست دارید بپرسید.
شناخت امیرالمؤمنین به حقیقت وجودیاش، به نورانیتش، معرفة الله تبارک و تعالی است بعظمته، این شناخت یک شناخت دیگری است که خدای متعال روزی میکند به بندگان خودش، چه قدر باید قدر دانست. اگر کسی با این عوالم آشنا بشود، آن وقت این دنیا جلوی چشمش دیگر هیچِ هیچِ هیچ است.
آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند
میگفتند این پیرمرد با یک لا قبا؛ بیننا و بینالله امام (رضواناللهتعالی) چی داشت؟ به حسب محاسبات مادی ظاهری این دنیایی چی داشت؟ میتوانید خیلی صریح بگویید هیچی. یک عبایی و یک قبایی و یک نعلینی. پیرمرد یک کلمه گفت که بیش از چهل سال است جریان استکبار را به چالش کشیده، گفت آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. آقا جان شما میدانید آمریکا یعنی کی که هیچ غلطی نمیتواند بکند؟ روی این قطعه صحبت امام خیلی کار کردند، گفتند این آقا کیست؟ هیجانی شده؟ عصبانی شده؟ دارد حماسی صحبت میکند؟ روانشناسها روی این قطعه کار کردند دیدند نه، آرام است، خیلی فوقالعاده دارد میگوید. به نظر من این چیزی نیست. صدها هزار برابر این آمریکا هم جلوی امام که عبد صالح مستظهر به ولایت امیرالمؤمنین، به حقیقت ولایت الهیه است اصلاً هیچی نیستند. هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
این قضیه که اینطور اینها به هم ریختند، این قدر عصبانی هستند از این انقلاب، واقعاً حق بدهید، این دست قدرت خدای متعال که از آستین این مرد الهی به عنوان اراده جمعی این امت بیرون آمد، با این مردم طومار زیست پوشالیشان را پیچیده. آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، چیزی نیستند.
صدام که به فرودگاه مهرآباد حمله کرده بود، امام گفت یک دزدی آمده یک سنگی انداخته رفته چیزی نشده. روح وقتی بزرگ است آن معنای «سبحان ربی العظیم» را فهمیده. آن معنای نماز را درک کرده، اینها چیزی نیست برایشان. پس این «ذکراً لعظمتک» را یادتان باشد. دوای همه دردهای روحی ما ذکر عظمت پروردگار متعال است که خود امام سجاد (علیهالسلام) در این کتاب شریف صحیفه عرشیه، فرمود «اللهم اجعل سلامة قلبی فی ذکر عظمتک» میگوید سلامت قلب من را در ذکر عظمت خودت قرار بده، ذکر عظمتت را روزیام کن، سالمم کن، چون قلب سلیم بدون ذکر عظمت فراهم نمیشود.
زینب (سلاماللهعلیها) آیت عظمت پروردگار متعال است
زینب (سلاماللهعلیها) یعنی کی؟ یعنی وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میخواهد تجلی کند در سیمای یک زن، میشود زینب (سلاماللهعلیها). زینب (سلاماللهعلیها) آیت عظمت پروردگار متعال است. خیلی بزرگ است، ببینید از نظر عرفان و شناخت عظمت پروردگار متعال و سِیر در عوالم غیب، چهطور با انگشت اشاره صدیقه اطهر و علی بن ابیطالب (سلاماللهعلیهما) سِیر کرده که وقتی ابا عبدالله (علیهالسلام) خواست به میدان برود، آمد برای وداع، آن وقت یک کلمه گفت که اینها رمز است، این رمز زینبشناسی است. بعد که آن شور عواطف یک مقدار مهار شد، مأموریت مستقر شد، کأن گفت داداش دیگر خیالت راحت باشد، برو. بقیه کارها به عهده من، این آن لحظه رهایی است، حالا یک مقدماتی از جهت عواطف و اینها دارد که خیلی در روضهها شنیدید، آنها را زیاد میخوانند. آن شور عواطفی که هست، لحظه آن جدایی و فراق و اینها، آنها را زیاد شنیدید اما بعدش مثل این که گفت باشد، برو. آن نفس راضیه مرضیه مطمئنه آن جا جلوه کرد. آن وقت آن جا امام حسین (علیهالصلوةوالسلام) گفت اُختا نماز شب، یعنی در نماز شبت حسین را فراموش نکنی. در نماز زینب چه خبر است؟ چه قدر بزرگ است این خانم که ولی کامل و حجت خدا به او التماس دعا میگوید، آن هم در نماز سحرش. من را فراموش نکن، زینب کیست؟
آن وقت کل طاغیه زمانش را به بازی گرفت، اوج آن در آن مجلس است که خیلی مجلس سختی بود برای آل الله. آن طاغیه ملعون نشسته روی تخت غرور خودش، تکیه زده، این سر مطهر پیش روست، در آن وضعیت است، این خانمها و بچهها هستند، عده زیادی هم مهمان هستند و جشن گرفتند، اینها را به عنوان اسیر وارد کردند در یک چنین جلسهای که تحقیرش کنند. همه زمینهها آماده است برای فروشکستن و خرد شدن، همه مقدمات این است، آماده شده برای این.
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) دو سه جمله آن جا گفت تاریخ اینها را ثبت کرده، گفت «كِدْ كَيْدَكَ وَ اسْعَ سَعْيَك» هر کاری بلدی انجام بده، «وَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا» به خدا قسم یاد ما را نمیتوانی محو کنی. عالم را خواهد گرفت، «لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا» تو خیال کردی وحی الهی را میتوانی اماته کنی؟ نه، تازه از این جا شروع شد. ولی به او گفت که به این لب و دندان کاری نداشته باش. حالا در همه این سالها زینب (سلاماللهعلیها) با این یادها چه به او گذشته؟ تا این روز رحلتش.
سلام خداوند و فرشتگان و همه خوبان و انبیاء و صالحان و مؤمنان از آغاز تا انجام بر تو باد ای دختر امیرالمؤمنین، ای زینت خاندان وحی، ای زینت علی بن ابیطالب. ای باعث افتخار فاطمه، ای باعث افتخار پیامبر اعظم.
«صلی الله علیک و علی ابیک و علی امک و علی ابنیک»، این دو دسته گلی که تقدیم کردی به ابا عبدالله (علیهالسلام).
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِك.