متن سیزدهمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان برادران ۱۴۰۱/۰۸/۱۴ 1401/8/14


فایل pdf
 متن سیزدهمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان برادران ۱۴۰۱/۰۸/۱۴
به توفیق الهی در جلسه‌ی گذشته بخش دوم مقدمه را برای‌تان خواندم. قبل از این که چند نکته‌ی کوتاه در ارتباط با دلالت‌های این قسمت از مقدمه عرض کنم یک مراجعه‌ی خیلی سریع به بحث قبلی‌مان خدمت‌تان داشته باشم. در این مراجعه من راجع به بخش دوم مقدمه که بخشی بود که ما از آن تعبیر می‌کردیم به «من الوالد الی المولود». در بخش دوم از قسمت اول مقدمه‌ی نامه‌ی سی و یکم چند جمله است که این‌ها را عزیزان من به‌خاطر بسپارند. شاید نکته‌ی اصلی و اساسی این است که در یک نگاه امام (علیه‌‌الصلوة‌والسلام) می‌خواهد بگوید خودت را بشناس، این مطلب اول است یعنی پیامی که در آن بخش هست در درجه‌ی اول پیام خودشناسی است، خودت را بشناس. این‌‌جا یک معنای بازتری را ما با شما مباحثه کردیم تحت عنوان خودشناسی جوان بود.

اصلی‌ترین مهارت‌ها برای تجهیز

به توفیق الهی در جلسه‌ی گذشته بخش دوم مقدمه را برای‌تان خواندم. قبل از این که چند نکته‌ی کوتاه در ارتباط با دلالت‌های این قسمت از مقدمه عرض کنم یک مراجعه‌ی خیلی سریع به بحث قبلی‌مان خدمت‌تان داشته باشم.

در این مراجعه من راجع به بخش دوم مقدمه که بخشی بود که ما از آن تعبیر می‌کردیم به «من الوالد الی المولود». در بخش دوم از قسمت اول مقدمه‌ی نامه‌ی سی و یکم چند جمله است که این‌ها را عزیزان من به‌خاطر بسپارند. شاید نکته‌ی اصلی و اساسی این است که در یک نگاه امام (علیه‌‌الصلوة‌والسلام) می‌خواهد بگوید خودت را بشناس، این مطلب اول است یعنی پیامی که در آن بخش هست در درجه‌ی اول پیام خودشناسی است، خودت را بشناس. این‌‌جا یک معنای بازتری را ما با شما مباحثه کردیم تحت عنوان خودشناسی جوان بود.

دوم این‌‌که با توجه به رفتن برنامه‌ریزی کن. خاطر نازنین‌تان هست محیط عمومی این بخش دوم دائماً دارد یادآوری می‌کند که تو مسافر هستی و با ملاحظه‌ی سفرِ پیش رو که داری و در حال سفر هستی و به‌زودی منتقل می‌شوی با همان کلیدواژه‌ها برنامه‌ریزی کن، این هم نکته‌ی دوم. این معنایش این است که مسأله‌ی مرگ و مرگ‌آگاهی در فرآیند خودشناسی و خودسازی در ارتباط با انسان عموماً، در ارتباط با نسل جوان خصوصاً و دوران ویژه‌ی جوانی که بخش اول دوره‌ی جوانی است به‌طور اخص مورد تأکید هست.

نکته‌ی سوم این‌‌که درواقع در فضای عمومی این بخش از نامه‌، امام (علیه‌السلام) دارند به مخاطب خودشان می‌گویند مواظب خودت باش. بحث‌هایی که ذیل ‌آفت‌ها، بیماری‌ها، یک‌جا می‌گویند «غرض‌الاسقام»، یک‌جا می‌گویند «نصب‌الآفات»، یک‌جا می‌گویند «رمیة‌المصائب» یعنی تو در معرض مخاطرات مادی، معنوی، ظاهری، باطنی هستی بنابراین مواظب باشد. یعنی خود این کلمه‌ی مواظب باشد را شما یادتان باشد، خودت را بشناس با ملاحظه‌ی به مرگ و این سفرِ اساسی، حیاتی و جدی برنامه‌ریزی کن. مواظب خودت باشد. چون محیطی که داری در آن زندگی می‌کنی یک محیط پر از مخاطرات و آفت‌ها است.

چهارم این‌که امام (علیه‌السلام) در ضمن به‌صورت ضمنی دارند یادآوری می‌کنند که انسانِ جوانِ سالک که می‌خواهد خودش را بسازد با این ظرفیت خودشناسی باید به بعض از مهارت‌ها هم مجهز بشود، مهارت‌هایی را هم باید حتماً برای خودش فراهم کند که خاطر نازنین‌تان هست این‌ها را ما تأکید کرده بودیم. مدیریت زمان بسیار حیاطی و مهم است. مدیریت زمان، مدیریت هیجان‌ها، مدیریت محیط، این‌ها اصلی‌ترین مهارت‌هایی است که یک جوان باید به آن تجهیز بشود.

 

خودشناسی و خودسازی در عالم جوانی

انسان باید بتواند در نسبت با محیط پیرامونی خودش مواجهه‌ی فعال داشته باشد و بتواند در ارتباط با پویایی و رشد و کمال خودش آن‌جا را مدیریت کند. فعلاً بحث ما هم عمدتاً بحث معطوف به عرصه‌ی خودشناسی و خودسازیِ در عالم جوانی است. یعنی مدیریت محیط برای خودم، برای رشد و شکوفایی خودم، برای صیانت و حفاظت از خودم. یک بحث بعدی‌ای داریم بحث کنش‌گری و تأثیرگذاریِ‌ روی محیط برای این‌که من نسبت به رشد دیگران و تحولات محیطی خودم تأثیر داشته باشم، آن می‌شود یک بحث دیگر؛ این‌جا بر اساس این مقدمه که من برای‌تان خواندم مدیریت محیطی که به‌دست می‌آید این است، یعنی محیط پیرامونی خودم را به شکلی مدیریت کنم که با سیر معنوی و رشد و تحولات شخصیتی من تنافی نداشته باشد، بتوانم آن‌ها را به استخدام بگیرم یا حداقل از ضربه خوردن از طریق آن‌ها و آفت دیدن از آن‌ها خودم را در امان نگه دارم، پس به این معنا است.

 

مدیریت هیجان‌ها انفسی است

مدیریت هیجان‌ها کاملاً درونی است، محیط ناظر به بیرون است، یک مقدار منظر آ‌فاقی است. مدیریت هیجان‌ها انفسی است، یعنی ناظر به درون است، عمدتاً هم معطوف به بیدار شدن غریزه و به‌طور خاص غریزه‌ی جنسی است، سایر موارد هم هست. لذا خاطرتان باشد ما آن‌جا که حضرت فرمودند «صریع الشهوات» گفتیم مسأله یک مقدار فراخ است، عنوان شهوات عام است ولی به‌طور خاص آن چیزی که کمر یک جوان را خم می‌کند و به زمین می‌رساند شهوت جنسی است.

بنابراین مدیریت هیجان‌ها به معنای عام و مدیریت هیجان‌های سائق جنسی به‌طور خاص این‌جا مورد نظر هست. البته ما در باب هیجان‌ها در دوران جوانی هیجان خشم را داریم که حتماً نیاز به مدیریت دارد، چون بر اساس آن ترشحات هورمونی و اتفاقاتی در ایام بلوغ و مقداری بعدش می‌افتد ازجمله هیجان‌هایی است که غلبه می‌کند. هیجان عواطف است، دلبستگی‌ها، رفاقت‌های پیشرفته و خارج از قاعده، دلبستگی‌های خیلی شدید، آن‌ها است و یکی هم همین بطن و فرج است، به‌طور اخص همان فرج است که سائق جنسی و غریزه‌ی جنسی است وَالا در محور به‌اصطلاح خوراکی‌ها و این‌ها هم انسان یک مدیریت ویژه‌ای را در این بخش هم باز لازم دارد. باز اقتضائات درونی‌اش و این‌ها را می‌خواهد و این‌ها خودش یک قصه‌ای دارد که در جای خودش محفوظ است. پس این‌ها به ضمیمه‌ی مدیریت زمان و مجهز شد به مهارت برنامه‌ریزی که اصطلاح سلوکی‌اش می‌شود مشارطه، یعنی انسان توانمند باشد که بتواند زمان را که گفتیم قاهر است و مظهر قهاریت حضرت حق است به نفع رشد خودش برنامه‌ریزی کند، این می‌شود همان مدیریت زمان.

در بحث مدیریت غریزه مثلاً همین پریشب بود که از دیدار حضرت آقا شرفیاب بودیم یکی از بچه‌ها فوری آمده پیش من، گفت آقا یک نسخه به من بدهید برای این مسأله، من ذهنم درگیر است، من مبتلاء هستم، این ابتلاءِ وسیعی بوده از قدیم و خواهد بود اما خب الان ویژگی‌اش این است که عوامل محرک و تحریک‌کننده از بیرون زیاد است و این مخاطرات را خیلی بالا برده. مخاطره‌اش هم ریشه می‌سوزاند، یعنی از جاهایی است که اگر عفت شخص آسیب ببیند، اگر حیاء آسیب ببیند ایمان سست می‌شود. اگر این آسیب عمیق باشد حتی می‌تواند تا مرز این‌که شخص را کلاً از مدار ایمان خارج کند پیش ببرد، لذا این کلمه‌ی «صریع‌الشهوات» را نباید دست‌کم گرفت، مطلب جدی است. حالا مخصوصاً در زمانه‌ و شرایط ما.

 

مدیریت نگاه

آن‌که از امام سجاد (علیه‌الصلوةوالسلام) بر اساس منطق قرآنی ارائه شده درواقع مدیریت نگاه است. یعنی آن‌که فرمود «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ»[1] یا «قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»[2]. این‌جا یک کسی از من اخیراً می‌پرسید آقا مثلاً ما رفتیم خواندیم می‌گوید اگر کسی سوره‌ی نور را خیلی زیاد تلاوت کند این مثلاً‌ در امان می‌ماند. گفتم قربان‌تان بروم این معنایش این نیست که این سوره‌ی نور را بگذارد دائم بخواند، یعنی سوره‌ی نور را عمل کند. اگر عمل کند بله، اصلی‌ترین پیشنهادات برای صیانت از طهارت انسان در همین سوره‌ی مبارکه‌ی نور است، یعنی سوره‌ی نور می‌تواند از آن عفت و حیا نگهداری کند؛ برای خانم‌ها تأکید مضاعف شده، در عین حال برای ‌آقایان هم هست فرقی نمی‌کند. گفتم اگر بخواند به این قصد عمل کند بله حتماً این صیانت‌بخش است، به‌خاطر این‌که در همین سوره دارد به ما راهکار نشان می‌دهد «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ» چشم‌شان را فروبپوشند، انسان اگر بتواند چشمش را مدیریت کند مخصوصاً در دوره‌ی جوانی، بعدش هم همین‌ است، ولی به‌ویژه در دوره‌ی جوانی مدیریت نگاه واقعاً نجات‌بخش و حیات‌بخش است.

همین فقط کافی است که کسی بتواند و این را امام سجاد (علیه‌السلام) در رساله‌ی حقوق در بحث مدیریت غریزه می‌گویند بیشترین چیزی که به شما کمک خواهد کرد که بتوانید این ظرفیت و این غریزه‌ی الهی را در وجود خودتان صیانت کنید این است که چشم‌تان را مراقبت کنید.

بعد هم به آن می‌گویم که عزیز من یکی چشم‌هایت را داشته باش، دوم هم فعال باش. مخاطرات عمدتاً‌ ناظر به آدم‌های منفعل است، همین کافی است فعال باشی، نجات پیدا می‌کنی، چشمت را مراقبت کن و فعال باش. از این آدم‌هایی که همه‌اش نشستند یا پای تلویزیون یا پای همین فضای مجازی و موبایل دست‌شان است یا کارهای همین‌طور نشسته و این‌ها، این به آن‌ها غلبه می‌کند، هم وهم و خیال به آن‌ها حمله می‌کند که حمله‌های شیطانی می‌شود و هم خدای نخواسته مبتلاء می‌شوند به روابط ناسالم یا به خودارضایی و بحث‌هایی که بالاخره آن‌ها هم بسیار شکننده و خطرناک است برای بچه‌ها.

لذا شما اگر این هنر را داشته باشید که به آن‌ها کمک کنید که برای مدیریت نگاه‌شان این‌ها اهتمام داشته باشند و به این جهت تشویق بشوند و بعد هم تشویق‌شان کنید به فعالیت، حالا چه ورزشی، فکری، رفت، آمد، تحرک، کوه بروند، صحرا بروند، بروند بدوند، ورزش کنند، از این حالت افتاده و این‌ها نجات پیدا کنند، تا حد زیادی از این مخاطره بیرون می‌آیند.

 

مدیریت معاشرت‌ها

مدیریت محیط عمدتاً در مدیریت معاشرت‌ها است که آن‌هم نوعاً تأکید می‌شود معاشرت‌های‌شان را باید مراقبت کنند، معاشرت‌هایی که در آن به‌نوعی برای آن‌ها تحریک وجود دارد آن‌‌ها را باید تنظیم کنند، فاصله بگیرند، حالا چه در بین هم‌جنس‌ها، چه در بین ناهم‌جنس‌ها، فرق نمی‌کند، این‌که بتوانند آن محیط ارتباطات خودشان را مدیریت کنند.

مدیریت زمان بسیار مهم است، بتوانید شما کمک‌شان کنید به آن‌ها یاد بدهید تشویق‌شان کنید که بچه‌ها یاد بگیرند چگونه برای‌ خودشان برنامه‌ریزی کنند، از وقت‌های‌شان استفاده کنند. به آن‌ها یاد بدهید که چطور هیجان‌های‌شان را مدیریت کنند، با تأکید بر هیجان جنسی، البته در سایر ساحت‌ها هم مثل هیجان مثلاً‌ عاطفی، هیجان غضب و امثال این‌ها، این‌ها هم مهم است که حتماً مدنظر مبارک‌تان هست. مدیریت محیط هم عمدتاً می‌شود مدیریت معاشرت‌ها برای بچه‌ها؛ روابط اجتماعی‌شان، مناسبات‌شان، با دوستان‌شان، با فامیل‌شان، با پدر و مادر و امثال این‌ها، این‌ها می‌تواند خیلی برای‌شان پیش‌برنده باشد.

 

مهارت بهره‌مندی از تجربه‌ی بزرگ‌ترها

این‌ها همه‌ دلالت‌های آن بخش دوم مقدمه است یعنی «الی المولود». یک نکته هم از تجمیع بخش اول، بخش دوم و به‌اضافه‌ی این قسمتی که جلسه‌ی گذشته توضیح دادیم که درواقع آن می‌شود فصل دوم آن مقدمه که فلسفه‌ی نگارش این نامه بود برای‌تان خواندم، از همه‌ی این‌ها مهارت بهره‌مندی از تجربه‌ی بزرگ‌ترها به‌دست می‌آید. انصافاً این چیز فوق‌العاده‌ای است، یعنی ما حالا خودمان در این سال‌های طولانی‌ای که با بچه‌ها با جوان‌ها سروکار داریم هرکدام از بچه‌ها که در این مسأله‌ قوی شدند خیلی پیشرفت کردند. یعنی طرف یاد گرفته که چگونه از تجربه‌ی دیگران استفاده کند. همین کسی که آمده دارد از من سؤال می‌کند خودش را رسانده دارد این نکته را مطرح می‌کند و دریافت می‌کند. این یعنی به این مهارت مجهز شده و خیلی‌ها این‌طور نیستند. یعنی هم این احساس نیاز هم این‌که چگونه بیاید مطلبش را مطرح کند. حالا کتبی، شفاهی به هر شکل و حالا ده‌ها مصداق دارد، این یکی‌اش است، حالا در تحصیل، در معاشرت، در مسائل خانوادگی، کسانی که یاد می‌گیرند چگونه مشورت کنند، از چه کسانی مشورت بگیرند و چطور تجربه‌ی بزرگ‌ترها را به تجربه‌ی خودشان ضمیمه کنند. این‌ها عناصر بسیار موفقی می‌شوند و می‌شود گفت راه میانبر است.

به نظر می‌رسد راه میانبر برای رشد و اعتلای شخصیت همین است که انسان بتواند از تجربه‌ی دیگران به‌خوبی استفاده کند. شما هم در این بخش باز خیلی می‌توانید کمک کنید به بچه‌ها که این‌ها ارجاع بشوند به تجربه‌های موفق و افراد موفق، به خواندن زندگی‌هایی که نشان می‌دهد یک شخصی وسط گرفتاری‌ها، مشکلات، وسط سختی‌ها چگونه خودش را بیرون کشیده، بالیده، رشد کرده.

 

تحقق ارکان اصلی خودسازی با خلوتِ با خویشتن

اما راجع به آن قسمتی که جلسه‌ی پیش برای‌تان خواندم که با این جمله شروع می‌شد که فرمودند «أمّا بَعْدُ فَاِنَّ فِيمَا تَبَيَّنْتُ مِنْ إدْبَارِ الدُّنْيَا عَنِّي وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَيَّ وَ إقْبَالِ الآخِرَة اِلَىَّ» در این قسمت امام (علیه‌السلام) دارد راز نگارش نامه را مطرح می‌‌کند و من تقریباً همه آن را برای شما خواندم تا این قسمت پایانی که «فَكَتَبْتُ إِلَيْكَ كِتابِي هذا مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِيتُ لَكَ أَوْ فَنِيتُ». درواقع می‌شود گفت به یک نوعی بعضی از برداشت‌های ما را در مباحث منظومه‌ی تربیتی‌مان تقویت می‌کند. یک نکته که بسیار نکته‌ی اساسی است این مسأله‌ی خلوت با خویشتن است که حالا این‌جا ولو مثلاً برای کسی که در سنین بالاتر قرار گرفته و بالاخره شرایط برای او شرایط ویژه‌ای است از نظر زندگی و فرصت‌هایی که پشت سر گذاشته و نزدیک شدنش به مرگ و موقعیت عبور از دنیا، ولو این هست ولی اساساً مسأله‌ی خلوت با خویشتن نکته‌ی بسیار مهمی است. خیلی‌ها هستند که در همین سنین بالا این چنین ویژگی را ندارند؛ یعنی در موقف خلوت با خود و کشف خود و درک موقعیتی که در آن قرار گرفتند قرار نمی‌گیرند، کم نیستند آدم‌هایی که از این جهت در غفلتی هستند.

ولی در مجموع می‌شود گفت این مسأله‌ی اساسی است. برای جوان‌ها هم پیام دارد. یک جمله‌ای هست از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که حضرت سعادت و خوشبختی را منحصر می‌دانند در خلوت با خویشتن «السَّعِيدُ مَنْ وَجَدَ فِي نَفْسِهِ خَلْوَةً يُشْغَلُ بِهَا؛ خوشبخت آن کسی است که در خویشتن خلوتی بیابد و در آن خلوت خویشتن را و خود را به آن بپردازد». «یشتغل بها» به خود اشتغال پیدا کند.

ما عمده‌ی اشتغالات‌مان اشتغال‌های به ناخود است، یعنی یک بخش عمده‌ای از اشتغالات فکری ما، اشتغالات ذهنی ما، اشتغالات عملی ما اشتغال به ناخودها است که نهایتاً تا وقت سفر با ما هستند، که وقتی پیک الهی در برابر ما قرار بگیرد و ما را فراخوان کند آن‌جا معلوم می‌شود این‌ها همه ناخود بودند و ما گمان می‌کردیم این‌ها دیگر خود ما شدند؛ در هر صورت ابتلاء به ناخودها است و در مجموع چیزی که کمک می‌کند که انسان به خودش بپردازد این است که خلوت داشته باشد، خلوت با خویشتن. یعنی در محیط شخصیتی خودش یک خلوتی را فراهم کند و در آن خلوت که دیگر ذهنش درگیر به اغیار و به محیط‌های بیرونی و به مثلاً موضوعاتی که در اولویت نیستند و موضوعات دست چندم و این‌ها، این‌ها رفتند کنار، انسان مواجه می‌شود با خودش، خودِ خودِ خودش.

انسان بتواند با خودِ‌ واقعی خودش ملاقات داشته باشد زمینه برای ابتلاء شخصیتی‌اش و رشدش بیشتر فراهم می‌شود. عمده‌ی ابتلائات و گرفتاری‌های ما محصول این است که ما خودمان ملاقات نداریم، یعنی انسان همیشه ملاقات‌هایش با ناخودها است، ما گرفتار یک نوع از خود بیگانگی هستیم، یک چنین چیزی به آن مبتلاء هستیم و خیلی چیزها را الان خود می‌پنداریم که این‌ها خودِ ما نیستند. البته در تحلیل فنی و دقیق انسان به یک جایی می‌رسد که معلوم می‌شود جسمش هم ناخود است، چون این هم نیست دیگر، این‌ هم تا آن‌جا با ما می‌آید بعد خداحافظی می‌کند که به نوعی مثلاً یک ظاهری است برای حقیقت وجودی ما که یک لباسی است که این لباس خارج می‌شود و آن‌که می‌پوسد این است وَالا به قول حضرت استاد جوادی آملی (حفظه‌الله‌تعالی) می‌فرمایند «مرگ پوسیدن نیست از پوست درآمدن است». یعنی درواقع این لباس عوض می‌کند، لباسش را درمی‌آورد. پس این لباس هم از ما نبوده، تا این‌قدر پیشرفت می‌کند. انسان وقتی با خودِ‌ خودِ خودش روبرو می‌شود آن‌جا تازه می‌فهمد چه خبر است و کی هست؟ چه کاره هست؟ چی دارد؟ چی ندارد؟ چقدر ‌آماده است؟ چقدر آماده نیست؟ ترکیب چهره‌ی او و واقعیت‌های شخصیتی او چگونه است؟ این‌ها را تا حد زیادی می‌تواند به‌دست بیاورد. در هر صورت مسأله‌ی خلوت با خویشتن نکته‌ی اساسی است برای همه‌ی عمر، ولی هر چه که سن انسان بالاتر و بالاتر می‌رود واجب‌تر می‌شود، یعنی هرچه که انسان عمرش می‌گذرد در مقام خودسازی به این خلوت احتیاجش بیشتر می‌شود. سرّش هم این است که هرچه که انسان عمرش بالاتر می‌رود اگر جهت‌گیری تربیتی‌اش هم دقیق نباشد ابتلائات به ناخودها برایش بیشتر می‌شود، یعنی مدام دلبستگی‌‌های جدید، دائم ارتباطات تازه، از این قبیل چیزهاست. عمر هرچه که بالاتر می‌رود بیشتر برایش پیش می‌آید.

آدم مثلاً در دوره‌ی جوانی اصلاً خیلی از این چیزها را درک نمی‌کرده، خیلی از جاذبه‌های دنیایی در دوران جوانی برای انسان اصلاً جلوه‌ای ندارد، ولی وقتی که سن انسان همین‌طور بالا می‌رود این بخش‌ها مدام خودش را بیشتر عرضه و جلوه‌گری می‌کند بعد می‌تواند بیاید در محیط شخصیتی ما جا خوش کند، یک ناخود این‌قدر با ما همزیستی کند که بشود خود و از هر خودی خودی‌تر باشد و دیگر با ما باشد، این مخاطره است. لذا هرچه که سن انسان هم بالاتر می‌رود طبعاً باید این خلوت را با خودش بیشتر داشته باشد، این خلوت برای مشارطه است، خلوت برای مراقبه است، خلوت برای محاسبه است، مخصوصاً برای محاسبه‌ حتماً خلوت برای انسان ضروری است، انسان‌هایی که این خلوت را ندارند این‌ها از تحقق ارکان اصلی خودسازی و ابتلاء شخصیتی محروم می‌ماند. بعد هم دست انسان خالی می‌شود، یعنی موقعی که می‌‌خواهد برود می‌بیند صفر است یعنی چیزی دستش نیست بلکه یک بار خیلی سنگینی هم روی دوشش است، حالا باید از عهده‌ی آن‌ها بربیاید. در حالی که آن خلوت به ما کمک می‌کند که مرتب بارهای اضافی را از دوش خودمان پیاده کنیم.

 

مستغفرین، تائبین و توابینِ دائمی سبک‌بار هستند

یک تعبیرهای عجیبی در کلمات اولیاء خدا هست از جمله همین است، این سبک‌بار می‌کند انسان را. چون وقتی شما دائماً خودتان را محاسبه می‌‌کنید، آن مراقبه‌ی دائمی مخاطرات شما را در محور اعمال یا اخلاق نشان می‌دهد، بعد ندامت را در شما تولید می‌کند و زمینه را برای توبه‌ی واقعی و استغفار در انسان شکل می‌دهد. یک کسی که جزء مستغفرین دائمی و تائبین دائمی و توابین دائمی شد سبک‌بار است. چون احیاناً هر خللی برایش پیش آمده باشد این برایش با یک توبه‌ای، با یک استغفار واقعی، با یک جبرانی قرین شده و این بار سبک شده. در حالی که وقتی شما این خلوت را ندارید بار مدام می‌آید، دائم به آن اضافه می‌شود، اضافه می‌شود، اضافه می‌شود «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ»[3] و بعدش می‌خواهد از یک مسیرهایی عبور کند دیگر اصلاً‌ نمی‌تواند با این بار برود یعنی نمی‌شود رفت، اصلاً نفسش بند می‌آید آن‌جا و گیر می‌افتد.

غرض این‌که این خلوت با خویشتن خیلی چیز فوق‌العاده اساسی و در سلوک منازل سعادت و انسانیت حیاتی است. بنابراین یک نکته‌اش این است که این‌جا امام (علیه‌السلام) دارند این را یادآوری می‌کنند، اصلاً برای همه مفید است، برای ماها در سنین بالاتر مفیدتر است، برای جوان هم الهام‌بخش است، این یک نکته است. یک فرصتی این‌جا دوباره پیش آمده حضرت (علیه‌السلام) فرصت را غنیمت می‌شمارند یک‌بار دیگر سهم مخاطب خودشان را در دنیاشناسی تقویت می‌کنند، این هم جالب است. مثلاً همین بخش‌ها را دیدید چقدر روشن «إدْبَارِ الدُّنْيَا عَنِّي وَجُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَيَّ وَ إقْبَالِ الآخِرَة اِلَىَّ» یعنی باز هم صحبت از دنیا و ادبار دنیا، چموشی کردن روزگار و از آن طرف نزدیک شدن آخرت، این‌ها چیزهایی است که همیشه ماها به آن مبتلاء هستیم. دوباره یک یادآوری است نسبت به شرایطی که در آن هستیم.

 

انسان در ذریه‌اش امتداد پیدا می‌کند

نکته‌ی بعدی که یادتان باشد جلسه‌ی پیش من یک مقدار در همان بحث مقدمه برجسته‌سازی‌اش کردم، آن عبارت  است از این‌که انسان در وجود نسلش و ذریه‌اش امتداد پیدا می‌کند. خیلی مطلب از این جهت اساسی است که انسان در نسل خودش و در فرزندان خودش امتداد پیدا می‌کند، مخصوصاً فرزند بلافصل انسان آینه‌ی شخصیت او محسوب می‌شود، از این جهت باز حساس‌تر است. بعد از طریق فرزندان‌ آن‌ها و بعد فرزندانِ فرزندان آن‌ها این شما هستید که دارید همین‌طور جاری می‌شوید در روزگار و زمان.

البته از همین‌جا انسان متوجه می‌شود کسانی که نسل ندارند عملاً آینده ندارند و یک انقطاع ارتباطی برای‌شان شکل گرفته که متأسفانه این الان دارد اتفاق می‌افتد و کم نیستند آدم‌هایی که سال‌هاست ازدواج کردند ولی هیچ خبری نیست یا احیانا یک دانه مثلاً هنر کردند؛ می‌گویند خب شما حداقل دو نفر بودید برای خودتان جانشین می‌گذاشتید. منظورم این نکته است که مسئله امتداد نسلی خیلی اهمیت دارد منتها ضمناً مسئولیت خاص خودش را هم دارد. یعنی به عبارتی می‌شود گفت که «هر که بامش بیش برفش بیشتر». همین‌قدر که فرزند داشتن منافعش بیشتر است، مسئولیتش هم بیشتر است. طبیعی است. منتها این چیزی نیست که انسان را بخواهد باز بدارد از این که بخواهد احیاناً در سنین مناسب فرزند داشته باشد.

 

اهمیت مسئله امتداد نسلی

من به عزیزانی که مخاطب این جلسه هستند که بحمدالله اکثر شما هم جوان هستید و زمینه دارید عرض می‌کنم. حالا فارغ از همه‌ی بحث‌هایی که هست. از نگاه شرک‌آلود به زندگی لطفاً پرهیز کنید. و این شرک عملی را از زندگی خودتان، از زندگی خانوادگی‌تان دور کنید. از خداوند تبارک و تعالی بخواهید و بگویید «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً»[4] از خدای متعال ذرّیّه طاهره و نسل پربرکت بخواهید. معطل هم کنید توفیقش از شما سلب می‌شود. من به خیلی از این‌هایی که ناز می‌کنند به آن‌ها گفتم، گفتم آن وقت بعد روزگار برای شما ناز خواهد کرد. حالا ما باید برویم آماده بشویم، بررسی کنیم، چه کنیم، حاصلش این می‌شود که زمانه آن‌وقت با آن‌ها حالا به تعبیر خودمان در می‌افتد و ناز می‌کند. حالا این‌ها می‌خواهند خبری نمی‌شود. بیا حالا دعا و توسل و دکتر و امثال این‌ها، باز می‌بینید که آن‌وقت با آن‌ها در می‌افتد. سنت‌های الهی این‌جوری هم هستند.

حالا البته من دارم این را می‌گویم، بعضی از رفقاء می‌گویند آقا، شما داری راجع به چی صحبت می‌کنی؟ ما هنوز یک نفر هستیم. آن‌وقت دیگه من باید بزنم توی سر خودم بگویم وامصیبتا! کسانی هستند که هنوز مثلاً یک نفره ماندند و گفت که خدا ان‌شاءالله خودش به آن‌ها توفیق بدهد. امیدورام به زودی هم به زودی این ننگ از شخصیت آن‌ها پاک‌سازی بشود و این ننگ دو سه برابرش هم از جلسه ماها با ازدواج‌شان ان‌شاءالله به لطف خدای متعال برطرف بشود. این که گفتم هم شوخی است هم جدی است چون حالا واقعاً فارغ از جنبه شوخی‌اش در روایات هست. لذا ان‌شاءالله هم از خدای متعال بخواهند، برای اصل ازدواج همت کنند، و عزیزانی که ازدواج کردند فرزند بخواهند. آن‌هایی که خدا به آن‌ها یکی، دوتا، سه‌تا داده بیشتر بخواهند. اما از آن طرف مسئولیت دارد. شما هر چیزی دارید مسئولیت دارد مگر ندارد؟ شما الان هر چیزی که داشته باشید از نعمت‌های الهی، مسئولیت و شکرش هم با شما هست.

 

فعال‌سازی ظرفیتِ شکرِ نعمت

هر نعمتی که خدای متعال به شما داده ظرفیت شکر آن را هم به شما داده و شما فقط باید آن ظرفیت را فعال‌سازی کنید. مگر می‌شود خدای متعال به یک کسی نعمت بدهد ولی به او ظرفیت شکر ندهد. اصلاً نمی‌شود چون آن‌وقت آن نعمت نقمت است، مگر خدای متعال بخواهد یک کسی را عذاب کند. بله، آن هست. بخواهد اراده الهی بر عذاب کسی تعلّق گرفته باشد. وَالا به شکل قاعده عمومی و کلی فارغ از این تبصره‌ای که عرض کردم خداوند تبارک و تعالی به هر کسی نعمت می‌دهد می‌خواهد با آن نعمت او را سعادتمند کند، نمی‌خواهد روی زمین بزند. لذا اگر به یک کسی فرزند داد ظرفیت شکر این فرزند را که عبارت باشد از تربیت شایسته آن فرزند هم به این پدر و مادر کرامت کرده. فقط این را باید فعالش کنند. بعد هم از همین آیه‌ای که برای شما خواندم پیدا است که باید توفیق آن را هم از خدای متعال بخواهند. این «رَبَّنا هَبْ لَنا» یعنی دست پدر و مادر همیشه باید به آستان قدس ربوبی بلند باشد برای این‌، چون این آیه «هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ» شامل هر دو نفر اینهاست. شامل هر دو یعنی هم همسر هم فرزند. ولی در مورد فرزند هم از کلمه ذرّیّه استفاده شده و روی این کلمه ذرّیّه قرآن کریم تأکید و اصرار دارد. نکته آن هم امتداد نسلی است. چون آن‌جا دارند با همدیگر دعا می‌کنند، آهنگ دعا آهنگ جمعی است. لذا هم ازواج، ذرّیّات، ازواجنا، «نا» یعنی جامعه مؤمن، دوستداران اهل‌بیت، ارادتمندان به امیرالمؤمنین، «هَبْ لَنا» به همه‌ی ما «مِنْ أَزْواجِنا» همسران ما «وَ ذُرِّيَّاتِنا» و فرزندان ما، نسل ما، نور چشم به ما بده! «قُرَّةَ أَعْيُنٍ» که ظاهراً امامت متقین از طریق این‌که می‌فرماید «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً» امامت متقین که حقیقتاً غایتی است، خیلی هدف بالا و والایی است که انسان برسد به یک‌جایی که بشود امام متقین. یعنی انسان‌های پارسا بخواهند به او اقتدا کنند. پیشوایی، الگو بودن و مثلاً تأثیر این وسیع اجتماعی این‌گونه داشتن را خدای متعال در ساحت امامتی بخواهد به شخص بدهد. خب این وابسته است به این‌که انسان از آن قرة و عین نصیب داشته باشد. یعنی واقعاً در محور تشکیل خانواده آن حظّ پدری و مادری را با هم برده باشد که این هم نکته اساسی است.

انسان وقتی که در این شرایط می‌رود به خلوت خویشتن، وقتی که با خودِ خودِ خودش خلوت می‌کند، حضرت فرمود می‌بینم تو هم هستی نسبت به فرزند. خیلی جالب است این! خیلی لطیف است واقعاً! من سال‌ها است که همین‌طور محو این جمله امیرالمؤمنین (علیه‌الصلوةو‌السلام) هستم. خیلی قشنگ است! خیلی فوق‌العاده است! آن‌جا که دیگر از همه چیز من عبور کردم، دیگر از همه چیز دل بریدم، حضرت همه را گفت دیگر، یکی‌یکی همه را فرمودند. «تَفَرَّدَ بِي دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِي، فَصَدَفَنِي رَأْيِي، وَ صَرَفَنِي عَنْ هَوَايَ، وَ صَرَّحَ لِي مَحْضُ أَمْرِي‏» دیگر بالاتر از این‌ها؟ با تمام این تعابیر این باعث شده که دیگر من از بازی‌ها و بازیچه‌ها دست بردارم، از این امور گمراه‌کننده و از چیزهای سطحی در زندگی فاصله بگیرم و در یک چنین شرایطی که رفتم سراغ خودِ خودِ خودم «وَجَدْتُكَ بَعْضِي‏» می‌بینم نه، تو اصلاً بخشی از حقیقت من و وجود من و شخصیت من هستی. بعد هم که خاطر مبارک‌تان هست. با «بلِ ترقی» می‌فرماید «بَلْ وَجَدْتُك‏ كُلِّي‏» نه بعضی، بلکه «وَجَدْتُكَ كُلِّي‏» بعد دیدم نه، اصلاً تو کل من هستی. این است.

 

پروردگار متعال در ایفای نقش‌های اساسی یار مؤمن است

در یک نگاه واقعیِ الهی جایگاه پدری و مادری هم به همین کیفیت است. حالا این‌جا ما بیشتر در محور پدری داریم صحبت می‌کنیم. جایگاه پدر بودن و مادر بودن نسبت به فرزند آکنده‌ی از یک مسئولیت الهی است. یعنی یک مسئولیت الهی دامنه‌دار که امتداد دارد. و اگر انسان در این بخش بتواند از عهده این مسئولیت الهی خوب بربیاید که عرض کردم خدای متعال این توفیق را می‌دهد برای همه عزیزان که خواهانش باشند و مراعات‌هایی که باید بکنند. قواعد و اصول عمومی و آن چیزهایی که در باب تربیت هست. یک‌مقدار باید وقت بگذارند، برنامه‌ریزی کنند. بعضی‌ها می‌گویند آقا، خیلی، خیلی، خیلی؛ همین‌جور این خیلی‌اش را زیاد می‌کنند. آقا مثلاً خیلی سخت است! می‌گویم خیلی سخت هست اما خیلی خیلی خیلی که می‌گویید این یعنی من دارم مسئولیت را از روی دوش خودم کنار می‌اندازم. می‌خواهم بگویم این‌قدر سخت است که من از عهده‌اش برنمی‌آیم. بعد هم می‌خواهم آن را بیندازم تقصیر عوامل محیطی و محاطی و امثال این‌ها. در حالی که پروردگار متعال در همه شرایط مخصوصاً در ایفای نقش‌های اساسی یار مؤمن است. چه نقشی بالاتر از نقش پدری؟ چه نقشی بالاتر از نقش مادری؟ خدای متعال یاری می‌کند. چون خودش می‌دهد. خودش این هدیه را داده، خودش یاری می‌کند. چنان که در اصل پذیرش آن فرزند به مادر یاری می‌کند، بعد در مراحل تولد یاری می‌کند، این‌ها همه‌اش هست. بعدش هم همین‌طور است. نصرت خدای متعال با انسان‌ها هست.

مثلاً اگر خداوند تبارک و تعالی به یک کسی دختر می‌دهد، بعد در خانواده‌اش همراه با این دختر چند مأمور فوق‌العاده جدید در اختیار او می‌گذارد، می‌آیند در خانه‌اش که به این‌ها کمک کنند. این نص صریح روایات ما است که این پدر را، این خانواده را، این مادر را کمک می‌کنند. فرشتگانی به‌طور خاص مأموریت این یاری‌گری را دارند. این‌ها هم هست. البته مسئولیت بزرگی است.

 

اصلِ بودنِ ما مطابق با مسئولیت است

اصلاً این که شما الان هستی همه‌اش مسئولیت است. گفت «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ»[5] قبول کردی داداش جون؛ تمام شد رفت. «وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً» قبول کردیم. امانت روی دوش ما است. اصلاً بودن ما مطابق با مسئولیت است. اگر انسان به لطف خدای متعال فرزند صالح نصیبش بشود و بروید جلوتر؛ نسل صالح به عنایت این‌که این‌جا نسل می‌خواهید «ذُرِّيَّاتِنا»[6] می‌گفت «رَبِّ هَبْ لي‏ مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً، ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً»[7] خدا به من یک نسل پاکیزه‌ای بدهد. نسل پاکیزه! و انسان به چهل‌سالگی هم که می‌رسد در آن عالم چهل‌سالگی باز این هست دیگر که «رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ»[8] بعد می‌گوید «وَ أَصْلِحْ لي‏ في‏ ذُرِّيَّتي‏» یعنی انسان باید دائم دست به دامن خدای متعال باشد برای اصلاح نسلش و بعد سهم خودش را فروگذار نکند.

ممکن است انسان سهم خودش را در مقام پدری یا در مقام مادری انجام داده باشد، بعد اولاد به راه دیگری برود، خب رفته. آن دیگر دست ما نیست. در وقتی که سهم‌شان را انجام داده باشند مسئولیت آن متوجه پدر و مادر نمی‌شود. وقتی انسان تلاشش را کرده باشد و وظایفش را در ارتباط با تربیت فرزند انجام داده باشد به فضل خدای متعال، خب همه در هر شرایطی دارای سهم اختیار هستند برای تصمیم، آن‌وقت دیگر آن تصمیمات را که او به اختیار می‌گیرد دیگر طبعاً متوجه خودش هست. ولی یک قاعده هست که هر چه که تصمیمات خوب بگیرد و بعد در آن نسل هر چه که تصمیمات خوب بگیرند در امتداد شامل حال این پدر هم می‌شود که مؤسس است. شامل آن مادر هم می‌شود که مؤسس است. لذا می‌رسد. جالب است مثلاً یک کلمه فرزند برای پدر و مادرش استغفار می‌کند، غوغایی به پا می‌شود در آن عالم. یک سحری دستش را بلند می‌کند و یک وقتی می‌گوید خدایا پدر من را بیامرز! استغفار می‌کند، خود این استغفار اصلاً غوغا می‌کند. بعد هر کاری که او انجام بدهد از انواع و اقسام خیر، متوجه این می‌شود. چون پدر مؤسس است. مادر یک نقش تأسیسی دارد.

 

حال توحیدی توکل به خدای متعال است

شماها باید تلاش کنید که به اذن‌الله خودتان ان‌شاءالله در این بخش مشوق باشید. این کسانی هم که صحبت از مسائل اقتصادی و این‌ها را به میان می‌آورند این‌ها مبتلا هستند به شرک. این را یادتان باشد. این یک نوع شرک است. شرک خفی است. یعنی واقعاً این‌جوری است. شرک عملی است. گفته مگر تو رازق هستی؟ مگر تو رزّاق هستی؟ تو یک واسطه هستی. خودت هم الان چه کسی دارد رزق می‌دهد؟ این چه استدلال‌هایی است که گاهی ما از مؤمنین داریم می‌شنویم. از دوستان خودمان، با او صحبت می‌کنیم یک سری تکان می‌دهد و می‌گوید آقا، چه جوری؟ و با این روزگار و با این گرونی‌ها و...، آن‌وقت انسان می‌خواهد دو دستی بزند توی سرش.

جمیعت‌ها خیلی جاها در حال تغییرات است. آن‌وقت جالب است مثلاً طرف ادعای ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌کند، این قدر بی‌توکل! این قدر مثلاً متزلزل‌الایمان که برای چهارتایش شک دارد. برای دوتایش هنوز در تردید است. از خدای متعال بخواهیم. خدای متعال هم به آن‌ها بدهد. حالا من آدمی نیستم که مثلاً حرف‌های غیرواقعی بزنم. می‌خواهم بگویم بالاخره اهتمام داشته باشند. از خدای متعال بخواهند.

می‌گوییم آقا، مثلاً شما چرا ازدواج نکردید؟ می‌گوید من هنوز تکلیفم معلوم نیست. فلان، خیلی خب! می‌شود دیگر. هنر شیطان این است که یک کابوس‌های خیالی را این‌قدر برجسته کند در ذهنیت آدم‌ها که آن‌ها را از آن حال توحیدی‌شان خارج کند. حال توحیدی توکل به خدای متعال است. بعد زدن به خط است. از این حالت خارج‌شان می‌کند. آن‌وقت چقدر تأخیر می‌کنند این آدم‌ها، چقدر جا می‌مانند، چقدر از دست می‌روند.

 

نامه‌ای نجات‌بخش

حالا امام (علیه‌السلام) به‌صورت یک‌جا می‌فرمایند من می‌خواهم برای تو یک یادگاری بگذارم. این «فَكَتَبْتُ إِلَيْكَ كِتَابِي مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِيتُ لَكَ أَوْ فَنِيتُ» این چیزی است که خیلی فوق‌العاده است. یعنی نشان می‌دهد جایگاه نامه سی و یکم را که حالا باز هم تکرار می‌شود. یک نکته‌های جالب‌تری هم در آینده دارد. یعنی این‌که این نامه 31 با چه احساسی نوشته شده؟ این خیلی مطلب است! یعنی آن‌کسی که ضمناً برای همه‌ی مؤمنین پدر است، برای همه‌ی ماها، برای همه‌ی مؤمنین‌شان، خودشان فرمودند. یک پدر است. این‌طور نوشته. این تعبیر من چه باشم چه نباشم هم به‌حسب حضور ظاهری و این‌هاست؛ این می‌گوید یک چیزی گذاشتم که دیگر هر کسی فرزند من باشد در هر زمانی، این برایش نجات‌بخش است و به او کمک می‌کند. یعنی من همه‌ی آرزوهایم را برایت نوشتم مکتوب کردم در دسترس تو قرار دادم. خیلی باید از این جهت ما قدر نامه 31 را بدانیم به لطف خدای متعال.

بقیه بحث می‌رود روی مقدمه سوم. به این ترتیب ما اکنون دو مقدمه را پشت سر گذاشتیم. مقدمه اول دو بخش داشت. «مِنَ الْوَالِدِ»، «إِلَى الْمَوْلُودِ». «مِنَ الْوَالِدِ» بخش اول بود. «إِلَى الْمَوْلُودِ» بخش دوم. بعد مقدمه دوم را داشتیم که راز نگارش نامه بود که از امّا بعد شروع می‌شد. این را خواندیم. حالا می‌رود سراغ مقدمه سوم.

«فَإِنِّي أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ أَيْ بُنَيَّ». البته این را می‌توانیم ما مقدمه سوم بدانیم، می‌توانیم آغاز متن بدانیم. از این‌جهت من گفتم مقدمه سوم که گویا امام (علیه‌الصلوة‌والسلام) در یک فِقره یا یک فراز در این پارگراف، در یک متن نسبتاً جمع و جور همه‌ی حرف‌هایش را فشرده‌سازی کرده آورده که بقیه نامه به منزله شرح و بسط همین قسمت محسوب می‌شود که ان‌شاءالله عمری باشد و توفیقی، جلسه آینده برای عزیزهای خودم ان‌شاءالله می‌خوانیم و بهانه این دیدار و زیارت عزیزان‌مان هست.

به محضر منوّر حضرت فاطمه معصومه (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیها) در سالروز رحلت شهادت‌گونه آن حضرت عرض ارادت می‌کنیم، به محضر حضرت بقیة‌الاعظم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) تسلیت عرض می‌کنیم. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی به عنایت این بانوی بزرگ طهارت معنوی را روزی همه‌ی ما قرار بدهد. زیارت عارفانه و مکرر مضجع تابناکش را که دفتر نمایندگی حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در قم و در ایران عزیز ما است مکرر روزی ما قرار بدهد. ما را جزء پیروان حقیقی این خاندان مطهر مقرر کند به لطفش و کرمش ان‌شاءالله.

 

نقش ایران در تحولات آینده چیست؟

از این‌که بحمدالله دیدار مربوط به روز دانش‌آموز هم قبل از 13 آبان برقرار شد خدای متعال را شاکریم. اتفاق بزرگی بود. عزیزان عنایت کردید که حضرت آقا روحی فداه، امام عزیز و عالی‌قدرمان در این مجلس چه کرد! یعنی یک چیزی حدود یک ساعت معلوم بود آقا دل داده بود به جلسه و همین حالت پدرانه و مشفقانه؛ هم صمیمی، هم نگاه جامع، قشنگ، مستند، خیلی برهانی، خردپذیر، یعنی در آن هم حکمت بود هم موعظه بود هم جدال بود. «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ»[9] این در آن بود واقعاً و همین‌جور که می‌فرمایید چقدر امیدآفرین و حساب استکبار جهانی را آقا رسید. فوق‌العاده بود واقعاً در این بخش. حسابی به‌حساب آمریکا رسید. مخاطب قرار دادن دانش‌آموزها برای این‌که به این مسئله بروند فکر کنند و جواب بدهند که نقش ایران در تحولات آینده چیست؟ آقا با کی داشتند صحبت می‌کردند؟ با نخبه‌های ارشد که نبود، با متفکرین عالی‌مقام جامعه که نبود، حتی با جامعه دانشجویی هم نبود، با دانش‌آموزی بود. ایشان این‌طور حساب باز می‌کند. این‌ها را مخاطب قرار دادند که مثلاً در آینده نقش ما چیست، بروید به این فکر کنید و بگویید. جوابش را بیاورید و خطوطش را هم ترسیم کردند. و آن مسئله انزوای آمریکا در آن آینده، این هم خیلی چسبید. یعنی آینده‌ای است که آمریکا در آن منزوی است. یعنی در آن آینده سه‌ مسئله جزء مسلّمات است که حالا آن آینده حرف‌های دیگری هم دارد که حرف‌های دیگرش را گاهی ماها می‌گوییم. ایشان با آن حکمت‌شان آن‌جا احتیاط کردند. ولی در آن آینده مسلّماتش را که ترسیم کردند یکی‌اش آسیایی بودن آن آینده چقدر جالب بود. بعضی‌ها می‌گویند آن آینده ایرانی است. حالا دیگر خیلی بستگی دارد که آن نقش را چگونه تعریف کنیم. در هر صورت خیلی دیدار دل‌چسبی بود. به لطف خدا تقریباً من در همه‌ی سال‌هایی که این جلسه بوده هر سال حاضر بودم. این جلسه یک جلسه دیگری بود. خواهش می‌کنم روی آن کار کنید. از آن عبور نشود. واقعاً این باید ترسیخ بشود؛ رسوخ داده بشود. این باید ارائه بشود. شما هم اهلش هستید. بنشینید با هم هم‌فکری کنید چه‌کار کنیم که این به بچه‌ها برسد؟ چه بخشی از بچه‌ها این حرف‌ها را می‌شنوند در این شلوغ‌بازارها و این‌ها، ما هستیم که باید برسانیم. همین بچه‌های انجمن اسلامی هستند که این‌ها را باید برسانند. این را ان‌شاءالله مدنظر مبارک‌تان باشد که از کنار این نعمت بزرگ یک‌وقت ما همین‌طور آسان عبور نکنیم. این را قدر بدانیم و شکر آن را به‌جا بیاوریم.

 

سؤالات مخاطبین

سؤال: در رابطه با بحث خودارضایی و روش‌های حل آن که توضیح دادید؛ آیا فرایند ترک آن دفعی است یا با یک مدت‌زمانی و کاهش تدریجی حل می‌شود؟

پاسخ: اگر یک‌وقت مثلاً کسی به یک اعتیادی رسیده باشد او یک ابتلاء داخلی پیدا کرده و یک جانشین فرضی برای اطفاء غریزه در او پیدا شده که متأسفانه خودش است. در روایت هم خیلی تعبیر کریهی بر آن هست؛ می‌گویند نکاح با خویشتن. خیلی بد است. یعنی طرف با خودش دارد ازدواج می‌کند و این چیز بدی است. خیلی زشت است! غرض این که کسانی که در این مرحله مبتلا شدند یک ابتلاء روانی برای‌شان پیدا می‌شود. یک‌مقدار مکمل می‌خواهد. باز نجات‌بخش همین نسخه سه‌گانه‌ای است که خدمت‌تان گفتیم. اما یک مکمل‌هایی هم می‌خواهد. مکمل‌هایش عمدتاً ناظر به بحث تقویت اراده است، چون اراده‌ی این آدم‌ها به‌شدت تضعیف می‌شود. نه به صورت عادی یعنی شدیداً تضعیف می‌شود مخصوصاً اگر طول مدت به آن خورده باشد به‌شدت تضعیف می‌شود. آن‌وقت آن‌جا یک‌مقدار مکمل هم می‌خواهد. یعنی کنار این نسخه مکمل‌هایی هم لازم دارد که دیگر باب بحثش جداگانه است.

 

سؤال: برای تقویت اراده یک راهکار عمومی یا چند نسخه کمک‌کننده بفرمایید.

پاسخ: مثلاً یک کسی است که ظرفیت کارهای هنری دارد، در آن محور باید این را به‌شدت تقویتش کنیم. یا مثلاً در کارهای مطالعاتی، یا در کار درسی یک زمینه‌هایی دارد. باید شدیداً درگیر بشود و بعد شهد موفقیت‌هایش را بچشد. کسانی که به خودارضایی مبتلا می‌شوند اراده‌شان می‌شکند. چون مکرر می‌شکند یک حس خیلی بدی هم برای شخص تولید می‌کند، حاصلش این می‌شود که او احساس می‌کند نمی‌تواند. شما باید نمونه‌هایی را در زندگی او به‌وجود بیاورید که شهد پیروزی را بچشد، چون این همیشه دارد از این غریزه خودش شکست می‌خورد. شما باید یک نمونه‌هایی به‌وجود بیاورید که این‌جا این در آن محورها پیروز شود. پیروزی در آن عرصه‌ها عملاً به او به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم یادآوری می‌کند که تو در این مبارزه هم حتماً پیروز خواهی شد. یعنی امید را در او زنده می‌کنی.

مثلاً فرض کنید در بچه‌های ما هست، شما به او یک مسئولیتی می‌دهید، بعد در آن مسئولیت هم کمک می‌کنید که موفق بشود. این وقتی موفق می‌شود عملاً یک اهتزاز شخصیتی پیدا می‌کند. در آن اهتزاز شخصیتی معمولاً ما می‌توانیم در ارتباط با این بیماری هم او را کمک کنیم که نجات پیدا کند.

 

سؤال: دفع تدریجی بستگی به شرایط دارد. یعنی به این نقطه برسیم که یک دفعه قطع بشود یا در یک فرایندی کم بشود؟

پاسخ: اساساً ما در کمک به او حتماً باید کمک کنیم که این قطع کند. ما با همین روحیه دادن کمکش می‌کنیم، با همین ملاحظاتی که گفتیم، حالا اگر یک وقت یک کسی مثلاً در مسیر توبه شکست باز هم باید کمکش کرد. این احساس نباید در طرف پیش بیاید که اگر یک‌وقت توبه‌اش شکست دیگر احساس ناامیدی کند. منتها این به هیچ وجه نیست که مثلاً به طرف مجوز داده بشود که تو حالا چون عادتت مثلاً خیلی قدیمی است و طولانی بوده و مکرر بوده، حالا پس تو مجوز داری که حتی یک‌بار دیگر یک چنین چیزی را مرتکب بشوی.

 

خدا را قسم می‌دهیم به حق اولیائش، به حق مقربان درگاهش برکات مادی و معنوی‌اش را بر اعضای جلسه ما نازل بفرماید. بر همه‌ی دوستان ما، بر همه‌ی انجمن‌های اسلامی ما نازل کند. بر همه‌ی دوستان محمد و آل محمد نازل کند.

خدا متعال را قسم می‌دهیم به‌حق حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) اُمّت و امام را در کنف حمایتش حفظ کند.

اسباب نابودی و خفت و خواری بیش از این را برای دشمنان اسلام، آمریکای جهانخوار، رژیم صهیونیستی، اعوان و انصارشان پیش بیاورد.

ما را جزء بهترین یاران امام زمان‌مان مقرر کند.

ارواح مطهر شهداء، امام راحل عظیم‌الشأن، گذشتگان‌مان را با سیدالشهداء محشور کند.

به همه‌ی ما هم حُسن عاقبت کرامت کند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 



[1] آیه 30 سوره نور

[2] آیه 24 سوره نور

[3] آیات 11 و 12 سوره بلد

[4] آیه 74 سوره فرقان

[5] آیه 72 سوره احزاب

[6] آیه 74 سوره فرقان

[7] آیه 38 سوره آل‌عمران

[8] آیه 15 سوره احقاف

[9] آیه 125 سوره نحل



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *