«اللَّهُمَّ إِلَى مَغْفِرَتِكَ وَفَدْتُ، وَ إِلَى عَفْوِكَ قَصَدْتُ، وَ إِلَى تَجَاوُزِكَ اشْتَقْتُ، وَ بِفَضْلِكَ وَثِقْتُ، وَ لَيْسَ عِنْدِي مَا يُوجِبُ لِي مَغْفِرَتَكَ، وَ لَا فِي عَمَلِي مَا أَسْتَحِقُّ بِهِ عَفْوَكَ، وَ مَا لِي بَعْدَ أَنْ حَكَمْتُ عَلَى نَفْسِي إِلَّا فَضْلُكَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ».
ماه ذیقعده، ماهی با طراوت و دارای ظرفیتهای خاص معنوی
ماه ذیقعده که از اشهر حج است و یکی از ماههای باطراوت سال محسوب میشود از نظر ظرفیتهای خاص معنوی در حال تمام شدن است، این روزها بخشهای پایانی این ماه خدایی است. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی از عنایات خاصی که نسبت به دوستان و اولیاء خودش در این ماه دارد، مخصوصاً نسبت به زوار حریم عرشی پیامبر اعظم و ائمه بقیع (سلاماللهعلیهماجمعین) و عزیزانی که زائران خانه خدا هستند، از آنچه که به این زوّار و حجاج کرامت میکند ان شاءالله از بهترینهایش به ماها هم کرامت کند. مخصوصاً این که این ماه در پرتو عنایات خاص حضرت علیبنموسیالرضا (علیهآلافالتحیةوالثناء) است. از آغاز تا انجام یک ماه خیلی خوش ظرفیتی است، خیلی وسیع است، با حلاوت است و در آن مغفرت الهی تعبیه شده. مخصوصاً برای ورود به ماه ذیحجه این یک مقدمه خیلی شیرینی است در ماه ذیقعده، در باره یکشنبههای این ماه شنیدید، طبع عمومی این ماه هم این است، در آن مغفرت الهی تعبیه شده و باید مؤمنین در پرتو عنایات اولیاء خدا به ویژه حضرت رضا (علیهالصلوةوالسلام) مغفرت الهی را در این ماه تمنّا کنند، متوجه خودشان کنند تا انشاءالله سبکبار و با روشنایی و بافتوحات عازم دهه ذیحجه بشوند که دیگر دریای بیکرانی از حقایق توحیدی در این قطعهی حقیقتاً شگفتانگیز از این ماه هست.
ورود به دهه اول ذیحجه خیلی آمادگی میخواهد، در روایات هست که محبوبترین ایام نزد خدای متعال برای ارتباط گرفتن با حضرت حق تبارک و تعالی دهه اول ماه ذیحجه است. روزهای آن از نظر ظرفیت پهلو میزند به شبهای قدر، یک چنین ایامی است، بعد هم دیگر روز عرفه و قلهاش هم که عید سعید قربان است، آمادگیها در ماه ذیقعده فراهم میشود برای مؤمنین و بعد ان شاءالله از این سفره پربرکتِ عنایات الهی برداشتهای ناب توحیدی و فیضی است که از معرفت الهی باید ببرند به مدد اباعبدالله (علیهالسلام) که جمعبندی آن را در مناجات عرفه سیدالشهداء (علیهالصلوةوالسلام) مشاهده میکنید. ان شاءالله بتوانند از آن سفره پرفیض بهرهمند بشوند. از این فرصت باقیمانده ان شاءالله همه بهرهمند باشیم.
در این میان ملاحظه فرمودید این روزهای پایانی ماه ذیقعده در بیست و سوم این ماه بنابر روایاتی احتمال شهادت حضرت رضا (علیهالصلوةوالسلام) در آن هست. روز دحوالارض در این ماه قرار گرفته که از روزهایی خدایی است و دارای ظرفیت معنوی فوقالعادهای است. این بخش پایانی این ماه است که ان شاءالله مؤمنین باید بیشتر بهرهمند باشند و اهتمام داشته باشند از این فرصتهای الهی استفاده کنند.
استقرار حالِ حجخواهی و تمنّای حج
این یک نکته در باب این بخش اخیر ماه ذیقعده و واقعاً هم همچنان که مکرر در این جلسه به عرض برادران و خواهران رسید، خود حجخواهی موضوعیت دارد، تمنای حج موضوعیت دارد، تا قبل از این که انسان به اشهر حج برسد باید حالش این باشد. آنهایی که مقدّر شده برایشان رفتند یا در مسیر هستند یا در حال رفتن هستند، این جا هم انسان باید سروپای او از یک جهت شوق باشد و از جهتی هم حسرت. یعنی واقعاً باید حسرتزده باشد. این را قبلاً هم چند نوبتی یادآوری کردم محضرتان. از کلمات اولیاء خدا، از سیره اهل معرفت اینطور استفاده میشود که خود این تمنای حج و در اشهر حج مخصوصاً این ایام پایان ذیقعده و ان شاءالله ذیحجه، باید مؤمنین سراپا در اشتیاق به بیتالله بسوزند، حالشان باید حال خاصی باشد و دل و فکر خودشان را با حجاج بیتالله الحرام همراه کرده باشند. گاهی در حرم نبوی باشند، گاهی در کنار بقیع باشند، گاهی در طواف باشد، در سعی باشند، یعنی در آن حال و هوا باشند و خودشان را نگه دارند. خوب است در این ایام مقداری در باره حج مطالعه کنند، یک مراجعهای، کتابی، مقالهای، آیات قرآنی در این باب مطالعه بشود. حسش را داشته باشند، این در ماه ذیقعده و ماه ذیحجه واقعاً یک غنیمتی است، خیلی مغتنم است.
ان شاءالله خدای متعال حج خانه خودش را در بهترین حالات معنویت و معرفت، از نظر آمادگی و در ایام جوانی ان شاءالله روزی همه عزیزان کند و کسانی هم که مشرف شدند ان شاءالله خدای متعال مجدداً روزی ایشان کند. ان شاءالله که مشمول عنایت حضرت ولیاللهالاعظم (ارواحنافداه) باشید.
سعادت ادراک قدومِ مولا
شما فقط تصور کنید میروید تا یک موقفی که یقین دارید در یک قطعه مشخصی از زمین در یک قطعه مشخصی از زمان این افراد در جایی هستند که حضرت ولیاللهالاعظم (ارواحنافداه) در آنجا حضور دارد. این چه عالمی درست میکند، واقعاً عرفه، عرفات، مشعر؛ منا یک مقدار از جهت زمان بازتر است ولی عرفات و مشعر خیلی شگفتانگیز است از این جهت، یک حس غریبی دارد؛ مخصوصاً عرفه، آن سرزمین مقدس، و فکر میکنم برای درک فقط همین احساس و همین بهجت معنوی و آن حس غریب و آن دلهایی که میلرزد و دلهای بیقراری که در عرفات در قدم مبارک حضرت ولیالله الاعظم (ارواحنافداه) آن جا پیش میآید. برای مؤمنین همان میارزد که انسان یک عمر بسوزد که به یک چنین حسی برسد و دست پیدا کند که اکنون تو میدانی که در جایی هستی که حجت الهی هست. عالم عجیبی درست میکند و حقیقتاً قابل توصیف نیست، اصلاً قابل توضیح نیست، فقط درک کردنی است.
دیدم کسانی را که مثلاً از بعدازظهر عرفه در یک حالتهای غیرقابل توضیحی در بین این چادرها سرگشتگی خاصی داشتند و بعد از حوالی اذان مغرب که دیگر آن روز به پایان میرسد واقعاً آن حالت دلتنگی و آن ضجّه و آن گریهها برای آنها که اهلش هستند... خلاصه چه عرض کنم، ان شاءالله خدای متعال از حجاج بیتالله الحرام، از اینهایی که اکنون در مدینه هستند، آنهایی که رفتند مکه هستند، از همه اینها قبول کند و همهشان را برای برگزاری موسوم حج ان شاءالله مهیا کند، مشمول عنایت و مغفرت و رحمت الهی باشند، مشمول عنایات خاص حضرت ولیالله الاعظم (ارواحنافداه) باشند، ان شاءالله بتوانند از امت اسلامی خوب نمایندگی کنند، از این همه دلهای جامانده، از زیارت حرم نبوی، زیارت خانه خدا نیابت کنند.
عفوخواهی از خدای متعال جزو آداب بندگی است
این درخواست عفو از خدای متعال جزو آداب بندگی است. ادب بندگی است. ربطی هم به مراتب شخص ندارد، در هر مرتبهای که باشی. شخص در مراتب قرب الهی باشد، باشد. حتی رسیده به قله که انسان کامل است. شما میروید سراغ آنها میبینید که این خواستن مغفرت و خواستن عفو از ساحت قدس ربوبی اصلاً از برنامه زندگیشان جدا نمیشود، این استغفار سحرگاهی هیچ وقت از آنها جدا نمیشود. از این حالت استغفار، پوزشخواهی، چون هرچه که معرفت انسان بیشتر بشود در هر قدمی که بالاتر برود این معنا بیشتر برای او معلوم میشود که چقدر در انجام مراسم بندگی قصور و تقصیر دارد. این حالت بیشتر برای او معلوم میشود. آن که در قله است میگوید «ما عبدناک حق عبادتک، ما عرفناک حق معرفتک»، این سخن شخص اول است. لذا آن حالت استغفار، پوزشخواهی و عفوخواهی از ساحت قدس ربوبی هست و هست و هست و هرگز برداشته نمیشود.
حالا این که هست «حسنات الابرار سیئات المقربین» این که هر کسی در رتبه خودش این عفوی که میخواهد، استغفاری که دارد متناسب با آن رتبه خودش است، این به جای خودش محفوظ ولی معنای مشترکش همان ادب بندگی است که این سرش پایین است، هیچ کس در پیشگاه خدای متعال سرش بلند نیست. این معنایش این است، چون فقر است. چون این نقص باطنی از او برداشته نمیشود تا آخرش، «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ»[1] این هست.
لذا استغفار هست و هست و هست، و پیش میبرد و میبرد، و خیلی ادب بزرگی است. این حالت شکستگی، این حالت خشوع، این حالت خضوع، هر کسی در این مسیر طی کرده، قدم برداشته، هرچه که رفته جلوتر شما میبینید این جهت در او برجستهتر است، این حالت خضوع و خشوع و شکستگی در او جلوه بیشتری دارد.
این قطعه از دعای شریف مکارم را عرض کردیم که یک دفعه وسط این دعای نورانی یک پنجره مناجاتی را حضرت سیدالساجدین (علیهالصلوةوالسلام) باز میکند. یک پنجره مناجاتی خیلی قشنگی است این وسط ماجرا که «اللَّهُمَّ إِلَى مَغْفِرَتِكَ وَفَدْتُ»، با همان توضیحاتی که جلسه پیش دادیم. من میخواهم مهمان مغفرت تو و آمرزش تو باشم. آمدم مهمان شدم «وفدت» بر خوان مغفرت تو. «وَ إِلَى عَفْوِكَ قَصَدْتُ» عفو تو مقصد من است، گذشت تو، «تَجَاوُزِكَ اشْتَقْتُ» تمام اشتیاق من به این گذشت توست و تنها اعتماد من به فضل توست «وَ بِفَضْلِكَ وَثِقْتُ».
جلسه گذشته این بخش را یک توضیحی دادیم، در ادامه هم عرض کردیم که حضرت میفرمایند «وَ لَيْسَ عِنْدِي مَا يُوجِبُ لِي مَغْفِرَتَكَ» پیش من هیچ چیزی که موجب مغفرت تو باشد وجود ندارد. در عمل من هیچ چیزی که من را مستحق عفو تو کند وجود ندارد. «وَ لَا فِي عَمَلِي مَا أَسْتَحِقُّ بِهِ عَفْوَكَ» من با این حکمی که در باره خودم کردم هیچ راهی جز پناهندگی به فضل تو ندارم، «وَ مَا لِي بَعْدَ أَنْ حَكَمْتُ عَلَى نَفْسِي إِلَّا فَضْلُكَ» فقط فضل توست. این باز این جا تکرار میشود و تکرار سومش هم این جاست که «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ». باز هم درخواست فضل پروردگار است.
در این باره نکتهای را نوبت پیش توضیح مختصری عرض کردم. یک تکملهای دارد که به عنایت الهی من آن تکمله را این جلسه محضر عزیزان تقدیم خواهم کرد.
خدای متعال ذوفضل است
ببینید مسئله مسئلهی «فضل» است. جلسه گذشته معلوم شد که در اصطلاح قرآن کریم با ملاحظه به این که دال مرکزی در این قطعه از بیان امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) فضل پروردگار متعال است، عرض کردیم این کلیدواژه از کلیدواژههای پرتکرار قرآنی است و مصادیقش هم خیلی متنوع است، کارکردهایش بسیار فوقالعاده است، در این جغرافیای قرآن کریم خیلی فوقالعادگی دارد. یک ترکیب خیلی بدیعی هم دارد که آن ترکیب بدیع ترکیب فضل و رحمت است. این دو در کنار هم یک جاهایی آمده که خود این هم یک جلوه خاصی دارد. خلاصه کلام از جلسه گذشته ما این شد که فضل در واقع احسان ابتدایی است. فضل خوان گستردهای است که مبتنی بر هیچ نوع استعداد و استحقاقی نیست.
خدای متعال ذوفضل است و از این زیادتیِ کرم و احسان و لطفش بندگان خودش را بهرهمند کرده، حالا به انواع و اقسامش؛ مادی، معنوی، ظاهری، باطنی، دنیای، آخرتی، علمی، اخلاقی، یعنی دیگر هیچ مرزی نمیشناسد، فضل پروردگار متعال است. مدعی هم در برابرش وجود ندارد. چون غنی مطلق است، کریم علی الاطلاق است، باسط الیدین بالفضل و الرحمة است، دستش هم گشوده است، بنابراین مدعی وجود ندارد. به هر کسی بخواهد بدهد میدهد. مگر مدعیای وجود دارد؟ چون بحث استحقاقی این وسط نیست، کسی از خدای متعال طلبی ندارد که. این رایگان است، مجاناً از فضل خودش و این سفره بیکران فضل و انعام و احسان خودش بندگان خودش را بهرهمند کرده و دعوت هم کرده «و ابتغوا من فضله» بروید بهرهمند بشوید، هرچقدر میخواهید بفرمایید. سفره را انداخته، دعوت هم کرده، کریم هم هست.
مراتب و مصادیق فضلِ پروردگار متعال
پس این معنای فضل است. حالا مراتب دارد، اینهایی که خواستند فضل را در قرآن کریم معنا کنند گیر افتادند، نکتهاش هم این است که نمیشود از طریق مصادیق فضل را معنا کنید، خیلی مصادیق آن متنوع است، از هر طرف میروند یک نمونه دیگری را باز با آن مواجه میشوند. لذا همان عنوان عمومی خاطر مبارکتان باشد؛ احسان ابتدایی، این میشود فضل. آن وقت دیگر شامل همه آن مصادیق میشود، یک جا میبینید صحبت از فضل است، منظور اسلام است. یک جا میبینید صحبت از فضل است، میبینید منظور هدایت است. یک جا میبینید سخن از فضل است، منظور ولایت است. یک جا سخن از فضل است، شخص پیغمبر اکرم است. یک جا سخن از فضل است، امیرالمؤمنین است. یک جا سخن از فضل است، حضرت صدیقه طاهره است، جالب است اینهایی که به شما میگویم همه در مصادیق روایی آمده. یک جا سخن از فضل است، منظور علم است، یک جا سخن از فضل است، منظور همین مواهب زندگی مادی است. انواع و اقسامش هست، بنابراین همان معنای اصلی را باید بگیریم، همه این بخشها را در برمیگیرد. مراتبش متفاوت است.
«يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ»[2] به هر کسی که خدای متعال بخواهد میدهد و این هم فضلش است، از اعظم و اکبر فضل خودش که بهرهمند کرده به شخص اول است که فرمود فضل من در باره تو عظیم است، یک جا هم فرمود کبیر است. و میآید دیگر تا سایر مردمان و خلق خدای متعال و حتی اشخاصی که اصلاً نه خدا را میشناسند نه بندگی او را انجام میدهند، بلکه معصیت او را هم مرتکب میشوند اینها هم از این خوان فضل الهی یک نصیبی دارند. از این رزق بینصیب نیستند، این قدر گسترده و متنوع آنها هم دارند بهرهمند میشوند.
ترکیب فضل و رحمت در جمله شرطیه
اما نکتهای که این جلسه خواستم روی آن یک تأکیدی کنم این ترکیب فضل و رحمت با جمله شرطیه است که در قرآن کریم آمده. اصل آن مربوط میشود به سوره مبارکه نور ولی غیر از سوره نور هم باز نمونهای داریم. مثلاً در سوره مبارکه بقره یک نمونه داریم. در مجموع در قرآن کریم شش مورد است که پنج مورد آن در سوره نور است، یک موردش هم در سوره مبارکه بقره است. عنوانش هم این است «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ...»[3]. در باره خود پیغمبر اکرم هم یک بار آمده «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ»[4] لذا آن یک مورد را هم ما جداگانه باید به آن توجه داشته باشیم.
«وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» این جمله شرطیه از مواردی است که گاهی با جزاء آمده گاهی هم جزای آن ذکر نشده، همینطور بین زمین و آسمان جزایش رها شده در اختیار خود مخاطب قرار گرفته. مثلاً یک جا میفرماید «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ»[5] این جوابش آمده. یعنی اگر فضل و رحمت خدای متعال نبود همه شما در خسارت محض بودید. یا مثلاً فرض بفرمایید «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً»[6] اگر فضل و رحمت خدا نبود همه شما افتاده بودید دنبال شیطان، شیطان همه شما را برده بود. یک جای دیگر میفرماید «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ»[7] یعنی گرفتار عذاب عظیم میشدید از خدای متعال. یک جای دیگر میفرماید «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً...»[8] هیچ کس از شما تزکیه نمیشد. یک جاهایی هم نه، «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكيمٌ»[9] این جوابش را گذاشته در اختیار شما که این جواب شرط نیامده «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكيمٌ» آیه 20 هم این است «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحيمٌ» دیگر مثل آن موارد قبلی نیست که جزای شرط هم آمده که اگر فضل و رحمت خدا نبود چه میشد، شما گمراه میشدید، خسارتزده بودید، هدایت نمیشدید، دنبال شیطان راه میافتادید، این جا نمیگوید «وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكيمٌ»، «وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحيمٌ». این جا به نظرم میآید در این ترکیب «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» معنای فضل بهتر فهمیده میشود.
نسبت فضل و رحمت
قبل از این که این جمله را من تکمیل کنم این ترکیب را یک اشارهای بکنم. این کلمه فضل و رحمت البته منحصر به اینها نیست، منحصر به این جا نیست، به این آیاتی که الان برای شما خواندم که به صورت شرطیه آمده «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» که این ترکیب فضل و رحمت، جاهای دیگر هم این هست، نمونههای دیگر هم دارد. این ترکیب محل سؤال شده که پس وقتی میگوید فضل و رحمت، این رحمت این جا یعنی چه؟ و نسبت اینها با همدیگر یعنی چه؟ میشود اینطور جمعبندی کرد که فضل یک معنای وسیعتر و عمومیتری دارد، رحمت یک معنای خاصی دارد. یعنی این جا در این ترکیب رحمت اخص از فضل است. حالا مثلاً بعضیها خواستند بگویند فضل آن عنایات ظاهریه الهیه است، رحمت آن عنایات باطنیه است. خب این را هم بگوییم باز میشود خاص. بعضیها میگویند که فضل آغاز لطف خدا است، رحمت دوام و بقاء لطف الهی است. قشنگ است، باز هم به همین معنا است.
فضل، پیامبر اعظم است و رحمت، امیرالمؤمنین (صلواتاللهوسلامهعلیهماجمعین)
«وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» یعنی مثلاً آن استمرار و دوامش به اینها است. و جالب است روایاتی داریم که مصداق خواسته به ما بگوید، مصداق خاص که خیلی دلبری میکند. مثلاً یک روایت از زراره نقل شده، در آن روایات دارد که منظور از فضل پیامبر اعظم است و مقصود از رحمت علی بن ابیطالب (صلواتاللهوسلامهعلیهماجمعین) است. روایات دیگری هم داریم که مثلاً میگوید فضل پیامبر اعظم است، رحمت ائمه هدی (علیهمالسلام) هستند، تعمیم میدهد.
یک روایتی هم داریم که میگوید فضل علی بن ابیطالب است، رحمت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهما) است. اینها روایات تأویلی قرآنی است، یعنی کشف از آن حقیقت آیه و بیان مصداق ویژه است، در این جور روایات که در ذیل بعضی از آیات کریمه قرآنی است.
این همان است که گفت «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه؛ اسرار قرآن نزد کسانی است که قرآن به آنها وحی شده، به آنها خطاب اختصاصی دارد» یعنی از بیت الوحی میشود دریافت مقاصد الوحی را، حقایق وحی را از خانه وحی میشود استفاده کرد، دیگران چه خبر دارند. چه دارند آن که اشتر میچراند، چه میدانستند دیگران، علی میدانست قرآن دارد چه میگوید. ولی گفت میان عاشق و معشوق رمزی است، اسرار آن جاست، آن دیگران چه خبر دارند.
معنای عام و خاص ظهور
یک شوق غیرقابل توصیفی، یک شوق زائد الوصفی در دل اهل معرفت هست برای تشرف به محضر قرآن ناطق برای دریافت اسرار و لطائف و حقایق قرآنی که به ما وعده دادند در ظهور موفورالسرور ولیاللهالاعظم (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) است که تازه قرآن رونمایی میشود، وَالا تا آن وقت اصلاً بخش اعظمی از حقایق قرآنی ناشناخته است. ولی آن دستی که حضرت میکشد به سر بشریت، آن کمال عقلی که پیدا میشود، زمینهای که برای دریافت فراهم میشود که میدانید حالت یک تحول است، یک انقلاب الهی است، در مقدم حضرت ولیاللهالاعظم و در آستانه ظهور اتفاق میافتد و بعد اصلیترین قضیهای که در آن جا رخ میدهد عبارت است از این که این حقایق در دسترس بشریت قرار میگیرد. باقی آن با ظهور به بشریت میرسد. لذا اشتیاق به تشرف به محضر حضرت ولیاللهالاعظم (ارواحنافداه) اگرچه به خاطر گسترش عدل است، اگرچه به خاطر اقامه قسط است، این معنای عامش است، یعنی عموم بشریت اشتیاقشان برای ظهور، اشتیاق برای درک عدالت است، که در روایات هم اینطور گفته میشود که خدای متعال به واسطه وجود نازنین حضرت ولیاللهالاعظم (ارواحنافداه) طعم عدالت کلی را به همه بشریت میچشاند. این آن معنای عام است.
اما معنای خاص این است که گفت «يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً»[10] یعنی وقتی آن حقیقت بندگی خدای متعال روی زمین جلوه میکند که آن حقیقت بندگی در پرتو گسترش معرفت توحیدی است و این باب معرفت به وسیله حضرت ولیاللهالاعظم (ارواحنافداه) است که گشوده میشود، لذا خواص آن معنای اول مربوط به همه است. اما خواص به دنبال قرآن ناطق هستند برای ورود به ابواب معرفة الله برای این که پردهها را کنار بزند که حالا یک گوشهاش به من و شما میگوید که «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ»[11] یا این جایی که میگوید «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ»[12].
پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیه) تجسم عینی فضل است
فرمود فضل پیامبر اعظم است، رحمت امیرالمؤمنین است. چه کسی میتواند این حرفها را بزند؟ این فقط از آن خانه شنیده میشود، دیگران هم اگر بگویند مسموع نیست. چیزی بگویند قابل توجه نیست، دارد از آن خانه شنیده میشود که بیت الوحی است و فرمود «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» یعنی تمثلش، عینتش، آن تجسم عینیاش به تمام ظرفیتش، فضل میشود پیامبر اعظم که تمام هستی را نورانیت او در بر گرفته و همه سر سفره او نشستند در تمام عوالم؛ عوالم شناخته و ناشناخته و ظاهری و باطنی. یعنی همه آن چیزی که در تعبیر قرآنی هست که خیلی معنای وسیعی است که میگویید «الحمدلله رب العالمین». «العالمین» به تمام معنایش سر این سفره نشسته یعنی سفرهدار آن پیامبر اعظم است. و آن کسی که از این سفره فضل عام برداشتهای خاص و عنایات خاص و سفرههای اختصاصی را برای اهلش پهن میکند علی بن ابیطالب (علیهالصلوةوالسلام) است. این ساقی است. آن کوثر این هم ساقی. که بعد هم شما در این قطعه پایانی دعای ندبه میگویید «وَ اسْقِنَا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ [صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] بِكَأْسِهِ وَ بِيَدِهِ رَيّاً رَوِيّاً هَنِيئاً سَائِغاً لَا ظَمَأَ بَعْدَهُ» آن را توقع میکنید، یک چنین جام گوارایی، آب حیاتی را تمنا میکنید. این ساقی علی بن ابیطالب (علیهالصلوةوالسلام) است. لذا ولایت باطن نبوت است و امتداد و بقاء و آن جلوه نهاییاش است. اینها در کنار هم است. «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» این هم کاملاً با آن معانی که فضل و رحمت در قرآن کریم دارد هماهنگ است.
چشم امید به فیض عام الهی
حالا این ترکیب بدیع فضل و رحمت این جا میآید ریخته میشود در یک قالب. قالب این است «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» اگر فضل و رحمت خدای متعال در باره شما نبود چه میشد؟ این ترکیب یک بیان ناب ناب ناب توحیدی است. یعنی چشم امیدتان فقط و فقط و فقط به فضل و رحمت خداوند متعال باشد؛ والسلام. چشم امیدتان به فیض عام الهی باشد، چشم امیدتان به احسان ابتدایی حق باشد، به امتداد لطف و رحمتش، دنیایی، آخرتی، به چیز دیگری دلبستگی نداشته باشید، معنایش این است. میخواهد کلاً شما را ببرد به منزل یأس از ماسوی الله تبارک و تعالی. میبرد به آن مرحله، این «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» این است. میبرد به منزل یأس. یعنی شما هیچ چشم امیدی به غیر نداشته باشید که این غیر یک جا این است که تو راه افتادی یک چند قدم برداشتی؛ نمازی، روزهای، تلاوتی، رفتی جلوتر یک خرده سحری، از فعالیتهای اجتماعی، خدمات، جهاد، جبهه، جنگ، خدمت به خلق، اینها کمکم برای شما میدانش انجام شده. آیا سالک سرسوزنی میتواند به این قدمی که خودش در پیشگاه خدای متعال برداشت تکیه کند؟ این آیه میآید یک خط قرمز درشت میکشد روی کل، قله این آیه هم این است «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرين»[13] «لکنتم» یعنی کی؟ یعنی همه شما بدون استثناء میروید در زمره خسارتزدهها، یعنی از رابحین و از مفلحین نیستید، همه شما جزو این جماعت خاسرین محسوب میشوید. آن کسی که دست شما را میگیرد فضل پروردگار و رحمتش است، این است که دست شما را میگیرد، کسی نیفتد به وادی منم منم و تکیه نکند روی توان و استعداد خودش، عبادت خودش، سحرخیزی خودش که میدانید در باره مؤمنین و سالکین آن چیزی که اینها را زمین میزند عُجب است که من یک وقتی ذیل باب دعای هشتم این را برای شما یک مقدار توضیح دادیم، این مسئله عُجب «وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا».
«عُجب» سالک را زمینگیر میکند
انسان گاهی یک حرفهایی میزند بعد باید برود بنشیند برای این حرفی که گفته مدتها استغفار کند. «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»[14] این را یوسف (علیهالسلام) گفت، قرآن کریم هم امضاء کرد. وقتی یوسف میگوید «و ما أبرئ نفسی» تکلیف بقیه معلوم است «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» چه سوئی بالاتر از شرک بالله تبارک و تعالی است و این شرک جلوههایی دارد. برای هر کسی متناسب با رتبه خودش است.
بابا منت میگذارند، در روی ما ایستاده منت میگذارد، میگوید من یک زمانی جبهه بودم. بخورد توی کمرت آن جبهه بودنت. میخواستم هزار سال نباشی، جبهه بودی؟ جبهه چه کار میکردی!؟ حالا مثالش را عرض کردم. یکی این جوری است، یکی احساس میکند که حالا یک خرده سحر گیرش آمده یک حالی داشته، مثلاً ما هستیم که وقتی شبها دست به آسمان برمیداریم عذاب از زندگی مؤمنین برداشته میشود. اگر من فلان کار علمی را نکرده بودم، اگر من فلان تصمیم را نگرفته بودم، اگر ما چه نکرده بودیم، چه میشد. این آیه میگوید همهتان هیچ و پوچ هستید. «لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرين»، «لَمَسَّكُمْ فيما أَفَضْتُمْ فيهِ عَذابٌ عَظيمٌ»[15].
خیال همه سالکین را تا قیام قیامت این آیه کریمه راحت کرد فرمود «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً»[16] که آن «إِلاَّ قَليلاً» هم باز آنهایی است که خدای متعال دستشان را گرفته، از این بالاتر این است، این آیه است که فرمود «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى...»[17] دیگر از این واضحتر «ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً» الله اکبر. واقعاً دیگر خدای متعال به چه زبانی بگوید «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» اگر فضل خدای متعال و رحمتش در باره شما نبود «ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً» احدی از شما ابداً تزکیه نمیشد. «ما زکی» دیگر از این واضحتر، «أبداً من أحدٍ» تعبیرها را ببینید «ما زکی منکم»، «منکم» یعنی همهتان «من أحدٍ أبداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ» خودش اگر بخواهد دست کسی را بگیرد. «یزکی من یشاء» وَالا انسان غفلت کند یک تراکم ظلماتی در یک بسته ظاهراً نورانی درون وجودش شکل میگیرد، یک شرک مستور که وقتی سر باز کند هیچی برای انسان باقی نمیگذارد. این مواظبت میخواهد.
آن که انسان را رها میکند این آیه است، این را باید درشت بنویسد بگذارد جلویش، آن وقت جلوی منم منم کردنها و ادعاها و... من فلان وقت گفتم، من این را فلان وقت فهمیدم، ما فلان تصمیم را گرفتیم، ما فلان کار را کردیم، ما فلان سیروسلوک را کردیم. اگر یک وقتی سخن از یک موفقیتی یک فتحی یک گشایشی شد، ذیل «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ»[18]، ذیل فضل و رحمت معنایش میکند. میگوید فضل خدای متعال شامل حال من شد، یعنی به این ترتیب منّت خدای متعال بر منِ مؤمن بیشتر از منّت خدای متعال بر آن شخص مثلاً کافر است، چون به او نعمت داده. این جا منّتش برای من بیشتر است چون نعمتش به من بیشتر است. «قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ...»[19] گفت «یمنون علیک اسلامهم» میآیند منت میگذارند. «قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ.... و لکن الله یمن علیکم بالایمان» خدای متعال به گردن شما منت گذاشته که از فضل و رحمتش شما را بهرهمند کرده.
فضل و رحمت الهی بر جامعه ما
وجود حضرت رضا (علیهالصلوةوالسلام) فضل و رحمت الهی است بر جامعه ما، به همین نسبت هم خواست خدای متعال و مطالبهاش از یک چنین جامعهای بیشتر است، چون وسعتان بیشتر است، وسعتان که بیشتر باشد تکلیفتان بیشتر است. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»[20] وسع ملت ایران از نظر ظاهری، از نظر باطنی بیشتر است، بنابراین تکلیفش هم به همین نسبت بیشتر است.
خشوع و خضوع در برابر فضل الهی
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود اگر شما یک وقت چشمت افتاد به یک کسی که گرفتار معصیت و این چیزها است، دلت برای او بسوزد، برای او مثلاً دعا کنی، کمکش کنی، بگوید چه کار میتوانم انجام بدهم که این نجات پیدا بکند. و همان جا باطناً حالت شکر برای تو پیدا بشود که من از فضل خدای متعال بهرهمند هستم، وَالا من وضعم بدتر از او بود. این فضل الهی شامل حال من شد، هدایت الهی شامل حال من شد. این جا باز انسان سرش میآید پایینتر، گردنفرازی ندارد. اینجا خشوع و خضوع بیشتر است و احساس بدهکاری بیشتر است.
سرّ حیات طیبه در مسئله عفت اجتماعی است
سوره مبارکه نور سوره فوقالعادهای است، اصلِ اصلِ اصلش به خاطر آیه نور که از اعاجیب آیات قرآنی است «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[21] که به همین اسم هم نامیده شده. و بعد تجلیگاه این نور «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ...»[22] آمده. یکی از مهمترین اسرار حیات طیبه در سوره مبارکه نور تفصیل داده شده و آن سرّ حیات طیبه اجتماعی مسئله عفت اجتماعی است. مسئله عفت است. بحث عفت را خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه نور پرداخت کرده، پردازش کرده، تفصیل داده، زمینههایش را گفته، بسترش را گفته، ملاحظاتش را گفته، حساسیتش را گفته، تضمینهایش را گفته، دقت کردید خیلی عجیب است.
اصلیترین مسئله در صیانت اجتماعی کنترل چشم است، بعد آن جا که سخن از عفت و حفاظت چشمی به میان میآید در واقع سخن از مسئله پوشش در محیط اجتماعی مطرح است و مسئله حجاب ما بهازای آن هست در سمت دیگر. هم برای مؤمنین هم برای مؤمنات با تفاوتی که در این جا هست، بعد دیگر میرود تا حتی عفت در افکار عمومی، در محیط اندیشه عمومی اجتماعی، تا وظایفی که مؤمنین در صیانت از عفت در زبانشان دارند. در این که حق ندارند اشاعه فحشاء کنند، ماجرای إفک را میآورد مفصل میپردازد. آن کسانی که دوست دارند مطالب زشت و فحشاء در جامعه منتشر بشود، نقلش میکنند، تکثیر میکنند، عکسش را منتشر میکنند، اینها را دائم تفصیل میدهند در جامعه؛ به قدری خدای متعال در این سوره از اینها ابراز نفرت میکند «إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ...»[23]. این سوره نور است که خیلی فوقالعاده است.
مسئله صیانت از عفت اجتماعی
پس یکی آیه نور، یکی هم طرح یکی از اصلیترین مؤلفههای حیات طیبه که عبارت است از مسئله عفت، عفت عمومی، عفت فکری، عفت لسانی. آن جا میگوید خب تو شنیدی، چرا میدان دادی که طرف این حرف را بزند؟ چرا مؤمنین وقتی دیدند یک کسی دارد در باره این چیزها حرف میزند (به تعبیر من) در دهنش نزدند؟ چرا از او شنیدید؟ چرا اجازه دادید ادامه بدهد؟ خیلی عجیب غیرتمندانه خدای متعال در این سوره در ارتباط با مسئله صیانت از عفت اجتماعی صحبت میکند که موضوع روز جامعه ما است، خدا به فریادمان برسد، به ما رحم کند. موضوع روز است، میبینید ابعاد تلاشهای شیطان را که میخواهد از این جهت نور ایمان را از جامعه ما ببرد.
اگر عفت برود پشت سرش ایمان میرود. عفت برود حیا میرود، حیا برود ایمان رفته. اگر عفت آسیب ببیند، حیا آسیب میبیند که یک امر باطنیتر و وسیعتری است. عفت بیشتر جنبه ظاهری دارد. فرمود حیا که از این در رفت ایمان پشت سرش مرخص است، رفته. لذا سرمایهگذاری شیطان در آلودهسازی زیست مؤمنین خیلی سرمایهگذاری وسیعی است و بسیار خطرناک است، این احساس خطری که مؤمنین دارند جدی است، حالا منتها نحوه مواجههاش، چگونه باید مسئله را علاج کرد، آن بحث دیگری است.
عمده آیات «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» در سوره نور آمده. این ترکیب عمدهاش در این سوره است که من برای شما خواندم و جان کلام هم این بود که «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً»، این ادامه آن آیه است که فرمود «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ...»[24] از گامهای شیطان یک وقت تبعیت نکنید. چون شیطان سیاست اضلالش و اغواء و گمراهیاش سیاست گام به گام است، یواش یواش میبرد، طوری که خود طرف هم متوجه نشده باشد.
خدای متعال را به حق اولیائش، به حق مقربان درگاهش سوگند میدهیم ما را همواره از فضل و رحمتش بهرهمند کند. دست ما را در این وادی پر از خطرات رها نکند. این جملهای که در دعای عرفه امام سجاد هست میگوید دستم را رها نکن، دستم را ول نکن، به خدا میگوید دستم را ول نکن. بگوییم خدایا ما را رها نکن، ما همیشه در محیط فضل و رحمت تو باشیم. حال توحید، زندگی موحدانه، اندیشههای توحیدی را در ما روز به روز قویتر بفرما. ارواح مطهر شهداء، امام راحل عظیمالشأن از ما راضی کن. از آن فضلت که به شهیدان کرامت کردی به ما هم کرامت بفرما. قسمت میدهیم به حق محمد و آل محمد برداشتها و بهرههای ویژه ما مخصوصاً از مغفرت خودت را در این فرصتهای پایانی ماه ذیقعده فراوان و فراوان قرار بده. مخصوصاً این قطعه از دعای صحیفه مبارکه سجادیه را که پایانبخش آن این بود «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ». در باره همه ما مستجاب بفرما. در باره همه حجاج بیتاللهالحرام مستجاب بفرما. موانع ظهور مرتفع بفرما. جلوه ویژه فضل و رحمت خودت در زمانه ما، وجود نازنین رهبر حکیم و عالیقدرمان را برای ما حفظ بفرما. ارواح مطهر گذشتگانتان، شهداء، امام راحل، همه را با صلواتی و فاتحهای شاد بفرمایید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»
[1] آیه 15 سوره مبارکه فاطر
[2] آیه 105 سوره مبارکه بقره
[3] آیه 10 سوره مبارکه نور
[4] آیه 112 سوره مبارکه نساء
[5] آیه 64 سوره مبارکه بقره
[6] آیه 83 سوره مبارکه نساء
[7] آیه 14 سوره مبارکه نور
[8] آیه 21 سوره مبارکه نور
[9] آیه 10 سوره مبارکه نور
[10] آیه 55 سوره مبارکه نور
[11] آیه 58 سوره مبارکه یونس
[12] آیه 10 سوره مبارکه نور
[13] آیه 64 سوره مبارکه بقره
[14] آیه 53 سوره مبارکه یوسف
[15] آیه 14 سوره مبارکه نور
[16] آیه 83 سوره مبارکه نساء
[17] آیه 21 سوره مبارکه نور
[18] آیه 17 سوره مبارکه انفال
[19] آیه 17 سوره مبارکه حجرات
[20] آیه 286 سوره مبارکه بقره
[21] آیه 35 سوره مبارکه نور
[22] آیه 36 سوره مبارکه نور
[23] آیه 19 سوره مبارکه نور
[24] آیه 21 سوره مبارکه نور