متن بیست‌و‌هفتمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان برادران ۱۴۰۲/۰۷/۲۹ 1402/7/29


پیوند های مرتبط »

متن بیست‌و‌هفتمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان برادران ۱۴۰۲/۰۷/۲۹
به لطف پروردگار متعال در این بخش از نامه‌ی سی و یکم که سیزده مطلب اساسی مورد تأکید امیرالمؤمنین (علیه‌الصلاةوالسلام) قرار گرفته است، رسیدیم به نکته‌ی نهم که جلسه‌ی گذشته مقداری در اطراف آن صحبت کردیم و آن هم عبارت بود از موضوع حیاتی دین‌شناسی «و تفقه فی الدین».

«وَ تَفَقَّهْ فِي الدِّينِ وَ عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُرُ فِي الْحَقِّ وَ أَلْجِئْ نَفْسَكَ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا إِلَى إِلَهِكَ فَإِنَّكَ تُلْجِئُهَا إِلَى كَهْفٍ حَرِيزٍ وَ مَانِعٍ عَزِيزٍ وَ أَخْلِصْ فِي الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ فَإِنَّ بِيَدِهِ الْعَطَاءَ وَ الْحِرْمَانَ وَ أَكْثِرِ الِاسْتِخَارَةَ».[1]

به لطف پروردگار متعال در این بخش از نامه‌ی سی و یکم که سیزده مطلب اساسی مورد تأکید امیرالمؤمنین (علیه‌الصلاةوالسلام) قرار گرفته است، رسیدیم به نکته‌ی نهم که جلسه‌ی گذشته مقداری در اطراف آن صحبت کردیم و آن هم عبارت بود از موضوع حیاتی دین‌شناسی «و تفقه فی الدین».

 

آثار و برکات طوفان‌الاقصی

شرایطی که اکنون در جبهه‌ی مقاومت در آن قرار گرفتیم، از هرجهت یک شرایط استثنائی است. یعنی از جهت پیروزی و آن اتفاق بسیار باعظمت و شگفت‌انگیزی که افتاد و حضرت آقا فرمودند دیگر بعد از این جریان، اسرائیل دیگر آن اسرائیل قبلی نیست و این‌که سازمان رژیم صهیونیستی بهم ریخته و این‌که ضربه‌ای که خورده به‌هیچ‌وجه قابل ترمیم نیست. این مطلبی بود که بحمدالله اتفاق افتاده و هم‌چنان هرچه انسان به آن فکر می‌کند بیشتر حیرت می‌کند. مطلب دوم عبارت است از جنایت‌هایی که رژیم صهیونیستی بعد از عملیات طوفان الاقصی در این ایام انجام داده است. مجموعه‌ی عملیاتی که رژیم صهیونیستی داشته است، همه از سر استیصال و انفعال است و تا به حال هیچ‌کدام به‌هیچ‌وجه نتوانسته به حوزه‌ی عامل در جریان مقاومت ضربه بزند. می‌شود گفت با این کاری که این‌ها در بیمارستان انجام دادند، نصاب کل معادلات را در رویارویی‌هایی که تا به حال بین ملت‌ها بوده را جابه‌جا کردند. تقریباً از همه‌ی خطوط قرمزی که گاهی این گوشه و کنار هست عبور کردند، یعنی هیچی باقی نگذاشتند.

دو اتفاق دارد کاملاً خودش را نشان می‌دهد، یکی صبوری و مقاومت یک ملت است در برابر یک چنین رفتارهای وحشیانه‌ای که بیننا و بین‌الله برایش هیچ اسمی نمی‌توانیم پیدا بکنیم، حقیقتاً دارد مقاومت می‌کند و ایستاده است. این خیلی چیز شگفت‌انگیزی است و حقیقتاً مثال زدنی است. شما در محور مقاومت تفرقه، اختلاف، که مثلاً مردم چند قطبی بشوند به‌هیچ‌توجه نمی‌بینید. یک‌پارچه در حوزه‌ی مقاومت حضور دارند که این هم باز از شگفتی‌های ماجراست. برغم این رفتارهایی که از ناحیه‌ی دشمن دارد دیده می‌شود.

طرف دیگر مسئله عبارت است از یک بیداریِ گسترده‌ای که در سطح بین‌الملل دارد اتفاق می‌افتد. بعد از آن عملیات بزرگ، این رفتارهای وحشیانه و بعد هم آن مقاومت ملت فلسطین، سرجمع یک نوع توجه و تذکر و بیداری‌ای را در سطح بین‌الملل در گروه‌های مختلف دارد بوجود می‌آورد که این هم از برکات این ایستادگی و صبری است که ملت فلسطین دارند انجام می‌دهند. مشاهده می‌فرمایید که آفاق آن دیگر تقریباً‌ همه‌ی جهان را در برگرفته است، وحدتی که بوجود آورده بین مسلمان‌ها، بین ‌آزادگان جهان و به صورت حیرت‌انگیزی از واقعیت رژیم صهیونیستی و عقبه‌ی استکباری‌اش پرده‌برداری کرده است و واقعیت‌ها را تا حد زیادی نشان داده است. این هم یک اتفاق بزرگ دیگری است که اکنون افتاده و شما دارید مشاهده می‌فرمایید.

مطلب دیگر که باز این هم از اوج وقاحت است، این جریان غربی ‌آمریکا اروپایی است که می‌بینید وقیح‌تر از خود صهیونیست‌ها دیگر این‌ها هستند که همه‌جور امکانات و ظرفیت‌های خودشان را، اعم از مادی و معنوی و تبلیغی و هرچه که توانستند برداشتند آوردند به میدان تا دفاع کنند. عملاً آن‌چه که دارد اکنون در صحنه‌ی فلسطین اتفاق می‌افتد کارگزاری مباشر آمریکایی‌هاست. سیستم‌ خود صهیونیست‌ها بهم ریخته است، آقا هم فرمودند، این سیاست‌گذاری‌ها و تنظیم‌گری‌ها و پشتیبانی‌های ویژه، اکنون عمدتاً دارد از این ناحیه اتفاق می‌افتد و البته آمریکایی‌ها هستند، انگلیسی‌ها هستند، آلمانی‌ها هستند، فرانسه هست، یعنی به نوعی عملاً جنگ حالت بین‌المللی پیدا کرده است.

یک طرف جبهه‌ی مقاومت است، با محوریت فلسطین، با همان گستردگیِ خاصی که دارد و یک طرف هم جبهه‌ی استکبار جهانی است که خیلی عیان به میدان آمده است. دیدید که رئیس جمهورِ به قول حضرت آقا بی‌حواسِ آمریکا رسماً بلند شد رفت آن‌جا دوباره تجدید پیمان کرد. اگر چه از این طرف هم یک مقدار پشت این‌ها را خالی می‌کنند، همین که مثلاً اجازه ندادند این‌ها وارد آن عملیات زمینی بشوند. این هم خودش یک قصه‌ی دیگری هست که به نظر می‌رسد این نقطه‌ای است که این‌ها با همدیگر اشتراک دارند، منتها خب آن‌‌ها ادعای‌شان این است که ما مثلاً کأنّ آمادگی ورود به این صحنه‌ی عملیاتی را داریم، این‌ها فعلاً نظرشان متفاوت است و نهایتاً آرزویی که جبهه‌ی مقاومت دارد که این‌ها وارد درگیری زمینی بشوند. فعلاً این وسط باقی مانده و این‌ها وارد نشدند. چون هزینه‌ی ورود زمینی برای آمریکا‌یی‌ها و جریان استکباری خیلی سنگین است و البته می‌تواند یک افق‌های تازه‌ای را هم باز کند. حالا تا ببینیم خدا چه می‌خواهد.

 

تبیین و تحریر جریان مقاومت

اما آن‌چه که مربوط به خود ماها می‌شود و خوب است در این جلسات هم یادآوری بشود این است که باید از ماجرای کنونی بهره‌های عمیقی برداریم. البته خوشبختانه اکنون همین جلساتی که در شهرها، در استان‌ها، به صورت خودجوش شکل می‌گیرد، حالت اعتراض، ابراز علاقه برای این‌که مثلاً ما می‌خواهیم برویم دفاع کنیم، اتفاقات بسیار خوبی است، این را باید هم‌چنان دامن زد، دوستان ما هم در اتحادیه در سراسر کشور هرکدام توانستند در این زمینه حضور فعال داشته باشند، حتی جا دارد بتوانند تجمع‌های خاص دانش‌آموزی شکل بدهند. حالا خوشبختانه دانشجویی در این زمینه یک مقدار پیشگام هم بود که خوب بود. باید این را هم ان‌شاءالله عزیزان دست کم نگیرند.

این یک فصل مسئله‌ است. فصل دیگر قضیه عبارت است از آن جنبه‌ی شناختی مسئله که این چیزی است که اکنون این فرصت را کاملاً فراهم کرده است. آن‌چه که رخ داده و اکنون به‌صورت بسیار برجسته با ویژگی‌های خاص و منحصربفرد خودش وسط محیط افکار عمومی حاضر است، به نظرم این امکان را فراهم کرده که ما هم معارف مقاومت، معارف فلسطین، بحث‌های اساسی‌ای که در این زمینه داریم، رونمایی از واقعیت‌های جریان استکبار، لیبرال دموکراسی، عمق‌یابی از آن قضایا، اکنون برای تبیین و تحریر آن فرصت خیلی خوبی است.

دشمن در این بخش بیکار ننشسته، عملیات‌شان خیلی سنگین است. وقتی هم که می‌گوییم دشمن، درواقع به تعبیر حضرت آقا آن مستضعفین جهنمی دیگر وسط میدان هستند، یعنی همین دنباله‌های جریان کفر که اسمش هست نفاق، این‌ها فعال هستند، عوامل‌شان فعال هستند، قلم‌های‌شان زهرآگین است، فعال است، در فضای مجازی به‌صورت گسترده دارند کار می‌کنند، در محیط‌های دیگر هم به همین ترتیب است.

در مجموع آن‌چه که اکنون دارد اتفاق می‌افتد اگر مراقبت کافی نشود می‌تواند شبهه‌‌انگیزی‌ها و سؤالاتی را مطرح سازد و بالاخره هم آسیب بزند و هم این فرصت را تا حد زیادی از دست ما بگیرد. لذا یک‌وقت ما با آن مواجهه‌ی خیلی سطحی‌ای نداشته باشیم، مواجهه‌ی سطحی این است که یک جمله انداختند سر زبان‌ها و در مغز مردم و بچه‌ها دارند دائماً این را تکثیر هم می‌کنند که چرا این‌ها شروع کردند؟ یعنی هرچه که دارد این طرف اتفاق می‌افتد این علامت سؤال را گذاشتند بالای سر آن که چرا این‌ها شروع کردند؟ همین یک کلمه کاملاً معادلات را به‌لحاظ شناختی برعکس خواهد کرد. کاملاً ذهنیت را مخدوش می‌کند. از این جهت می‌گویند ما ناراحت هستیم.

اما کی شروع کرد؟ درحالی که این‌ها هیچ عقبه را اصلاً به آن توجه ندارند، سرّش هم این است که بچه‌های ما اصلاً اهل مطالعه نیستند، سوابق در ذهن‌شان فعال نیست، این چیزها وقتی که وارد می‌شود یک‌دفعه کار خودش را انجام می‌دهد. یا سر همین ماجرای بیمارستان یادتان هست بلافاصله این‌ها یک کلمه انداختند که کار خودشان است، خب همین کلمه‌ی کار خودشان است چیزی بود که ما با گوش خودمان شنیدیم، در همین سفر کرمانشاه از همین افراد معمولی چند نفر داشتند با هم صحبت می‌کردند، افرادی که اطراف ماها بودند، نه این‌که مثلاً در خیابان و این‌ها، داشتند با هم صحبت می‌کردند بعد یکی‌شان می‌گفت ‌آره می‌گویند که کار خودشان است، مثلاً اشتباهی افتاده آن‌جا، اشتباهی زدند، ببینید این‌ها است که یک دفعه می‌بینید اصلاً ماجرا از یک جای دیگری سردرمی‌آورد. نباید این قضایا را دست کم گرفت.

 

تشکیل قرارگاه برای شبه‌زدایی و رونمایی از واقعیت‌ها

بنابراین دو نکته را من خواهش می‌کنم عزیزان دست کم نگریند، مخصوصاً شبکه‌ی مربیان ما، پشتیبان ما، حالا بعد امتدادهای‌مان، فارغ‌التحصیل‌های‌مان، بعد هم خود شبکه‌ی دانش‌آموزیِ ما، به عنوان هنگ انقلاب و آن سنگرهای فکری و فرهنگیِ وسطِ میدان، در مدرسه‌ها و امثال این‌ها و فراتر از مدرسه، در محیط‌های پیرامونی، این دو نکته را ما دست‌کم نگیریم. یک: فرصتی که فراهم شده برای این‌که به لطف پروردگار متعال ما مقاصد انقلاب اسلامی را در این حوزه با قوّت پیش ببریم. یعنی کاری که چه‌بسا ما چقدر باید زحمت می‌کشیدیم که بتوانیم معرفی کنیم، قضایا را تبیین کنیم، دشمن‌شناسیِ بچه‌ها را تقویت کنیم، اکنون این زمینه فراهم است.

نکته‌ی دوم هم از تهدیدها غافل نباشیم. وسط این ماجرا همین‌طور که طرف مقابل دارد کار می‌کند، دیدید که این امتدادها و خط نفوذ هم به‌شدت فعال هستند. مثلاً در این قضایا شما یک‌دفعه می‌بینید در همین تهران به‌مناسبت فوت آقای مهرجویی شعار نه غزه نه لبنان داده می‌شود، این چیز آسانی است؟ البته آن خانم رفته آن بالا خب احساساتی شده و به مناسبت اشاره‌ای هم به این ماجرا کرده و اعلام این‌که حاضریم برویم مثلاً با این‌ها بجنگیم. یک‌دفعه شروع می‌کنند به هو کردن و مسخره کردن، آن‌که از جنس خودشان هم هست، بعد هم یک‌دفعه شروع کنند به سر دادن آن شعار سخیف. طرف خیلی پرروتر از این حرف‌ها است، این جماعت خیلی رودارتر از این‌ها هستند که وسط این قضایا بیاید شروع کند آن شعار سخیف را بدهد. حالا این شعار را یک‌وقت کنار فتنه‌ی 88 در فلان و مثلاً یک روز قدس در شرایط طبیعی می‌دادند، آن‌جا یک مقدار قابل تحمل بود. اکنون در این موقعیت که همه‌ی دنیا سروصدا است، از اروپا و از آمریکا و از همه‌ی آزاده‌های جهان، همه‌ی انسان‌هایی که فطرت‌شان سالم است، همه دارند در این ماجرا از خودشان واکنش نشان می‌دهند. یک واکنش در ام القری، در تهران ما، یک چنین جماعتی شروع کنند یک چنین رفتاری را داشته باشند. این‌ها حرف می‌زند، می‌گوید خبرهایی هست، بعد هم تحلیل‌هایی که در این روزنامه‌ها دارند می‌نویسند، در بعضی از این سایت‌هایی که پشتیبان این روزنامه‌ها هستند.

خواهش می‌کنم دوستان آن چیزی که دارد اتفاق می‌افتد را دست کم نگیرند، مخصوصاً در فضای مجازی دارد الان از آن طرف هم با سرعت منتشر می‌شود و روی این چیزها کار می‌کنند، سؤالاتی که مطرح می‌کنند، دوباره مثل همان قبل‌ها که هروقت ماجرای فلسطین مطرح می‌شد این سری سؤالات و نکته‌ها و این‌ها را مطرح می کردند، این‌بار خیلی به‌روزتر و جدی‌تر دارند این حرف‌ها را مطرح می‌‌کنند. لذا خواهش من از عزیزان این است که واقعاً این مسئله را جدی بگیرند. حتماً همه شما در استان‌ها این برنامه‌ها را دارید، رفقا هم پیگیری کنند، حتماً نیاز به یک قرارگاه فوری دارید، اگر نیست فوراً باید تشکیل بشود، سازماندهی شبکه‌ای داشته باشیم.

یکی از این طرف رصد سؤالات به‌روز، به لحظه، سؤالات، شبهات، مثلاً الان در بچه‌ها چه نکته‌ای مطرح است، جواب‌های فوری و بعد تکثیر پاسخ‌ها به زبان خود بچه‌ها، به زبان‌های مختلف، به زبان هنر، از آن به شکل‌های مختلفی ساخته بشود و در شبکه منتشر بشود و بعد به‌وسیله‌ی بچه‌ها کاملاً این در محیط‌های دانش‌آموزی به شکل‌های مختلف و متنوع منتشر و پخش بشود. این را ما دست کم نگیریم. ببینیم که از این طرف سؤالات بیاید و از این طرف هم سریع پاسخ‌های مناسب، قاطع، جمع‌وجور، دانش‌آموزپسند آماده بشود و در محیط افکار عمومیِ دانش‌آموزی ما این‌ها ان‌شاءالله منتشر بشود و در دسترس قرار بگیرد. پس این یک بخش است که به نظرم باید دائم رصد بشود و این اتفاق دنبال بشود.

 

نشر معارف فلسطین و مباحث تاریخ جبهه‌ی مقاومت

این کار عملیات ایجابی لازم دارد که همان بحث فرصت‌محوری است. نشر معارف فلسطین، تبیین مبانی، ارائه‌ی تحلیل‌های پخته، معرفیِ نظم جهانی. این ماجرای حق وتو واقعاً حق توحش است که دارد از بشریت مدرن گرفته می‌شود. خاک بر سر این روزگار و این نظم جهانی موجود و این سازمان ملل و این شورای امنیت که واقعاً به تمام معنای کلمه خجالت‌آور است، به تمام معنای کلمه حال بهم زن است. این باید برای بچه‌ها تبیین بشود. شما فکر می‌کنید همه این را می‌دانند؟ اصلاً بچه‌ها اهل مطالعه نیستند، اصلاً کاری به این حرف‌ها ندارند. یک جماعت زیادی از بچه‌های ما اصلاً کاری به این حرف‌ها ندارند، مسائل‌شان چیز دیگری است، دغدغه‌های‌شان در خانواده، در جای دیگر، آن‌که از طریق معلم، از طریق فلان به این‌ها تزریق می‌شود، اصلاً مسئله، مسئله‌ی چیز دیگری است.

بنابراین اکنون این‌ها وقت تبیین آن است. مثلاً شما ببینید در یک چنین وضعی چقدر وقیحانه یک قطعنامه‌ی خیلی مندرس که برزیل بود، کجا بود داده بود؟ که دیگر صدای روسیه درآمده که آقا این جوابگو نیست فلان نیست، همان قطعنامه را تحمل نمی‌کنند وتو می‌کنند. بعد اصلاً این حق وتو واقعاً چیست؟ بعد اصلاً شورای امنیت کشک است و اصلاً کلها کشک، اصلاً کل جریان سازمان ملل چیست؟ در دنیا چه خبر است؟ بعد این‌جاها است که آن بحث لزوم تحولات جهانی و تغییر این نظم حاکم که یک نظم استکباری است این از آن استخراج می‌شود، کلی از این مسائل تاریخی را اکنون می‌شود گفت، کلی از مباحث تاریخ جبهه‌ی مقاومت را اکنون می‌شود توضیح داد. جنایت‌های زنجیره‌ای که در فلسطین اتفاق افتاده و این‌ها متأسفانه در حافظه‌ها نیست، این‌ها را همین الان باید همه را مرور کرد.

اکنون بچه‌ها خیلی می‌توانند کار کنند و نمی‌کنند، الان آن خبری که باید باشد نیست. نمایشگاه بزنند، برنامه بگذارند. تبیین به ساعت است، به‌روز است، به‌روز تبیین می‌خواهد. یک‌جا نمایشگاهی است، یک‌جا با یک سرود است، یک‌جا با یک بیان است، یک‌جا با دعوت از یک استاد است، فهرست دارد، حالا هرکاری که می‌شود کرد، یک روزنامه‌ی دیواری است، یک ابداع است، یک ابتکار است. این بچه‌ها الان یک مقداری‌شان مشغول هستند، ولی اصلاً تناسب نداریم با اتفاقی که دارد می‌افتد و فرصتی که الان در اختیار ما هست. حالا شماها هم خیلی سهم دارید، عزیزانی که در جلسه‌ی ما هم هستند واقعاً سهم‌شان سهم بسیار جدی است، یک‌‌وقت دست کم نگیرند، از این فرصت خیلی خوب می‌شود به امید خدای متعال استفاده کرد. در هر صورت امیدواریم ان‌شاءالله خداوند تبارک و تعالی این وقایع را همه را به نفع جبهه‌ی حق، و ان‌شاءالله هم افول و هزیمت دشمنان اسلام و هم تقویت مؤمنین ان‌شاءالله قرار بدهد و جزء مقدمات و تمهیدات ظهور حضرت ولیّ عصر (ارواحنا‌فداه) باشد.

 

مصون ماندن از اعوجاج‌ها و انحراف‌ها با «تفقه»

در این فهرستی که ما داشتیم با هم صحبت می‌کردیم کاملاً ردّ پای آن نظریه‌ی تربیت حماسی را دارید مشاهده می‌کنید، یعنی آن‌چه که ما از اول هم گاهی خدمت دوستان یادآوری کردیم. امام (علیه‌السلام) هم مبانی‌اش را دارد می‌گوید هم بعضی از راهبردها را دارد این‌جا به‌خوبی مطرح می‌کند، بعضی از سیاست‌هایش را دارد کاملاً مطرح می‌کند. مخصوصاً در این جمله‌ی اخیر که فرمود «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَكُنْ مِنْ أَهْلِهِ، بَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِكَ، جَاهِدْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ لَا تَأْخُذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، خُضِ الْغَمَرَاتِ لِلْحَقِّ حَيْثُ كَانَ»[2]، تا رسیدیم به این عنوان «وَ تَفَقَّهْ فِي الدِّينِ» یعنی همه‌ی این جنس فعالیت‌ها وقتی می‌تواند هم به مقصد برساند هم دوام داشته باشد که مبتنی بر تفقه باشد، اگر مبتنی بر شناخت دین باشد، در یک دین‌شناسی قویمی استوار باشد این می‌تواند به هدف برسد، وَالا این حرکت‌ها نه دوام دارد و نه می‌تواند به‌صورت مستقیم و صحیحی بماند. هرآن، هم امکان خروج از صراط مستقیم و افتادن به دام اعوجاج‌‌ها و انحراف‌ها وجود دارد و هم این‌که اصلاً طرف دیگر ادامه ندهد، یا اصلاً در حرکتش کند بشود. «تفقه فی الدین» درواقع هم ناظر به مبارزه با خطر عمل‌زدگی است؛ عمل‌گرایی چیز خوبی است، عمل‌زدگی خطرناک است. عمل‌زدگی آن‌جایی است که شما حرکت کنش‌گری دارید ولی کنش‌گری‌های‌‌تان مبتنی بر شناخت و معرفت و عقبه‌ی ایمان و باور نیست، اینجا می‌شود عمل‌زدگی که متأسفانه خیلی به آن مبتلا هستیم. این‌ جایی است که عمق ندارد، لذا هم دوام پیدا نمی‌کند و هم در معرض انواع و اقسام اعوجاج‌ها، انحراف‌ها و احیاناً افراط‌ها و تفریط‌ها و امثال این‌ها است.

بنابراین این مسئله‌ی تفقه در دین که امام (علیه‌السلام) وسط میدان، وسط کنش‌گری، وسط دعوت به حضور و چالش، به میدان رفتن و اثر گذاشتن و این‌ها هست، ببینید تا ‌آن‌جا که بحث «خض الغمرات للحق» را می‌گوید، بالاتر از این می‌خواهیم؟ این خطرپذیری و به‌اصطلاح رفتن به مواجهه‌ی با خطرها و امثال این‌ها همه‌ی این‌ها را حضرت مطرح می‌کند، بعد وسط این قضایا یک‌باره شما را توجه می‌دهد به مسئله‌ی حیاتی که عبارت باشد از آن حوزه‌ی شناختی، معرفتی، آن هم نه یک شناخت و معرفت سطحی.

 

نگرش منظومه‌ای و عمیق به مسائل اعتقادی‌

یادتان هم باشد، کلمه‌ی تفقه وقتی که به عنوان تفقه در دین می‌آید که این‌جا عنوانش همین است «و تفقه فی الدین»، دو مسئله را به یاد ما می‌آورد، یک: نگاه کلان و منظومه‌ای، دو: نگاه عمیق. امام (علیه‌السلام) هردو را با این کلیدواژه‌ی «و تفقه فی الدین» دارد به ما یادآوری می‌کند.

بنابراین شما در مسائل اعتقادی‌تان نیازمند همین نگرش منظومه‌ای هستید، نیازمند آن نگاه عمیق هستید. لذا بحث‌های مرتبط با جهان‌بینیِ توحیدی که گمان می‌کنم جلسه‌ی گذشته اشاره کردم، شبیه آن کاری که علامه‌ی مطهری (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در همان مقدمه‌ی بر جهان‌بینی اسلامی انجام دادند، این کاملاً ضرورت خودش را نشان می‌دهد، این فوق‌العاده ضروری است، یعنی شما باید بتوانید نگرش منظومه‌ای به مباحث بنیادین داشته باشید. از همان چیزی که اصطلاحاً به آن می‌گوییم اصول عقائد و مباحث کلامی در این زمینه، یعنی از توحید شما بگیرید بروید دیگر تا معادشناسی، تا مباحث مربوط به وحی و نبوت، مباحث مربوط به امامت. البته جناب علامه مطهری (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) بر اساس یک درک بسیار دقیق و فنی و درست، از انسان‌شناسی شروع می‌‌کند و آن کتاب شریف انسان و ایمان و بعد هم دیگر حالا آن حلقات بعدی‌ای که ملاحظه فرمودید.

بنابراین منظورم این نگاه منظومه‌‌ای است و خب در عین حال نگاه مستدل و عمیق که کنارش مباحثه هست، استدلال هست، تطبیق هست، بعد به‌روز باشد، متناسب با مباحث معرفتی زمان باشد. یک بخش‌ دین همان محور عقائد است، یک بخش‌اش محور اخلاق است. شما در حوزه‌ی خودتان هم باز نیازمند نگرش منظومه‌ای و عمیق هستید که خیلی مورد نیاز است.

بر اساس این تشخیص یک زمانی یک مقدار این بحث‌ها را ذیل عنوان کلیدهای خوشبختی مباحثه‌ای برایش داشتیم. یک مقدار نگاه به حوزه‌ی اخلاق نگاه‌های متقاطع، پخش و بدون ارتباط با هم نباشد، بلکه نگرش منظومه‌ای باشد و نگاه نسبتاً جامعی باشد و در عین حال عمیق باشد. محور سوم هم حوزه‌ی اعمال است، در بخش حوزه‌ی اعمال هم همین‌طور است، یعنی آن بخشی که ما اصطلاحاً می‌گوییم حوزه‌ی فقه رایج و آن‌چه که مربوط به احکام است و خلاصه‌ی آن‌ها تحت عنوان مثلاً رساله‌های عملیه بین ماها شناخته شده است، آن‌جا هم باز همین‌طور، باز نگاه نسبتاً جامع به بخش‌های کاملاً مورد نیازی که حالا انسان در هر بخشی از شرایط سنی‌اش دارد.

 

زمینه‌سازی و دعوت نوجوانان به تفقه

این نگرش منظومه‌ای و نگاه عمیق متناسب با شرایط ذهنی و آمادگی‌های ذهنی بچه‌ها و شرایط سنی‌شان باید دائم تقویت بشود و برود جلو تا در امتداد خودش، هم جمال و سیمای دین در شکل کلان بر قلب و عقل این فرد تجلی کند و هم عمق داشته باشد. این کلمه‌ی «تفقه» این‌جا یادآوری همان عمق‌یابی است که پشت سر آن استدلال است، پشت سرش تفکر و تأمل است. لذا این کلمه‌ی «و تفقه فی الدین» خیلی باید جدی گرفته بشود.

یکی از بزرگ‌ترین و ماناترین خدمت‌‌هایی که مجموعه‌ی ما می‌تواند به اعضای خودش داشته باشد، زمینه‌سازی و دعوت آن‌ها به تفقه است. دعوت هم به این معنا نیست که بچه‌ها بیایید مثلاً دین‌شناس باشید، بلکه زمینه‌سازی، تشویق، انگیزه‌سازی، جهت دادن و بعد راهکار نشان دادن و پشتیبانی کردن لازم دارد. یعنی ما آن‌ها را دعوت می‌کنیم به حوزه‌ی دین‌شناسی، در عین حال پشتیبانی جدی هم از آن‌ها داریم که در جلسه‌ی گذشته نمونه‌هایی را در این زمینه خدمت‌تان عرض کردم. این همان تفقه عمومی است که از امام صادق (علیه‌الصلاةوالسلام) نقل شده که فرمود «لَوْ أُتِيتُ بِشَابٍّ مِنْ شَبَابِ الشِّيعَةِ لَا يَتَفَقَّه‏»[3] یک‌جایی دارد «لَا يَتَفَقَّهُ فِي دِينِهِ لَأَوْجَعْتُه‏» این را دارد «لَأَدَّبْتُه‏» در یک روایت دارد «لَأَوْجَعْتُه»، یعنی اگر یک جوانی از جوان‌های شیعه را پیش من بیاورند که این تفقه دینی نداشته باشد، طبعاً حسابش را متناسب با سن و سال و شرایط خودش می‌رسیدم، یعنی آن مقدار شناخت صحیح نسبت به دین نداشته باشد، آن‌وقت حضرت فرمودند من خودم ادبش می‌کردم. این «لأدّبته» معنا دارد، همانی که در جای دیگر فرمودند بالای سرشان شلاق می‌گرفتم یا مثلاً شمشیر می‌گرفتم. حضرت می‌خواستند جدیت مسئله را برسانند. یک‌جا هم دارد «لأوجعته»، یعنی او را تنبیه می‌کردم. حضرت می‌خواهند اهمیت موضوع و جدیت آن را کاملاً به ما نشان بدهند.

 

عوارض بکارگیری روش‌های کیلشه‌ای در حوزه‌های دینی و تربیتی

این باب بسیار مهمی است که الحمدلله ما در اتحادیه هم سابقه‌اش را خوب داریم، باید به‌روزرسانی‌اش کنیم، باید جدی‌اش کنیم، یعنی هم در محور عقائد، هم در محور اخلاق، هم در محور اعمال، هم نگرش منظومه‌ای و نسبتاً جامع‌نگری و هم عمق‌یابی، درست برعکس آن‌چه که در مدرسه‌های ما ارائه می‌شود، یک چندتا چیز را حفظ کن برو امتحان بده. پای آن تفکر نیست، مباحثه نیست، گفتگو نیست، طرح سؤال نیست، در آن رهگیری سؤالات برای رسیدن به جواب مطرح نیست. همین‌جوری حالا یک امتحان را بدهیم فعلاً نمره را بالاخره بگیریم کاسب شویم برویم، همین کاری است که می‌کنند، نتیجه‌اش هم این می‌شود که مثلاً طرف دوازده سال هم این حرف‌ها را خوانده ولی آخر سر که می‌نشینید نقطه سر خط است، حتی باید خیلی از اوّلیات را دوباره با او گفتگو کنید. علتش هم این است که این کار با جاذبه، با انگیزه قوی نبوده، جاذبه‌ها ضعیف است، از طرف دیگر هم کیلشه‌ای رسمی و بعد امتحان و آفت‌هایی که ما در ارائه‌های معارف دینی‌مان اکنون در کنار سایر مطالبی که در مدرسه‌ها دارد عرضه می‌شود داریم، یک نوع زدگی هم معمولاً در بچه‌ها پیش می‌آورد.

یادتان باشد در بحث تاریخ من به مناسبت به آن پرداختم که چقدر جزء درس‌هایی است که بچه‌ها نوعاً از آن متنفر هستند، یعنی گمان نمی‌کنم شما یک کسی را پیدا کنید که بگوید من کتاب تاریخ مدرسه را خیلی دوست دارم. یا مثلاً چه معلمی بوده چه استادی بوده چه وضع خاصی بوده است. حالا باید یک مشت حرف‌هایی را حفظ کنند که چیزهای عجیب غریب و اسامی عجیب غریب و چیزهایی هم که احساس می‌کنند هیچ فایده‌ای هم برای‌شان ندارد. حالا چقدر باید روش‌ها تغییر کند خدا می‌داند.

عین همین مسئله را ما در ارتباط با بحث‌های دینی‌مان در مدارس‌مان داریم، شبیه همان است؛ منتها این‌جا زدگی‌اش خیلی خطرناک است، یعنی بچه‌ها اگر زده بشوند از چیزی زده می‌شوند که تحصیلش برای آن‌ها واجب عینی است نه واجب کفایی. حالا درس‌های دیگر را ولو فرض که واجب باشد واجب کفایی است، حالا خواند، یاد گرفت، نگرفت، دیگری یاد می‌گیرد کار راه می‌افتد. اما مسائل مربوط به دین را اگر بچه‌ها به آن نرسند عملاً حیات ابدی‌شان در مخاطره است، حیات طیبه‌شان در معرض مخاطره است، سعادت‌شان در معرض مخاطره است، همان چیزی است که باید در پیشگاه خدای متعال حاضر کنند، جواب‌های شب اول قبرشان در مخاطره است.

الان به خود ماها می‌گویند تن‌مان می‌لرزد، به جنابعالی بگویند آقا آن‌جا در ورودیِ برزخ «بسم الله الرحمن الرحیم» در آن هول و ولای وحشت و تنهایی انسان بگویند بسم الله بیا جواب بده، من نَبیّک؟ این را جواب بده. اصلاً انسان تصور که می‌کند نگرانی‌اش هزاران برابر می‌شود. حالا شما حساب کنید آن‌جایی که باید پاسخ این سؤالات حیاتی در آن فراهم بشود، در کنار سایر درس‌ها در این وضع عجیب غریب مدرسه‌های‌مان که حاصلش یک نوع زدگی‌ای پیش بیاید که این بچه اگر می‌توانست از بیرون هم برود دنبالش مطالعه کند، استادی پیدا کند، کتابی پیدا کند، بالاخره تأملی بکند، تفکری کند، آن را ما عملاً ذائقه‌اش را تخریب بکنیم و به انگیزه‌اش ‌آسیب بزنیم.

کار شما از این جهت یک کار دشوارتری است، وسط این وضعیت موجود، این‌که ما چکار کنیم تا بچه‌ها به دین‌شناسی راغب بشوند و از چه مسیرهایی برویم که برای آن‌ها رغبت‌انگیز و شوق‌انگیز باشد، این کاملاً نیاز دارد به بررسی‌های جدی، مشورت، مراجعه به روش‌های استفاده‌شده‌ی مؤثر و مطلوب، خیلی هم‌فکری می‌خواهد تا ان‌شاءالله دوستان بتوانند دست به دست هم بدهند این را هم در بین بچه‌های خودمان و بعد هم در بین سایر دانش‌آموزان بشود تشویق کرد.

 

سه ضلع کمال به بیان امام باقر (علیه‌الصلاةوالسلام)

این محوری بود که در باب «و تفقه فی الدین» جلسه‌ی پیش من توضیح دادم امروز خواستم یک تأکیدی بکنم که طبق آن روایت نورانی اگر درواقع کمال سه قسمت بشود، یک قسمت آن تفقه در دین است، قسمت دوم آن بحث بعدی ماست که صبر است و قسمت سوم آن برنامه‌ریزیِ اقتصاد زندگی است. در آن روایت امام باقر (علیه‌الصلاةوالسلام) که جزء روایات مشهور است، خاطر مبارک‌تان هست که حضرت می‌فرمایند «الْکَمَالُ کُلُّ الْکَمَالِ: التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَهِ، وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَهِ»[4] یکی‌اش تفقه در دین و دین‌شناسی است به معنایی که توضیح دادیم، دوم عبارت است از صبر بر سختی‌ها و دشواری‌ها و سوم هم مهارت مدیریت اقتصاد زندگی است. ببینید چقدر «تَقْدِیرُ الْمَعِیشَهِ» مهم است که کنار این دو آمده، اگر چه اهمیت‌ این‌ها یکسان نیست ولی بالاخره یکی از آن سه ضلع قرار گرفته است، سه ضلع کمال به بیان امام باقر (علیه‌الصلاةوالسلام) که جالب است این روایت از روایات بسیار پرتکرار است، روایتی است که مکرر نقل شده اسن، گاهی تعبیرهایش هم یک مقداری متفاوت نقل شده ولی همه دارد یک مطلب را با اهتمام فراوانی مطرح می‌کند.

 

صبر بر سختی‌ها و دشواری‌ها

و اما مطلب بعدی؛ بلافاصله حضرت مسئله‌ی صبر را مطرح می‌کند، «وَ عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُّرُ فِی الحَق»[5] عنایت بفرمایید موضوعِ صبر است، امام (علیه‌الصلاةوالسلام) مسئله‌ی صبر را در این تعبیری که این‌جا انتخاب کردند، در باب تفعل مطرح می‌کنند، می‌شود «تصبّر» و جالب است که از قطعه‌هایی هم هست که تکرار می‌شود، این‌جا فرمود نفس خودت را نسبت به صبر بر امور ناپسند، اموری که ناملایم است، برایت تلائمی ندارد، دوستش نداری از آن ناراحت هستی، برایت تلخ است، «عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ» نفس خودت را نسبت به این امور به صبر تمرین بده، منتها با چه کلیدواژه‌ای؟ با کلیدواژه‌ی «تصبّر»، «التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ». بعد می‌فرماید: «وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُّرُ فِی الحَق» این صبر وقتی در راه حق باشد عجب ویژگیِ شایسته‌ای است! ببینید حضرت دارند تحسینش می‌کنند، این‌ها افعال«نِعمَ و بعث» هستند، یعنی در قله‌ی تحسین و تشویق است «وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُّرُ فِی الحَق».

 

کل جریان ایمان گره می‌خورد به صبر

شما هر فضیلت اخلاقی را بخواهید تحصیل کنید و هر فضیلت اخلاقی را که تحصیل کردید بخواهید آن را نگه دارید و هر فضیلت اخلاقی را که تحصیل کردید و نگهش داشتید خواستید آن را پرورش و ارتقاء‌ بدهید، بدون استثناء نیازمند به یک فضیلت ارجمند هستند به‌نام صبر. کل جریان ایمان گره می‌خورد به صبر. خیال من و شما و همه را اولیاء خدا راحت کردند، فرمودند صبر در نسبتش با ایمان «بمنزلة الرأس من الجسد» یعنی کل ایمان اگر به یک پیکر کاملی، به یک انسان مثلاً با تمام اعضاء و جوارج کامل تشبیه بشود، فرمود سرش می‌شود صبر «کالرأس من الجسد» این حالت رئیسی دارد نسبت به ایمان، حالت ریاستی دارد، رئیسی دارد که اگر این باشد ایمان هست، اگر این نباشد ایمان نیست. این قوی باشد ایمان قوی است، این ضعیف باشد ایمان ضعیف است، یعنی ایمان در تمام وجوهش به این مسئله گره خورده است.

صبر و مسئله‌ی تاب‌آوری خیلی اهمیت دارد، واقعاً هرچی گفتیم کم است. حالا صبر با آن معانی که هست، تحملِ سختی‌ها و امور نامطلوب و امثال این‌ها، تاب‌آوری در برابر مشکلات، این تحمل و کیفیت نفسانی‌ای که می‌تواند تو را در تمام چالش‌های درونیِ نفس و در چالش‌های بیرونی در محیط زندگی مدیریت کند تا بتوانی روی صراط مستقیم حرکت کنی و کار خودت را پیش ببری، این همان صبری است که در صدر فضیلت‌ها قرار می‌گیرد.

 

جایگاه ویژه‌ی صبر، از منظر اولیاء خدا و قرآن کریم

وقتی شما مراجعه می‌فرمایید به کلمات اولیاء، بالاتر از او مراجعه می‌‌کنید به قرآن کریم، می‌بینید جایگاه صبر خیلی جایگاه ویژه‌ای است. علاوه بر این که در زمره‌ی آن ویژگی‌هایی است که محبوب خدای متعال است که می‌فرماید «يُحِبُّ الصَّابِرين‏»[6] علاوه بر این‌که خدای متعال از معیّت نصرت خودش باز نسبت به صابرین گفته «و اللهم الصابرین»، علاوه بر این‌ها بشارت بزرگ به آن‌ها داده «وَ بَشِّرِ الصَّابِرين‏»[7]، یعنی به پیغمبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه) می‌گوید «وَ بَشِّرِ الصَّابِرين‏» و جزء واقعاً ویژگی‌های منحصر بفردی است که وقتی کسی از آن بهره‌مند شد، اجر و پاداش الهی‌ای که متوجه او می‌شود از همه‌ی محاسبات خارج است.

قرآن کریم فرمود: «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِساب‏»[8] این همان ویژگی‌ است که وقتی انسان مؤمن از آن بهره‌مند باشد می‌تواند در مسیر رضای الهی قدم بردارد «وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»[9] می‌توانند این راه را در مسیر رضای الهی با قوت ادامه بدهند. مثلاً در یک تعبیر دیگری هم دارد که فرمود خداوند تبارک و تعالی پاداش صابرین را مطابق با احسن اعمال‌شان می‌دهد «وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون‏»[10] اگر آیه‌ی حیات طیبه را در سوره‌ی مبارکه‌ی نحل بخوانید آن‌جا هست، این سوره‌ی زنبور و عسل و شهد و شیرینی و این‌ها است، آیه‌ی حیات طیبه که می‌فرماید کسانی که اهل ایمان و اهل عمل صالح هستند و عمل صالح‌شان در محیط ایمان صورت می‌گیرد، فرمود به آن‌ها حیات طیبه می‌دهیم.

بعد ادامه‌ی این آیه‌ی کریمه همین ‌آیه‌ی صبر است یعنی پاداش صبر است «وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون‏»[11] که در دو آیه‌ی کنار هم تکرار هم شده که با یک تفاوتی تکرار شده است. «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»[12]خب این مال چه کسی است؟ «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِن‏»[13] آن کسی که عمل صالح انجام می‌دهد و مؤمنانه هم انجام می‌دهد. یعنی عمل صالح مبتنی بر ایمان. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى» این هم جالب است چه خانم باشد چه آقا، فرقی نمی‌کند، آقا و خانم بودنش تأثیری ندارد، معلوم می‌شود سؤال وجود داشته آیا این‌ها با هم فرق می‌کنند یا نمی‌کنند؟ فرمود نه هیچ فرقی نمی‌کنند «مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِن‏‏» و این عمل صالح‌ آن بر پایه‌ی ایمان است. فرمود چنین کسی «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً» ما به او حیات طیبه می‌دهیم.

بعد می‌فرماید «وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ‏»[14] چون ترکیب ایمان و عمل صالح و تقید به آن، این فقط با صبر ممکن است، یعنی اصلاً کسی نمی‌تواند بدون صبر به یک چنین جایگاه فرازمندی دست پیدا کند، فقط با صبر می‌شود. لذا می‌فرماید آن‌وقت کسی که صبر داشته باشد ما اجر او را مطابق با بهترین کاری که انجام داده با او محاسبه می‌کنیم.

حالا این‌جا یک احتمال‌های دیگری هم می‌دهند، ولی خود من بیشتر این را می‌پسندم «وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»[15] یعنی بهترین عمل‌شان را معیار آن نمره‌ی کلان‌شان قرار می‌دهیم، پاداشی که می‌خواهیم بدهیم مطابق با بهترین عملی که انجام دادند به آن‌ها خواهیم داد. چون در یک آیه‌ این تکرار شده که آن‌جا می‌فرماید «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[16] دوباره می‌فرماید «وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»[17] باز آن پاداش صابران را مطرح می‌کند و نکته‌اش هم این است که اگر هنر انسانِ مؤمن تبدیل فانی به باقی است، تبدیل فناء به بقاء است، این چگونه ممکن است؟ فقط با صبر ممکن است و راه دیگری ندارد.

 

حُسن عاقبت در گِرو صبر است

حالا جالب است در همان سوره‌ی مبارکه‌ی رعد که می فرماید «وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِم‏»[18] آن‌جا یک فهرست هشت‌گانه‌‌ای هست، هشت‌ ویژگی مطرح شده که کسی که این هشت‌ ویژگی را داشته باشد درواقع گویا هشت درِ بهشت به روی او باز است، یعنی هرکدام کلید یکی از درهای بهشت است، همه‌ی درهای بهشت به روی چنین کسی باز می‌شود. یکی از آن ویژگی‌ها صبر است که همین جا می‌فرماید «وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»[19] ادامه‌اش هم هست «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» خب این‌که می‌فرماید «وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِم‏» این را داشته باشید، یکی از آن هشت‌ ویژگی‌ است، یکی از آن هشت‌تا می‌شود صبر، حالا این‌ها قصه‌شان تمام می‌شود این‌ها وارد بهشت می‌شوند، وقتی وارد بهشت شدند فرشته‌های استقبال‌کننده که می‌خواهند این‌ها را وارد بهشت کنند، همان در ورودی بهشت که از این‌ها استقبال می‌کنند، شما فکر می‌کنید وقتی به این‌ها سلام می‌کنند کدام‌یک از این ویژگی‌ها را مطرح می‌کنند؟ پایان این هشت ویژگی‌ بهشت خانوادگی را به این‌ها بشارت می‌دهد می‌گوید خودشان وارد بهشت می‌شوند «وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ»[20] دیگر پدر و مادر و همسر و بچه‌ها و این‌ها، همه آن‌جا با هم جمع می‌شوند. بعد فرشته‌ها بر آن‌ها وارد می‌شوند «يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ باب‏»[21] می‌گویند «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»[22] نمی‌گویند «سلام علیکم بما مثلاً صلیتم»، «سلام علیکم بما انفقتم»، خب یکی از آن هشت‌تا نماز بود، یکی دیگر از آن هشت‌تا انفاق بود، یکی دیگر از ‌آن هشت‌تا این بود که این‌ها بدی را با خوبی جواب می‌‌دادند، یکی دیگر از آن هشت‌ ویژگی این بوده که این‌ها از سوءالحساب می‌ترسیدند، از بدی عاقبت می‌ترسیدند. این‌ها همه‌اش هست، جالب است از بین همه‌ی این‌‌ها نمی‌گوید «بما صبرتم انفقتم»، «بما صلیتم انفقتم» این‌ها را نمی‌گوید، «بما اشفقتم» این را نمی‌‌گوید، از بین همه‌ی آن‌ها صبر را می‌گوید. یعنی آن‌که به نقطه‌ی نهایی می‌رساند و در قله‌ی خوشبختی شخص را مستقر می‌کند صبر است. چون نماز با صبر، انفاق با صبر، اشفاق با صبر «يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة»[23] تمام آن با صبر ممکن است. آن شیرازه صبر است، آن‌که در کل، این ویژگی‌‌ها را؛ هم تحصیل آن را، هم نگهداشت آن را، هم پرورش آن را، اجازه می‌دهد شما بتوانید تا پایان نگهش دارید که حُسن عاقبت باشد، هرسه در گِرو صبر است.

علتش هم یک نکته بیشتر نیست، نکته‌اش خیلی واضح است، آن‌که اساساً انسانیت انسان در صبرش است که جلوه‌گر می‌شود. اساساً ابتلاء ما به صبر ما است، امتحان‌ها و امثال این‌ها که وجود دارد، لذا خداوند تبارک و تعالی مسیر زیست انسان را کلاً در محیط چالش قرار داده است. بنابراین ما، هم به‌لحاظ انفسی در متن چالش‌ها هستیم، نفس امّاره‌ به سوء و کشمکش‌ها است، یک جنگ داخلی دارد، هم محیط آفاقی ‌ما پُر از چالش‌ها است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ كَبَدٍ»[24]. آن کسی از دل این چالش‌ها و دشواری‌های درونی و بیرونی به سلامت خارج می‌شود که نفسش آراسته‌ی به صبر باشد. به اندازه‌ی صبر است که انسان‌ها می‌توانند قله‌ها را فتح کنند، کاملاً وابسته‌ی به این است. با این ملاحظه است که صبر جایگاه ویژه‌ی خودش را پیدا می‌کند.

 

دستیابی به صبر، با تمرینِ جدی و مستمر

وقتی خدای متعال می‌خواهد در یک آیه کل مسائل را خلاصه‌گیری کند، هم فردی‌اش هم اجتماعی‌اش همه را می‌خواهد خلاصه‌گیری کند، در یکی از راهبردی‌ترین آیات قرآنی ‌فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏»[25]، در سوره‌ی مبارکه‌ی عصر هم که از سوره‌هایی است که خیلی راهبردی و فوق‌العاده خلاصه است، آن‌جا هم می‌فرماید «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر»[26]. کلمه‌ی «تصبّر» این‌جا در باب تفعّل بکار رفته است، طلبه‌ها می‌گویند «زیادة المبانی تدل علی زیادة المعانی»، وقتی صبر می‌رود در باب تصبّر، چنان‌‌که وقتی صبر برود در باب فعول بشود صبور، یا برود در باب فعّال بشود صبّار، معانی تازه‌ای پیدا می‌کند، تفعّل هم همین‌طور است. این‌جا آمدن کلمه‌ی «عوّد» با «تصبّر» یعنی شما کاملاً نیاز دارید به یک کار تمرینیِ جدیِ مستمر در موضوع صبر.

اوایل این راه باید به خودتان صبر را تحمیل کنید، رفتارهای صبورانه را از خودتان نشان بدهید ولو کاملاً در وجود شما مستقر نشده باشد. لذا می‌بینید کاملاً با معنای عادت دادن هماهنگ است «عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ». این‌جا مصداق ویژه‌ای که حضرت آوردند کلمه‌ی مکروه است، مکروه هم برای سن جوانی تقریباً در همه‌ی آن حوزه‌هایی که گفتیم تعریف می‌شود، یعنی چه در حوزه‌ی انجام تکالیف شرعی، چه در ترک مشتهیات نفسانی، چه در مصیبت‌ها و بیماری‌‌ها و گرفتاری‌هایی که در زندگی اجتماعی و امثال این‌ها پیش می‌آید، در همه‌ی این موارد کلمه‌ی مکروه خودش را نشان می‌دهد.

می‌فرماید «وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُّرُ فِی الحَق»[27] وقتی که این صبر شما در راه حق باشد؛ این «فی الحق» بودن کلید مسئله است «و نعم الخلق التصبر فی الحق»، چون دیگرانی هم هستند که برای هدف‌های مادی و زیست این جهانی‌شان هم بخواهند به یک زندگی خوشی برسند باز هم آن‌ها چاره‌ای جز صبر ندارند، بخواهند کار علمی بکنند، فتوحات علمی داشته باشند باز همین است، بخواهند کشورگشایی داشته باشند باز همین است، بخواهند به زندگی شخصیِ مادی خودشان، هدف‌گذاری‌هایی که در زندگی دارند برسند باز راهی غیر از این ندارند، همه باید دنبال همین باشند که با صبر می‌رسد. لذا حضرت در این کلمه‌ی «فی الحق» می‌خواهد بگوید این چه اخلاق نیکی است وقتی که در راه حق باشد، آن جنبه‌ی الهی‌ و خدایی و هماهنگی‌اش با هدف‌های الهی این‌جا موضوعیت پیدا می‌کند.

 

انواع و اقسام صبر

صبر هم معمولاً ثلاثی است، یعنی سه‌گانه است. می‌‌گویند صبر طاعتی، صبر معصیتی، صبر مصیبتی. مصیبتی‌اش که معلوم است، مرض و مرگ و میر و گرفتاری‌هایی که از ناحیه‌ی مثلاً دشمن و این‌ها برای انسان پیش می‌آید، مکروهاتی است که از این باب پیش می‌آید. صبر طاعتی ناظر به التزام به قانون الهی و تکالیف الهی است، ظاهراً صبر می‌خواهد. صبر معصیتی هم چون خیلی باید ترمز بدهی، همیشه اطرافت همین‌جور سرازیری است، خیلی لیز و لغزنده هم هست، خیلی هم پرجاذبه است. آن‌جاها باید بتواند خودش را نگه دارد تا در این دام‌ها نیفتد. خلاصه کل ماجرا از اول تا آخرش به صبر برمی‌گردد.

 

تقویت صبر و استقامت در بچه‌ها

این را خاطر مبارک‌تان باشد که کل مباحث حوزه‌ی تربیت برمی‌گردد به این‌که شما چه میزان بتوانید این استقامت و صبر و تاب‌آوری را در بچه‌ها تقویت کنید، در خودتان و در کسانی که مخاطب‌های شما هستند، تمام آن به این برمی‌گردد، این‌قدر مسئله اساسی است. لذا نمی‌شود با آن برخورد عادی مثل بعضی از فضیلت‌های دیگر کرد، سهمش یک چنین سهمی است. کاملاً نقطه‌ی مقابل شیوه‌های تربیتی مرسوم فعلی است، شیوه‌های تربیتی مرسوم فعلی که عمدتاً هم از بیرون تجویز می‌شود، این‌ها تربیت گلخانه‌ای است، اصطلاحی که ما معمولاً جلوی تربیت حماسی مطرح کردیم. یک نوع مثلاً رفاه‌زدگی و تنعّم و حاضرخوری و آماده‌خوری و این چیزها است. سوسولیزم تربیتی است. گاهی هم اسمش را من می‌گذارم تربیت مامانی. اصطلاحاً همین بچه ننه‌ای که شما گفتید. واقعاً به این‌ها مبتلا هستیم و خدا عاقبت‌مان را بخیر کند!

همه‌ی شما عزیزان را به خدای متعال می‌سپاریم و خدا را قسم می‌‌دهیم به حق اولیاءاش، به حق مقربان درگاهش نصرت خودش را بر جبهه‌ی مقاومت، مخصوصاً عزیزان‌مان در فلسطین نازل بفرمایند. خفت و نکبت و رسوایی و شکست و هزیمت را بیش از این بر دشمنان اسلام مخصوصاً صهیونیسم تبهکار و آمریکای جهانخوار نازل بفرماید. ان‌شاءالله ما را در صراط مستقیم انقلاب ثابت‌قدم بدارد. ان‌شاءالله ما را در انجام وظیفه‌های بزرگی که اکنون بر عهده داریم موفق بدارد. ارواح مطهر شهداء، امام راحل عظیم‌الشأن را از همه‌ی ما راضی بفرماید.

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد»



[1] شرح نامه 31 نهج‌البلاغه

[2] فرازی از شرح نامه 31 نهج‌البلاغه

[3] المحاسن ، ج 1 ، ص 357

[4] تحف العقول ، ص 213

[5] فرازی از نامه 31 نهج‌البلاغه

[6] آیه 146 سوره مبارکه آل‌عمران

[7] آیه 155 سوره مبارکه بقره

[8] آیه 10 سوره مبارکه زمر

[9] آیه 22 سوره مبارکه رعد

[10] آیه 96 سوره مبارکه نحل

[11] همان

[12] آیه 97 سوره مبارکه نحل

[13] همان

[14] آیه 96 سوره مبارکه نحل

[15] همان

[16] همان

[17] آیه 96 سوره مبارکه نحل

[18] آیه 22 سوره مبارکه رعد

[19] همان

[20] آیه 23 سوره مبارکه رعد

[21] همان

[22] آیه 24 سوره مبارکه رعد

[23] آیه 22 سوره مبارکه رعد

[24] آیه 4 سوره مبارکه بلد

[25] آیه 200 سوره مبارکه آل‌عمران

[26] آیه 3 سوره مبارکه عصر

[27] فرازی از نامه 31 نهج‌البلاغه



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *