خدا را شکر این جلسه بحث ما از شهر مقدس قم محضرتان تقدیم میشود، به فال نیک میگیریم. ان شاءالله که عنایات حضرت فاطمه معصومه (صلواتاللهوسلامهعلیها) شامل حال همه شما، خانوادههای عزیزتان و همه بچههای عزیز انجمنهای اسلامی مخصوصاً دختر خانمها باشد. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی به حق حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) توفیق عمل به آنچه که میدانیم به ما کرامت کند و آنچه را که نمیدانیم و واجب است ان شاءالله روزی ما قرار بدهد.
گرامی هم میداریم یاد شهدای زائر را که در کرمان در سالروز شهادت حاج قاسم عزیزمان به ایشان پیوستند، ان شاءالله خدای متعال بر درجاتشان بیفزاید، امیدواریم انشاءالله حشرشان با اولیاء خدا باشد و خدای متعال به خانوادههایشان صبر و اجر کرامت بفرماید. حقیقتاً داغ خیلی سنگینی بود. مخصوصاً تعداد زیادی که بچهها بودند، دانشآموز، تعدادی که از خانمها به شهادت رسیدند، ان شاءالله مشمول عنایات خاص حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) باشند که در روز ولادت باسعادت آن حضرت این عزیزان به یک چنین خوشبختی نائل شدند، اگرچه برای ملت این داغ سنگین است و برای خانوادههایشان این داغ سنگینتر است و خلاصه این حادثه امت و امام را در یک سوگ بزرگی قرار داد. خدای متعال به حق حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) انتقام این خونهای پاک و مطهر را در ازاله رژیم صهیونیستی از کره زمین و در هزیمت و در سقوط و افول هرچه سریعتر استکبار جهانی، آمریکای جهانخوار و حامیانشان قرار بدهد، اعوان و انصارشان از جمله این گروههای منحرفی که عامل دست جریان صهیونیسم هستند ان شاءالله خدای متعال همهشان را خوار و ذلیل و رسوا و منکوب کند.
تربیت و تأدیب قوه واهمه
خب ما به لطف پروردگار متعال در گام دوم بحثهای خودسازی داریم در باره تربیت و تأدیب قوه واهمه صحبت میکنیم. من همین جا یک نکتهای را هم به شما بگویم خوب است. ما همین مرکزی که داریم با شما صحبت میکنیم از شهر مقدس قم و از جوار حریم اقدس حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها)، ضمناً این جا ما همسایه بیت علامه طباطبایی (اعلیاللهمقامهالشریف) هستیم و روی در این خانه که البته الان به یک دارالقرآن مفصلی تبدیل شده است، روی در آن بیت این صحبت از علامه طباطبایی نوشته شده است که «ما هیچ کاری مهمتر از خودسازی نداریم». مهمترین کاری که به عهده ما است خودسازی است و کاشکی ما این را زودتر درک کنیم و فرصتها را غنیمت بشماریم برای این که ان شاءالله خودمان را مطابق با قواعد الهی بسازیم و اندامهای روحی و باطنی و روانی خودمان را ان شاءالله مطابق با این نقشه پرنور به سامان کنیم، تقویت کنیم، ایجاد کنیم و ان شاءالله خودمان را برای آن سفر بزرگ هرچه بیشتر آماده کنیم به فضل و کرمش ان شاءالله الرحمن.
در واقع این جا کهف آل محمد (سلاماللهعلیهماجمعین) است، جایی که باید همه ما به آن پناهنده بشویم، بگوییم «یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنة فإنّ لکِ إنّ الله شأناً من الشأن». مخصوصاً انسان وقتی وارد وادی خودسازی میشود به این کمکخواهی از اولیاء خدا بیشتر احساس نیاز میکند. وقتی که شما با این نفس روبرو میشوید، با فریبکاریهایش، با پیچیدگیهایش از طرفی و از طرفی با ظرفیتها و استعدادهایی که خدای متعال در وجود هر کدام از ماها قرار داده است، انسان وقتی روبرو میشود خلاصه یک حالت عجزی در انسان پیدا میشود، مخصوصاً وقتی با وسوسههای شیطانی و تسویلات نفسانی مواجه میشود و دست به گریبان میشود مخصوصاً این احساس را میکند. این در ارتباط با بحث امروز ما است.
قوه واهمه همان عقل فرودین انسانی است
براساس توضیحی که من در جلسه گذشته عرض کردم قوه واهمه ما براساس نظر برگزیده، قوه وهمیه یا قوه واهمه در واقع میشود گفت که همان عقل فرودین است، عقل انسانی در آن بخش فرودستش، چون یک بخش فرادست و فرازمند دارد که سر میکشد به ملکوت عالم، یک بخش فرودین دارد که پای آن در فرش است، اگر سر عقل آدمی در عرش است، پای عقل ما در فرش است، یعنی فرش اسفل السافلین است و ما بین این اسفل السافلین و اعلی الاعلیین مسیری است که باید سیروسلوک داشته باشیم. بنابراین اگر این مبنا را انتخاب کنیم آن وقت راه برای خودسازی و برنامهریزی در این بخش تا حد زیادی برای همه ما فراهم میشود. این بخش فرودین به مناسبت اتصال به اسفل السافلین و ارتباطی که با عالم دنیا پیدا میکند، آن نقطه اتصالش هم ورودیهای حس مشترک است. یعنی مجموعه چیزهایی که از حواس ما ورودی میآید، این ورودیها چنان که جلسه گذشته عرض کردم، چه تصویرهایی که از طریق چشم ما وارد این خزانه میشود و وارد این منطقه میشود، چه تصویرهایی که از طریق سامعه و شنوایی ما وارد میشود، همه اینها در قالب یک تصویرهای مناسب با خودش، اینها وقتی وارد آن منطقه میشود عملاً یک فرصتی را درست میکند که اگر این فرصت به خوبی مدیریت بشود، سبب رفعت عقلانی ما میشود و اگر این جا انسان دچار اشتباه و لغزش بشود سبب سقوطهای بسیار خطرناکی برای او میشود. لذا مطلب از این جهت یک مطلب اساسی است.
عمدتاً کار شیاطین هم در همین منطقه میچرخد، یعنی همین برزخ بین عقل و حواس ما، این منطقه میانی که به آن میگوییم قوه وهمیه، عرض هم کردم محضرتان که گاهی از آن با تعبیر خیال هم یاد میشود، هر کدام به یک مناسبتی ولی ما به یک عنوان عام هم استفاده میکنیم. منطقهای است که عمدتاً محل حمله شیاطین است، شیاطین از این نقطه است که به ما حمله میکنند. این خیلی مهم است که این منطقه در تصرف عقل باشد. وقتی هم که عرض میکنیم در تصرف عقل یعنی منطقهای است که حاکمیت پروردگار متعال، حاکمیت حضرت حق سبحان و تعالی در آن به رسمیت شناخته شده است. چون عقل این گونه است، نشانه این که این منطقه در تصرف عقل هست یا نیست همین است. کاملاً در برابر فرامین الهی تسلیم شده باشد، این منطقه در محیط حاکمیت پروردگار متعال قرار گرفته باشد. آن قاعده مشهور را هم شنیدید که به آن میگویند قاعده الزام که «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و کل ما حکم به الشرع حکم به العقل» یعنی این جا دست عقل و شرع در دست هم است که بحث بسیار شیرینی هم در جای خودش دارد، اشارتی قبلاً رفته، اگر لازم شد بعداً من به این مسئله هم ممکن است دوباره اشاراتی داشته باشم.
تقویت قوای عقل و جنود عقل در منطقه قوهی واهمه
اگر این منطقه در تصرف عقل باشد و عقل بر آن حاکم بشود، یعنی این منطقه در محیط حکمروایی حضرت حق تبارک و تعالی قرار گرفته است. این میشود مبدأ خوشبختی و سعادت. اگر این منطقه در تصرف شیاطین باشد یعنی انسان وارد شده به منطقه شقاوت، اگر امتداد پیدا کند دائم شقاوت بر شقاوت افزوده میشود، نقطه مقابل سعادت است. در خیلی از موارد این منطقه دست به دست میشود. یک جاهایی در این جنگها و منازعات دیدید گاهی اینطور است که یک منطقه است که این منطقه بین مثلاً دو کشور مانده است، گاهی کشور «الف» فتحش میکند، گاهی کشور «ب» حمله میکند از دست کشور «الف» میگیرد، یک مدت در تصرف این است، یک مدت در تصرف آن است، بین اینها دست به دست میشود. ماها عمدتاً این گونه هستیم، یعنی در این وضع تعریف میشویم. به خدا پناه میبریم از آن گروهی که کلاً این منطقه را به تصرف شیاطین داده باشد که دیگر نفس اماره حاکم است، هر چه او بگوید. این هم میشود قوه وهمیه، میشود قوه عامله و فرامین نفس اماره کلاً در مملکت وجود ما آن وقت به آن عمل میشود. این همان شقاوت است. آن گروه اول اهل سعادت هستند، کسانی که این منطقه را به تصرف عقل در آوردند، یعنی عقل حاکم است. این جا مسئلهای نداریم. ولی عموماً افراد این بین هستند، یعنی این منطقه دائماً دست به دست میشود، یعنی شیاطین حمله میکنند، قوای جنود الشیطان که جنود جهل هستند حمله میکنند یک چند قدم میآیند جلو، جنود الرحمان که لشگریان عقل هستند آنها هم به اینها حمله میکنند، آنها تک میزنند، اینها پاتک میزنند، این تک میزند آنها پاتک میزنند، دائماً دارد در این منطقه این عملیات صورت میگیرد.
این وضعیتی است که ما معمولاً از آن تعبیر میکنیم به نفس لوامه، یعنی شرایطی است که شخص وقتی احساس میکند مورد دستبرد شیاطین قرار گرفته خودش را سرزنش میکند، توبه میکند، حالت ندامت و استغفار در او پیدا میشود، آن نور عقل که خیلی کاهش پیدا کرده غلبه پیدا میکند و شرایط شرایطِ مناسبی میشود. اگر احیاناً آن تصرفی شیاطین طولانی بشود وضع خطرناک است، ولی اگر حالت توبه زودتر اتفاق بیفتد آن روشنایی در واقع برمیگردد و خسارتها خسارتهای کمتری خواهد بود. این حالت بینابین که از آن تعبیر میشود به نفس لوامه، اگر مقدمهای باشد برای این که ما به سمت نفس مطمئه برویم که همان حاکمیت عقل است، البته خوب است، باید خدا را شکر کنیم، اما اگر بنا باشد انسان این جا درجا بزند، نه خوب نیست. یعنی این وضعیت بینابین نباید همچنان ادامه پیدا بکند.
ما دائم باید قوای عقل و جنود عقل را در منطقه قوهی واهمه که همین بخش برزخی شخصیت ما است، دائماً باید این را تقویت کنیم. قوای عقلانی را باید این جا تقویت کنیم و به این ترتیب غلبه با قوای عقلانی بشود. دائم این تقویت بشود تا یک روزی ان شاءالله به لطف خدای متعال ما به آن حالتی که از آن تعبیر میشود به نفس مطمئنه برسیم. این یعنی هدفگذاری و دائم ما باید جنود شیاطین را تضعیف کنیم، یعنی آن لشگر شیاطین که اسمش هست جنود جهل، اینها را باید دائم انسان تضعیف کند تا بتواند به آن هدف بزرگی که پیش روی او هست برسد.
بنابراین بحث از این جهت بحث بسیار دقیق و حساسی است، منطقه هم منطقه عملیاتی سختی است. از جاهایی است که نفس تسویل میکند، یعنی نیرنگبازی و فریبکاری میکند. این مسئله خطرناک است که باید این فریبکار را انسان بشناسد تا بتواند هم خودش را حفظ کند هم بتواند برای نوبتهای بعدی یک صیانتی در وجودش پیدا شده باشد که راههای ورودی شیاطین را انسان بتواند سد کند و ببندد.
قواعد تربیت و مهار قوه واهمه
حالا من با اجازهتان چند قاعده تقدیم میکنم تا به این ترتیب بتوانیم به لطف خدای متعال این قوه واهمه را که یک قوهی سیالِ فرّارِ منعطف را که بسیار فعال هم هست، ان شاءالله بتوانیم به نفع جبهه عقل و به سمت انجام فرمان خداوند و حاکمیت پروردگار متعال در قلمرو عقلی شخصیت خودمان این را رام کنیم. خب چه کار باید بکنیم؟ من چند نکته را خدمت شما تقدیم میکنم به عنوان قواعدی که میتواند به ما کمک بکند. طبعاً نمیخواهم همه مواردی را که در این زمینه هست احصاء بکنیم، مواردی که یک مقدار جدیتر است و مهمتر است خدمتتان تقدیم میکنم.
ان شاءالله به لطف خداوند تبارک و تعالی شما با توجه به مراجعه به بحثی که ما در قبل داشتیم یعنی همان قواعد عمومی خودسازی میتوانید در این بخش ان شاءالله خیلی موفق بشوید. در یک کلمه خدمتتان میخواهم بگویم این است که کل بحثهای ما در فصل اول یاریگیر هستند، یعنی آنها را کاملاً میتوانید به آنها مراجعه کنید، آنها کمک میکنند به این که شما در این جهاد اکبر ان شاءالله فاتح و پیروز و سربلند باشید. به لطف حضرت حق، به اذن الله و با توکل به خدای متعال که فرمود اگر فضل خداوند و رحمت حق نباشد «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً»[1] احدی از شما ابداً به تزکیه نخواهد رسید، اصلاً محال است که نفس مزّکایی پیدا کند، مگر این که خدای متعال دست ماها را بگیرد و ان شاءالله مشمول عنایت و لطف اولیاء خدا باشیم، مخصوصاً حضرت فاطمه (صلواتاللهوسلامهعلیها).
بنابراین ما قواعدی را تقدیم میکنیم تا با این قاعده و مراجعه به این قاعده بتوانیم به لطف خدای متعال تا حدی کار خودسازیمان را در این بخش حساس پیش ببریم. پس این عرائضی که من الان خدمتتان تقدیم میکنم مواردی است که از بحث قواعد عمومی این جا به صورت خاص به ما کمک میکند برای تربیت قوه واهمه و ان شاءالله که در این بخش هم ما بتوانیم موفق باشیم.
1-1. پرورش منطقه عقل با مطالعات مباحث مربوط به جهانبینی
قاعده اول عبارت است از این که اگر ما هر چقدر بتوانیم عقلمان را به همان معنای کلی که عرض کردیم، هرچقدر بتوانیم پرورش بدهیم و تقویتش کنیم، عملاً این منطقه تصرف میشود. باید عقل را پرورش بدهیم، هر چیزی که به پرورش عقلی ما کمک میکند قوه واهمه را محدود میکند و به عنوان ابزاری در اختیار عقل قرار میدهد و شیاطین را در این بخش خلع سلاح میکند. پس این میشود یک قاعده کلی. در این قاعده کلی پیشنهاد روشن ما که میتواند عقل ما را تقویت کند، مطالعات پیوسته و روشمندی است که ما باید در ارتباط با مباحث جهانبینی داشته باشیم. مباحث مربوط به معرفة الله تبارک و تعالی، مربوط به معادشناسی، مربوط به شناخت وحی، مربوط به خودشناسی، معرفتنفس. این بخشی از مطالعاتی است که در واقع دارد عقل ما را تغذیه میکند. این باید دستور کار همیشگی ما باشد.
خاطر مبارکتان باشد، ببینید درست در نقطه مقابل قوه وهمیه که عمدتاً نگاهش به سوی جزئیات است، جزیینگر است، دائم درگیر موضوعاتی است که مربوط میشود به زیست این جهانی ما، به موضوعات مرتبط با زندگی روزمره ما، عمدتاً نگاه کنید مربوط میشود به همین تغذیه ما، مربوط به لباس ما، مربوط به معاشرتهای ما به فلانی و فلان کس و امثال اینها و از این قبیل. فهرستش خیلی طولانی است. ببینید درست نقطه مقابل این خیلی کشش دارد، وزن آن سنگین است، سنگینی وزنش هم به خاطر این است که محیط زیست این جهانی ما موضوعاتش ملموس، عینی و جلوی چشم است و سعی میکند خیلی خودش را به رخ ما بکشد و دائم خودش را در چشم ما قرار بدهد. برخورداریهایی که دیگران دارند دائم به چشم ما بیاید؛ فلانی این جور میخورد، این جور میپوشد، این جور زندگی میکند، مرکبش این است، مثلاً فلان وسیله را سوار میشود. در خانمها هم که خب بالاخره شماها بهتر از من آشنا هستید، مسئله تجمیل و خودآرایی و این که مثلاً شخص خودش را بخواهد در نگاه دیگران بیاورد، یک کاری بکند که به چشم بیاید، یک مقدار در طبع زنانگی هم هست.
در این بخش از مبارزهای که عرض کردیم یک مقدار کار خانمها مشکلتر هم میشود. خب چه کار باید کرد؟ من جنبه ایجابیاش را دارم عرض میکنم، در نقطه ایجابی این است که ما موضوعات کلان هستی را دائماً موضوع دریافتهای عقلی خودمان قرار بدهیم یعنی عقل خودمان را متوجه کنیم به مسائل کلان هستی، مبدأ هستی، معاد هستی، این مسیری که عالم دارد در این میانه طی میکند، قواعد کلی حاکم بر نظام هستی. این جا ابوابی از معرفت به روی انسان باز میشود که قابل توصیف نیست. پس این جنس از مطالعات که تقویت کننده عقل ما است یکی از بهترین روشها برای مهار قوه واهمه است. مهار هم که میگوییم هم به معنای دقیق کلمه مهار است، هم به معنای این است که او را استفاده کند، یعنی به کار بگیرد. عرض کردیم اگر به خوبی قوه واهمه را به کار بگیریم، مرکب خوبی است برای عقل ما که میتواند خوب روی آن سوار بشود، افسارش را داشته باشد و بتواند به سمت مقصد با این قوه حرکت کند، وَالا میشود همان اسب چموشی که صاحبش را به زمین خواهد زد. دیدید حیواناتی از این قبیل که رام نشدند چه رفتارهایی دارند. ولی وقتی رام میشوند دو تا عالم است، یکی میتواند حیاتبخش باشد یکی هلاک کننده است، یعنی کاملاً میتواند صاحبش را هلاک کند، در حالی که آن دیگری صاحبش را به سمت آن مقاصد دلخواهش با سرعت و با کیفیت مناسب میبرد، این دو تا فرض است.
بنابراین ما هرچه که بتوانیم باید سعی کنیم به لطف پروردگار متعال عقلمان را پرورش بدهیم. پرورش عقل در درجه اول به ورودیهای مناسب است، ورودیهای مناسب برای پرورش عقل آن بخشی از مطالعات و آگاهیها هستند، آگاهیها و معارفی که مربوط میشود به نظام آفرینش، مربوط میشود به حوزه جهانبینی، مربوط میشود به مبدأ، مربوط میشود به معاد، مربوط میشود به مباحث مربوط به ارتباط انسان با خداوند از طریق وحی، بحثهای مربوط به وحی و نبوت، این جاها مطرح میشود و از این قبیل، لذا مطالعات فلسفی به معنای درست کلمه عمدتاً همین جا تعریف میشود که خیلی کمک کننده و پیش برنده هستند. البته اگر روشمند و درست و به صورت مناسبی انجام بشوند. پس این مطلب اول. بنابراین باید ما دائم؛ دائم که عرض میکنم یعنی سهم داشته باشیم؛ سهم روزانه، هفتگی، ماهانه داشته باشیم. مباحث کلان مربوط به عالم، جهان هستی و مربوط به آفریدگار عالم، مبدأ هستی و پایان عالم؛ معاد و مباحث پیرامون آن در شناخت کلان نظام هستی که اسمش را میگذاریم نظام احسن، اینها خیلی کمککننده و پیشبرنده است. مطالعه پدیدهها مخصوصاً از مناظر کلان خیلی کمککننده و پیشبرنده است که میشود این را به عنوان قاعده نخست از آن یاد کرد.
2-2. پرورش منطقه عقل با ذکر و تفکر و اندیشه
قاعده دوم که قاعده حیاتی هست و کاملاً متصل به قاعده اول است، عبارت است از تفکر، اندیشیدن. بحث ورودی است. در ورودیها شما مطالعه میکنید. وقتی که موضوعات کلان میآید در محیط شخصیت شما وارد میشود و قرار میگیرد کار شما در مرحله مقدماتی پیش رفته است، اما برای پرورش خرد و عقل هنوز خیلی راه باقی مانده برای این که بخواهیم عقلمان را پرورش بدهیم و به آن قوت بدهیم و تغذیهاش کنیم. حالا این ورودیها باید پخت و پز بشوند. مانند مواد خامی است، درست مثل شما که استاد کار پخت و پز هستید. یک مواد خامی است که اینها را یا خودتان تهیه میکنید یا آقایان که در بیت تحت فرمان شما کارپردازهای شما هستند این مواد اولیه را برای شما میآورند در دسترس شما قرار میدهند. این مواد اولیه خیلی وقتها قابل خوردن نیست، قابل استفاده نیست، نمیشود آن را تغذیه کرد. این نیاز به پخت و پز دارد، باید با هم ترکیب بشوند، باید به آنها افزودنیهایی داشته باشید، با همان شیوههای استادانهای که معمولاً شما در پخت و پز دارید. آن وقت از آن یک غذای خوشپخت و خوش عطری به دست میآید که اصطلاحاً رژیمشکن است. یعنی بگذارند جلوی یک انسان گرسنه این را با طیب خاطر میل میکند و جذب وجودش هم میشود. در حالی که اینها وقتی که خام بودند؛ مثلاً اگر میخواهید کسی را مرخص کنیم برنج نپخته را میدهیم بخورد. یا مثلاً جلوی او گندم بگذارند، آرد بگذارند که قابل خوردن نیست. پس این مرحله پخت و پز مرحلهای است که ما از آن با دو کلیدواژه یاد میکنیم؛ کلیدواژه فکر و ذکر.
خاطر مبارکتان باشد در قواعد عمومی ما این را مستقلاً بحث کردیم. اگر بخواهم از قرآن کریم به شما دستورالعمل بدهم، بهترین همان دستورالعملی است که خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه آل عمران، اواخر سوره مطرح کردند که آن جایی که سخن از آفرینش آسمانها و زمین به میان میآورند «إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ»[2] این همان بحثهای جهانبینی است. «فی خلق السماوات و الارض»، آفرینش آسمانها و زمین و گردش روز و شب «و اختلاف اللیل و النهار»، فرمود «لآیاتٍ لأولی الالباب» در اینها آیهها است برای صاحبان خرد ناب. آیات عبارت است از همان تغذیه نابی که برای عقل انسان هست که عقل را تغذیه میکند. برای چه کسانی است، برای اولی الالباب. حالا اولی الالباب چه کسانی هستند؟ فرمود «الذین» چقدر این آیات روشن است، چقدر روان است. «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً...»[3] تا آخر آیات. این جا سخن از همکاری ذکر و فکر است. شما در آن نگاه نخست توجه پیدا میکنید به آفریننده وقتی که آفریده را دیدید، به آسمان نگاه کردید، وقتی که زمین را مطالعه کردید، آسمان را مطالعه کردید.
این چند روز پیشها من یک خبری را میدیدم خیلی جالب بود، میگویند خورشید میتواند یک میلیون زمین را در خودش جا بدهد، العظمة لله، یعنی این قدر هاضمه دارد و حجم آن این قدر بزرگ است. حالا یک نظریه خیلی قوی هم هست که دانشمندان این را کاملاً پذیرفتند که زمین و سیارات منظومه شمسی همه قطعهایی از خود جناب خورشید هستند که دور مادرشان میگردند و از او جدا شدند. لذا وقتی که این مسیر در آن روز موعود به پایان برسد اینها دوباره جمع میشوند، از جمله دیدید در قرآن کریم هست «وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ»[4] مثلاً خورشید و ماه جمع میشوند متصل میشوند به اصلش، یعنی یک روزی خلاصه همه اینها را جناب خورشید قورت میدهد، همه را جمع میکند که حالا اینها داستانهای خاص خودش است.
داشتم این را عرض میکردم که ببینید این تصویر میآید میرود در منطقه ذهن ما وارد میشود. مطالعه کردیم، مشاهده کردیم به هر شکلی این وارد میشود. این ورودی هنوز نمیتواند عقل را تغذیه کند، عقل قدسی ما این گونه تغذیه نمیشود این یک مواد خام است، این وارد میشود. پخت و پز آن با دو عنصر اصلی است، یک: ذکر، دو: فکر. هر دو هم به صورت متصل. اول توجه میکند، وقتی که انسان این پدیده را دید، مثلاً زمین را دید، آسمان را دید، آن ستاره غولآسا را دید، وقتی که این را دید توجه پیدا کند به آفریدگار، چه کسی آفریده، توجه پیدا کند، این میشود ذکر. «يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ....»[5] حالا در هر شرایطی که هست؛ ایستاده، نشسته، خوابیده، فرقی نمیکند. ولی حالت تذکر پیدا میکند پس متوجه میشود به خالق، به پروردگار متعال، به آفریننده. در آن پخت و پز این میشود بخش اول. دوم؛ «وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[6] و اینها شروع میکنند به تفکر. پس یک توجه به خالق است و بعد اندیشیدن در کیفیت خلقت است. «وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» که این آسمان و زمین چگونه آفریده شده است.
حاصل جمع این ذکر و فکر بعد از آن ورودی که آمد به ساحت عقل شما، وقتی فکر و ذکر رفتند به میدان و این ترکیب فرخنده اتفاق افتاد، این پخت و پز صورت گرفت یک غذای خیلی خوشپختی، درجه یکی به حضرت عقل داده میشود، تقدیم شد به حضرت عقل، وقتی دادید به جناب عقل نوشجان کرد آن وقت زبان به ثناخوانی حق تبارک و تعالی باز میکند که آن ربناهایی است که این جا پشت سر هم چیده شده است. اولیاش هم این است که «ربنا»، این ربنا عقل است که دارد میگوید، وقتی شما تغذیهاش کردید، این غذا را که دریافت کرده حالا زبانش باز میشود، زبانش گشوده میشود به دعا، به سخن گفتن با پروردگار متعال، مثل این که به یک کشفی میرسد و خدای متعال را در این آفرینش دارد میبیند، این را تجلّی قدرت خداوند میبیند، این را تجلّی عظمت پروردگار میبیند، این آسمانها و زمین را تجلّی لطف خداوند و احسان حضرت حق میبیند. تجلّی جمال الهی و زیبایی خداوند میبیند. در این محیط عالم، نظام احسن را میبیند، این نظم اعجابآور و شگفتانگیز را مشاهده میکند.
بنابراین حاصلش این است که در این کشف حالا شروع میکند با خدای متعال حرف زدن، «ربنا» یعنی پروردگار من و آسمانها، پروردگار من و زمین، پروردگار من و شبها و روزها و آنچه که خداوند آفریده است. «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً»[7] این جا قضاوت میکند، این مجموعه باعظمت نمیتواند باطل باشد. «سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»[8] تو منزهی از این که بخواهی کار باطلی انجام بدهی. ولی من در معرض این هستم که مبتلا به افکار باطل، اندیشههای باطل، اوهام باطل، خیالات باطل و گمراه کننده و اعمال باطل بشوم، اما از ساحت قدس تو دور است. ببینید یک سبحانک میگوید. «سبحانک»، این تسبیح خیلی تسبیح عجیبی است و چقدر پرواز و اوج میدهد. این یک مثال بود. من از متن قرآن کریم برای شما خواندم و یادآوری یکی از قواعد عمومی ما در بحث جهاد اکبر بود که این جا باز در بحث تربیت قوه واهمه تأکید میشود. یعنی اگر ما بخواهیم قوه وهمیهمان را تربیت بکنیم راهش این است، یکی از راههای جدیاش همین است که محضرتان عرض کردم که ما عقلمان را، حضرت عقل را تقویت کنیم، پرورش بدهیم. پرورش آن به تغذیه است، پرورش آن به ورزیده کردن آن است باید به آن ورزش بدهیم. تفکر و تذکر ورزش حضرت عقل است، تغذیه عقل است. تنفس آن است که این باعث میشود هم چابک بشود، هم قوی باشد، هم بتواند کارش را به لطف خدای متعال به خوبی انجام بدهد. این پس شد نکته اول و قاعده اول.
اما قاعده دوم؛ بین آن قاعده اولی که عرض کردم با این قاعدهای که الان میگویم فاصله زیاد است، به این توجه کنید. یعنی خاطر مبارکتان باشد که ما باید به لطف خدای متعال دائماً یک چنین غذاهای خوشپختی را برای حضرت عقل فراهم کنیم، نگذاریم که لاجون بشود، ضعیف بشود، لاغر بشود، آن وقت نتیجه این است که این قوهی وهمیه شیطانیه بتواند کاملاً به آن غلبه کند و او را به زمین بزند. آن وقت بشود «كَم مِن عَقلٍ أسيرٍ تَحتَ هَوى أميرٍ»[9] آن وقت این عقلی میشود که در دست نفس اسیر شده، به اسارت درمیآید. اگر قوی باشد که اسیر نمیشود بلکه اسیر میگیرد، یعنی وهمیه و خیالیه و بعد هم در امتدادش که بحثهای بعدی ما است، غضبیه و شهویه و همه اینها را در ید قدرت خودش میگیرد. این پس شد یک مطلب.
اکنون که من داشتم برای شما توضیح میدادم حتماً به یک نکتهای هم توجه پیدا کردید و آن نکته این است که پیش خودتان گفتید آقا چقدر جای این نوع مطالعات و این نوع اندیشهها کم است، بله واقعاً خیلی کم است. سهم این جنس از ورودیها و مطالعات و بعد آن پخت و پز با تفکر و اندیشه و ذکر، واقعاً این چه سهمی در زندگی ماها دارد؟ حالا یک قدم آن طرفتر برویم در زندگی جوانهای ما، در زندگی بچههای ما، کجای معادلات زندگیشان این نوع دریافتها هست؟ این نوع اندیشههای بلند و پروازهای بلند هست؟ اگر ما به عقل رسیدگی نکنیم و تغذیهاش نکنیم تضعیف میشود. البته یکی از بهترین محیطها برای این تغذیه آفاق است که خدای متعال خلق کرده است، عالم پیرامون ما است، یکی از بهترین محیطهای این برداشت و این تغذیه نفس خود ما است و جنود و امکاناتی است که خداوند در وجود خود ما آفریده است. یکی از میدانهای شگفتانگیز برای این نوع پروازها و تهیه این نوع غذاهای درجه یک قرآن کریم است که از سوی خدای متعال برای عقل ما خوراک فرستاده است. حضرت حق تبارک و تعالی برای جان ما خوراک خوشپخت فرستاده و قرآن دستپخت خدا است. قرآن کریم این است. لذا چقدر عالی است وقتی انسان خودش را میسپارد به انوار قرآن، میرود به محضر قرآن کریم.
2. تقویت فکر در زیست دائمی و جاری
قاعده دوم یک دفعه متفاوت میشود. از افق بلندی که عرض کردم یک دفعه سطح بحث میآید پایینتر ولی خب بسیار جدی است. قاعده دوم تقویت فکر در زیست دائمی و جاری است. یعنی انسان در مجموعه فعالیتهایی که در زندگیاش دارد یک جایی برای حضور جناب عقل باز کند، فرقی نمیکند، از کارهای مختلفی که در زندگیاش هست. بنابراین آن منطقه واهمه که هم حافظه ما در آن جاست، هم برداشتهای حس مشترک در آن جا هست، یعنی هم تصویرهایی است که از بیرون منعکس شده، هم تصویرهای ساخته دست نفس ما است، همان منطقه فرودین جناب عقل؛ این تصویرها که الان در منطقه وهمیه ما به معنای کامل کلمه وجود دارد، اینها بین ما و عالم بیرونی ما ارتباط برقرار میکند. این فرصت را باید ما غنیمت بشماریم. این ورودیها را در جریان جاری زندگیمان با تفکر قرین کنیم. آن جا گفتیم اندیشه در باره آفرینش، عالم هستی و فلان، این جا میآید در یک مراتب کوچکتری یک جایی است که شما باید تصمیم بگیرید، یک جایی است که میخواهید اقدامی انجام بدهید، میخواهید کسی را به دوستی انتخاب کنید، میخواهید نسبت به کسی کینهای داشته باشید، میخواهیم مثلاً فلان غذا را میل کنید، میخواهید با فلان کس وارد یک قراردادی بشوید، از انواع و اقسام آن در همه اینها سهمی برای تفکر بگذارید. این میشود همان جریان عمومی تفکر در محیط زندگی ما. مخصوصاً در اعمالی که میخواهیم انجام بدهیم توصیه شده است؛ سنجش عواقب که عاقبت این کاری که میخواهیم انجام بدهیم چیست؟ این سخن را میگوییم، این تصمیم را میگیریم، این تعهد را میدهیم، نهایتش چه میشود؟ جوانب مسئله چگونه است؟ سعی کنیم با این تفکر میدانهای عمومی زندگیمان را به شکلی به جناب عقل گره بزنیم. این به این معنا است که ما برای حضرت عقل در زیست جاری روزمره خودمان جا باز کنیم. این جا باز کردن از چه طریق ممکن است؟ از طریق تفکر است. یعنی میدان دادن به اندیشه که در هر کاری که انسان میخواهد انجام بدهد متناسب با همان کار فکر داشته باشد. این هم پس شد قاعده دوم.
3. مراقبت از ورودیهای ذهن و شخصیت
قاعده سوم به تعبیر خودمان میشود مراقبت از ورودیها، این خیلی اهمیت دارد مخصوصاً دو ورودی اصلی که عبارت باشد از چشم و گوش ما، اینها به مراقبت نیاز دارد. حضرت علی (علیهالسلام) فرمودند «القلبُ مُصحَفُ البَصَرِ؛[10] قلب انسان صفحه چشمهایش هست». یعنی شما آن چیزی را که میبینید این دیدن شما، انعکاس آن در بافت درونی شخصیت شما میشود نگاشته شدن بر صفحه دل، بنابراین چشم خیلی مهم است. چه تصویری از طریق چشم وارد میشود؟ این تصویر در منظر خالق چشم و خالق آن پدیده چه حکمی دارد؟ این مطلب خیلی مطلب اساسی است. به همین ترتیب هم میشود شنیداری ما، آن چیزهایی که میشنویم.
این جا آن جایی است که ما دو قاعده را باید راجع به آن رعایت کنیم؛ قاعده نخست عبارت است از اندازه گذاشتن و قاعده دوم عبارت است از رعایت حلال و حرام که میشود همان خیر و شر. اینها را رعایت کنیم. مثلاً الان این چیزی که دارم میبینم آیا برای من از منظر پروردگار متعال دیدن آن جایز است یا نه؟ اگر جایز نیست این جا من غض بصر داشته باشم، نگذارم وارد بشود. یعنی تصویر حرام و تصویر آلوده وارد شخصیت من، وارد آن منطقه قوه واهمه من و خزانه ذهن من و حافظه من نشود، یا یک صوت حرام وارد خزانه وهمیه من نشود. وهمیه که میگویند به همان نطاق واسعش که خیال را هم میگیرد. من این را دائماً تکرار میکنم چون گاهی ممکن است شما در مطالعاتتان این تفاوتها را ببینید.
حالا علی الفرض که این تماشا تماشای حلالی باشد، اندازه باید گذاشت. این شنیدن شنیدن حلالی باشد، باید اندازهگیری داشته باشیم، نه این که همین جور رها باشد. اگر رها باشد انسان هم در معرض حرام قرار میگیرد، هم مبتلا به لغو میشود. «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[11].
بنابراین قاعده سوم عبارت است از کنترل ورودیها، به قول جوانها آن جا باید فیلتر بگذاریم، فایروال بگذارید، یک جوری اینها را مراقبت کنید که هر کسی، هرچیزی، هر تصویری نتواند وارد شخصیت شما بشود. چون اگر وارد شد و آلوده بود، آلوده میکند و بعد پاکسازی آن کار مشکلی است، اگرچه امکانش هست که همان توبه و استغفار باشد، ولی بالاخره این دیگر وارد شده است، یک آلودگی درست کرده حالا ما باید شروع کنیم پاک کنیم. طبق روایاتی از امام صادق (علیهالسلام) که میفرماید «القلبُ حَرَمُ اللّه»[12] یعنی قلب شما مسجد جامع شخصیت شما است، یعنی بیت الله شخصیت شما است، «فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَيرَ اللّه»[13] اگر یک تصویر غلطی، حرامی وارد شد، یعنی این بیت الله نجس شده است، البته باید فوری هم آب بکشید، چون بالاخره نجاست وارد شده است. این را باید مواظبت کرد.
این هم از بحثهایی بود که من قبلاً در قواعد عمومی عرض کردم، این جا به طور خاص در ارتباط با مدیریت و تربیت قوه واهمه تأکید میشود.
سؤالات مخاطبین
سؤال: راه سعادت انسان به کار گرفتن قوه عقل و تفکر است، لطفا منابعی جهت مطالعه به ما معرفی نمایید.
پاسخ حاجآقا: تمام عالم منبع است، یعنی از این جالبتر که من برای شما توضیح دادم؟ آن زاویه دید مهم است که ما چگونه با این عوالم مواجه بشویم. باید زاویه دید تصحیح بشود. مطالعات کلان، مطالعات فلسفی، مطالعات توحیدی، مطالعات مربوط به جهانشناسی، مربوط به انسانشناسی، مطالعاتی که یک نوع نگاه کلان به نظام خلقت دارد، به نظام احسن دارد. در رشتههای مختلفی هم میتوانید این زاویه را پیدا کنید، اینها به تقویت عقل کمک میکند. بنابراین میدان آن خیلی فراخ است.
سؤال: چطور میتوانیم متوجه بشویم ورودیهایی که داریم حلال است یا خیر؟
پاسخ حاجآقا: تمام احکام شرعی آن به ما گفته شده است. مثلاً در تغذیه به ما میگویند هر غذایی که برای شما مضر باشد خوردن آن برای شما حرام هم هست، یک قاعده به ما میدهند. بنابراین ما اگر یقین کردیم این چیزی که الان داریم میخوریم مثلاً برای ما ضرر دارد بنابراین حق نداریم بخوریم، پرهیز میکنیم. مثلاً این غذا مسموم است، یا آلوده است و امثال اینها. پس یک وقت مسئله ضرر داشتن است. اگر خود شما خیلی چیزها را متوجه میشوید که مثلاً این صوت، این تصویر و چیزهایی شبیه این، اینها جزو مواردی است که مضر است، پس مضر است. مثلاً اگر در معرض شنیدن صداهایی که باعث هیجانات نفسانی میشود قرار بگیرید برای شما آشفتگی پیش میآورد، ذهنتان را پریشان میکند و از این قبیل. البته اینها معمولاً حکم شرعی هم پیدا میکند. این که حالا من گفتم حلال و حرام، آمدم از زاویه حکم شرعی استفاده کردم برای شما، خب معلوم است که دیدن تمام تصویرهای شهوتانگیز میشوند حرام، حالا میخواهد تصویر ثابت باشد، یا تصویر پویا باشد. میخواهد فیلم آدمها باشد یا میخواهد مثلاً از صورتبندیهای دیگری باشد. این میشود یک قاعده. خب اینها حرام است. شنیداریهایش هم همین طور. یا مثلاً یک کسی الان دارد غیبت کسی دیگری را میکند، خب این یعنی دارد مهلکترین ضربه را به جان و روح و قلب ما میزند. مثالهایش اینها است و همین طور سایر موارد. پس این جا نیاز هست که حتماً انسان یک مراقبتی به ویژه در ورودیها داشته باشد.
سؤال: با توجه به نزدیک شدن ایام مدرسه انقلاب و با توجه به این که این برنامه یکی از مأموریتها و برنامههای محوری ما در تشکل هست، بفرمایید چه کاری باید صورت پذیرد تا دانشآموزان در خلال انجام این برنامه متفکر بشوند، تأمل بکنند و حتی اثرگذار باشند؟
پاسخ حاجآقا: وقتی که برگزار کنندهها خودشان اهل مطالعه و اهل فکر باشند عملاً دارند همان تغذیه فکری خودشان را انجام میدهند، مثلاً یک پدیده اعجابآوری در زمان ما به نام مثلاً انقلاب اسلامی در آن سیر تاریخ بشر مطالعه کردنی است، خب یک وقتی شما یک زمینهای فراهم میکنید که این دانشآموز شروع میکند این مطالعات را انجام دادن و بعد هم خوراکهای فکری مناسبی را در دسترس او قرار میدهید، شما دارید عملاً آن محور تفکر را در او تقویت میکنید. وقتی که این میخواهد با رقیب و یا کسانی که با او مخالفت میکنند وارد گفتگو بشود، عملاً باید سهم خودش را از این نوع مطالعات برداشت کرده باشد تا بتواند در برابر دیگران وارد مناظره و گفتگو و امثال اینها بشود. اینها باعث میشود که بچهها از نظر فکری بار بیایند و تقویت بشوند. حالا یک وقت است که موضوع موضوع انقلاب اسلامی است، خب موضوع انقلاب اسلامی گره میخورد به مباحث کلانی که به حوزه اعتقادی ما هم برمیگردد. جنبههای الهی مسئله، جنبههای قدسی مسئله، آنها هم بالاخره وارد این جنس از مطالعات بشود.
در هر صورت خیلی اتفاق خوبی است. راجع به سایر دانشآموزها من بارها این را عرض کردم خدمتتان گفتم انجمن اسلامی باید خودش در مدرسه پرچم تفکر را به دست بگیرد. خودش اهل فکر باشد، دیگران را هم دعوت به تفکر کند، بگوید بنشینیم فکر کنیم. اجازه ندهیم هر چیزی را هر کسی به مناسبت این که اینجوری میگویند بگوید. خب این جوری میگویند که نشد، بالاخره ما یک بررسی کنیم، خودمان عقل داریم، فکر داریم، بنشینیم مطالعه کنیم، بررسی کنیم، ببینیم چی درست است، چی غلط است. دعوت کننده به تفکر باشیم. چون نقطه مقابل فکر را میخواباند و تعطیل میکند. این قدر سرش را شلوغ میکند، شبههباران میکند، تیرهای شبهه را از هر سمت به سمت اینها شلیک میکند و این را در فضای متحیری قرار میدهد. برای خروج از آن تحیّر دعوت به تفکر است. یعنی ما باید دعوت کنیم. انجمن اسلامی باید بچهها را به فکر و اندیشیدن دعوت کند و چه پرچم مقدس و منوری است پرچم تفکر.
سؤال: هر کسی ظرفیتهای تفکر و تعقل متفاوتی دارد، چطور این ظرفیتها را رشد بدهیم و بتوانیم با این ظرفیتهای محدود، ظرفیتهای عقلی و تفکری خودمان را بسط بدهیم؟
پاسخ حاجآقا: از یک منظر درست در همین فرآیندی که ما از سنین رشد داریم و این را مخصوصاً مادرها خوب درک میکنند که این بچه وقتی متولد میشود و در فرآیند رشد قرار میگیرد، این باید دائماً تغذیه مناسب بشود، همین جور قدم به قدم تا این اندامها شکل بگیرد. این مثال دارد به ما میگوید که ما باید به خودمان فرصت بدهیم، باید حوصلهورزی کنیم، لازم نیست سنگ خیلی بزرگی برداریم. لذا بعضیها یک دفعه این حرفها را که میشنوند هیجانی میشوند میخواهند بروند یک کتاب فلسفی را مثلاً بردارند بیاورند مطالعه کنند، بعد همان اول میخورند زمین. شما از شیر شروع میکنید بعد مثلاً به غذاهای مرکب پیچیده میرسید. یعنی یک مرحلهگذاری میشود. به نظر من افراد با تفاوتی که در مطالعات پیشینیشان دارند خیلی با هم فرق میکنند، الان همین جلسه ما، مخاطبهای ما خیلی متنوع هستند، از همین جهت بعضیها خیلی سابقه دارند در مطالعه، در تفکر، گاهی اصلاً رشته تحصیلیشان بوده است، درسش را خواندند، خیلی تفاوت دارند با آن کسی که این چیزها را نخوانده است.
بنابراین میخواهم عرض کنم از یک مطالب ملایمی باید شروع بکند و همین جور قدم به قدم جلو برود تا بتواند مسیر را درست طی کرده باشد، وَالا مثلاً یک دفعه ما برویم خودمان را در معرض یک کار سنگین مطالعاتی قرار بدهیم، به جای این که پیش ببرد در همان قدم اول ما را زمین میزند. حتماً مستلزم تدریج است، مستلزم سیر داشتن است، حتیالمقدور از اساتید استفاده کنیم. یک سیر مطالعاتی برای خودمان تنظیم کنیم. ولی قواعدش این چیزهایی بود که من خدمتتان عرض کردم، اینها قاعده است، اما این را چگونه باید اجرا کنیم، افراد با هم فرق میکنند، مهم این است که همیشه ما موضوع فکری داشته باشیم، مخصوصاً موضوعات کلان ذهنمان را در معرض قرار بدهیم. این آن قاعده کلیاش است، اما چه اندازهای، به چه کیفیتی، چگونه، آنها بحثی است که شما هم توقع ندارید با آن تنوعی که دارد بخواهم برای شما توضیح بدهم. هر کسی آن وقت نسخه خودش را پیدا میکند.
از جنابعالی و همکارانتان تشکر میکنم و از عزیزانمان که در این جا کمک کردند که امروز ارتباط ما برقرار بشود صمیمانه تشکر میکنیم، ان شاءالله عنایات حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) شامل حال همه شما باشد. من ان شاءالله احتمالاً بعد از این جلسه با یک فاصلهای به نیابت از همه شما مشرف میشوم حرم مطهر را زیارت خواهم کرد و ان شاءالله برای همه شما و برای همه عزیزانمان دعا میکنم، ان شاءالله سعادتمند و خوشبخت باشید.
پروردگارا قسمت میدهیم به حق محمد و آل محمد برکات خودت را بر کشور ما، ملت ما، نظام ما، رهبر عزیز ما، اعضای جلسه ما نازل بفرما. قلب مقدس ولیات را از ما راضی کن، موانع ظهورش را مرتفع کن. ما را در خودسازی نصرت کرامت کن. اسباب سعادت را برای ما به لطف و کرمت بیش از گذشته فراهم کن. خودت دست ما را بگیر، از لغزشگاهها ما را حفظ کن. توفیق استغفار و توبه به همه ما کرامت کن. ارواح مطهر شهداء، امام راحل عظیم الشأن، حاج قاسم عزیزمان، زائران شهید، همه را با سید و سالار شهیدان محشور کن. ما را با شهادت به آنها ملحق کن. قسمت میدهیم به حق محمد و آل محمد برف و باران رحمت خودت را بر سرزمینهای تشنه ما نازل کن. نصرت خودت را بر جبهه مقاومت، مظلومین غزه و مجاهدان فلسطین به ویژه نازل کن. خفت و خواری و رسوایی و هزیمت را بیش از این بر استکبار جهانی، بر رژیم صهیونیستی و اعوان و انصارشان نازل بفرما.
ارواح همه گذشتگانتان را با صلوات و فاتحهای شاد بفرمایید.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد»
[1] آیه 21 سوره مبارکه نور
[2] آیه 190 سوره مبارکه آلعمران
[3] آیه 191 سوره مبارکه آلعمران
[4] آیه 9 سوره مبارکه قیامت
[5] آیه 191 سوره مبارکه آلعمران
[6] همان
[7] آیه 191 سوره مبارکه آلعمران
[8] همان
[9] نهج البلاغة : الحكمة 211
[10] نهج البلاغة : الحكمة 409
[11] آیه 3 سوره مبارکه مؤمنون
[12] جامع الأخبار : 518/1468
[13] همان