دهه مبارکه فجر را به همه شما تبریک عرض میکنم و از این که بحمدالله امسال این مناسبت فرخنده در متن ماه مکرم رجب قرار گرفته به فال نیک میگیریم. انقلابی که در کنار همه دستاوردهای بزرگ برای ما بزرگترین خونآوردها را در موضوعات معنوی، عرفانی، اخلاقی و سلوکی همراه خودش داشت.
امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه) یک شخصیت به تمام معنا جامع بود
امام راحل عظیم الشأن ما که مؤسس این حرکت بزرگ بودند، یک عارف، یک سالک، یک استاد دیده به تمام معنا و یک استاد برتر از اساتید، یک شخصیت حقیقتاً بینظیر در زمانه ما از نظر معنوی و سلوکی، پروازهای بلند معرفتی در محیط معارف وحیانی مخصوصاً در موضوع توحید، دارای نظریات ویژه در این عرصهها و صاحب سبک و صاحب مکتب معرفتی و عرفانی بودند. این معلوم بود که روی جریان عمومی نهضت اثر میگذارد.
امام (رضواناللهتعالیعلیه) یک شخصیت به تمام معنا جامع بود، یعنی ما بعد از معصومین (علیهمالسلام) که جایگاه خودشان را دارند و کسی را با آنها نمیشود مقایسه کرد در بین سایر از انسانها، مخصوصاً در بین بزرگانی که میشناسیم واقعاً از جهت جامعیت فوقالعادگی داشتند، خداوند تبارک و تعالی این توفیق را به ایشان داده بود، علمی، عملی، اخلاقی، سیاسی، بصیرتی، در دانشها؛ دانشهای متعدد، صاحب فن، صاحب کرسی، صاحب مبنا، در بصیرت، در شناخت تاریخ، در شناخت رسالتهای الهی، داشتن روحیه فوقالعاده قوی و عزم راسخ، شجاعت بینظیر، خداوند تبارک و تعالی همه اینها را به ایشان داده بود تا رهبری بزرگترین انقلاب روزگار ما را به عهده بگیرند و زمانه ما گام بلندی به سوی عصر ظهور بردارد که خدای متعال را شاکر هستیم که ما بچههای این روزگار هستیم. بحمدالله خدای متعال به ما توفیق داده این روزگار را درک کردیم. اگر ماها اولیاء خدا را ندیده بودیم، اگر انبیاء را زیارت نکرده بودیم، بالاخره یکی از شاگردان اول مکتب انبیاء و پیامبر اعظم و امیرالمؤمنین (علیهمالسلام) را مشاهده کردیم، زمانه ما درک کردیم و این اتفاق بسیار بزرگی که افتاد.
در هر صورت عرض میکردم مخصوصاً از نظر عرفانی، اخلاق عملی واقعاً سبک و سیاق ویژهای که امام داشتند که خودش یک سرفصل مستقلی است در باره ایشان، خب این باعث شد که بحمدالله انقلاب اسلامی ما یکی از بزرگترین برکاتش تحولات معنوی و اخلاقی و سلوکی در زمانه ما باشد. البته باز با تفاوت از سایر اساتید که شاگردان اختصاصی داشتند، امام این هنر را داشت که معنویات را عمومیسازی کرد و این شاید یکی از امتیازات و اختصاصات امام عظیم الشأن ما باشد. ما قبل از این مخصوصاً در عرصه عرفان و اخلاق و سیروسلوک اساتیدی داشتیم که به نام، شخصیتهای بسیار بزرگ، نامی، اما وضعیت و سبک کار آنها را که مطالعه میکنیم میبینید شاگردان خاصی دارند با آنها بالاخره مسیرها را طی میکنند، آنها را پرورش میدهند و شکرالله سعیهم، بالاخره آثار بسیار بزرگی هم از خودشان به جای گذاشتند. امام (رضواناللهتعالیعلیه) این خصوصیت را داشت که مباحث معنوی و عرفانی و اخلاقی را عمومیسازی کرد و زمینهای را فراهم کرد برای این که عده زیادی وارد این راه بشوند و البته عده زیادی از این افراد هم به مقاصد بالا رسیدند. جریان دفاع مقدس هم به این مسئله خیلی کمک کرد. آن مرگآگاهی، آن میدان رفتن، آن آمادگی برای شهادت، ویژگی که در خانوادهها بود، در همسرها بود، مخصوصاً در مادرها بود و اوضاع عجیبی که پیدا شد باعث شد که بالاخره این تحول بزرگ در جریان دفاع مقدس سرعت بگیرد. هم سرعت گرفت، هم کیفیت آن افزایش پیدا کرد، عمق پیدا کرد و البته اکنون سرمایه بسیار بزرگی است که در اختیار نسل ما و در اختیار جامعه ما هست. امیدوارم که خیلی قدر بدانیم. شهدای عزیز ما جزء واصلین این حرکت سلوک جمعی الی الله تبارک و تعالی بودند. خداوند تبارک و تعالی بر درجاتشان بیفزاید و به ماها هم توفیق درک این مباحث را کرامت کند.
اجماع نهضت معنوی و عرفانی در جامعه
جامعه ما با ماه رجب اساساً آشنایی نداشت. ما قبل از انقلاب چه میدانستیم ماه رجب یعنی چی. جز یک عده خاصی از مردم، عده اندکی از ماه شعبان، از ماه مبارک رمضان، اصلاً اعتکاف یعنی چی، به چه معنا است. هیچ از این خبرها نبود. مثلاً اعتکاف یک برنامه بود در مسجد امام حسن عسگری (علیهالسلام) قم با یک عده کمی از طلبهها، یک برنامهای بود مشهد، یک حدود سی چهل نفر بودند اینها که یک اعتکاف قدیمی داشتند در مسجد گوهرشاد، بعد دیگر حالا این گوشه و کنار، نفری، شخصی. یعنی قبل از اینها کل آنها به عدد یک مسجد فعلی ما در اعتکاف هم نمیرسید. خب از برکت این شور معنوی و این بالاخره هیجان عرفانی و سلوکی که در زمان ما شکل گرفت به لطف خداوند تبارک و تعالی ما شاهدیم که اکنون اعتکاف تبدیل شده به یک برنامه عمومی و حوالی یک میلیون نفر فقط در کشور ما در این برنامه شرکت میکنند، از این جماعت هم عده بسیار بزرگی جوانها هستند، دختر خانمها، آقا پسرها، حتی دانشآموزی که شما خودتان از نزدیک مشاهده کردید یا چه بسا بودید و خودتان بانی برنامه بودید.
من در جریان اعتکاف امسال در یکی دو نمونه از برنامههای دانشآموزی حضور پیدا کردم، خیلی جالب بود، خیلی شورانگیز بود، مثلاً در یک مسجدی حدود پانصد نفر فکر میکنم نوجوان، حالا من فکر میکردم دیگر از متوسطه اول نیاورده باشند، دیدم از آن جاها هم بعضی از بچهها هستند. هر ده نفر یک مربی خیلی منظم، تحت برنامه و چه حال خوبی داشتند، چه نشاطی این بچهها داشتند. واقعاً اینها را مثلاً ما خوابیم بیداریم، چه اتفاقی افتاده که یک چنین جاذبههایی الحمدلله برای بچههای ما، برای جوانهای ما پیدا شده است. حالا در اعتکاف یک طور، در غیر اعتکاف به شکل دیگر. چه کسی مناجات شعبانیه میشناخت؟ چه کسی دعای عرفه میشناخت؟ اینهایی که الان برای شما عادی شده، قبل از انقلاب اینها همه رؤیاهای سالکین بوده است. در آرزوهایشان در خواب میدیدند، الحمدلله نهضت الهی ما اینها را عمومیسازی کرد و جماعت زیادی بحمدلله اهل ذکر، اهل توجه، اهل تفکر، اهل مراجعه به قرآن، به روایات، به معارف، بعد خیلیها اهل سیروسلوک، اهل محاسبات معنوی و امثال اینها شدند. عرض کردم با این تفاوت اگر قدیمها یک شاگردهای خاصی بود حالا این عمومیسازی شد. اگرچه آن جریان تربیتهای خاص در جای خودش محفوظ است و این قدر و قیمت ویژه خودش را دارد، من عرضم این نهضت معنوی و عرفانی است که در جامعه ما اتفاق افتاده است، الحمدلله در منطقه امتداد هم پیدا کرده است، در دیگر کشورها و دارد دائماً یاران تازهای را میگیرد و بحمدلله به نتایج بهتر هم میرسد.
در هر صورت درود میفرستیم به روح مطهر امام عظیمالشأنمان، به ارواح مطهر شهدای عزیزمان که این راهها را برای ما هموار کردند و به امام حاضر عالیقدر و بسیار عزیزمان، رهبر مکرم و عزیزتر از جانمان که ایشان هم آن راه را ادامه دادند، تکمیل کردند و این مسیر خدا را شکر با قوت ادامه پیدا کرده است، ان شاءالله که هر روز هم نشاط معنوی و رونق اخلاق و معنویات در جامعه ما بیشتر و بیشتر باشد ان شاءالله الرحمن.
مدرسه انقلاب؛ فناوری اختصاصی انجمن اسلامی
به شماها خدا قوت و خسته نباشید میگوییم، لابد این برنامههای دهه فجر را مخصوصاً برنامه مدرسه انقلاب که از فناوریهای اختصاصی انجمن اسلامی و اتحادیه برای دهه فجر هست اشتغال داشتید و برگزار کردید و در فرآیند برگزاری هستید، ان شاءالله موفق باشید، خدای متعال از شماها قبول کند، از همه بچههای عزیزمان که در این میدان فعالیت میکنند، میدان بسیار ارزشمندی است. این مدرسه انقلاب هم که امروز ما رفتیم و اتفاقاً مدرسه دخترانه هم بود، مدرسه شهید مرادی، فرهنگ و مدرسهای است که این فائزه خانم رحیمی شهید در آن جا درس خوانده است، اتفاقاً پدر و مادر ایشان هم تشریف آورده بودند، یک آبجی هم دارند او هم آمده بود، کوچکتر از ایشان است و به نظرم گفت کلاس دهم است. فاطمه خانم، ایشان هم آمده بودند. جلسه امروز صبح ما و افتتاحیهای که داشتیم یک حال و هوای خیلی خوبی داشت و اتفاقاً در آن جلسه قبلی که سال 98 یا 97 بود، همین مدرسه ما رفته بودیم خود این شهیده بزرگوار همان جا تشریف داشتند و در آن قاب عکس موقع افتتاح آن نمایشگاه ایشان هست، کنار ما ایستاده، خدا ان شاءالله بر درجات ایشان هم بیفزاید. غرض برنامه خیلی بانشاطی بود، بچهها ارائههای خیلی خوب و قوی داشتند و خلاصه شوقانگیز بود، امروز ما صبحمان را با ارائه قوی این بچهها خیلی خوب شروع کردیم که معلوم بود زحمت کشیدند، معلوم بود مربیشان خوب کار کرده، خوب ارائه کرده، راهنمایی خوب شده بودند. الحمدلله ابتکارات خود بچهها هم که البته در جای خودش محفوظ. ان شاءالله موفق باشید، کار درجه یک است، کار تبیین است، هرچه ما این را بتوانیم قویتر برگزار کنیم، پرمحتواتر، جذابتر، هنرمندانهتر، کار کارستانی کردیم.
قبلاً هم گفتم هنوز دوستان در این قصه کار تازهای نکردند، یعنی من هنوز خبر ندارم و آن این بود که عرض کردم ما نمایشگاه انقلابمان باید در تمام سال باشد. توزیع شده در مناسبتهای سال و با یک ترتیبات خیلی مناسبی بتوانیم آن حق مسئله اداء بشود. مثلاً اگر مثل امروز که روز فناوری فضایی است، این فناوری فضایی باید خودش بشود یک نمایشگاه. اگر فلان روز مثلاً روز انرژی هستهای است، خودش باید یک نمایشگاه از دستاوردها بشود، باید یک مقدار فنیتر، یک خرده محتواییتر و دقیقتر به آن پرداخته بشود و هکذا دیگر حالا مناسبتهای مختلف. گاهی معارف انقلاب، گاهی معاریف انقلاب، مثلاً یک وقت شهید چمران را نمایشگاه کنند، یک وقت شهید مطهری را، یک وقت شهید رجایی را، شهید باهنر را، شهید بهشتی را، تا شخصیتهای دفاع مقدسی را، تا سایرین. حالا غرض این که در محور دستاوردها این میدان فراخ است، از یک نمایشگاه برنمیآید. یعنی حق مسئله اداء نمیشود. اگر به صورت یک بارش ملایم مستمر توزیع بشود آن وقت قلهاش بشود دهه فجر، که به این جا که رسیدند دیگر یک کار مثلاً متفاوت و جامعی اتفاق بیفتد. حالا اگر دوستان روی این زمینهها کار کرده باشند و مقدماتش را فراهم کرده باشند که بسیار خوب است، اگر نه باید باسرعت این اتفاق بیفتد. اگر ان شاءالله از همین امسال تصمیم بگیرید سال آینده این اتفاق به یک شکل مناسبی توسط انجمنها رقم بخورد، میشود یک خط تبیینی متفاوت و مستمر، حالا که این امکان را هم بچهها دارند و این تجربه مدرسه انقلاب را هم دارند، در این عرصه ان شاءالله بتوانند موفق بشوند. شماها هم که بحمدالله بلد هستید، استاد هستید، کمک بکنید این اتفاق خوب ان شاءالله رقم بخورد.
قواعد تربیت و تأدیب قوه واهمه
موضوع بحث ما تربیت و تأدیب قوه واهمه است، داریم در این زمینه صحبت میکنیم. خاطر مبارکتان باشد عرض کردیم قاعده اول در تربیت قوه واهمه که اهمیت و جایگاه و ضرورتش را قبلاً مفصل در بارهاش صحبت کردیم عبارت است از تغذیه و پرورش عقل، اساساً پرورش عقلانی یکی از راههای اصلی مدیریت قوه واهمه است. قاعده دوم تفکر است که یعنی قدمی که شما برمیدارید برای پرورش آگاهیهای خودتان و در واقع خط روشنی است برای همان تقویت عقلانی، تقویت عقلانی یک از طریق واردات است؛ واردات منظور آن مطالعه است، استاد دیدن است و مخصوصاً مطالعات جهانبینی، مطالعات فلسفی، جهانشناسی، مبدأشناسی، معادشناسی، آنچه که مربوط به شناخت کائنات است، از باب این که آنها محیط تجلّی قدرت الهی و حکمت الهی و تدبیر الهی هستند. پس این میشود آن قاعده اول.
در ذیل او و همزمان با او قاعده دوم است که عبارت است از تفکر. من جلسه پیش نسبتاً مفصلتر در باره تفکر توضیح دادم که این فکر وقتی با ذکر همراه میشود باعث اهتزاز عقلی میشود. این عملیات دیگر درونی است، یعنی ورودی نیست بلکه جوششی است، درونی است لذا تمرین بیشتری میخواهد، کار به مراتب سختتر از کار اول است. یعنی انسان در استفاده از اساتید، مطالعه کتابها و امثال اینها کارش به مراتب آسانتر از مرحله تفکر است که میخواهد حالا آنچه را که دریافت کرده از آنِ خودش کند و برای این که این از آنِ خودش بشود باید باب فکر در او باز باشد و بتواند این آگاهیهای دریافتی را ترکیب بکند، تنسیق کند و در جستجوی فهم تازه باشد، با سؤال با آنها روبرو بشود، بعد در جستجوی جواب باشد، مسیر منطقی را برای کشف معارف تازه بتواند طی کند، حاصل این فکر با توضیحی که جلسه پیش عرض کردم وقتی با ذکر همراه میشود حاصلش به لطف پروردگار متعال میشود این که آن یافتهها از آنِ خودتان میشود. تفکر شما را مالک آگاهیهایتان میکند، در حالی که اگر شما در باره آگاهیتان تفکر نداشته باشید، مواجه شما مواجه متفکرانه نباشد آنها مال خود شما نمیشوند. مثال هم زدیم مثل تفاوت آن استخر و چاه بود. یکی شما دائم از بیرون باید آب بریزید، در حالی که او خودش میجوشد، و این جوشش چیزی است که با تفکر اتفاق میافتد. این هم یک قاعده که خیلی باید جدی بگیریم.
من هرچه بگویم واقعاً در این بخش کم است، به نظرم میارزد که در بارهاش یک مباحثات مستقلی هم صورت بگیرد. من چون الان در مقام ارائه قواعد هستم، در مقام تفصیل جدی نیستم، وَالا از نظر این که منهج قرآنی و سبکی را که فقط خود قرآن کریم برای تفکر ارائه میکند این خودش یک عالمی را واقعاً پیش روی ما باز میکند، چه تفکر در باره کتاب آفرینش، چه تفکر در آیات کتاب تاریخ و سنتهای الهی، چه تفکر در میدان افعال الهی چنان که گذشت، تفکر در اسماء پروردگار متعال، اینها میدانهایی است که قرآن کریم به تفصیل پیش روی ما باز میکند. البته دیدید قرآن کریم توقع جدی دارد که شما وقتی با خودش هم مواجه میشوید کاملاً متفکرانه و متدبرانه مواجه میشوید. «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»[1] یعنی خداوند تبارک و تعالی سرزنش میکند کسانی را که با قرآن کریم روبرو بشوند اما مواجههشان با تفکر و تدبر همراه نباشد، یعنی شما با قرآن هم که مواجه میشوید باز باید با تدبر و تفکر بروید تا بتوانید بهرههای مناسب را داشته باشید. خب این چند جملهای در ارتباط با بحثهایی که قبلاً عرض کرده بودیم.
3. آمیختن اعمال با تفکر
و امّا قاعده سوم آمیختن اعمال با تفکر بود. این مطلبی است که خیلی کمک میکند به این که ما از نظر منطقه وهم و خیال بتوانیم به خودمان مسلط بشویم، یعنی مسئله تفکر در همه برنامهها، در همه کارها، این که اول اندیشه، آن گاه اقدام. اول اندیشه آن گاه سخن، این برای کسی که تفکر جزء شخصیت او شده باشد مطلوب است. مطلوب در سیروسلوک، در منازل سیر این است که انسان مؤمن سالک اهل تفکر باشد، این تفکر جزء شخصیت او شده باشد. نتیجه این مسئله این میشود که در همه کارهایش با همه چیزهایی که با آن مواجه میشود متفکرانه روبرو میشود. البته این هم باعث میشود کارهایش متقن و محکم باشد، هم باعث میشود که در هدفهایش موفق بشود، هم جلوی خیلی از خطاها را میگیرد. خیلی از خطاهایی که ما روزمره به آن مبتلا میشویم به خاطر فقدان عنصر تفکر است، وَالا اگر عاقبتاندیشی باشد، اگر تفکر باشد انسان در برنامههای زندگیاش خیلی متفاوت مواجه و روبرو میشود.
این بسیار مورد تأکید است تا این جا که خیلی راحت به شما بگویم یکی از نشانههای انسان مؤمن تفکر است. تفکر به این معنا، آن تفکر معنای اول را که قبلاً عرض کردیم. تفکر به این معنا یعنی تفکر در میدان زندگی، در میدان اقدام، به معنای عاقبتاندیشی، به معنای عمقیابی، شناخت جوانب، اقدام از روی بصیرت و آگاهی، این که در هر کاری میخواهد وارد بشود جوانب آن را بسنجد، ارزیابی داشته باشد، هزینه فایدهاش را بررسی کند و پیامدهایش را مخصوصاً بسنجد. این چیزی است که فراوان در روایات ما آمده که من قبلاً خاطر مبارکتان باشد به این قاعده اشارهای کرده بودم، الان هم جهت یادآوری عرض کردم.
انجمن اسلامی در مدرسه پرچم تفکر را به دست بگیرد
شما در این قسمت خیلی میتوانید با بچهها کار کنید، یعنی از جمله جاهایی است که با یک تدابیری، با یک طراحیهایی بچهها عادت کنند که حتماً در کارهایشان مواجهشان مواجه پرسشگرانه و متفکرانه باشد، نه مقلدانه و اقدام سطحی. اقدامات سطحی خیلی پرمخاطره است و اقدامات تقلیدی افراد را در معرض خطرهای جدی قرار میدهد، چنان که الان مشاهده میکنید خیلی از بچههای ما به خاطر نداشتن همین قوه فکری قوی و مواجهههای متفکرانه با واردات ذهنیشان، با آنچه که در اختیارشان قرار میگیرد منفعلانه روبرو میشوند و این مواجهه منفعلانه باعث میشود که آنها در معرض خطرهای جدی قرار بگیرند که من چندی پیش هم بارها در واقع شاید در جلسه شما هم عرض کردم که چقدر مهم است که انجمن اسلامی در مدرسه پرچم تفکر را به دست بگیرد، همه را دعوت به تفکر کند. یعنی دعوت به مطالعه، دعوت به آگاهی، دعوت به مواجهه منطقی، دعوت به مواجهه عمیق و این که حالا هرچه را شنیدند باور نکنند، هر چیزی را دیدند تسلیم نشوند و نکتههایی از این قبیل.
اینها در واقع چیزی است که قابل ترویج است و ما باید جامعه مخاطبمان و بچهها و جوانها را با تفکر، با اندیشه عادت بدهیم، تشویقشان کنیم به همین معنای تفکر در میدان عمل و در محیط زندگی و در معاشرتها، در مواجههها که حتماً با فکر وارد بشوند. در انتخابها، در دوستیها، در دشمنیها، در مواجهه با برنامههای زندگیشان، مواجهه با درس خواندنشان، حتی در مواجهه با انجمن اسلامی، در مواجهه با هر چیزی احساسات بر آنها غلبه نداشته باشد. در هر صورت این چیزی است که میشود کاملاً آن را ترویج کرد. خود شماها هم ان شاءالله اهلش هستید، این جهت را در خودتان تقویت کنید. انسانهایی که این ویژگی را داشته باشند، خیلی در مدیریت و مهندسی قوه واهمه تأثیر دارد.
4. مدیریت ورودیها
قاعده چهارم خاطر مبارکتان باشد عبارت بود از مدیریت ورودیها، این هم بحث چهارم ما که عرض کردیم از همه مهمتر محور دیداری و شنیداری است. باز بین دیداری و شنیداری، اهمیت دیداری باز به مراتب بالاتر و بالاتر است. این هم خیلی کمک میکند. ببینید خیلی از اختلالاتی که ما در منطقه وهم و خیالمان با آن مواجه هستیم به خاطر این است که ورودیهای شخصیت ما مراقبت نمیشوند، به اصطلاح جوانها فیلتر نمیشوند. یک مثلاً چیزی آن جا مراقبتی، دیدهبانی وجود ندارد. هر چیزی از راه رسید وارد شخصیت ما میشود. به راحتی اجازه میدهیم هر صدایی، هر تصویری بدون این که این معطل بشود، بدون این که مراقبت بشود، بدون این که انتخاب بشود، بدون این که ممیزی بشود، سره و ناسره بشود، اینها وارد میشوند.
اکنون کم نیستند از افرادی که به ماها مراجعه میکنند برای مشورت در مسائل زندگیشان، زندگی خانوادگیشان. خب من مثلاً این آقا یا خانم وقتی صحبت میکند، وقتی که مشکلش را با من مطرح میکند میبینم ایشان به شدت گرفتار این بیدروازه بودن ورودیهای شخصیتاش است. یعنی کسی که در واقع همین جور رها هر چیزی را نگاه میکند و احیاناً میشنود، این برای او خیالانگیز میشود، بعد قوه خیالش را فعالسازی میکند، وهمش را فعال میکند و نتیجهاش معلوم نیست نتیجه خوبی باشد. مخصوصاً وقتی که اینها انتخاب شده نباشد و مخصوصاً این که احیاناً موارد آلودهای بخواهد وارد بشود. راجع به دیداریها اهمیت آن مضاعف است. چون میگویند «القلبُ مُصحَفُ البَصَرِ»[2] قلب انسان در واقع صفحهای است که دیده انسان در آن جا مینویسد، یعنی روی قلب ما مینویسد، چیزهایی را که میبینیم در واقع روی قلب ما نوشته میشود. خیلی تعبیر عجیبی است. یا در یک روایت دیگری دارد که «العَينُ جاسُوسُ القَلب»[3] میگویند چشم جاسوس دل است، یعنی صید میکند، رصد میکند، تصویرهای خاصی را دریافت میکند و وارد قلب میشود، این مطلب از این جهت فوق حساس است. لذا خوش به سعادت آنهایی که این منطقه ورودی شخصیتشان تحت تدبیرشان باشد.
بنابراین این جا ما با چهار نکته مواجه هستیم. مطلب اول این است که آن چیزهایی که ما میبینیم و میشنویم، با روحیات ما، با بافت شخصیت ما، با شرایط سنی ما، با موقعیت خانم بودن یا آقا بودن ما و امثال اینها تلائم و تناسب داشته باشد، از نظر تناسب و عدم تناسب ما باید یک محور اینها را مدیریت کنیم. یک چیزی هست ممکن است برای یک سنی خیلی آسیب نداشته باشد ولی برای یک سن دیگری شنیدن فلان مطلب، فلان خبر، فلان قصه، ولی برای یک سن دیگری یک موقعیت دیگری عوارض داشته باشد، حتی عوارض سنگین. گاهی شده مثلاً این شخص را میبرید پیش روانشناس به این آسانیها نمیتواند آن اثر نامناسبی که بر اثر یک چیز نامناسبی که شنیده یا یک خبر نامناسب یا صحنه نامناسبی که دیده، نمیشود به این آسانی آن را اصلاحش کرد، این گاهی تا سالها تأثیرش میماند. لذا این تناسب و عدم تناسب خیلی مسئله مهمی است که البته خودش شاخهبندی دارد، من الان بحثم نیست وَالا میشود این را به صورت جداگانه اصلاً راجع به آن یک مباحثه خیلی جدی داشت. در بحث قواعد عمومی هم من این مسئله را خاطر مبارکتان باشد به آن مقداری پرداختم.
مطلب دوم رعایت ضوابط شرعی است، یعنی از منظر حرام بودن یا حلال بودن. این هم یک مسئله است. آن عنوان تلائم و عدم تلائم، تناسب و عدم تناسب خیلی فراگیر است. خیلی چیزها هست که شنیدن آن حرام نیست، حرمت شرعی ندارد به این معنا یا دیدن آن حرمت شرعی ندارد، نمیرود ذیل ضابطه شرعی حرام و حلال و امثال اینها، ولی تناسب ندارد. تناسب جنسیتی ندارد، تناسب سنی ندارد، تناسب با روحیه ندارد. روحیه افراد با هم خیلی فرق میکند. اگر انسان به آن خودشناسی رسید باید از این جهت هم خودش را مراقبت کند و وضعیت ورودیهای شخصیت خودش را نگهبانی ویژهای داشته باشد. پس دایره آن خیلی وسیعتر است.
اما مطلب بعدی این ضابطه شرعی و رعایت این که آیا دیدن این تصویر برای من شرعاً مجاز است یا نیست؟ آیا شنیدن این صدا مجاز است یا نیست؟ چون آن موسیقی که حرام است وقتی این وارد شخصیت فرد بشود آثارش غیرقابل تصور است که چه به روز این شخص میآورد. ظاهراً مثلاً شنیدن یک موسیقی است اما این چگونه وارد میشود و چه آلودگیهایی را به وجود میآورد که گاهی باز مدتها این طول میکشد تا انسان بخواهد آن جا شستشویی داشته باشد و این عوارض را بخواهد از خودش دور کند.
بنابراین مسئله حرمت و حلیت یا مسئله رعایت ضوابط شرعی است. البته یک مقدار ضوابط شرعی که میگوییم دائر مدار فقط حرمت و حلیت نیست، مثلاً مکروه و مستحب هم داریم، آن هم هست. مثلاً بعضی از دیدنها توصیه میشود، مثل این که انسان بنشیند مادرش را از سر محبت عمیق تماشا کند. یکی از بچهها را دیدم همین جور با خشم دارد به مادرش نگاه میکند. گفتم خب این جور که شما نگاه میکنی مثل این که داری همین جور در جهنم غرق میشوی. نگاه از سر محبت به چهره پدر، به چهره مادر واقعاً این حال انسان را خوب میکند. نگاه به عالم دین، نگاه به معلمِ خَیِّر، این تأثیر را دارد. از این قبیل هست، توصیه شده است. نگاه به کعبه خدا، ان شاءالله روزیتان کند، واقعاً انسان سیر نمیشود، یعنی از هر طرف انسان مینشیند، گاهی ساعتها شما بنشینید فقط این بنای حقیقتاً بزرگ و باعظمت و شگفتانگیز را تماشا کنید، چه سرّی هست در یک جایی به این جور سادگی یک بنای با این خصوصیات ظاهری بسیار ساده، و از این قبیل.
پس اینها پیشنهاد میشود، دیدن آسمان، دیدن گلها، سبزهها، پدیدههای طبیعی از نزدیک ارتباط، اینها آثار خاص خودش را دارد. بنابراین میخواستم عرض کنم یک جاهایی بعضی از دیدنها توصیه میشود. بعضی وقتها نه، میگویند مثلاً این نگاهها مکروه است. مثلاً نبیند بهتر است، ولی حرمت شرعی ندارد. اما بعضی از موارد حرمت دارد، این جا دیدن آن ممنوع است، شنیدن آن ممنوع است. این یعنی یک ویروس بسیار آلوده خطرناکی است که وقتی وارد شخصیت شما بشود در واقع دست شیطان را برای تصرف در محیط شخصیت شما باز میکند، یعنی عملاً شما دارید به این نگاهتان ابزار میدهید برای این که دست شیطان هر بلایی میخواهد سرتان بیاورد. وقتی این موسیقی حرام را کسی میشنود، عملاً دارد ابزار میدهد به دست شیطان که با این ابزار بتواند هر بلایی میخواهد به سر شخص بیاورد. این تیغ دادن به دست دشمن است، یعنی شما وقتی اسلحه دشمن خودتان را دارید مسلح میکنید، دارید فشنگ به او میدهید که خب معلوم است چه بلایی به سرتان میآورد، خودتان دارید این بلا را به سر خودتان میآورید. وَالا خداوند تبارک و تعالی به شما امکان نگهبانی و مراقبت از ورودیهای شخصیتتان را داده است تا مراقبت کنید. این هم یک مسئله است.
البته تفاوت هم هست بین سمع و استماع، بین رؤیت و نظر، اینها با همدیگر فرق میکنند. یک وقت انسان یک تصویری به چشمش میخورد ولی اختیاری نیست، اگر هم آن تصویر، تصویرِ نامناسبی باشد انسان به آسانی از آن عبور میکند و این خسارت جدی برای او ندارد. یا مثلاً در صداها هم همین طور است، یک وقت انسان یک صدایی میشنود که این صدا برای او مضر است، مثلاً یک آهنگ حرامی به گوش او خورده، اما استماع نکرده است. استماع اختیاری است، آن صدا را دارند پخش میکنند ولی تو هم بدت نیامده است، همین جور داری گوش میکنی. یا فلان چیز، فلان صحنه الان جلوی شما است، به شکلی با آن مواجه هستید، یک وقت است که نه، خودتان تصمیم میگیرید که نگاه کنید و انتخاب آن نگاه برای شما انتخاب است. اینها با همدیگر فرق میکنند و آثارشان هم فرق میکند، احیاناً عوارضی که دارند برای وهمانگیزی و خیالانگیزی هم باز با هم دیگر متفاوت هستند.
مطلب بعدی عبارت است از این که ما از بین صداها و تصاویر برای شکر نعمت الهی، اساساً برویم بهترینها را برای خودمان انتخاب کنیم. بعضیها این هنر را دارند. انتخابگرهای خوبی هستند. برای چشمهای خودشان و برای قوه بینایی خودشان که از اعظم نعمتها است، این ارزش را قائل هستند که بروند برای آن بهترینها را انتخاب کنند برای دیدن، یا برای شنیدن، بروند انتخابهای خوب داشته باشند. خود این هم پس یک مسئله است که ما آن جایی که حلال است و با ما هم تلائم دارد، تناسب هم دارد، باز برویم سراغ انتخابهای بهتر. این یعنی این که شما برای این نعمت بزرگ الهی که در اختیارتان هست ارزش قائل هستید و برای نعمت بزرگتری که در اختیارتان هست که قلب و باطنتان باشد ارزش قائل هستید. چون اینها ورودیهای شخصیت شماست و این تصویرها و این صداها بالاخره در بافت درونی روانی و شخصیت و دل ما وارد میشوند و مینشینند و به آن جاها اصابت میکند.
یک مطلب هم این جا قابل تأکید است و آن هم مسئله اندازه نگه داشتن است. مسئله اندازه هم خیلی مهم است. چون ارتباط ما با محیط بیرونی، بیرون از شخصیت ما از طریق همین حواس ما است. حالا میگویند حواس خمس؛ پنجگانه، ارتباط ما با بیرون از این طریق است. این ارتباط با بیرون باید در کل اندازهگذاری بشود. حالا عنوان قاعده پنجم ما است که میخواهم عرض کنم، این باید اندازهگذاری بشود. اگر اندازهگذاری نشود، زیاد بودن آن میتواند حتی یک تصویرهای مثلاً خوب یا صداهای خوب را برای شما ایجاد آشفتگی و خیالی و وهمی کند. تازه این اندازه نگه داشتن در این جا کاملاً مطلوب است و توصیه میشود. پس این در ارتباط با قاعده چهارم.
در رساله حقوق امام سجاد (علیهالصلاةوالسلام) یک بخش هست که حقوق افعال است. یک بخش حقوق اعضاء است. حقوق اعضاء خیلی اهمیت دارد. خداوند تبارک و تعالی این اعضاء و جوارحی که به ما داده برای آن حقوق تعیین کرده است، در ارتباط با حق چشم، امام سجاد (علیهالصلاةوالسلام) آن جا نکتههای دقیقی را مطرح میکنند که واقعاً عالی است، متن کوتاه ولی فوقالعاده کاربردی و نغز. آن جا که حضرت وارد میشوند در ارتباط با چشم، به این یادآوری میرسند که بسیاری از هیجانهای حیوانی در انسان محصول رهایی چشم است و اگر کسی بخواهد غرائز خودش را مدیریت کند، نزدیکترین و آسانترین راه، مدیریت چشم خودش است. این هم که میبینید قرآن کریم تأکید میکند «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ * وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِن»[4] این ناظر به همین مسئله است که اگر کسی بتواند نگاههای خودش را تربیت کند و مدیریت کند نتیجهاش این میشود که وهم و خیالش مدیریت میشود، وهم و خیال که مدیریت بشود شهواتش مدیریت میشود و عملاً میتواند آن هیجان نفسانی را در خودش تا حد زیادی مدیریت بکند، وَالا اگر این جا را رها کند آن جا از دستش خواهد رفت.
5. خلوت با خویشتن
و اما قاعده پنجم عبارت است از خلوت با خویشتن. عرض کردم اینها با همدیگر نسبت هم دارند. خلوت با خویشتن، این هم یکی از قواعد است برای تربیت و مدیریت قوه واهمه. ببینید پیرامون ما، بیرون از شخصیت ما دائم دعوتهایی وجود دارد که دارند به خودشان دعوت میکنند، یعنی بیرون از ما دائم ما را به خودشان فراخوان میکنند. این فراخونها، این فراخوان به بیرون اگر مدیریت نشود در مسیر ما به چه وضعیتی خواهیم رسید؟ ما به وضعیتی میرسیم که مخصوصاً وقتی که قاعده چهارم را هم مراعات نکرده باشیم، در قاعده سوم هم ضعیف باشیم، در قاعده دوم هم کار اساسی برای خودمان انجام نداده باشیم، همین جور مواردی که برای شما توضیح دادم. اگر اینطور باشد این فراخوانهای بیرونی و اتفاقاتی که دارد بیرون از ما در محیط زندگیمان میافتد نتیجهاش عبارت است از این که ما گرفتار یک نوع از خودبیگانگی میشویم، یعنی اگر انسان نسبتهای درونی خودش را با محیط بیرون تنظیم نکند و قدرت تنظیم نداشته باشد که عوالم درونی خودش را با عالم بیرون چگونه تنظیم بکنیم و نسبتش را چگونه برقرار کند، اگر این تنظیم نباشد عالم بیرون بر عالم درون شما غلبه میکند. اگر عالم بیرونی بر عالم درون شما غلبه کند عملاً شما خط سعادتتان از دست رفته است. یعنی میشود گفت افتادید در جاده بدبختی. به تدریج اتفاقی که میافتد عبارت است از این که ما گرفتار یک نوع خودگمگشتگی میشویم. نقطه اولش یک نوع خودفراموشی است، بعد قدم دومش خودگمگشتگی است، منظورم این که خودمان را عملاً گم میکنیم. قدم سومش عبارت است از خودبیگانگی. البته این را میشود به تعابیر دیگری هم استفاده کرد، میتوانیم از کلیدواژههای دیگری هم استفاده کنیم ولی اتفاقی که میافتد این است؛ یعنی وقتی محیط بیرون بر محیط درونی شخصیت شما تسلط پیدا میکند.
من الان دارم میگویم شما دارید در ذهن خودتان شرایط خودتان را با این جمله میسنجید که چقدر ما خودمان هستیم و چقدر تحت تأثیر محیط بیرونی هستیم. خیلی عجیب است این که اگر شما بتوانید به جایی برسید که این توازن برقرار باشد یعنی تناسب بین درون و بیرون، ظاهر و باطن، یعنی بیرون منظورم عوامل بیرونی است نه ظاهر شخصیت شما. ظاهر محیط پیرامون زندگی شما. اگر این تناسب به شکل منطقی و متوازن برقرار باشد؛ یک. به نفع درون برقرار بشود؛ دو. یعنی وزن آن محیط درونی شما سنگینتر از محیط بیرون باشد. اینها دقیق است که عرض میکنم، یک وقت دست کم گرفته نشود. وزن محیط درونی شما غلبه داشته باشد بر محیط بیرون. به نفع این درون باشد. اگر به این سمت برویم ما افتادیم در جاده خوشبختی.
البته این را که میگویم طبعاً در زیست الهی داریم صحبت میکنیم، یعنی ما راجع به دیگران که صحبت نمیکنیم. پس با این فرض عنایت داشته باشید که ما چقدر آن وقت به خلوت نیازمندیم، خلوت با خود. برای خیلی چیزها، برای خودشناسی، برای خودیابی، برای خود اصلاحی، برای خودارزیابی، برای خودنظارتی، برای این که خودمان را در مسیر رضای الهی بتوانیم با سرعت بیشتری حرکت بدهیم و پیش ببریم، برای تمام اینها و شاید دهها کلمه دیگری که بشود این جا استفاده کرد ما به چیزی به نام خلوت با خویشتن نیازمند هستیم، این نیاز خیلی نیاز جدی است.
بازتاب غلبه محیط بیرونی بر محیط درونی
کسانی که از خلوت با خویشتن اباء دارند، میترسند، گریز دارند، اینها کسانی هستند که متأسفانه باید بگویم محیط بیرونی بر آنها غلبه کرده است. وقتی با خودشان میشوند احساس وحشت میکنند، زود میخواهد بدود بیاید با یک کسی حرف بزند. میخواهد برود مثلاً تلویزیونی روشن کند، میخواهد موبایلش را باز کند مثلاً فلان کانال را ببینند، فلان ارتباط را بگیرد. ببینید این نمیتواند با خودش باشد، در حالی که ما میرویم به سمت عالمی که خودمان هستیم و خودمان. خیلی مسئله عجیب است. شما وقتی که از دنیا میروید چه اتفاقی میافتد؟ تمام اتصالات پیرامونی و بیرونی شما درجا قطع میشود. خب شما میمانید و خودتان. هر کسی میشود خودش. کسانی آن جا طعم خوشبختی را میچشند که قبلاًها هم از بودن با خودشان احساس خوب داشتند. کسی که از بودن با خودش احساس خوب نداشته، دائم باید یک عامل بیرونی میآمده تا حال او را خوب کند.
به یکی از بچهها میگویم شما با مثلاً این دوستان الان دارید سه چهار ساعت حرف میزنید. میگوید من از ایشان انرژی میگیرم. میگوید من از نشست و برخاست با ایشان و صحبت با ایشان انرژی میگیرم. ببینید این یعنی همان فقر درونی که این حتماً در یک چنین خط ارتباطی میخواهد آن نیاز درونی خودش را جبران بکند. این دائماً دارد از خودش فرار میکند. یک پناه پیدا کرده، احساس میکند این دوستش است. در ارتباطات عاطفی همه ما نیاز داریم، ده دقیقه، یک ربع، بیست دقیقه، نیم ساعت با همدیگر صحبت داریم، صحبتهای خوب، مناسب، پیش برنده. ولی وقتی که ارتباطات بیرونی شما غلبه میکند بر شخصیتتان، عملاً شما از درون دارید تهی میشوید و حتماً یک وابستگیهای بیرونی این مدلی دائم برای شما تولید میشود و به دست میآید.
البته این مطلب تا حد زیادی برمیگردد به عوالم و قواعد قبلی ما. یعنی شما اگر از نظر عقلی، شخصی خودش را تقویت کرده باشد، با خلوت با خویشتن پروازها خواهد داشت. اگر کسی اهل تفکر باشد اتفاقاً خلوتگرا است. یعنی دوست دارد فرصتهای خلوت او زیاد باشد مگر جلوتهایی که به آن خلوت کمککننده و پیشبرنده هستند. آن کسی که در همه کارهایش ضوابط را رعایت میکند و متفکرانه مواجه میشود، آن کسی که ورودیهای شخصیت خودش را اندازهگیری میکند و مراقبت میکند، قاعدتاً از این قاعده پنجم خیلی خوب میتواند استفاده کند و بهرهمند باشد.
واقعاً خیلیها نمیتوانند با خودشان تنها باشند، یعنی حتی با خودش خلوت هم میکند باز با خودش نیست، با خیال دیگران است، به فکر حرفهای دیگران است. به حسب ظاهر الان تنها شده، با کسی با چیزی ارتباط به آن شکل ندارد، در موقعیت خلوت قرار گرفته، در اتاق خودش تنهایی نشسته ولی دائما یا دارد حرفهای دیگران را میشنود، یا دارد تصویرهای دیگران را میبینند و عملاً خودش را باز نمیتواند پیدا کند، خودش را نمیبیند، کشف نمیکند. واقعاً این مصیبت بزرگی است که ماها اکثراً کم و بیش به آن مبتلا هستیم. لذا عظمت آن روایت نورانی امیرالمؤمنین (علیهالصلاةوالسلام) این جا آشکار میشود که حضرت فرمودند «السَّعِيدُ مَنْ وَجَدَ فِي نَفْسِهِ خَلْوَةً يَشْتَغِلُ بِهَا»[5] وقتی کلمه سعید را حضرت اول میآورند تأکید است، «السعید» انسان سعادتمند و خوشبخت آن کسی است که در درون خودش خلوتی پیدا میکند و در آن خلوت به خودش میپردازد. آن وقت آن جا فرصت خودنظارتی، خودارزیابی، فرصت اصلاح عیبها، فرصت تقویت ارزشها، فرصت تقویت زیباییهای اخلاقی را آن جا خوب میتواند در خودش تقویت کند، زشتیها را میتواند شناسایی کند، رهگیری کند، بیماریهای درونی را میتواند کشف کند، درمان کند.
مدیریت و تقویت ضبط خیال
ما در این بخش خیلی کار داریم. در حالی که اگر کسی از این خلوت محروم باشد عملاً فرصت خودسازی را تا حد زیادی از دست میدهد. مطلب خیلی جدی است. بنابراین نیاز ما به این خلوت با خویشتن نیاز بسیار جدی است. در ارتباط با بحث قوه واهمه و خیالات هم اگر انسان بتواند این خلوتها را تقویت کند و در آن جا تمرین داشته باشد، تمرین تمرکز، تمرین ضبط خیال داشته باشد میتواند جلوت خودش را هم ان شاءالله مدیریت کند. کسی میتواند جلوت خودش، ارتباطات خودش، معاشرتهای خودش، ارتباطات بیرونی و پیرامونی خودش را مدیریت کند که قبلاً ارتباط با خودش به مدیریت درونی تبدیل شده باشد. یعنی توانسته باشد شرایط درونی خودش را تنظیم و تنسیق کند. از آن جا میتواند به این نتیجه هم برسد. بنابراین مطلب از این جهت مهم است. ما نیازمند تمرین تمرکز هستیم. خیلی پیشبرنده است. تمرکز در مطالعه پیشبرنده است، در کارهای روزمره زندگیمان پیشبرنده است، در هدفگذاریها اثر خاص خودش را دارد، در تقویت عزم و اراده تأثیر فوقالعادهای دارد، خیلی چیز عجیبی است. این کلمه را نباید همین جور دستکم گرفت. امروز به مسئله تمرکز متوجه هستند و این که انسان بتواند محیط خیال خودش را متمرکز کند. این که من الان به چه چیزی باید فکر کنم این را بتواند تصمیم بگیرد. خیلیها نمیتوانند تصمیم بگیرند. الان من به فلان مسئله نباید توجه کنم، بتواند توجه نکند. اگر انسان به یک چنین توانمندی درونی برسد، در خیلی از کارهایی که مخصوصاً مربوط به سیر و سلوک و معنویات تا مسائل حوزه علمی و اینها و کارهای معرفتیاش است خیلی موفق میشود. بنابراین موضوع، موضوع بسیار بسیار مهمی است و ضرورت دارد که در بارهاش به شکل متفاوتی ما فکر کنیم و برای آن سرمایهگذاری کنیم. البته نتایجش هم نتایج بسیار ازرشمند و فوقالعادهای خواهد بود.
از بعضیها پرسیده بودند که شما در نماز چه کار میکنید؟ گفته بود که من در نماز ضبط خیال میکنم. استاد به او گفته بود که پس چه وقت نماز میخوانید؟ او گفته من در نماز دارم تلاش میکنم تمرکز کنم. این ضبط خیال به همان معناست یعنی میخواهم خیالاتم را مراقبت کنم. چون تا میخواهم بگویم الله اکبر، ذهنم رفت. تا میخواهم بسم الله بگویم، ذهنم جای دیگری است. تا آخر نماز که کلش سه دقیقه، چهار دقیقه هم نمیکشد من همه جا سفر کردم، یعنی دائم این طرف و آن طرف بودم. تلاش میکردم در نماز که وارد شدم حداقل روی معنای نماز ذهنم را متمرکز کنم، داشتم این را تمرین میکردم. استاد به او گفته بود که پس کی شما نماز خواندید؟ شما نمازی نخواندید که. این اسمش نماز است. حالا آن بیچاره داشته تلاش میکرده، خیلی از ماها که چنین تلاشی هم نمیکنیم. یعنی در نمازمان تلاش برای ضبط خیال نداریم، الله اکبر و السلام، میخوانیم میرویم دنبال کارمان. آن بیچاره تازه داشته جان میکنده در نمازش تا ذهنش متمرکز باشد، یک حضور قلبی برای او در نماز فراهم بشود. استاد به او میگوید تو که داشتی در نماز این زحمت را میکشیدی پس کی نماز میخواندی؟ معنای این سخن این است که این تمرینها بیرون از نماز باید انجام بشود. یعنی شما به این قوت روحی برسید که در نمازتان تمرکز داشته باشید و حضور برای شما فراهم بشود. لذا میخواهم بگویم مطلب خیلی مطلب مهمی است، در خیلی از مسائل مؤثر است، حتی در زندگی عادی انسان، در ارتباطش با دیگران، اینهایی که این قدرت ضبط خیال را دارند و میتوانند مدیریت بکنند اینها اساساً عالمشان با کسانی که این را ندارند دو تا عالم است. این خلوت خیلی کمک میکند به این که ما بتوانیم تمرین کنیم. یعنی در خلوتش انسان تمرین این را داشته باشد که به چی فکر کند و ذهنش را ورزش بدهد برای تمرکز روی آنچه که خودش تصمیم میگیرد و مصلحت میداند. این هم ان شاءالله مورد نظر همه شماها باشد ان شاءالله الرحمن.
اثرپذیری قوه واهمه از هیجانات و محیطهای بیرونی
دیشب دیدم یک بچه شاید مثلاً پنج شش ساله، از دیروز این بچه ذهنش درگیر فوتبال امروز است. پنج شش سالش است. بعد شما نگاه میکنید یک دفعه ذهنیت اجتماعی همهاش معطوف به یک موضوعی است که خب موضوع خوبی است در جای خودش، بد نیست، مهم است، حالا یک بازی است، مخصوصاً یک مقدار جنبه ملی هم یک وقتهایی پیدا میکند از یک جهتی خیلی خوب است. اما این چیزی که مثلاً جریان فوتبال در جامعه ما داشته است، قبلاً عمدتاً در آقایان بود، اخیراً افتاده به جان خانمها، بیچارهها، به جان خانمها افتاده دارد چه میکند. این عملاً همین شرایط را میآورد، الان شما میبینید چند وقت بچهها همه آشفته، ذهنها هم به هم ریخته که آیا آن توپ به این دروازه میخورد یا نمیخورد. چقدر مهم است؟ نمیخواهم بگویم مهم نیست، در اندازه خودش حواسم هست، عرضم چیز دیگری است.
بعد میبینید این جا دارد قوه واهمه ما کاملاً از بیرون مدیریت میشود. یعنی آن طرف دنیا نشستند، بازیاش را تولید کردند، برای آن آداب درست کردند، برای آن هیجان درست کردند، قاعده برای آن پرداختند، ریختند درون زندگی ما و بعد کل جریان فکری و ذهنی و ذائقه جامعه را با آن مدیریت میکنند و از این مسئله به هیچ وجه چیزی به نام سلامتی، تحرک و آن توازن جسمی و امثال اینها در آن اتفاق نمیافتد. چیزی که ما باید در ورزش دنبالش باشیم. وقتی از بیرون یک چیزی به شکل غیرعادی برجستهسازی میشود و تو احساس میکنی الان عقب هستی، تو باید در لحظه بدانی چه اتفاقی دارد میافتد، این یعنی چقدر در ذهنیت اجتماعی مهم شده است. این کاملاً از بیرون ذهنیت شما را چنان تسخیر میکند که همه جا حرف این است، در خلوت و جلوت و اینها، حتی تنها هم که میشود ذهنش درگیر این مسئله است که فلان جا چه اتفاقی میخواهد بیفتد یا نمیخواهد بیفتد. خدا ان شاءالله عاقبتها را بخیر کند. البته ما امیدواریم که در همه صحنهها بچههایمان ان شاءالله موفق باشند، اینهایی که میروند به میدان، اینهایی هم که حالا در این بازیها هستند، اینها هم ان شاءالله موفق باشند. بحث ما خیلی فراتر از این حرفها است. ان شاءالله که همه شما موفق باشید و مشمول دعای امام عصر (علیهالصلاةوالسلام) باشید.
سؤالات مخاطبین
سؤال: در علم روانشناسی که بعضی از افراد برونگرا هستند و نیاز به ارتباط بالایی دارند و کمتر در خلوت فرو میروند، یا میگویند بعضی از افراد برونگرا هستند، نیاز به ارتباط بیشتری دارند. حالا این بحث تقوا و ایمانشان چطور میشود؟
پاسخ حاجآقا: ببینید برمیگردد به یک نکتهای که من عرض کردم، تلائم و عدم تلائم، به یک مناسبتی گفتم. تناسب و عدم تناسب. این که افراد به لحاظ وراثتی و به لحاظ طبیعی و به لحاظ ساختمان جسمی و روانیشان و احیاناً یک مقدار محیط تربیتیشان یک خصوصیاتی دارند، یک مقداری از آن وراثت است، مقداری هم محیط تربیت است. یک ویژگیهایی دارند. کل عملیات ما در حوزه خودسازی تحت تأثیر این شرایط هاست. معنایش این است که باید ما این شرایطی را که داریم در سیروسلوکمان ملاحظه کنیم. چیزی که اصطلاحاً به آن میگویند تفاوتهای فردی. ریشه قرآنی هم دارد که فرمود «وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً»[6] خدای متعال شما را خیلی متنوع خلق کرده است. واقعاً هم شگفتانگیز است. حتی یک برادر و خواهر، دو خواهر از یک پدر و مادر، حتی گاهی مثلاً دو قلو میبینید با هم متفاوت هستند. این همان قدرتنمایی خدای متعال است. منظور این که این تفاوتها در جریان خودسازی و مسیر سلوکی باید مدنظر قرار بگیرد. ببینید مثلاً آن کسی که یک مقدار طبع گرمی دارد و مثلاً برونگرا است این اتفاقاً روابط بیرونیاش را باید مراقبت و مدیریت کند تا خلوتش از دست نرود. آن کسی که یک مقدار مثلاً درونگرا است باید دو کار را همزمان انجام بدهد، هم باید خلوت خودش را غنیسازی کند، تا آن خلوت به محیط جولان شیطان تبدیل نشود. این خودش یک داستانی دارد، چون هر خلوتی توصیه نمیشود. این که ما گفتیم خلوت با خویشتن، خلوت انتخابی است برای سیروسلوک، برای خودسازی است. وَالا خیلی از خلوتها مخصوصاً در سنین نوجوانی و امثال اینها به شدت آسیبزا است که توصیه نمیشود. حاصل این که این جا هم باید آن خلوت را غنیسازی بکند، با اندیشههای خوب، با یادهای خوب، با یاد خدای متعال، با ذکر، با فکر، با دعا، با مناجات و امثال اینها. دوم این که مهارتهای لازم را برای ارتباطهای خوب و مؤثر و پیشبرنده تمرین کند. مثلاً طبع بعضیها این گونه است که این میتواند فوری با محیطی که به آن وارد میشود به اندازهای که لازم دارد ارتباط برقرار کند، ارتباطاتش کاملاً شکل میگیرد، اما یک کسی میبینید نه نمیتواند، خب به او میگویند باید تمرین کنی. اینها آن اندازهگذاریها در ارتباط با تفاوتهای فردی اشخاص است و مشکلی در بحث ما ندارد.
سؤال: سؤال بعدی که مربیانمان پرسیده بودند این است که دغدغه خانوادهشان را داشتند که در این فضای گمگشتگی هستند و راهکار میخواستند که چطور کمکشان کنیم، هم اعضای خانوادهمان و هم نوجوانهایمان را دغدغهمند کنیم به فضای این که آن گمگشتگی را بتوانند به سمت خلوت با تفکر و تأمل پیش ببرند، بتوانند اقدامات درستی داشته باشند.
پاسخ حاجآقا: به نظرم باید در یک سیر تدریجی مناسب با شرایط سنی، چون مواقف با هم فرق میکنند. این که طرف در چه موقعیتی هست خیلی مهم است. بنابراین در یک سیر تدریجی متناسب با شرایط خود آن شخص، خانم باشد، آقا باشد یک مقداری فرق میکند، سن او، تجربیاتش، مطالعات پیشینیاش، واقعیت اتفاقاتی که در زندگیاش افتاده است، اینها هر کدام بالاخره یک تأثیری دارند. با ملاحظه این مسئله باید به تدریج به شکل حساب شده باید آن موضوعات اساسی زندگی در ذهنیتش برجستهسازی بشود و تصویرش تقویت بشود. این چیزی است که باید اتفاق بیفتد و این میتواند همین طور دائم که پیش میرود او را با واقعیت خودش مواجه کند. لذا مثلاً همان چیزی که ما در قاعده اول گفتیم، نکتهای را که در قاعده دوم گفتیم این جاها خیلی به کار میآید.
بحمدلله توفیق بود خدمتتان رسیدیم و ان شاءالله در این شبها و روزهای خیلی خوب که واقعاً لحظههای آن قیمتی است و خیلی باید قدر بشناسیم، ان شاءالله خداوند تبارک و تعالی از آن بهترین تغذیههای معنوی که برای اهل معرفت دارد به همه شماها کرامت کند و همه ماها بهرهمند باشیم، همدیگر را باید دعا کنیم. خود دعا خیلی پیشبرنده است. از این تغذیههای معنوی که در ماه رجب فراهم شده است، این دعاهای به تعبیر رهبر عزیزمان عالیةالمضامین، خیلی تعبیر قشنگی داشتند. از این دعاها ان شاءالله خوب استفاده کنیم، نکتههای عالی که در آن هست و ان شاءالله که مشمول دعاهای امام عصر (علیهالصلاةوالسلام) همه شما باشید ما هم از دعایتان بهرهمند باشیم. همه شما را به خدای متعال میسپاریم، بر مردمان مظلوم فلسطین و غزه، البته مقاومِ سربلند، آرزوی فتح و گشایش و نصرت از خدای متعال داریم. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی رسوایی و هزیمت را بیش از این بر صهیونیستهای جنایتکار نازل کند. وضعیت در منطقه از نظر پیشرفت جبهه مقاومت وضعیت بسیار خوبی است، آن اتفاقاتی که دارد میافتد واقعاً یک چیز عجیبی است. تمام آن مثل یک رؤیاهایی بوده است، ولی این در حال تحقق است. پشتوانه موفقیت رزمندگان در جبهه مقاومت ایستادگی این خانوادهها است. من پریروز با سردار بزرگمان صحبت میکردم، جناب آقای قاآنی عزیزمان که خدا ان شاءالله حفظشان کند. خیلی بشارتها در صحبتهای ایشان بود. به او همین را گفتم، گفتم اینها کی هستند، چقدر خوب میتوانند بایستند، گفت اتفاقاً چندی پیش یک مقدار بعضی از افرادی که در میدان دیپلماسی مقاومت دارند کار میکنند احساس کرده بودند که مثلاً فشار بر مردم خیلی سنگین شده بنابراین باید یک مقدار مواجهههایشان را متفاوت کنند. ایشان میگفت به محض این که مردم متوجه شدند پیام دادند که شماها بایستید کار خودتان را بکنید، ما ایستادیم. واقعاً مردم عجیبی هستند. اکنون هم مخصوصاً گرسنگی و این شرایط سرما هم به وضعیت زندگیشان اضافه شده است، خیلی شگفتانگیز هستند. سؤال دیگر من این بود که واقعاً عنصری که این قدر اینها را تا این حد مقاوم کرده از نظر شما که در میدان اینها را دیدید چیست؟ اینها میگویند اُنس با قرآن کریم است. میگویند در خط تربیتی حماس، مسئله اُنس با قرآن خیلی جدی است. خدا ان شاءالله یاریشان کند. عزیزانی هم که دارند حمایت میکنند مخصوصاً یمن و حزبالله، انصار الله و البته در محیط پیرامونی، در سوریه، در عراق، آنها هم خیلی خوب دارند کار میکنند. آمریکا هم که دیدید بدبخت به چه روزی افتاده و رفتارهای خیلی سبک و نسنجیده و این رئیس جمهور خرفتشان چگونه دارد کار دستشان میدهد. ان شاءالله روسیاهتر از این بشوند، ان شاءالله رسواتر و ذلیلتر از این بشوند. به حق محمد و آل محمد، ارواح مطهر شهداء، امام راحل عظیمالشأنمان را با صلواتی شاد کنید.