متن بیست‌و‌هفتمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان خواهران ۱۴۰۲/۱۲/۲۶ 1402/12/26


پیوند های مرتبط »

متن بیست‌و‌هفتمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان خواهران ۱۴۰۲/۱۲/۲۶
موضوع بحث ما یکی از بحث‌های حیاتی است که با طبع ماه مبارک رمضان هم هم‌خوانی زیادی دارد و آن بحث تربیت و مدیریت قوه‌ی وهمیه است. مطالبی را در این زمینه عرض کردیم تا رسیدیم به یکی از مهم‌ترین نکته‌ها و آن عبارت است از مهندسیِ آرزوها. ببینید آرزوها در شخصیت ما، در تکوین شخصیت ما، در فعال‌سازی ظرفیت‌های نهفته در اعماق وجود ما نقش و سهم بسیار زیادی دارند. واقعاً اگر ‌آرزوها نباشند مثل این‌که شما موتور محرکه‌ی زیست این جهانی‌تان را کلاً از دست می‌دهید و وقتی که هستند هم پیشران هستند، هم سرعت‌بخش هستند، هم به انسان برای پیگیری هدف‌هایش قوت می‌دهند. آرزوها رشته‌های نامرئی بین ما و هدف‌های ‌ما محسوب می‌شوند. درواقع می‌شود گفت آرزوهای هرکسی از متن و از دل یا از رحِم هدف‌هایش هست که متولد می‌شود. ریشه در نیازهای ما دارد و مبنا در هدف‌های ما دارد.

ان‌شاءالله ایام پربرکت ماه مبارک رمضان بر همه‌ی شما و همه‌ی دوستان شما، خانواده‌های عزیزتان، اعضای عزیز انجمن‌های اسلامی، بر رهبر عزیزمان، امت اسلامی، بر همه‌ی دوستان محمد و آل محمد (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین) مبارک باشد.

 

تربیت و مدیریت قوه‌ی وهمیه

7. مهندسیِ آرزوها

موضوع بحث ما یکی از بحث‌های حیاتی است که با طبع ماه مبارک رمضان هم هم‌خوانی زیادی دارد و آن بحث تربیت و مدیریت قوه‌ی وهمیه است. مطالبی را در این زمینه عرض کردیم تا رسیدیم به یکی از مهم‌ترین نکته‌ها و آن عبارت است از مهندسیِ آرزوها. ببینید آرزوها در شخصیت ما، در تکوین شخصیت ما، در فعال‌سازی ظرفیت‌های نهفته در اعماق وجود ما نقش و سهم بسیار زیادی دارند. واقعاً اگر ‌آرزوها نباشند مثل این‌که شما موتور محرکه‌ی زیست این جهانی‌تان را کلاً از دست می‌دهید و وقتی که هستند هم پیشران هستند، هم سرعت‌بخش هستند، هم به انسان برای پیگیری هدف‌هایش قوت می‌دهند. آرزوها رشته‌های نامرئی بین ما و هدف‌های ‌ما محسوب می‌شوند. درواقع می‌شود گفت آرزوهای هرکسی از متن و از دل یا از رحِم هدف‌هایش هست که متولد می‌شود. ریشه در نیازهای ما دارد و مبنا در هدف‌های ما دارد.

طبعاً مباحث فنی این‌جا فراوان و گسترده است، ما علی العجاله قصد ورود به آن بحث‌ها را نداریم. در جای خودش هم ضرورت دارد که پرداخته بشود. بخاطر این‌که مباحثش تا حد زیادی هم دارای دقت‌ها و لطافت‌های خاصی هم هست که کمتر به آن پرداخته شده است، جوانب مسئله کمتر بررسی شده است. در هرصورت آرزوهایی که ماها داریم، یعنی همان کشش‌ها و تمایلات ما به‌سوی خواسته‌هایی که در محیط شخصیت ما هست، این یک فهرست بلند و طولانی‌ای است.

 

آرزوهای صادق

آرزوها هم‌چنان‌که می‌توانند نقش پیش‌برنده و حیاتی داشته باشند می‌توانند کاملاً نقش بازدارنده و تخدیری داشته باشند. آرزوهای صادق و واقعی یعنی آرزوهایی که ریشه در نیازهای واقعیِ ما دارند، به هدف‌های معقول و اساسی در زندگی ما گره می‌خورند و همراه با اقدام و عمل هستند. این طیف از آرزوها اسم‌شان هست آرزوی صادق، همان‌ آرزوهایی هستند که وجودشان برای هرکسی جنبه‌ی کاملاً حیاتی و پیش‌برنده دارد.

 

آرزوهای دروغین

در نقطه‌ی مقابل ‌آرزوهای دروغین هستند که آرزوهایی هستند که این‌ها ریشه در نیازهای واقعیِ ما ندارند، هدف‌های حقیقی را در زندگی ما نشان نمی‌دهند و حتی اگر ریشه در نیازهای واقعی و متصل به هدف‌های حقیقی هم باشند خیلی وقت‌ها مقارن با عمل نیستند، وقتی با عمل همراه نشدند باز می‌روند در زمره‌ی همان آرزوهای دروغین قرار می‌گیرند. مثلاً فرض بفرمایید یک کسی یک هدف علمی‌ای را تصویر کرده، نسبت به آن شدیداً علاقه‌مند شده که مثلاً فلان رتبه‌ی علمی را به‌دست بیاورد. خب تا این‌جا می‌بینید که با شرایط و وضعیت ذهنی او هماهنگ است، با علائق او هماهنگ است. آیا امکان تحقق دارد؟ بله، درواقع عقل تأییدش می‌کند، شرع تأییدش می‌کند، از این جهت‌ها می‌شود گفت که یک آرزوی معقولِ مشروعِ دست‌یافتنی است. اما یک شرط دیگر هم دارد، شرط دیگرش عبارت است از این‌که این حتماً همراه با اقدام و عمل باشد. وقتی که همراه با اقدام و عمل نباشد معنایش این است که این شخص این را صرفاً به عنوان آرزوی خودش می‌داند اما هیچ اقدامی، مطالعه‌ی روش‌مندی، مراجعه‌ی به استادی، کارهای از این قبیل که لازمه‌ی یک کار علمیِ جدی باشد، می‌بینید اصلاً در برنامه‌اش نیست. درنتیجه چنین کسی عملاً مبتلا شده به یک ‌آرزوی دروغین و در مسیر زندگی‌اش هم به آن نتیجه‌ی لازم نخواهد رسید. با این‌که آرزویش مشروع است اما دروغین است به‌خاطر این‌که مقارن با عمل نیست و با اقدام همراه نیست.

آرزوی دروغین آرزویی است که به‌جای این‌که پیش‌برنده باشد بازدارنده است و به‌جای این‌که تحرک‌بخش باشد تخدیر می‌آورد و شخص را مبتلا به یک بیماریِ‌ خطرناکی می‌کند که آن بیماری عبارت است از بیماری خودفریبی. بیماری خودفریبی جزء خطرناک‌ترین بیماری‌های روحی و روانی است که ممکن است خدای نخواسته انسانی در مسیر زندگی‌اش به آن مبتلا شده باشد.

 

آرزوهای دروغین؛ برایند قوه‌ی وهمیه

حالا جمله‌ی حساسی که می‌خواستم خدمت‌تان بگویم این است که عمده‌ی آرزوهای دروغین در ماها که فراوان هم هستند، در روایات ما هم از آن به رجاء مکذوب یا آرزوی دروغین یاد می‌شود، عمده‌ی این‌ها نتیجه‌ی قوّه‌ی وهمیه است، درواقع قوه‌ی واهمه‌ی اشخاص است که آن‌ها را در چرخه‌ی آرزوهای دروغین و ‌آرزوهای باطل قرار می‌دهد که همین محل بحث خود ما هست. چگونه؟ از این طریق که نیازهای غیرواقعی در شخص ایجاد می‌کند. نیازهای غیر واقعی که مبنای عقلانی ندارند. این‌ها درواقع تولیدی‌های قوه‌ی وهمیه هستند، یعنی قوه‌ی وهمیه یکی از کارکردهای فوق‌العاده حساس و خطرناکش تولید آرزوهای غیر واقعی و آرزوهای دروغین است.

بنابراین یک فهرستی از این ‌آرزوها در محیط شخصیت انسان قرار می‌گیرد و دیگر همان عوارضی که همراهش هست، انواع و اقسام آن بیماری‌هایی که فقط من بخشی از آن را خدمت‌تان اشاره کردم، این‌ها را بوجود می‌آورد و عملاً شخص را در یک مسیر معیوب درون زندگی‌اش قرار می‌دهد؛ معیوب از جهت آشفتگیِ شخصیت، معیوب از جهت ابتلاء به افسردگی، معیوب از نظر ابتلاء به خودفریبی و ده‌ها نکته‌ی دیگر که ممکن است به سر شخص بیاید.

پس آرزوهای پنداری درواقع محصول قوه‌ی وهمیه‌ی ما هستند، یک مجموعه‌ای از پندارها و خیالاتی هستند که در شخص بوجود می‌آیند و عملاً آن تخریب گسترده را در محیط شخصیت انسان همراه دارند.

 

مهندسیِ آرزوها مبتنی بر قواعد عقلی و شرعی

با این توضیح مختصر، از جمله کارهایی که انسان در تربیت قوه‌ی وهمیه باید انجام بدهد مهندسیِ آرزوها مبتنی بر قواعد عقلی و شرعی است.

 

واقعی‌سازی و حقیقی‌سازی آرزوها

حالا اینکه این‌جا چه اقداماتی باید انجام بشود؟ یک فهرست طولانی‌ای است، اما در اندازه‌ی جلسه‌ی ما که بخواهم خدمت‌تان یادآوری کرده باشم، اول عبارت است از این‌که ما ‌آرزوهای‌مان را با عرضه‌ی به فکر و عقل واقعی‌سازی‌ کنیم. این کار اولی است که به نظرم باید انجام بشود که البته کار آسانی هم نیست. یعنی آن چیزی را که ما به عنوان تمنّا، به عنوان خواسته، به عنوان تمایلات باطنی‌مان داریم، این‌ها را به ساحت عقل عرضه کنیم. عقل هم که مستظهر به شرع است. بررسی کنیم ببینیم واقعاً این چیزهایی که اکنون ما به عنوان خواسته‌ها و آرزوهای‌مان هست این‌ها اساساً معقول هستند؟ یعنی عقل این‌ها را تأیید می‌کند؟ مورد تأیید شرع هستند؟ این پس اقدامی است که ما باید انجام بدهیم. درواقع این‌جا ما باید برگردیم ببینیم این چیزی که الان تمنّای ما هست، آیا این چیزی که اکنون مورد آرزو و خواسته و تمنّای من هست، آیا با امضای عقل روبرو می‌شود یا نه؟ اگر تأیید نشود باید از محیط شخصیتی ما حذف بشود. وَالا این همان بارهای سنگینی هستند که می‌آید درون منطقه‌ی شخصیت ما و اساساً یک آشفتگیِ عجیب غریبی را به‌وجود می‌آورد. البته شیطان هم این‌جا خیلی فعال است، شاید برای‌تان جالب باشد که مهم‌ترین ابزار شیطان برای فریب انسان و برای اغواگری آرزوها هستند. نمی‌دانم تا به حال به این جمله فکر کردید یا نه؟ شیطان از طریق تولید و بسط و گسترش و تنوع بخشی به این مجموعه آرزوها عملاً افسار شخص را به‌دست می‌گیرد و بعد هرجا دلش بخواهد طرف را با خودش می‌برد. درواقع این‌جا نفس و قوه‌ی وهمیه‌ی ما مهم‌ترین یار شیطان برای تولید مجموعه‌ا‌ی از آ‌رزوهای دروغین در شخصیت ما هستند.

بنابراین این‌جا شما دارید می‌روید به یک مصاف، به یک مبارزه. قدم اول‌تان عبارت است از واقعی‌سازیِ ‌آرزوها، آیا این آرزویی که من دارم اصلاً واقعیتی دارد؟ با عمر من، با شرایط من،‌ با آینده‌ی من، آیا با واقعیت‌های زندگی من اصلاً هماهنگی‌ای دارد یا ندارد؟

بعد شما ببینید یک فهرست طولانی‌ای از این آرزوها هستند که هیچ واقعیتی ندارند، یعنی ریشه در نیازهای واقعیِ‌ ما ندارند. خب چرا باید من حامل یک چنین بار خسارت‌باری باشم؟ این‌ها را اجازده دادم این‌قدر سنگین درون محیط شخصیت من بیایند و بعد تبدیل بشوند به غُل و زنجیر برای دست و پای روح و جان من. عمده‌ی این طیف از آرزوها آرزوهایی هستند که بین دل ما و جلوه‌‌های زندگی دنیایی پیوند می‌زنند، درواقع به نوعی بین باطن ما و ظاهر دنیا یک خط تماس و خط ارتباط ایجاد می‌کنند و می‌شوند ظواهر دنیایی «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوات‏»[1].

 

خطر تبدیل نیازهای واقعی به نیازهای پنداری

نمی‌دانم آن فهرست را دیدید یا نه؟ فهرستی است از انواع و اقسام تمایلات، بعضی‌هایش ریشه‌های طبیعی در ما دارد. ولی مثلاً پاسخی که این ریشه‌ی طبیعی می‌خواهد چقدر است؟ انسان وقتی گرسنه‌اش می‌شود این یک میل طبیعی است، این نیاز یک نیاز واقعی است، پاسخ به این نیاز هم معقول است. مخصوصاً وقتی که جهات شرعی هم در آن رعایت بشود. اما چه مقدار و چه نوع غذایی این نیاز واقعیِ طبیعیِ من را پاسخ می‌گوید؟ تمنّا کردنِ آن مقدار از خوراک، این می‌شود یک آرزوی معقول. اما اگر شما این را بدهید به‌دست قوه‌ی وهمیه‌ی تربیت نشده، همین را تبدیل می‌کند به انوع و اقسام خوراک‌هایی که این آرزویش می‌کند که آن‌ها هیچ‌کدام پاسخگوی نیاز طبیعی او نیستند، این‌ها در آن منطقه‌ی پنداری و منطقه‌ی وهمی و خیالی بسط داده شدند. خیلی از چیزهایی را که ما به عنوان خوراک آرزو می‌کنیم این‌ها می‌شود آرزوهای دروغین، چون نیاز واقعی ما نیست، این‌ها نیازهای پنداری هستند، ولی خب نیازهای پنداری هستند که واقع‌نما شدند. چه کسی این کار را بسط داده است؟ شیاطین، شیاطین جنی. کجا این مسئله کاملاً ورز داده شده و به آن تنوع بخشیده شده است؟ شیاطین انسی.

شما لباس را ببینید، انسان یک مقدار لباس برای پوشش نیاز دارد که نیاز واقعی‌اش است. مثلاً انسان این مقدار از لباس را هم برای پوشش خود هم برای شأن خود آرزو کند، بالاخره انسان یک شأنی هم دارد، حالا داخلیِ خانواده به یک شکلی است، بخواهد مهمانی برود در یک اندازه‌ای است. تا این حدود می‌شود نیازهای واقعیِ ما و این معقول است. حالا شما تصور بفرمایید این وقتی داده می‌شود دست قوه‌ی وهمیه، این خیال و توهم تبدیلش می‌کند به یک موضوع بسیار عجیب و غریب در زندگی یک شخص که دائم دارد این‌ها را آرزو می‌کند. بعد این می‌آید در محیط شیاطین و خیلی بسط داده می‌شود، وقتی که می‌رود به عنوان یک نقطه ‌ضعف دست شیاطین انسی، مثلاً برای این‌که تجارت کنند، پول‌شان را دربیاورند زندگی‌شان را بچرخانند شروع می‌کنند با این تمایل آدم‌ها بازی کردن. آن‌وقت هزاران نوع پوشش تولید می‌شود. مخصوصاً حالا فضای مجازی هم که دیگر کاملاً این محیط را در اختیارشان قرار داده است.

بعد شما می‌بینید این خانم که فرض بفرمایید این مقدار لباس یک مثلاً مانتویی یک چند عدد روسری و چندجور بلوز و شلوار و این‌ها نیازش را پاسخ می‌گوید افتاده در یک چرخه‌ی باطلی که این نیازش هیچ‌وقت پاسخ ‌گفته نمی‌شود. این دائماً پشت این ویترین‌ها یا در ویترین فضای مجازی دارد می‌چرخد، در فضای واقعی هم می‌رود دنبال تهیه‌ی این‌‌ها و خیلی‌هایش را نمی‌تواند تهیه کند، حسرت به دل می‌شود. همین‌ها را مدام تمنّا می‌کند، به این‌ها هم نمی‌تواند برسد، چون جیب خودش و جیب همسرش و اقتصاد زندگی‌اش به این‌ پاسخگو نیست. علاوه بر این، به فرض که پاسخ بگوید، بخش عمده‌ای از منابع اقتصادی خانواده چه شخص خودش چه همسرش چه زندگی‌ آینده‌اش خرج تهیه‌ی این‌جور چیزها می‌شود. حالا این‌که مثلاً با سه‌ عدد روسری کارش حل می‌شد، الان می‌بینید مثلاً اگر توانسته باشد تهیه کند سی‌ عدد روسری دارد، بعد خودش هم حیرت می‌کند الان می‌خواهم بروم بیرون کدام این‌ها را بپوشم. یک‌ ساعت باید بایستد ببیند این‌ها را کدام ست می‌شود کدام نمی‌شود با حالا مانتویش، با لباسش، با شرایط،‌ با فصل، الان مثلاً زمستان شد، تابستان شد، کدامش تطبیق می‌کند نمی‌کند؟ بعد هم این‌ها می‌رود در یک عالمی و برای خودش تبدیل می‌شود به یک علم، می‌گویند آقا این تازه علم است، پشت سرش کلی فلسفه و این‌ چیزها هم می‌بافند.

بنابراین فعلاً پس یا گرفتار شده به حسرت یا اگر هم به‌دست آورده باشد گرفتار شده به حیرت. یا در حسرتش می‌سوزد یا در حیرتش، نمی‌داند چکار بکند، حالا کدام این‌ها را بپوشد. ایشان با یک زیباییِ خدایی که خدای متعال به او داده، متناسب با آن شرایط و سن و موقعیت و آراستگی هم که دارد می‌تواند دو مدل، سه مدل، چهار مدل لباس برای خودش فراهم کند. اما این وقتی می‌افتد دست قوه‌ی وهمیه و آن‌جا پرورشی پیدا کرد، حالا جالب است که این از منطقه‌ی نیازهای واقعی سردرآورده است، یعنی با این‌که هیچ واقعیتی ندارد ولی واقع‌نما است، یعنی وقتی می‌افتد دست شیطان، «يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِم‏»[2] این نص قرآن است، قرآن کریم می‌فرماید شیطان به آن‌ها وعده می‌دهد و آرزوسازی می‌‌کند. آن‌وقت به‌دست آوردن این طیف از مثلاً لباس‌ها برای او اکنون شده آرزوی واقعی، آمده در منطقه‌ی جدیِ شخصیتش، نه این‌که صرفاً مثلاً از کنار ذهنش عبور کرده باشد، نه، آمده در منطقه‌ی آرزوهای واقعی‌اش که یعنی دارد برایش تلاش می‌کند که دارد دائم در این فضای مجازی و در این ویترین‌ها و نظام‌ها و امثال این‌ها مدام رفت و‌ آمد و مدام در لباس این و آن نگاه کند و امثال این، دائم دنبالش است.

عرض کردم اگر توان به‌دست آوردنش را نداشته باشد حسرت است، اگر هم توانست به‌دست بیاورد حیرت به‌اضافه‌ی یک بار اضافه است، یک بار اضافه‌ای است که فردا در پیشگاه خدای متعال برای تک‌تک آن باید جواب بدهد. وقتی اضافه شد پاسخگویی دارد. تا آن مقدار که نیاز واقعی است خب انسان نگاه کرده، از آن مقدار که افزایش پیدا کرد حالا باید پاسخش را هم تهیه کند، باید در دستگاه محاسبات الهی پاسخ بگوید که من اگر مثلاً پنج‌ عدد روسری برایم کافی بود الان مثلاً ده‌ عدد دارم، خب پنج‌ عدد اضافه است، مثلاً پانزده‌ روسری دارم خب ده‌تا اضافه است، بیست‌تا دارم خب این اضافه است، حالا بلوز، شلوار هرچیزی همین‌طور، چادر، هرچیزی. به این ترتیب شخص افتاده در یک چنین داستانی. این‌ها دست شیاطین را برای تصرف در انسان‌ها باز می‌کند و میدان را برای تسلط شیاطین انسی کاملاً فراهم می‌کند. بازار درست می‌کنند آن هم چه بازاری، بعد می‌بینید مردم چگونه از سر و کله‌ی هم بالا می‌‌روند برای این‌که تهیه کنند و آن‌ها هم چقدر جنس‌‌های بنجل خودشان را و تولیدات خودشان را می‌فروشند و به چه ثروت‌هایی می‌رسند. الان بخش عجیب غریبی از اقتصاد جامعه‌ی ما اقتصاد آرایشی است. یک حجم غیر قابل تصوری دارد در آن بخش هزینه می‌شود. خب این‌ها واقعاً نیازهای واقعی نیستند، واقعیتش یک اندازه‌ای است،‌ یک اندازه‌ای برای آ‌راسته بودن لازم است که اسلام هم می‌پسندند، شرع هم تأیید می‌کند بلکه آن مقدار توصیه می‌کند، یعنی انسان مؤمن، چه آقای مؤمن چه خانم مؤمن باید آراسته باشد. یک اندازه‌ای از تجمیل جزء طبع ایمان است، یعنی انسان مؤمن باید با رعایت جهات شرعی‌اش به این جهت‌ها توجه کند.

این همه که این‌ها زدند توی سر همدیگر که روسری‌ها را بردارند عمدتاً برای همین بود،‌ یعنی بازار تجمیل را می‌خواهند داغ کنند، وقتی بازار تجمیل داغ شد مگر این مسابقه اندازه‌ای دارد؟ کجا تمام می‌شود؟ بیننا و بینکم و بین الله این مسابقه کجا می‌خواهد تمام بشود؟ دیگر از شلوارهای پاره‌ای که پانما باشد و بسیار زشت و کثیف است شروع می‌شود تا انواع و اقسام طراحی مو و مد و لباس و امثال این‌ها است که انسان واقعاً اگر بخواهد مثلاً یک‌خرده جهات شرعی را رعایت کند گاهی نمی‌تواند در این خیابان‌ها رفت و آمد کند. یا این کوچه و خیابان تبدیل می‌شود به بازار مد و خودنمایی و خودآرایی و امثال این‌ها. آن‌وقت این بدبخت و بیچاره از شب تا صبح به فکر این است که چگونه بیاید بیرون، آمده بیرون چگونه خودش را در چشم دیگران جا کند. این همیشه می‌خواهد خودش را در چشم دیگران جانمایی کند تا او را ببینند، در غیر این صورت این تبدیل می‌شود به عقده‌های روانی خطرناک.

می‌دانید این‌ها اکثراً بیمار هستند، یعنی ابتلائات به بیماری‌های خطرناک روانی است. حالا عقبه‌ی زندگی‌شان، درون خانواده‌شان، بیرون، ابتلائات دیگرش را اصلاً من کار ندارم، مخاطرات دیگری که دارد، مزاحمت‌هایی که برای‌شان ایجاد می‌کنند، آسیب‌هایی که به شخصیت‌شان، به دین‌شان، آن‌ها را اصلاً کاری ندارم. برای این شخص این چیزها تبدیل شده به نیازها واقعی. یعنی ببینید از منطقه‌ی نیازهای پنداری و خیالی آمده اوج گرفته رفته در آن منطقه‌ی نیازهای واقعی شخص نشسته است، لذا وقتی این شخص این را دنبال می‌کند واقعاً به عنوان نیازهای واقعی‌اش آن را می‌بیند، یعنی مثل یک تشنه‌‌ای که دنبال ‌آب است. حالا شما این مسئله را در هر عنوانی که می‌خواهید ضرب کنید؛ از لوازم زندگی و خانه و آشپزخانه و امثال این‌ها بگیرید بروید تا هرجایی که دوست دارید. پس ریشه نیازهای واقعی است اما امتدادش اصلاً واقعی نیست، امتدادهایش کاملاً پنداری است، پندارها هم در دست نفس اماره‌ی ما از یک طرف است، تسویلات شیطانی از یک طرف است، پشتوانه‌ی این‌ها هم که شیاطین انسی‌ای هستند که نشستند قشنگ دارند با تولید این نیازهای پنداری و آرزوهای پنداری دارند برای خودشان زیست می‌کنند و اقتصادی بهم می‌زنند و داستان‌هایی دارند که عقبه‌اش خیلی چیز عجیب غریبی است. می‌خواستم بگویم کار آسانی هم نیست، چون یک مقداری‌اش هم به گفتمان‌های حاکم و سبک زندگی جاری و امثال این‌ها هم پیوند می‌خورد.

 

تعدیل آرزوها با مرگ‌آگاهی

عرض به محضرتان این‌جا مسئله‌ی اول آن واقعی‌سازی است و در جریان واقعی‌سازی تعدیل است، یعنی باید این آرزوها تعدیل بشوند، یعنی قد آرزوهای ما باید با قد نیازهای واقعی ما و قد عمر ما و زیست ما ر این دنیا هماهنگ بشود. اگر قد ‌آرزوهای ما ارتفاعش خیلی بالاتر از واقعیت زیست این جهانیِ ما و نیاز واقعی ما باشد آن مقدار باید تعدیل بشود. بهترین معدل هم یاد مرگ است، چیزی به آن نمی‌رسد. انسان بخواهد درباره‌ی این آرزوهای پنداری تعدیل بشود بهترین کار این است که مرگ‌آگاهی در او تقویت بشود که قبلاً در قواعد عمومی در این‌باره صحبت کردیم. یکی از اصلی‌ترین قواعد عمومی در جهاد اکبر یاد مرگ بود.

امام سجاد (علیه‌الصلاةوالسلام) در مناجات شریفه‌ی ابوحمزه شما را قشنگ می‌برد روی سنگ غسالخانه می‌خواباند؛ اطرافت را گرفتند، افتادی آن وسط، می‌خواهند آماده‌ات کنند ببرند برای شستشو، دیگر خودت هیج دخالتی نداری، ‌بعدش می‌‌خواهند کفن بپوشانند، دارد آن صحنه‌ها را برای من و شما تصویر می‌کند. بعد می‌گوید ظاهراً برای من یک قبری کنده شده و من را می‌خواهند به آن سمت ببرند. این در دعای ابوحمزه تصویرسازی می‌شود. این‌ها واقعیت‌های قطعی است. بعدش هم که می‌خواهند ببرند آن‌جا تحویل بدهند تک و تنها، تحویل می‌دهند به خودم بعد هم خاک‌ها را می‌خواهند بریزند و بروند دنبال کارشان. آن‌وقت ارتباط من با کل آن چیزی که اسمش آرزوهای خیالی، پنداری، مادی، دنیایی بود به‌طور کلی قطع می‌شود، یعنی مرگ مثل یک قیچی است که در لحظه کل این رشته‌ها را قطع می‌کند و دیگر هیچ خبری از آن نیست.

کسانی که در محیط نیازهای واقعی‌شان سیر کرده باشند، اندازه‌گذار باشند، به اندازه داشته باشند، به اندازه برای نفس تهیه کنند، تازه سخت‌گیرانه با آن مواجه بشوند، آن‌جا سبک می‌روند. اما آن کسی که رعایت نکرده، خودسازی نکرده، آرزوهایش را تعدیل نکرده، در لحظه‌ی مرگ به شخصیتش قیچی می‌خورد. روایت هم دارد سکرات مرگ مثل این است ‌که بدن یک کسی را در حالت هوشیاری شروع کنند به قیچی قیچی کردن، عین روایات است، این‌قدر در سکرات اذیت می‌شود. چرا؟ چون پیوند خورده، این بسته شده و الان می‌خواهند این را بازش کنند. این را می‌خواهند از دنیا جدا کنند باید همه‌ی این‌ها را قیچی کنند، این‌که قیچی می‌شود درواقع دارد شخصیت او پاره‌پاره و قیچی می‌شود، حالا چه زجری دارد چه دردی دارد بماند.

بنابراین یاد رفتن، یاد قبر، یاد مرگ، این به ما کمک می‌کند برای این‌که قوه‌ی وهمیه را سرجایش بنشانیم، این خیالات را تعدیل کنیم و به آن بگوییم که نه خبری نیست، دنبال چی هستی؟ این مقدار خوراک، این مقدار پوشاک، این مقدار آ‌راستگی، این مقدار درآمد، این مقدار منزل، این مقدار وسیله‌ی نقلیه فلان کفایت می‌کند، پاسخگو هست. اگر هم یک‌وقتی به آن مقداری که حتی کفایت می‌کند هم ما نرسیدیم یک جایگزینی دارد، اگر وسیله‌ی نقلیه‌ی شخصی نداشتیم خب می‌رویم از وسیله‌ی نقلیه‌ی عمومی استفاده می‌کنیم، بالاخره کارمان راه می‌افتد، آن مسافرتی که خواستیم برویم را با یک قطاری با یک اتوبوسی می‌رویم، این انجام می‌شود. بسیاری از این زندگی‌ها که هم اکنون ‌آسیب دیده و دارد می‌پاشد محصول همین آرزوهای پنداری است که امکان پاسخ ندارد.

بنابراین کار اول ‌ما تعدیل و واقعی‌سازی است، واقعی‌سازی آرزوها و تعدیل و اندازه‌گذاری‌شان با اندازه‌ی واقعیِ زندگی ما در این دنیا هماهنگ می‌شود و آن چیزی که کمک می‌کند ما اندازه‌ی واقعی‌ دنیا را بشناسیم مرگ است. یعنی اگر ما توانستیم از روزنه‌ی قبرمان به دنیا نگاه کنیم کارمان آسان می‌شود. پس اول ما باید آن شرایط را برای خودمان تصویر کنیم و بعد بتوانیم از روزنه‌ی قبرمان به دنیا نگاه کنیم ببینیم اندازه‌ دنیا چقدر است. به همان اندازه‌ای که دنیا هست آن‌وقت آن را بخواهیم، به همان اندازه با آن ارتباط بگیریم.

البته آن‌جا که شما وارد بشوید می‌بینید که جنس ‌آرزوهای دنیایی از سطح شخصیت انسان نباید تجاوز کند، باید فیلتر شوند، نباید اجازه پیدا کنند وارد منطقه‌ی قلب شما بشوند. دنیا خیلی پست‌تر از این است که بخواهد به دل شما راه پیدا کند، به دل شما که راه پیدا کند دل شما را آلوده می‌کند و آن بیماری‌هایی که گفتیم و نگفتیم را به‌وجود می‌آورد.

 

ریشه‌‌ی حسد آرزوهای پنداری است

حسد سرطان روح است، آن هم سرطان پیشرفته و خطرناک، حسد برای جان انسان یک چنین چیزی است. ریشه‌اش چیست؟ ریشه‌اش آرزوهای پنداری است که در مقایسه‌ی با افراد دیگر پیش می‌آید و بعد من می‌بینم دیگران دارند و من ندارم و بعد اول تمنّا می‌کنم تا من هم داشته باشم، بعد احتمالاً آرزو می‌کنم که او نداشته باشد، این می‌شود حسد. وامصیبتا وقتی که انسان نداشتن‌های دیگران را آرزو می‌کند که دیگران نداشته باشند. این می‌شود همان حسدی که فرمودند کلاً حسنات انسان را حبط و نابود می‌کند. این ریشه در همین آرزوهای پنداری دارد. اگر ما این را تعدیل کنیم از حسد هم نجات پیدا می‌کنیم، مخصوصاً با یاد مرگ اگر توانستیم حسد را تعدیل کنیم، حتی می‌رسید به یک نقطه‌ی بالاتری، نقطه‌ی بالاترش این است که انسان دائم برای داشتن‌های دیگران ‌آرزو می‌کند. آن می‌شود دیگر یک فصل جدیدی.

 

تصعید آرزوها

آن فصل جدید که باید حتماً در کنار آرزوها و واقعی‌سازی‌شان مطرح باشد عبارت است از تصعید آرزوها. آن‌وقت ما باید وارد یک منطقه‌ی جدیدی بشویم، آن منطقه‌ آرزوهایی است که ریشه در نیازهای روحی ما دارد. تا این‌جا که گفتیم بین ما و دنیا است نیازهای طبیعی است، نیازهای جسمی است، به بدن ما برمی‌گردد. عمدتاً در این منطقه است و یک قدم آن طرف‌ترش هوای نفس است. اما آرزوهای حقیقی ما کجا هستند؟ آرزوهای حقیقی ما آرزوی قلب ماست، آرزوی روح ماست، نیازهای حقیقی ماست، آن‌ها کجای زندگی ما هستند؟ عمده توجه به آن آرزوها است و بعد پرورش دادن آن‌ها، گسترش دادن آن‌ها است.

 

پرورش آرزوهای حقیقی توسط دعاها

مثلاً در ماه مبارک رمضان یک دعا به شما داده می‌شود؛ یکی از عمده‌ترین کارها که در دعاهای معصومین (علیهم‌السلام) به عنوان یک دستگاه تربیتی صورت می‌گیرد، تعدیل آرزوها و واقعی‌سازی و پرورش آروزها است. خیلی از آرزوهای ما در همین دعاها پرورش داده می‌شود. یعنی شما وقتی از خداوند تبارک و تعالی محبت خدا را می‌خواهید این آرزوی حقیقی است. وقتی خطاب به خدای متعال می‌گویید «وَ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً» من می‌خواهم قلبم عاشق تو بشود، سرگشته‌ی تو باشد، این آرزوی واقعی و حقیقی است. توجه به آن‌ها و بعد پرورش آن‌ها و امتداد بخشیدن به آن‌ها. امتداد آن به ابدیت ماست، تازه با مرگ اول، آن زیست شروع می‌شود. تمام طیف آرزوهای شما که تحقق‌شان ماوراء این جهان است، ماوراء این عالم است، ماوراء عالم ماده است، آرزوهای حقیقیِ شما است. عرفان، معرفت به خدای متعال، ذکر خدایا متعال، دوستی با حضرت حق، ورود به عالم ملکوت، روحیه‌ی ملکوتی داشتن، پروازهای آسمانی و ملکوتی داشتن، این‌ها همه آرزوهای قلبی ماست و ریشه در فطرت ما هم دارد، چون «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»[3] خدای متعال فطرت ما را از عالم الهی خلق کرده است.

 

آرزوهای الهی آرزوهای حقیقی ما هستند

لذا آرزوهای الهی آرزوهای حقیقی ما هستند، منتها بین ما و آن‌ها یک حجابی وجود دارد، این حجاب عبارت هستند از ‌آرزوهای مادی. آرزوهای مادیِ پرورش یافته و پنداری که برای‌تان توضیح دادم بین ما و آن عالم جدایی می‌اندازد. جمله‌ای که امام سجاد (علیه‌السلام) در مناجات ابوحمزه دارند فرمودند: «وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ» خطاب به خدای متعال می‌گوید خدایا تو از خلقت رو نگرفتی، با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را، این یعنی تو که رو نگرفتی «لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ» چی باعث شده که آن‌ها تو را نمی‌بینند؟ فرمود: «إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَك‏» آن‌که باعث شده آن‌ها تو را نمی‌بینند اعمال‌شان است. این یک نسخه‌ی دیگر هم دارد و آن نسخه‌ی آمال است «إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَك‏» جز این‌که آ‌رزوهای آن‌ها باعث شده که تو را نمی‌بینند، یعنی این‌ها حجاب شده است، بین آن‌ها و تو ایجاد فاصله کرده و حجاب گذاشته است.

پس ببینید این‌جا است که اگر ما برگردیم به آرزوهای حقیقی‌مان، تازه آن‌جا خود حقیقیِ ما از آن رونمایی می‌شود که چی می‌خواهد. او خواسته‌هایش خواسته‌های ابدی است، اصلاً تمام آن در این دنیا محقق‌شدنی نیست، اندکی از آن می‌تواند در این دنیا محقق بشود. جالب است در آن‌جا این فهرست به شما یادآوری می‌شود، یعنی هنر امام سجاد (علیه‌الصلاةوالسلام) این است که آن‌ها را به شما یادآوری می‌کند. مثلاً آرامش در زیست ابدی آرزوی حقیقیِ قلب همه‌ی ماها است. خب آن‌ آرامش در زیست ابدی چگونه به‌دست می‌آید؟ این‌که در این دنیا قلب ‌ما به یاد خدای متعال به اطمینان برسد، یعنی «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[4] این اطمینان قلبی به یاد خدای متعال درحقیقت تحصیل آرامش و اطمینان ابدی است. یعنی یک زیست ابدیِ کاملاً مطمئن، بدون هیچ خوفی، بدون هیچ حزنی، این حاصلش است، از همین‌جا هم باید فراهم بشود.

بنابراین در ارتباط با آرزوهای طبیعی ما این دو کار را باید انجام بدهیم؛ واقعی‌سازی و تعدیل. برویم سمت قوه‌ی وهمیه، قوه‌ی وهمیه را با عقل، با تفکر مهارش کنیم، با یاد مرگ مهارش کنیم، از این وضعیت آشفته نجاتش بدهیم و تربیتش کنیم که سر جای خودش بایستد و اندازه نگه دارد. در ارتباط با ‌آرزوهای حقیقی هم عملیات اکتشافی و آن‌ها را زنده کردن است، چون آن‌ها احیاء می‌خواهند، معمولاً آرزوهای حقیقی در ماها مُردند و در ما حالت افسردگی و مردگی پیدا کردند، در حالت زمستانی هستند. پس این‌ها را باید شما مهارش کنید.

 

بهار آرزوهای حقیقی، تنفس در محیط ملکوت است

بهار آرزوهای حقیقی در محیط، تنفس در محیط ملکوت است. ماه مبارک رمضان برای انسان بزرگ‌ترین یار است؛ با روزه‌اش، با دعایش، با مناجاتش، با تلاوت قرآنش. بزرگ‌ترین یار است برای این که ما بتوانیم ان‌شاءالله این حالت بهار آرزوهای حقیقی‌مان را داشته باشیم. آن‌ها زنده بشوند، اول احیاء آن‌ها است، زنده کردن آن‌ها است، بعد هم پرورش دادن و گسترش دادن و بزرگ کردن آن‌ها است. آن‌ها هرچی که شما بخواهید قابل بزرگ کردن هستند، یعنی هرچی که بزرگ بشوند باز هم جا دارند. چون روح انسان به حقیقت ابدی پیوند خورده است، آرزوهای حقیقی‌اش متصل به عالم ابدی است، عالم الهی است. خب این هم کار دومی است که باید انجام بشود.

 

دعای فرج روزانه در ماه مبارک رمضان

یک دعایی از پیامبر عظیم‌الشأن (سلام‌الله‌علیه) برای بعد از نمازها نقل شده است که می‌گوییم «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ» خدایا من برای همه‌ی کسانی که از دنیا رفتند و اکنون در عالم بزرخ هستند، برای همه‌ی آن‌‌ها از تو خوشحالی و سرور را می‌خواهم، آن‌ها را به دعای من شادشان کن. بعد شروع می‌کند «اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْض‏ ِدَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ» من دوست ندارم در این عالم یک نفر ناراحت وجود داشته باشد، یعنی آن کسانی که گرفتار رنج و محنت هستند این‌ها نجات پیدا کنند «اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ» چقدر بزرگ شدی تو! «اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ» خیلی دعای عجیبی است «اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ» جالب است ببینید تا این‌جا هرچی خواستید برای دیگران خواستید، آن‌وقت این‌جا که رسیدید می‌گویید «سدّ فقرنا» باز هم جمع می‌گویید «بغناک»، «غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ» بعد هم دیگر «اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ.» ما تقریباً همه‌ی دعا را خواندیم، ان‌شاءالله خدای متعال هم مستجاب کند. ببینید این یعنی چی؟ یعنی این شخص چقدر بزرگ شده است. مسئله‌اش این نیست که خدا مدام به من بده، به من بده، به من بده، پوشاک برای من، غذا برای من، خوراک برای من، سلامتی برای من. بعد هم نمی‌گوید فقط برای پدر و مادر و دوستم و همسایه‌ام و این‌ها، برای همشهری و هم‌کشوری‌ام. می‌گوید کل، کل یعنی کل، شما می‌گویید «اغن کل فقیر اصلح کل فاسد اشف کل مریض» کل، من برای همه‌ی بشریت می‌خواهم. این دعایی که از پیامبر عزیزیمان نقل شده است که بعد از همه‌ی نمازهای ماه مبارک رمضان خوانده می‌شود درواقع دعای فرج است.

چه زمانی می‌شود که هیچ فقیری در عالم نماند؟ درواقع ما داریم فرج را درخواست می‌کنیم. این دعا اگر بخواهد مستجاب بشود یعنی ظهور حضرت بقیة‌الله‌الاعظم (ارواحنافداه). از این‌جا معلوم می‌شود یاران امام زمان (علیه‌السلام) در آن فرجِ بزرگ کسانی هستند که آرزوهای‌شان این‌گونه باشد. یعنی وقتی تو بزرگ شدی و آرزوهای تو بزرگ شد، این‌قدر شد که کل زیست انسانی را پوشش داد، وقتی این‌قدر تو بزرگ شدی، آن‌وقت تو می‌توانی یار باشی برای امام زمان (علیه‌السلام).

این آرزو تا وقتی که فقط لقلقه‌ی زبان باشد هنوز در منطقه‌ی رجاء مکذوب است. ولی مثلاً بعد که دیدند شخص می‌گوید «اللهم اشف کل مریض» یا مثلاً «اغن کل فقیر»، حالا می‌بینید به سهم خودش دارد تلاش هم می‌کند، یعنی می‌گوید اگر برای من ممکن باشد به نیاز تمام نیازمندهای عالم رسیدگی می‌کنم. یعنی این‌قدر از جهت روحی بزرگ شده است. نشانه‌اش هم این است که اکنون به سهم خودش دارد بخشی از توانایی خودش را برای رفع فقر از جامعه‌ی مرتبط با او خرج می‌کند.

اکنون نوع خانم‌های مؤمن، اطراف من، این‌هایی که هستند من می‌شناسم، همه‌شان دارند تلاش می‌کنند برای این‌که مثلاً دمِ عید است بسته تهیه کنیم، غذا تهیه کنیم، برای نیازمندها پوشاک تهیه کنیم، در وسط میدان فعالیت هستند. این یعنی دعایش دعای واقعی بود. در غیر این صورت اگر آن دعا را بکنی، بعد از همه‌ی نمازهایت هم بخوانی، اما می‌آید در متن زندگی می‌بینند شما هیچ تلاشی انجام نمی‌دهی، انگار نه انگار، حالا به همان اندازه‌ی وسعتان، آن‌ وقت معلوم می‌شود که آن لقلقه‌ی زبان بود. تلاش نمی‌کند برای این‌که مثلاً یک قرضی از دوش یک کسی که دارد کمرش را می‌شکند برداشته بشود. تلاش حداقلی‌اش دعا است، بعدش این است که برایش واسطه بشوی وامی بگیرد، مثلاً خودت از توان مالی خودت یک مقداری به او بدهی، یک‌خرده بارش سبک بشود و امثال این‌ها است. آن‌ مقداری که در حد وسع خودمان تلاش بکنیم این معنایش این است که ما داریم به مضامین این دعای نورانی عمل می‌کنیم. پس این شد قاعده‌ی هفتم که می‌شود مهندسی آرزوها. همه‌ ماها کم و زیاد به این قصه مبتلا هستیم، مبتلا به آرزوهای دروغین، عمدتاً این‌جا به قوه‌ی وهمیه میدان دادیم و وارد شده و حسابی دارد تاخت و تاز می‌کند، دائم منطقه فراخ می‌کند، توسعه می‌دهد و امثال این‌ها.

 

کل جریان زندگی دنیا مثل شکوفه است

خدای متعال خطاب به پیغمبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه) فرمود «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ»[5] می‌گوید این‌طور چشم ندوز، درواقع دارد به ماها می‌گوید، خطاب به پیغمبر بهانه است، می‌گوید به آن چیزی که ما به مردم در این زندگی دنیا دادیم چشم ندوز «الی ما متعنا به» می‌گوید «زهرة الحیاة الدنیا»؛ گل‌های زهره به شکوفه می‌‌گویند، «زهرة الحیاة الدنیا» کل جریان زندگی دنیا مثل شکوفه است، خیلی ناپایدار است، یعنی عمرش خیلی کوتاه است. می‌گوید بیخودی چشمت را دنبال این‌ها نکش «لا تمدنّ».

دیدید همین‌جور نگاه می‌کند می‌گوید لباس این یارو را ببین، النگو این خانم‌ را ببین، آن گردنبندش را نگاه کن چی گردنش کرده است. ماشین طرف را نگاه کن چه ماشینی سوار شده دارد کیف زندگی دنیا را می‌برد، خانه‌شان را نگاه کن. این همان نفس است و امتدادش همان قوه‌ی وهمیه‌ای است که ما درباره‌اش صحبت می‌کنیم. دائم نگاه کن به خانه‌ی دیگران، نگاه کن به ماشین دیگران، نگاه کن به جایگاه اجتماعی دیگران، نگاه کن به پست و موقعیت دیگران. قرآن می‌گوید اصلا نگاه نکن «لا تمدنّ» این چشمت را دنبال این‌ها نکش، چرا؟ به‌خاطر این‌که ما این بیچاره‌هایی را که به آن‌ها دادیم همه‌شان را انداختیم در امتحان «لنفتنهم فیه» این‌ها دارند امتحان می‌‌دهند، چون هرچی یک قران اضافه داشته باشند باید جوابش را بدهند، امتحان است که فردا این‌ها می‌گویند کاش ما با خاک یکسان می‌شدیم، کاش این‌ها را هیچ‌وقت نداشتیم، چون الان همه‌اش را باید بایستیم پاسخگو باشیم.

خلاصه رهایی از این منطقه خیلی نجات‌بخش است و شاید یکی از بحث‌های کلیدی و اساسی در تربیت قوه‌ی وهمیه که از گذشته هم شروعش کردیم همین‌ها است.

 

اندازه‌گذاری آرزوها، با تفکر در اندازه‌ی حقیقیِ زیست دنیایی

پس یاد مرگ، تفکر در مقصد آفرینش، تفکر در حقایق ابدی، تفکر در اندازه‌ی حقیقیِ زیست دنیایی، این‌ها آرزوهای ما را اندازه‌گذاری می‌کند، به آن نظم می‌دهد. مثلاً اگر با یک دانه دستمال کار من راه می‌افتد دومی‌اش دیگر آن تولیدیِ قوه‌ی وهمیه است. ضمن این‌که به ماها هم اصلاً نگفتند تا چه وقت زنده هستیم برای این‌که برای معاش و برای زندگی تلاش کنیم. چون اگر مثلاً انسان بداند چند روز دیگر مرخص است، دیگر زندگی و تلاش و کوشش را کنار می‌گذارد، آن‌وقت زندگی زیست عمومی بشریت به اشکال برمی‌خورد، نظام زندگی بهم می‌خورد. خدای متعال برای این که هم نظام زندگی حفظ بشود و هم خود شخص انگیزه برای تلاش داشته باشد، بین من و مرگِ من یک حجاب گذاشته است. بعد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید «قَرِيباً مَا يُطْرَحُ الْحِجَاب‏» خیلی زود این حجاب را می‌زنند کنار شما می‌بینید إ رفتی. الان این طرف بودی، یک ساعت دیگر آن طرف هستی ولی نمی‌دانستی یک ساعت دیگر آن طرفی، خیال می‌کردی که هنوز هنوز هنوز هنوزها هستی. مطلب از این جهت مطلب اساسی است.

بنابراین بحث تفکری که گفته بودیم این‌جا بکار می‌آید، تفکر در نظام آفرینش، در حقایق الهی، در عظمت خدای متعال و بعد عبور از این ظواهر به باطن و راه پیدا کردن در محیط فرشته‌ها و فرشته‌خوئی که طبع ماه رمضان است.

 

عملیات تربیتی با بهره‌گیری از فضای دارالرحمه

بحثی که اکنون محضرتان تقدیم شد ازجمله بحث‌هایی است که به بچه‌ها خیلی کمک می‌کند. چون اصلاً شروع طوفان آرزوها در دوران نوجوانی‌ است، یعنی وقتی که بچه‌ها یک مقدار چشم‌شان باز شد، چشم و گوشش که باز شد یک‌دفعه یک طوفانی است از انواع و اقسام ‌آرزوها و این بحث خیلی کمک می‌کند به شما برای این‌که ان‌شاءالله بتوانید با خط سیر بهزیستی، بچه‌ها و زیست سالم و دینی و خدایی‌شان را تنظیم کنید، درواقع به آن‌ها کمک کنید که تنظیم کنند. چون تربیت درست این است که خودشان باید تنظیم کنند. شما می‌توانید خیلی کمک کنید. در گفتگوهایی که با بچه‌ها دارید، در واقعیت‌هایی که به آن‌ها نشان می‌دهید.

واقعاً من نمی‌دانم مثلاً می‌شود بدون این‌که ما قبرستان برویم تربیت کنیم یا تربیت بشویم؟ چه کسی چنین فکری کرده است؟ خیال باطل است. باید مرتب برویم، چقدر خوب است با بچه‌ها با هم آن‌جا برویم، مخصوصاً گلزار شهداء که آن تصعید آرزوها است، اموات معمولی هم که تعدیل آرزوها است. شهداء را ببینیم آرزوهای حقیقی ما را زنده می‌کنند و پرواز می‌دهند. آدم‌های معمولی هم که مُردند همه آن‌جا در قبر کنار هم چیده شدند، بعد مثلاً آن‌جا انسان بنشیند یک دوتا کلمه صحبت کند به بچه‌ها بگوید، یک کمی سکوت کنیم با هم فکر کنیم. این تفکر است، عینیت به آن بدهیم، یعنی برویم در محیط خودش، کنار قبر بنشینیم. ‌آن‌جا لابد یک صدای لا اله الا الله‌ی هم می‌آید، ما هم پشت سر آن جنازه برویم، خانمی بوده آقایی بوده، گاهی جوان است گاهی پیر است از دنیا رفته. یک‌خرده پشت سرش برویم یک تشییع جنازه‌ای داشته باشیم. دوتا کلمه بگوییم خدا کند آن روزی که ما را می‌برند آرامش داشته باشیم و سبک‌بار باشیم، برای ‌آرامش این بنده خدا هم دعا کنیم.

این عملیات تربیتی است. این‌ها را شما باید در بسته‌ی برنامه‌ای‌تان در انجمن داشته باشید، تا دیگر همین مناجات‌ها، همین دعا خواندن‌ها، وقتی متنی باشد واقعی باشد این‌ها خیلی کمک می‌کند. شما خودتان استاد هستید، می‌خواستم عرض کنم این بحث از آن بحث‌های بسیار اساسی در آن خط تربیتیِ انجمن‌ها هم هست.

 

سؤالات مخاطبین

سؤال: چگونه به نوجوان و جوان‌مان که فصل آرزوهای‌شان است آگاهی بدهیم تا بتوانند از تنوع‌طلبی و مدگرایی جدا بشوند؟

پاسخ حاج‌آقا: با تقویت آرزوهای حقیقی، یعنی این بچه‌ها باید بدانند که آرزوهای اصلی‌شان آرزوهایِ ابدیِ تمام‌نشدنی‌شان است. مثلاً می‌گویند شما به چه مقدار از علم می‌خواهی دست پیدا کنی؟ می‌گوید اصلاً اندازه ندارد که، مثلاً من برای آگاه شدن، به خودم، به قلبم که مراجعه می‌کنم اصلاً اندازه ندارم، هرچی به‌دست می‌آورم باز می‌خواهم بیشتر باشد. می‌گویی پس این نیاز حقیقیِ تو است. آن‌وقت این نیاز حقیقی نشان‌دهنده‌ی عوالمی است که می‌توانی تو با راه پیدا کردن به آن‌ها به آن پاسخ بگویی. خب بعد آگاهی‌های این‌ دنیایی چی؟ این‌ها اندازه‌گیری دارد، بسته‌بندی دارد. این‌ها هیچ‌وقت با آن نیاز واقعی و حقیقی شما با هم گره نمی‌خورد. و همین‌جور در دانایی، در محبت، در خیرخواهی و پرورش آن آرزوهای بزرگ باعث می‌شود که آرزوهای دنیایی که طبع‌شان هم کوچک هستند ولو پرحجم و پرسروصدا هستند این‌ها تعدیل می‌شوند. یکی از بهترین راه‌ها برای تعدیل آرزوهای طبیعی تصعید آرزوهای حقیقی است. اگر ‌آرزوهای حقیقی در ما پرورش پیدا کنند خودبه‌خود این‌ها تعدیل می‌شوند.

سؤال: خیلی وقت‌ها نوجوان‌های ما آرزوهای معنوی درستی دارند ولی در مسیر تحقق آن دچار فریب شیطان می‌شوند، مثل مقوله‌ی ارتباط با شهداء و غیره. راه‌حل در امان ماندن از فریب شیطان چیست؟

پاسخ حاج‌آقا: آسیب‌ها را باید مراقبت کرد. مثلاً وقتی که اشتهای معنوی بچه‌ها باز می‌شود باید به شکلی در پاسخ‌ها اندازه‌گذاری بشود که تولید سیری کاذب نکند یا تولید خودشیفتگی و خودشگفتی نکند. این‌ را باید مربی مواظب باشد. مثلاً فرض کنید این نسبت به دعا خیلی اشتها نشان می‌دهد، نسبت به مناجات و امثال این‌ها. این‌ها را باید برایش اندازه‌گذاری کنیم. یا مثلاً فرض بفرمایید که خیلی احساس خدمت به دیگران دارد، یعنی وقت بگذارد پیگیری کند مثلاً مشکل‌گشایی کند خیلی خوب، این می‌شود جزء همان نیازها و آرزوهایی که باید در شخص پرورش پیدا بکند. اما الان متناسب با شرایط سنی و موقعیتی که دارد باید به نوعی اندازه‌گذاری بشود که دچار سرخوردگی و خستگی و امثال این‌ها نشود. این‌ها آن هنر مربی است.

ان‌شاءالله که موفق باشید ما هم برای همه‌تان دعا می‌کنیم، از همه هم توقع دعا داریم، ان‌شاءالله که همه‌ ما ماه مبارک رمضان متفاوتی را از جهت بهره‌مندی‌ها داشته باشیم. مشمول دعاهای امام زمان (سلام‌الله‌علیه) باشید.

خدا را قسم می‌دهیم به حق اولیائش، به حق مقربان درگاهش، به حق این ماه عزیز، به حق حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا‌فداه) موانع ظهور آن حضرت را مرتفع کند. قلب مقدسش را از ما راضی کند. ما را مشمول دعاهای آن حضرت قرار بدهد. امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال به حق آن حضرت ما را از خواب غفلت بیدار کند. ما را در مبارزه‌ی با نفس یاری کند. خدا را قسم می‌دهیم به حق محمد و آل محمد نصرت خودش را بر مردم مظلوم غزه و فلسطین نازل کند. امیدوار هستیم ان‌شاءالله دشمنان‌شان بیش از این رسوا و ذلیل و خوار بشوند. امیدواریم خدای متعال به حق محمد و آل محمد این مقاومت‌های مظلومانه را در مسیر ظهور و باعث تعجیل در ظهور حضرت قرار بدهد. ان‌شاءالله سال جدید هم بر همه‌ی شما مبارک باشد که مقارن با ماه مبارک رمضان است و دیگر امیدوار هستیم ان‌شاءالله عنایت الهی بیش از هروقت بر شما و بر امت و امام بر همه‌ی عزیزان‌مان نازل بشود.

«اللهم صل علی محمد و آل محمد».

 



[1] آیه 14 سوره مبارکه آل‌عمران

[2] آیه 120 سوره مبارکه نساء

[3] آیه 30 سوره مبارکه روم

[4] آیه 28 سوره مبارکه رعد

[5] آیه 131 سوره مبارکه طه



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *