متن سی‌امین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان خواهران ۱۴۰۳/۰۳/۰۵ 1403/3/5


پیوند های مرتبط »

متن سی‌امین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان خواهران ۱۴۰۳/۰۳/۰۵
بنده هم در آغاز جلسه این مصیبت بزرگ را به محضر بقیة‌الله‌الاعظم (ارواحنافداه) رهبر عزیز و عالی‌قدرمان و شما عزیزان و همه اُمت اسلامی تسلیت عرض می‌کنم، از خداوند تبارک و تعالی می‌خواهیم که این واقعه تلخ را به شیرینی‌های بزرگ در زندگی ملت عزیز ما تبدیل کند؛ ان شاءالله الرحمن.

بنده هم در آغاز جلسه این مصیبت بزرگ را به محضر بقیة‌الله‌الاعظم (ارواحنافداه) رهبر عزیز و عالی‌قدرمان و شما عزیزان و همه اُمت اسلامی تسلیت عرض می‌کنم، از خداوند تبارک و تعالی می‌خواهیم که این واقعه تلخ را به شیرینی‌های بزرگ در زندگی ملت عزیز ما تبدیل کند؛ ان شاءالله الرحمن.

 

آقای رئیسی، مصداق قویِ امین بود

هفته خیلی عجیبی بود، واقعاً هنوز هم باورپذیر نیست برای آنچه که اتفاق افتاد و عملاً برنامه‌ها را متفاوت کرد. رهبر عزیزمان یاران خیلی خوبی را از دست دادند، مخصوصاً آقای رئیسی که بیننا و بین الله مصداق قوی امین بود. هم قوی بود هم امین بود. خدای متعال به او، هم قوت فکری داده بود، هم قوت روحی داده بود، هم قوت در اراده و عزم داده بود، هم قوت جسمی داده بود. واقعاً آقای رئیسی قوی بود و در کنارش امین هم بود. یعنی از جهت تقوا، طهارت روح و معنویت، واقعاً آن حالی که خدای متعال به او داده بود، ایشان هم توفیق بزرگی داشت که این بار سنگین را بتواند به سلامت ببرد، در مسیر حرکت کند، اعوجاج نداشته باشد، خواهش‌های نفسانی، تمایلات گروهی، الحمدلله از این مسائل اساساً در قاموس زندگی ایشان نبود و فقط به آرمان‌های انقلاب فکر می‌کرد، به تأمین خواسته‌ها و فرامین رهبر عزیزمان و به خدمت برای مردم فکر می‌کرد. واقعاً تعبیر مالک اشتر در باره ایشان صدق می‌کرد. برای رهبر عزیزمان یک چنین یاری بود.

 

آقای آل‌هاشم دارای مرام ممتاز و محبوب بود

بقیه‌شان هم الله اکبر از این دست‌چین شدن. آقای آل‌هاشم در بین ائمه جمعه ما از نظر روحیه، صفا، خصوصیات امامت جمعه، روحیه مردمی و تدبیر جزء نفر اول‌ها بود. ایشان در بین مردم آذربایجان شرقی دارای یک مرام کاملاً ممتاز و به شدت محبوب بود. آقا امروز در جلسه فرمودند آقای آل‌هاشم معنای نمازجمعه را تغییر داد، یعنی ایشان نمازجمعه را از یک صرفاً برنامه عبادی به یک برنامه اجتماعی دارای خدمات، دارای تأثیر تبدیلش کرده بود.

 

آقای امیرعبداللهیان، مسلط به مسائل جبهه مقاومت بود

آقای امیرعبداللهیان بیننا و بین‌الله عالی بود. یعنی ادب، اخلاق، علم، فضیلت، صفا، روحیه جهادی و اخلاص، هر طور حساب می‌کنید می‌بینید واقعاً آقای امیرعبداللهیان فوق‌العاده بودند. تضلع او و تسلطی که نسبت به مسائل منطقه، جبهه مقاومت و مسائل جهانی و بین‌المللی داشت، هم دانش آن را داشت هم تجربه‌اش را.

 

عروج جمعی از برگزیدگان مردمی

من با آقای رئیسی رفاقتم قدیمی بود و همیشه به رفقا می‌گویم عالم آقای رئیسی قبل از آستان قدس با بعدش خیلی فرق کرد. معلوم بود آن جا به ایشان از جهت روحی و معنویات عنایت شد. با آقای آل‌هاشم به مناسبت همکاری، ارتباط‌مان خیلی نزدیک بود. ایشان، هم امام جمعه ما بود، هم عضو شورای سیاست‌گذاری بود، مرتب با هم جلسه داشتیم، آن‌ها را از نزدیک بیشتر می‌شناختم، با آقای امیرعبداللهیان این قدر ارتباط‌مان نزدیک نبود ولی انصافاً آن مقداری که می‌شناختیم مخصوصاً در این سال‌های وزارت خارجه ایشان و در جریانات جبهه مقاومت بیننا و بین‌الله فوق‌العاده بودند. حالا جالب این است که آقای رحمتی هم مدت کوتاهی استاندار آذربایجان شرقی بودند ولی هرچه شنیدیم از ایشان ذکر خیر، تحرک، همین طور باز اخلاص، صفا و کارآمدی، جالب بود اصلاً دست‌چین بودند. آقای آسید مهدی که دیگر در باره‌اش چه می‌شود گفت از وفا و صفا و همت. ایشان هم خیلی دوست داشتنی بود، خیلی باوفا بود. آن عزیزان دیگر هم در باره‌شان مطالب خیلی عالی نقل می‌کنند. هم از جهت علمی، هم از جهت فضیلت‌ها، یعنی خلاصه یک جمع کاملاً برگزیده‌ای بودند. ان شاءالله خدای متعال حشر آن‌ها را با اولیاء، با حضرت رضا (علیه‌الصلاةوالسلام) قرار بدهد. ان شاءالله این واقعه تلخ در محیط حکمت و لطف الهی تبدیل بشود به اتفاقات بزرگ و گشایش‌ها و شیرینی‌ها برای امت اسلامی.

 

تربیت قوه واهمه

اجازه بدهید برویم سراغ بحث جاری‌مان. اتفاقاً بحث ما با این شخصیت‌هایی که در باره‌شان صحبت کردیم نسبت هم دارد. موضوع بحث ما تربیت قوه واهمه بود. مواردی که می‌تواند کمک بکند به ما که قوه وهمیه را از این که بخواهد ابزار دست شیطان باشد و شیطان را بر ما مسلط بکند، تبدیل کند به شمشیرِ دستِ خرد و عقل، تبدیل کند به ابزاری در اختیار خرد برای تأمین خوشبختی ما. در این باره داشتیم صحبت می‌کردیم. عرض هم کردیم اگر کسی از نظر قوه وهمیه تربیت بشود، دیگر کارش درست است، توانسته قدم‌های بلندی را در مسیر سلوک الهی بردارد به سوی خدای متعال.

خاطر مبارک‌تان باشد جلسه گذشته ما عرض کردیم یکی از راه‌های تربیت قوه وهمیه عبارت است از تقویت عزم و اراده. گفتیم در فهرستی که ما تا به حال صحبت کردیم، این یکی از مهم‌ترین‌ها است. من یک مقدار مبانی مسئله را توضیح دادم، جوانبش را خدمت‌تان عرض کردم. امروز به امید خدای متعال به مقداری که فرصت به ما اجازه بدهد من در باره همین موضوع ان شاءالله نکته‌های تکمیلی را خدمت‌تان عرض خواهم کرد.

 

تقویت قوه وهمیه شیطانی، با تردید و تزلزل در مبانی شخصیت

شاید در این حد یادآوری مناسب باشد که اساساً تردید، شک و تزلزل در مبانی شخصیتی، می‌شود گفت که این‌ها از یک منظر توحیدی، قوه وهمیه شیطانی است. وقتی که قوه وهمیه در اختیار شیطان باشد اصلاً کار ویژه‌اش تولید شک است، تولید تردید است، تولید تزلزل است. یکی از کارویژه‌های قوه وهمیه همین است. از طرف دیگر هم کلاً برای سالک از این منظر یک رهزن خطرناکی است. یعنی از منظر این که می‌تواند او را در مسیر، به طور کلی گرفتار آسیب‌های جدی بکند؛ مثلاً تولید شک در بحث توحید، در مورد معاد، در مورد ارزش‌های اعتقادی، در مورد ارزش‌های اخلاقی. دیدید گاهی در ذهن خود شماها هم یک وسوسه‌هایی می‌آید، حالا این وسوسه‌ها یک وقت اگر میدان پیدا کند می‌تواند خیلی مخرب باشد. این اگر میدان پیدا کند عملاً یقین و باور ما را می‌شکند و انسان را به شک و تردید مبتلا می‌کند.

 

راه‌های نجات از ابتلاء به شک و تردید

1.  تلاوت قرآن

راه نجاتش هم تقویت مبانی فکری است. انسان مؤمن دائم باید از نظر مبانی اعتقادی و مبانی فکری خودش را تقویت بکند. باید موضوعات اعتقادی را مرتب به یاد بیاورد. مثلاً این که به ما می‌گویند زیاد قرآن تلاوت کنید. تلاوت قرآن یعنی یادآوری آن خطوط اصلی مباحث اعتقادی.

 شما وقتی قرآن را تلاوت می‌کنید، تمام قرآن سراپا توحید است، غیب است، اعتقاد به غیب است، یادآوری‌های اساسی در باره سنت‌های الهی است؛ حاکم بر جهان و تاریخ و انسان است. زمانی که قرآن تلاوت می‌کنید، شما را با عالم روح، عالم حقیقتِ انسان آشنا می‌کند. دائم این‌ها را به شما یادآوری می‌کند.

 

2. بی‌اعتنایی به یک سری از شک و تردیدها

در هر صورت به یک سری از شک و تردیدهایی هم که گاهی به ذهن می‌زند، از آن وسوسه‌ انگیزی‌های شیطانی، به این‌ها هم نباید اعتنا کرد. نگرانش هم نباید شد. از اولیاء خدا پرسیدند، ما گاهی یک چنین چیزهایی به ذهن‌مان می‌آید. نستجیر بالله گاهی انسان به اصل وجود خدا تردید می‌کند. این تردیدها، تردیدهای ریشه‌داری نیستند، اگر همین طور گاهی به ذهن بزند اهمیت ندارند. انسان‌ باید به آن‌ها بی‌اعتنایی کند.

 

3. بهره‌مندی مناسب از ذکر و تلاوت و دعا

از طرفی بهره‌مندی مناسب از ذکر، از تلاوت، از دعا، این‌ها بسیار کمک کننده است.

 

4. استعاذه و پناهندگی به درگاه خدای متعال

به ما آموزش دادند که فراوان به خدای متعال پناه ببرید. همین اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، «یا قل اعوذ برب الناس، قل اعوذ برب الفلق»، این استعاذه و پناهندگی به درگاه خدای متعال، این‌ها کمک کننده است.

 

5. اُنس با ذکر شریف «لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»

ذکر شریف «لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» را همه به خاطر بسپارید. خیلی فوق‌العاده است. در مجموع با این ذکر نورانی اُنس داشته باشید. برای بعد از نماز صبح و نماز مغرب، همراه با بسم الله، به صورت هفتگانه وارد شده است، ولی به این اکتفا نکنید. اصلاً اگر ذکر شریف «لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» را انسان با توجه بگوید، در این که وسوسه‌ انگیزی‌های شیطانی را منهدم بکند خیلی فوق‌العاده است.

 

6. تقویت مبانی عزم و اراده

در هر صورت در مرحله عمل هم همین طور است، انسان حالا تصمیم گرفته که وارد میدان اقدام بشود، می‌خواهد کار خوبی را انجام بدهد، آن جا هم تربصی که پیش می‌آید، همان تردید عملی که قبلاً برای شما توضیح دادم، این هم حاصل مداخله قوه وهمیه شیطانیه است. مقاصد را دوردست‌ نشان می‌دهد، هدف‌ها را خیلی خطیر نشان می‌دهد، خطیر از این جهت که اصلاً آیا امکان دارد من به آن برسم؟ موانع را خیلی بزرگ نشان می‌دهد، ظرفیت‌های ما را تحقیر می‌کند. اصلاً آیا من می‌توانم، آیا برای من چنین چیزی امکان دارد؟ آیا امکان دارد من از عهده بربیایم؟ از این قبیل می‌باشد. تردید حتی در نصرت الهی رخ می‌دهد.

آیا ما مثلاً در این راه یاری می‌شویم یا نه؟ خب این جا هم باز باید انسان به لطف پروردگار متعال، با تقویت مبانی اراده، عزم خودش را استوار کند، تقویت کند که از این تردیدهای شکننده و بدبخت کننده، انسان به لطف خدای متعال بتواند نجات پیدا کند. این منزل عزم و اراده خیلی منزل حساس و مهم و عجیبی است.

 

فتح و کامیابی؛ محصول داشتن اراده محکم و استوار

باید سعی کنیم با تفکر، با آگاهی، با مشورت، با پیش‌بینی‌های لازم مخصوصاً با عدم توقفِ غیرمنطقی و غیرلازم در مرحله بررسی، کارها را پیش ببریم. بعضی‌ها را دیدید همیشه در حال بررسی هستند. می‌پرسید چه کار می‌کنی؟ می‌گوید دارم فعلاً مطالعه می‌کنم، دارم بررسی می‌کنم. این طولانی کردن مقدمات، این‌ها عزم‌شکن است. در حالی که بعد از این که انسان جمع‌بندی کرد، فرمود: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه‏»[1] باید بزند به خط و اقدام بکند. انسان‌هایی که از نظر شخصیتی دارای مبانی تصمیم‌گیری محکمی هستند، یعنی قدرت تصمیم‌گیری دارند، این‌ آدم‌ها مخصوصاً اگر تصمیمات‌شان در محیط ایمان، در محیط اسلام، در محیط جهاد و امثال این‌ها باشد، انسان‌هایی هستند که خوشبختی‌آفرین هستند، هم برای خودشان هم برای دیگران.

اساساً فتح و کامیابی محصول داشتن اراده محکم و استوار و عزم راسخ است. کسانی که این توفیق بزرگ را دارند، این‌ها در کارهای مختلف در مسیر زندگی‌شان دائم به لطف خدای متعال موفق می‌شوند، کامیاب می‌شوند، سربلند هستند.

 

امداد و عنایت خدای متعال، ویژه‌ی انسان‌های مجاهد

شما وقتی قرآن را مطالعه می‌کنید، در مجموع قرآن کریم به ما نشان می‌دهد که خدای متعال انسان‌های عازم را دوست دارد. یک نمونه خیلی خیلی شیرین و برجسته‌اش آیه امسال ما است: بسم الله الرحمن الرحیم «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ»[2] چقدر این آیه محکم است. مطلب عبارت است از این که، کسانی را در این آیه ترسیم می‌کند، نیم‌رخی که ترسیم می‌شود عبارت از کسی است که اهل میدان است، در باره اقدام صحبت می‌کند، آن هم نه یک اقدام عادی؛ جهاد، سخت‌کوشی در اقدام، آن هم در مواجهه با دشمن است. این چنین که شد می‌گویند جهاد. حالا می‌فرماید: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا» فقط مهم این است که آهنگ جهاد و انگیزه‌اش الهی باشد. «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ»[3] فرمود ما این‌ها را به راه‌های گوناگون خودمان هدایت می‌کنیم، راه را برای آن‌ها باز می‌کنیم. کلمه «لمع المحسنین» چقدر شیرین است، یعنی خدای متعال امداد و عنایت خاص خودش را متوجه انسان‌های محسن می‌داند و محسن یعنی آن مجاهد خالصی که هنرمندانه در راه خدای متعال اقدام می‌کند و به میدان می‌رود.

من امروز که دارم برای شما صحبت می‌کنم مدام یاد آقای رئیسی می‌افتم، یاد مجاهدت این مرد بزرگ، یاد صفای او، یاد اخلاص او و یاد عزم راسخ او می‌افتم. آقای رئیسی ما قویِ امین بود، از خصوصیاتش عبارت بود از این که از نظر مبانی تصمیم‌گیری و اراده خیلی قوی بود. اراده بسیار محکم و استواری داشت. از مصادیق همین آیه کریمه‌ای بود که آیه امسال ما است. یعنی مجاهد فی سبیل الله بود، به مقام احسان رسیده بود و این عنایت الهی شامل او شد. خدای متعال هم در قله و در اوج، ایشان و همکارانش را گرفت و در قاب‌های خیلی دل‌انگیزی که از این‌ها ماند، نزد ملت ایران و ملت‌های جهان جاودانه شدند.

شما تمام آیات صبر را بخوانید، مربوط به بحث ما است. تمام آیات مربوط به وفای به عهد و پیمان را بخوانید، مربوط به بحث ما است. تمام آیات استقامت را بخوانید «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[4] از آیات بسیار شیرین قرآن کریم است. دارد در باره چه کسانی صحبت می‌کند؟ اساساً از نگاه خدای متعال ویژگی خاص انسان مؤمن این است که اهل اقدام و اهل تصمیم و اهل عمل و دارای عزم استوار است. از این قبیل فراوان است که من به دو سه نمونه اشاره می‌کنم.

 

انبیاء اولوا العزم؛ بهترین بندگان در بین انبیاء الهی

قرآن کریم در بین پیامبران یک تعریضی نسبت به جناب آدم (علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام) دارد. حضرت آدم خیلی شخصیت بزرگی است. تعریض قرآن کریم این است که‌ می‌گوید ما با آدم یک پیمانی بسته بودیم «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ..»[5] با او یک قراری داشتیم «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»[6] اینجا از کلمه عزم استفاده کرده است. «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» می‌فرماید ما در او آن استواری لازم را ندیدیم، پای آن پیمانش نایستاد و حالا هم وسوسه شیطانی و آن قضایا باعث شد که از آن میوه ممنوعه تناول کرد و آن اتفاق افتاد که افتاد. می‌گوید در این ماجرای خاص، آن که کار دست حضرت آدم (علیه‌السلام) داد، سستی در تصمیم و اراده‌اش بود.

بعد قرآن کریم گروهی را معرفی می‌کند که معلوم است خدای متعال خیلی این‌ها را دوست می‌دارد. شما می‌دانید بهترین بندگان خدای متعال در بین انبیاء الهی، انبیاء اولوا العزم هستند. اولوا العزم در باره جمع برگزیده پیامبران نزد خدای متعال است. خدا به آن‌ها می‌گوید این‌ها اولوا العزم هستند، ببینید تعبیر دیگری استفاده نکرده است، می‌توانسته بگوید این‌ها اولوا الالباب هستند، می‌تواند بگوید اولوا الایمان هستند، ولی این جا از کلمه عزم استفاده کرده که این‌ها اولوا العزم هستند. پس معلوم می‌شود که اگر کسی خواست در جایگاه رهبری اُمت قرار بگیرد و در موقف رهبری و مدیریت، رهبری اندیشه‌ها، افکار و زندگی مردم قرار بگیرد و آن‌ها را به سوی مقاصد بزرگ حرکت بدهد، آن که پیش‌برنده است و کار را از آب در می‌آورد، عزم است.

لذا از نظر قرآن کریم شخصیت‌های عزیزی مثل حضرت نوح اولوا العزم است، ابراهیم اولوا العزم است، موسی اولوا العزم است، عیسی اولوا العزم است، (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین). خود پیامبر اعظم اولوا العزم است. این‌هایی هستند که صاحب کتاب هم هستند که ما این‌ها را معمولاً با مشخصه داشتن مکتب و کتاب آسمانی خاص می‌شناسیم. حضرت نوح 950 سال مشغول دعوت بوده است. این یعنی کسی است که خستگی‌ناپذیر است، اولوا العزم است. اراده باصلابت و صخره‌سان دارد که کوه‌ها را متلاشی می‌کند ولی سر جایش هست. جناب ابراهیم (علیه‌السلام) که دیگر الله اکبر و العظمة لله. آن ساحت شخصیتی و بزرگی و شکوهی که دارد. و بالاتر از همه خود پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم). ویژگی اولوا العزم بودن، ویژگی مشترک ائمه ما (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین) است که در واقع تفصیل شخصیت پیامبر اعظم (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) است.

 

صبر و تقوا، ارکان اصلی عزم راسخ است

نکته بعدی عبارت است از این که در قرآن کریم یک سری از کارها با کلیدواژه عزم معرفی شده‌ است. یک کارهایی که کار خاصی هستند، خیلی بزرگ هستند و در بین کارهای دیگر اگر بخواهد کسی آن‌ها را انجام بدهد و از عهده‌اش بربیاید باید خیلی قوی باشد. تعبیری که در قرآن کریم می‌باشد تعبیر عزم الامور است. آیه اولوا العزم، سوره مبارکه احقاف، آیه ۳۵، خطاب به پیغمبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه) است «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل؛ پایداری کن، صبر کن، هم‌چنان که صاحبان عزم در بین پیامبران، کسانی بودند که صبر کردند، مقاومت کردند.» این جا از کلمه صبر کنار اولوا العزم استفاده شده است و در بین پیامبران اولوا العزم می‌خواهد بگوید آن که شخصیت این‌ها را خیلی فرازمند می‌کند صبرشان است. صبر در واقع آن رکن عزم است. رکن عزم همین صبر است، داشتن پایداری و استقامت در شخصیت است.

آیه ۱۸۶ سوره مبارکه آل‌عمران در باره عزم الامور می‌فرماید: «لَتُبْلَوُنَّ في‏ أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيراً» فرمود شما خیلی به امتحان‌های سخت مبتلا خواهید شد. امتحان‌های اقتصادی «فی اموالکم» امتحان‌هایی که در میدان است و با جان شما بازی می‌کند «و انفسکم»، از طرف دیگران «من الذین اوتوا الکتاب» و از طرف مشرکین چقدر شما اذیت خواهید شد، اذیت‌های فراوانی می‌شوید. «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»[7] فرمود اگر شما صبر کنید و تقوا را رعایت کنید «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا»؛ این کنار هم قرار گرفتن صبر و تقوا هم خیلی این جا جالب است. چون این خیلی اهمیت دارد که شما در کل مسیر در هر شرایطی که قرار می‌گیرید در آن جا بتوانید مرزهای الهی را رعایت کنید. کم نبودند کسانی که در میدان نتوانستند آن تقوای لازم را رعایت کنند. صرف داشتن عزمِ راسخ کافی نیست. عزم مبتنی بر رضای الهی، این است که اهمیت دارد. لذا می‌فرماید: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا» اگر شما بتوانید صبر کنید و مقاومت کنید و تقوا را رعایت کنید «فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» در حقیقت صبر و تقوا، این از جمله کارهایی است که از کارهای خیلی بزرگی محسوب می‌شوند. این عزم این جا اضافه شده به امور؛ عزم الامور، یعنی از بین امور و کارهای مختلف بعضی از امور هستند که این‌ها با کلیدواژه عزم شناخته می‌شوند. نکته‌اش این است که اگر کسی بخواهد از عهده‌اش بربیاید باید خیلی قوی باشد تا بتواند از عهده بربیاید. نمونه خیلی فراوان است.

پس آن که قرآن و خدای متعال می‌پسندد، عبارت است از شخصیت عازم راسخ، این را خدای متعال دوست می‌دارد. یعنی مبانی روانی‌ او، شاکله شخصیتی او، شاکله محکم و قوی و استواری باشد. معمولاً این‌ آدم‌ها هستند که می‌توانند کارهای خیلی بزرگ و متفاوتی را انجام بدهند و به انجام برسانند. آدم‌هایی که دارای اراده‌های پولادین هستند و دارای عزیمت و شخصیت محکمی هستند.

 

راه‌های تقویت عزم و اراده در مقام عمل

و اما به این سؤال هم یک پاسخی بگوییم. آن سؤال عمده این است، ما برای این که عزم و اراده خودمان را تقویت کنیم چه کار کنیم؟ این سؤالی است که همه ماها داریم، بعضی‌ها خیال می‌کنند مثلاً قرصی، کپسولی، آمپولی یک چیزی هست که احیاناً اگر استفاده کنند، لابد مثلاً از حالت تزلزل، تردید، تردیدهای عملی، وسواس و امثال این‌ها مثلاً نجات پیدا خواهند کرد. نخیر، یک فهرستی است که این‌ها را ما باید دنبال کنیم و تمرین کنیم، تمرین جدی می‌خواهد، ریاضت و کار مستمر می‌خواهد، خسته نشدن می‌خواهد تا انسان به فضل پروردگار متعال به آن مرحله عزم راسخ برسد.

من چند نمونه را که عمدتاً مبتنی بر آیات قرآنی و روایات است، استفاده از مقاصد شریعت، استفاده از تجربه‌ای که اهل تربیت داشتند، نمونه‌هایی محضرتان عرض می‌کنم.

 

1. داشتن آگاهی و بصیرت نسبت به هدف و راه و روش

مطلب اول عبارت است از این که ما به مسئله آگاهی باید خیلی اهمیت بدهیم. بنابراین اکنون بحث ما مربوط می‌شود به تقویت اراده و عزم در مقام عمل. این است که اگر به لطف خدا تقویت بشود این قوه وهمیه را کاملاً مؤدب می‌کند. موضوع از این جهت بسیار اهمیت دارد.

پس مطلب اول عبارت است از اهمیت به این مرحله از آگاهی و بصیرت. ما برای هر کاری که می‌خواهیم انجام بدهیم، هر اقدامی که می‌خواهیم بکنیم، باید در باره آن اقدام به اندازه کافی مطالعه کنیم، اشراف پیدا بکنیم و آن کار را بشناسیم و نسبت به خود کار، لوازم آن، جوانبش، مسیر دستیابی به آن، از یک شناخت مناسبی بهره‌مند بشویم. این خیلی مسئله کمک کننده‌ای است.

پس یکی از ارکان اصلی این است، یعنی هم در باره خود هدف، هم در باره راه رسیدن، هم در باره مشکلات و دشواری‌ها، در باره همه این‌ها ما لازم است که از اشراف کافی و مناسبی بهره‌مند باشیم. پس این شد نکته اول. مسئله راه و روش هم اهمیت زیادی دارد، یعنی جزو چیزهایی که ما باید نسبت به آن آگاهی داشته باشیم صرفاً خود هدف نیست. روش رسیدن، راه رسیدن، اهمیت آن کمتر از خود هدف نیست، که انسان به یک نقطه اطمینانی به لطف خدای متعال برسد. این شد مطلب اول.

 

دارا بودن آگاهی و بصیرت، به اندازه لازم و ضروری

این جا هم همیشه ما یک تأکید داریم، آن تأکید عبارت است از آگاهی کافی و لازم. در غیر این صورت یک سری از آگاهی‌ها، آگاهی‌های غیرلازمی هستند، یعنی دیگر ضروری نیستند، آن جا خیلی‌ها خودشان را معطل می‌کنند، متوقف هستند. مثلاً شخص همیشه می‌گوید من فعلاً دارم مطالعه می‌کنم، دارم بررسی می‌کنم تا برسم به نقطه عزیمت، هنوز من به نقطه عزیمت نرسیدم. این را هیچ وقت یادم نمی‌رود، یک جمعی از شورای مرکزی بودند و بعضی از عناصر اجرایی تشکیلات بودند، من این‌ها را برده بودم خدمت حضرت آقا و یادم هست که در حیاط گرد ایشان حلقه زده بودیم و بحث اتحادیه و مسائل و این‌ها مطرح بود. من یک توضیحی محضرشان دادم، در توضیحاتم این کلمه هم ضمناً بود؛ گفتم بله ما برنامه‌هایمان را داریم طراحی می‌کنیم، دوستان دارند بررسی می‌کنند تا برسیم به نقطه عزیمت، و از این حرف‌های این مدلی زدم. بعد آقا فرمودند همان که شما می‌گویید نقطه عزیمت، آن جا خیلی معطل نشوید. فرمودند به میدان بروید، به خط بزنید و همان مصرع را هم برای ما خواندند که «خود راه بگویدت که چون باید رفت».

وقتی انسان راه بیفتد، خیلی‌هایش را در مسیر است که انسان اشراف پیدا می‌کند. این طور نیست که بگویی من تمام مسائل را با تمام جزئیاتش باید الان دائم بررسی کنم، این جا همان جایی است که شیطان شما را زمین‌گیر می‌کند. پس این را تأکید می‌کنیم؛ آگاهی و بصیرت، شناخت این جا بسیار مهم است، از ارکان عزم است منتها به اندازه‌اش، به اندازه لازم و ضروری و مفید. بیش از اندازه که بشود آن برعکس می‌شود، یعنی به جای این که پیش‌برنده باشد بازدارنده می‌شود. این نکته اول.

 

2. پذیرش مخاطرات و ابتلائات

نکته دوم عبارت است از پذیرش مخاطرات. یعنی ما باید باور کنیم که ما در محیط سنت الهی داریم زندگی می‌کنیم و سنت حتمی و قطعی الهی سنت امتحان و ابتلاء است. «في‏ أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ»[8]. یعنی کسی خیال کند که با سورچرانی و با خوشگذرانی و با شرایط راحت و این‌ها می‌تواند به مقصد‌های بزرگ برسد خواب ببیند. این همان چیزی است که می‌گویند شتر در خواب بیند پنبه‌دانه. نه، چنین چیزی نیست، این‌ها نمی‌رسد. «لَا تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَ وَلِيمَةٌ»[9] امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند سورچرانی؛ اصطلاحاً می‌گوییم ولیمه، ولیمه یعنی سور دادن. بعضی‌ها خیلی سورچران هستند، دائم اهل شکم و بخوریم و همیشه به فکر این چیزها هستند. این‌ها به درد نمی‌خورند. به جایی هم نمی‌رسند. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود سورچرانی با عزم، با همدیگر جمع نمی‌شوند. «لَا تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَ وَلِيمَةٌ» بالاخره شما زن و مرد در کدام میدان هستید؟ چه کار می‌خواهید بکنید؟ پس این هم یک مسأله است.

وجود سختی‌ها، دشواری‌ها در مسیر، ناملایمات، طبیعت این راه است و انسان مؤمن از نقطه تصمیم باید آمادگی‌های لازم را برای پذیرش انواع و اقسام خطرها داشته باشد. آقای رئیسی ما می‌توانست مثل بعضی از رؤسای جمهوری قبل ما باشد که عمدتاً از تهران امور را اداره می‌کنند، تشریف داشتند، نشسته بودند مشغول استراحت و بعد دائم جلسات و از دور مسیرها را اداره می‌کردند. این دو تا عالم است. بله احتمالاً بعضی از این خطرات برای او پیش نمی‌آید. اما «گر مرد رهی میان خون باید رفت». باید حرکت کنی، به کوه بزنی، به بیابان بزنی. کسی که این همه مسافرت می‌رود، بالاخره جاهای خطرناک هست، مسیر هست، بالاخره بالگرد است، پرواز است، نقص فنی است، صد جور مسأله در راه است. حالا من کاری به آن بحث مقدرات و این‌ها هم ندارم، این اصلاً طبع این راه است.

آقای آسید مهدی که محافظ آقای رئیسی بودند و کلاً کسانی که با این جنس از شخصیت‌ها کار می‌کنند، این‌ها بیچاره هستند. این چگونه می‌تواند حفاظت کند؟ می‌گوید آقا این جا بایست می‌خواهیم برویم قاطی مردم، در حالی که حفاظت‌های تعریف شده جهانی چیست؟ تعریف دارد، شما حق نداری شخص طراز اول کشور را جایی پیاده کنی که قبلاً آن جا را ندیدی، بررسی نکردی، محیط آن را کاملاً به آن اشراف پیدا نکردی. اصلاً چنین چیزی در قاموس مباحث حفاظت شخصیت‌ها در دنیا امکان ندارد، این چیزها تعریف دارد. ولی وقتی رئیس جمهور تراز انقلاب اسلامی شدی، یعنی این، یعنی باید بزنی به خط، بروی به روستاها، بایستی یک عده‌ای دارند برای تو دست تکان می‌دهند نمی‌توانی به آن‌ها بی‌اعتنایی کنی، چون این‌ها را صاحب خودت می‌دانی. خطر دارد؟ داشته باشد. یک جا بالاخره پیش می‌آید، هر وقت هم پیش آمد زهی سعادت. یعنی این گونه به آن نگاه می‌کند. این همه شما پرواز می‌روی، این همه مدام سوار هلی‌کوپتر می‌شوی، بالاخره مخاطره است، ولی این را می‌پذیری.

می‌خواهم عرض کنم این آمادگی روحی و روانی برای مواجه شدن با انواع و اقسام چالش‌ها است. یک سری چالش‌ها طبیعی است، یک سری چالش‌ها انسانی است. «وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيراً»[10] قرآن این جا راجع به اهل کتاب و مشرکین می‌گوید، می‌گوید از آن‌ها خیلی اذیت‌ها خواهی شنید، از دوستان چقدر شما ملامت خواهید شنید. باید آمادگی‌اش را داشته باشید. بروید درون کار دائم بخواهید نق بزنید و غر بزنید، آقا این چرا این طوری شد، چرا این کار آن طور که باید پیش نمی‌رود و مگر خدا نگفته بود ما را کمک می‌کند، چرا این جا الان خوردیم به فقر، چرا خوردیم به تنگدستی، چرا پول نمی‌رسد، چرا این طرح را نمی‌توانیم اجرا کنیم، چرا دیگران به ما کمک نمی‌کنند، دیدید از این حرف‌ها هست. امّا نه، دیگر نشد، اگر بخواهی خودت را به این چیزها بند کنی حتماً صاحب عزم نخواهی بود. صاحب عزم آن کسی است که می‌گوید من به این هدف می‌رسم، حرکت می‌کنم، وظیفه‌ام را انجام می‌دهم، واجب‌ام را انجام می‌دهم، به میدان می‌روم هرچه بادا باد، «خذ الغمرات للحق حیث کان» خطراتش را هم می‌پذیرم، این هم نکته دوم.

 

3. داشتن طراحی و برنامه‌ریزی

نکته سوم؛ مسأله برنامه‌ریزی است. داشتن طراحی و برنامه‌ریزی در تقویت اراده خیلی مؤثر است، آدم‌هایی که برنامه دارند با آدم‌های اقتضاییِ بی‌برنامه، دو تا عالم هستند. این جا همان مسأله‌ای است که ما قبلاً مباحثه‌اش را تحت عنوان مدیریت زمان با هم صحبت کردیم. در قواعد عمومی خودسازی و جهاد اکبر آن جا بحث کردیم. گفتیم حضرت در مورد نظم می‌فرماید: «اوصیکم بتقوی الله» و چی؟ «و نظم امرکم» این نظم همین است که انسان برنامه داشته باشد، برنامه بلند مدت، برنامه میان مدت، برنامه کوتاه مدت داشته باشد. تعیین اولویت‌ها، تهیه امکانات لازم، هرچه که انسان می‌تواند پیش‌بینی کند، لوازم آن را تهیه کند، مرحله‌بندی کند، مسیر را گام‌بندی کند، این هم پس یک مسأله شد؛ طراحی و برنامه‌ریزی.

 

4. ایمان به قدرت بی‌کران پروردگار متعال

مطلب بعدی خیلی فوق‌العاده است، حقیقتاً اصلاً قابل مقایسه با هیچ چیز نیست. آن، مسأله ایمان است به قدرت بی‌کران پروردگار متعال، ایمان به لطف خدای متعال، به نصرت خدای متعال، به عنایت الهی است. این هم یک مسأله است که البته عرض کردم با چیزهای دیگر قابل مقایسه نیست. این ایمان، این‌ جاها است که پیش می‌برد که پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه) فرمود «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ؛[11]مؤمن، چونان کوه استواری است که توفان‌ها او را تکان نمی‌دهد.» حتی در یک روایتی دارد کوه‌ها از جا کنده می‌شوند ولی انسان مؤمن نه، سر جایش ایستاده است و کارش را پیش می‌برد. پس این هم یک مسأله است.

 

5. حُسن ظن به خدای متعال

حُسن ظن به خدای متعال، حُسن ظن به امدادهای غیبی، حُسن ظن به نصرت الهی، این که خدای متعال فرموده من یاری‌تان می‌کنم «وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ»، «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» این‌ها تضمین‌های الهی است. این هم یک نکته است.

جالب است شما دیدید مثلاً یک جاهایی خدای متعال چه وعده‌هایی داده است، مثلاً در مورد ازدواج خدای متعال وعده داده است، به پدر و مادرها می‌گویند «و انکحوا» اسباب ازدواج بچه‌هایتان را فراهم کنید. «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[12] این استثنایی است، می‌فرماید این‌ها فقیر هستند، به تعبیر من به شما چه ربطی دارد، خدای متعال آن‌ها را از فضل خودش بی‌نیاز خواهد کرد. «یغنم الله» جایی است که این قدر تضمین داده است. ایمان می‌خواهد، که نداریم. این قدر محاسبات بی‌ربط در کارهایمان هست که نگو. اصلاً خود این حُسن ظن خیلی مهم است که اصلاً شما با خدای خودتان چه رابطه‌ای دارید؟ بعضی از ماها رابطه‌مان با خدای متعال آکنده از سوءظن است.

خدا ان شاءالله بر درجات آقای رئیسی بیفزاید، آقای رئیسی ما سرشار از ایمان و امید بود. یعنی شما می‌گفتید آقا این راه مثلاً این طوری است، آیا این کار را می‌شود انجام داد؟ اصلاً نمی‌شود و نبود در کارش نبود، به هیچ وجه نمی‌توانیم در کارش نبود، نگاهش هم به آینده کاملاً نگاه روشنی بود. شما ده‌ها بار در سخنرانی‌های ایشان، از ایشان شنیده بودید، می‌گفت من نگاهم به آینده بسیار نگاه روشنی است. این احساس را داشت. این حکایت از آن ایمان است. انسان مؤمن نمی‌تواند غیر از این باشد. بعضی‌ها را دیدید، تا یک کار را به آن‌ها می‌سپاری صد جور نق و غر و گله و گله از این، گله از زمانه،‌ گله از دوستان، گله از دشمنان دارند. بعضی‌ها دائم مشغول گله‌گزاری هستند.

 

6. اعتماد به ظرفیت‌های عظیم روحی و جسمی

و امّا مطلب ششم؛ مطلب ششم برخاسته از مطلب پنجم است ولی نیاز به تأکید دارد. اعتماد به ظرفیت‌های عظیم روحی، روانی و جسمی که خدای متعال به او داده است. اصطلاحاً ما این را با کلیدواژه‌ اعتماد به نفس می‌شناسیم. کلمه بدی هم نیست، منتها این اعتماد به نفس وقتی می‌آید در محیط زیست مؤمنانه و موحّدانه، معنای خاص خودش را پیدا می‌کند. کسی که ایمان نداشته باشد، اعتماد به نفس او خودش شرک است. اما داریم در محیط ایمان صحبت می‌کنیم. داریم می‌گوییم خدای متعال به وجود نازنین تو بی‌انتها امکانات و ظرفیت داده است. به روح تو مخصوصاً، به کجا می‌توانی وصل بشوی، آن وقت چقدر به تو قدرت می‌دهد. این هم یک مسأله است.

در باب این مسأله آقا یک وقت می‌فرمودند «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»[13]. حالا ما وقتی راجع به آقای رئیسی می‌گوییم، شما ببینید راجع به آقا چه می‌شود گفت، این‌ها یک گوشه‌هایی از همین مکتب است، شاگردهای همین مکتب هستند که یک وقت راجع به این می‌فرمود «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها». گفتیم این آیه را می‌شود دو جور معنی کرد، آدم‌های تنبل و ضعیف می‌دانید چگونه معنا می‌کنند؟ می‌گویند خدای متعال ما را به بیشتر از توانایی‌هایمان تکلیف نکرده است. این جایی است که می‌خواهیم از زیر کار در برویم. مثلاً می‌رویم یک کاری را می‌خواهیم انجام بدهیم به یک مشکلاتی می‌خوریم «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» می‌گوییم خداوند که بیشتر از توان و ظرفیت ما از ما نخواسته است. این مال این جنس آدم‌ها است. حالا همین آیه را بدهید دست شخصیت قرآنی و البته فرازمندی مثل رهبر عزیزتر از جان‌مان تا برای شما معنی کند. آقا می‌فرمایند «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»[14] هر تکلیفی که خدای متعال به شما داده است، وسع آن را هم از قبل به شما داده است. بالقوه است، خب بالفعلش کن. بعد ایشان مثال می‌زدند، می‌فرمودند این دست که خب همین دست است، یعنی اندازه‌اش، حالتش، ترکیبش همین دست است، اما یک وقت دست من است که من این را الان مشت کنم بزنم روی یک چیز خیلی نرم دستم می‌شکند. همین دست، دست آن شخصی است که تمرین کرده و ریاضیت کشیده است، عین همین دست است. وقتی بلند می‌‌کند می‌زند ده تا بلوک را یک جا خرد می‌کند می‌ریزد کنار. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها».

 

7. داشتن مشاور و راهنما

مطلب هفتم، داشتن مشاور و راهنما است. خیلی پیش‌برنده است، قبلاً صحبت کردیم نیاز به توضیح ندارد. یک مربی امین، کارآزموده و یک مشاور امین چقدر می‌تواند به عزم و تصمیم‌های انسان کمک کند. به انسان اطمینان خاطر می‌دهد، قوّت قلب می‌دهد. یک وقتی ما از مولوی استفاده می‌کردیم که می‌گفت: «چشم بینا بهتر از سیصد عصا». می‌گفتند چشم بینا همین مرشد، معلم، استاد است. رهبر عزیزتر از جان ما استادی مثل امام خمینی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) داشت. کی بود آن مرد؟ امام خمینی یک استاد بزرگی مثل آیت‌الله شاه‌آبادی (اعلی‌الله‌مقامه) داشت، او کی بود؟ آقای رئیسی ما استادی مثل رهبر عزیز و عالی‌قدرمان داشته است، مسأله این است. استاد خیلی مهم است.

 

8. مطالعه‌ی زندگی الگوها

مطلب هشتم؛ پیشنهاد می‌شود که برای تقویت عزم و اراده ما زندگی الگوها را مطالعه کنیم. مطالعه انسان‌هایی که دارای اراده‌های پولادین بودند، قدرت تصمیم‌گیری بالایی داشتند. این هم خیلی کمک کننده است. واقعاً به انسان روحیه می‌دهد. دیدید خود شما وقتی زندگی بعضی از انسان‌ها را مطالعه می‌کنید؛ البته من حتی می‌گویم همین الگوهای عادی تا چه برسد انسان شخصیت بزرگان را بخواند تا برود به آستان شخصیت‌های تراز که فرمود: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[15] این اسوة حسنه که در این آیه گفته شده است مربوط به جنگ احزاب است. «وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً»[16] زمانی که حجم عظیم دشمن به آن‌ها حمله کرده بود، هیچ در اراده‌شان تأثیری نداشت، این‌ها به خاطر این بود که توانسته بودند از شخصیت پیغمبر الگو بگیرند.

 

9. ایستادگی در برابر تمایلات نفسانی، با عمل و اقدام

مطلب نهم؛ باید این کلیدواژه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را تکرار کنیم «العمل العمل العمل» البته حضرت بعد می‌گویند «ثم الاستقامة» البته دو بار می‌گویند «العمل العمل، الاستقامة الاستقامة، الورع الورع» ولی خلاصه العمل، العمل. حی علی خیر العمل. این که انسان در برابر تمایلات نفسانی، تنبلی‌ها بایستد و خودش را با عمل و اقدام، مخصوصاً در کارهای دشوار عادت بدهد. باید عادت کنیم، باید خودمان را عادت بدهیم، برویم به استقبال کارها و کار را انجام بدهیم و پیش ببریم.

 

10. اهتمام و پافشاری آگاهانه در انجام کارها

من همین جا نکته دهم را به شما می‌گویم، پس خود عمل که انسان دائماً وارد اقدام بشود و تصمیم بگیرد. بخش نخست آگاهی و بصیرت و شناخت بود. قاطع، جدی. اجازه بدهید از یک کلیدواژه‌ای استفاده کنم که خیلی دوستش نداریم ولی این جا به کار می‌آید؛ یک دنده. یعنی این کار باید بشود، تمام. از همین کارهای معمولی و کوچک، تصمیمات معمولی در زندگی انسان می‌تواند مرتب تمرین کند برای تقویت عزم و اراده و جزء کسانی باشد که تا کار را به نتیجه نرساندید دست برندارید. اجازه ندهید چیزی در بین راه باعث تخلل در عزم شما بشود. این‌هایی که دیدید به هر مناسبتی یک چیزی باعث می‌شود که الان تصمیم گرفته بوده، در برنامه‌اش هم بوده که باید می‌نشست مثلاً الان مطالعه می‌کرد، زنگ در را زدند فلان دوستش آمده دم در. حالا پنجاه دقیقه آن جا نشسته یا آمده داخل نشستند دارند با همدیگر گپ می‌زنند، بابا اصلاً آن مطالعه از دست رفت. آدم‌های قوی این گونه نیستند. آدم‌های قوی آن جا مدیریت می‌کنند. به او خوشامد می‌گوید، به او انرژی می‌دهد، از او تشکر می‌کند، ولی می‌گوید من الان برنامه جدی و ضروری دارم، اگر شما می‌خواهید تشریف بیاورید قدم‌تان روی چشم، تشریف بیاورید یک ساعت باید منتظر بمانید تا من خدمت‌تان شرفیاب بشوم. ماها می‌توانیم این طوری بگوییم. شما می‌بینید برنامه‌ها و تصمیم‌های ما مرتب دارد زیر پای خود ما له می‌شود.

 

11. داشتن یاران همراه و صمیمی و همدل، همفکر، قوی و امین

نکته دیگر که خیلی می‌تواند کمک بکند، داشتن یاران همراه و صمیمی و همدل، همفکر، قوی و امین است. اگر یک چنین کسانی را پیدا کردید چشم از آن‌ها برندارید. «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا...»[17] مواظب باشید دلبستگی‌های دنیایی بین شما و دوستان خدایی فاصله نیندازد. دوست خدایی پیدا کردید پای او بایستید. او در گرفتن تصمیم‌های بزرگ یار شما است، در این که شما بتوانید به هدف‌های‌تان برسید. این هم یک مطلب.

 

12. دارا بودن سرعت و سبقت در کارها

مطلب بعد عبارت است از این که انسان باید از حالت وادادگی خارج بشود و سرعت بگیرد. دو واژه قرآنی ما داریم؛ یکی کلیدواژه سرعت است، یکی کلیدواژه سبقت است. شما هر دو را شنیدید. یک جا می‌گوید «و سارعوا»، یک جا هم می‌گوید «فاستبقوا» قرآن این را از ما می‌خواهد؛ هم سرعت را می‌خواهد، هم سبقت را می‌خواهد. آمدی در این راه، تصمیمات خوب گرفتی، به آن سرعت بده. سرعت باعث می‌شود که شما جا نمانید. شما در همین راه رفتن‌های معمولی دیدید، یک کسی همین طور خیلی آرام آرام دارد راه می‌رود، احیاناً یک کسی هم او را صدا بزند، فلان مسأله هم پیش بیاید، اگر پای او هم به یک جایی مثلاً اصابت کند این همین جور متوقف می‌شود. اما کسی که دارد سریع می‌رود، اصلاً خیلی از دعوت‌های محیطی را نمی‌بیند، یعنی چنان عزم کرده در حرکت به سمت هدف و مقصد،‌ دارد سیر می‌کند که اصلاً فلان کس او را صدا کرد، این جا یک راه فرعی بود، این جا مثلاً یک علائمی بود، می‌گوید این‌ها را اصلاً ندیدم. او می‌گوید در این مسیر اصلاً این‌ها را ندیدم، به چشمم نیامد. اما آدمی که همین جور مدام دلِی‌دلِی دارد راه می‌رود، یک کسی از آن طرف صدایش می‌کند، چشمش می‌افتد به یک جاذبه‌ای آن طرف، با خودش می‌گوید حالا این جا یک لحظه صبر کنیم، این جا یک لحظه بنشینیم.

این دو روش است؛ تو سرعت داشته باشی از این رهزن‌ها در امان می‌مانی، از جمله چیزهایی که اراده را تقویت می‌کند سرعت است. سرعت، با عجله زمین تا آسمان فرق می‌کند. عجله شیطانی است، سرعت رحمانی است. سبقت هم حتی حرف خودش را می‌زند. تصمیم بگیر در بین خوبان خوب‌ترین باشی. همیشه برای خودت به ترین‌ها فکر کنی خیلی خوب است، این را خدا از شما می‌خواهد، «فاستبقوا» نمی‌خواهی پا جلوی کسی بیندازی که، خودت می‌خواهی در کارهای خیر، در خوبی‌ها، از همه بزنی جلو  «فاستبقوا الخیرات». این هم یک نکته.

جالب است واقعاً، این‌ها را آقای رئیسی ما داشت. واقعاً من که این‌ها را دارم می‌گویم دائم ایشان در ذهنم تطبیق می‌کند. ایشان انسان سریعی بود. آقای رئیسی در تصمیمات خیلی خردگرا و جمع‌گرا بود، یعنی در مقدمات تصمیم خوب مشورت می‌گرفت، همان بخش اول؛ آگاهی‌ها، ولی جالب بود تصمیم که می‌گرفت خیلی سرعت داشت. بقیه را هم می‌دواند. هم خودش می‌دوید هم بقیه را با خودش حرکت می‌داد و می‌دواند.

این جلسه شرح جمال یار است. انصافاً یاران خوبی هم داشت. یعنی واقعاً در مسیر هم این کسانی که با او کار می‌کردند بعضی‌هایشان خیلی به او یاری می‌دادند. بعضی از وزراء، بعضی از دستیارانش کمک‌های خیلی خوبی می‌دادند، یعنی با او حرکت می‌کردند. مثل خودش خستگی‌ناپذیر بودند، نه به آن اندازه، ولی بالاخره این‌هایی که گفتیم را الحمدلله داشتند.

 

13. تجه به تضرع، دعا و توسل

نکته پایانی هم عبارت است از این که سهم دعا، سهم توسل، سهم تضرع، در تقویت اراده خیلی سهم بالایی است. آن جایی که من سخن از ایمان به خدای متعال آوردم، از جمله جلوه‌های ویژه‌اش همین است. انسان وقتی می‌خواهد در آن لحظات تصمیمش تصمیم بگیرد، دعا هم ضمیمه‌اش کند. از خدای متعال کمک بخواهد، تضرع کند به ساحت قدس ربوبی. یک چند لحظه با خدای متعال خلوت کند. با اولیاء خدا که مظهر جلال و جمال خدای متعال هستند خلوت کند.

باز هم خدا رحمت کند آقای رئیسی عزیزمان را، آقای رئیسی یکی از برنامه‌هایش این بود که شب‌ها برنامه‌ی روزانه خودش را مرتب می‌نوشت. حالا برنامه‌های جاری که بماند. برنامه روزانه‌اش را؛ مثلاً فردا این سخنرانی را دارم، این محتوا را باید ارائه کنم، این جلسه را دارم، این جا باید برویم برای تصمیم‌گیری، این جا باید مسافرت کنیم، این جا باید برویم بازدید کنیم، همین فهرست کارهایش بود و همه کارهایش را با جزئیات علی‌الصباح قبل از ورود به میدان عمل به محضر حضرت رضا (علیه‌السلام) تقدیم می‌کرد. یعنی در محضر حضرت رضا (علیه‌السلام) همه را مرور می‌کند و از حضرت کمک می‌خواهد، که آقا هر کدامش برای اسلام، برای مسلمین مفید است من موفق بشوم، هر کدام نیست من موفق نشوم. اصلاً یادم برود، اصلاً یک مانعی پیش بیاید این کار انجام نشود. این گونه بود. این هم سهمش خیلی فوق‌العاده است.

 

توصیه‌ای سلوکی برای انجام کارهای بزرگ و خطیر

حالا من به شماها یک پیشنهاد هم بدهم، خوب است عیبی ندارد. معمولاً توصیه‌های سلوکی این مدلی من کمتر می‌دهم. وقتی خواستید کارهای بزرگ و خطیر انجام بدهید، مثلاً یک تصمیم مهم است، یک ارائه مهم است، یک کار بزرگ است که در زندگی‌تان می‌خواهید انجام بدهید، یک انتخاب مهم و بزرگ است. آن جا نماز استغاثه به حضرت بقیة‌الله‌الاعظم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را بخوانید، آن دو رکعت است. دو رکعت نماز بخوانید، اسمش هم نماز استغاثه است، بعد هم یک دعا دارد که مرحوم سید علی‌خان (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) این را آورده و مرحوم محدث قمی هم در کتاب شریف مفاتیح الجنان این را آورده است. گمان می‌کنم آن قسمتی است که دعای توسل هست، حرز هست، آن جا این هست. «سَلَامُ اللَّهِ» اولش هم این است «الْكَامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ الْعَامُّ»[18] خیلی فوق‌العاده است. پس دو رکعت نماز دارد که می‌خوانید، بعد می‌روید زیر آسمان. این توصیه شده است، بروید جایی که سقف بالای سرتان نباشد که این هم حس خیلی خوبی می‌دهد. بعد آن جا شروع کنید می‌خوانید «سلام الله الکامل التام»، بعد از عرض ارادت به حضرت ولی‌عصر (ارواحنافداه) سلام می‌کنید به حضرت بعد حضرت را در پیشگاه خدای متعال شفیع قرار می‌دهید، حاجت‌تان را و درخواست‌تان را می‌گویید و تمام. بعد با طیب خاطر بزنید به خط و میدان.

 

14. دارا بودن تمرکز و تلقین

ان شاء‌الله که همه‌تان موفق باشید. این چیزهایی که گفتیم در تقویت اراده مؤثر است. از جمله مثلاً می‌گویند چیزهایی که به تقویت اراده کمک می‌کند تمرکز است، تمرکز خیلی مهم است و کمک‌ می‌کند. از جمله چیزهایی که کمک می‌کند تلقین است.

 

15. ریشه‌یابی دلایل ضعف در عزم و اراده

اگر یک جایی می‌بینید اراده‌تان ضعیف است، احساس تزلزل در اراده دارید، یک مقدار ریشه‌یابی بکنید، ببینید علتش چیست. بعضی وقت‌ها ممکن است یک بیماری جسمی باشد که باید درمانش کرد. یک جایی می‌بینید یک مثلاً ابتلائاتی است، ابتلاء مثلاً به یک وسواسی چیزی، گرفتاری‌هایی است. این‌ها گاهی درمان دارد. چون اگر ریشه‌شناسی نشود، ممکن است این علت هم‌چنان با ما باشد. آن وقت تا وقتی که این علت همین طور با ما هست، این معلولش هم همچنان خواهد بود. بعضی‌ها ابتلاء به وسواس دارند، بعضی‌ها خیلی لذت‌طلبی دارند، بعضی‌ها مبتلا به عوامل محیطی هستند. مثلاً با فلانی تا دوست باشی ممکن است کار شما پیش نرود، خب قطعش کن، وقتی می‌بینی این باعث می‌شود که شما همیشه در تصمیماتت گرفتار ضعف بشوید، این ارتباط را قطع کن.

 

16. تلاوت سوره مبارکه انفطار و انشقاق

تلاوت سوره مبارکه انفطار و سوره مبارکه انشقاق هم خیلی فراوان در تقویت عزم کمک کننده است. انسان احساس می‌کند این‌ها دو قلو هستند. یعنی ترکیب سوره این چنین است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ * وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ»[19] تا آن جایی که «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ»[20]. سوره انشقاق هم جالب است. باز شروعش همین طور است «إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ * وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ»[21] هر دو سوره با بحث قیامت شروع می‌کند. فرمودند این دو سوره هم برای تقویت عزم خوب است که فراوان خوانده بشود. حالا چه اینکه انسان همین جوری بخواند، چه در نمازها؛ واجب، مستحب، ان شاءالله کمک کننده است.

بحثی که محضرتان تقدیم شد بسیار بحث حیاتی بود. امید داریم خداوند تبارک و تعالی به لطف و کرمش همه ما را در به دست آوردن یک عزم راسخ و اراده محکم و استوار یاری کند و روزی‌مان کند، چون واقعاً خوش به سعادت کسی که عزم راسخ و استوار دارد. اگر کسی این را داشته باشد کارش در همه زمینه‌ها پیش می‌رود و وای به حال کسی که در این بخش ضعیف باشد. یعنی دائم خودش لطمه می‌خورد، اگر کسانی تحت برنامه او باشند، آن‌ها هم لطمه می‌خورند. خانواده باشد لطمه می‌خورد، در مجموعه باشد لطمه می‌خورد.

خدا این عزیزان‌مان را هم با حضرت رضا (علیه‌السلام) محشور کند. امروز تناسب بحث اقتضاء می‌کرد من ارجاعات خوبی در باره شخصیت آقای رئیسی عزیزمان دادم. این‌هایی هم که همراه‌شان بودند در همین مایه‌ها بودند، حالا با درجات، همین ویژگی‌ها را الحمدلله داشتند.

بحث‌ ما در باب تربیت قوه وهمیه بود. بحث بسیار اساسی بود، در موضوعات خودسازی این تقریباً تمام شد.

به نظرم در بحث تربیت قوه وهمیه کافی باشد. بنابراین ما ان شاءالله باید وارد بشویم به مبحث بعدی. در خودسازی عرض کردیم حالا باید وارد بحث‌های اختصاصی قوا بشویم. راجع به قوه وهمیه صحبت کردیم. اگر موافق باشید ما ان شاءالله برویم سراغ قوه غضبیه، راجع به آن هم ابتلائات داریم. قواعد اختصاصی‌ تربیت قوه غضبیه را هم ان شاءالله آن جا یک مقدار با هم گفتگو کنیم که مفید باشد.

همه شما را به خدای متعال می‌سپاریم.

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.»



[1] آیه 159 سوره مبارکه آل‌عمران

[2] آیه 69 سوره مبارکه عنکبوت

[3] همان

[4] آیه 30 سوره مبارکه فصّلت

[5] آیه 115 سوره مبارکه طه

[6] همان

[7] آیه 186 سوره مبارکه آل‌عمران

[8] آیه 186 سوره مبارکه آل‌عمران

[9] نهج البلاغة : الخطبة 241

[10] آیه 186 سوره مبارکه آل‌عمران

[11] شرح اُصول الکافی: ج۹ ص۱۸۱

[12] آیه 32 سوره مبارکه نور

[13] آیه 286 سوره مبارکه بقره

[14] آیه 286 سوره مبارکه بقره

[15] آیه 21 سوره مبارکه احزاب

[16] آیه 22 سوره مبارکه احزاب

[17] آیه 28 سوره مبارکه کهف

[18] دعای استغاثه به امام زمان (علیه‌السلام)

[19] آیات 1 و 2 سوره مبارکه انفطار

[20] آیه 6 سوره مبارکه انفطار

[21] آیات 1 و 2 سوره مبارکه انشقاق



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *