اهمیت آمادگی معنوی برای روز عرفه
موضوع سخن در جلسات جاری ما گزارش مضامین هشتمین دعا از صحیفه مبارکه نوریه عرشیه سیدالساجدین (علیه السلام) بود. به چهاردهمین بند از این دعای نورانی رسیدیم که دعای پناهندگی به حضرت حق است.
پیش از ورود به بحث چند نکته است که یادآوری آن برای همه مفید خواهد بود. ماه ذی الحجه در دهه اولش به روزهای حساس رسیده و نزدیک شده است. امروز که روز هفتم است، روز شهادت مولای ما حضرت باقر العلوم (علیه السلام) است که به محضر حضرت ولی عصر (عج) تسلیت عرض میکنیم و امیدواریم خداوند تبارک و تعالی ما را از پیروان حقیقی و واقعی آن بزرگوار قرار دهد و ما را در دنیا از نگاه پرمحبت فرزندشان، امام عصر (عج) بهرهمند سازد و در آخرت هم از شفاعت آن امام نصیب کرامت کند.
فردا روز ترویه یا مترویه است و به این عنوان شناخته شده است. روز هشتم روز بسیار مهمی است. روزه روزهای دهه اول ذی الحجه غیر از روز عید قربان، خیلی فضیلت دارد؛ ولی روز هشتم تأکید ویژه شده است. روزه روز هشتم اثر عجیبی روی شستشوی معنوی و طراوت روحانی و نشاط معنوی مؤمن دارد که کمتر روزهای چنین تأثیری دارد. بنابراین از این جهت قدر شناخته شود.
روز عرفه روز بسیار مهمی از نظر معنوی است. عید قربان هم یکی از چهار عید بزرگ اسلامی ما است با ظرفیت معنوی و اسرار اخلاقی و عرفانی و روحانی خاص خودش. انسان باید مراقبتهای معنوی و سلوکی خود را در این چند روز افزایش دهد و بیشتر مواظب ذهن، فکر و رفتارش باشد تا از سفرههای معنویای که در این روز گشوده شده است، نصیب وافری داشته باشد.
مناجات عرفه ـ چه مناجاتی که از حضرت امام حسین (علیه السلام) وارد شده و چه مناجاتی که از حضرت سید الساجدین (علیه السلام) وارد شده ـ در چنین ظرف زمانی در دسترس ما قرار گرفتهاند. اگرچه همیشه قابل استفاده هستند، منتها وقتش روز عرفه است. چقدر خوب است که انسان خود را برای این دعای نورانی و استفاده از ظرفیت روز عرفه آماده کند. اینکه انسان همین گونه وارد روز عرفه شود یا اینکه مقدّمات داشته باشد، با هم تفاوت دارد. مثلاً روز هشتم را روزه بگیرید و مراقبت معنوی داشته باشید، تهلیلهای دهگانه را تلاوت کنید و فیض ببرید. این آمادگی انسان را مهیا میکند که وارد روز عرفه شود. این آمادگی انسان را پلهپله جلو میبرد تا بتواند استفاده مناسب را به لطف خدای متعال از روز عرفه داشته باشد. اینکه انسان شب قبل دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) را مرور کند و مضامین آن را ببیند، اینها کمککننده است که انسان بتواند به لطف خدای متعال استفاده مناسبی از روز عرفه داشته باشد. به هر حال روزهای بسیار حساس و مهمی است.
روز ترویه یا مترویه، روز حرکت حجاج بیت الله حرام به سمت عرفات است. وجه تسمیه آن هم این است که به حضرت ابراهیم (علیه السلام) فرمان رسید آب بردارد. ترویه ناظر بر همین است که بعدها هم رسم شده است کسانی که میخواهند حرکت کنند، آب بردارند و به دیگران هم آب برسانند.
در آن وقت حضرت ابراهیم (علیه السلام) نگاه کرد و دید در آن صحرا اصلاً آب نیست. اهل معرفت میگویند این راز و سرّی دارد. آب در بین اهل معنا به معرفت تأویل میشود. اینجا هم میگویند منظور این است که عارفانه حرکت کن. به هر تقدیر بین حجاج هم از این جهت روز خاصی است و همان روزی است که حضرت امام حسین (علیه السلام) حرکت کردند و حجشان را به عمره تبدیل کردند و از احرام خارج شدند. سفر عجیبی که مبدأ تحولات مهم تاریخی شد، از روز ترویه شروع شد. امروز حضرت مطلع شدند که گروهی به بهانه مراسم حج، به قصد ترور حضرت (علیه السلام) وارد مکه شدهاند. حضرت به دوستانشان اطلاع دادند و صبح فردا خطبه خواندند و فرمودند: فردا حرکت میکنم، هر کسی که میخواهد بیاید، بسم الله. آن خطبه، خطبه خیلی عجیبی است. در آن خطبه حضرت از اتفاقات پیش رو پردهبرداری کردند. خیلیها تلاش کردند که امام (علیه السلام) حرکت نکند؛ ولی حضرت به هر کسی با زبان خودش مسئله را توضیح داد. هر کدام با نیاتی آمدند که این مسیر به صلاح نیست که حضرت با همه صحبت کردند و علت حرکت خود را توضیح دادند.
به هر حال روز ترویه هم از این جهت خیلی عجیب است و حس غریبی دارد. حضرت (علیه السلام) سوم شعبان وارد مکه شدند و در آن وقتی که اقامت داشتند ـ ماه شعبان، رمضان، شوال، ذیقعده و ذیحجه ـ کار وسیعی را در مکه انجام دادند؛ از سازماندهی گرفته تا تبیین و بصیرتآفرینی. از جمله اقدامات حضرت، در استقبال از دعوت اهالی کوفه، فرستادن پیک و سفیر مخصوصشان بود. روز عرف روز شهادت حضرت مسلم (علیه السلام) هم است. این دو روز، دو روز خاصی از این جهت در نهضت ابا عبدالله حسین (علیه السلام) است. روز ترویه که روز آغاز حرکت است و روز عرفه که روز شهادت حضرت مسلم است. حال و هوا و پیامهای خاصی برای اهل مراقبات حسینیه دارد.
بُعد منزل نبود در سفر روحانی
خودتان را با حجاج همراه کنید، برای آنها دعا کنید، صدقه دهید، ارتباط معنوی بگیرید و خودتان را با آنها همراه بدانید. این همگامی منافع معنوی و سلوکی خاصی دارد. این ایام شما احساس میکنید در طواف هستید یا احساس میکنید در مسجد الحرام مشغول نماز هستید. خیلی حس خاصی دارد. خود این احساس خیلی پیشبرنده است. این را باید انسان تشدید کند. در این چند روز این احساس را داشته باشید که احساس خیلی عجیبی است. انسان تصور کند که در سرزمینی وارد شود و مقاماتی حضور داشته باشد و در مناسکی باشد که حضرت ولی عصر هم آنجا هستند. کسانی که وارد عرفات میشوند، در این حرکت ولی خدا یقیناً حضور دارد. این حضور، غیر از آن اشراف علمی امام است که همه جایی و همه وقتی و همه حالی است. انسان در موسم حج احساس حضور پیدا میکند که اینجایی که هستم، حضرت هم حضور دارد. واقعاً جا دارد که غبطه بخوریم به حال کسانی که مشرّف هستند. بحثهای حج و اسرار مناسک، یک طرف که خودش عالمی است. هر چه انسان غور و بررسی کند، چیزهای بیشتری برایش معلوم میشود. بزرگان ما مطالب فراوانی در این باره گفته و نوشتهاند. آنهایی که مشرّف شدهاند، با این چیزها بیشتر آشنا شده هستند. اما برای من شخصاً اینگونه است که این حس شدیداً انسان را برای حضور در چنین جایی دلتنگ میکند.
حکایتهایی نقل شده از بعضی عزیزانی که به فوض بالاتری رسیده و به خیمه حضرت وارد شدهاند. بالاتر از این را هم شنیدهایم؛ اینکه حضرت وارد خیمه آنها شدهاند!
حرم الهی در اسارت آل سعود
حج، حرکتی عظیم و پرسود پرمنفعت و پیشبرنده برای مقاصد اسلامی است که هر چه از آن بگوییم، کم است. تمام این حرکت عظیم، منفعت و سود برای مؤمنین است و پیشبرنده و راهگشا است. موانع را برمیدارد و راهها را نزدیک میکند. خیلی مانده است تا حج قرآن، حج اسلام، حج پیامبر، حج امیرالمؤمنین و حجی که مورد نظر حضرت ولی عصر است، شناخته شود. امیدواریم که جلوههای جدیدی از پایانه عصر غیبت در حج واقعی مشاهده شود. با انقلاب اسلامی کار خیلی جلو رفت؛ ولی هنوز فاصله ما با حج واقعی خیلی زیاد است و بهره ما از منافع حج خیلی کم است. بهره مؤمنین و مسلمانان از حج خیلی کم است. روزی را تصور کنید که حج به زعامت نایب امام زمان برگزار شود. آن روز، چه روزی خواهد بود؟! چه اتفاق عظیمی در جهان و جامعه مسلمین میافتد؟! الان خانه خدا تحت سلطه است و آل سعود، قطعاً غاصبند. حج امروز، حج تقیهای و حداقلی است. این منطقه منطقه آزاد اسلامی است و کسی حق سلطه ندارد، کسی آنجا مالک نیست و متعلق به همه مسلمین جهان است. منتها الان در غصب است، مثل مسجد الاقصی؛ مخصوصاً اخیراً که آل سعود باطن خبیثشان بیشتر آشکار شده است. امام راحل اینها را لعنت کردند. رفتارهایی که آنها با مسلمانها دارند، چه فرقی با رفتارهای رژیم صهیونیستی دارد؟ از سلاحهای نامتعارف و کشتار جمعی استفاده میکنند. این غیر از افتضاحی بود که در خود حرم برای آنها رخ داد. حرم غصب شده و حج اینجا، حج تقیهای است؛ لذا منافع حج مشاهده نمیشود. گوشهای از حج به مسلمین میرسد. آل سعود ملعون کثیف خبیث، مانع ذکر الله در مساجد الله است؛ آنهم مسجد الحرام. چه کسی بیشتر از اینها سعی در خراب کردن مساجد دارد؟ چقدر بیمعرفتند کسانی که فکر میکنند اگر کسی آنجا را سنگ کرد و ساخت و ساز کرد، انسان خوبی است. بزرگترین خرابکنندگان خانه خدا، همین آل سعودند. مسجد الحرامی که مرکز فتنهها شود، خراب نشده است؟ مسجد الحرامی که در آن پرچم اختلاف بین مسلمین برافراشته شود، خراب نشده است؟ خرابترین مکانها است. باید به حال کعبه گریه کنیم.
حرم الهی غصب شده است و باید برای آزادیاش دعا کنیم. تصور کنید آزاد شود، چه میشود! من سخنم درباره عصر ظهور نیست؛ آن روزی که حضرت تکیه بزنند و خود را معرفی کنند. انسان از مژده چنین روزی قالب تهی خواهد کرد. با شنیدن مژدهاش انسان جان میدهد، چه رسد که خود آن اتفاق بزرگ بیفتد.
اما در همین عصر غیبت انشاءالله آن روز را ببینیم که این پرچم در آنجا برافراشته شود و آن منطقه، منطقه آزاد اسلامی شود، در اختیار همه مسلمانان جهان قرار گیرد و کشورهای اسلامی آنجا شعبه داشته باشند، طرح مسئله داشته باشند، راجعبه مسائل بینالملل اسلامی گفتگو شود، تصمیمهای بزرگ گرفته شود، در خدمت نائب امام عصر، نماز بزرگ و باشکوه برگزار شود و... در این صورت حج میشود آن حجی که منافعش چشیده میشود. حجی که در خدمت خود امام (علیه السلام) برگزار میشود، انسان باید برای لحظهلحظهاش آرزو و دعا کند.
با این قاعده، این چند روز باید این احساس را داشته باشید، ارتباط بگیرید و از نظر قلبی، فکری و عاطفی، به حج، مقاصد و آرمانهای آن، حجاج و مخصوصاً مؤمنین از حجاج پیوند بخورید. این شبها دلتان همیشه آنجا پرواز کند و در اطراف آن مکانهای مقدس سیر کند. این ارتباط خیلی پیشبرنده است و از لحاظ معنوی، فکری، بصیرتی، سلوکی و آرمانی خیلی شوقانگیز است.
با کاروان حسینی
از روز ترویه باید دلتان را به یک کاروان دیگر گره بزنید و به آنجا ارتباط دهید. آغاز یک سفر جدید و سلوک است. این همراهی، همراهی با سید الشهدا است. ما هم به استقبال حضرت برویم و آن خطبه شورانگیز را بشنویم. البته امام (علیه السلام) در این خطبه روضه هم خواندند. در این خطبه که حالا یا شب ترویه بوده یا فردا بوده، امام (علیه السلام) روضه مکشوف خوانده که خیلی تکاندهنده است. امام میفرماید: گویا من قطعههای بدنم را مشاهده میکنم که... رفتند سر اصل مسئله. منتها با یک بیان حماسی و تعبیر بسیار زیبا: مرگ مرگ مثل گرنبند بر گردن دختران زیبا است.[1] اینگونه شروع میکنند و بعد هم دعوت حسینی است.
این برداشتها، معنویتها و گشایشها سلوک آغاز سیر و سلوک دیگری است و ورود به رتبه بالاتر معارف توحیدی. اینجا هم خود سیدالشهدا سفرهاش را پهن میکند، روز عرفهاش را تهیه میکند و در اختیار میگذارد. از اینجا با همراهی سید الشهدا عالم دیگری از فهم، درک و مشاهده باز میشود. آن فتوحات مکیه کجا و این فتوحات حسینیه کجا؟ عالم دیگری است که بر روی اهل معنا گشوده شده است. از فردا شروع میشود و تا عاشورا به سرانجام میرسد و در اربعین به برداشت میرسد.
از همین سحر به سیدالشهدا لبیک بگویید. حضرت فرمودند کسانی میتوانند با ما باشند که شهادتطلب باشند. اگر شهادت طلبید، میتوانید با ما باشید. در باز است، هر کسی میآید، بسم الله. کسی به امام (علیه السلام) گفته بود: چه میشد که برنامهریزی میکردید، ریاستی و حکومتی، و ما هم زیر سایه شما به جایی میرسیدیم؟! حضرت فرمودند: آن روز روز اول گرفتاریهای ما است. شب تا صبح باید یدار باشید، شب باید اشک بریزید و روز هم عرق بریزید.
لذا در بحث سلوک حسینی، «مهیا شدن برای شهادت و اشتیاق به شهادت» اصلی اساسی است. یکی از گزارههای برجسته در تربیت حماسی، تمنای شهادت از صمیم دل است. این آتش را در قلب خود روشن نگه دارید که در پرتو این شعله است که منازل سلوک نزدیک میشوند؛ منازلی که گاهی فاصله بین آنها در یک سیر عادی، پنجاه سال تحت نظر استاد زحمت کشیدن است. در سلوک حسینی و به روش اباعبدالله که تجلی کل مکتب اهلبیت (علیهم السلام) است، ممکن است آن پنجاه سال بشود پنج دقیقه. سرعت سیر انسان افزایش پیدا میکند؛ لذا «سارعوا و إستبقوا» تفسیر دقیقش به مقام فاطمی و حسینی است. «سارعوا» بروید جلوتر و «إستبقوا» سرعت بگیرید و بعد سبقت بگیرید.
همه اهلبیت (علیهم السلام) سفینه نجات هستند، اما کشتی حسین (علیه السلام) خیلی سریعتر میرود و شما خیلی سریعتر به مقصد میرسید. امام حسین (علیه السلام) یک مکتب عرفانی و عقلانی ایجاد کردند. عقل سرخ این است. بنابراین شب و روز ترویه شب و روز خاصی است و با شب و روزهای دیگر فرق میکند.
امشب و فردا در این ارتباط گرفتن و همراه شدن با کاروانی که در تاریخ در حرکت است و یار و همراه میخواهد و هر روز دعوت میخواهد و دعوت میکند، بسیار مهم است. خودمان را به آن برسیم. آن چیزی هم که عنصر اصلی و مقوم این سیر و سلوک است، عبارت است از شهادت و اشتیاق به شهادت.
برای این کاروان خبر شهادت حضرت مسلم را آوردند. حضرت سیدالشهدا چند جا برای حضرت مسلم این آیه را خواندند: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا؛[2] از ميان مؤمنان مردانىاند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند».
جا ماندن از کاروان شهادت، خسران عظیم است
هفته دفاع مقدس را در پیش رو داریم. عناصر، نمادها، نمودها و آیات این مکتب، پیش چشم ما است. شهدا، سعادتمندان روزگار ما هستند؛ خوشا به سعادتشان! سخنان و اتفاقاتی که در دیدار رهبری با خانواده شهدا و جانبازان رخ میدهد، یک سیره است. حرفهای ایشان شوقانگیز، پیشبرنده، حیاتبخش و یک نسخه امروزی تر و تازه است که میتوانیم از آن استفاده کنیم. شهدای عزیز ما از کسانی هستند که به امام حسین (علیه السلام) لبیک گفتند. جانبازان عزیز که نمادها و حجتهای عصری دفاع مقدس هستند نیز اینگونهاند. بعضی از چیزهایی که از جانبازان عزیز دیدهایم، نشان میدهد که بحمدالله این فیض برپا و برقرار است. با داشتن چنین سرمایههایی اگر انسان جا بماند، ظاهراً مرتکب «اثم کبیر» شده است. «اثم» یعنی گناه، «ذنب» هم یعنی گناه؛ اما اثم چیزی است که شما را به تأخیر میاندازد و جا میگذارد از کاروان و آنهایی که حرکت کردند و دارند با سرعت میروند.
در زمانی که این کاروان حسینی بیش از همه حرکت کرده، یار و همراه میگیرد و زنده میکند و پیش میبرد، یک عده جا میمانند. خب تو مشغول چه کاری بودی؟ مشغول زندگی! خیلی حسرتش عظیم و بزرگ است.
در همین دعای هشتم، یک جاهایی سرعت ما بیشتر میشود و یک جاهایی کمتر؛ چون موضوعاتی خیلی مهمی مطرح شده است. یکی از آنها هم حسرت عظما است که خدایا من از حسرت عظما به تو پناه میبرم. جا ماندن از کاروان در زمان ما، موجب حسرت عظما و یکی از مصادیق اثم کبیر است. با وجود چنین نمادها و حجتهایی، انسان جا بماند! امیدواریم به عنایت سیدالشهدا انشاءالله به این کاروان خودمان را برسانیم و به آن ملحق شویم.
امیدوارم همیشه شعله مقدس شهادتطلبی در دلهایتان روشن باشد و هر روز شعلهورتر و پرفروغتر و انتظارش جدیتر و قویتر شود. شاخص اصلی برای اینکه کسی بخواهد خودش را در صدق ایمان محک بزند، شوق به شهادت است. هر کسی میتواند مراجعه کند به دلش و ببیند چقدر شوق به شهادت دارد. اگر کم است یا اگر نیست، باید خود را معالجه کند و آن را از خدا بخواهد. وقت خواستنش امشب است، شب ترویه که آغاز حرکت کاروان حسینی است.
[1]. «خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلى جيدِ الْفَتاةِ، وَ ما أَوْلَهَني إِلى أَسْلافي اشْتِياقُ يَعْقُوبَ إِلى يُوسُف؛ مرگ بر گردن آدميزاده، همانند گردنبندى بر گردن دختران جوان مقدر شده است (مرگ هميشه همراه آدمى است). و اشتياق من به ديدار گذشتگانم (پدر و مادرم و جدّ و برادرم) همانند اشتياق يعقوب به ديدار يوسف است». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص366.
[2]. احزاب: 23.