سلام علیکم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم االحمدالله رب العالمین و........
اولا تبریک عرض میکنم شب مباهله را و روز های درخشان پایانی ماه ذی الحجه را به همه عزیزان، فتح بسیار عظیم و بزرگی که برای اسلام عزیز رخ داد و به نام نامی ائمه طاهرین بود و با درخشش انها همه ما خدای متعال را سپاسگزاریم امیدوارم از برکات این شب عزیز همه اهل اسلام و پیروان اهل بیت و دوست داران ائمه اطهار و شما عزیزان بهره ویژه داشته باشید انشاالله اگرچه ال سعود ملعون امسال عید مسلمانان را عزا کردند خدا را قسم میدهیم به حق اهل بیت (ع)به حق صاحبان مباهله ریشه این شجره خبیثه ال سعود رو خشک کند و این ها پیش مرگ ارباب هایشان بشوند .
خیلی خوشحال هستم از زیارت شما برادران و خواهران عزیز واقعا هر بهانه ای که فراهم بشود تا ما خدمت شما برسیم شما را ببینیم برای ما خیلی مغتنم هست و خوشحالم که امشب در این شب فرخنده ان با یک بهانه مقدس این جلسه ما برگذار میشود از همه شما به خاطر حضورتان تشکر میکنم از مرکز فرهنگی تبلیغی اینده سازان که برنامه را برگزار کرده تشکر میکنم و امیدوارم مجلس مان مورد نظر مولایمان حضرت بقیه الله اعظم باشد و حرکت تبلیغی امسال ما از نقطه اغاز تا انجامش مورد عنایت و توجه ان حضرت باشد.
خوب جلسه بهره مند شده بحمدالله یعنی شما مطالب متنوعی را شنیدید و به عبارتی میشود گفت مطالب اصلی گفته شد در همین بخشی که من بودم هم از افاضات جناب اقای جلالی بهره مند شدیم هم نکته های خوب جناب اقای علامتی را شنیدیم لابد قبلش هم مطالب دیگری بوده. بنابر این کار من اسان هست یاداوری هایی است به خودم و عزیزان خواهم داشت و سعی میکنم وقت شریفتان را خیلی نگیرم .بالاخره یک روز درسی را پشت سر گذاشتید و امیدواریم که انشاالله از فرصت جوانی برای تفقه خوب استفاده کنید واقعا قبطه میخورم به حال شما.یک روز بودن در قم در حال و هوای تحصیل واقعا با کمتر چیزی قابل مقایسه هست و این فرصت فرصتی نیست که با اسانی فراهم بشود نمیدانم چقدر قدرش را میدانید .لحظه لحظه های این حضور ان هم در دورانی که نشاط روانی و قوت جسمی همزمان در اختیار شما هست این فرصت فوق العاده متفاوت را ان هم در این عصر برای شما فراهم کرده که بتوانید مجاهدت علمی و خود سازی همه جانب اخلاقی و معنوی و سلوکی داشته باشید امیدوارم با دست پر مهاجر بشوید از قم برای انجام وظایف رسالی که بر عهده همه هست .امیدوارم در بین شما بلکه همه شما جزو شخصیت های بزرگی باشید که شانه بدهید زیر بارهای مسئولیت بزرگی که در این روزگار بر عهده روحانیت هست واقعا هیچ وقت و هیچ زمانی چنین نبوده برای روحانیت هم به لحاظ فرصت هم به لحاظ مسئولیت .هم فرصت،فرصت استثنایی هست عصر گشایش و تبلیغ و تبیین و ترویج ورسانديیام های الهی وامادگی هایی که در این زمینه وجود دارد هیچ زمانی مثل الان نبوده درتمام تاریخ که پشت سر گذاشتیم این شما، این مطالعه، این وضعیت، این فرصت بزرگ، از طرفی هم مسئولیت، اصلی ترین مسئولیت در این عصر بر عهده روحانیت هست بر عهده حوزه مقدس علمیه است و به عهده احاد طلاب علوم دینی که برگزیده شدند برای انجام رسالت الهی در این عصر، خوش به سعادت شما ، انشاالله که همه شما قدر بدانید و موفق بشوید و مورد پذیرش و قبول مولایمان قرار بگیرید انشاالله.
اما راجع به این فرصت تبلیغی که پیش رو هست و شما (مهاجرا الی الله ورسوله )میروید برای تبلیغ ،بله این (ثم یدرک الموت )قصه ای شد بعد از ماجرای منا البته قبلا هم سفر های تبلیغی ما گاهی داشته مهاجران از این قبیل ولی حالا من هم برداشت عرفانی و معنوی را از ایه کریمه میگیرم که (وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ) این موت را هم بگوییم همان موت اختیاری و ملاقات حضرت حق و میل به مقام عالی (انقطاع الی الله تبارک و تعالی)انشاالله برای همه شما رخ بدهد خیلی هم زود .به هر حال این حجرت هست و حجرت شما هم در جریان تبلیغ ذیل همین حرکت عمومی که در این ایه کریمه گفته شد تعریف میشود.
خوب در ارتباط با این کار بزرگی که شما میخواهید انجام بدهید من چند نکته را به خودم و عزیزان یاداوری کنم .نکته اول راجع به این شرف بزرگی است که در تبلیغ هست نمیدانم با چیزی قابل مقایسه هست یا نه اگر دوستان پیدا کنند چیزی را بشود با ان هم وزن کرد مقایسه کرد معرفی کنند ما هم با خبر بشویم هیچ چیزی با این حضور تبلیغی قابل مقایسه نیست یک اتصال به شبکه عظیم رسالت و کارگذاری ذیل نام مقدس هادی پروردگار متعال و داخل شبکه ای که مستقیما متعلق به حضرت بقیعه الله اعظم (عج) است و با اجازه عمومی که صادر شد برای اینکه دیگران هم بیایند بلکه اجازه امیخته با تشویق بلکه کمی توبیخ که دعوت شد دعوت از این محکم تر و جدی تر حالا یک جلوه ای از این بخش دوم که در این حرکت تبلیغی شما میخواهد تجلی کند به هر حال این را باید خیلی قدر دانست که میدانید پیام هم پیام متفاوتی است پیام خداوند است و با شکوهی که دارد بااطقامی که دارد با زیبایی که دارد با روشنی و وضوحی که دارد با هماهنگی که با جانها و فطرتها دارد و با پاسخگویی همه جانبه به همه نیاز های متنوع انسان ها که دارد با الگوهای زیبا و جاودانه ای که دارد این پیام ها به صورت متجسد متمصد در وجود اولیا کامل جلوه کرده و جاودانه شده و با جلوه عاشورایی که دارد که دیگر دل از عالم و ادم برده و میبرد تا قیامت با ان رنگ حماسی و سرخی که در پرتو این جلوه ویژه وجود دارد اما حالا در فضایی که میخواهیم وارد بشویم با این پرچم میخواهیم برویم با پرچم حسینی میخواهیم برویم به میدان پیام رسانی این جا یک حس خاصی برای همه هست من خودم جزو کسانی بودم که خیلی سال هست یک چنین توفیق حضور در موسم تبلیغ را کم و بیش داشتم گاهی خیلی جدی تر گاهی محدودتر خیلی حس عجیب هست شما هم تجربه کردید حالا تجربه ما طولانی تر هست حدود 3 دهه تجربه تبلیغ خیلی فوق العاده هست میگویم یک چیزی ازجنس کار حضرت زینب(سلام الله الیها و سیدالساجدین علیه السلام با یک چنین احساسی و واقعا از ان لحظه ای که انسان میخواهد اماده بشود برای این کار بزرگ و حرکت عظیم از طرفی شوق دارد از طرفی تضرع دارد بار سنگین را احساس میکند ان سرمایه گذاری عظیمی که شده و حالا باید ابلاغ بشود برسد و نگهداری شود این هست.شما گویا انتخاب شدید که از مقتل، از متن حادثه که همیشه جاودانه هست و زنده است و بر پاست از متن مقتل برخیزید و این پیام حسینی را که پیام همه ی انبیا است که ان را در زیارت وارث اینجوری میخوانیم و معرفی میکنیم این پیام را به دوش بگیرید و به این مخاطب ها برسانید خیلی حس غریبی هست واقعا با چیزی نمیشود مقایسه کرد و هم وزن کرد از طرف دیگر حالا رسیدیم به همین نقطه این پیام داری و این پیام بردن و پیام رساندن که حالا افتخارش نصیب جنابعالی شده و میشود .
خوب ما سراغ قران کریم که میرویم قران برای همه کسانی که شانه میدهند زیر بار رسالات اللها خوب یک فهرستی از ویژگی ها رو میشمارد و بعضی را تاکید میکند و تاکید خاصی دارد شما ملاحظه فرمودید مثلا روی امین خیلی تاکید دارد.خوب این رسول هست فرستاده است باید پیام را همانجور که هست دریافت کند و سالم بدون مداخله ها به مقصد برساند این کلمه امین در فرایند پیام رسانی بر ملاحظه شخصیت پیام رسان و پیام دار چه تاکیدی شده مثلا روی این کلمه امین خیلی حرف میزنه گاهی من در فرصت های کاری تبلیغی خودم خیلی پیش امده باور بفرمایید مثلا گاهی ساعت های متمادی مراجعه مطالعه به معنای این که انسان میخواهد به گزینی کند دریافت مناسب داشته باشد خوب موضوع را ببیند اطراف را بسنجد بدترین نوع مواجهه،مواجهه سرسری با پیام است که در ان رخنه ها اتفاق بیفتدکه ما انجا به این موضوع مهم عمل نکردیم.این یک نکته هست و نکته دوم جالب هست که باز تاکید میشود در قران کریم در همان فهرست عمومی عنوان ناصح این هم خیلی دل نشین هست (ناصح الامین)ناصح یعنی وجود این اقا یا این خانم که این پیام را به عهده گرفته مملو وسرشار از خیرخواهی برای مخاطبی است که دارد به سوی او میرود و سرشار از خیرخواهی برای کسی است که دارد از سوی او میرود چون دیدید دیگه در روایات خیلی جالب هست این باب نصح را عزیزان ملاحظه کنند از اینکه خیرخواه خدا و رسول باشد شروع میشود تا خیر خواه مردم باشد خیلی از این واژه های مشترک که دامنه اش همه را میگیرد یعنی از کسی که پیام را از او گرفتیم تا ان کسی که داریم پیام را بهان میرسانیم .خلاصه از ان کلید واژه ها هست خیلی فوق العاده است ناصح حالا نصیحت برای خدا و رسول چی هست و نصیحت برای مردم چی هست.جالب هست نکته سوم که فوق العاده مورد تاکید است در قران کریم درباره شخصیت پیامدار مسئله بی توقعی است .این هم از ان چیزهاست وکمتر موضوعی را دیدم انقدر روی ان تاکید بشود که این می بندد کار خودش را با صاحب پیام و دلش را به او میسپارد وجودش را به او میسپارد و خودش را رها میکند هیچ نگاهی و توقعی از هیچ جنسی از مخاطبان تبلیغی خودش و واسطه ها هیچی ندارد من یک وقت به دوستان میگفتم این تعارف نیست میگفتم:طلبه ما و مبلغ ما وقتی عمق وظیفه خودش را درک میکند حقیقتا احساس میکنم که چطور میتواند با چه زبانی با چه امکانی میتواند از عهده سپاس و تشکر از کسانی بربیاد که برای مولای او جلسه گرفتند مقدمه فراهم کردند که این بیاد در انجا به تعبیر من وظیفه نوکری و پیام رسانی خودش را انجام بدهد من گاهی به انها میگویم نمیدانم چطور باید از شما تشکر کنم این هایی که بانی میشوند واسطه میشوند جلسه را راه می اندازند مقدمات را شکل می دهند انسان از اول تا اخر مدیون همین همه است هیچ توقعی هم نباید داشته باشه این دل سپردن به صاحب رسالت و این مناعت طبع و عزت شان و رفعت وجودی و روحانی این چیزی است که جزو مبادی اصلی این انتقال پیام و رعایت امانت و امثال این هاست .( و ما اسـئلكـم عـليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين)حالا دیگران خودشان میدانند یک وقت برای ما مقدمات فراهم میکنند بلیط فراهم میکنند و جایی اماده کنند غذایی فراهم میکنند دستشون را هم میبوسیم که کار را برای ما انجام میدهند خودشون سهیم شدن تو عملیات پیام رسانی ما کلاس و هیئتی فراهم کردن دستشون رو میبوسیم و ارادتمند همشان هستیم ما میریم نوکری کنیم اونجا. من گاهی به اون دوستان میگم کار اصلی و دشوار را شما انجام میدهید بخش اسان هم به حسب ظاهر کار ماست اگر چه کار اصلی و دشوار و پیچیده کار ماست که درست شهدگیری کرده باشیم و درست بتوانیم شهد رسانی کنیم از این بوستان معارف الهی و وحیانی شهد بگیریم مناسب سازی کنیم به ان مخاطب عزیز برسانیم.این جزو ان نتکه هایی است که در قران کریم خیلی تاکید شده و نکته بعدی بی تکلفی هست.در فارسی راحت بودن و هماهنگ شدن با شرایط و صمیمی بودن گفته میشود که واقعا ویژگی خاص عالم طلبگی همین هست ،سریع با محیط هماهنگ.رفتیم دیدیم هماهنگ نشده،خوب هماهنگ می شود ،اون کسی که قرار بوده خبر بده خبر نداده خب خودمان خبر میدهیم.عالم طلبگی اینجور هست تکلف ندارد .اهل این حرف ها نیست که باید از قبل هماهنگ شده باشد و اماده باشد.و دیگران را هم به زحمت نمی اندازد دیگران را تحت فشار قرار نمیدهد.این هماهنگ شدن حداکثری با شرایط با محیط با موقعیت ها خیلی دلنشین هست من یک تجربه ای خودم دارم خیلی عجیب و بعد برای من یک فتحی بعدش شد یک گشایشی شد هیچ وقت از خاطرم نمیرود.ما بنا بود با هواپیما،بلیط گرفته بودند بروم برای یک برنامه تبلیغی خیلی با مقدمات،رفتیم فرودگاه طبق روالی که داشتیم گفتند پرواز کنسل شد من انجا نشستم پیش خودم یک محاسبه ای کردم دیدم راهی ندارد که از یک شهر نزدیک پرواز کنیم یا با یک پرواز دیگر برویم نشد.این جور وقت ها یک تماس هست دیگر که اقا ببخشید و ما نمیتوانیم بیاییم،طرف مقابل ها هم شبیه همین مخاطب های شما یک گروه جوان عاشق با نشاط فوق العاده عزیز که یک بساطی را به نام حضرت ولی عصر پهن کرده بودن با یک سلیقه خیلی خوب از مدت ها قبل هم که با ما هماهنگ شده بود.اوایل شب بود باید ما شب میرسیدیم تازه میرسیدیم مرکز استان بعد میرسیدیم به شهرستان صبح ساعت 10 باید اماده میشدیم برای اون جلسه.من فوری راه افتادم امدم سمت اتوبوس گفتند برای مقصد شما که اتوبوس نداریم .خلاصه تکه تکه شد برنامه اون شب ما در یکی از زمستان های تند و تیز .من امدم قم از قم رفتم به سلفچگان.یادم هست که شب سردی بود میلرزیدم از سرما ماشین ها جا نداشتند.از انجا رفتم به اصفهان .با در به دری خاص خودش از اصفهان رفتیم به شیراز .مقصد من شیراز بود بعد یکی از شهرستان ها .رسیدم به شیراز و صبح شده بود سحر بود وقت نماز خودم را رساندم به شاهچراغ نماز را خواندیم.خیلی با صفا بود.و بعد باز سوار ماشین شدیم و خودمان را رساندیم به مقصد.خیلی خوش گذشت شد یک خاطره ای برای من.در حالی که یک تماس بود که برنامه لغو بشود.اون بچه ها انقدر خوش حال شدند انقدر براشون شیرین بود .صبح رفتیم و جلسه را برگذار کردیم و توی ان جلسه یک اتفاقی افتاد ،من 14 سال این برنامه را شرکت میکردم براساس یک تشخیص، در منطقه مرودشت فارس 14 سال من میرفتم.بانی جلسه هم یک جانباز 70درصدی بود که ما جبهه با هم بودیم خلاصه ان روز در جلسه وضع یک وضع دیگری بود اصلا یک اتفاقی بعدش برای من افتاد یک روشنایی هایی و جوایزی که با هیچ چیز نمیشود این ها را مقایسه کرد مثلا با چه چیز قابل مقایسه هست به من بدهند خونه،ماشین در برابر اون جلوه ها اون گشایش ها (و ما اسـئلكـم عـليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين).
یک خورده خراب شده این بخش از کار من و دوستانم دور از جون شما در این قسمت ها ،کمی گاهی مسیر ها را اشتباه رفتیم با دیگری میخواهیم ببندیم کارمان جور نمیشود از این اول کار تبلیغی و نشاط جوانی و طلبگی یتان با مولا ببندید بعد ببینید چه خبر هست .عرض به محضر شریفتون همین خستگی ناپذیری و استقامت دراین کار این ها خودش چیز هایی هست که در متن قران است.
راجع به شرایط خاصی که شما برای ان تشریف میبرید غیر از این شرایط عمومی موارد خاصی هم هست که تاکید میشود.مثلا فرض بفرمایید این که شما نسبت به مخاطب احساس خوب داشته باشید .یک بار برای شما گفتم ازمن پرسیدن شما میروید در این جمع چه حسی دارید؟گفتم احساس یک جهنمی که میرود وسط بهشتی ها.
خوب این احساس خوب به مخاطب ولو ظواهرشان غلط انداز، شیطنت شلوغی حرف های عجیب و غریب ،ولی نه خبرهای دیگری انجا هست که ان را باید دید و نباید از ان غافل شد .غرض این احساس خوب بفرمایید مثبت اندیشی ما اینجوری بهش میگوییم و با نشاط البته شما دارید این را ولی مخاطب شما کپسول انرژی هست وشما بحمدالله بهره مند هستید .با نشاط وارد صحنه شدن در عین اراستگی در عین مهربانی جدی بودن ،در جریان مسائل به روز بودن این ها چیزهایی است که جنس مخاطبی که ما با ان ها روبه رو میشویم.باهوشی و موقع شناسی واقعا در کار تبلیغ این خیلی فوق لعاده است .باهوش تبلیغی که بداند به وقت.مثلا شما برای یک بحث دیگری خودتان را اماده کردید و میبینید اینجا یک عالم دیگری هست نباید گیر بدی به همان بحث خودت اینجا ان هوش و خلاقیت به شما میگوید زود باید وارد یک کارزار دیگری بشوید و این ها را شما ازش بهره مند هستید امیدوارم خدای متعال برایتان زیاد کنه با ان نورانیت و صفایی که در این عرصه دارید.
مخاطب شما هم واقعا محبوب هست پیش خدای متعال این ها حدیث العهد به فطرت هستند دوران جوانی انها هست خدا همه بنده هایش را دوست دارد ولی خوب اینها را بیشتر دوست دارد دیگر. جوان ها و
نو جوان ها را خدا بیشتر دوست میدارد.هم کنجکاو هستند و پر سوال و در عین حال متحیر تحت این فشار های تغییرات انتقال به دوره جوانی مردانگی و زنانگی و هم حیرت محیطی دارند هم حیرت درونی و احساس بی پناهی میکنند .این مخاطب شما باطنا یک احساس قوتی دارد ولی در ظاهر نشان نمیدهند این را بدانید شما، یک احساس بی پناهی دارند و به شدت مورد حمله و هدف انواع و اقسام تیر های سمی دشمنان ما و از طرف دیگر اماده برای پذیرش که ما هیچ طایفه ای در بین طوایف تبلیغی بهتر و اماده تر از این گروهی که شما میخواهید به سوی انها بروید نمیشناسیم.در مسیر هویت یابی نوگرا البته کم حوصله.حضرتان عرض کنم اقای جلالی یک پیشنهادی داد من این پیشنهاد را ،البته اینها جزو ابتکارات تبلیغی شماست بروید و ببینید چی اقتضا میکند ان گروهی که بهشون وارد میشوید ولی این تکلف نداشتن از جمله این جاها هست.من به نظرم می اید که این جنس مخاطب شما اگر با سوال از طرف شما مواجه بشود ،البته یک جاهایی اقای نوری اقای علامتی و اقای جلالی و سرلک دوستانی که در سفر های تبلیغی و اتحادیه ای ما تشریف داشتن انواعش را دیدند انجا به خاطر جایگاه نمایندگی اقا و حسی که بچه ها دارند از این طریق عجیب هستند می نشینند و اماده اند برای جلسه گاهی یک ساعت همینجور ساکت نشستن همین بچه هایی که از دیوار راست بالا میروند ساکت نشستن و سحر شده گوش میدهند. ولی خود من در طبع کار تبلیغی مخصوصا اگر فضا و محیط مخاطب ما جمع و جور باشه و کلاسی باشه ان چیزی که در روش های خود ما بهتر از همه در این سال ها جواب داده به خاطر کم حوصلگی مخاطب به حرف اوردنش است دقیقا شما میتوانید با طرح درست یک سلسله سوال و جواب گرفتن از بچه ها حرفی را که خودتان میخواستید بزنید از زبان خود انها و برایند حرف های انها استخراج کنید عجیب هم به دل انها مینشیندو تحویل بدهید و اگر جایزه ای چیزی هم اگر همراه شما باشد خیلی بهتر، نبود هم مهم نیست به هر حال این خیلی بهتر از این هست که 20دقیقه صحبت کنید بعد ان ها سوال کنند .اصلا شما سوال کنید بسم الله الرحمن الرحیم بچه ها شما امر بن جناده را میشناسید؟که حالا من اتفاقا معتقد هستم در این سفر حسینی شماها گیر بدهید به اصحاب امام حسین استخراج کنید هرچی که میخواهید از انصارالحسین،و اصلا امسال دوستان طوفانی کنند در این بخش خیلی جالب هست ما غفلت داریم .بپردازید به اصحاب از همان جا شروع کنید خب چند ساله بود و که بود و معلوم میشود یکی از نوجوانان شهید کربلا است پدرش هم جزو شهدا است و ویژگی هایش را میگویید و حرفتان را زدید و رسیدید به مقصد بچه ها را هم ذهنشون را فعال کردید کاملا مسیر را خودتان را پیش میبرید منتها با گفته های بچه ها.البته انهایی هم که اشتباه جواب میدهند شما تحقیر و تخریب نمیفرمایید .میگویید شما به جواب نزدیک شدید اما هنوز درست نیست.این روش را نظرمون میرسد در کلاس، نه در جمع های بزرگ در جمع های بزرگ نمیشود.مثلا هزار نفر جلو شما ایستاده در انجا باید خطابه برید از ان خطابه های جذاب و اتشین جلسه را اداره کنید.برایتان گفتم من یک وقتی روز عاشورا من یک طلبه 20 ساله با یک جمعیت حدود دو یا سه هزار نفری رزمنده اماده شهادت در دشت عباس روبه رو شدم.دل سپردیم به مولا و گفتیم اقا ان چیزی که لازم هست تو ذهنمون بیاد .از همان سخنرانی های اتشین از نهج البلاغه .خلاصه داستانی درست کردیم در وسط ان کوه ها همه هم پرچم ها دستشون هست نزدیک ظهر عاشورا هم هست همه هم حسین حسین گویان از اطراف امده بودند جمع شده بودند در یک دره مانند.اونجا که نمیشد سوال جواب کرد اما بچه ها و مخاطب محدود بهترین روش هست شما به همه خواسته هایتان میرسید خسته هم نمیشوند یک ساعت شما با اون ها گفت و گو کردید از زبان خود انها به پاسخ ها رسیده اید و همه ی هدفهایتان هم تامین شده انها احساس مشارکت کردند احساس عزت کردند خیلی شیرین هست این کار .من همین هفته پیش مشهد رفته بودم شب عید غدیر .یک دبیرستان رفتم همین کار را کردم تا نشستیم بسم الله الرحمن الرحیم یک سوال دیگه بچه ها شروع کردند راجع به همین هدف غدیر دور زدیم تو این بچه ها حدود 40 دقیقه شد یک وقت نا مناسبی هم به ما دادند مثلا یک ساعت بعد از نماز ظهر صبح هم همش سر کلاس بودند.خیلی خوب جواب داد همین روش رفتیم تا اخرش به هدف رسیدیم
.اما چند نکته پایانی،راجع به حالت شکر در برابر این نعمت کسی که بزرگترین نعمت را بهش دادند وقتی که این برگ تبلیغی را میگیرد ،این حالت شکر را تا اخر حفظ کنید برای خودتان .ذکر مبلغ ان کسی که مسافر این راه میشود از لحظه اول تا پایان الحمدالله است میگوید توی اوارگی این سفر راه افتادم و ساکم را بستم خیلی شیرین هست این حال شکر از اول تا اخر حفظ بشود.این حالت تضرع مخصوصا قبل از جلسات ،حالا من این تجربه را دارم در روضه هم انسان قبلش باید خودش بخواند روضه اش را، خیلی عجیب هست تاثیرش .یک حالت تضرع که من دارم میرم یک پیام مهم و بزرگ را برای مخاطب خیلی عزیز برسانم .ایا این چیزی که من میخواهم بروم و بگویم همان چیزی است که این ها لازم دارند یا نه چیز دیگری هست .استاد ما یک وقت در گوش من گفتند که هروقت رفتی تبلیغ خواستی منبر بروی و صحبت کنی قبلش چند جمله با امام زمان حرف بزن لازم نیست خیلی مفصل باشد نه خیلی کوتاه چند کلمه ای با اقا حرف بزن بگو اقا این منم و هیچی بلد نیستم این هم شما هستید و این پیام و این دین و این هم که این مخاطب های عزیز و خودت را بسپار.دوستان جزو کراماتی که من دیدم نه یک بار و چند بار اصلا خارج از عدد هست در کار های تبلیغی ما بار ها پیش امده متن از قبل اماده ،طراحی شده و دسته بندی شده به جان شریف شما اصلا ندیدم متن را گویا یک متن دیگری گذاشتند جلو من و من از روی چیز دیگری دارم میخوانم و به قدری هم اون مطالب فوق العاده درامده شما اصلا هیچوقت فکر نمیکنید این حرف ها حرف هایی باشد که تو زدی.من یادم هست اولین باری هم که من ازمایش کردم این روش را وقتی بود که یک طلبه جوان کم تجربه را فرستادند سر کلاس دانشگاه یک جلسه شلوغ 50تا 60 تا دانشجو خانم و اقا فرستادند در این جمع من 22سالم بود رفتم یاد همان نصیحت پیر و استادم افتادم همان جلو در جلسه چند جمله با حضرت صحبت کردم گفتم اقا به فریاد من برس این ها به من نگاه میکنند یعنی دارند به دین نگاه میکنند به نوکر و کارگذار شما نگاه میکنند .خودم را سپردم و رفتم ان هم با ان شرایط .دوستان اینجوری شد وارد کلاس که من شدم تقریبا اول جلسه فضای جلسه پر از سر و صدا و یک حالت مثلا این که دوستت نداریم برو برای چی اصلا امدی کی گفته بیای این احساس همینجور از این ها میریخت به سمت من حال خیلی سختی هست اون اول و یک تحملی میخواهد خیلی سخت و سنگین بود جلسه ضمن این که قیافه های عجیب جلو من بودند و الله اکبر از کرامات مولا این جلسه که اونجوری شروع شد پایانش خوش بود این جماعت یک چیزی حدود 4، 5دقیقه کف میزدند به عنوان تشکر صحبت من که تمام شد و با یک احساس عجیبی بعد من شرایط گذاشتم برای این که از این به بعد بخواهند کلاس ما بیایند کار ما به این جا رسید شرط گذاشتم خانم ها یک سمت می نشینند اقایون یک سمت خانم ها باید پوشش ر ملاحظه کنند بعد دیدم اصلا مولا چه کرد با دل های این ها همه همینجور تسلیم.یکی این جا بود که فوق العاده بود یکی هم در اعزام صد هزاری نفری که لشکر محمد رسول الله به جبهه داشت در دو کوهه.دو کوهه که تشریف بردید حسینیه حاج همت ،تمام این دو کوهه مملو از جمعیت بود ما وارد شدیم ش اول به من گفتند ما روحانی نداریم و تو باید بری بشی امام این جماعت .من مردم و زنده شدم.ما چه ذهنیتی امده بودیم که از اونجا سریع ماموریت رو تنظیم کنیم و بریم خط ذهن طلبه رزمی تبلیغی اینجوری حالا اینجا باشیم امام جماعت تو حسینیه یا این جمعیت.اون شب هم همین شد ما رفتیم و نشستیم اون جا کمی مفصل تر به تضرع،امدیم و رفتیم محراب حالا شما تصور کنید حسنیه پر خیابان های بیرون پر تا چشم کار میکنه همه هم بنده های برگزیده و مجاهد پیر و جوان استاد و دانشجو حالا نماز را خواندیم و همش میلرزیم تو محراب نماز تمام شد تا نماز تمام شد دیدم کسی امد جلو گفت اقا چرا نشستید باید برید منبر.دیدیم گفتن این برنامه است همه هم نشستن دوباره ما اونجا شروع کردیم با مولا صحبت کردن گفتم اقا چی بگیم به این ها.دوستان من شدم مثل ضبط صوت خدا میداند مغز من هنگ شد یعنی هیچ تصرفی من نداشتم شروع کردم برای این جماعت صحبت کردن یک کسی که تا به حال همه تجربه هاش در جمع های کوچک دانش اموزی بود حالا یک دفعه مواجه شده با یک چنین صحنی .حالا پایان صحبت های ما جلسه موج گرفته بود موج اشک من همینجور میگفتم این ها گریه میکردند یک حال عجیبی در جلسه بود صحبت ها تمام شد و دعا و امدیم پایین خدایا من چی گفتم اصلا من نمیدونستم خودم توجه نداشتم که چی گفته بودم چه ایاتی به ذهن من امده بود چه مطالبی چون نیاز های اون ها افاضه میشود باور ندارید این را؟بسپاریم خودمان را این هم یکی از این تجربه های عجیب و غریب طلبگی ما شد.حالا دوستان از ان جلسه ما امدیم رسیدیم به اتاق تبلیغات لشگر،دو ساعت در مسیر طول کشید تا من رسیدم ریخته بودنند رو سر ما و سوال و نکته و جمعیت هم که غوغا بود همه هم اماده خلاصه ما تا رسیدیم به اتاق تبلیغات رفتیم تو، شیطان این جا بله میاد وارد میشه و شروع میکنه به وسوسه یک لحظه تو یادت میرود ان توسل را و کی بودیم ما چه کردیم و چه شد.یاد یک جمله دومی از این استادمان افتادم ،چقدر مرشد خوب هست. گفته بود که هر وقت کارتون در کار طلبگی گرفت گاهی میگیره گاهی هم نمیگیره اونجا باید جور دیگری به خودمان روحیه بدیم،اونجایی که گرفت کار اگر گرفت برو تو خلوتت بشین این عمامه را در بیار بذار جلوت و توجه پیدا کن که از کجا رسیده.اون شب من همین کار را کردم رفتم نشستم عمامه را برداشتم شروع کردم کمی با خودم حرف زدن بعد لباس را در اوردم و از اتاق تبلیغات امدم بیرون با همین لباس خاکی جبهه ای رفتم قاطی رزمنده ها همون کسایی که تا دودقیقه پیش من را رو دست میگرفتن و دست رو ببوس و عبا رو ببوس دیگه کسی نگاه هم نمیکرد هیچ انگار نه انگار که هستی رفتم یک چرخی زدم و گفتم حالا حالت جا امد .راجع به انصار اباعبدالله عرض کردم مقفول هست دوستان خوب استفاده کنند اگر یادم بیاد یک روشی را مرحوم کوه کمره ای اقا خلیل، ایت الله استفاده کرده نمیخوام بگویم عین ان روش خیلی روش قشنگی هست راجع به انصار ابتکار زده که چه جوری ما از شخصیت مثلا حر چه جوری استفاده کنیم در پیام رسانی هرکدام این شخصبت ها یک پیامی دروجودشان هست چه جوری استخراج کنیم چه جوری تطبیق بدیم و چه جوری ارائه کنیم .انشاالله استفاده بشود.تطبیق های عصری اگر یادتان برود برکت از کار تبلیغی شما گرفته میشود در جریان محرم مخصوصا، تطبیق دفاع مقدس، شهدا نمونه های عصری این نهضت عظیم عاشورایی را خوب ازش استفاده کنید دستتون که ماشاالله پر هست .خود من هروقت توفیق داشتم در روضه خوانی ها استفاده کردم اصلا جلسه چیز دیگری میشه، شهدا کاره ای هستند خیلی کاره هستند در دستگاه ابا عبدالله بتوانید استفاده کنید .این مسئله استکبار ستیزی هم که دیگر وقش هست بعد خیال نکنید بچه ها ذهنشان روشن هست در موضوع نه تطبیق های زمان تطبیق با جریان استمرار جریان یزید و معاویه و مصادیق عصری و این تطبیق ها مخصوصا القا روحیه جهاد و استکبار ستیزی این هم از ان کار هاست که ماموریت مشترک همه ماست مخصوصا امروز که دست هایی هست که با خبر هستید دیگر میخواهند فیتیله مسئله را بکشن پایین شما درست بزنید به قلب سیاه شیطان این فیتیله را بکشید بالا کمی هم حرف های مستند داشته باشید از ظلم ها از ستم ها از جنایات که دارد انجام میشود انشاالله روشنگری کنید ذهن بچه ها را تطبیق هم بدهید با این وقایع تاریخی این دیگه هنر تبلیغی شماست و عنایت مولا که بتوانید از عهده این رسالت بر بیایید.راجع به اتحادیه هم گفتم انشاالله هوای بچه های انجمن اسلامی را دارید بیشتر هیئت هادی انصارالمهدی را هرجا بود تقویت فرمایید ترویج کنید چون این ها می ماند در طول سال هست تقویت بشوند ترویج بشوند و اقای علامتی و همچنین اقای جلالی یک داوری خوبی داشتند اقای علامتی حرفش خوب هست میگوید تو مدرسه شما وارد میشید همه کاره مدیر هست از طرف شما احترام بشود و معلم ها، میدان برای شما متفاوت میشود هواستان به این بخش مخصوصا باشد.مدیر را اینجوری نگاه کنید
برای همه شما ارزوی توفیق میکنم از تجربه نگاری غافل نشوید .تجربیات تبلیغی خودتان را بنویسید همراه با ان سوالات بچه ها با خودتان بیاورید.
چند کلمه ای دعا کنیم خدا رو به حق این شب عزیز قسم میدیم ما رو هم در خیل ارادتمندان به سالار شهیدان اباعبدالله و جزو پیام رسانان این حادثه بزرگ قرار بده و بپذیرد به لطفش و به کرمش.