متن سخنرانی در پنجمین نشست مسئولین استانها 1394/8/9


پیوند های مرتبط »

متن سخنرانی در پنجمین نشست مسئولین استانها

آیه‌ای که پیامبر را به گریه انداخت

اگر کسی بخواهد به فضل الهی سیری داشته باشد و حرکت و سیر او به سمت نیلِ به ولایتِ کلیه‌ی الهیه باشد، راهی ندارد جز اینکه در آیه‌ی 61 سوره‌ی مبارکه‌ی یونس (علیه السلام) تدبر کند. مضمون آیه‌ی نورانی فوق‌العاده تکان‌دهنده و باعث بیداری است. از امام صادق (علیه السلام) روایت است که پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) هر وقت این آیه را تلاوت می‌کردند، «بَکی بُکاءً شَدیداً؛ به شدت می‌گریست». این مسئله خیلی عجیب است و حکایت از معنای ژرف و عمیق و تکان‌دهنده‌ این آیه‌ی نورانی دارد. جان کلام در این آیه‌ی شریفه عبارت است از اینکه ما در محضر حق هستیم. این همه‌ی مسئله است که با آهنگ خاص و تأکید و تفصیل ویژه‌ای مطرح شده است. در آیه‌ی سالِ کنونی، این موضوع مطرح شده است. آیه‌ی سال یکی دو سال پیش نیز همین مسئله را به ترتیب دیگری مطرح می‌کرد.

 

توجه به علم خدا، اساس شیوه تربیتی توحیدی است

من به مناسبتی، کل قرآن کریم را از این منظر بررسی کردم. در قرآن خیلی اهتمام است که این روش تربیتی در بین مسلمانان و مؤمنان احیا شود؛ روش تربیت توحیدی که مسیر، امنیت مسیر و نیل به مقصد را تضمین می‌کند. اگر بهره‌ ما از این روش کم باشد یا بهره‌ای نداشته باشیم، دائماً در راه، در معرض اعوجاج و انحراف هستیم؛ چون جاذبه‌های دنیا، بسیار سنگین است.

تمام اطراف این صراطِ مستقیم، سُبل متفرقه است. این نص کلام الهی است که این صراط از اطراف احاطه‌شده‌ی سبل متفرقه و راه‌های فرعی است و کنار هر کدام از این راه‌های فرعی‌، شیطانی نهفته است که دائماً انسان را به خروج از صراط مستقیم دعوت می‌کند. درک و فهم بالایی نیاز است تا انسان بتواند خود را از جاذبه‌های دنیا حفظ کند، از صراط مستقیم منحرف نشود و ان‌شاءالله به مقصد برسد و علاوه بر این، سرعت و سبقت هم داشته باشد؛ یعنی هم با ابتهاج برود و هم سریع و امن برود تا ان‌شاءالله به مقصد برسد.

این شیوه حقیقتاً نجات‌بخش است. از آغاز تا انجام قرآن کریم، خداوند تبارک و تعالی اصرار دارد که او را به صفت علمش بشناسیم؛ آن‌هم با واژه‌های خیلی متنوع «علیم» و «عالم الغیب و الشهاده» و «خبیر» که پیام دقیق‌تری از آن برداشت می‌شود. «سمیع»، «بصیر» و «شهید» نیز از همین فهرست است. بخشی از اسماء الهی که در جای‌جای قرآن کریم به آن ارجاع و استناد می‌شود، می‌خواهد به ما یادآوری کند که او می‌داند، می‌شنود، می‌بیند و باخبر است. در آیه‌ی سال هم بعد از فرمان «عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ؛[1] مراقب خودتان باشيد»، این‌گونه می‌فرماید: «إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ بازگشت همه شما به سوى خدا است. پس شما را از آنچه انجام مى‏داديد، آگاه خواهد كرد». علم الهی در روز قیامت برای شما متجلی، رونمایی و رمزگشایی می‌شود؛ یعنی شما با صحنه‌ی تازه‌ای روبرو می‌شوید و کارهایی که کرده‌اید، همه در آنجا به شما خبر داده خواهد شد. این مطلب بسیار مورد تأکید است. این تربیت، تربیتِ توحیدی است که نتیجه‌اش یک نوع تربیت درون‌جوش است که به نظارت‌های پیرامونی نیازی ندارد. کسی که به این دستگاه تربیتی مجهز و این منطق تربیتی قرآن درباره‌ی او محقق شود، در محور ولایت الهی و در سلک اولیا خدا قرار می‌گیرد و مسیر ولایت الهی و تحقق به ولایت‌الله تبارک و تعالی برایش هموار می‌شود.

در این زمینه حرف‌های ناگفته خیلی فراوان است و ما از این دستگاه تربیتی خیلی غفلت داریم. شیوه‌های تربیتی‌ که ما به کار می‌بریم، سطحی است. این تربیت توحیدی است که فوق‌العاده عمیق، ژرف، کارآمد، صیانت‌بخش، حفظ‌کننده و نگهدارنده است.

چه پیامی در این آیه است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با خواندن آن، گریه شدید سر می‌دادند؟ مگر چه حرفی در این آیه هست که پیغمبر را به فغان می‌آورد و به چنین وضعی می‌رساند؟ باید خود را در معرض پیام این آیه‌ی کریمه قرار دهیم به این امید که ان‌شاءالله به دل ما بنشیند، به اعماق شخصیت ما راه بیابد و ما هم سهمی از این ولایت الهی پیدا کنیم.

 

خدا از «همه چیز» آگاه است

اما آیه‌ی کریمه این است: «وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ؛ و در هيچ كارى نباشى و از سوى او [=خدا] هيچ [آيه‏اى] از قرآن نخوانى و هيچ كارى نكنيد، مگر اينكه ما بر شما گواه باشيم، آنگاه كه بدان مبادرت مى‏ورزيد؛ و هم‏وزن ذره‏اى نه در زمين و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نيست، و نه كوچك‌تر و نه بزرگ‌تر از آن چيزى نيست، مگر اينكه در كتابى روشن [درج شده] است».

«شأن» به حالات گوناگون انسان گفته می‌شود. کلمه‌ی شأن در فارسی هم استفاده می‌شود و شامل گونه‌های فکری انسان هم می‌شود؛ یعنی جولان فکر انسان.

«وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ» شأن به اراده‌ی انسان و آنجایی که تصمیمات انسان شکل می‌گیرد هم گفته می‌شود. در قرآن کریم خطاب‌های اختصاصی به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کم پیش می‌آید، و بیشتر خطاب‌ها عام است. در این آیه ابتدا خطاب به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، اما در ادامه خطاب عام می‌شود: «وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ الّا کنا علیکم شهوداً إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ». حالا باید برویم سراغ «الّا» تا بدانیم سرّ مطلب چیست؟ عبارت «إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ» تأکید فوق‌العاده‌ است که به شأن، تلاوت و عمل برمی‌گردد. همه‌ی مطلب در این جمله نهفته‌ است: «إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا» با ترکیب جمع مطرح شده که اوج تعظیم و تفخیم و احترام و اهتمام است. همه‌ی تأکید اینجا است: «إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا» هیچ‌ عملی انجام نمی‌دهید، مگر اینکه ما شاهد شما هستیم و می‌بینیم. بعضی‌ها گفته‌اند که شأن به افکار و روحیات و دگرگونی‌ها و نقل و انتقالات روحی مربوط می‌شود که به لحاظ باطنی داریم. یک وقت خوشحالی، یک وقت ناراحتی، یک وقت غضب‌آلودی، یک وقت مهربان هستی؛ این یعنی شأن. فکرت یک وقت درگیر موضوعی است، یک وقت درگیر موضوع دیگر است، از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و در جولان و سیلان و تحرک زیاد است. در حالات درونی، روانی و قلبی نیز این گونه‌گونه شدن و از حالی به حال دیگر شدن قابل ملاحظه‌ است. اصلاً به این خاطر به قلب می‌گویم قلب که دائماً دگرگون می‌شود و از حالی به حال دیگر می‌رود. به اصطلاح انقلاب دارد. بنابراین «وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ» شامل تمام وضعیت‌های درونی ما می‌شود که ناظر به فکر، حالات و خلقیات ما است. حالاتی که ممکن است بروز چهره‌ای بیرونی داشته باشد، و خیلی‌هایش ممکن است به دلیل تسلط انسان بر خود، مخفی‌ بماند. این یک منطقه است.

دوم «وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ» است که ناظر به بخشی است که اولین جلوه‌گاه افکار و اندیشه‌ها و حالات و برداشت‌ها و احساس‌های ما نمود می‌یابد که عبارت است از زبان. اگر زبان انسان بسته باشد، آدمی در زیر آن مخفی است؛ چنان‌که امیر بیان (علیه السلام) فرمود: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ؛[2] آدمی زیر زبانش نهان است».

تلاوت از چه جنسی است؟ از جنس گفتار است. منتها اینجا تلاوت خاصی مورد دقت و تأکید قرار گرفته که تلاوت قرآن است. پس این هم شد ناحیه‌ی گفتاری.

سوم منطقه‌ی عمل است: «لاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ» یعنی ریز و درشت و مهم و کمتر مهم و هرچه که باشد و هیچ عملی از اعمال شما نیست، مگر اینکه «كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا» ما شاهد شما هستیم. این آیه از عمیق‌ترین لایه‌های شخصیت شما تا آشکارترین بخش‌های آن را در بر می‌گیرد. بلافاصله می‌فرماید: «إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ» درست از لحظه‌ای که شما آغاز می‌کنید و وارد می‌شوید، یعنی چه وارد شأن می‌شوید، چه وارد تلاوت می‌شوید، چه وارد عمل می‌شوید، شما را در یک سیر قهقرا به منطقه‌ای می‌برد که در آن هر کدام از این موارد دارد شکل می‌گیرد.

به نظر می‌رسد افکار ما سرچشمه‌ی حالات ما است. اگر «إِذْ تُفِيضُونَ» را به «تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ» برگردانیم، یعنی وقتی شما وارد عمل می‌شوید و از وقتی که شروع می‌کنید به فکر کردن یا آن حالت در شما شکل می‌گیرد. پس «إِذْ تُفِيضُونَ فیه»  به هر سه برمی‌گردد؛ یعنی هم به عمل، هم به تلاوت و هم به شأن. در این صورت منطقه‌ی شأن خیلی عجیب می‌شود؛ چون بخشی ‌از شأن به حالات و روحیات ما مربوط است و بخشی‌ از آن خود فکر است. فکر شما یک منطقه‌ی آغاز دارد؛ با اینکه خودش آغاز همه‌ی آغازها است، دارای یک منطقه‌ی جنینی است؛ یعنی منطقه‌ای است که نطفه‌ی فکر در آن بسته می‌شود و شکل می‌گیرد. خود فکر گاهی مثل یک صاعقه و شهاب است. شهاب یک لحظه دیده می‌شود و لحظه‌ای بعد نیست. شما هیچ‌وقت نمی‌توانید شهاب را به کسی نشان دهید؛ مگر اینکه هر دو به آن سمت نگاه کنید. این ویژگی شهاب است. گاهی افکار ما مثل شهاب است؛ یعنی چیزی به ذهن شما خطور می‌کند، ولی سریع رد می‌شود و حتی توقف نمی‌کند. حتی همان فکر شهابیه، صاعقه‌ایه و لحظه‌ای هم یک منطقه‌ی شکل‌گیری دارد. خدای متعال می‌گوید از آن لحظه‌ای که افکار، حالات، گفتار و اعمال شما آغاز می‌شود، من شاهد شما هستم. حتی مواردی که در پستوی شخصیت شما می‌رود و شما از آن غافل‌اید، در دستگاه خداوند ثبت می‌شود. گاهی می‌گویید الان فکرم به فلان موضوع درگیر شد. آن فکر به خزانه ذهن رفته و از آنجا مبدأ شکل‌گیری یک برش فکری دیگری شده است. آن لحظه را‌ نیز ما شاهدیم: «إِذْ تُفِيضُونَ» اینجا از جمع استفاده شد که نشان‌دهنده تفخیم و تکریم و تعظیم است؛ منتها حکایت از اهتمام هم دارد. یعنی مسئله‌ی شهود و مشاهده مورد اهتمام حضرت حق است.

کلمه‌ی «كُنَّا» اینجا خیلی تأکید بزرگی است. آیا خدای متعال انسان را رها می‌کند؟ نه، پس ما باید بنشینیم و «بُکاءً شَدیداً» داشته باشیم. از اینجا به بعد انسان حال عجیبی پیدا می‌کند؛ به‌ویژه اینکه از واژه‌ی شهود هم استفاده شده است: «إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا». واژه‌ی شَهِدَ، شاهد، شهید، شهود و این قبیل موارد، به نظارت حسیّ جزئیِ از نزدیک اطلاق می‌شود. لذا در مباحث فقهی وقتی می‌گوییم فلان مسئله شاهد می‌خواهد، نمی‌توانی بگویی من مطلع شدم و یقین پیدا کردم. آن به درد خودت می‌خورد! خودت با جزئیات دیدی؟ این ملاک است. در قرآن از این واژه استفاده ‌شده که نشان می‌دهد چقدر دقیق است؛ وگرنه می‌توانست از واژه‌ی علم استفاده کند؛ ولی از چه واژه‌ا‌ی استفاده شده است؟ «شهود». ما هنوز باورمان نشده که در محضر خداوند و تحت نظر او هستیم. در این آیه خدای متعال انسان را رها نمی‌کند تا کاملاً متوجه این مضمون عالی شود.

اگر از سمت دیگری به مسئله نگاه ‌کنیم، متوجه می‌شویم که ما گرفتار شرک ظریفِ خفیفِ لطیف هستیم. این واژه‌ها حساب‌شده است. من نمی‌خواهم لفظ‌بازی کنم. این مسئله ـ به قول خودمانی‌اش ـ پدر همه‌ی ما را درمی‌آورد. در روایت فرمودند شرک مثل مورچه‌ی سیاه است که در شب روی سنگ سیاه حرکت می‌کند.[3] آیا کسی آن را می‌بیند؟ شیطان خیلی سرمایه‌گذاری می‌کند که دیده نشود!

بی‌جهت نیست که خدای متعال این‌گونه با ما صحبت می‌کند. در پستوی ذهنمان چنین عیبی هست، اما ما از آن خبر نداریم. شیطان تلاش می‌کند تا دیده نشود؛ چون اگر دیده شود، ما از او دنبال‌روی نمی‌کنیم. اینکه ما خطایی مرتکب می‌شویم، ولی به‌سادگی از کنارش رد می‌شویم، یک عقبه‌ی شرکی دارد؛ منتها از نوع شرک صغیر. و الّا مگر می‌شود انسان از کنار گناه رد شود؟ امکان ندارد؛ چون می‌گوید مولا مرا می‌بیند. اینکه ما رد می‌شویم، گرفتار چنین شرکی هستیم؛ زیرا مسئله‌ی شهود و رؤیت خدا را نادیده می‌گیریم.

 دستگاه تربیت توحیدی است که انسان موحد می‌سازد و شرک‌زدایی می‌کند. این آیه جواب آن شرک پنهان است: «وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء». «مثقال ذره» در اصطلاح قرآنی یعنی کوچک‌ترین واحدی که می‌شناسیم. مثقال ذره کوچک‌ترین واحد در حوزه‌ی لمس و شهود و شناخت است. گاهی می‌گویند خردل، گاهی می‌گویند ارزن، گاهی می‌گویند مورچه. عرب‌ به مورچه، ذره می‌گوید. دیدید گاهی شعاع نوری از سوراخی درون اتاق می‌افتد که در آن، ذرات غبار در حرکت هستند. به آنها ذره می‌گویند. «و ما یعذُبُ عَن ربّکَ» هیچ چیزی از پروردگار پنهان و مخفی نشده است. قرآن پهنه‌اش را باز کرده: نه در زمین و نه در آسمان: «فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء» انسان یا در زمین است یا در آسمان. البته من اینجا برداشت لطیفی می‌کنم؛ یعنی خیلی ریزتر از آنی هستی که فکرش را می‌کنی!

پس  تو یا در زمین هستی یا در آسمان، و مثقال ذره‌ای از نگاه او جدا نیستی. همه‌جا مُلک و مِلکش است و احاطه‌ی قیومی دارد. جواب می‌دهد به آن شرک پنهانی که در پستوی ذهن تو هست و گمان می‌کنی که دیده نمی‌شوی. جالب است که قرآن به این هم بسنده نمی‌کند. پس از آنکه از مثقال ذره سخن به میان آمد، می‌گوید: «وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ» آن مثقال ذره هر قدر که کوچک‌سازی شود، باز هم از نگاه او پنهان نیست. دانش امروز در مقیاس‌های بسیار ریز کار می‌کند و مطالب بسیار حیرت انگیزی می‌گویند. مثلاً یک میلیارد از فلان چیز سر یک سوزن جا می‌گیرد. از آن طرف هم مقیاس را بزرگ کن و هرچه دلت ‌خواست برو جلو. گاهی عدم شهود چیزی به خاطر این است که خیلی ریز است. گاهی هم به خاطر این است که خیلی بزرگ است. ذهنیت ما این‌جور شکل گرفته که چیزی که خیلی ریز می‌شود، دیگر آن را نمی‌بینیم. گاهی وقت‌ها نیز یک چیزی خیلی بزرگ می‌شود، به طوری که از حوزه‌ی دید ما خارج می‌شود. اینجا اصلاً این حرف‌ها نیست و فرقی نمی‌کند: «وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ» الّای دومی کمر را می‌شکند و فریاد را بلند می‌کند: «إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ». «كِتَابٍ مُّبِينٍ» همان لوح محفوظ و کرسی است که قرآن درباره‌اش می‌فرماید: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ؛[4] كرسىِ او آسمان‌ها و زمين را در بر گرفته است».

این آیه‌ امتدادی دارد. برخی کتاب‌های تفسیری را که نگاه کردم، دیدم که این آیه را امتداد نمی‌دهند. آیات را بخش‌بندی کرده و مثلاً می‌گویند این سه آیه درباره این موضوع است، و ادامه‌ی آیات، موضوع دیگری را مطرح می‌کند. درحالی‌که به نظر من به هم ربط دارند. آیه بعد می‌گوید: «أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛ آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى‏شوند؛ همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيده‏اند. در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است وعده‏هاى خدا را تبديلى نيست اين همان كاميابى بزرگ است».

طریق ورود به منطقه‌ی ولایت الهی، فهم آیه‌ی 61  سوره یونس است. اگر کسی این آیه را هر میزان که بفهمد، هر میزان که ایمان بیاورد و هر میزان که آن را متحقق سازد، به همان اندازه وارد حریم ولایت الهی شده است. این آیه به ما نشان می‌دهد که چطور می‌شود وارد منطقه‌ی ولایت خاص الهی شد. به هر میزان این آیه را مراقبت، فهم، احساس، درک و باور کنید، به همان اندازه وارد منطقه‌ی ولایت می‌شوید؛ همان منطقه‌ای که ساکنینش حزن و اندوهی ندارند: «لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛ نه بيمى دارند و نه آنان اندوهگين مى‏شوند». آیه بعد آنها را بیشتر معرفی می‌کند: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ؛ همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيده‏اند». ایمان آوردند که ما شاهدیم: «الَّذِينَ آمَنُواْ» و این نگاه ما را پاسداری می‌کنند: «وَكَانُواْ يَتَّقُونَ». چنین کسانی «لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَة؛ِ براى ايشان در زندگى اين دنيا و در آخرت بشارت است».

این آیه را بنویسید، جلوی چشمتان بگذارید و به آن مراجعه کنید. حالا متوجه شدید چرا پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با شنیدن این آیه، گریه شدید سر می‌دادند؟

عبارت «كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا» لطیفه‌ای دارد؛ لطیفه‌اش این است که ضمن تعظیم و تفخیم کسی که مشاهده می‌کند، پیامی هم دارد. در کارِ مشاهده، خدای متعال کارگزارانی نیز قرار داده است که هیچ‌وقت شمارا تنها نمی‌گذارند و همیشه با شما هستند؛ یعنی شهودِ دائمی‌اند. زمینی که زیر پای شما است، آسمانی را که شما را احاطه کرده است، چیزهای پیرامون شما و حتی نزدیک‌تر از آن، اعضا و جوارحتان جزء شهود هستند. می‌روید بالاتر، در افق دیگر، ولیّ کامل نیز شاهد است. توجه به این مطلب از نظر تربیتی خیلی الهام‌بخش است.

 

یادآوری چند نکته

نکته‌ی اول اینکه بحث استکبارستیزی دستور کار ویژه‌ی همیشه‌ی ما، مخصوصاً امسال است که باید با برجستگی بیشتری انجام شود. از جلسه‌ای که موضوع را خدمت دوستان مطرح کردیم، خواهشمان این بود که این مسئله در زمان کوتاهی به هم‌اندیشی گذاشته شود و دوستان به جمع‌بندی برسند و عملیاتش زودتر شروع شود.

علائم و شواهد تازه‌ای درباره‌ی این موضوع از طرف رهبر عزیز و عالی‌قدر دریافت گردید که نشان می‌دهد بحث استکبارستیزی همچنان ادامه دارد. مصداقش را در نامه‌ی برجام دیدید. دوستان قصه را خیلی جدی بگیرند. دیدم که جدی گرفتید؛ منتها کم. باید بررسی کنیم تا ببینیم چه کار کرده‌اید و به چه جمع‌بندی‌هایی رسیده‌اید؛ چون این کار صرفاً موکول نمی‌شود به دفتر مرکزی که جمع‌بندی کند و نتیجه‌اش را به شما دهد. آحاد شما باید جمع‌بندی داشته باشید که مثلاً ما پیشنهادهایمان این است، ظرفیت‌های استانی‌مان این‌چنین است و در این بخش، ظرفیت‌های تشکّلی و ارتباطی‌مان با گروه‌های همسو این‌گونه است. دستور کار ما این است و تا پایان سال بنا است که برخی قسمت‌های این مسئله را بررسی کنیم. الان باید تک‌تک شماها حرف داشته باشید.

نکته دوم عبارت است از حرکت فراگیر که باید از ستاد مرکزی نقشه‌اش ارائه شود و در درخشش‌های خاص سالانه‌اش دیده شود. من منتظرم تا آن را دریافت کنم و نتیجه‌اش را ببینم. شما هم محصول مذاکرات این جلسه‌ و پیشنهادهایتان را جمع‌بندی، و در قرارگاه و دفتر مرکزی نهایی‌اش کنید.

به هرحال این مسئله خیلی جدی‌ است. جبهه‌ی دشمن خیلی دقیق روی موضوع کار می‌کند. وقتی که من هشدارباش دادم، شب شاهد صدقش رسید و رهبر عظیم‌الشأنمان در این باره تأکید کردند. مسئله بسیار جدی است و علائم و شواهد زیادی آن را نشان می‌دهد. کسانی که با رسانه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی سروکار دارند، بیشتر این مسئله را می‌بینند و درک می‌کنند. دشمن روی کاهش روحیه‌ی انقلابی و حماسی و جهادی، به صورت خیلی گسترده دارد کار می‌کند.

سیزده آبان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی است و جالب است که کاملاً گره ‌خورده به روز دانش‌آموز. روز دانش‌آموز روز ملی مبارزه با استکبار جهانی است. اگر بخواهیم مبارزه با استکبار جهانی، ملی و فراگیر شود، چاره‌ای نداریم جز اینکه دانش‌آموزان به میدان بیایند. باید بر روی ذهن دانش‌آموزان ویندوز استکبارستیزی نصب شود؛ ویندوزی که براساس نقشه‌ی قرآنی شکل گرفته است. در این صورت نمی‌گویند حالا که مسئله‌ی توافق و برجام است، پس ظاهراً مسئله‌ی استکبار دیگر حل شد. آقا می‌گویند که زندگی قرآنی زندگی آمیخته با استکبارستیزی و سلطه‌ستیزی و ظلم‌ستیزی است. چنانچه از این فاصله بگیریم، از حیات طیبه‌ی قرآنی فاصله گرفته‌ایم. آقا فرمودند که مصداق اتم و اکمل استکبار در زمان ما آمریکا است. این جمله خیال همه‌ را راحت کرد؛ بنابراین ما در موضع دشمنی و ستیز با آمریکا هستیم.

دانش‌آموزی دوره‌ای است که باید این ذهنیت شکل بگیرد. وقتی این چارچوب و ساختار نصب ‌شود، رفتارها و جهت‌گیری‌ها را شکل می‌دهد. دوره‌اش همین دوره‌ی دانش‌آموزی است. اگر غافل شوید، جبرانش کار ‌ساده‌ای نیست. متأسفانه در آموزش‌ و پرورش ما در این موضوعات هیچ‌ خبری نیست و اراده‌ای بر این مسئله ندیدیم. جایی که کارش این است که همین مسائل قرآنی را در ذهنیت دانش‌آموزان نصب کند، هیچ خبری نیست و اصلاً مشغول کارهای دیگری هستند. آقایان اولویت‌هایشان چیزهای دیگری است. من نگاه بدبینانه‌ ندارم، ولی بعضی از جاها عناصر شیطانی فعال هستند.

هر زمانی یک چیزی برجستگی خاصی پیدا می‌کند که باید روی آن موضوع ویژه تمرکز بکنیم. الان چیزی که باید رویش تمرکز کرد، این است. ضمن اینکه وظیفه‌ی قرآنی و انقلابی ما است که وقتی به آن عمل می‌کنیم، نشاط پیدا می‌کنیم. اصلاً شما هر روز که از خواب بیدار می‌شوید، باید از اول صبح از خدا بخواهید که امروز تیری از سوی من به قلب نظام سلطه شلیک شود. اگر غیر از این باشد، انسان ظاهراً از حیات طیبه‌ی قرآنی فاصله دارد. با این اصل باید از خواب بیدار شوید. وقتی شب می‌خواهید بخوابید، باید بگویید که الحمدالله من امروز علیه استکبار فلان کار را کردم. یکی از بچه‌ها به من گزارش می‌داد که چند ساعت دسته‌جمعی فکر کردیم، برنامه‌ریزی کردیم، کار کردیم و در نهایت، شلیک کردیم. آخرش گفتیم: خنک شدیم! احساس خوبی داشتیم، مثل زمانی که خستگی آدم در می‌رود. اصلاً اول صبح انسان با این نقشه باید بلند شود، بدود، بزند و بکوبد تا احساس خوشحالی کند. کار شما در این بخش خیلی مهم و حساس است. هرجا که هستید، باید همین جور باشید. یک مسئولیت بسیار مهم دارید که اگر انجامش ندهید، باید جوابگو باشید.

نکته دیگر اینکه مواردی را که در اینجا مطرح شد، می‌توانید ذیل آیه‌ی امسال بیاورید و تعریف کنید.

سخن آخر اینکه مطالب شوق‌ا‌نگیزی راجع‌به سوره‌ی مبارکه‌ی انسان وجود دارد که ان‌شاءالله در فرصت مناسب مطرح خواهم کرد. بنابراین حفظ، تلاوت و تفسیر این سوره را به عنوان یک رویکرد سراسری در برنامه‌هایتان داشته باشید.

 

 


[1] . مائده: 105.

[2] . نهج البلاغه، حکمت 140.

[3] . امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: «الإشْراکُ فِی النّاسِ اَخفی مِنْ دَبیبِ النَّملِ عَلیَ المَسْحِ الاَسودِ فی اللّیلَة المُظلِمَةِ؛ شرک‌ورزی در مردم، پنهان‌تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک». موسوعه‌ی سیره‌ی اهل البیت (علیهم السلام)، ج34، ص133.

[4] . بقره: 255.

 



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *