حق قربانی در رساله حقوق، حاوی دو نکته جالب بود. نکته اول اینکه قربانی که بخشی از حج است، به صورت مستقل ذکر شده است و در رساله حقوق با عنوان «حق الهدی» دربارهاش یک عنوان مستقل قرار دادند. نکته دوم عبارت است از بررسی یک آفت مهم، یعنی تکلف که آن زمان مخصوصاً در ارتباط با قربانی مطرح بوده که میخواستند به رخ بکشند و انتخابهای بزرگتر داشته باشند، مثلاً شتر قربانی کنند یا اینکه چند قربانی داشته باشند. امام (علیه السلام) فرصت را غنیمت میشمرند و موضوع تکلف و تصنع و رفتارهای نامناسبی از این قبیل را نقد میکنند. به نظر میرسد این موضوع با تطبیق بر مصداقهای زمان ما هم کاملاً مسئله بهروزی است.
جایگاه ویژه قربانی در مناسک حج
مسئله قربانی جزء مسائلی است که تقریباً با همهی تاریخ انسان همراه بوده؛ لذا جا داشته که به طور مستقل اینجا مورد تأکید قرار گیرد. در برنامه حج قربانی نشان ویژهای از آمادگی حاجی برای سرمایهگذاری در راه خدا است. گویا حاجی با انجام قربانی اعلام آمادگی میکند که مهیا است در راه خدای متعال و تقرب به حضرت حق، از آنچه به او تعلق و دلبستگی دارد، با نماد قربانی بگذرد. نکته جالب اینکه در مسیر برنامه حج، قربانی به نوعی جمعبندی مناسک و مُهر قبول حج محسوب میشود. در عبارت زیبایی هم که امام (علیه السلام) استفاده کردند: «وَ التّعَرّضَ لِرَحْمَتِهِ وَ قَبُولِهِ» کلمه قبول را هم آوردند؛ گویا اگر انسان با اخلاص به وظیفه قربانی عمل کند، مهر تأیید به حجش خورده است.
نکته دیگر اینکه قرآن کریم در آیات حج به مسئله قربانی بسیار پرداخته و خیلی به آن اهمیت داده؛ لذا باید این مسئله را به طور مستقل بررسی کرد. در سوره مبارکه حج، مسئله قربانی با تعابیر مختلف مطرح شده و مورد تأکید قرار گرفته که نشاندهنده جایگاه مهم این موضوع در نگاه پروردگار متعال است. مسئله قربانی به نوعی به مسیر زندگی انسان گره خورده است. اگر بخواهیم یک مثال روشن برایش از قرآن کریم ذکر کنیم، مسئله هابیل و قابیل و ماجرای قربانی آنها است. قرآن کریم در سوره مبارکه مائده آیه 27 این مسئله را مطرح کرده و میفرماید: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ؛ و داستان دو پسر آدم را بهدرستى بر ايشان بخوان؛ هنگامى كه [هر يك از آن دو] قربانياى پيش داشتند؛ پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. [قابيل] گفت: حتماً تو را خواهم كشت. [هابيل] گفت: خدا فقط از تقواپيشگان مىپذيرد». این آیه به ما نشان میدهد که مسئله قربانی در نسبت بین انسان و خداوند و ارائه یک پیشکش و هدیه کردن چیزی از آنچه دوست دارد در راه خدای متعال، از همان آغاز مطرح بوده است. ضمناً نشان میدهد که مسئله قربانی چقدر قدمت دارد. البته اینجا از دو فرزند آدم اسمی برده نشده است. دو پسر آدم که قربانی ارائه کردند، از یکی پذیرفته شد و از دیگری نشد. آنی که قربانیاش پذیرفته نشده بود، به خاطر ناراحتی و حسادت، دیگری را به مرگ تهدید کرد؛ یعنی قابیل، هابیل را تهدید کرد و گفت: تو را خواهم کشت. او در پاسخ گفت: این مسئله مرتبط با من نیست و من دخالتی ندارم؛ «قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ» اینکه این قربانی پذیرفته شده، قانونی وجود دارد و آن اینکه خدای متعال از انسان متقی میپذیرد. تقوا در این آیه کریمه به صورت یک قاعده عمومی فراگیر، جامع، با یک ترکیب بدیع، در اسلوب انحصاری ریخته شده؛ لذا معنا آیه این است که فقط و فقط و فقط و منحصراًً، خدای متعال از انسانهای متقی میپذیرد. راز مسئله معلوم شد. قرآن کریم در کنار بیان قضایا و ماجراهای گوناگون، قواعد و سنن الهی را هم مطرح میکند. اینجا نیز میفرماید: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ» که یک قاعده است که شامل همهی موضوعات، از جمله قربانی هم میشود.
پس همواره در همهی امتها قربانی رایج بوده است. در آیات سوره مبارکه حج درباره موضوع قربانی میفرماید در همهی امتها آیین قربانی برقرار بوده است؛ منتها در مسیر تاریخ به فراز و نشیبهایی مبتلا شده و در کنارش آرایهها و پیرایههایی بسته شده که از بعضی از آنها انسان شرم میکند! در بین بعضی اقوام منحرف که گرفتار بتپرستی و شرک شده بودند، حتی انسان را قربانی میکردند؛ مثلاً در مصر، به دختر جوان نورس بهترین لباس را میپوشاندند، کنار رود نیل میآوردند و برای خدایانشان قربانی میکردند و او را به آب میانداختند. در کنار مسئله قربانی چنین چیزهایی هم بوده است.
امتحان سخت حضرت ابراهیم (علیه السلام)
در حج ابراهیمی، در موضوع قربانی به نقطه بسیار حساسی میرسیم. خدای متعال برای حضرت ابراهیم (علی نبیّنا و آله و علیه السلام) امتحانهایی در نظر گرفت: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ؛[1] و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود». حضرت ابراهیم یک امتحان ویژه هم داشت که شاید در فهرست امتحانها، از همه دشوارتر بود. فرمان رسید که اسماعیل را ذبح کن. فرزندی که در اوج زیبایی، ادب، فهم، خرد و محبوبیت نزد پدرش است. نکته جالب در آن ماجرا، تسلیم آن دو است؛ وقتی که پدر گفت: «إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ؛[2] من در خواب [چنين] مىبينم كه تو را سر مىبُرم». رؤیای پیامبر، رؤیای صادقه است و حکم فرمان و امر و وحی را دارد. جوابی که از فرزند شنید این بود که من تسلیمم و در نهایت ادب و بندگی گفت: «يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحین؛ ای پدر من! آنچه را مأمورى بكن، انشاءالله مرا از شكيبايان خواهى يافت». ادامه آیه کریمه این است: «فَلَمَّا أَسْلَمَا» وقتی این پدر و فرزند هر دو تسلیم امر الهی شدند، «وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ» وقتی که صورت فرزند را به خاک گذاشت و شروع کرد به اینکه فرمان خدای متعال را عمل کند، از امتحان سربلند بیرون آمد و به او خطاب شد که: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا؛ رؤيا[ى خود] را حقيقت بخشيدى»؛ تو به وظیفهات عمل کردی. ما اینگونه انسانهای شایسته را پاداش میدهیم: «إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛ ما نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم» و «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ؛[3] و او را در ازاى قربانى بزرگى باز رهانيديم». اینجا ریشه تازهای برای حج ابراهیمی که بعدها برای حج اسلامی و محمدی (صلی الله علیه و آله) احیا میشود، گذاشته میشود. در فهرست برنامههای حضرت ابراهیم (علیه السلام) در مسیر حج، وقتی که گوسفندی با آن کیفیت در کنار این امتحان بزرگ قرار میگیرد و ابراهیم (علیه السلام) آن را قربانی میکند، در واقع مسئله قربانی به شیوه خاصی همراه با پیام جدیدی برای آیندگان باقی میماند که از این به بعد در تمام آیینها قربانی هست؛ مخصوصاً در آیین حج اسلامی که احیای حج ابراهیمی است؛ با همان اشارهها، نشانهها، اسرار و لطایف. این مسئله به گونهای است که وقتی میگوییم قربانی، ذهنها و دلها متوجه حضرت ابراهیم (علیه السلام) میشود و انسان میداند که این قربانی خاصی که در حج انجام میشود، یادآور گسستن از بالاترین تعلقها و نشانهای از تسلیم شدن در پیشگاه پروردگار است.
مسئله قربانی بعد از ابراهیم (علیه السلام) دچار آفت شد. در گزارشهای تاریخی میخوانیم که دچار اعوجاجها و بدعتهای عجیب و غریبی شد. وقتی پیامبر اعظم (صلی اله علیه و آله) مبعوث شدند و آیین و دین خاتم را ارائه کردند، بقایایی از آن سنتهای الهی در جامعهی آن روز بود، منتها کاملاً با جهل و شرک آمیخته بود. کعبه بود، اما بتخانه بود! آیینها به نوعی گرفتار تحریفها و بدعتها شده بودند؛ از جمله در ارتباط با قربانی. اسلام عزیز آن آیینها را پالایش کرد و حج ابراهیمی با قرائت محمدی (صلوات الله و سلامه علیهما) ارائه شد.
قربانی در آیات قرآن
در آیات سوره مبارکه حج و از جمله آیه 27 آن، خداوند تبارک و تعالی به حج فرمان میدهد: «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ؛ و در ميان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور تا [زائران] پياده و [سوار] بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى مىآيند، به سوى تو روى آورند». بلافاصله در آیه بعدی می فرماید: «لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ؛ تا شاهد منافع خويش باشند». تا سخن از شهود منافع به میان میآید، بلافاصله موضوع بعدی مطرح میشود که موضوع قربانی است: «وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ؛ و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دامهاى زبانبستهاى كه روزى آنان كرده است ببرند. پس از آنها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد». در ادامه این آیات تا آیه 38، دائماً و به مناسبتهای مختلفی، مسئله قربانی مطرح شده که در کنار مسئله قربانی، گاهی فلسفه قربانی، گاهی راز و سرّ آن و گاهی احکامش بیان شده است؛ از جمله همین آیه میگوید: «وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ» در ایام مشخص و معلوم حج که به ایام تشریق[4] و حضور در منا میرسد، نام خدا را ببرند بر حیواناتی که برای قربانی آماده کردهاند و آنها را به عنوان قربانی به ساحت مقدس قدس ربوبی تقدیم کنند: «عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ». از آنچه خدای متعال از این حیوانات روزیشان کرده، قربانی کنند. بلافاصله میفرماید: هم خودتان از این قربانی بهرهمند شوید و هم به اشخاص گرفتار و فقیر بدهید. قبل از اسلام حرام میدانستند که خودشان از گوشت قربانی بخورند؛ اما اینجا میفرماید: هم خودتان بخورید و هم به فقرا بدهید.
فرض مسئله، نام خدا را بردن و توجه به حضرت حق و اخلاصی است که امام سجاد (علیه السلام) مطرح فرمودند.
در ادامه این آیات، مسئله قربانی به عنوان یکی از «شعائر الله» و «حرمات الله» مطرح و معرفی شده است. یعنی به عنوان یکی از چیزهایی که پیش خدای متعال جایگاه والایی دارد و محترم است. مسئله قربانی به عنوان یکی از علائم بندگی حضرت حق و نشانههای روشن دین مطرح میشود و مورد تأکید قرار میگیرد.
قربانی، جزء شعائر محسوب میشود
جالب است که در یکی از آیات میفرماید: «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ؛[5] و شتران فربه را براى شما از [جمله] شعائر خدا قرار داديم». خدای متعال، شتر قربانی را جزء شعائر قرار داده است؛ شعائری که خداوند توقع تعظیم آنها را دارد: «وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ؛[6] و هر كس شعائر خدا را بزرگ دارد، در حقيقت، آن [حاكى] از پاكى دلها است». همچنین میفرماید: «مَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ؛[7] اين است [آنچه مقرر شده] و هر كس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن براى او نزد پروردگارش بهتر است». ادامش هم میفرماید: «وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ؛ و براى شما دامها حلال شده است». مسئله قربانی، هم به عنوان تعظیم شعائر آمده و هم به عنوان تعظیم حرمات و اموری که پیش خدای متعال دارای جایگاه رفیع و حرمت و اهمیت خاصی است.
مسئله قربانی در همهی این آیات اینگونه معرفی میشود که باید نام خدا برده شود و به این ترتیب به این اقدام رنگ خدایی زده میشود. حاجی جایی که قربانی میکند، به یکی از نعمتهای بزرگ خداوند توجه پیدا میکند که در تمام زندگی از آن بهرهمند بوده؛ یعنی حیوان حلالگوشتی که با نام و اسم خداوند بهرهمندی از آن برایش امکانپذیر شده و بسیاری از قوا، توان و نیرویش را در مسیر زندگی و رشد جسمیاش، از رهگذر این رزق الهی داشته است. اینجا همه را به یاد میآورد و با نام و یاد خدا، این رزق الهی را در راه خدا تقدیم میکند.
مسئله، یاد خدا است که نام و اسم خدا باید در اینجا برده شود و با توجه به حضرت حق، در راه خدای متعال تقدیم شود. به این صورت قربانی جزء نشانههای بندگی، اخلاص، دل بریدن از تعلقات غیرالهی، و دل بستن به حضرت حق مطرح میشود.
نکتهای که در آیه مطرح شده، عبارت است از اینکه خودتان هم بهرهمند شوید: «فَكُلُوا مِنْهَا» اجازه داده شده که مؤمنان از گوشت قربانی خودشان استفاده کنند. درباره بهرهمندی فقرا جالب است که در این آیه کریمه تعمیم داده شد: «وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ؛[8] و به تنگدست [سائل] و به بينوا [ى غير سائل] بخورانيد». یعنی چه فقیری که دست نیاز دراز نمیکند و خودش از شما توقع نمیکند، ولی نیازمند است، و چه کسی که طرح نیاز و درخواست میکند، همهی آنها را بهرهمند کنید. بعد به یاد ما میآورد: «كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛[9] اين گونه آنها را براى شما رام كرديم، اميد كه شكرگزار باشيد». این قربانی تسلیم شما و در اختیار شما بود. خدای متعال مجموعهای از نیازهای جسمی شما را در این رزقش و در این آیه و نشانه تعبیه کرده و برای شما حلال قرار داده و حتی تسخیرش کرده تا الهامی باشد برای شما که شما هم باید خود را مسخر فرمان خدای متعال قرار دهید. یعنی اینجا حالا دیگر نوبت تسلیم شدن شما است. دیدید این حیوان چطور تسلیم و زیردست شما بود؟ دیدید گردن و بدنش تسلیم شما بود؟ این پیام را برای شما دارد که: «لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ». شما باید اینجا وارد منزل شکر شوید و حالتان حال شکر باشد تا از رهگذر انجام این مناسک، به مقام شاکرین نائل شوید. این شکر عبارت است از تسلیم شدن در برابر فرمان خدا.
مسئلهی قربانی در ضمن همهی آیات مربوط به مسئلهی حج، با این تعابیر مورد تأکید قرار میگیرد.
تقوا، مهمترین مسئله در قربانی
جمعبندی بحث اینکه قرآن میفرماید چیزی که از این قربانی به ساحت قدس ربوبی میرسد، تقوای دل قربانیکننده است، والّا گوشت و پوست و خون این قربانی به خدا نمیرسد: «لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا؛[10] هرگز [نه] گوشتهاى آنها و نه خونهايشان به خدا نخواهد رسيد». از قربانی شما، نه گوشتش و نه خونش به خدا نمیرسد. قبل از اسلام، خون قربانیها را به بتها میمالیدند. اما قرآن میفرماید: «وَلَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ؛[11] ولى [اين] تقواى شماست كه به او مىرسد». آنی که به خدا میرسد، تقوا است. قبلاً هم اشاره شده بود که: «وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوب؛[12] اين است [فرايض خدا] و هر كس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت، آن [حاكى] از پاكى دلها است».
التزام انسان، چه به ظاهر دین و چه به باطن دین، چه به ظاهر شریعت که شعائر است و چه به باطنش که عبارت است از رازهایی که در آیین و در برنامههای عبادی هست، و همچنین اخلاصش، او را به نوری تبدیل میکند که اسمش تقوا است؛ آنهم تقوایی که در دل انسان متقی مستقر شده و ریشه گرفته است. این موارد است که به ساحت قدس ربوبی تقدیم میشود. پس چه چیزی به خدا میرسد؟ تقوا.
«كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ؛[13] اين گونه [خداوند] آنها را براى شما رام كرد، تا خدا را به پاس آنكه شما را هدايت نموده به بزرگى ياد كنيد». تا اینجا شما به خاطر هدایت الهی که خدای متعال شما را به آیین و دین و توحید خودش هدایت کرده، تکبیر میگویید و او را بزرگ میشمارید. بعد هم میفرماید: «وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ» انسان محسن، کسی است که اندیشه نیک و پاکیزه دارد و نیت و رفتار و عملش به حُسن و زیبایی آمیخته است؛ یعنی در همهی بخشها، از زیبایی بهرهمند است.
خداوند تبارک و تعالی را به حق اولیائش و مقربان درگاهش سوگند میدهیم که هم توفیق حج مقبول و شایسته به همهی ما کرامت کند و هم از همهی عزیزانی که مشرّف شدند، به لطف و کرمش قبول کند. خدا را قسم میدهیم به حق اولیائش و به حقیقت حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و به حق پیامبر و سیدالشهدا (علیه السلام) که دلبستگیهای دنیایی را از ما دور کند.
[1]. بقره: 124.
[2]. صافات: 102.
[3]. همان: 103 ـ 107.
[4] . ایام تَشریق (ایام معدودات) روزهاى یازده، دوازده و سیزدهم ذیحجه است که حجگزاران بخش مهمی از مناسک حج مثل قربانی و رمی جمرات را در این ایام انجام میدهند. به همین دلیل این ایام در فرهنگ اسلامی، آداب و جایگاهی ویژه دارند.تشریق، از ریشة شرق، در لغت به معنای طلوع خورشید آمده است. بنا بر نظر غالب، چون در این سه روز حاجیان گوشتهای قربانی را تکهتکه و در نور آفتاب خشک میکردهاند، آن را ایام تشریق نامیدهاند. به نظر برخی، چون ذبح قربانی فقط در صورت بر آمدن آفتاب جایز است، یا ازاینرو که حاجیان در ایام جاهلیت میگفتهاند: «اَشْرِقْ ثَبِیرُ کَیْم انُغیر؛ ای ثبیر (نام کوهی در مکه) در نور آفتاب داخل شو تا قربانی کنیم»، این ایام را تشریق گفتهاند.
[5] . حج: 36.
[6] . همان: 32.
[7] . همان: 30.
[8]. همان: 36.
[9]. همان.
[10] . حج: 37.
[11] . همان.
[12] . همان: 32.
[13] . همان: 37.