بحث ما ذیل فراز «وَترکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا» است. کلمهی فراز را معمولاً برای اشاره به عبارتها استفاده میکنیم. یک فراز در برابر نشیب داریم که فارسی است. یک فراز هم داریم که منظورمان عبارت است که فرانسوی است؛ اما آنقدر فراوان به کار میرود که به ذهن کسی نمیآید که فرانسوی باشد؛ مثلاً میگوییم فرازهای دعای هشتم صحیفه سجادیه. ظاهراً از کلمهی Phrase گرفته شده که به معنای عبارت است.
به هر ترتیب، رسیدیم به این جملهی نورانی از دعای هشتم: «وَترکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا».
به یک نکته عنایت داشته باشید و آن اینکه امام (علیه السلام) با تعبیر «اللهم انی اعوذ بک» شروع کردند، اما خیلی ظریف و بدون اینکه شما ملتفت شده باشید، از جملهی «وَ سُوءِ الْوِلَایَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا» صیغه جمع به کار میبرند. بعد به آن تصریح میکنند و در جمله بعدی دارد: «أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً» و دو سه جمله جلوتر، میفرمایند: «نعوذ بک».
اینجا مسئلهی بسیار مهمی مطرح است. عمدتاً وقتی که مسئله اجتماعی میشود و فراگیری پیدا میکند، به پناهندگی جمعی به ساحت قدس ربوبی نیاز دارد.
رسیدیم به مطلبی که خیلی مهم است و از مسائل مبتلابه وسیع است و آن، قدرناشناسی و ناسپاسی در مراودات اجتماعی است.
گروههایی که باید به طور ویژه قدردانی شوند
در بین گروههای اجتماعی و اقشاری که نقش خدمترسانی به جامعه را دارند، بعضیها بیشتر مورد تأکید برای قدرشناسی هستند. در سیره، کلمات اولیای خدا و قرآن میشود نمونههایی را دید و استنباط کرد که برخی موارد به قدرشناسی مؤکد نیاز دارد. اینها مواردی هستند که باید با تأکید خاصی از آنها قدرشناسی کنیم و من ذیل بحث قدرشناسی از اقشار و مجموعههای خدمتگزار، آنها را فهرست میکنم.
در جامعه باید قدرشناسی از آنها فراگیر شود تا برکات آن به همه برسد و جاری باشد و دوام داشته باشد؛ چراکه این جنس از خدمات، خدمات حیاتی هستند. بنابراین هر کاری که میتوانیم، باید انجام دهیم تا این خدمات رشد داشته باشند؛ زیرا به مصلحت کل جامعه است.
۱. معلمان و استادان
با توجه به اینکه کلمه معلمان و اساتید فراگیر است، به نوعی شامل رهبران و پیشوایان معنوی جامعه هم میشود. احترام به آنان بهقدری مورد تأکید اولیای خدا است که حساب ندارد. انسان و جامعه نسبت به چنین جایگاهی باید موضعی کاملاً قدرشناسانه و سپاسگزارانه داشته باشند و این قدرشناسی طبق قاعدهای که قبلاً عرض شد، باید آشکارسازی شود؛ یعنی در بیانها، حقوق، برخورداریها، طراحیها و سازماندهیها، این قدردانی لحاظ شود و در صدر قرار گیرد.
۲. کسانی که سِمت مدیریتی در جامعه دارند
مدیریت از کارهای فوقالعاده حساس و پیچیده و پیشبرنده است. در عین حال اگر سوء مدیریت باشد، وضعیت فرد و جامعه دچار مخاطرههایی میشود که قبلاً در مبحث «سوء الولایه» به آن اشاره شد.
کسانی که ولایت و مدیریتی دارند، با این فرض که انسانهای خدوم و پاکدست و مبتکر و خلاقی باشند و صادقانه کار کنند، باید خیلی قدرشناسی شوند؛ زیرا شیرازه مصلحتهای کلی اجتماعی به مدیریت برمیگردد. آنجا جایگاهی است که اگر دست اهلش باشد، باید خیلی تقویت شود و هر چه که تقویت شود، مصلحتش فراگیر میشود.
۳. متولیان سلامت جامعه
اطباء و خادمان حوزه سلامت و بهداشت گروه سوم هستند. میخواهیم در این بخش، سلامتی در جامعه به معنای اعم از بهداشت، گسترش پیدا کند و راهش این است که این گروه به تمام معانی؛ مادی و معنوی و تکریمی مورد قدرشناسی قرار گیرند.
اینجا حاشیهای بگویم که هم خاطره است و هم نشان میدهد که بعضی از جوامع به چه نکتههایی توجه دارند. نکتهای که عرض میکنم، متعلق به سال 1999 میلادی است. در یک آسانسور در بیمارستانی در لندن با پزشکی مواجه شدم. احوالپرسی شد و از ایرانی بودن ما پرسید و از ایران تعریف کرد و به نوعی ابراز علاقه کرد. کسی به مملکت شما آن هم در دیار غربت ابراز علاقه کند، برایتان بسیار شیرین است و شما حس قدرشناسی نسبت به او پیدا میکنید. گفتم: شما؟ گفت: من پزشک کادر همین بیمارستان هستم. اتفاقاً ما در یک طبقه پیاده شدیم. گفت: مایلید چند کلمه با هم صحبت کنیم؟ گفتم: بله. دوست دیگری هم همراه بنده بود. البته بنده به منزلهی بیمار آنجا بودم و آن دوست به عنوان همراه بنده آمده بود. درباره شیوه اداره مملکت صحبتهایی شد که فعلاً مد نظر ما نیست. غرض آنکه ایشان گفت: ما در اینجا سه مسئله برایمان حیاتی است و روی این سه مسئله برنامه راهبردی داریم که این را شما، هم در روابط اجتماعی و هم در حوزه تعلیم و تربیت و هم در گفتمان ما میبینید.
نخست اینکه مسئلهی امنیت را نمیشود ساده گرفت و امنیت حرف اول را میزند. ما محاسبه کردیم و دیدیم رکن امنیت اجتماعی، پلیس است؛ بنابراین پلیس اینجا از نظر حقوق، احترام و شخصیت، خیلی مکرم و در اوج است. این را ما هم با چشم خودمان دیدیم. این مربوط به سالهایی است که اتفاقاً ما در داخل اصلاً به این نکته اعتنا نمیکردیم.
دوم مسئلهی سلامت است. سلامت رکن دوم است. ما محاسبه کردیم که در حوزه سلامت نقش چه کسی از همه بیشتر است؟ دیدیم نقش پرستار از همه بالاتر است؛ بنابراین اینجا پرستار رفعت و شأن دارد. جالب بود که خودش پزشک بود، اما بر نقش پرستار تأکید میکرد. این را هم ما آنجا به چشم دیدیم و پرستاران خیلی مورد احترام بودند و حقوقهای بسیار بالایی داشتند.
سومین رکن آموزش است. در آموزش دیدیم معلم ابتدایی حرف اول را میزند؛ بنابراین اینجا در بین معلمان و اساتید، بالاترین شخصیت، معلمان ابتدایی هستند؛ هم از نظر حقوق و هم شخصیت.
اگر این گروهها در جامعه تکریم شوند، به شکل طبیعی، خدمات در همان سه حوزه افزایش پیدا میکند. در این اولویتگذاری نقش پرستاران و پزشکان مهم است؛ چراکه مریض دست پرستار است و پزشک فقط نقش تشخیصی و تجویزی دارد. البته اخیراً توجهاتی به پرستاران شده؛ اما با نقطه مطلوب خیلی فاصله داریم. در آموزش که خیلی مانده است که به این حرفها برسیم. به جنبه امنیت هم بحمدالله بیشتر توجه شده است. در حوزه سلامت نیز یک مقدار جلوتر رفتهایم. اما در آموزش فاصلهی ما خیلی زیاد است. فراموش نکنیم که معلم ابتدایی رکن و حقیقتاً اساس است.
۴. مرزداران و حافظان امنیت
این هم واضح است. در همین صحیفه مبارکه نوریه عرشیه، دعایی داریم که امام سجاد (علیه السلام) برای مرزبانان دعا کردهاند و این دعا همین خط قدرشناسی است. باید به طور مستقل برای اینها دعا کنیم؛ زیرا حافظان امنیت هستند.
۵. شهدا، جانبازان، ایثارگران، مجاهدان و خانوادههایشان
در دعا هم حضرت به عائله مجاهدان عنایت میکنند. کسی که حاضر است جان و سلامتی خود را برای مصالح عمومی یک کشور و آرمانهای جمعی فدا کند، خیلی بزرگ است. این جایگاه هر چه که قدرشناسی شود، از ذکر و یاد و تعظیم و تکریم و تجلیل و...، باز هم کم است. کارهایی که تا به حال در جامعه انجام دادهایم که خیلی هم بهرهمندی داشتهایم، یکدهم آنچه که باید باشد، نیست. جامعهی ما بحمدالله نصیبش از شهدا زیاد است و برای شهری مثل تهران، ده تا شهید برای قدردانی کفایت میکند.
۶. مشاغل تولیدی
این دسته به معنای عمومی شامل کشاورزان و کارگران و صنعتگران میشود. اینها پشتوانه کشور هستند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با بوسیدن دست کارگر، یک پیام جدی به جامعه دادند. اینها باید از سوی جامعه و افکار عمومی مورد قدرشناسی و تکریم بسیار باشند؛ والّا جامعه دائماً به سمت مصرف میرود. قدرشناسی هم اساساً در راهبرد و برنامه و سیاست اجرایی و آموزش و گفتمان و... تجلی مییابد؛ اما منظورمان در اینجا، قدردانی از منظر اخلاقی و ارتباطی است.
۷. مشاغل خطیر
مشاغلی که با جان خود سر و کار دارند و کمتر هم ممکن است به چشم بیایند؛ مثل حرفهی آتش نشانی. سریالی ساخته بودند تا بگویند آتشنشانی یعنی چه که خیلی هم مؤثر بود. اسمش را یادم نیست، اما در توجه به نقش این گروه مؤثر بود. یا مثلاً رفتگران، باید خیلی تکریم شوند. اگر اینها یک روز اعتصاب کنند، همهی کارها مختل میشود. چه افتضاحی میشود! شهر غیر قابل تحمل میشود.
به نظرم خیرین و انسانهایی که بخشی از مال خود را در مسیر مصلحتهای کلان اجتماعی به میدان میآورند، باید مورد قدرشناسی قرار بگیرند. خوشبختانه در جامعهی ما چنین چیزی هست؛ لذا نصیبمان در محور خیرین بحمدالله زیاد است. مثلاً نوع نگاهی که جامعهی ما به خیرین مدرسهساز پیدا کرد، باعث شد هزاران مدرسه ساخته شود.
۸. کسانی که افزودههای ملی دارند
شاید صدرنشین آن در همان فهرست قبلی، یعنی مجاهدان و ایثارگران پیدا شود؛ اما اینجا میخواهم آن را از منظر دیگری تعمیم دهم. قهرمانهایی که برای کل جامعه اعتلا، احساس افتخار و هویت میآفرینند، مناسب است که در فهرست ما گنجانده شوند. در حالات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که: «یُكْرِمُ كَرِیمَ كُلِّ قَوْمٍ؛[1] بزرگ هر قومی را اکرام میکرد».
چند پرسش
1. آیا طلب قدرشناسی فضیلت است؟
این بحث تمام شد؛ اما چند سؤال مطرح است که باید پاسخ دهیم تا به طور کامل به بحث پرداخته باشیم.
آیا سپاسخواهی، یعنی طلب قدرشناسی که ظاهراً در نهاد ما هست و زمینه را برای فصل مفصلی از حرکتهایتربیتی فراهم میآورد، فضیلت محسوب میشود؟
جواب این است که فضیلت نیست، بلکه طبیعت است. فرق این دو تا هم این است که فضیلت را باید پرورش داد و طبیعت را باید مهار کرد. در این جمله به اندازهی یک کتاب، مطلب و مباحث دقیق روانشناسی و تربیتی نهفته است. مثلاً جنابعالی احساس میکنید برای کاری که میکنید، باید قدرشناسی شوید. این فضیلت نیست؛ پس سعی کنید مهارش کنید و بر آن مسلط شوید؛ وگرنه مسیر زندگی شما مسیر پرچالشی خواهد بود. تقلیل و مهار و کنترل این حس، فضیلت است تا اینکه انشاءالله به نقطهای برسیم که بگوییم من هیچ توقعی از احدی ندارم. این فضیلت است. «لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً؛[2] از شما بر رسالتم درخواستی نمىكنم» ورد زبان همهی انبیا بوده. جملهی «لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا؛[3] پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم»، زمانی گفته شد که این خانواده هر چه را داشتند، دادند. «لَا نُرِيدُ» یعنی هیچ تمایلی در دل ما وجود ندارد و اصلاً ارادهاش وجود ندارد که توقع تشکر داشته باشیم.
پدر و مادر و معلمان و مدیران، میتوانند با استفاده از این ویژگی طبع آدمها که مخصوصاً در کودکان و نوجوانان هست، مسیرهای رشد را برای آنان تسهیل کنند و این همان عنصر تبشیر و دیدن و تشویق است.
2. در برابر ناسپاسی دیگران چه کنیم؟
اولاً مومن «نکفّر» است؛ یعنی در زندگیاش دائماً با ناسپاسی مواجه میشود و ظاهراً در این حکمتی هست تا او به اخلاص نزدیک شود. هر چه هم درجه ایمانش بالاتر میرود، رتبه ناسپاسیها در مورد او بیشتر میشود؛ مثلاً وجود نازنین حضرت بقیه الله الاعظم که کانون تمام برکات و خیرات هستی هستند.
گاهی در خانه و اداره صد نوع کار انجام میدهیم و کسی اعتنایی نمیکند. جوابش واضح است. این حالت سپاسخواهی در ما فضیلت نیست و جزء طبع ما است. فضیلت این است که این کشش طبعی در ما تربیت شود و تربیت آن هم به تقلیل است. دائماً باید توقع خود را کاهش دهیم و به هیچ وجه قدرناشناسی دیگران باعث نشود که از کمیت یا کیفیت کار خود کم کنیم، و اجرمان را باید فقط از خدای متعال بخواهیم.
اینجا یک اصطلاح زیبا در فرهنگ اسلامی و در روایات است و آن کلمهی «احتساب» است. ما با او محاسبه کنیم و تمام.
البته باید مراقب جنبه تربیتی رفتارمان در این بخش باشیم. توضیح آنکه در مناسبات بینفردی گاهی شما احساس میکنید طرف دارد ضربه میخورد و اینجا بحث من مطرح نیست، بلکه بحث آدمی است که من هر چه بیشتر به او خدمت میکنم، هیچ فرقی نمیکند. نکند این کار ما باعث سقوط او شود؟ در اینجا به تدابیر تربیتی نیاز داریم؛ مثلاً اگر فرزند ما اینگونه است، باید تدابیری اتخاذ شود تا او متنبه شود. اینجا دیگر بحث من نیست؛ بلکه احسان خود را به خاطر مصلحت خود آن شخص تقلیل میدهیم.
امیر مؤمنان (علیه السلام) در نهج البلاغه میفرمایند: «لا یزهدنّک فی المعروف من لا یشکره لک؛[4] به خاطر ناسپاسی افراد، از کار نیک مضایقه نکنید». مراقب باش کار خوبی که انجام میدهی، به واسطه قدرناشناسی دیگران، نزد تو بیارزش نشود. در ادامه هم میفرمایند کسی از تو تشکر میکند که اگر همهی عالم جمع شوند، نمیتوانند گوشهای از شکر او را نسبت به تو انجام دهند. انسان مؤمن وقتی عمل صالحی انجام میدهد، به تعبیر قرآن «فَلا کُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ؛[5] برای تلاش او ناسپاسی نخواهد بود و ماییم که به سود او ثبت میکنیم». کار خوب مؤمن از بین نمیرود و اینگونه نیست که خدمت ما گم شود. توجه به این نکته باعث میشود توقعات ما کاهش پیدا کند.
3. در برابر سپاسخواهی غیرمنطقی دیگران چه کنیم؟
پرسش سوم این است که در برابر سپاسخواهی غیرمنطقی دیگران چه کار کنیم؟ این هم مسئلهای است. چند راهکار در این باره وجود دارد.
الف) از آنها چیزی نپذیریم
اول اینکه از افرادی با این خصوصیت، چیزی قبول نکنیم. اگر انسان اینها را میشناسد، هیچ خدمتی از آنها قبول نکند و این به اصل عزت مؤمن برمیگردد. مؤمن حق ندارد خود را ذلیل کند. امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: «ما أقبَحَ بالمُؤمِنِ أن تكونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ؛[6] چه زشت است در مؤمن خواستهاى باشد كه او را به خوارى كشاند». برای مؤمن شایسته نیست که آرزویی داشته باشد که باعث خفت و خواریاش شود. چقدر متأسفانه این خواستهها زیاد است؛ خواستههایی که قرین اضطرار نیست، اما انسان را خوار میکند و به در خانهی ارباب بیمروّت دهر میکشد.
ب) به نحو حداکثری جبران کنیم
دوم اینکه اگر کسانی که اهل توقعات بیجا هستند، به نحوی به ما خدمت کردند، حداکثر جبران را باید در دستور کار قرار دهیم. نه اینکه بخواهیم روی طرف را کم کنیم؛ ولی عملیاتی تربیتی است تا چشم طرف دنبال ما نباشد و خود را از قید توقعات او آزاد کنیم.
ج) بیاعتنایی به زیادهخواهی آنان
سوم اینکه فزونخواهی غیرمنطقی و بعضاً غیرمشروع آنها را به هیچ وجه نباید پاسخ داد. اوج قدرشناسی را قرآن کریم درباره پدر و مادر گفته است. لسان قرآنی این است: «أَنِ اشْکُرْ لي وَ لِوالِدَيْکَ؛[7] شکرگزارِ من و پدر و مادرت باش». این دیگر پایان قدرشناسی است. اما اگر پدر و مادر، با وجود قدر عظیمی که دارند، توقعات غیرمشروع داشته باشند، قرآن تصریح میکند: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلي أَنْ تُشْرِکَ بي ما لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما؛[8] و اگر تو را وادارند تا درباره چیزی که تو را بدان دانشی نیست، به من شرک ورزی، از آنان فرمان مبر». چون من پدر یا مادر تو هستم و حق پدری یا مادری دارم، بنابراین تو معصیت خدا را انجام بده! وقتی پدر و مادر را خدای متعال به دلیل سپاسخواهیهای نامشروع از سر راه تو کنار میگذارد، به طریق اولی همسر و فرزند و دیگران را باید کنار گذاشت. قرآن تصریح میکند که حواستان باشد، گاهی اولاد و همسر دشمن هستند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ؛[9] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حقيقت برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند، از آنان بر حذر باشيد». انسان باید اینجاها مراقب باشد. البته در مورد پدر و مادر قرآن میگوید در محورهای نامشروع بیاعتنایی کن، اما زبان خوب را حفظ کن: «وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً؛[10] و[لی] در دنیا بهخوبی با آنان معاشرت کن». پس اگر کسی به انسان حقی دارد، ولی از انسان توقع نامشروع دارد، اینجا دیگر جای روی دربایستی نیست.
4. چگونه از کسانی که مستقیم یا غیرمستقیم به ما خدمت میرسانند، قدردانی کنیم؟
در مورد خدمات عمومی که مستقیم هستند و مباشرتاً انجام میشوند، باید تشکر و سپاس هم مباشرتاً باشد و حداقل آن هم قلبی و لسانی است. من یک وقت حساب کردم و دیدم کسانی هستند که به ما خدمات مباشر دارند، اما ما از همین حداقل تشکر هم خودداری میکنیم. دیشب یکی از همینها را در ترانزیت فرودگاه دیدم. میدانید که ما کثیرالسفر هستیم. دیدم هیچ کس از رانندههایی که مسافران را از سالن فرودگاه به هواپیما میبرند، تشکر نمیکند؛ با آنکه گفتهاند: «المسافر کالمجنون؛ مسافر همانند دیوانه است». مسافرها اصلاً از رانندهها تشکر نمیکنند. البته اگر بد برانند، سر و صداها بلند میشود؛ اما در شرایط عادی کسی توجه نمیکند و اگر شما تشکر کنید، رانندهها مات و مبهوت میمانند!
اما در مورد کسانی که به ما خدمات با واسطه و غیرمستقیم میدهند، چه کار کنیم؟
اولین کاری که میشود کرد، دعا است. در متن رسالهی حقوق امام سجاد (علیه السلام)، حضرت فرمودند بین خودت و خدای متعال خلوت کن و برای اینها دعا کن. چقدر خوب است که انسان دعاهای عام داشته باشد. مثلاً آخر شب بگوید: خدایا! هر کس امروز به من خدمتی کرده است، چه میشناسم و چه نمیشناسم، برای همهی آنها سلامت و عافیت میخواهم. امام سجاد (علیه السلام) برای مرزداران دعا میکنند.
دومین کار این است که کسانی که نماد این خدمات هستند، از طرف شخص ما مورد قدردانی زبانی قرار بگیرند؛ مثلاً کسانی که سِمت خدمتگزاری معابر را دارند، همیشه پیش خود عهد داشته باشید که به اینها طور دیگری نگاه کنید و از کنارشان که رد میشوید، سلام کنید و دست به سینه بگذارید و محبت کنید و گاهی دست به جیب ببرید. مثلاً گاهی انسان میبیند پلیس راهور در سرما ایستاده و مشغول خدمترسانی است، وقتی از کنارش میگذری، تشکر کن.
خاطره دیگری هم تعریف میکنم تا بحث بیشتر واضح شود. در یکی از بلاد کفر در یک مسیر طولانی، درحالیکه لباس طلبگی داشتم، تک و تنها بودم. کسی که در هواپیما خدمات میداد، یکLady بود. به ما گفت: چه غذایی میخواهید؟ گفتم: میل ندارم؛ Thank you. چون ما نمیتوانیم از غذای آنها بخوریم و دیگران میخورند و ما فقط باید نگاه کنیم. رفت و کارش را که تمام کرد، برگشت و گفت: من چه کاری میتوانم برای شما انجام بدهم و چه چیزی میتوانم بیاورم؟ من دیدم که رد کردن او خلاف مبنای قدرشناسی است؛ لذا گفتم: مقداری سبزیجات، البته اگر باشد. رفت و با احترام آورد. کسی که کنار من نشسته بود، گفت: من به شما حسودیام شد؛ Just for you. این رفتار ایشان اینجا اصلاً رسم نیست. میدانید که آنها اهل تعارف نیستند. از او پرسیدم: منظورت چیست؟ گفت: اینجا روحانی محترم است، مهم نیست، تو دالایی لاما باشی یا کشیش یا شیخ، این لباس احترام دارد!
5. اگر کسی به دیگری خدمت کرد، آیا باید از او قدردانی کنیم؟
در عبارت «وَترکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا»، کلمهی «عِنْدَنَا» را «لَنا» ترجمه کردیم؛ لذا گفتیم ترک سپاس دربارهی کسی که خدمتی به ما کرد. تقریباً میشود گفت عموم شارحین و مترجمین همینگونه گفتهاند. اما اگر «عندنا» را به معنای خودش بگیریم، یعنی در حضور ما، معنایش این میشود که کسی نزد ما نیکی کند و ما ترک شکر کردیم. این ترجمه را میتوانیم بپذیریم و معنای عبارت در این صورت، خیلی ظریف میشود. این همان محور خدمات عمومی است. کسانی که اهل خدمت هستند، هرچند خدمتشان مستقیماً به ما نباشد، ولی جلوی چشم ما خدمتی را انجام دهند، باید از آنان نیز تشکر کنیم. ظاهراً توقع هست و اولیای خدا دوست میدارند که نسبت به هر کار خوبی، واکنش مناسبی در جامعه صورت پذیرد.
میتوانیم اینطور بگوییم که معنایی که عموماً پذیرفتهاند، در سر جای خود باقی است؛ ولی این معنا و احتمال هم قابل پذیرش است. عمدتاً هم به خدمات عمومی و قدرشناسیهایی برمیگردد که به گسترش خوبیها میانجامد. مثلاً اگر دیدی فرزندی به پدرش احترام کرد یا شخصی دست ضعیفی را گرفت، بیواکنش نباش؛ جلو برو و تشکر کن.