متن رساله حقوق امام سجاد علیه‌السلام، حق قربانی «۶» 1394/10/6


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
متن رساله حقوق امام سجاد علیه‌السلام، حق قربانی «۶»

زندگی بدون تکلف پیامبر (صلی الله علیه و آله)

این ایام فرصت بسیار خوب و شیرینی برای یادآوری سیره‌ پرنور پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) است. در بحث‌های مرتبط با تکلّف، این نکته یادآوری شد که شعار پیامبر عزیز ما این بود: «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ؛[1] و من از متکلّفین نیستم».

در کل زندگی آن حضرت، چه سیره‌ شخصی و چه سیره‌ خانوادگی و چه روش اجتماعی آن بزرگوار، هیچ نشانه‌ای از تکلف را نمی‌بینید. البته در مدار بندگی و انجام تکلیف، جدی و محکم و استوار بودند. از آن بخش که بگذریم، در حوزه‌ عمومی زندگی، هر چه که به ما گزارش شده، این‌گونه بوده است: یک زندگی کاملاً فطری، روان، بسیار شیرین، صمیمی، به دور از تحمیل‌های غیر منطقی بر خود و اضافه‌گویی‌ها و تحمیل‌های غیرمنطقی بر خانواده، بدون ایجاد دشواری برای دوستان و کسانی که با حضرت مرتبط بودند. فضای عمومی زندگی حضرت کاملاً آکنده‌ از حلاوت و شیرینی و سرسبزی و صفا و دل‌آرایی بوده است. تعبیر زیبای قرآن کریم این است: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ؛[2] پس به [بركتِ‏] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى‏شدند». آنچه در زندگی حضرت مشاهده می‌کنیم، در مناسبات خانوادگی و اجتماعی و دوستان و مراجعین و کسانی که با حضرت به هر شکلی در طرف ارتباط بودند، عبارت است از: لینت و نرمی، عطوفت، ملایمت، محبت. قرآن کریم هم می‌گوید: تو به خاطر رحمت الهی و از سر لطف خدا و به دلیل اتصال به مهر بی‌کران ربوبی است که این‌قدر نرم‌خو و ملایم و شیرین هستی.

اگر اخلاق درشت، یعنی اخلاق متکلفانه داشتی که در آن خودخواهی و تکبر و مَنَم مَنَم و حریم‌گذاری‌ها و مرزبندی‌ها و امثال اینها است، «لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ» همه از تو می‌گریختند و هیچ کس دور تو جمع نمی‌شد. اینکه شدی شمع جمع آفرینش و دل از همه‌ی مردمان بردی و طلعت نازت این طور دلبری می‌کند و تا آخر هم همین طور خواهد بود و نام نورانی‌ات چنین تأثیری دارد، به خاطر بهره‌مندی تو از چنین روشی است.

قلب مقدس آن حضرت، آکنده‌ از مهر و محبت به بندگان خدا است و این، در نگاه آن حضرت، برخورد و مناسباتشان با دیگران جاری می‌شود؛ به طوری که کاملاً این روش را می‌شود در زندگی‌شان مشاهده کرد.

 

تبعیت از پیامبر اکرم (ص)، یگانه راه دستیابی به سعادت

قرآن کریم هم به دوستان پیامبر اعظم و ارادتمندان و مسلمانان و جامعه‌ مؤمنان، سفارش می‌کند که به این سیره عمل کنید: «لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ؛[3] قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكو است». یعنی ارتباط شما با پیامبر اعظم باید ارتباط تبعیت باشد؛ پس باید این سیره را بشناسید و با شخصیت، روش و اخلاق آن حضرت آشنا شوید و تبعیت کنید و الگو بگیرید. این الگو بهترین الگو برای جامعه‌ مؤمنان است.

چنانچه کسی می‌خواهد به خدای متعال و رحمت و قرب الهی برسد و در حلقه‌ دوستان حضرت حق قرار گیرد و آرزو دارد که در آخرت در آغوش لطف و رحمت الهی و مهر خداوند جاودانه باشد، راهش این است که به این سیره تأسی و عمل کند و دنبال پیغمبر باشد و «خط شباهت» را طی کند. من روی کلمه‌ی خط شباهت تأکید می‌کنم.

نکته جالب آنکه خداوند تبارک و تعالی اصرار دارد که پیامبرش را معرفی کند. این خط البته در میان اولیای خدا هم جریان دارد. اگر سراغ امیر مؤمنان یا ائمه‌ هدی (علیهم السلام)، مخصوصاً حسنین (علیهما السلام) برویم، می‌بینیم که آنها وصّاف پیامبر (ص) هستند؛ یعنی یکی از کار‌هایشان توصیف شخصیت و اخلاق پیامبر عزیز ما است. بعد به ما می‌گویند که از او پیروی کنید و سرمشق بگیرید. اگر می‌خواهید سعادتمند باشید و به خدا و جاودانگی در بهشت برسید، راهش همین است.

قرآن کریم به زیبایی از قول پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي؛[4] بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد». اگر می‌خواهید در خط محبت الهی حرکت کنید و مدعی این هستید که خدا را دوست می‌دارید، راهش این است که از من تبعیت کنید. اگر از من تبعیت کنید: «يُحْبِبْكُمُ اللّهُ؛[5] تا خدا دوست‌تان بدارد». اگر واقعاً کسی مورد محبت خدای متعال قرار گیرد، چه می‌شود! قرآن کریم به صراحت از جامعه‌ مؤمنین و آحاد مؤمنان دعوت می‌کند که به پیامبر شبیه شوند و خط زندگی‌شان، خط شباهت باشد و در جزء و کل زندگی‌شان، سعی کنند خود را به آن بزرگوار شبیه کنند.

یک روایت مشهور هم داریم که حضرت در جمع یاران و اصحابشان فرمودند: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ‏ قَالَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً»[6] می‌خواهید به شما خبر دهم از بین شما کدام‌یک به من شبیه‌تر هستید؟ هر کدام شما، به هر میزان که حسن خلق دارد، به همان اندازه به من شبیه‌تر است.

پس همه بدانیم، جامعه‌ی ما بدانند، پدر و مادر‌ها بدانند، مدیران جامعه‌ی ما بدانند، همه باخبر باشیم که پیامبر عزیز ما متکلّف نبود و می‌فرمود: «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ؛[7] و من از متکلّفین نیستم». آن حضرت در روایت تکان‌دهنده‌ای ‌فرمودند که من و همه‌ی خوبان امت من، یعنی همه‌ی اولیا و ائمه‌ معصومین (سلام الله علیهم اجمعین): «برئاء من التکلّف»؛[8] از تکلّف بری هستم و اعلام برائت می‌کنیم و دوری می‌جوییم. در روایت دیگر نیز ‌فرمود: «اَنَا وَ اَتْقِیاءُ اُمَّتی بُرءاء مِنَ التَّكَلُّفِ»؛[9] من و همه‌ی پارسایان امت من که صدرنشین آنها، ائمه‌ی هدی (ع) هستند، از تکلف، اعلام برائت می‌کنیم.

بر این اساس همه باید از زندگی خود تکلّف‌زدایی کنند. در جلسات گذشته عرض ‌کردیم که باید «نهضت تکلّف‌زدایی» راه بیفتد. فهرست ابتلائات خودمان را به انواع و اقسام تکلّف‌ها و دشوارسازی‌های نابخردانه و غیرمنطقی و بی‌فایده و بدون سود را گفتیم که به بهانه‌ی جایگاه و شأن و نسبت و حسب و نسب و... به خودمان بسته‌ایم. در نتیجه کیش شخصیت و رویه‌های غیرمنطقی و غلطی را درست کرده‌ایم که در این ایام که ایام توجه به ساحت قدس ولی اعظم و اسوه‌ اصلی است، باید سیره‌ آن حضرت را دوباره مطالعه کنیم و فاصله خود را با آن حضرت برداریم.

 

عوارض زندگی متکلفانه

امام صادق (علیه السلام) ذیل حق قربانی، نکته‌ای اساسی را فرمودند و بعد به تشریح مسئله و ریشه‌یابی آن پرداختند. آنجا بیان امام صادق (علیه السلام) این بود که مصیبت بزرگ تکلّف، محصول یک نوع خودخواهی و غرور و تکبر و کیش شخصیت و انگاره‌سازی‌های عجیب و غریب و مصنوعی از خود و دیگران و به رخ کشیدن و تدهقن و تیپ کدخدایی به خود گرفتن و ریاست‌طلبی و خودنمایی است. این عوارض و آثارش، خیلی خطرناک است. چرا پیامبر اکرم (ص) می‌گوید من از متکلّفین نیستم و خط خودش را از کسانی که مبتلا به تکلّف هستند، جدا می‌کند؟ در قرآن صریحاً می‌گوید من از این گروه نیستم؛ یعنی اینها ربطی به من ندارند و به این صورت پیامبر رحمت، خط‌کشی می‌کند. تأکید حضرت و اعلام برائتشان، حکایت از این دارد که در زندگی آکنده از تکلّف، نکبت و مصیبت و اختلاف و جدایی و انزوا و اسراف و تبرّج و دل شکستن وجود دارد. یک فهرست طولانی از انواع و اقسام بلا‌ها است که بر سر فرد و جامعه‌ متکلّف می‌آید.

تکلف، خروج از زندگی فطری است؛ زیرا خلقت و فطرت، تواضع و آسان‌گیری و زندگی خارج از مشقت‌های تحمیلی را می‌پسندد. آنجا حضرت تأکید دارند که به ریشه توجه کنید. وقتی شما از مسیر زندگی فطری فاصله می‌گیرید، پیوست آن مصیبت‌ها است. جا دارد که خدای متعال به ما بگوید: «فَبِما كَسَبَتْ أَیْدِیكُمْ»؛[10] این مصیبت‌ها را شما با دست خودتان درست کردید.

اینکه خیلی از جوان‌ها موفق به ازدواج نمی‌شوند؛ شاهد انواع و اقسام اختلافات در گوشه و کنار جامعه هستیم؛ خرج و هزینه‌های تحمیلی، نفس ما را گرفته و باعث شده به انواع و اقسام آدم‌ها رو بیندازیم یا گرفتار قرض‌های عجیب و غریب شویم، همه از اینجا نشئت می‌گیرد. مصیبت‌هایی که بر ما نازل می‌شود، از درون بی‌تدبیری‌ها جوشیده و از متن تکلّف‌ها بیرون می‌آید. لذا خوب است هر از گاهی به آثار تکلف، هرچند فهرست‌وار، توجهی کنیم برای اینکه انگیزه پیدا ‌شود برای آفت‌زدایی و مجاهدت و مبارزه در این زمینه.

 

یکی از مصادیق تکلف

آنجایی که انسان در مناسبات اجتماعی، در خانواده یا بیرون، کار خود را بر دیگران تحمیل می‌کند نیز دچار تکلف شده است. در سیره‌ پیامبر عزیزمان می‌بینیم که ایشان مقید بودند تمام کار‌های شخصی خودشان را خودشان انجام دهند. باید مواظب باشیم از رهگذر معاشرت با ما و دوستی با ما و زندگی با ما، باری روی دوش دیگران نیفتد و چیزی به دیگران تحمیل نشود. حتی اگر لباس حضرت (ص) دارای مشکلی بود، خود حضرت خیاطی می‌کردند. بیشتر وقت پیامبر (ص) در خانه به انجام این امور می‌گذشت. این طور نبود که منزل بروند و لباسشان را سمت خانمشان بیندازند و بگویند: این لباس را برای من درست کن!

 

عوارض تکلف

۱. عوارض شخصی

چون منشأ ابتلای به تکلف، فاصله گرفتن از فطرت و طبع بندگی انسان در پیشگاه خدای متعال است، عوارض عجیبی دارد که آنها را برمی‌شماریم.

ـ محرومیت‌های معنوی و دور شدن از خدای متعال.

ـ حبط و فاسد کردن اعمال خوب.

ـ ابتلا به بخشی از گناهان کبیره؛ انسان متکلف خیلی گرفتار دروغ، ریا، دوشخصیتی و اسراف می‌شود.

ـ در مدل‌های خاص زندگی و آراستگی خانه و لباس و مرکب و امثال اینها، باعث می‌شود انسان دیگران را تحقیر کند و دلشان را بشکند و زمینه‌ غیبت را فراهم می‌آورد. آدم‌های متکلف دهانشان برای عیب گرفتن و تحقیر و اشکال گرفتن از دیگران خیلی باز می‌شود.

ـ از جمله عوارض عجیب تکلف برای خود شخص، احساس فشار دائمی و تلخ‌کامی است. تولید یک نوع خستگی روانی می‌کند و باعث خستگی و تعب می‌شود. روایت جالبی هم در این زمینه وجود دارد که برایتان می‌خوانم. خاطر انسان متکلف دائماً پریشان است و یک نوع تشویش و ترس مرموز همیشه در وجود او هست؛ به خاطر حد و مرز‌ها و باید‌ها و نباید‌های عجیب و غریبی که خودش درست کرده است.

ـ تکلف‌های دائمی و گسترده و انواع پیشرفته‌اش، شخص را در معرض بیماری خطرناک افسردگی قرار می‌دهد که جزء بیماری‌های شناخته‌شده‌ی زمان ما است.

ـ تکلف، تولید وسواس می‌کند.

ـ تکلف باعث خودفراموشی می‌شود؛ زیرا آدم این‌قدر دنبال خریدن چشم دیگران و هماهنگ شدن با شرایط محیط بیرونی است که خود را از یاد می‌برد و ناچار می‌شود پرده‌های گوناگون در شرایط مختلف زندگی‌اش درست کند و از آن بیرون دائماً به خودش نگاه کند؛ لذا فرصت نمی‌کند به خودش بپردازد و خودش را پیدا کند. چنین شخصی در محیط اجتماعی منزوی می‌شود.

ـ معمولاً انسان‌های متکلف محبوب نیستند؛ چون رفت و آمد با آن‌ها سخت است و انسان‌ها دائماً از اطرافشان پراکنده می‌شوند؛ یعنی همان تعبیر قرآن که: «لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ».

ـ آدم متکلف دچار هزینه‌های مختلف می‌شود. ما هزینه‌ی عادی و طبیعی در زندگی داریم و بخشی هم هزینه‌های اضافه است. آدم متکلف چون می‌خواهد شأنش را حفظ کند و تصورات این‌طوری دارد که مثلاً باید برای دخترم، فلان جهیزیه را‌ تهیه کنم تا توی چشم باشد و به رخ مردم بکشم و روی فلان کس را کم کنم، هزینه‌های اضافی برای خود می‌تراشد. حال آنکه این شخص می‌توانست با هزینه کمتری زندگی دخترش را راه بیندازد. اگر از جیب خودش خرج می‌کند که تحمیل است و می‌توانست با همین پول، کار‌های خوب و خیر و حسنات داشته باشد. اگر از جیب دیگران هزینه می‌کند، یعنی وام و قرض است، که وامصیبتا!

یکی از این عوارض‌هایی که برشمردیم، برای بدبخت کردن انسان بس است.

 

۲. عوارض خانوادگی

تکلف آثار خانوادگی عجیبی دارد. بسیاری از دعواها، جدال‌ها، تلخ‌کامی‌ها و اختلاف‌های خانوادگی محصول تکلف‌ها است. کافی است یک مطالعه‌ میدانی انجام شود. لازم نیست تکلف منجر به طلاق و جدایی شود، همین که منجر به طلاق عاطفی یا بگو مگو و منازعه دائمی شود، کافی است.

شاید مهم‌ترین عارضه خانوادگی تکلف، ایجاد فاصله باشد؛ چون اساس خانواده بر اتصال و محبت و نزدیک شدن به همدیگر و ارتباط است. یک پدر یا مادر متکلف، تولید فاصله در خانواده می‌کند؛ یعنی دائماً افراد و اعضای خانواده را از همدیگر و بافت اصلی خانواده و محیط‌های پیرامونی، دور می‌سازد. باعث فهرست عجیب و غریبی از انواع مصیبت‌ها و نکبت‌ها می‌شود. هزینه‌ی خانواده را بالا می‌برد، غم و غصه را افزایش می‌دهد و باعث جدایی‌ می‌شود. از این رهگذر اتفاق بدی هم ممکن است بیفتد و آن اینکه در این زندگی، بچه‌های متکلف هم تربیت شوند. این مصیبت زاد و ولد می‌کند و از اینجا شروع می‌شود و به زندگی آن‌ها کشیده می‌شود.

 

۳. عوارض اجتماعی

اما آثار اجتماعی تکلف در فرهنگ عمومی. همان چیز‌هایی را که گفتم، به کل جامعه سرایت دهید. نفاق، دورویی، تحقیر، دیگران را دست کم گرفتن، دل شکستن‌ و ایجاد انواع و اقسام حسادت‌ها در سطح جامعه، از جمله عوارض اجتماعی تکلف محسوب می‌شود.

یکی از عواملی که حسادت و دشمنی تولید می‌کند و منابع و ثروت‌های عمومی را با اسراف بر باد می‌دهد، تکلف است. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «الْمُتَکَلِّفُ لَا یَسْتَجْلِبُ فِی عَاقِبَةِ أَمْرِهِ إِلَّا الْهَوَانَ و َفِی الْوَقْتِ إِلَّا التَّعَبَ وَ الْعَنَاءَ و َالشَّقَاء؛[11] شخص متکلف در پایان عمل خود غیر از حقارت و ذلت بهره اى نمى برد و در هنگام کار مشقت بار خویش جز خستگى و رنج و بدبختى نصیبى نخواهد داشت». آخر کار انسان متکلف خفت است. کاری به پایان زندگی‌اش هم نداشته باشیم، همین حالا گرفتار تعب و شقاوت و انواع و اقسام سختی‌ها و گرفتاری‌ها است. صائب هم می‌گوید: «مردم زتکلف همه در قید فرنگند، هر جا که تکلف نبود هیچ تعب نیست».[12] زندگی که متکلفانه باشد، رو به اجناس خارجی و فرنگی می‌آوری. فرهنگ خودی را به خاطر تکلف‌ها تضعیف می‌کنی و چشمت دنبال دیگران است. «از تکلف زندگی با دیگران مشکل شده است، چون کنی ترک تکلف، زندگی آسان شود».

 

راه درمان تکلف

برای درمان تکلف، باید به سیره اولیای الهی برگردیم و به سیره آنان عمل کنیم.

کتاب سنن النبی مرحوم علامه طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) در این زمینه راهگشا است. مثلاً یک نمونه در مورد پیامبر عزیزمان می‌گوید که: «کان النبی یجالس الفقراء و یواکل المساکین؛ پیامبر خدا با تهیدستان می‌نشستند و با مستمندان غذا می‌خوردند». یعنی با فقرا همنشین بودند. از جهت باطنی شخص اول عالم خلقت است و از جهت ظاهری هم شخص اول مملکت؛ اما با فقرا هم‌سفره می‌شد و به ارتباط و اتصال و صله‌ رحم خیلی اهمیت می‌داد. اگر کسی از حضرت عذرخواهی می‌کرد، عذرش را می‌پذیرفت. یکی از ویژگی‌های آدم‌های بدون تکلف این است. کسانی که می‌ایستند و جبهه‌گیری می‌کنند، گرفتار تکلف هستند. حضرت عذرخواهی را قبول می‌کردند: «یقبل المعذره المعتذر».

جالب است که پیامبر خدمت‌گزارانی داشتند، یعنی کسانی در خانه‌ و محضر حضرت بودند، اما حضرت، نه در لباس و نه در خوراک، بر آنها پیشی نمی‌گرفت و خودش را از آنها جلوتر نمی‌انداخت.

یا مثلاً در مورد سلام، حضرت به هر کسی که با او روبرو می‌شد، سلام می‌کردند و در سلام مقدّم می‌شدند؛ حتی در مورد بچه‌ها: «کان یستسلم علی الصبیان». می‌فرمود دوست دارم این روش در بین امت من جاری باشد.

یک آدم متکلف می‌تواند این کار را انجام دهد یا همه باید به او سلام کنند؟!

یا مثلاً در منزل، مکرر در سیره‌ حضرت آمده که ایشان به انواع و اقسام کار‌های منزل می‌پرداختند و در شستن و جارو و تمیز کردن خانه کمک می‌کردند. این علاوه بر آن است که حضرت کار‌های شخصی خود را خودشان انجام می‌دادند.

یا در سیره‌ حضرت دارد که راه رفتن آن بزرگوار مثل کسی بود که در سرازیری حرکت می‌کند؛ یعنی خیلی سبکبال و راحت گام برمی‌داشتند.

مورد آخر اینکه علامه طباطبایی در مورد سیره‌ عمومی حضرت نوشته‌اند که: «یرقع ثوبه، ویخصف نعله، ویأکل مع العبد، ویجلس على الأرض» روی زمین می‌نشست و آن زمان که الاغ جزء مرکب‌های خیلی معمولی بوده، آن را سوار می‌شدند و تازه اگر جا داشت، کسی دیگر را هم سوار می‌کردند.

 



[1]. ص: 86.

[2]. آل عمران: 159.

[3]. احزاب: 21.

[4]. آل عمران: 31.

[5]. همان.

[6]. کلینی، کافی، ج‏2، ص240.

[7]. ص: 86.

[8]. فیض کاشانی، محجه البيضاء، ج3، ص347.

[9]. المفردات في غريب القرآن، ص721.

[10]. شوری: 30.

[11]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج70، ص394.

[12]. دیوان صائب تبریزی، غزل شماره ۲۱۸۳.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *