دو آسیبی که انسان را هلاک میکند
در ادامهی گزارش مضامین هشتمین دعای صحیفهی مبارکه به این عبارت رسیدیم: «أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً، أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً». این قطعه هم جزء دوگانههاست و دوگانهای است که به هم مرتبط است. به تو پناه میبرم از اینکه ستمگری را یاری کنم و کمک ظالم و ستمگر شوم یا پناه میبرم به تو از اینکه مظلوم و فریادخواهی را به حال خود واگذارم. این دو هم جزء موبقات و مهلکات است و دو آسیبی است که دین و دنیا و آخرت انسان را بر باد میدهد. یکی یاری ستمگر و دیگری خذلان و به خود واگذاردن مظلوم.
«أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً» به تو پناه میبرم از اینکه یار ستمگری شوم. ریشه «نعضد» از عضد یعضد به معنای اعانه و کمک است. به بازو عَضُد میگویند؛ چون نقش کمککننده را برای انسان دارد و ما خیلی از آن استفاده میکنیم و به دلیل اینکه خیلی کمکش بالا است به کسی که یاریهای ویژه به انسان داشته باشد از همین عنوان استفاده میکنند. کلمهی معاضده هم به معنای یاریرسانی و کمک کردن است.
معنای ظالم هم که مشخص است. ظلم یعنی انسان چیزی را در غیر جایگاه مخصوص خودش قرار دهد و این معنای عام ظلم است که درست نقطهی مقابل عدل است. کسی که هر چیزی را در جایگاه مخصوص خودش قرار میدهد، عادل است. به این معنا، دایرهی عدل و ظلم خیلی فراخ میشود؛ یعنی به سعهی معنای عدالت که «وضع الشیء فی موضع مختص به؛ هر چیزی را در جای مناسب و مخصوص خود نهادن» است، ظلم نیز گستردگی پیدا میکند.
اینجا ما با دو نوع معنا کردن این جملهی نورانی بر اساس دو برداشت مواجه هستیم و هر دو به یک اعتبار درست است. برخی شارحین که در تبیین مقاصد صحیفهی مبارکه زبردست و در شرح و تفسیر، اهل دقت هستند، گاهی در کلمات خودشان قائل به هر دو معنا شدهاند. در ادامه عرض خواهم کرد که قول مختار و سخن برگزیده و مبنای ما در اینجا چیست.
دو برداشت بر اساس معنای ظالم
یک معنا به این صورت است که ظلم را به معنای عام بگیریم و ظلم به معنای عام، هم در خط ارتباط انسان با حضرت حق و هم در ارتباط انسان با دیگران و هم در ارتباط انسان با خودش صدق دارد. کافی است این عنوان صدق کند که «وضع الشیء فی غیر موضع مختص به»؛ هر جا این جابهجایی انجام شود، ظلم رخ داده و شخص ظالم محسوب میشود؛ بنابراین شرک و گناه ظلم است؛ چون جایگاه بنده اطاعت است، اما وقتی گناه میکند، به جای طاعت، معصیت را قرار داده است. همچنین خط ارتباط انسان با حضرت حق، توحید است و اگر شرک به جای آن بیاید، ظلم رخ داده است؛ چنانکه قرآن میفرماید: «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ؛[1] بهراستى شرك ستمى بزرگ است».
پس اگر گناه به جای طاعت بیاید هم ظلم است. ارتباط انسان با خودش هم همین طور است. به یک اعتبار همهی گناهانی که انسان در بین خودش و خدای متعال مرتکب میشود، از قبیل ستم به خویشتن هم هست. از جملهی این موارد این است که انسان حق مادی یا معنوی دیگران را پایمال کند و تصرف یا تجاوزی در حقوق دیگران رخ بدهد. این معنا، معنای خیلی وسیعی است.
«أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً» در این معنای فراخ و گسترده، شامل همهی این اقسام میشود؛ مثلاً گناهی مرتکب میشود یا به خدای متعال شرک میورزد یا به بندهای از بندگان خدا ستمی روا میدارد. از اینکه من کمککار او شوم، به تو پناه میبرم و به این معنا این معاضده، شامل همهی این انواع ظلم خواهد شد.
اما معنای دوم ظلم در اینجا بر اساس شواهد و قراین و دلایلی که بخشی را اشاره خواهم کرد، معنای خاص است؛ یعنی اینکه کسی در موضع تجاوز به حقوق بندگان خدا قرار گرفته و در این مقام مستقر است و دارای طرح و برنامه برای ستم کردن به دیگران است.
این معنای دوم به نظر نزدیکتر به مقصود امام میآید و دلایل زیادی هم برای این مسئله داریم. بنابراین اگر وسیع معنا کنیم، میشود اعانه و یاری بر اثم و گناه. انسان هر گناهی را برای گناهکار تسهیل کند، خودش مرتکب گناه شده است. قرآن نیز میفرماید: «وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ؛[2] و (هرگز) در راه گناه و تعدّی همکاری ننمایید».
در مورد معنای وسیع معمولاً کلمهی گناه را به کار میبریم و از کلمهی ظلم استفاده نمیکنیم. وقتی اسم ظلم به میدان میآید، ذهن متشرعه به سمت ستم به دیگران میرود و متدینین و متشرعین، به کسی ظالم میگویند که به حق دیگری تجاوز میکند.
در روایات اعانهی بر اثم، یعنی کمک به گناه وارد شده و جدای از آن، فهرست مفصلی از کلمات اولیای خدا مربوط میشود به کمک کردن به ظالم به معنای خاص که به طور جداگانه و مفصل آمده است. اگر چه این تعبیر امام (علیه السلام)، ابایی از آن معنای وسیع ندارد، اما از نظر سیاق کلام، بیشتر با معنای دوم هماهنگ است.
اما برویم سراغ کلمهی «نعضد». این کلمه معنای وسیعی دارد و شامل هر نوع اعانه و کمک و معاضدهای میشود. هر نوع کمکی به ظالم محکوم است، خواه عاطفی یا قلبی یا باطنی باشد یا جوارحی و مالی و مادی. هر نوع کمک به ظالم نزد پروردگار محکوم است.
کمک به ظالم، در همهی موارد حرام است
یک سؤال میماند و آن اینکه کمک به ظالم به همین معنایی که ما الان انتخاب کردیم، در ظلم او است یا اینکه هر نوع کمکی به ظالم ممنوع است؟! کسی دارد به دیگری ظلم میکند و مثلاً او را زیر رگبار کتک گرفته است و حالا مثلاً ما چوبی به دست او بدهیم، یا دارد حقی را جابهجا میکند و ما کمک کنیم تا سند را دستکاری کند یا سفارشی کنیم.
این مورد که واضح است و محل اجماع است و از گناهان کبیره است؛ چراکه به آن وعده آتش داده شده و از موبقات و مهلکات است. اما اگر ما به ظالم آب دادیم تا بخورد چطور؟! این ربطی به ظلمی که دارد میکند، ندارد. مثلاً غذایی یا محل استراحتی برای او فراهم کردیم. یک وقت ما مکانی برای او فراهم میکنیم که ظلمش را انجام دهد؛ این میشود دستهی اول. اما گاهی در شرایط عادی برای او مکان استراحت فراهم کردهایم. اینجا بین فقها و بزرگان ما محل کلام و مباحثه است و خلاصه کلام این است که اگر ظالم، ویژگی ظلم در او مستقر نشده باشد؛ یعنی گاهی ظلمی مرتکب میشود و الان ظالم است، اما این طور نیست که همیشه در مقام ستم باشد و ظلم و ستم جزء شخصیت و فکر و برنامهی او نشده است. ما در مورد خاص ظلم به او کمک کنیم، در این ظلم شریکیم و عقوبت دارد؛ اما جدای از این ظلم، به او پولی بدهیم یا غذایی بدهیم یا...، این اسمش اعانهی بر ظلم نیست و در عرف عقلا و مؤمنین، نمیگویند که ایشان کمک به ستمکار میکند؛ زیرا این شخص مستقر در صفت ظلم نشده و مثل هر کس دیگری، در ده جای دیگر اهل عدالتورزی و رعایت حقوق مردم است، اما گاهی ظلم و ستمی مرتکب میشود.
تا اینجا سخنی نداریم؛ اما میماند آنجایی که ظلم در این شخص ملکه شده و کار او ستمگری است و بافت فکری و ذهنیاش طوری است که دائماً در طراحی برای تجاوز به حقوق دیگران است و تمام تمرکزش روی این مسئله است و در این مسئله خلاقیت دارد و اهل ابتکار است و تمام امکانات و قوای بدنیاش را در این راه استفاده میکند. مصداق عالی و درجه یک آن میشود سلطان جائر و ظالم، که به اصطلاح شاه مصداقش است. لذا دستگاهش دستگاه ستم است و غصب شده؛ بنابراین جزء و کل وجودش ستم است و اصلاً اینکه هست و نفس میکشد ظلم محسوب میشود. مصادیق کوچک هم کسی که جنایتکار شده و دائم دنبال تعدی به حقوق دیگران است و زندگی و امکانات و افکارش در خدمت ستمگری است. سؤال اینجا مطرح میشود که درباره چنین ظالمی ـ چه مصداق اکبرش که در زمان ما آمریکا یا رژیم آل سعود آل است و چه مصداقهای کوچکش که کارشان تعدی به حقوق دیگران است ـ آیا فقط وقتی که مشغول ظلم به کسی هستند، ما نباید به آنها کمک کنیم یا در هر شرایطی نباید کمک کنیم؟! اینجا به لحاظ فقهی دو نظر است:
بعضی میگویند اعانهی بر ظالم در ظلمش حرام است و جناب علامه حلی به این نظر قائل هستند و میگویند موارد دیگر حرام نیست.
اما بیشتر فقهای ما (رضوان الله علیهم اجمعین) معتقد هستند که وقتی کسی ظلم در وجودش ملکه شد یا به لحاظ شأنی غاصب است؛ مانند سلطان جائر، هر نوع کمک مستقیم یا غیر مستقیم، کمک به ظلم محسوب میشود و به طور کلی و مطلق آن را حرام میدانند.
حق با این گروه است؛ لذا مرحوم شیخ بهایی (اعلی الله مقامه الشریف) از علامه حلی تعجب میکنند که در تذکره چنین مطلبی آوردهاند. البته باید بررسی کرد چون علامه کثیر التصنیف هستند و چه بسا در جای دیگری نظر دیگری داشته باشند؛ اما فارغ از این، شیخ بهایی تعجب میکند و میگوید روایات خیلی واضح است و از روایات استفاده میشود که هر نوع کمکی به ظالم از مصادیق اعانهی ظالمین است و جزء محرّمات محسوب میشود.
در مکاسب محرمه بزرگان ما فصلی را به این بحث اختصاص دادهاند و مباحثات مفصل فقهی آنجا جریان دارد.
چند نکته درباره ظلم
با توجه به این نکات، چند مطلب را گوشزد میکنیم.
1. نکوهش ظلم در کلام خداوند و اولیای الهی
مطلب اول اینکه ظلم به معنای خاص که انتخاب ما است، بهشدت در نگاه خدای متعال و فرهنگ اسلامی و قرآن کریم و سیره و سنت و کلمات اولیا، مذمت شده است. کافی است در این موضوع فقط به قرآن کریم رجوع کنید و ببینید خدای متعال چه نفرت و بغضی نسبت به ظالمین دارد. اگر کسی مراجعه سریع هم داشته باشد، میتواند این نمونهها را در کلام الهی ببیند.
سنت حتمی و قطعی پروردگار متعال این است که اگر کسی در حریم حقوق بندگان حضرت حق وارد شود، به منزله اعلام جنگ مستقیم با خدای متعال تلقی میشود و سنت خدای متعال این است که او را در همین دنیا مورد عقوبت خودش قرار دهد. البته دیر و زود دارد ـ و دعایی در صحیفه هست که به این مسئله پرداخته است ـ اما سوخت و سوز ندارد. صفبندی عجیبی خدای متعال در برابر ظالمان دارد و تعابیر عجیبی آمده است که در دنیا و در لحظه مرگ و قیامت، خدای متعال با ظالمان چه میکند. از همین جا و از وقتی که اینها در حال ستم به بندگان خدا هستند، خداوند وارد مبارزه با آنها میشود تا قیامت. در همه جا ظالمان را بیآبرو میکند و سرمایههای وجودی و معنوی و آرامش و عزتشان را از آنها میگیرد و به نکبت دچار و گرفتار رعب و ترس میکند. از اینجا میشود فهمید که چقدر خدای متعال از ظلم و ظالم متنفر است. قرآن کریم به کسانی که عجله دارند، میفرماید: «وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ؛[3] و خداى را از آنچه ستمكاران مىكنند، غافل مپندار». کسی به نظرش نیاید که خدای متعال از احوال ظالمان غافل است. بعضیها میگویند: ای خدا مگر نمیبینی؟! پس کجایی؟! خداوند در جواب این افراد میفرماید: «إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ؛[4] جز اين نيست كه [كيفر] آنان را براى روزى به تأخير مىاندازد كه چشمها در آن خيره مىشود». خدای متعال به ظالمان مهلت میدهد برای وقتی که حال اینها دیدنی است و چه به روزشان خواهد آورد. در آیه بعد میفرماید: «لاَ يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاء؛ چشم بر هم نمىزنند و [از وحشت] دلهايشان تهى است». در قرآن کریم سنت قطعی و حتمی خدای متعال درباره ظالمان، با مثالهای فراوان ذکر شده است. در جای دیگر نیز تأکید میکند: «وَ کَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ کانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرينَ؛[5] و چه بسيار شهرها را كه [مردمش] ستمكار بودند درهم شكستيم، و پس از آنها قومى ديگر پديد آورديم». کم نبودند از شهرها و ممالکی که ستمگر بودند و خداوند آنها را متلاشی کرد و در هم کوبید.
البته گناهانی که همهی جامعه را به سمت متلاشی شدن میکشاند، گناهان عادی و سطحی نیست. آنجایی که در برابر انبیای الهی میایستند یا با وجود اتمام حجت، شرک میورزند یا انبیا را میکشند و با آنها مقاتله میکنند، امتها نابود میشوند و گاهی از کاخها و شهرهای اینها آثاری میماند: «وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا؛[6] و [مردم] آن شهرها چون بيدادگرى كردند، هلاكشان كرديم، و براى هلاكتشان موعدى مقرر داشتيم». برای زمان هلاکت آنها هم زمانهایی مشخص شده است.
2. هر گونه کمک به ظالم ممنوع است
«أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ؛[7] هان! لعنت خدا بر ستمگران باد». این موضعگیری در برابر ظالمین به مؤمنین کشیده میشود؛ یعنی انسان مؤمن در این جهت رفتارش الهی و هماهنگ با خدای متعال است؛ بنابراین مؤمن باید کاملاً در ارتباط با ظلم و ظالم و دستگاه ظالم همین موضع را داشته باشد.
خداوند تبارک و تعالی به صراحت در قرآن کریم، جامعهی مؤمنان را از هر نوع همکاری با ظالمان و ستمگران منع میکند: «فَاستَقِم كَما أُمِتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ؛[8] پس، همان گونه كه دستور يافتهاى ايستادگى كن، و هر كه با تو توبه كرده [نيز چنين كند]، و طغيان مكنيد كه او به آنچه انجام مىدهيد بينا است». این همان آیهای است که حضرت فرمود من را پیر کرد؛ چراکه گفته هم خودت استقامت داشته باش و هم کسانی که با تو هستند باید استقامت داشته باشند، آیه بعد میفرماید: «وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ؛ و به كسانى كه ستم كردهاند متمايل مشويد كه آتش [دوزخ] به شما مىرسد، و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود، و سرانجام يارى نخواهيد شد». اینها همهاش تهدید است. رکون از رکن است؛ یعنی به آنها اعتماد و تکیه نکنید. «لا ترکنوا» یعنی «لا تعتمدوا». اما برخی معنا را وسیعتر گرفتهاند و رکون را به معنای تمایل گرفتهاند و از برخی روایات هم این طور استفاده میشود. زمخشری که در دانش لغت شناخته شده است، رکون را به میل معنا میکند؛ یعنی اصلاً به سمت آنها تمایلی پیدا نکنید و هیچ نوع ارتباطی با آنها نداشته باشید. ظالم در آتش قهر خدا است و اگر تو نزدیک آن شوی، دامن آن آتش تو را خواهد گرفت؛ چراکه ظالم همین حالا در کانون غضب الهی است و این رکون یا ارتباط یا تماس، شما را هم مبتلای به آن آتش الهی خواهد کرد.
البته چنانچه صدر و ذیل این آیهی شریفه بخواهد خوب معنا شود، مسئلهی اعانه از آن فهمیده میشود. مصداق واضح و شناخته شده آیه «وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ» میشود همین معاضده به ظالمین و کمک به آنها و قرار گرفتن در حوزه ولایت ستمگران.
«و لا ترکنوا» نهی از رضایت به ظلم هم هست. اگر کسی باطناً راضی به ظلم ظالم شد، رکون ظالم است و از مصادیق همین آیهی شریفه قرار میگیرد. پس میشود گفت «او نعضد ظالماً» که در این قطعه از دعا آمده است، سند قرآنیاش آیه 113 سورهی مبارکهی هود است. اگر به آن سمت رفتی، دیگر از خدای متعال هیچ نوع توقع نصرتی نداشته باشید و از همان ظالمان کمک بخواهید. شما که غیر از خدای متعال ولی ندارید، پس چطور با آنها ارتباط ولایی برقرار میکنید؟
تکیه به ظالمان و زیر سایه ظالم قرار گرفتن و تحت ولایت او رفتن، به معنای خروج از ولایت الهی است و در این صورت دیگر توقع یاری از خداوند را نداشته باشید. کمک به ظالم، نکبت و خواری و بردگی میآورد.
این آیه هم در این زمینه هشداردهنده است: «إِنَّهُمْ لَن يُغْنُوا عَنكَ مِنَ اللَّهِ شَيئًا وإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ؛[9] اینان تو را هیچ از خدا بینیاز نمیکنند و ظالمان دوستداران یکدیگرند، و خدا دوستدار پرهیزگاران است».
البته نمونههای دیگری هم میشود از قرآن کریم استخراج کرد؛ اما فعلاً این مقدار کافی است.
جملهای از کشاف زمخشری مطرح کردم که از کلمهی «و لا ترکنوا» استفاده کرده و خیلی معنا را وسیع گرفته و حتی مجالست و مصاحبت با ظالمان را مطرح کرده است. در متن مذاکره نوعی رکون به ظالم است؛ یعنی با دست خودت زمینههای نفوذ را فراهم میکنیم.
کسی مثل من که خبر دارد، تعجب میکند از بساطی که اینها در جریان برجام برای نفوذ چیدهاند.
غرض آنکه زمخشری میگوید مصاحبت و مجالست و زیارت و مداهنه یعنی خوش و بش کردن و تشبه به ظالمان و مدل زیست آنها را انتخاب کردن، تا برسد به آنجا که انسان ذکری از آنها به میان بیاورد که نوعی احترام و تعظیم محسوب شود، همه ذیل «رکون» قرار میگیرد.
زمخشری در چند جا مقاصد قرآن را خیلی خوب متوجه شده است؛ از جمله در اینجا. یک جا هم همانجا است که گفت: «مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً؛[10] هر کس بر دوستی خاندان محمد بمیرد، شهید مرده است» و با تفصیل این روایت را نقل میکند.
چند روایت تکاندهنده درباره کمک به ظالمان
1. از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمودند: «الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الرَّاضِي بِهِ وَ الْمُعِينُ عَلَيْهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَة؛[11] كسى كه ظلم مى كند و كسى كه راضى به ظلم كردن باشد و كسى كه كمك به ظالم مى كند هر سه شركاء ظلم محسوب مىشوند». یک مثلت است که یک ضلعش ظالم و ضلع دیگرش کسی است که به او کمک میکند و ضلع سوم کسی است که راضی به ظلم است.
2. اما روایت دوم که از روایات صحیح است. یونس بن یعقوب میگوید که امام صادق (علیه السلام) به من فرمودند حتی در ساخت مسجد هم حق نداری به ظالمان کمک کنی! نه فقط در اموری که واضح است، نه فقط در امور مباح، بلکه در مستحبات هم حق نداری به آنها کمک کنی: «لا تعنهم علی بناء مسجد».[12]
3. روایت سوم نیز از امام صادق (علیه الصلاه و السلام) است که از پدران بزرگوارشان تا پیامبر عظیم الشأن (صلی الله علیه و آله) نقل میکنند که فرمودند: در قیامت یک منادی فریاد میزند: «این الظلمه و اعوانهم»[13] ستمگران و کمککنندگان آنها کجایند؟ این روایت یک ذیل تکاندهنده دارد که اگر کسی برای آنها مرکّب هم آماده کرده یا قلمشان را تیز کرده، آنها هم بیایند و بعد فرمان میرسد که همهی اینها را با ظالمین محشور کنید.
پس اینجا نیز همان معنای وسیع معاضده مراد است.
4. این روایت را هم بخوانم تا این بحث جمعبندی شود. روایت از ابن ابی یعفور است و مرحوم سید علی خان در شرح خود این روایت را آورده است. ایشان میگوید: من محضر امام صادق (علیه السلام) بودم که یکی از اصحاب حضرت وارد شد و گفت: «اصلحک الله». وقتی به امام این عبارت را میگفتند، منظور این بود که حاکمیت جامعه را خدا به تو برگرداند؛ یعنی «اصلح الله امرک» یا «اصلح الله ولایتک». آن شخص گفت: کسی از ما یعنی از دوستان شما در تنگنای زندگی میافتد و جیبش خالی شده و فقر و مشکلات به سراغ او آمده و دستگاه ظلم او را صدا میکند و به او گفتهاند که مثلاً در بنایی کمک کن یا ابزار ما را درست کن یا... این فرصتی است تا او پولی دربیاورد و زندگیاش را بهبود بخشد. «فما تقول فی ذلک» نظر شما در این مورد چیست؟ حضرت فرمودند حتی دوست ندارم یک گره برای اینها زده شود یا گوشهای را برای اینها بدوزند و حتی دوست ندارم که قلمی را برای آنها تیز کنند تا چه رسد که بخواهی برای آنها بنایی کنی. جمعبندیاش مهم است: «إِنَّ أَعْوَانَ الظَّلَمَةِ فِی سُرَادِقٍ مِنْ نَارٍ حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَ الْعِبَادِ؛[14] یاریگران ستمگران در قیامت در خیمه آتش هستند تا زمانی که وقت حساب برسد».
دو مصداق کمک به ظالم در زمان ما
«أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً» در ارتباط با دستگاه ظلم و ستم که معنایش واضح است. به لطف خدای متعال در دستگاه عدل و در نظامی زندگی میکنیم که پایهاش بر اساس قوانین الهی چیده شده است. امروز هم از حضرت آقا شنیدید که ما خیلی با آنچه اسلام میپسندد، فاصله داریم؛ اما به هر جهت داریم به آن سمت حرکت میکنیم و ولی فقیه عادل داریم و نمیتوانیم شکر کنیم که «ساعَه إمام عَدْل» از هفتاد سال عبادت در زمان رضاخان و محمدرضا بهتر است. لذا خیلی فضا متفاوت است؛ لذا هر چه میتوانید باید نظام عادل را کمک کنید.
«أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً» الان برای ما دو مصداق دارد. یک مصداقش مرتبط با دستگاه استکبار و ظلم و ستم است که درست نقطهی مقابل انقلاب و ولیّ امر و کشور ما سازماندهی شده و آرایش گرفته و در کار ضربه زدن به نظام الهی ما است. انسان خدای نخواسته کاری بکند که به ستمگران جهانی و آمریکا و انگلیس خبیث کمک کند و شاهمصداقش فتنه 88 بود. کسانی که با آگاهی وارد شدند و بعداً ماندند، یعنی رئوس فتنه، جزء مصادیق و بالاترین مصداق معاضده به ظلم در زمان ما هستند. یا الان کسانی که در گوشه و کنار در بحثهای اقتصادی و امثال اینها زمینه را برای نفوذ فراهم آورند یا افرادی که در زمینهی فرهنگی بسترسازی میکنند تا توطئههای فرهنگی آنها در جامعه اجرایی شود.
اما مصداق دومش برای کسی که در جامعهای نظیر جامعهی ما نفس میکشد و زندگی میکند این است که ببیند یک مدیر یا شخص عادی در کار ظلم به بندگان خدای متعال است. اینجا هم انسان باید مراقبت کند تا در حلقهی کمک به چنین ظالمی قرار نگیرد و متأسفانه این مصداق هم در اطراف ما جاری است. ما حق نداریم جایی که ظلمی رخ میدهد، در چرخه ظلم کمک کنیم.
علت کمک به ظالمان
چه میشود که انسان معاضد ظالم میشود؟ بیبصیرتی و نادانی و بیدقتی باعث میشود که انسان از اعوان ظلمه شود.
یا به خاطر وامدار شدن است؛ زیرا ظالم چه در دستگاه استکبار و ظلم دستگاهی و طاغوتی و چه در ظلمهای محدود، اولین کاری که میکند این است که شما را با خود شریک میکند و تو یک وقت چشمت را باز میکنی و میبینی که از اعوان ظلمه شدهای. به همین خاطر خداوند متعال هشدار میدهد: «و لا ترکنوا» فاصله بگیرید. در روایات هست که بین خودتان و ظالم، فاصله بیندازید و در ارتباط خودتان با آنها احتیاط داشته باشید.
راه معالجهاش هم این است که انسان مراقبت کند تا به چنین دامی مبتلا نشود.
سقوط آل سعود نزدیک است
طبق سنتی که گفتیم، شمارش معکوس سقوط آل سعود ملعون، مخصوصاً بعد از قضایای اخیر و جریان یمن، شروع شده است.
در همه جای منطقه رد پای او دیده میشود. البته این بدبختهای روسیاه شکمباره، عمله هستند و نیابتی عمل میکنند. جالب است که هر جا وارد میشود، در برابر سد انقلاب اسلامی قرار میگیرند و خیلی عصبانی هستند و خیلی حسودی میکنند و خیلی حسود هستند. با این رفتار اخیر که با این شیخ شهید مظلوم انجام دادند، معلوم میشود با دست خود دارند نابودی خود را رقم میزنند.
خدا را به حق مقربان درگاهش قسم میدهیم که خذلان خودش را بر همهی ستمگران عالم، مخصوصاً رئوسشان، آمریکای جهانخوار و رژیم صهیونیستی و انگلیس خبیث و عملههایشان، یعنی آل سعود و داعش و آل خلیفه و جنایتکاران نیجریه نازل بفرماید و نابودیشان را تسریع بفرماید.
[1]. لقمان: 13.
[2]. مائده: 2.
[3]. ابراهيم: 42.
[4]. همان.
[5]. انبياء: 11.
[6]. كهف: 59.
[7]. هود: 18.
[8]. همان: 112.
[9]. جاثیه: 19.
[10]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج23، ص233.
[11]. حر عاملی، وسایل الشیعه، ج16، ص140.
[12]. همان، ج12، ص129.
[13]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص372.
[14]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص129.