سال زهرایی
خداوند متعال، عزیز و بزرگ و مهربان را به خاطر همهی نعمتها سپاسگزاریم؛ مخصوصاً به خاطر وجود مقدس و پرنور هستی، حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و اینکه به ما این توفیق را کرامت کرده است که دلهای ما به نور محبت این بانوی بزرگ، پدر ارجمندشان، همسر گرامیشان و فرزندان عزیزشان روشن باشد.
سلام پر از مهر و محبت رهبر عزیز و عالیقدرمان را به همهی شما عزیزان ابلاغ میکنم. خدای متعال را شاکرم که توفیق داد در سفر به استان سرافراز کهکیلویه و بویراحمد در شهر عزیز یاسوج، در جمع عزیزترین افرادمان باشیم و از صفا، معنویت، بصیرت، نورانیت و نجابت شما فیض ببریم.
این ایام به حضرت زهرا (سلام الله علیها) تعلق دارد و سال 1394 با نام و یاد آن حضرت پایان میپذیرد. سال 95، هم آغاز و هم انجامش به نام حضرت زهرا (سلام الله علیها) است؛ شروعش با نور ولادت آن حضرت و پایانش نیز با نور میلاد مسعود آن بزرگوار پیوند خورده است. بنابراین فضا در سال آینده کاملاً زهرایی و فاطمی است و این امید را در دلهای ما برمیانگیزد که به لطف خدای متعال و به عنایت زهراآفرین، انشاءالله سال متفاوتی را داشته باشیم در کشور عزیزمان و در همهی مکانهایی که ارادتمندان حضرت زندگی میکنند.
امیدوارم خداوند تبارک و تعالی به برکت حضرت زهرا (سلام الله علیها) کمیها و کاستیهای ما را در سالی که پشت سر گذاشتیم، ببخشد و سال آینده ما بسیار بهتر از سال کنونی باشد.
غنیمت شمردن عمر و جوانی
انسان مؤمن باید دائماً در حال پیشرفت و تکامل باشد؛ این درسی است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به همهی ما داده است. امام کاظم (علیه السلام) فرمودهاند: «مؤمن دو روزش یکسان نیست و حتماً روز دومش بهتر از روز اولش است»؛[1] بنابراین زندگی ما ـ چه در بُعد فردی و چه در بُعد اجتماعی ـ باید در حال پیشرفت و تکامل و رو به رضای الهی و کسب لطف حضرت حق باشد. بدین منظور همهی ما باید از گذشتهمان درس عبرت بگیریم؛ چراکه سالهای آینده از نظر ماهیت زمان چیزی جز سالهای گذشته نیست. عمر اینگونه است؛ قطعههای زمان مثل هم هستند. ناگهان میرسند، ناگهان هم میگذرند. فرصتهای زندگی مثل ابر، از آسمان زندگی شما و عمرتان عبور میکنند. در این میان گویا فرصت جوانی زندگی ما که بهار عمر است، سریعتر میگذرد. لذا باید این لحظهها را قدر دانست و بهترین استفادهها و برداشتها را برای باقیمانده فرصت در دنیا و زندگی ابدی داشت. حساسیت زندگی ما در دنیا به همین نکته برمیگردد؛ به فرصت کوتاهی که همه ابدیت ما را تحت الشعاع خودش قرار میدهد.
فرصت ما کم است. سی سال، چهل سال، شصت سال، هشتاد سال و حتی صد سال هم عمر کمی است. گاهی سنگی را به شما نشان میدهند که مطالعات زمینشناسی نشان میدهد میلیونها سال قدمت دارد. از میلیونها سال بگذرم؛ در محله ما یک درخت چنار است که هشتصد سال دارد. دوازده نفر باید دستشان را در دست هم بگذارند تا بتوانند دور آن حلقه بزنند. هشتصد سال ایستاده و آمدن و رفتن مردم را نگاه کرده است.
فرصت ما واقعاً کوتاه است و جزء کمعمرترین موجودات عالم هستیم. در این فرصت کم باید توشه زندگی جاودانی و ابدیمان را برداریم. نشانه زندگی جاودانی هم روح و جان ما است که حقیقتی است از آن عالم. شما در اعماق وجودتان احساس میکنید که در ذیل عنایت حق هستید و تا ابد خواهید ماند. به خودتان که مراجعه میکنید، اصلاً دلتان قبول ندارد که تمامشدنی باشید. احساس میکنید که آمدید بمانید و هستید. این همان صدای فطرت شما است که به شما میگوید: برای بقا و ماندن آمدید، و هستید تا خدا بخواهد. اما بعضی از ماها ندای دلمان را اشتباهی میشنویم و زندگی دنیایی را در تصویرسازیهای ذهنی و خیالیمان، به آن ندای دل گره میزنیم. نتیجهاش این میشود که از سپری شدن سریع زمان و فرصتهایی که به بیان علی (علیه السلام) مثل ابر میگذرد،[2] غافل میمانیم. ابر سر و صدا ندارد، آرام و سریع میآید و آرام و سریع میرود. نه آمدنش را متوجه میشویم، نه رفتنش را.
آفرین خداوند به خود به خاطر آفرینش انسان
خدای متعال، دنیا، چهره، بدن، ذهن و قلب ما را با لطف، حکمت و کَرَمش ساخت. قرآن کریم درباره آفرینش ما میفرماید: «وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ؛[3] و شما را صورتگرى كرد و صورتهايتان را نيكو آراست». تو کلمهای در کتاب آفرینش هستی که خدای متعال آن را در بهترین شکل ممکن ساخته است.
در کارگاه آفرینش، حضرت حق وجود تو را تصویرسازی کرده و هم ظاهر و هم باطنت را بسیار زیبا آفریده است؛ چه اینکه در قرآن میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ؛[4] ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريدهايم». «أحسَن»، یعنی بهتر از این نمیشود. فطرت، سرشت، دل و جان شما، در بهترین وضعیت از نظر استعداد و ظرفیت در کارگاه خلقت به دست «أحسن الخالقین» ساخته شده است؛ لذا تو «أحسن المخلوقین» هستی.
خدای متعال در آفرینش تو به خودش تبریک گفته است. بعضیها خیال کردهاند «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ؛[5] بزرگ است خدایي كه بهترين خلقكنندگان است»، فقط در خلقت حضرت آدم بوده است. حال آنکه قرآن کریم سخن از جریان واحد آفرینش دارد؛ یعنی واحدواحد انسان که آفریده میشود، خدای متعال به خودش آفرین میگوید.
زندگی یعنی انتخاب
حالا من و شما میمانیم و اختیاری که خداوند متعال در ساختن حیات ابدی و زندگی همیشگی، در همین فرصت مختصر و کوتاه به ما داده است. اسمش را هم امتحان گذاشته است و گفته: تصویر ابدیتان را انتخاب کنید که چه شکلی باشد. برای اینکه به دنیا بیایید، تصویر ظاهریتان را خودتان انتخاب نکردید، بلکه چهرههای شما در کارگاه خلقت تصویرسازی شده است، ظرفیتهای شخصیتی شما هم همینطور. اما حالا یک فرصت انتخاب به شما داده شده است؛ با این تفاوت که آنچه شما انتخاب کنید، تا ابد با آن خواهید بود. خدای متعال به ما میگوید: من که برای شما در حُسن و زیبایی و ظرفیت و کمال کم نگذاشتم، شما هم برای خودتان کم نگذارید؛ پس: «أَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ؛[6] همانگونه كه خدا به تو نيكي كرده است، نيكي كن». خدای متعال درباره شما خوب، ظریف و زیبا برنامهریزی و طراحی کرده و اینهمه امکانات در اختیار شما قرار داده است، حال از شما توقع دارد که برای انتخاب چهره دائمیتان دست به کار شوید. از این فرصت موقتی استفاده کنید و برای خودتان بهترین چهرهها را رقم بزنید تا در حیات ابدی در زیباترین صورت ممکن طلوع داشته باشید.
خداوند متعال خیلی روشن و صریح نقشه این انتخاب را ارائه کرده است: ایمان و عمل صالح. همهی زندگیتان باید پای این دو جمله خرج شود و در مسیر ایمان و عمل صالح حرکت کنید تا به حیاتی برسید که قرآن دربارهاش فرموده است: «فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً؛[7] قطعاً او را با زندگى پاكيزهاى، حيات [حقيقى] بخشيم». ممکن است بگویید: این تصویر بدیع، جذاب، دلآرا و باشکوه، آیا نمونه عالی هم دارد که از روی آن بتوانم انتخاب کنم؟ خداوند این درخواست فطری شما را پاسخ گفته و فاطمه (سلام الله علیها) را خلق کرده است.
لذا فاطمه (سلام الله علیها)، چه انسانها بدانند و چه ندانند، خواهش دل همه و درخواست همهی فطرتها است. منتها خیلیها این را نمیدانند. شما میتوانید بر اساس این الگو، انتخابگر چهره و حیات ابدیتان باشید.
مؤمن بهترین انتخاب را دارد
برای اینکه وقت را از دست ندهیم، باید دائم به خودمان یادآوری کنیم که: «دائم گل این بستان شاداب نمیماند».[8] دنیا بوستان موقتی است. وجود شما در اینجا که جوانه زد، به سرزمینی منتقل میشوید که حیات ابدی شما در آنجا است. حالا این شما و این انتخابهای شما.
ما همیشه در حال انتخاب هستیم. هر کلمهای که میگوییم، حقیقت ابدی و امتداد وجود خودمان را تا ابد انتخاب میکنیم. با هر کلمهای که میگوییم، با هر نگاهی که میکنیم، با هر چیزی که میشنویم، با هر معاشرتی که داریم، با هر کاری که انجام میدهیم، با هر کتابی که میخوانیم، با هر فیلمی که میبینیم، با هر چیزی که مینویسیم... آهستهآهسته تصویر نهایی شخصیت خود را شکل میدهیم. یک آدم باسلیقه و خردمند و دوراندیش، سعی میکند در همهی این لحظهها، بهترین انتخاب را داشته باشد برای رسیدن به بهترین تصویر از حقیقت همیشگی شخصیت خودش. آدمهای فوقالعاده زرنگ، باهوش و بااستعداد، کسانی هستند که دائم دنبال بهترین انتخاب هستند.
یکی از بخشهایی که در آن دائماً در حال آفریدن هستیم، کلمات و گفتار ما است. ما در هر صحبتی که میکنیم، کلمهای را خلق میکنیم. از مجموعه واژههایی که در ذهنتان دارید، تصویرسازی میشود، بعد انتخاب میشود و در مسیر صوتی شما قرار میگیرد. سپس بر اثر حرکتی که به وجود میآید، ساخته میشود و به بیرون از وجود شما پرتاب میشود. قرآن کریم که کتاب زندگی و نقشه انتخاب بهترینها است، به ما میگوید: «هنگامی که خواستید صحبت کنید، بهترینها را انتخاب کنید».[9]
کسی که میخواهد بهترینها را انتخاب کند، نمیتواند همینطوری صحبت کند؛ حتماً باید فکر کند، واژهواژهها را برگزیند، ترکیبها و کلمات را هماهنگ انتخاب کند. همهی اینها در دایره انتخاب شما قرار میگیرد. انسان خردمند و دوراندیش میداند با هر گفتنی دارد خودش را میسازد و مجسمه نهایی شخصیتش را میتراشد؛ لذا در هر صحبتی که میخواهد بکند، سراغ بهترینها میرود. در شنیدههایش نیز همینگونه است. چنین کسی هر چیزی را نمیشنود، نمیگوید، نمینویسد و نمیبیند؛ زیرا میداند در هر نگاه و شنیدنش، خود را میسازد.
مؤمن دنبال این است که بهترین وضعیت و تصویر را برای خودش برگزیند. هر جا که اشتباه میکند، فوراً یادش میآید که: معلوم نیست یک لحظه دیگر باشم، پس باید زود آن اشتباه را جبران کنم. اگر آن اشتباه را جبران نکنم و مرا از این دنیا منتقل کنند، آن اشتباه تا ابد با من میماند.
به همین دلیل مؤمن میداند که باید اشتباهاتش را زود اصلاح کند. مثل این است که میخواهید یک انشا بنویسید تا سر کلاس بخوانید. یا مهمتر از این، میخواهید یک متن را منتشر کنید؛ از شب تا صبح مدام به آن نگاه میکنید، ویرایشش میکنید، اشکالاتش را میگیرد، درستش میکنید، پاک میکنید و... استدلال شما برای این دقت وسواسگونه این است که: این وجود مکتوب من است که منتشر میشود و در دست این و آن قرار میگیرد. قبل از انتشار باید اشکالاتش برطرف شود؛ زیرا وقتی منتشر شد، نمیتوان کاری کرد.
به من و شما گفتهاند روزی در پیش است که کتاب وجود ما منتشر میشود. اسم آن «یوم النشور» است. کتاب وجود شما آنجا منتشر میشود. فرصت ویرایش تا چه زمانی است؟ تا وقتی که زنده هستی. اگر غلطی هست، زود اصلاح و تمیزش کن. اگر منتشر شد، دیگر نمیشود کاری کرد؛ ویرایش قبل از انتشار است.
یک دختر باهوش در پرتو حقیقت فطرت فاطمی و زهراییاش، همیشه سعی میکند زود اشتباهاتش را به وسیله «توبه» جبران کند. توبه یعنی اصلاح دائمی اشتباهات و ویرایش تمام افعال زندگی.
تلاش شیاطین جن و انس برای فریب انسان
پیرامون شما کسانی هستند که از روز اولی که خدا تو را آفریده، به تو و داشتههایت حسودیشان شده است؛ بنابراین سعی میکنند در کلماتت، دیدنیهایت، شنیدنیهایت و آرزوهایت مداخله کنند. اسمشان هم شیطان است. البته شیطان یک جنبه جنی دارد که نادیدنی و به صورت نیروهایی است که دور و بر ما میچرخد تا دست ما خط بخورد. البته بعضی از آدمهای پیرامون ما نیز به نیابت از شیطان، اطراف ما میچرخند تا دست ما خط بخورد و اشتباه داشته باشیم. خداوند متعال به ما آموزش داده که بگوییم: «بِسم الله الرَّحْمن الرَّحیم، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِن شَرِّ مَا خَلَقَ، وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ؛[10] به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو پناه مىبرم به پروردگار سپيدهدم از شر آنچه آفريده و از شر تاريكى چون فراگيرد و از شر دمندگان افسون در گرهها و از شر [هر] حسود آنگاه كه حسد ورزد».
حواستان را جمع کنید و از این نیروهای حسود و بدخواه، از جنس و انس، به خداوند پناهنده شوید و بگویید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلَهِ النَّاسِ، مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ؛[11] به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو پناه مىبرم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبود مردم، از شر وسوسهگر نهانى؛ آن كس كه در سينههاى مردم وسوسه مىكند». شیطان دنبال این است که آبرویت برود، چهرهات خراب شود، زشت شوی و از نگاه خدا و فرشتگان و خوبان عالم بیفتی؛ لذا دائم وسوسه میکند. «يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ»، یعنی در تمام صحنههای تصمیمگیریهای تو میآید و مداخله میکند، پیشنهاد میدهد، ایجاد حیرت میکند، فریبکاری میکند، دغلبازی میکند تا تو گرفتار شوی. قرآن یادآوری میکند که خیال نکنید اینها فقط گروههای پنهانی هستند؛ بلکه «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ؛[12] چه از جنّ و [چه از] انس». معلوم میشود در میان آدمیان خیلیها شیطانزده هستند و شب و روز مدام در برنامهریزی و طراحی هستند برای اینکه ما بد انتخاب کنیم. مبدأ میل و آرزوهای ما را دستکاری میکنند و برای ما تصویرهای غیرواقعی میسازند تا دچار خطا شویم.
عمر انسان همانند بهار کوتاه است
برای اینکه خدای متعال ما را بیدار کرده باشد، به ما این یادآوری را هم دارد که اگر میخواهید بدانید کل حضور شما در این دنیا از اول تا آخرش چقدر سریع میگذرد، یادتان باشد که به اندازه فاصله یک بهار تا پاییز است. یادآوری خدای متعال برای اینکه ذهن و عقل ما بیدار شود این است: «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِرًا؛[13] براى آنان زندگى دنيا را مثل بزن كه مانند آبى است كه آن را از آسمان فرو فرستاديم. سپس گياه زمين با آن درآميخت و [چنان] خشك گرديد كه بادها پراكندهاش كردند و خدا است كه همواره بر هر چيزى توانا است». ابر بهاری میآید، باران بهاری نازل میشود، زمین فسرده زمستانی زنده میشود و همهی «بنات نبات» سر از زمین برمیدارند، درختان به شکوفه مینشینند، نسیم بهاری در شاخهها میوزد و ... بهار میشود. عجیب است که قرآن صحبت از تابستان نیاورده است. میخواهد بگوید عمر چقدر سریع میگذرد. مثل بهار است که تا میخواهید از زیباییهای بهاری بهرهمند شوید، پاییز میرسد. برگهای زیبایی که در شاخهها میرقصیدند، حالا زیر دست و پا ریخته شدند: «فَأَصْبَحَ هَشِيمًا». هَشیم یعنی برگهای خشکیده خردشده. قبلاً باد که میآمد، وقتی گل بود، شکوفه بود، برگهای باطراوت بود، خودآرایی و جلوهگری میکردند؛ اما اکنون که باد میآید، این برگها زیر دست و پاها این سو و آن سو میرود. شگفتا! این همان برگ درختی بود که وقتی در بهار میدیدیمش، چشمنواز بود، ولی حالا زیر دست و پا ریخته است و این طرف و آن طرف میرود و هیچکس هم نگاهش نمیکند. قبلاً روی گلدان یا در حیاط بود و با آن فخر میفروختیم؛ اما حالا مزاحم است و باید با جارو آن را بیرون ریخت!
عمر ما مثل یک بهار تا پاییز است. اشتباه را کسی مرتکب میشود که با دیدن بهار، پاییز یادش برود. اشتباه بزرگتر این است که خیال کند این بهار همیشگی است. اگر درست بیندیشد میداند که میتواند در همین بهار زندگی، تبدیل به گل همیشه بهاری شود برای گلستان همیشگیای که اسمش بهشت خداوند است. میتوانیم یک گل همیشگی شویم که هیچوقت پاییز را نمیبیند.
شیعیان، قطرهای از دریای فاطمی هستند
اولیای خدا هرچه دارند، از حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارند. خداوند وجود او را مثال عالی و عقلای درخت پاکیزهای قرار داده است که همیشه گلهای باطراوت و میوههای شیرین تقدیم میکند: «کَشَجَرَة طَیِّبَة اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِى السَّماءِ تُؤْتِى اُکُلَها کُلَّ حین بِاِذْنِ رَبِّها؛[14] مانند درختى پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است. هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش میدهد». دخترهای عزیز و گل ما که در این جلسه هستند، هرکدام انشاءالله شکوفهای از آن درخت فاطمی هستند که باذن الله تبارک و تعالی به میوه خواهد نشست و به اوج خود خواهد رسید.
حدود دوازده سال پیش، شب ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، در جمع محدودی خدمت رهبر عزیز و عالیقدرمان بودیم. آن خاطره برای همیشه در ذهن من مانده است. آقا آن روز حس خیلی خوبی داشت. اصلاً آن شب کاملاً متفاوت بود. من ابتدا فکر میکردم که من فقط این تفاوت را فهمیدهام، بعد دیدم کسانی که آنجا هستند نیز متوجهند که یک حس کاملاً متفاوت بر جلسه و ایشان حاکم است.
بعد از اقامه نماز، ایشان برگشتند و به سمت آن جمع نشستند. سوره مبارکه کوثر را خواند و حکمتهایی از این سوره نورانی استخراج کرد. نکتهای که همیشه در ذهن ما ماند، این بود که فرمود: «کوثر» یعنی دریای بیکران، بیساحل، از نور، از زیبایی، از معنویت، از کلام، از عشق، از نجابت، از حیا، از ولایت، از بندگی، از تقوا، کوثر این است. خداوند با کلمه عجیبی به پیغمبر خطاب کرده و تمام دستگاه خلقت را به کار گرفته تا عالیترین هدیه را به بهترین بندهاش تقدیم کند. آقا فرمودند: هرکدام از ما میتوانیم قطرهای از این دریای بیکرانه باشیم. آن وقت در این قطره همه خصوصیاتی که در آن دریا است، هست.
از خداوند متعال بخواهیم که هرکدام از ما یک قطره از آن دریای بیکرانه باشیم. اکنون هم که در آستانه شهادتش هستیم، در این جلسه در جمع شما عزیزان همین آرزو را میکنیم که انشاءالله این سنخیت را داشته باشیم. در این صورت در قیامت که محل درخشش فاطمه (سلام الله علیها) است، ما هم جزء فاطمیون خواهیم بود.
در روایت دارد که وقتی حضرت به صحرای محشر میآید، همهی کسانی که توانستند این شرف نسبت را با ایشان رعایت کنند، مورد لطف حضرت قرار میگیرند. در روایت تعبیر خیلی لطیفی دارد؛ میفرماید مثل مادری که بچههایش را جمع میکند، تکتک آنها را جمع میکند.
زهرا (سلام الله علیها)، خیلی بزرگ و باشکوه است. ای ریحانهها و گلها، همهی جوانی و زیبایی کوتاهمدتتان را خرج زهرایی شدن کنید. هر روز که میگذرد نورانیتر، نجیبتر، دانشورتر، فهیمتر، باادبتر، خوشاخلاقتر، مهربانتر، با ابتکار بیشتر و غیورتر باشید. انشاءالله بهار 95 که دارد از راه میرسد، برای همهی شما و ما در زندگیمان یک فرصت تازه باشد برای نزدیکتر شدن به حضرت (زهرا سلام الله علیها) تا حضرت ما را بپسندند. در این صورت خداوند متعال نیز از ما راضی خواهد شد؛ چراکه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: «إِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا؛[15] خداوند برای غضب فاطمه غضب مینماید و با رضایت وی راضی خواهد شد». این جمله درباره هیچکس گفته نشده است.
انجمن اسلامی، محلی برای زهرایی شدن
انجمن اسلامی کارگاه تلاش جمعی برای فاطمی شدن است و برای اینکه عطر زندگی فاطمی در محیط مدرسه منتشر شود. انجمن اسلامی راه میانبری است که به خدا برسیم. راه میانبرش تلاش جمعی برای زهرایی و فاطمی شدن است. وقتی تلاش جمعی میشود، سریعتر اثر خود را نشان میدهد. بعد صیانت ایجاد میشود و دست شیاطین کوتاه میگردد. وقتی چند نفر کنار هم قرار میگیرید، نیروی ربانی شما تقویت میشود و نورانیت شما با هم گره میخورد. به همان اندازه نیروهایی شیطانی تضعیف میشوند و نمیتوانند به شما دستاندازی کنند و به همان اندازه همکاریهای شما در مسیر این هدف بسیار بزرگ سرعت میگیرد؛ بنابراین باید قدر انجمن اسلامی را دانست.
مرکز اصلی همهی مهربانیهای عالم، قلب فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. کسانی که جزء انجمن اسلامی شدند، چون با آن حضرت نسبت پیدا میکنند، مهربان میشوند. وقتی شما مهربان شُدید، نمیتوانید یک چیز خوب را فقط برای خودت بخواهی. همه چیزهای خوبی که در فهرست آرزوهایتان است، برای سایر بچههای مدرسه هم بخواهید؛ بنابراین با همدیگر تصمیم بگیرید که آنها را هم از انجمن باخبر سازید.
تعبیر رهبری عزیز و عالیقدرمان درباره انجمن اسلامی، «نجات غریق» است. البته تعبیر سنگر فرهنگی هم داشتند. این تعابیر نشان میدهد که یک عضو انجمن اسلامی، حواسش به اطرافش هست تا گلهای فاطمی پرپر و پژمرده نشوند. چون این بچهها هوش فاطمی دارند، حضور جریانات شیطانی را دور و بر دانشآموزان میفهمند و میدانند اگر اینها سادهاندیشی کنند، پژمرده میشوند. به این ترتیب نقش نجات غریق پیدا میکنند. یعنی مهربانی فاطمی شما، باعث میشود که دوست نداشته باشید کسی از دست برود و جا بماند. شما به دیگران میگویید: ما که داریم میرویم، تو هم بیا و با ما حرکت کن. انجمن اسلامی واقعی چنین ویژگی دارد و شما انشاءالله همینطور هستید.
اگر بگویند که بر اثر فعالیت پنج نفر از اعضای فعال و هیئت مرکزی انجمن اسلامی یک مدرسه در شهر یاسوج، تعداد اعضا به بیست نفر رسیده، آن وقت باید به آنها آفرین گفت؛ چون رضای حضرت زهرا (سلام الله علیها) در این است که شما بتوانید به کسانی کمک کنید که حضرت دوست میدارند راه پاکی و نجابت و شرف و عزت و کمال و رشد را طی کنند. انجمن اسلامی موفق اینگونه است.
برای اینکه دیگران را عضو انجمن کنید، باید با زبان مهربانی، با فهم بیشتر، بصیرت بیشتر، تلاش، مجاهدت، هنر و شیوههای جذاب آنان را با خودتان همراه سازید. آن وقت بچههای انجمن اسلامی با حس فاطمیشان، به خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) میروند. در آنجا میفهمند که اگر عطر فاطمه (سلام الله علیها) در جایگاه حکومت جاری شود، زمینه برای رویشهای فاطمی فراگیر میگردد. لذا آن روز که خواستند علی (علیه السلام) را از جایگاه اداره جامعه کنار بزنند، فاطمه به میدان آمد، جانش را پشت در آورد تا جانانش آسیب نبیند. این مهربانی مادر بود که نمیخواست بچههایش گمراه شوند و از دست بروند. فاطمه (سلام الله علیها) خوشبختی همه بشریت را میخواهد.
اعضای انجمن اسلامی میدانند این خوشبختی وقتی فراهم میشود که آنجایی که جامعه را کارگردانی و برنامهریزی میکند و مسیرها را طراحی میکند، در دست ولیّ خدا باشد. اگر اینطور شد، دامنه سعادتمند شدن انساها گسترش مییابد و جلوی ریزشها گرفته میشود.
این را بچههای فاطمه بر اساس شعور زهراییشان خیلی خوب میفهمند؛ یعنی مسئله «ولایت» را خیلی خوب درک میکنند؛ لذا نظامی را که بعد از قرنها به اسم فاطمه (سلام الله علیها) و با خون بهترین بچههای فاطمه (سلام الله علیها) در زمان ما به وجود آمده، مثل جان شیرینشان دوست میدارند و پای سلامتش میایستند. ضمناً میدانند که دشمن از بیرون نمیتواند ضربه بزند، برای همین حتماً سعی میکند ابتدا داخل بیاید، بعد ضربه بزند. بچهها، در ماجرای مادر، زخم نفاق را فراموش نمیکنند. شهادت فاطمه (سلام الله علیها) یادآور زخم نفاق است، نه زخم کفر؛ بنابراین حواسشان را خیلی جمع میکنند و وقتی رهبر عزیزشان صحبت از «نفوذ» میکند، میدانند پای نفاق در میان است. بر این اساس، روی صحبت و برنامههای مسئولان و نمایندگان دقیق میشوند که نکند دشمن از طریق دوستان، نقشهاش را اجرا کند.
انجمن اسلامی و مقابله با «نفوذ»
صحبتهای اخیر یکی از خانمهای منتخب مجلس، دقیقاً صحبتهای شیطان و دشمن بود که از زبان دوست جاری شده بود. البته شنیدم گویا سخنانش را پس گرفته و عذرخواهی کرده است. این خانم را جزء دوستان میدانیم و جزء بدنه و پیکره جامعهمان به حساب میآوریم؛ ولی از زبان شیطان صحبت کرده بود. مطالبی که ایشان گفته بودند، دقیقاً خلاصه و عصاره جریان فمینیست بود. انتهای آن هم آرزویی بود برای اینکه زنها روزی حجابشان را کلاً کنار بگذارند! وقتی خبرنگار پرسید: آیا میشود روزی بیاید که از حجاب خبری نباشد؟ خانم منتخب گفته بود: این امید را داریم. این خانم دارد به مجلس میرود؛ مرکز قانونگذاری جمهوری اسلامی. اینجا واکنش صریح نشان دهید و از کنار این حرفها آسان نگذرید. اگر غافل باشیم، ممکن است یک روز شیطان از زبان کسی صحبت کند که در کشور ما رئیس جمهور، نماینده مجلس، مدیر، استاندار، فرماندار یا مدیر مدرسه شده باشد. باید دقت کرد و آگاهش ساخت. قضیه «نفوذ» اینگونه اتفاق میافتد؛ لذا همه حواسشان را جمع کنند. نفوذ فوقمدرن یا استعمار فرانو و نفوذ فرانو، به این شکل است که دشمن کاری میکند که شما حرفش را بزنید. دیگر لازم نیست دشمن حرف بزند؛ بلکه کاری میکند که تو خودت خواسته او را عملی سازی و بعد هم به آن افتخار کنی!
شما در مدرسه انقلاب، طراحیهای شیطان اکبر را افشا کردید؛ بنابراین خیلی از دست شما عصبانی است. آن ابلیس ملعون، از بچههای انجمن اسلامی خیلی عصبانی است؛ چون نمایشگاه مدرسه انقلاب راه انداختند و، هم از انقلاب اسلامی و هم از جریان استکبار، رونمایی کردند و بچهها را هوشیار ساختند. خدا انشاءالله شما را از شر او حفظ کند.
انشاءالله که با بصیرت شما و نسل جوان و رشید و عزیز ما، راه نفوذ دشمن بسته شود و برای همیشه ناامید باشد و خدا بیشتر از اکنون، ناامیدشان کند. موفق باشید.
[1]. «مَنِ اسْتَوي يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ َمْن كانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلْعوُنٌ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْزِيادَةَ فِي نَفْسِهِ فَهُوَ فِي نُقْصانٍ وَ مَنْ كانَ اِلي الْنَقْصانِ فَالْمَوْتَ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْحَياةِ؛ آن كس كه دو روزش (از نظر معنوى) مساوى باشد، ملعون است و كسى كه دومين روزش بدتر از روز اولش است ملعون است، و آن كس كه افزايش (معنوى) در خود نبيد در سرازيرى نقصان و كمبود است و كسى كه چنين باشد مردن براى او بهتر از زندگى است». محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج78، ص327.
[2]. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ؛ فرصت به مانند ابر گذرا مىگذرد، پس فرصتهاى نيك را غنيمت دانيد». نهج البلاغه، کلمات قصار 21.
[3]. تغابن: 3.
[4]. تین: 4.
[5]. مؤمنون: 14.
[6]. قصص: 77.
[7]. نحل: 97.
[8]. دیوان حافظ، غزل شماره ۴۹۳.
[9]. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا داريد و سخنى استوار گوييد». احزاب: 70.
[10]. سوره فلق.
[11]. ناس: 1 ـ 5.
[12]. همان: 6.
[13]. کهف: 45.
[14]. ابراهیم: 24 ـ 25.
[15]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴٣، ص٢٢٠.