متن بیانات به مناسبت شب سوم محرم - هرمزگان ۹۵۰۷۱۳ 1395/7/14



متن بیانات به مناسبت شب سوم محرم - هرمزگان ۹۵۰۷۱۳

بهار عاشقانه مؤمنان

خدای متعال و مهربان را سپاس‌گزاریم که به همه‌ی ما توفیق داد در سال جدید قمری، به محرّم دیگری وارد شدیم. با امید فراوان وارد این سال جدید می‌شویم که به نام نامی اباعبدالله الحسین، و با یاد و خاطره و آرمان و هدف او آغاز می‌گردد. ان‌شاءالله در پرتوی این یاد مقدس، دل‌های ما به نور محبت و معرفت حضرت حق، بیش از گذشته روشن شود و کدورت‌ها از دل ما برداشته و ایمان ما تقویت گردد و آماده‌ی طی منازل جدید و برداشتن قدم‌های استوار در زندگی شویم.

سال 1438 آغاز شده و این سال قمری برای مؤمنین بهار عاشقانه است؛ زیرا به حضرت سید الشهدا (علیه السلام) متصل است. امیدواریم از برکات فراوانی که در این ایام بر همه‌ی دوستان و ارادتمندان امام حسین (علیه السلام) نازل می‌شود، ما هم نصیبی ببریم. این ایام بارشی فراگیر و منظم و بدون انقطاع از فیض و فضل و رحمت و مغفرت پروردگار است که باید قدرش را دانست. انسان باید کاسه‌ی دلش را رو به آسمان رحمت الهی بگیرد تا فیض ببرد. هر چه در این ایام استعداد نشان دهید، فیض برایتان مهیا است؛ چراکه سیدالشهدا (علیه السلام)، مظهر رحمت واسعه‌ی حضرت حق است.

باید خدا را به طور مضاعف شکر کنم که رزق محرّم امسال ما را در کنار سفره‌ی پر برکت آن حضرت در این منطقه و در شهر عزیز بندرعباس و در جمع شما عزیزان و در این مسجد جامع باشکوه قرار داد. در گذشته نیز دور به اینجا آمده‌ بودیم، و این دیدار، بحمدالله تجدید دیداری با رفقا است که الان برخی از آنها را دیدیم و چشم ما روشن شد. این شب‌ها، شب‌های دل‌دادگی و عاشقی و عرض ارادت و بیداری است. ان‌شاءالله در کنار هم باشیم، به امید آنکه از اخلاص و صفای شما، عنایات خدا در این مسجد که به نام نامی علی ابن ابیطالب (علیه السلام) است، ما نیز بهره‌مند شویم و از این فیض وافر و چشمه‌ی فیاض بی‌نصیب نمانیم.

از حضرت آقای متین تشکر می‌کنم که افاضه می‌کنند. به دوستان گفتم بحمدالله فیض کامل است و عنایت داشتند که ما هم به این مجموعه‌ی فیض شما اضافه شویم.

اگر خدای متعال توفیق دهد، ما هر شب در خدمت یک آیه از قرآن کریم هستیم که هر یک از این آیات، بخشی از اسرار حسینی را برای ما معرفی می‌کند و در پرتوی این آیات می‌توانیم از قرآن ناطق حظ بیشتری داشته باشیم. این مسیر جلسه‌ی ما است. امیدوارم از رهگذر ارتباط با قرآن کریم، دل‌های ما مهیای انس و ارتباط بیشتر با کلام خداوند باشد.

 

فقط یک موعظه

آیه‌ای‌ که برای شما تلاوت شد، آیه‌ی بسیار عجیبی است. خدای متعال می‌فرماید: «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْني وَ فُرادي ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذيرٌ لَکُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديدٍ؛[1] بگو: من فقط به شما یک اندرز می‌دهم که: دو دو و به‌تنهایی برای خدا به پا خیزید؛ سپس بیندیشید که رفیق شما هیچ‌گونه دیوانگی ندارد. او  فقط بیم‌دهنده شما در برابر عذاب شدید [الهی] است».

خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: به آنان بگو من فقط شما را یک موعظه می‌کنم و همین! از ادات حصر هم استفاده شده است: «إِنَّما». آیاتی که با قل شروع می‌شود، تأکیداتی دارند. یک شخص این ‌آیات را جمع کرده و اسمش را «قلاقل القرآن» گذاشته است. همه‌ی قرآن برای گفتن است، اما آنجا که کلمه‌ی قل آشکارسازی شده و جلوه کرده و روی جمله نشسته، معلوم می‌شود مطلب، مهم‌تر و حساس‌تر و با تأکید بیشتری است.

آیه‌ی مورد نظر ما در سوره‌ی سبأ چنین ویژگی دارد و از قبیل همین آیات است.

پیامی که پیامبر باید برساند چیست؟ «إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ» من می‌خواهم فقط و فقط شما را یک موعظه کنم و بس. اگر صاحب رسالت بخواهد از بین همه‌ی موعظه‌ها فقط یکی را انتخاب کند، معلوم می‌شود آن موعظه خیلی فوق‌العاده و جان کلام و عصاره و خلاصه و فشرده است. گرچه یک سخن و مطلب است، شامل همه‌ی سخن‌ها و مطالب می‌شود. اگر به شما بگویند فقط یک مطلب بگویید، چه می‌گویید؟ انتخاب سختی است. باید مطلبی را انتخاب کنی که دربردارنده‌ی همه‌ی مطالب لازم باشد و مخاطب تو را به سرچشمه‌ی اصلی معرفت ببرد.

اینجا خدا می‌خواهد بنده‌های خود را موعظه کند؛ اما فقط یک موعظه. معلوم می‌شود که مطلب عادی نیست و این فشرده‌سازی، فشرده‌سازی معمولی نیست. کار یک دانشمند و عالم برگزیده‌ی ربانی نیست که از بین آیات الهی یک سخن را برجسته سازد. این سخن خدا است؛ لذا معلوم می‌شود مطلب از این حرف‌ها بالاتر است و باید به مطلب خیلی دل بدهید. قرار است لوح فشرده و درهم‌تنیده‌ای به شما تقدیم شود!

این مطلب و موعظه در دو جمله تقدیم شده که از معجزات قرآن است: «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ»، این جان کلام است که پیوست دوکلمه‌ای دارد: «مَثْني وَ فُرادي». ادامه‌ی آیه تأکید مضاعف است. بعد از بیان موعظه به مخاطبان توصیه می‌شود که فکر کنند.

«صاحب» که تعبیر قرآن درباره‌ی پیامبر است، تعبیر بسیار قشنگی است. صاحب یعنی قرین، همنشین، رفیق و هم‌مجلس. پیامبر یک‌پارچه عقل و حکمت است و در وجود نازنین او سرسوزنی نابخردی و جهل و جنون راه ندارد. او مأموریت دارد که از طرف خداوند شما را بیدار سازد که آینده‌ی سختی در پیش است و حساب و کتاب‌های بسیار دشوار و سنگینی در پیش دارید.

 

بیداری، نخستین منزل سلوک

متن پیام این است: «أَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُردی». شما را من موعظه می‌کنم که به خاطر خدا قیام کنید. اصل همین است. «مَثنی وَ فُردی» هم یعنی دونفر دونفر یا حتی تنهایی.

در ادامه‌ی آیه هم بیان می‌کند که کسی که این پیام را آورده، دریای خرد و فهم و معرفت است.

بزرگان ما که سعی کرده‌اند در قرآن تدبر کنند و از ظاهرش عبور کنند و وارد اسرار آن شوند، از همین دو کلمه مطلب ناب و سازنده و درجه یک فراوانی استخراج کرده‌اند. مثلاً این آیه را ناظر به منزل اول از منازل سلوک الی الله تبارک و تعالی می‌دانند. می‌گوید: برخیزید و بیدار شوید. وقتی بیدار شدید، تازه اول حرکت و منزل اول است.

«أَن تَقُومُوا لِلّهِ» یعنی به نام خدا و به اذن خدا و به سوی خدا برخیزید.

مؤمن را به بیداری دعوت می‌کند تا در پرتو آن جامعه از غفلت‌ها بیدار شود و در نهایت به بیداری بشریت منجر گردد. حال اگر کسی یا جامعه‌ای بیدار شد و به خود آمد و از خفتگی و غفلت و رکود و ایستایی خارج شد، باز این آیه بالای سر او می‌آید که: حال که بیدار شدی، راه بیفت و حرکت کن. این آیه به کسی که به سرمایه‌های عظیم خود توجه کرده و متوجه خلقت عالم برای خودش و در پیش بودن مرگ و حساب و کتاب شده است، می‌گوید: راه بیفت و سیر کن. باز اگر کسی راه افتاد، همین آیه به او نهیب می‌زند: به سرعت پیش برو. لذا از این آیه‌ی کریمه نشاط و سرعت در حرکت هم استفاده می‌شود.

در واقع آیه به جامعه‌‌ی غافل که به خود آمده، می‌گوید: حرکت کن و سرعت بگیر و ادامه بده و خسته نشو.

 

نهضت فراگیر امام خمینی (ره)

جالب است که اولین پیام امام راحل عارف بزرگ عظیم‌الشأن ما خطاب به امت که خیلی قبل از جریان 15 خرداد بوده، با همین آیه آغاز شده است.[2] انقلاب و بیداری اسلامی در زمان ما با سرمشق گرفتن از این آیه‌ی کریمه آغاز شد. منتها طول کشید تا مقدمات آن بیداری انجام شود. بعد حرکت جمعی مردم ما آغاز شد و به هم پیوستند و آن شد که شد. شما امروز استمرار این بیداری عظیم و جمعی را در سراسر عالم مشاهده می‌کنید و موج این بیداری به جای‌جای عالم رفته و حرکت و جنبش و بیداری و تحرک ایجاد می‌کند.

خدا آقای شیخ زکزاکی را حفظ کند. هیچ کس تا قبل از جریان نیجریه و حمله به حسینیه ایشان و شهادت جمعی از ارادتمندان امیر المؤمنین (علیه السلام)، باور نمی‌کرد که در نیجریه خبری باشد و در آنجا امام را بهتر از ما بشناسند. من از بعضی کسانی که دستی در مطالعات دارند، در این باره پرسیدم، گفتند: چیز‌هایی می‌دانستیم، اما گمان نمی‌کردیم در این سطح باشد. در جریان انقلاب اسلامی، یک جوان سیاه‌پوست که مهندسی می‌خوانده، برق امام او را گرفته و جذب شده و بیدار و شیدا و عاشق گشته و معرفت پیدا کرده است. سپس به حوزه آمده و پای این مکتب نشسته است. چنان این پیام او را جذب کرده و دنیای او را تغییر داده که گلوله‌ای از بیداری و عشق و معرفت گردیده و از قم به قلب آفریقا شلیک شده است. بعد یک لشکر درست کرده و اسمشان را «خمینیون» گذاشته است.

در راهپیمایی باشکوه اربعین، جمعی از نیجریه حرکت کرده و در مراسم شرکت کرده ‌بودند. کسانی که نتوانستند حضور یابند، آنجا مسیری را تعبیه کردند که به عشق ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) پیاده‌روی کنند؛ در حالی که در روی سینه‌هایشان عکس امام راحل و امام حاضر بود. آقای زکزاکی خطاب به سیدالشهدا (علیه السلام) می‌گوید: اگر در کربلا فقط یک جون[3] داشتید که جانش را قربان شما کرد و گفت من می‌خواهم خون سیاهم با خون شما قاطی شود، امروز شما در نیجریه میلیون‌ها جون دارید.

 

سرمایه پیامبر برای هدایت امت

«قُل إنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَة» پشتوانه، مبنا، اساس، ریشه و هویت دارد و یک سخن عادی نیست. تو ای رسول ما به میدان برو و این انسان‌های خفته را بیدار کن و آنان از افسردگی خارج ساز. پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای بیدار کردن انسان‌ها و ایجاد حرکت اجتماعی که بر حرکت فردی اولویت دارد، به میدان می‌آید تا انسان‌ها، موحد و خدایی شوند. سرمایه‌ی عظیم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای بیدار ساختن نفوس، قلب بیدار و نَفَس حق او است. وقتی به میدان آمد، آن کرد که کرد و آن شد که شد.

هر کس صادقانه خود را در مسیر این موعظه‌ی بیدارکننده قرار داد، وجود زمستانی‌اش بهاری شد. سلمان‌ها و یاسر‌ها و سایر اصحاب این‌گونه درست شدند. آن حضرت برای بیداری خلق که شیاطین جن و انس دست به دست هم داده‌اند تا آنها در خواب غفلت و شهوت و بهیمیت و بی‌خبری باشند، سرمایه‌ای دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سرمایه‌ی خود را در روز مباهله به میدان آورد. بزرگ آنان گفت: ببینید پیامبر با چه کسی می‌آید. اگر با ساز و دهل و خدم و حشم و... آمد، ما هم می‌رویم. پیکی آمد و گفت: پیامبر دارد می‌آید؛ خودش در جلو است، یک بچه در آغوش دارد و بچه‌ی دیگری در دست او است، یک خانم و یک آقا هم پشت سرش حرکت می‌کنند. آن قدیس اعظم گفت: این هیبتی که من در او می‌بینم، اگر نفرین یا دعایی بکند، هیچ‌کس از مسیحی‌ها زیر این آسمان کبود باقی نمی‌ماند. دست‌ها را بالا بردند و تسلیم شدند. خدا آل سعود را لعنت کند که اسم مسجد مباهله را عوض کردند و نگذاشتند هیچ چیز از این آثار باقی بماند.

پیامبر برای بیدار کردن بشریت تا قیام قیامت مسئولیت دارد؛ چراکه پیامبر خاتم است. بعد از او پیامبری نیست و مسئولیت او تا دامنه‌ی قیامت، بیدارگری و حرکت‌بخشی و رنگ خدایی دادن و به خود آوردن بشریت است. سرمایه‌ی او برای بیداری خلق، مکتوبش، یعنی قرآن کریم است، و اهل‌بیت. سرمایه‌ی او علی ابن ابیطالب و فاطمه و حسن بن علی و حسین بن علی (علیهم السلام) است؛ همان افرادی که با ایشان وارد میدان مباهله شدند.

ممکن است برای آن بیداری نهایی، زمان زیادتری لازم باشد. حضرت بقیت‌الله این فرمان خدا، یعنی «أَن تَقُومُوا لِلّهِ» را به فرجام می‌رساند؛ ‌چه اینکه او خاتم الاوصیا است. کار او جمع‌بندی کار اوصیا و انبیای پیشین است. بشریت روزی را خواهد دید که کل این کره‌ی خاکی، پر از بیداری توحیدی خواهد بود و جامعه‌ی بشریت، فقط و فقط در برابر حضرت حق، سر تعظیم فرود می‌آورد و تمام طواغیت و بت‌ها متلاشی و درهم‌شکسته خواهد شد.

 

حسین بن علی، سرمایه ویژه پیغمبر

سرمایه‌ی پیامبر، قرآن و عترت است؛ اما در بین عترت، سرمایه‌ ویژه‌ای که حضرت خاتم با او موج بیداری را گسترش می‌دهد و سایر اهل‌بیت (علیهم السلام) هم با نام او وارد میدان می‌شوند و سرمایه‌ی خاصی برای بیداری است، حسین ابن علی است. حتی حسین سرمایه‌ی مخصوص خود خدای متعال است که به ساق عرش، آن جمله‌ی مخصوص را نوشته[4] تا اهل عالم باخبر شوند که قصه چیست.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بالای منبر نشسته و مشغول تلاوت آیات وحی است و جماعت حاضر، قلبشان از سحر کلام نبوی در هیجان بود. ناگهان دیدند پیامبر ساکت شد و چشمش به سمت درِ مسجد دوخته شد. سخن و منبر را رها کرد و سراسیمه به سمت در دوید و چند لحظه بعد جماعت دیدند که حضرت با کودکی در آغوش، به سمت منبر برمی‌گردد. حسین جلوی در مسجد، از شوق دیدار پیامبر دویده و به زمین خورده بود. این حادثه پیامبر را این‌چنین بی‌تاب کرد. بهانه‌ی خوبی برای معرفی حسین در برابر چشم این جماعت پیدا شد. پیامبر فرزندش را در آغوش کشید و نوازش ‌کرد و عاشقانه به او نگریست. بچه اکنون روی دامن پیامبر است. او رسول خدا است و حرکاتش همه مبتنی بر حکمت و عصمت است و صرفاً برخاسته از عاطفه‌ی پدربزرگ و نوه نیست. ترک منبر و سخنرانی یعنی خبر‌هایی هست. حضرت یک دست را زیر چانه‌ی این نازدانه گرفت و جلوی چشم همه، لب‌ها را پایین آورد و صورت ماه و لب‌های او را بوسید. بعد هم سرمست از این بوسه گفت: «حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ؛[5] حسین از من است و من از حسین». اینکه حسین از من است که معلوم است، اما «أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» یعنی چه؟! صاحب رسالت می‌گوید: من از حسین هستم. چه خبر است و این حسین چه می‌خواهد بکند؟! بعد هم حضرت فرمودند: «أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً»؛ هر کس عاشق حسین باشد، خدا دوست‌دار او است.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) با این کار خود به همه نشان داد که نجات و بیداری عظیم جامعه‌ی اسلامی به نام نامی حسین اتفاق می‌افتد.

امروز وقتی حضرت امام حسین (علیه السلام) وارد کربلا می‌شوند، بنا است کربلا دحو الارض دوم بشریت شود. زمین خدا برای بندگی، نه از پای کعبه، بلکه از کنار قتلگاه سیدالشهدا (علیه السلام) گسترش می‌یابد و عرصه‌ی حیات طیبه به سراسر عالم می‌رسد؛ چنان‌که در نیجریه شیخ زکزاکی می‌گوید: حسین جان! اگر آن روز فقط یک جون داشتی، امروز بیش از بیست میلیون جون آماده‌ی شهادت در نیجریه داری.

موج بیداری باسرعت پیش می‌رود؛ به‌گونه‌ای که ما امروز نگران هستیم ایران ـ که مبدأ آن موج بوده ـ از سایر کشورها عقب بماند.

 



[1]. سبأ: 46.

[2]. تاریخ این پیام 15/02/1323 و موضوع آن، دعوت مردم ایران به قیام برای خداوند بوده است.  

[3]. جَون بن حُوَی از شهدای کربلا و غلام سیاه‌پوست ابوذر غفاری بود. روز عاشورا امام حسین (علیه السلام)، او را از رفتن به میدان بازداشت، ولی خطاب به امام گفت: به خدا سوگند هرگز از شما جدا نمی‌شوم تا خون من با خون شما درآمیزد. او یکی از کسانی است که پس از شهادتش، امام حسین (علیه السلام) بر سر بالینش آمد و برایش دعا کرد. سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۵.

[4]. «إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ فِی السَّمَاءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِینَةُ نَجَاةٍ؛ [مقام‏] حسین بن على در آسمان بالاتر از [مقام‏] او در زمین است، و در طرف راست عرش الهى درباره او چنین نوشته شده است: چراغ هدایت و کشتى نجات». شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص59 ـ 64.

[5]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۱۲۷.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *