متن بیانات به مناسبت شب چهارم محرم - هرمزگان ۹۵۰۷۱۴ 1395/7/15



متن بیانات به مناسبت شب چهارم محرم - هرمزگان ۹۵۰۷۱۴

قال الله تعالی فی کتابه الکریم: «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْني وَ فُرادي ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذيرٌ لَکُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديدٍ؛[1] بگو: من فقط به شما یک اندرز می‌دهم که: دو دو و به تنهایی برای خدا به پا خیزید، سپس بیندیشید که رفیق شما هیچ گونه دیوانگی ندارد. او شما را از عذاب سختی که در پیش است، جز هشداردهنده‌ای [بیش] نیست».

 

مروری کوتاه بر آیه مورد بحث

به فضل الهی، در این شب‌نشینی‌های عارفانه و عاشقانه، در پرتو عنایات الهی و به یاد حضرت سید الشهدا (علیه السلام)، هر شب با آیه‌ای از قرآن کریم، درصدد فهم بهتر قیام حسینی و اسرار و راز‌های آن برخواهیم آمد.

اولین آیه‌ای که انتخاب گردید و دیشب نکاتی درباره‌ی آن مطرح شد، آیه‌ی 46 سوره‌ی مبارکه‌ی سبأ بود.

عزیزان من، ان‌شاءالله طبق قرار مراجعه می‌کنند و آیه را حفظ می‌کنند و با آن انس می‌گیرند و در آن تأمل می‌کنند. ان‌شاءالله این جلسات برای شما بسیار شوق‌آفرین و سرعت‌بخش و سبقت‌بخش و به‌مقصدرساننده خواهد بود. هم برای حرکت‌های فردی و هم برای حرکت‌های خانوادگی و اجتماعی و جهانی ما، این آیه‌ی کریمه سرمشق است.

خدای متعال در این آیه‌ی نورانی خطاب به رسول رحمتش می‌فرماید: به مردم خبر بده که من می‌خواهم فقط شما را یک موعظه بکنم: «إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ». این موعظه و سفارشی است که در خود، همه‌ی مواعظ دیگر را جای داده است. آن موعظه چیست؟‌ برای خدا دوتا دوتا یا یکی‌یکی قیام کنید: «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْني وَ فُرادي». آنگاه تفکر و اندیشه کنید کسی که شما را چنین نصیحتی کرده، در او جنون و سخن بی‌اساس راه ندارد و عقل خالص و تمام عقل است: «ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ». کار او این است که شما را بیدار کند و انذار دهد و هوشیار سازد، مخصوصاً نسبت به روز بزرگی که در پیش دارید: «إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذيرٌ لَکُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديدٍ». سخن از قیامت است که روز بزرگی است.

در ادامه بحث، چند نکته درباره این آیه بیان خواهم کرد.

 

معنا و مصادیق قیام

مطلب اول اینکه قیام به معنای اقدام است. وقتی شما کاری را وجهه‌ی همت خود قرار می‌دهید و شروع به اقدام می‌کنید، می‌گویند فلانی قیام کرد؛ پس قیام به معنای اقدام برای عمل است. مقدمه‌ی هر کاری قیام برای آن کار حساب می‌شود. در قرآن عزیز و کریم، نمونه‌های فراوانی در این زمینه مطرح شده که موردِ ‌ویژه و باتأکید آن، درباره‌ی نماز است. آیاتی که در قرآن کریم به نماز دعوت‌ می‌کند، سخن از اقامه‌ی نماز دارد: «أَقِيمُوا الصَّلوةَ،[2] أَقِمِ الصَّلاةَ[3]». سخن از این است که شما باید نماز خود را بسازید و بر پا کنید که از این، تعبیر به اقامه می‌شود. وقتی شما نماز را با تمام ویژگی‌های آن می‌خوانید، آن را اقامه کرده‌اید.

مثال دوم درباره‌ی دین است که قرآن کریم دعوت به اقامه آن می‌کند و می‌فرماید: «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ؛[4] دين را برپا داريد»؛ یعنی تمام ابعاد دین را اجرا کنید و همه‌ی ویژگی‌های آن را به صحنه‌ی زندگی خود ببرید. پس خدای متعال درباره‌ی دین از ما اقامه خواسته است و یکی از مصادیق قیام برای خدا، بر پا کردن دین خدا است. اجرای حدود الهی هم اجرای خواست خدای متعال است که مثالی دیگر محسوب می‌شود.

مثال بعدی که خیلی جالب توجه است، اقامه‌ی قسط و عدل است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلَّهِ؛[5] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، پيوسته به عدالت قيام كنيد و براى خدا گواهى دهيد». در آیه‌ی دیگر جای این دو کلمه به لطافت و زیبایی عوض شده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ؛[6] اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت‏ شهادت دهيد».

مثال دیگر عبارت است از اینکه خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم، به ما یادآوری می‌کند که عملیات اقتصادی برای فرد و جامعه‌ی مؤمن، به منزله‌ی قوام، نگهدارنده، پیش‌برنده، مقاوم‌ساز و مقاومت‌آفرین است.

باید به خاطر داشتن چنین رهبر حکیمی خدا را خیلی شکر کنیم. خدای متعال حقیقتاً با امام راحل و امام حاضر، نعمت را بر ملت ما تمام کرد. رهبری حکیم، خردمند، آینده‌نگر و آینده‌نگار، چند وقت است که تشخیص دقیق و فنی دارند که جامعه‌ی ما از نظر اقتصادی باید بتواند خودش را جمع کند. متأسفانه مجریان شایسته‌ای برای امر رهبری و به جریان انداختن این کار بزرگ، نه در بخش دولتی و نه در بخش خصوصی، به میدان نیامده است. امسال را هم آقا سال اقتصاد مقاومتی نام گذاشتند که اقتصادی درون‌جوش و درون‌زا و برون‌گرا است.

غرض اینکه تشخیص رهبر خردمند ما متکی به قرآن کریم است. قرآن کریم، مال را برای جامعه‌ی مؤمن، عامل پایایی و دوام و ستون فقرات می‌داند. جامعه‌ی مؤمن وقتی می‌تواند پرچم ایمان خود را برافراشته نگاه دارد که این ستون فقرات محکم باشد. در غیر این صورت او را له می‌کنند و نمی‌تواند پرچم‌داری کند. این سخن قرآن کریم است که: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتي‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِياماً؛[7] و اموال خود را ـ که خداوند آن را وسیله قوام [زندگی] شما قرار داده ـ به سفیهان مدهید». مال و اموالتان را به دست سفیهان و کوته‌نگران و شهوت‌پرستان و خودخواهان ندهید؛ چراکه خدای متعال، مال و اقتصاد شما را مایه قوام شما قرار داده است و انسان، قوام خود را دست سفها نمی‌دهد. خزانه‌ و مبادی تولید کشور باید دست عاقلان و خردمندان باشد. در زندگی شخصی هم به همین شکل است. خدای متعال توقع دارد انسان‌های مؤمن، کار اقتصادی جدی و تولیدی داشته باشند. مؤمن اهل کار و تولید ثروت است. مؤمن انسانی حاشیه‌نشین و فقیر و ضعیف نیست؛ بلکه قوی و وسط میدان است.

آقای عزیزی را می‌شناختم که وضعش خیلی خوب بود و تجارت موفق و بارونقی داشت. یک وقت متوجه شدم چراغ زندگی او دارد کم‌کم، کم‌سو و کم‌فروغ می‌شود و نهایتاً ورشکست شد و بساط تجارتش جمع شد. علت آن بود که فرزند سبک‌مغز بی‌عار، بر شاهرگ اقتصادی پدر مسلط شد و پدر به او اعتماد کرد و اموالش را دست آن سفیه داد و او آنها را به تاراج داد.

دولت محترم باید توجه داشته باشد که اقتصاد را به دست سفیهان ندهد. کسی که دنبال حقوق‌های نجومی، اشرافیت، خوش‌گذرانی، رسیدگی به خود و خانواده‌ی خویش از طریق منابع عمومی است، سفیه است و شما حق ندارید اموال جامعه‌ی اسلامی را که قوام ملت و متعلق به آنان است، در اختیار سفیهان بگذارید. باید انسان‌های مؤمن و خردمند و موفق و بازارشناس و اهل تولید و امتحان‌داده سر کار بیایند. سرچشمه‌ی برخی حرکت‌های بزرگ اقتصادی، گاهی به واسطه‌ی بازی‌های سیاسی، دست نااهل می‌افتد.

بگذریم...

پس قرآن کریم، اقدام اقتصادی را قیام می‌داند و این هم مثالی دیگر برای معنای این واژه بود.

نمونه دیگر برای معنای قیام، این آیه است که قرآن کریم در آن، جامعه‌ی مؤمنان را چنین دعوت می‌کند: «وَ أَقيمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ؛[8] و [اینکه] در هر مسجدی روی خود را مستقیم [به سوی قبله] کنید، و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیده‌اید، وی را بخوانید. همان‌گونه که شما را پدید آورد [به سوی او] برمی‌گردید». همه‌ی شما دعوت شده‌اید که سیما و شخصیت‌تان را در مقام بندگی حضرت حق به مسجد ببرید. با همه‌ی وجود و شخصیت و اعتبار و عقل و ذهن خود به مسجد روید و آنجا سر بر آستان کبریای حق به زمین بگذارید و خدای متعال را خالصانه بخوانید.

جمع‌بندی سخن ما در این قسمت اینکه عبارت «أَنْ تَقُومُوا» یعنی برخیزید. کلمه «قیام» که بسیار خوش‌ظرفیت است، هر نوع اقدام تربیتی، عبادی، فرهنگی و اقتصادیِ هدفمند و جدی را شامل می‌شود که از سر روشن‌بینی صورت می‌گیرد.

 

شرط به مقصد رسیدن قیام

واژه‌ی بعدی در آیه مورد بحث، کلمه‌ی «لله» است. خالصانه و برای جلب رضایت حق قیام کنید. این همان نکته‌ی اساسی است. اقدام شما چه فردی باشد و چه خانوادگی، ملی، سیاسی، علمی یا...، باید خالص و برای حضرت حق باشد. در این صورت قیام شما به مقصد می‌رسد.

هنگامی که تصمیم می‌گیرید کاری بکنید، مثلاً مسجد بروید، در مجلس عزای حسینی شرکت کنید، پرچم بزنید، سخنرانی کنید، سخنرانی بشنوید، دانشگاه یا حوزه بروید، تجارت خود را رونق دهید و فعالیت تازه‌ای آغاز کنید، شغل تازه‌ای انتخاب کنید و...، از لحظه‌ی آغاز، انگیزه‌ی خود را خدایی کنید و کارتان برای او و در جهت رضای او باشد. قرآن کریم خیلی صریح مطرح می‌کند که خدای متعال، جز خالص را نمی‌پذیرد و جز خالص نمی‌ماند و آنچه به مقصد و هدف می‌رسد و همه‌ی موانع را پشت سر می‌گذارد و برکت می‌آورد، اخلاص است. کار وقتی خدایی شد و رنگ خدایی گرفت، جاودانه و پایا و خوش‌برکت و پیش‌برنده است. اگر کار، ناخالصی و نفاق و ریا داشته باشد و برای رسیدن به خوش‌گذرانی‌های دنیایی باشد، عقیم و ناپایا است، به مقصد نمی‌رسد، عمرش کوتاه می‌شود و برکت و شکوفایی ندارد.

ما دوست عزیزی داشتیم که معلم رسمی نبود، اما مربی بود و حدود پنج شش سال از ما بزرگ‌تر. ایشان جبهه بود و جمعی از ما، چند ماه بعد به صورت گروهی جبهه رفتیم. به اهواز رفتیم و وارد تیپ کربلا شدیم که ایشان هم آنجا بود. مأموریت گروه ما این بود که برای خط غذای گرم ببریم. یک تویوتا تحویل ما بود و از پنج نفر ما، دو نفر دانشجو و بقیه دانش‌آموز بودند. قابلمه‌های بزرگ را پر از غذا و خورشت می‌کردیم و به منطقه می‌بردیم. باید تا جایی که برای ما تعریف شده بود، می‌رفتیم. منطقه‌ی علمیات رمضان بود که داستان‌های خودش را داشت که بماند. یک روز صبح، با هم صحبت کردیم که: ما که تا اینجا آمده‌ایم، به اندازه‌ی دویست یا سیصد متر جلوتر برویم تا به خط مقدّم برسیم. پشت خط مقدّم آب‌گرفتگی بود و پشت آب، عراقی‌ها بودند که کاملاً مشخص بودند و جنازه‌ها هم هنوز در آن منطقه افتاده بود. با خود گفتیم: مأموریت را که انجام دادیم، می‌رویم و بازدیدی انجام می‌دهیم و برمی‌گردیم. اول صبح این دوست ما پیدایش شد و پرسید: امروز کجا می‌خواهید بروید؟ گفتیم: ماجرا این است و چنین تصمیمی گرفته‌ایم. گفت: جزء مأموریت شما است؟ گفتیم: نه! گفت: خب، پس برای چه می‌روید؟! گفتیم: دلمان می‌خواهد! گفت: می‌خواهید بروید تا بعداً بگویید ما خط مقدّم رفته‌ایم؟! دیدیم راست می‌گوید. برای همین می‌خواهیم به خط مقدّم برویم. سپس گفت: اگر یک قدم از محل مأموریت خود جلوتر بروید، دیگر کارتان جنبه‌ی خدایی ندارد و برای نفس است. اگر خمپاره‌ای آمد و به شما اصابت کرد، همه‌ی شما قتیل الحمار هستید. بعد قصه‌ی زمان پیامبر را گفت که برخی الاغی دیدند و گفتند برویم و آن را به غرامت بگیریم. حضرت فرمودند: اگر کسی در این مسیر کشته شود، قتیل الحمار است. سپس به ما گفت: هر وقت خواستید کاری انجام دهید، نفس خود را مخاطب قرار دهید و از او بپرسید برای چه؟! اگر به خدا رسیدید، خوش به سعادت شما، و الّا باخته‌اید؛ حتی اگر مسجد رفتن باشد. اگر خدایی بود، قیام لله است، وگر نه، اقدام برای نفس و دل است.

حال حساب کنید که چقدر از کار‌های ما بر باد فنا است و برای ما نمی‌ماند. این آیه‌ی کریمه به ما هشدار می‌دهد که کار‌های ما برای خدا و خالص برای او باشد: «قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي؛[9] بگو خدا را مى‌‏پرستم در حالى كه دينم را براى او بى‏آلايش مى‏‌گردانم». من فقط خدا را می‌پرستم. این می‌ماند؛ چه جهاد باشد، چه مسجد رفتن باشد، چه درس خواندن و ازدواج کردن و کار اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و... باشد. اگر غیر این باشد، کار ما عقیم و خط‌خورده است و به جایی نمی‌رسد.

جریان قیام حسینی یک قیام به تمام معنای الهی و عمل به همین آیه‌ی کریمه بود. همه‌ی اصحاب و انصار حسین، به این آیه عمل کردند؛ لذا پیروز و فاتح هستند و خواهند ماند؛ چراکه هر چیزی که رنگ خدایی بگیرد، دوام دارد و می‌ماند. در این عالم دیگر هیچ اثر و یادی از فرعون و یزید و شمر نیست و اگر هم باشد، همراه با لعنت است. اما حسین (علیه السلام) هر روز پیروزتر و موفق‌تر است. این به خاطر قیام خالصانه است. اباعبدالله با قیام خود دائماً همه‌ی مردم عالم را به قیام برای خدای متعال دعوت می‌کند. این پرچم، دعوت به قیام لله است.

دیشب اشاره کردیم که جامعه‌ی ما به فضل الهی و به رهبری امام راحل عظیم‌الشأن، موفق به قیام لله شد که آثار آن را در کشور و دنیا می‌بینید. موج بیداری اسلامی مصداق این آیه است: «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّمآءِ تُؤتی اُکُلَها تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا؛[10] مانند درختى پاك است كه ريشه‏‌اش استوار و شاخه‏‌اش در آسمان است. ميوه‏‌اش را هر دم به اذن پروردگارش مى‌دهد»؛ چراکه «أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى؛[11] بر پايه تقوا بنا شده است». این انقلاب برای خدا و با نقشه‌ و رهبری الهی و قانون اساسی و شهادت‌های خدایی به ثمر نشست و نتیجه‌ی انقلاب و قیام الهی سیدالشهدا (علیه السلام) است.

 

قیام بدون تفکر، ثمره‌ای ندارد

دوستان عزیز روی جمله‌ی «ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا» تفکر کنید. این جمله دعوت به تفکر است. من وارد بحث فنی تفسیری نمی‌شود و احتمالات را بیان نمی‌کنم، اما نظر مفسرین عالی‌رتبه‌ی ما این است که آیه، دعوت به مطالعه و شناخت و تفکر و اندیشه‌ورزی برای جامعه‌ی مؤمنان است. این گونه نخوانید که سپس بیندیشید که پیامبر شما در وجود مقدسش رخنه و کجی نیست، بلکه بخوانید: «ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا»، بعد درنگ کنید و ادامه‌ی آیه را بخوانید. «تَتَفَکَّرُوا» دعوت به اندیشه می‌کند.

برادران و خواهران عزیزم، غایب بزرگ زندگی ما اندیشه و تفکر است. امام حسن (علیه السلام) فرمودند: «التَّفَكُّرَ أبو كُلِّ خَيرٍ و اُمُّهُ»؛[12] اندیشه، پدر و مادر هر خیری است.

قرآن کریم و عالَم هستی، کتاب تفکر و اندیشه است. خدای متعال نیز جلوه‌ی برجسته‌ی وجود انسان را عقل‌ورزی و خردمندی قرار داده است.

متفکر باشید، متفکرانه قیام کنید، متفکرانه زندگی کنید، اهل بصیرت و مطالعه و تحقیق و دقت و روشن‌بینی باشید. این دعوت قرآن کریم است.

به خاطر خدا حرکت کنید و بیندیشید. در متن تمام کار‌های شما در زندگی، باید تفکر، طرح، برنامه و دستیابی به تجربه‌های دیگران وجود داشته باشد. نباید بدون شناخت قدم بردارید. مسلمان‌ها می‌توانند این پرچم پرافتخار را بالا بگیرند که کتاب ما، تک‌موعظه‌اش، دعوت به اندیشیدن و تفکر است.

ژرف‌اندیشی را دنبال کنید. هر چه جلوتر می‌رویم، ادوات و تکنولوژی‌های تازه و بارش اطلاعات، فروغ اندیشه و امکان ژرف‌نگری و ژرف‌اندیشی را کمتر می‌کند و جوان‌های ما دیگر متفکر و اهل تحلیل بار نمی‌آیند. متأسفانه سبک آموزش ما فکرمحور نیست، بلکه حافظه‌محور است و اگر دانش‌آموز مطالب را حفظ کرد، به او نمره می‌دهند؛ ولی به خاطر تفکر نمره نمی‌دهند. انسان با تفکر خود می‌تواند قیام لله را به مقصد برساند.

سر تا پای قیام حسینی ژرف‌اندیشی و عمق‌یابی است. آنهایی تا پایان با امام حسین (علیه السلام) ماندند که اهل بصیرت بودند و تحلیل درست و عمیق داشتند. آدم‌های سطحی‌نگر دنبال یزید و معاویه ‌افتادند. اگر فتنه شود، آنهایی که اهل بصیرت هستند، با رهبر و زیر پرچم می‌مانند. چیزی که انسان را نگه می‌دارد، تفکر و بصیرت و فهم است که ان‌شاءالله خدا نصیب همه‌ی ما قرار دهد و آن را روزافزون سازد.



[1]. سبأ: 46.

[2]. نور: 56.

[3]. طه: 14.

[4]. شوری: 13.

[5]. نساء: 135.

[6]. مائده: 8.

[7]. نساء: 5.

[8]. اعراف: 29.

[9]. زمر: 14.

[10]. ابراهيم: ۲۴ ـ 25.

[11]. توبه: 108.

[12]. ورام ابن ابی فراس،‌ مجموعه ورام، ج1، ص52.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *