پایان سال، فرصتی برای بررسی عملکرد سالانه
خدمت همهی دوستان خوشامد عرض میکنم.
پایان سال فرصت بسیار خوبی برای جمعبندیها و محاسبهی نفس تشکیلاتی و شخصی و در مرحلهی بعد بررسی قوّتها، ضعفها و تصمیمگیریهای خوب برای آینده و ورود به سال جدید است.
الحمدلله شما برای این فرصت خوب برنامهریزی کردهاید؛ هرچند در این روزها تشکیل جلسه برای کسانی که مسئولیت دارند، کار سختی است؛ چون مشغول جمعبندی کارها هستند.
راز سلام نماز
نکتهای را برای یادآوری به خودم و شما عرض میکنم و آن اینکه بدون تعارف بهترین و نزدیکترین راه برای دستیابی به همهی مقاصد شخصی، خانوادگی، تشکیلاتی و آرمانهای بزرگ انقلاب اسلامی، بهرهگیری از ظرفیت نماز است.
به ما گفتهاند که نماز را با سلام به پایان ببریم؛ پس سلام، اختتامیهی نماز است. بین تکبیر و سلام، فرصت دیدارِ اختصاصی هر کسی با حضرت حق است؛ هم فرصت شنیدن از پرودگار است در قرائت، و هم فرصت گفتن به حضرت حق است در ذکر و دعا. قیام، رکوع، سجود و تشهد، قبل از سلام قرار گرفته است. در این میان، سلام پیام عجیبی دارد؛ مخصوصاً سلام پایانی که انسان میگوید: «السلامُ عَلَیکُم وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه» و از وضعیت نماز و احکام خاصی که در نماز داشتیم، خارج میشویم. به این ترتیب محرّماتی که با تکبیر نماز برایمان تعریف شد، برداشته میشود.
اما قصه و رمز سلام چیست؟! رازی در سلام است که اگر انسان به آن برسد، وضع نمازش بهتر میشود. در بین عربزبانها، هم وقت آغاز دیدار سلام هست و هم وقت خداحافظی. فرض ما بر این است که نماز ما به جماعت است. مؤمن اصلاً نماز فرادا ندارد. این جماعت یا جماعت ظاهر است یا جماعت باطن؛ در هر دو صورت جماعت است. آن بخش ظاهر و آشکارش همانی است که یکی امام میشود و بقیه بهعنوان مأموم صف میبندند و نمازشان را میخوانند. فضیلت و اهمیتش مشخص است؛ مخصوصاً اگر در مسجد باشد. آنقدر تأکید شده که گویا انسان نباید تحت هیچ شرایطی خود را از حضور در جماعت مؤمنان در نماز محروم کند. اگر فرصتی باشد، برخی از مباحث جماعت را میخوانیم. منتها قسمتهاییاش را نمیشود خواند؛ چون هم ممکن است باورپذیر نباشد و هم ممکن است مخاطب تحمل نکند. فقط یادتان باشد که شخص نابینایی نزد حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) آمد و عذرش را مطرح کرد و گفت: نابینا هستم، آیا مسجد، از من برداشته میشود؟ حضرت فرمودند: خیر، از منزلت تا مسجد طنابی بکش و در جماعت شرکت کن![1]
این، بخش آشکار و مشهورش است و مؤمن نماز فرادا ندارد. حال ممکن است بپرسید: نماز صبح که مؤمن تنها ایستاده و نماز میخواند، این نماز فرادا است. پاسخ آن است که حداقل این دو فرشته با شما هستند. طبق بعضی روایات نیز ـ که ضمناً اهمیت استقبال از نماز را میرساند ـ اگر کسی اذان و اقامه بگوید، جمعی از فرشتگان به او اقتدا میکنند و او میشود امام جماعت آنان. البته توصیه نمیشود که فرادا نماز بخوانید تا امام جماعت فرشتگان شوید؛ چراکه اصلاً از نظر ارج و آثار قابل مقایسه با نماز جماعت همراه با مؤمنان نمیباشد. غرض آنکه صفی از فرشتگان که بین مشرق و مغرب را پر میکند، با مؤمنی که اذان و اقامه بگوید، در نماز همراهی میکنند.[2]
مؤمن اهل رعایت آداب است و به استقبال نماز میرود؛ یعنی هم نماز را در اول وقت و فضیلت میخواند، و هم استقبالش از نماز، استقبال مناسبی است و حتماً اذان و اقامه دارد و با مقدّمات وارد نماز میشود؛ بنابراین همیشه جماعت فرشتگان را همراه خودش دارد. بالاتر از این حرفهایی است که بماند.
برگردیم به مسئلهی سلام.
شما وقتی که این منازل و مقامات نماز را پشت سر گذاشتید و به تشهد پایانی و سلام رسیدید، میگویید: «السلامُ عَلَیکُم وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه». این سلام شما، عبث نیست. معنایش این است که من غایب بودم و حالا حاضر شدم و به شما که اطراف من هستید، سلام میکنم. این سلام یا مربوط به وقت دیدار است یا وقت خداحافظی.
در نماز جماعت جمعی از مؤمنان ظاهراً پیرامون شما هستند، جمعی از فرشتهها نیز با شما هستند؛ آنانی که حفاظت شما را به عهده دارند و بیشتر از آن هم صف طولانی که با شما در نماز همراهی میکنند. اگر بگوییم ارواح مؤمنان و اولیا هم شاهدند که این حرف بالاتری است؛ بنابراین تکبیر را که میگویید، با همه خداحافظی میکنید و هرچه جز او، توجه و یادش بر شما حرام میشود. سرّ تکبیر این است. اگر هفت بار باشد، یعنی با هفت عالم خداحافظی میکنید.
پس از همهی این جمعها غایب شدم. معنای سلام پایانی این است که من برگشتم، لذا میگویند خوب است که در سلام، اشارهای هرچند به چشم، به سمت راست و چپ داشته باشیم. به این ترتیب هم به مؤمنانی که در صف نماز با شما هستند و هم به اهل الله و فرشتگان پیرامون خود توجه کردهای.
نکته این است که اگر غایب نشده باشی، سلام تو لغو است. چنانچه با تکبیرت از این جمع پیرامونی غایب نشده بودی، اگر بگویی سلام، به تو میخندند و میگویند: تو که اینجا بودی و نرفته بودی، چرا سلام میکنی؟! ولی اگر رفتی بیرون و برگردی و بگویی سلام، همه میگویند: سلام؛ چون غیبتی شده بود و حالا حاضر شدهای. این رازی است که اگر من و شما به آن وقوف پیدا کنیم، کارمان درست میشود.
فرض بر این است که تو در نماز دیگر اینجا نیستی و مسافر شدی و با سلام برمیگردی. قادم در مقدّم و در دیدار سلام میکند. سلام نماز طرف دارد که مؤمنان یا فرشتگان یا ارواح مؤمنان و اولیا است. البته مقدّمهی تکاندهندهای دارد؛ آنجا که میگویی: «السلامُ عَلَیکَ ایُّها النَبیُ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُه»، بعدش میگویی: «السلامُ عَلَینا وَ عَلَی عِبادِ اللهِ الصالحینَ».
این مسئله را به خودم و رفقا یادآوری کردم تا برای نمازهایمان فکری کنیم؛ وگرنه در هر نمازی به ما میخندند و میگویند: تو که جایی نرفته بودی تا سلام کنی؟! فکر، حواس و ذهنت اینجا بود.
در جلسهای که ائمه جماعات را همراهی کرده و محضر آقا شرفیاب شده بودیم، ایشان جملهی بسیار تکاندهندهای فرمودند: «نماز ما چارواداری است!». بعد آقا جملهای را از آیتالله مشکینی فرمودند که اگر دستگاهی اختراع شود و ذهن ما را نشان دهد که از وقتی «الله اکبر» گفتیم و تا وقتی که سلام را دادیم، کجاها بودیم و ذهنمان درگیر چه بود، چه رسوایی به بار خواهد آمد! چنانچه به خودمان نشان دهد، پیش خودمان خجلتزده خواهیم شد؛ وامصیبتا به دیگران نمایش داده شود.
ادب و آداب نماز
یادتان باشد که رعایتها در استقبال و تعقیب به شکلگیری حضور خیلی کمککننده است؛ همان چیزی که حضرت امام (رحمة الله علیه) اسمش را آداب الصلاة گذاشت. هرچه انسان ادب صلاتیاش تکمیل شود، بهرهاش از آن ضیافت و دیدار بیشتر است؛ چون فرمود: «أهلُ طاعَتی فی ضیافَتی؛[3] فرمانبردارانِ از من در میهمانى من هستند». نماز، ضیافت و میهمان شدن بر حضرت معبود است. هرچه ادب بیشتر شود، نصیب ما بیشتر میشود. چرا ما اینقدر بیادب و کمادبیم؟ «بیادب محروم ماند از فضل رب»[4] و چیزی از فضل الهی شاملش نمیشود. انسان نان ادبش را میخورد.
ادب نماز چیست؟ آیا روا نیست برای این دیدار اختصاصی چند دقیقه زودتر بنشینیم و فکری کنیم که میخواهیم به محضر چه کسی شرفیاب شویم؟ دائماً با دیگران صحبت میکنیم، اما هنگام صحبت با خدا، میخواهیم زود آن را تمام کنیم. اخیراً هم که شخصی دیگری به جمع ما اضافه شده است: موبایل، که زندگی ما را سیاه کرده است. البته اجتنابناپذیر است، ولی کار با آن را به حداقل ممکن کاهش دهید، حتی گاهی به دور بیندازیدش!
تا لحظهای که میخواهیم وارد نماز شویم، فکرمان درگیر است، لذا امکان آن معراج ایجاد نمیشود. مقدّمهای نیاز دارد. بنشین یک مقدار شکر کن، استغفار کن تا چند دقیقهای آرام بگیری. در این جهنم دنیای مادّی چه خبر است که تو از معیت پروردگار متعال گریزانی؟ پس از نماز سریع بلند میشوی، چرا با خدا همنشین نمیشوی؟ کجا میروی؟ این ادب تعقیب است که برمیگردی با این و آن صحبت میکنی؟ در آن چند دقیقه هم اجازه نمیدهند با خدا باشی.
ظاهراً عدم حضور در نماز، یک نوع مجازات است برای عدم ادب رعایت در وقتهای غیرصلاتی و نیز در خود نماز. بر اثر غفلت انسان به حضور پروردگار متعال شرفیاب نمیشود و به او میگویند: با همان کسی که مستحقش هستی، باش.
ما با نمازهایمان چه کردیم؟ با واجبش چه کردیم؟ با نافلهاش چه کردیم؟ با تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از نماز چه کردیم؟ با سجدهی شکرش چه کردیم؟ با تعقیبات و اذان و اقامهاش چه کردیم؟ وقتی مؤذن اذان میگوید، چه اتفاقی میافتد و ما در آن لحظه چه میکنیم؟ باید در این زمینه محاسبهی جدی داشته باشیم.
زهرا، سرّ نماز است
این ایام با حضرت زهرا (سلام الله علیها) گره خورده است. شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را پشت سر گذاشتیم و اکنون به استقبال ولادت ایشان میرویم. فاطمه (سلام الله علیها) حقیقت و مادر ذکر است؛ یعنی نماز، اولش، آخرش، ظاهرش، باطنش، سرش، سرّ سرش، همهاش متعلق به ایشان است. زمانی که حضرت به نماز میایستاد، بعضی از اهالی شهر میدیدند که نور متفاوتی در خانههایشان پیچید. محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) شرفیاب میشدند. گاهی این نور زردرنگ بود، و گاهی سرخفام. ضمن اینکه تلألؤ خاصی داشت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمود: «فاطمه به نماز ایستاده، این نور از او است». به همین علت به ایشان زهرا میگفتند. در روایت دارد که زهرهی عرش پروردگار متعال بودند.[5] در این محیط مُلکی با فرصت کوتاه هجده سال، چنین تلألؤ و درخششی داشتند.
از حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای نمازمان مدد بگیریم؛ چراکه اگر نمازمان درست شود، همهی کارهایمان درست میشود. چنانچه انسان مؤدب به ادب ضیافت الهی شود و مشرّف شود به این شرافتُ الذکر، شخصیتش ارتفاع، اوج، شکوه، صفا، نورانیت، محبت و اخلاق خاصی پیدا میکند. نماز این است.
امیدوارم ان شاءالله خداوند توفیق دهد که ما از کرامت بانوی هستی، ذکر و نمازمان را بگیریم. شاید بهترین کسی که بتواند در این مقطع پایان سال شفاعتی کند، خود آن حضرت باشد؛ والّا کار ما خیلی خراب است و انسان فقط خجالت میکشد و سرش را پایین میاندازد. انشاءالله آن حضرت شفاعت کند. به ایشان میگوییم: «یا ولیة الله العُظْمی وَ الکُبری إنّ بَینی و بَینَ اللهِ ذُنوباً لا یأتی عَلَیها الّا رضاکُم»، گناه و بیادبیهای ما خیلی زیاد است. اگر شما رضایت دهید و شفاعت کنید، کار من درست میشود؛ وگرنه کار من به جایی نمیرسد.
«فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکمْ عَلی سِرِّهِ، وَاسْتَرْعاکمْ اَمْرَ خَلْقِهِ، وَ قَرَنَ طاعَتَکمْ بِطاعَتِهِ». خطاب به حضرت زهرا (سلام الله علیها) میگوییم: به حق محبوبت تو را قسم میدهیم، همان کسی که تو امین سرّش هستی و تمام رازهای ولایت و نبوّت به دست مبارک تو است، «لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبی» شما آبرو بگذارید و وساطت بکنید، همیشه که وساطت کردهاید، یک بار دیگر هم بکنید و این بار سنگین را از دوش من بردارید.
به من فاطمه نگویید
بانوی مکرّم و مجلل (حضرت امّ البنین) که به بیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شد، اسمش فاطمه است. چطور حضرت ایشان را شناسایی و پیدا کرد؟! قضایایی در پیش است؛ از وجود او بنا است هدایا، برکات و حسناتی به بشریت برساند. با آن مقدّمات شناسایی شد و حالا بر بیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارده شده است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) ایشان را صدا میکرد فاطمه جان؛ به مولا گفت: به من فاطمه نگویید؛ زیرا وقتی مرا به این اسم صدا میکنید، بچهها دلشان میسوزد و به یاد مادر میافتند. بعد از فاطمه دیگر کسی لیاقت این نام را ندارد؛ لذا لقب ام البنین را به ایشان دادند تا انشاءالله فرزندان مکرّری داشته باشد. با آنکه بانوی بسیار بزرگ و عزیزی بود، در این خانه احساس کنیزی میکرد. حال عجیبی داشت. با خود میگفت: مأموریت دارم که اول به مولای عالم و این بچهها خدمت کنم و دوم اینکه خدمتگزارانی را برای اینها بیاورم. خداوند متعال نیز این توفیق بزرگ را به او داد.