ایام پرنور ماه ذیالقعده و بهخصوص نیمهی این ماه بر همهی عزیزان مبارک باشد.
دههی کرامت و میلاد مسعود حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه و الثنا) را پشت سر گذاشتیم؛ امیدواریم که مورد عنایت و کرامت آن حضرت باشیم.
نمیدانم دل ما خیلی تنگ شده یا فاصله دیدار ما با شما خیلی زیاد شده بود؛ به هر حال از دیدار عزیزان خیلی خوشحال شدم.
ضرورت بیان پیشنهادها و انتقادات
این جلسه در فضای صمیمی و با رویکرد اقتصاد مقاومتی دفتر مرکزی تشکیل شده است. کار کردن در فضای انقلاب اسلامی و تعلیم و تربیت، آن هم با ویژگیهای اتحادیه و آن هم در جایگاه مسئولیتی و مدیریتی، حقیقتاً خیلی شوقانگیز، و در عین حال بسیار ظریف و حساس است. انسان باید با دقت جوانب و ابعاد گوناگون مسئله را بررسی کند، تذکر بگیرد و تذکر دهد.
من فرصت را غنیمت میشمارم و چند مسئله را عرض میکنم. بعد اگر شما مطالبی داشتید، برایش وقتی میگذاریم. فرمایشات شما برای ما بسیار لازم و مغتنم است؛ لذا از ابراز آن دریغ نفرمایید. بارها عرض کردهام که چه در جمع و چه به صورت خصوصی و چه مکتوب، تشخیصهای خود را درباره راهبری کلان مجموعه و شخص خود ما بیان کنید.
ارکان چهارگانهی مدیریت اسلامی
طبق قواعد وحیانی، مدیریتْ حکمتبنیان، رحمتبنیان، دانشبنیان و کرامتبنیان است. بنابراین ارکان اربعهی مدیریت اسلامی عبارت است از: حکمت، دانش، کرامت و رحمت. اگر این چهار رکن که جنبهی زیرساختی دارد، بهخوبی فراهم شود، توقع میرود اقدامات مدیریتی، وافی به مقصود باشد؛ چراکه زیرساخت و بنیان و اساس همینها است. اگر اینها مخدوش شود، کل کار دچار خدشه و آسیب میشود. آنچه چتر کلی روی فضای مدیریتی دارد، نگرش و جهانبینی توحیدی است و آنچه اکنون عرض میشود، ارکانی برای برافراشته شدن مدیریت مطلوب اسلامی است. این موارد بنا بر قواعد اجتهادی از منابع، سیره و روش اولیا استنباط میشود و طبیعی است که متناسب با برخی مواقف، ممکن است برجسته گردد یا موارد دیگری به آن اضافه شود.
1. حکمت
اساساً مدیریت اسلامی شکل نمیگیرد، مگر به قاعدهی حکمت. حکمت، حکایت از داشتن مبانی استوار، تهذیبشده و مستحکم در طراحیهای کلان و تصمیمات اساسی است. تصمیمها و راهها باید کاملاً محکم، خردمندانه و مبتنی بر قواعد خرد باشد. به این ترتیب در مسیر، برنامهریزی، سازماندهی، نظارت و راهبری مجموعه، نگرش توحیدی و وحیانی را به صورت کامل خواهیم دید. این قاعدهی حکمت است. هر چه بیشتر جهانبینی توحیدی را در فرایندهای مدیریتی خود لحاظ کنیم، بیشتر به حکمت نزدیک شدهایم.
یکی از ملاحظاتی که در بخش حکمت باید به آن توجه داشت، آیندهنگری، جامعنگری و واقعنگری است. مدیریت ما وقتی عاقلانه است که اقدام ما کاملنگر، جامعنگر و آیندهنگر باشد. اگر بتوانیم این سه را در کنار هم جمع کنیم، میتوان گفت به مقتضیات حکمت عمل کردهایم.
هر چه قاعدهی حکمت بیشتر لحاظ شود، به حدود مدیریت اسلامی نزدیکتر خواهیم شد. شاید در ابتدا به نظر شما رسیده بود که حکمتبنیان و دانشبنیان چه تفاوتی دارد؛ حال که میدانید منظور از حکمتبنیان بودن چیست، تفاوت آن دو را میدانید.
2. دانش
دانشبنیان به معنای آن است که مدیریت، مبتنی بر آگاهیهای لازم است. سازماندهی، برنامهریزی و نظارتهای ما باید مبتنی بر دانش باشد و به صورت آگاهانه انجام شود. این آگاهی مستلزم مطالعه و مشورت در آن حوزه است. بارها به دوستان عرض کردهام که لازمه این رویکرد مدیریتی، آموختن دائمی است؛ انسان باید همیشه در حال یاد گرفتن باشد؛ وگرنه مدیریتی بالنده نخواهد داشت و از حدود مدیریت اسلامی دور خواهد شد.
آیهی شریفهی «وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ؛[1] از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن» خیلی تکاندهنده است. مدیر اسلامی باید استفراغ الوسع در دریافت دانشهای مورد نیاز باشد. بسیاری از این دانشها، فرآوردهی دانش و تجربهی بشری است و استفاده از تجربهی مدیران موفق نیز در این زمینه راهگشا است.
چون جنس کار ما در حوزهی تربیت است، باید دورههای جدی انسانشناسی را بگذرانیم تا بتوانیم به صورت آگاهانه کار کنیم. میدان و مخاطب کار ما و همکاران ما در فضای انسانی است؛ بنابراین باید هر چه بیشتر به آگاهیهای مرتبط با انسان و شخصیت انسانی مجهز شویم و به طور خاص در حیطههای تربیتی، انسانشناسی داشته باشیم.
بحمدالله ذهن شما فعال است و با ادبیات ما کم و بیش آشنا هستید و خیلی به شرح و بسط موضوع نیاز نداریم؛ لذا به همین مقدار بسنده میکنیم و سراغ مؤلفهی سوم مدیریت اسلامی میرویم.
3. رحمت
همان کسانی که به ما گفتهاند حکیمانه و عالمانه مدیریت کنید، گفتهاند باید مهربانانه مدیریت کنید. اساس و شالودهی مدیریت اسلامی، مبتنی بر رحمت است. یکی از آیاتی که در این زمینه خیلی صراحت دارد، آیهی شریفهی «فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ؛[2] به [برکت] رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم] نرم [و مهربان] شدی» است. شما علاوه بر آنکه ذیل اسمهای «الحکیم» و «العلیم» حرکت میکنی، ذیل اسم «الرحیم» در حال حرکت هستی.
این مطلب، تفاوت اصولی بین جنس مدیریت اسلامی و سایر مدیریتها ایجاد میکند. اینجا شخص مدیر نهفقط باید عقل و آگاهی خود را به میدان مدیریت آورد، بلکه باید دل خود را نیز به میدان مدیریت بیاورد. «وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا؛[3] و به مؤمنان همواره مهربان است». دل او دائماً برای مؤمنان میجوشد و آنها را عزیزان و فرزندان و برادران و خواهران خود میداند و به آنها عاطفه و محبت دارد و دل در گرو مخاطبان و جریان تحت مدیریت خود دارد.
طبق قواعد هستیشناسانهی قرآنی، کل هستی، رحمتبنیان است و خدای متعال، دستگاه خلقت را به رحمت بنا کرده است. سورهی مبارکهی حمد بهتنهایی برای درک این موضوع کافی است. تکرار «رحمان» و «رحیم» بلافاصله پس از «رب العالمین» به این نکته اشاره دارد که شالودهی آفرینش مبتنی بر رحمت است.
اینجا سرفصل شوقانگیز و بهجتافزایی است و آن اینکه مدیر با اسم «الرحیم» برای خطوط انسانی و مدیریتی خود خدمات و کارهایی میکند که در سایر مدیریتها دیده نمیشود.
4. کرامت
رکن چهارم مدیریت اسلامی، کرامت است. اصل و قاعدهی کرامت به این برمیگردد که شما طبق نظم وحیانی مطلع میشوید که کسانی که در حوزهی مدیریتی شما قرار میگیرند ـ اعم از همکار و مخاطب ـ انسان هستند و انسان در عالیترین سطح تکریم از سوی حضرت حق است. آیهی «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَني آدَمَ؛[4] ما آدميزادگان را گرامى داشتيم» دامنهی وسیعی دارد و بحث مؤمن و مسلمان را مطرح نمیکند. خدای متعال در عالم، بساط کرامت را برای انسانها پهن کرده است. نوع آیات مشهور به آیات تسخیر ذیل همین آیهی کرامت است. خدای متعال همهچیز را در خدمت بنی آدم آورده است و این وجود، قیمت خاصی دارد و در مورد او سرمایهگذاری عجیبی شده است.
ممکن است شما نسبت به کسی مهربان باشید، اما خیلی برای او جایگاه قائل نباشید و از سر دلسوزی یا مهربانی، مشکل او را حل کنید؛ ولی در قرآن، مسئلهی اصلی کرامت است. ممکن است شما کسی را دوست داشته باشید، اما او را له کنید! ممکن است شخصی در مواجههی با ما از نظر شخصیتی له شود، اما در عین حال مورد مهربانی ما هم قرار گیرد. اینجا شما اصل رحمت را رعایت کردهاید، اما اصل کرامت را رعایت نکردهاید.
یادآوریهای قرآنی متناسب با همین روابط انسانی است. مثلاً به شما میگوید حق غیبت کردن ندارید. ممکن است کسی را دوست داشته باشید، اما غیبتش را هم بکنید. این کار شما مغایر با اصل کرامت است و شما دارید او را تخریب میکنید. ما حق نداریم شخصیت افراد را به سخره بگیریم و استهزا و عیبجویی و اسمگذاریهای سبککننده داشته باشیم. متأسفانه این کارها را انجام میدهیم که خلاف قاعدهی کرامت است. در لقب و اسمگذاری و خطاب کردنها نباید تعابیری به کار گیریم که افراد را کوچک کنیم. روایت «لا تَحْقَرْنَّ أحَداً مِنَ المُسلمینَ فَإنَّ صَغیرهُم عِند اللّهِ کَبیر؛[5] هیچیک از مسلمانان را تحقیر نکنید، چراکه کوچک آنها نزد خداوند بزرگ است»، ناظر به این مطلب است.
شما باید این اصول چهارگانه را در کل مدیریت خود اجرا کنید و در تصمیم، اجرا و نظارت، آنها را مدنظر داشته باشید. هر جا سخن از مدیریت هست، برنامهریزی و تصمیم و نظارت و اجرا به دنبالش مطرح میشود. مثالهای ما به این دلیل بیشتر به روابط انسانی معطوف است که از سایر بخشها حساستر و پیچیدهتر است، ولی در سایر حوزهها هم این اصول باید رعایت شود.
اهمیت فوقالعادهی نقش تربیتی مدیر
همهی ما در زندگی خود، نقش تربیتی داریم، ولی نقش تربیتی مدیر، نقش دیگری است. نقش تربیتی مدیر، بسیار وسیع، متنوع، عمیق و تکاندهنده است. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودهاند: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سکوتهایی داشت؛ یکی از سکوتهای ایشان این بود که حضرت سکوت میکرد تا آثار تربیتی کاری را که میخواهند انجام دهند، محاسبه نمایند. سکوت، فرصت ملاحظه و مراقبه و محاسبه است. حضرت وقتی میخواستند کاری انجام دهند، آثار آن را بررسی میکردند. مدیر چه بخواهد و چه نخواهد، سخن، نگاه، سکوت، تصمیم و اقدامش، روی مجموعهی تحت مدیریت او، تأثیر تربیتی خوب یا بد دارد. اتفاقاً این بخش، جزء بخشهای کمتر مورد توجه است و بخش تربیتی در ساحت مدیریت، مغفول است. این، کار ما را خیلی سخت میکند.
ممکن است یک مدیر برنامههای ما را خیلی خوب اجرا کند و از این جهت نمرهی عالی داشته باشد یا در وضعیت سخت، با رایزنی و پیگیری، منابع مالی را استحصال کند؛ اما در زمینههای تربیتی چه نمرهای دارد و چقدر به عوارض تربیتی اقدامات خود توجه داشته است؟ مثلاً ممکن است برنامهی مدرسهی انقلاب را اجرا کرده باشیم، اما به قیمت له شدن خیلیها. معمولاً این بخش دیده نمیشود و مورد غفلت است و ما ساز و کارهای ارزیابی این موضوع را نداریم. عمدتاً دوستان ما انسانهای مؤمن و باشخصیتی هستند، پس به احتمال قوی این مسئله را رعایت میکنند.
مقدمهای را که گفتم، شما در همهی ساحات ملاحظه کنید؛ اما بهطور ویژه، مدیریت رحمتبنیان و کرامتبنیان، معطوف به جلوههای تربیتی، بهویژه در مناسبات انسانی و روابط بینفردی را مدنظر قرار دهید.
تأثیر شخصیت در مدیریت
اکنون مطلبی را میگویم که برای برخی دوستان بشارت و برای بعضی تنذیر دارد و آن اینکه این نقش تربیتی تا حد زیادی به شخص و شخصیت شما برمیگردد. این موضوع خیلی جای کار دارد. هر یک از ما شخصیت، ضعفها و قوّتهایی داریم که تأثیر خود را به صورت طبیعی در جریان مدیریت ما میگذارد. مثلاً من به دلیل قاعدهی اشراف یا نفوذ یا کاریزما، تأثیرگذار هستم. همین که کسی از کارکنان شما احساس کند که اگر شما با او موافق نباشید، ممکن است زندگی خود را در خطر ببیند، تلاش میکند تا خودش را با شما هماهنگ کند. اینکه ما چه کسی باشیم که او بخواهد خودش را با ما هماهنگ کند، جای توجه است.
سکوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای همین مراقبتها و محاسبهها بوده است تا ببینیم کسانی که در حوزهی تماس و ارتباط ما قرار میگیرند، چه آثاری را از ما دریافت میکنند.
کسی که در حوزهی اسلامی، قبول مدیریت میکند، این بخش تربیتی را باید به عنوان یک فرصت برای خوب شدن، بزرگ شدن، تربیت شدن و رشد ببیند. اینجا جایی است که مدیر به شدت به خودش سختگیری میکند، هر طوری سخن نمیگوید یا هر طوری نگاه نمیکند یا هر طوری رفتار نمیکند؛ زیرا حواس او به دامنهی تأثیر سخنان و افعالش هست. انگیزهی این شخص برای خودسازی، نسبت به افراد عادی بیشتر است. این مدیریت باعث میشود او دائم رشد کند و رفتارها و مواجهههای او همواره بهتر شود. این کیفیسازی مبتنی بر این نقش تربیتی است.
چنانچه انسان سنت حسنهای بر جای گذارد، تا هر وقت که به آن سنت حسنه عمل شود، برای او اجر دارد. اگر سنت ناپسندی بگذارد نیز همینگونه خواهد بود. در حاشیهی رفتارهای ما اتفاقاتی در بین مخاطبان ما رخ میدهد که خارج از کنترل ما است. مثلاً اگر من روحیهای داشته باشم که باعث شود در دوستان من تملق یا چاپلوسی یا نفاق شکل گیرد، سنت سیئهای را بنیان نهادهام. این سنت تا هر جا که اثر سوء بگذارد، به من برمیگردد.
حضرت آیتالله جوادی آملی میفرمودند: «من هر وقت به محراب میروم، خجالت میکشم». فرصت امامت جماعت برای چنین کسی، فرصت اعتلای شخصیت است. اگر این روحیه در امام جماعت باشد، در هر نماز یک ارتقا خواهد داشت.
توجه به این نقش تربیتی، سود عجیبی به خود مدیران میرساند. مثلاً انسانی که قبلاً ضریب تحملش کم بود و از کوره در میرفت و همهچیز را خراب میکرد، حال سعهی صدر پیدا میکند؛ چون دائم خودش را مراقبت میکند و توجه دارد که نباید عصبانی شود. او با خودش میگوید: من حق دارم تصمیم بگیرم، اما حق ندارم عصبانی شوم.
تذکر چند نکته
در مورد وضعیت خودمان چند نکته را یادآوری میکنم.
1. تابستان فصل بیکاری نیست
اولین نکته آنکه بشارت دادهاند که دوستان در تابستان، وقتگذاری ویژه برای سازماندهی مسئولان انجمنها و آموزش دادن آنها برای اردوهای طلایهداران کردهاند و این، خبر خیلی خوبی است. الان هم گزارش استانهای مختلف میرسد. این یک رویکرد بسیار درست و اصولی و مفید است؛ مخصوصاً باید معطوف به این باشد که بچهها یاد بگیرند که در تابستان آمادهی فعالیت شوند. من از این بابت خوشحال هستم که این اتفاق در تابستان رخ میدهد و اثر این کار را در سال تحصیلی خواهیم دید. دانشآموزان باید خوب آماده و توجیه شوند و به اهداف تشکیلاتی و برنامههای انجمن آشنا باشند.
2. کسب مهارت را جدی بگیرید
مطلب دوم بشارت دیگری بود که ما از دوستان دریافت کردیم. مسئلهی مهارت را دوستان جدی گرفتهاند و برای تقویت آن کار میکنند. در مورد اهمیت و ضرورت آن قبلاً گفته بودیم، خواستم از بابت لبیک دوستان و جدیتشان تشکر کنم. چند ماه بعد از صحبت ما، حضرت آقا هم به مناسبتی این مطلب را مطرح فرمودند. زندگی مردم نشان میدهد که ما واقعاً در این بخش خلأ جدی داریم. غربیها به مهارتها و بهخصوص مهارتهای یدی خیلی توجه دارند؛ در حالی که ما عمدتاً نگاه مهندسی داریم.
3. یک پیشنهاد
مطلب آخر اینکه آخر مرداد، روز جهانی مسجد است. اکنون یک کارگاه در اصفهان در حال برگزاری است که از کاریکاتوریستها و هنرمندان شکل گرفته است. ایدهها را به آنها دادهایم و قرار است آثاری را آماده سازند و نهایتاً سیصد اثر برگزیده، معیّن و خریداری گردد و در سازمان زیباسازی شهر تهران اکران شود.
با توجه به اینکه در کشور سامانهی امور مساجد نداریم، به نظر میرسد بهترین افراد برای استفاده از این ذخیره، شما هستید. قرار شد وقتی کارها آماده شد، دوستان در اختیار شما قرار دهند و شما با شهردار مرکز استان یا سایر شهرها رایزنی کنید تا اکران شود. حیف است که این ظرفیت استفاده نشود. فقط ظاهراً به لحاظ قانونی باید نام مرکز امور مساجد استان تهران پای آن اثر بخورد تا معلوم شود که مالک این اثر کیست.
این طرحها خیلی قیمتی است و گاهی یک طرح، یک تا یک و نیم میلیون تومان خریداری میشود. پس دوستان این را در خاطر داشته باشند. انشاءالله یک برداشت ملی برای مسجد داشته باشیم.
4. طلب حلالیت جهت تشرّف به حج
مرحوم جد ما نامش علیاکبر بوده و مکه مشرّف شده است؛ لذا به ما گفتهاند حاج علیاکبری. با لحاظ همین موضوع، ما دیگر سفر حج نمیرویم و مستطیع هم نمیشدیم؛ اما علی ایّ تقدیر، امسال ما حج اولی هستیم و نوبت ما هم رسید. اگر زنده باشیم، دعاکنندهی شما به صورت تفصیلی خواهیم بود و به صورت تکتک و به اسم و به نام استان، مدنظر خواهم داشت. وصیت را نوشتهایم! ضمناً ما را حلال کنید. مستحب است انسان هنگام رفتن به حج، به رفقای خود خبر دهد؛ لذا خدمت شما عرض کردم.
انشاءالله همهی شما موفق باشید.