روز عرفه؛ روز دعای بندگی 1395/6/20


روز عرفه؛ روز دعای بندگی
روز عرفه؛ روز دعای بندگی

حرکتی برای تغییر تاریخ

امام حسین (علیه السلام) بعد از پیشنهاد یزید برای بیعت که تحت شرایط خاصی مسئله را مطرح کرد، تصمیم به حرکت به سمت مکه‌ی مکرمه گرفتند که به تعبیر من به نوعی پناهنده‌ی به بیت الله شدند؛ چراکه به تصریح قرآن: «وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا؛[۱] و هر كه در آن درآيد در امان است». کسی که وارد این حرم مطهر می‌شود، در امان قرار می‌گیرد و دیگر نمی‌شود به او چیزی را تحمیل کرد. امام تصمیم می‌گیرند به همراه خانواده‌ی محترمشان و اهل‌بیت پیامبر به سوی مکه‌ی معظمه حرکت ‌کنند و به این ترتیب یک فصل جدید و تازه، همراه با معانی و نکته‌های ژرفی در ارتباط با حج آغاز می‌شود. جالب است که امام حسین (علیه السلام) مثل سایر اولیای خدا دل‌داده‌ی خانه‌ی خدا و حج خانه‌ی خدا بود. در گزارش‌های تاریخی از زندگی آن حضرت، گزارش حج پیاپی داریم. این گزارش‌ها حکایت از حج پیاده درباره‌ی آن بزرگوار و برادر ارجمندشان نیز دارد. قریب به بیش از بیست حج گزارش شده که عمده‌ی این سفر‌ها با پای پیاده بوده، در حالی که مرکب و موکب همراه حضرت بوده است. گاهی به حضرت و همچنین به امام حسن (علیه السلام) عرض می‌کردند که سواره تشریف ببرید تا خسته نشوید. اما حضرت می‌گفتند این گونه به ادب بندگی نزدیک‌تر است. امام حسین (علیه السلام) تعلق خاطر فوق‌العاده‌ای به خانه‌ی خدا داشتند.

در این سفر‌های مکرر، امام وقتی وارد مکه‌ی معظمه می‌شدند، گزارش‌ها حکایت از ارتباط‌گیری و بیان و توصیف و توضیح مسائل دینی توسط امام دارد. تا نوبت به حج اخیر می‌رسد که محل گفتگوی ما است. به نظر می‌رسد این حج نوعی پناه‌جویی به کعبه و حرم، پس از تعرض حکومت و تحمیل بیعت به حضرت به شمار می‌رود. حضرت به سوی مکه‌ی معظمه حرکت می‌کنند و فرصتی چهارماهه را در خانه‌ی خدا و حرم امن الهی به دست می‌آورند. در این مدت اتفاقات جالبی رخ می‌دهد که بخشی از آنها در کتب تاریخی نقل شده و بخشی نیز از نظر مخفی مانده است. در فرصتی که امام در مکه‌ی معظمه هستند، آنچه اتفاق افتاده، عبارت است از ارتباط‌گیری، یارگیری، آشناسازی، بیدارگری، سازمان‌دهی، بیان حقایق، ارتباط چهره‌به‌چهره و فردبه‌فرد، دعوت‌های تک‌به‌تک از شخصیت‌های شناخته‌شده‌ی امت اسلامی در آن روزگار. حضرت جلسه می‌گذارند و گفتگو می‌کنند و دعوت می‌کنند برای یک قیام بزرگ. در همین ایام نامه‌نگاری‌ها هم آغاز می‌شود و نامه‌های زیادی از کوفه برای حضرت فرستاده می‌شود. فرستادن سفیر نیز در متن همین سفر و اقامت در مکه‌ی معظمه است که انجام شد که چهره‌ی شناخته‌شده و سرشناس سلسله‌ی سفرا، بلکه سفیر اعظم و برجسته و برگزیده سیدالشهدا، حضرت مسلم (علیه السلام) است که شخصیت، درایت، دانش، حکمت و شجاعت ممتازی داشت. حضرت ایشان را انتخاب می‌کنند. تا اینکه موسم حج فرا می‌رسد و به روز ترویه می‌رسد که روز هشتم ماه ذی حجه است. در این روز حجاج باید به سمت عرفات و مشعر و منا حرکت کنند تا مناسک را انجام دهند. امام آن روز متوجه می‌شوند که گروهی قصد ترور حضرت را دارند و برنامه‌ریزی شده بود که در شلوغی حج، به حضرت تعرض شود. در صورت عملی شدن این برنامه، علاوه بر اینکه جان حجت خدا در خطر قرار می‌گرفت، حرمت حرم هم ‌شکسته می‌شد. لذا حضرت ترجیح ‌دادند از مسیر حج خارج شوند و حج به این ترتیب نیمه‌تمام گذاشته می‌شود. البته در اصطلاح مرسوم، این‌گونه گفته می‌شود که حضرت، حج را تبدیل به عمره کردند و از موسم خارج شدند. اما بهتر و دقیق‌تر این است که گفته شود از این حج مرسوم ظاهری، امام (علیه السلام) عازم حج دیگری می‌شوند که ذیل آن بارش فیض الهی است که شستشو می‌دهد و روشن می‌کند و حرکت می‌دهد. حقیقتاً چشم امید همه‌ی ما به امام حسین (علیه السلام) است. به این ترتیب امام (علیه الصلاه و السلام) عازم آن مأموریت بزرگ و کار عظیم می‌شوند که الهام‌بخش یک حرکت تاریخی، جاودانه، انسان‌ساز، جامعه‌ساز و تمدن‌ساز است و بنیان‌گذاری یک مقطع جدید در تاریخ بشریت محسوب می‌شود.

 

دو یادگار حسینی

۱. مناجات عرفه

درباره حج امام حسین (علیه السلام) دو سند موجود است که یکی عرفانی است و دیگری حماسی و جهادی. هر دو مورد جزء اسناد درجه اولی است که به حج روح و معنا و روشنایی می‌دهد و بهترین روش برای استخراج منافع حج است. یکی سندی است که در عرفات منتشر شد و دوم هم سندی است که در منا منتشر شد. اما چه بگوییم درباره سندی که در عرفات منتشر شد؟! حقیقتاً مناجات عرفه سیدالشهدا (علیه السلام) خیلی باشکوه است. آنچه در عرفات منتشر شده، در قالب دعا و مناجات است، و آنچه در منا منتشر شده، در قالب خطابه‌ی حماسی است. اگر می‌خواهید ابعاد معنوی و عرفانی و فوق‌العاده باشکوه و زیبای حادثه‌ی کربلا و قیام حسینی برای شما شناخته شود، باید به مناجات عرفه مراجعه کنید. مناجات عرفه در واقع باطن کربلا است. مناجات عرفه، پشت صحنه‌ی عاشورا است. مناجات عرفه همان مقتل به زبان دعا و مناجات و عرفان است. اگر کسی بخواهد اسرار و رموز این حرکت جاودانه برایش روشن شود، باید شخصیت محوری حادثه را در عرفات زیارت کند. بعد از این زیارت، زیارت او در عاشورا و در مقتل معنای دیگری دارد. این متن فاخر که جزء متن‌های درجه‌ی یک اسلام در موضوع دعا و مناجات است، سراسر توحید، عرفان، عشق، دل‌دادگی و زیبایی است. از همان نقطه‌ی اولش حکایت‌هایی است: «اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ؛ ستايش خاص خدايى است كه نيست براى قضا و حكمش جلوگيرى و نه براى عطا و بخشش مانعى و نه مانند ساخته‌اش ساخته». از اوج و با زبان حمد آغاز می‌شود. گویا امام (علیه السلام) از اتفاقات بزرگی که در راه است سخن می‌گویند. البته این مناجات نورانی مربوط به حج اخیر نیست؛ چراکه در حج اخیر امام به عرفات نرسیدند. مربوط به سال‌های گذشته بوده است. راوی هم به زیبایی روایت کرده است که امام کنار جبل الرحمه ایستاد، در حالی که جمعی از عزیزانش در گرد او حلقه زده بودند. چند فراز که جلوتر می‌رود، راوی می‌گوید در حالی که از دو چشمان سیدالشهدا (علیه السلام) اشک جاری بود این جملات را گفت: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ وَ لاَ تُشْقِنِي بِمَعْصِيَتِكَ؛ اى خدا به من آن مقام ترس و خشيت از جلال و عظمتت را عطا كن كه گويا تو را مي‌بينم و مرا به تقوا و طاعتت سعادت بخش و به عصيانت شقاوتمند مگردان». مناجات عرفه‌ی سیدالشهدا (علیه السلام) خطوط اصلی منظومه‌ی فکر توحیدی را نشان می‌دهد و شما در آنجا به قرائت سیدالشهدا (علیه السلام)، با توحید و عرفان ناب اسلامی و محمدی و علوی آشنا می‌شوید که خیلی جذاب است. شما اگر قبل از دیدن حسین (علیه السلام) در کربلا و عاشورا، حسین (علیه السلام) را در عرفات ببینید، فراز‌ها و جلوه‌های مقتل، معنا و رنگ خاصی پیدا می‌کند. با این حال بعد از مقتل هم اگر حسین (علیه السلام) را در عرفات ببینید، معانی جدیدی از این مناجات نورانی برای شما آشکار خواهد شد. اینجا عرفان و حماسه را می‌بینید که دستشان به دست هم هست، و با یک عرفان راکد و خاموش و بی‌تحرک مواجه نیستید. عرفان ناب، یعنی عرفان زنده و حاضر در صحنه، و عارف، تاریخ‌ساز و حماسه‌ساز است. حماسه‌ای که عرفانی است، رنگ خدایی و توحیدی دارد و لحظه‌لحظه‌اش ارتباط شورانگیز با پروردگار عزیز است. در عرفان حسینی با چنین عرفانی مواجه می‌شوید که در عرفات در قالب مناجات و در عاشورا در سیمای یک قیام تجلی می‌کند. اینها دو روی یک سکه هستند. خوشبختانه در سال‌های اخیر از برکت نهضت منبعث از قیام حسینی که در جامعه‌ی ما رخ داد، مناجات عرفه شناخته شد؛ در حالی که اساساً عامه‌ی جامعه‌ی ما مناجات عرفه را نمی‌شناختند. این معرفت، جزء برکات نهضت حسینی در عصر ما است. جلوه‌ی ویژه این عرفان، متن فاخری است که حقیقتاً سند جاودانه‌ی عرفان اسلامی است و بارشی حیات‌بخش از روح مطهر سیدالشهدا (علیه السلام) است. بنابراین توصیه می‌کنم دوستان برای تماشای باطن کربلا، قبل از عاشورا، با این نگاه مناجات عرفه را فراتر از مقتل بخوانند. با دقت خاصی و از سر درنگ به آن مراجعه کنند و بخش‌های مختلفش را ببینند. شاید بخش ویژه‌ای را به لطف الهی در روز عاشورا مراجعه کنند و برداشت‌های ویژه و عرفانی از این قیام بزرگ داشته باشند. این سند اول که در عرفات در قالب مناجات منتشر شد که سرلوحه‌ی زندگی خردمندان و عارفان و مجاهدان عارف هست و تا قیام قیامت خواهد بود. به این ترتیب حضرت یک غذای خوش‌پخت و خوش‌عطر و قوی برای همه‌ی حجاج بیت الله الحرام تا قیام قیامت مهیا کردند که هر کس به عرفات می‌رسد، با دست سیدالشهدا (علیه السلام) به مقصد رسیده است. خوش به سعادت حجاج ما که از این مائده‌ی عرشی و آسمانی و از این نازله‌ی روح حسینی در این سفر بهره‌مند هستند و در کنار جبل الرحمه، این نوای حسینی را سر می‌دهند و دل و جان خود را به سیدالشهدا می‌سپارند تا به قرب الهی ببرد. امیدواریم روزی همه‌ی حجاج بیت الله الحرام این توفیق را پیدا کنند؛ چراکه انسان دلش می‌سوزد و حسرت می‌خورد که چرا جمع عظیمی از مسلمانان از این دعای بزرگ محروم هستند. این دعا حج را معنا می‌بخشد و روح و شکوه و زیبایی می‌دهد.

 

۲. خطابه منا

اما سند دومی که از حضرت منتشر شده، در منا و در قالب یک خطابه است. این هم خیلی عجیب و فوق‌العاده و دوست‌داشتنی است. طبق نقل‌های متعددی، یک سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین (علیه السلام) به حج مشرّف شده بودند و در آن سال عده‌ی زیادی از اصحاب و تابعین در حج بودند؛ یعنی هم نسل اولی‌ها و هم نسل دومی‌ها حضور داشتند. امام (علیه السلام) همراه با خانواده‌ی خود در این سفر حضور پیدا می‌کنند و بسیاری از یاران و عزیزانشان را در این سفر همراه داشتند. وقتی که به منا می‌رسند، امام (علیه السلام) به برخی مأموریت دادند که همه‌ی اصحاب شناخته‌شده و تابعین برجسته را برای جلسه‌ای دعوت کنند. نوشته‌اند که به دعوت امام، عده‌ی زیادی از اصحاب، حدود هفتصد نفر جمع شدند. اصحاب کسانی هستند که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را درک کردند، اما تابعین، افرادی هستند که اصحاب را درک کرده و در واقع با واسطه خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) رسیده‌اند. اینها همه خدمت حضرت جمع می‌شوند. حضرت خیمه‌ای زده‌اند که هفتصد نفر را در خود جای داده است. معلوم می‌شود خیمه‌ی محوری در منا، خیمه‌ی حضرت سیدالشهدا (علیه الصلوه و السلام) بوده است. در آنجا همه محضر امام جمع می‌شوند. وقتی جمع آماده شد، حسین (علیه السلام) از جا برخاست: «فحمدَ الله و اثنی علیه» حمد و سپاس خدای متعال را به جای آورد و سپس شروع به خطبه خواندن کرد و فرمود: «فان هذه الطاغیه» منظورشان از طاغوت، معاویه و دستگاهش بود. «قد فعل بنا و بشیعتنا و قد رایتم و علمتم» ببینید با ما و شیعیان ما چه کرده است؟! خطبه‌ی امام (علیه السلام) در منا دو بخش دارد. بخش اول عبارت است از اقرار گرفتن از مخاطبان و بخش دوم حضرت به دعوت به قیام وارد می‌شوند. فصل اول و بخش اول در گذشته هم نمونه‌هایی دارد. مثلاً نمونه‌ای از امیرمؤمنان (علیه السلام) داریم که معروف است به حدیث مُناشده. آنجا حضرت (علیه السلام) مخاطب را دعوت می‌کند و به او می‌گوید: تو را به خدا سوگند می‌دهم آیا تو چنین چیزی را شاهد بودی؟ آن شخص می‌گوید: بله، من شهادت می‌دهم.[۲] در اینجا نیز امام حسین (علیه السلام) شروع می‌کنند به صورت فراز به فراز شهادت می‌گیرند و جالب است که این فراز‌های شهادت گرفتن، همه مربوط به امیرالمؤمنین (علیه السلام) و مسئله‌ی امامت آن حضرت است. حضرت برجستگی‌های ممتاز پدر بزرگوارشان را یک‌به‌یک از زبان پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) مطرح می‌کنند و برای آنها یکی‌یکی از حاضران شاهد و گواه می‌گیرند. مثلاً یک نمونه‌اش این است: «اُنْشِدُكُمُ اللّه هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللّهِ (صلى اللّه عليه و آله) شْتَرى مَوْضِعَ مَسْجِدِهِ وَمَنازِلِهِ فَابْتَناهُ ثُمَّ ابْتَنى فيهِ عَشَرَةَ مَنازِلَ تِسْعَةً لَهُ وَجَعَلَ عاشِرَها فِى وَسَطِها لاَبى ثُمَّ سَدَّ كُلَّ بابٍ شارِعٍ اِلَى الْمَسْجِدِ غَيْرَ بابِهِ؛[۳] شما را به خدا! آيا مى‌دانيد آنگاه كه رسول خدا محل ساختمان مسجد و خانه خويش را خريدارى و در كنار مسجد، ده حجره بنا كرد، نُه باب از اين حجره‌ها را به خود اختصاص داد و حجره دهمى را كه در وسط آنها قرار داشت، به پدرم على اختصاص داد، سپس دستور داد در همه‌ی حجره‌هاى مردم را كه به مسجد باز مى‌شد، ببندند، مگر در حجره على را؟». حکایت آنجا است که پیامبر منازلی را برای خودشان فراهم می‌کنند که در‌های متعددی داشته که به مسجد راه داشته و آنگاه خانه‌ی دهمی را وسط آنها قرار می‌دهند و آن را به روی مسجد باز می‌کنند. حضرت می‌فرمایند: آیا شما گواهی می‌دهید که آن خانه‌ی پدر من، امام علی (علیه السلام) بود؟[۴] از جمله شاهد می‌گیرند درباره‌ی برادری امیرالمؤمنین (علیه السلام) با پیامبر و از جمله شاهد می‌گیرند در جملاتی که پیغمبر اکرم در فتح خیبر درباره‌ی امام علی (علیه السلام) فرمودند و از جمله اینکه شهادت می‌گیرند درباره‌ی غدیر خم که این قسمت اخیر، شهادت ویژه‌ای است. حضرت می‌فرمایند: «اُنْشِدُكُمُ اللّه اَتَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) نَصَبهُ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ فَنادى لَهُ بِالْوِلايةِ وَقالَ: لِيُبَلِّغ الشّاهِدُ الْغائِبَ؛ شما را به خدا! آيا مى‌دانيد كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) على را در غدير خم به مقام ولايت نصب كرد، سپس دستور داد كه اين جريان را حاضران به غايبان برسانند؟». جالب است که در برابر هر یک از اینها، این جماعت می‌گویند: «اَللّهُمَّ نَعمْ» و شهادت می‌دهند. اصحابی که خودشان دیده بودند، شهادت می‌دهند که خودمان دیدیم. تابعین هم می‌گویند ما از طریق صحابه‌ی قابل اطمینان شنیده‌ایم. این سلسله‌ی شهادت‌ها ادامه دارد تا به قسمت اصلی خطبه‌ی منا می‌رسد.

حجه الوداع حسین

از یک منظر، حج سیدالشهدا (علیه السلام) حجه الوداع بود و این حج با خود پیام‌های بزرگی را به امت اسلام منتقل کرد و کاملاً هم به حجه الوداع پیامبر گره می‌خورد که در آن، اعلام ولایت الهی و استمرار خط نبوت در سیمای امامت، با معرفی شخصیت بی‌نظیر امام علی (علیه السلام) صورت گرفت. اینجا اعتراض بزرگ از سوی ولی و حجت خدا به انحراف بزرگ جامعه از ولایت الهی است، و همچنین اقدام برای بازگشت امت به صلاح است. در حقیقت یک حرکت اصلاحی است که کاملاً به حج گره می‌خورد و اینجا هم حجه الوداع است. امام حسین (علیه السلام) مانند سایر اولیای خدا عاشق حج بود. افزون بر بیست و چند بار حج از آن حضرت گزارش شده است که در بعضی سفر‌ها همراه امام حسن مجتبی (علیه السلام) بودند. عمده‌ی این سفر‌ها را حضرت به صورت پیاده می‌رفتند و مقداری از کاروان فاصله می‌گرفتند تا افراد کاروان به خاطر احترام حضرت، مجبور نشوند پیاده شوند. حضرت و اهل‌بیتشان پیاده می‌رفتند تا عظمت حج و شکوهش و اسرارش بیشتر در ذهن علاقه‌مندان شکل گیرد. این مقصد بزرگ و این مرکز منافع عظیم امت اسلامی چیزی نیست که بشود با آن به سادگی برخورد کرد و اگر خواستیم به آن جانب برویم، باید با حال تواضع و فروتنی و بندگی به سمت خانه‌ی خدا حرکت کنیم.

در این حج اخیر کار به همین ‌ترتیب پیش رفت و چند ماهی که امام در مکه‌ی معظمه بودند، کار بیداری و سازمان‌دهی و مواجهه‌ی چهره‌به‌چهره و یارگیری به معنای دقیق کلمه را انجام دادند. به نوعی پناهندگی به حرم را داشتند تا وقتی که حرم برای حضرت ناامن شد و دیگر به صلاح نبود که در آنجا بمانند. حسب اطلاعی که حضرت از توطئه‌ی ترور داشتند و نمی‌خواستند حرمت حرم شکسته شود، حج را به عمره تبدیل کردند و از مسیر حج خارج شدند و به سوی کوفه، ولی در باطن امر به سوی کربلا حرکت کردند. روز هشتم ذی حجه که مشهور به یوم الترویه است، حضرت حرکت می‌کنند. این قافله مسیر خود را تغییر می‌دهد تا با این اقدام متفاوت، حضرت نشان دهد آنچه اتفاق می‌افتد، یک صورت بی‌سیرت است و حجی است که در آن معنا و روح وجود ندارد. حرکت ایشان پیام‌هایی داشت که توجه همه‌ی مؤمنین در تاریخ را به خود جلب می‌کند. در حج سیدالشهدا (علیه السلام) دو گزارش بسیار عالی در دسترس ما قرار گرفته که یکی مربوط به عرفات و دیگری مربوط به منا است. در عرفات، مناجات سیدالشهدا (علیه السلام) است که از اسرار توحیدی حج رمزگشایی می‌کند و معارف عرفان ناب در عالی‌ترین سطح خود توسط آن حضرت در قالب یک مناجات طولانی تقدیم به ساحت قدس ربوبی می‌شود. در حقیقت یک چشمه‌ی زمزم فیاض جاری از عرفان و توحید و عشق به ساحت قدس ربوبی به دست مبارک حضرت جاری می‌شود و برای همیشه‌ی تاریخ هر کسی که بخواهد به حقیقت حج دست پیدا کند، کافی است خودش را به این چشمه‌ی فیاض و همیشه جاری برساند و جام‌هایی از این شراب طهور بنوشد و سرمست از این داده‌های حسینی، عازم مقاصد عالی انسانی در حج شود. البته این مناجات گرچه در صحرای عرفات و در کنار جبل الرحمه ارائه شد و به حج روح و معنا می‌دهد، ولی برای هر کسی در هر جایی که باشد، چه در روز عرفه و چه در روز‌های دیگر، برای ارتباط با حق تعالی و دریافت انوار الهی، در دسترس است. حتماً در دهه‌ی نخست محرّم به دعای عرفه مراجعه شود و سعی کنیم مقتل را از منظر مناجات عرفه‌ی آن حضرت تماشا کنیم.

در قسمت نخست مناجات عرفه، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شهادت می‌دهند به ساحت قدس ربوبی و این شهادت خودشان را با تمام اعضا و جوارح و با پیشانی و خطوط چهره و همه‌ی بخش‌های اصلی وجود خود، این شهادت را گره می‌زنند. در مقتل، این شهادت به عمل ختم می‌شود و این شهادت سیدالشهدا (علیه السلام) و گواهی آن حضرت بر ربوبیت پروردگار متعال و نعمت‌های بی‌کران و زیبا، در عمل در مقتل تحقق پیدا می‌کند. این بخش مربوط به سند عرفاتی سیدالشهدا (علیه السلام) می‌شود.

 

سخنان امام در میان نخبگان جامعه

درباره‌ی رابطه‌ی مناجات عرفه با حادثه‌ی کربلا و سند منا، هر دو سند مربوط به حج‌های دیگر حضرت است؛ چراکه در حج پایانی، حضرت به حسب ظاهر نه به عرفات و نه به منا رسیده‌اند. در واقع از قبل عزیمت به عرفات، حضرت از حج خارج شده‌اند. از همین جا استفاده می‌کنیم که اولیای خدا و سیدالشهدا (علیه السلام) عنایت داشتند که حج به معنای اصلی خود نزدیک و منافع اصلی حج رونمایی شود. در عرفات، امام حسین (علیه السلام) از منافع توحیدی و عرفانی و معرفتی و معنایی حج رونمایی می‌کند. در منا ـ که یک سال قبل از مرگ معاویه بوده ـ بر اساس فرصت دیگری که فراهم شده، سخنرانی می‌کنند. سیدالشهدا (علیه السلام) از بخش برائت حج و از حماسه و منافع عالیه‌ی سیاسی و اجتماعی که برای امت اسلامی حیات‌آفرین است، رونمایی می‌کنند. حضرت از اصحاب شناخته‌شده‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و همچنین از تابعین که در حج بودند، دعوت کردند. برای همه تک‌تک پیک فرستادند. امام حسین (علیه السلام) طبق برخی نقل‌ها، در آن جلسه‌ی مهم بعد از اشاره‌ای که به جریان حکومت طاغوتی آن روزگار دارند و با تعبیر «طاغیه» از آن یاد می‌کنند، بلافاصله بیانات پیامبر عظیم الشأن را به اصحاب و تابعین یادآوری می‌کنند. فهرست طولانی از آنچه به نظرشان می‌رسید که این جماعت دارند فراموش می‌کنند، ذکر می‌کنند؛ خصوصاً درباره‌ی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام). مسئله‌ی حدیث منزلت، حدیث مربوط به بستن همه‌ی در‌ها غیر از در خانه‌ی امیرالمؤمنین به روی مسجد، حدیث اخوت، مباهله و با تأکید بر غدیر، همه یادآوری می‌شود. شیوه‌ی یادآوری حضرت هم مناشده است؛ یعنی می‌گویند من شما را به خدا سوگند می‌دهم که آیا پیامبر این گونه نفرمودند؟! آنها هم می‌گویند: «اللهم نعم»، یعنی ما شهادت می‌دهیم. راجع به تک‌تک اینها امام (علیه السلام) از جماعت حاضر اقرار و اعتراف گرفتند. مسئله‌ی اصلی، مربوط به مدیریت عالی امت اسلامی و ولایت جامعه‌ی اسلامی است. همه‌ی آن مقدّمات را می‌گویند و به ولایت و غدیر می‌رسند. همه با محوریت معرفی شخصیت طرازی است که صلاحیت اداره‌ی امور امت و امامت دارد. بعد از همه‌ی اینها تعهد می‌گیرند که شما وقتی به شهر‌ها و قبایل خود برگشتید، این مطالب را به دیگران و مخصوصاً به اشخاص برگزیده منتقل کنید؛ چراکه شخصیت‌های سرشناسی بودند و احادیث حضرت رسول را در سینه داشتند و سیره‌ی حضرت را مشاهده کرده بودند. جالب است که در این متن حضرت به نوعی پیمان می‌گیرند: «ثم ارجعوا الی انصارکم و قبائلکم من امنتم و وثقتم به فادعواهم الی ما تعلمون». بعد هم فرمودند اگر شما که دیدید و می‌دانید سکوت کنید، نگران این هستم که حق زائل و مندرس شود. البته بلافاصله حضرت فرمودند «واللّه مُتّمُّ نُورِهِ وَلوْ كَرِهَ الْكافِرونَ؛[۱] و خدا ـ گرچه كافران را ناخوش افتد ـ نور خود را كامل خواهد گردانيد». پرچم حق برافراشته می‌ماند و این طور نیست که اگر شما کوتاهی کنید، اصل حق پوشانده بماند. منتهی شما محروم می‌شوید از اینکه حق، به دست شما جاری شود.

بعد از گرفتن این گواهی و اعتراف که حضرت در قالب سوگند از آنها دریافت می‌کنند، یک متن فوق‌العاده و بسیار عالی و سازنده و سرنوشت‌ساز ارائه می‌کنند. امام (علیه السلام) از منافع حج برای بیداری امت استفاده می‌کنند. به این صورت که از فرصت اجتماع همه‌ی مؤمنان و دوستان حضرت و حضور بزرگان و علما، برای توجه دادن بزرگان به مسئولیت‌های بزرگ و یادآوری اتفاقات خطرناک و حساسی که در جامعه و امت اسلامی رخ می‌دهد، به زیبایی و خوبی استفاده کردند برای روشنگری و ارائه‌ی طرح خوشبختی امت اسلامی که همان مسئله‌ی ولایت الهی است؛ البته با بیانی متفاوت.

 

وظایف نخبگان جامعه در بیان سیدالشهدا (علیه السلام)

امام (علیه السلام) در این خطاب که گروه برگزیده‌ای از جامعه‌ی اسلامی حضور دارند، اصحاب و تابعین و علما و شخصیت‌های برجسته و به تعبیر دقیق و زیبای رهبر عالی‌قدر، خواص امت اسلامی آنجا حضور داشتند، ابتدا وظیفه‌ی بزرگ امر به معروف و نهی از منکر را مطرح می‌کنند و اینکه شما چرا به وظیفه‌ی خود عمل نمی‌کنید. با مقدّمه‌ای که تکیه‌اش به آیات قرآنی است، وظیفه و رسالت انسان‌های فهمیده و برگزیده و کسانی که دارای تحلیل و شناخت و درک هستند، رسالت بزرگ آنها را حضرت مطرح می‌کنند: «فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا؛ » این همان فریضه‌ای است که از نگاه پروردگار متعال اگر انجام شود، همه‌ی فرایض بر پا و مستقر می‌شوند؛ چراکه امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام و همه‌ی فرایض الهی است؛ زیرا در امر به معروف و نهی از منکر مخالفت ستمگر هست، امکان برقراری عدالت اقتصادی در جامعه فراهم می‌شود و حق به حق‌دار خواهد رسید. آنگاه خطاب به این جماعت، ویژگی‌هایشان را یادآوری کردند که شما کسانی هستید که به علم شناخته شده‌اید، ذکر خیر شما همه جا هست و شما به عنوان انسان‌های ناصح و خیرخواه امت شناخته می‌شوید، مردم به شما مراجعه می‌کنند و شما را احترام می‌کنند و به شما اقتدا می‌کنند و به عنوان بزرگان امت شناخته می‌شوید. حضرت تکالیف و مسئولیت‌هایشان را یادآوری می‌کنند و بلافاصله به شدت توبیخشان می‌کنند که چرا به وظیفه‌ی خود عمل نمی‌کنند که آن وظیفه، عبارت از این است که بایستی دانش و فهم خود را مخصوصاً در محور امامت و ولایت آشکار سازید. اما شما تسامح می‌کنید و با جریان ناپسند حاکم همراهی می‌کنید و گویا امر به معروف و نهی از منکر را فراموش کرده‌اید و آنچه را که خدا از علما تعهد گرفته به فراموشی سپرده‌اید. حضرت آنها را مورد عتاب قرار می‌دهند و توبیخ می‌کنند که چرا وارد میدان نشدید.

از اینجا امام مسئله‌ی بسیار مهمی را مطرح می‌کنند که بر اساس منطق اسلامی، مجاری و اداره‌ی امور جامعه باید به دست اشخاص صالح و برگزیده باشد که هم به دانش الهی دست داشته باشند و هم امین حلال و حرام خداوند باشند: «ذلِكَ بِاءَنَّ مَجارى اْلاُمورِ وَاْلاَحْكامِ عَلى اءَيْدِى الْعُلَماءِ بِاللّه اْلاُمناءِ عَلى حَلالِهِ وَحَرامِهِ». چنین کسانی باید سررشته‌ی امور را به دست داشته باشند و مسائل مختلف جامعه را مدیریت کنند؛ در حالی که شما از این جایگاه فاصله گرفته‌اید و دلیلش هم تفرقه‌ی شما است. حضرت می‌فرمایند با وجود این‌همه شخصیت‌های خوب و سالم و صالح که در رأس آنها خود سیدالشهدا (علیه السلام) قرار دارد، چرا مدیریت جامعه باید به دست نااهلانی بیفتد که به جای ترویج ارزش‌ها، منکر‌ها را ترویج می‌دهند؟ حضرت ریشه‌یابی می‌کنند و فرمودند علتش اختلافی است که بین شما است. شما صبر و تحمل ندارید و مقاوم نیستید و حاضر نیستید هزینه‌ی اجرای احکام خدا را بپردازید و تحمل کنید. نتیجه‌اش این می‌شود که همه‌ی امور از دست شما خارج شده و به دست نااهلان افتاده است. اینجا تعبیری در مورد کسانی دارند که امور امت را به دست گرفته‌اند: «ولكِنَّكُم مَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ». شما کار‌ها را به دست ستمگران داده‌اید و امور الهی را تسلیم نااهلانی کرده‌اید که به شبهات حکم می‌کنند و در شهوات سیر می‌کنند و علت اصلی این است که شما از مرگ می‌ترسید و از ترس مرگ همه چیز را رها کرده‌اید: «سَلَّطَهُمْ عَلى ذ لِكَ فِراركُمْ مِنَ الْمَوْتِ». شما به زندگی دنیا دل‌بسته شده‌اید: «وَاعْجابُكُمْ بِالْحَياةِ الّتى هِىَ مُفارِقَتُكُم». کسانی را که از جهت فکری و مدیریتی و اقتصادی، جزء ضعفا هستند، به این ستمگران شهوتران سپرده‌اید: «فَاءَسْلَمْتُمْ الضُّعَفاءَ فِى اءَيديهِم» بعضی از این مظلومین تبعید شده و برخی در زندان‌ها قرار گرفته‌اند و هر کس به شکلی زیر این جریان ستم قرار گرفته است. حضرت تحلیلی ارائه می‌کنند که هم زمان و وضعیت موجود را نشان می‌دهد، و هم ریشه‌یابی می‌کند که اینجا خواص و اشخاص فهمیده به وظیفه‌ی خود عمل نکردند و علت آن هم ترس و دل بستگی به دنیا است؛ لذا حاضر نیستند هزینه‌ی دفاع از دین خدا و حق را پرداخت کنند. به این ترتیب حضرت بابی را جلوی این جماعت باز می‌کنند.

جمله‌ی پایانی ایشان هم در این خطبه‌ی نورانی، بسیار تکان‌دهنده است. امام یک مسیر تاریخی را روشن می‌کنند که امور باید به دست چه کسانی باشد و از رهگذر چه کوتاهی‌هایی است که طاغوت حاکم می‌شود و وقتی طاغوت حاکم شود، همه‌ی منافع از دست رفته است و حتی حج هم  یک حج بی‌روح و بی‌منفعت می‌شود.

 

خدایا تو شاهدی که...

در بخش پایانی، حضرت از حالت خطبه خارج می‌شوند و با خدا صحبت می‌کنند: «اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ...» خدا یا تو خودت می‌دانی که مطالبی که مطرح کردم، برای این نیست که بخواهم ریاستی داشته باشیم و منافعی ببرم. امام حق، به دنبال منافع شخصی و جاه و جلال نیست. «وَلكِنْ لِنُرِىَ المعالِمَ مِن دِينكَ ونُظْهِرَ اْلاصْلاحَ فى بِلادِكَ وَيَاءمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ» ما دنبال این هستیم که نشانه‌های دین تو بر پا و استوار شود و اصلاح در شهر‌ها برقرار شود و بندگان مظلوم تو در امان قرار بگیرند؛ یعنی فایده‌ی حاکمیت اسلامی و دینی و الهی، این موارد است. «وَيُعْمَلَ بِفَرائِضِكَ وَسُنِنِكَ وَاَحْكامِكَ» ما به دنبال این هستیم که واجبات دین و احکام تو رواج پیدا کند. بعد هم خطاب به آن جماعت فرمودند که اگر شما در مسیر برقراری حاکمیت الهی ما را یاری نکنید، ظالمان و ستم‌پیشگان بر شما مسلط خواهند شد و تلاش می‌کنند که نور اسلام و نور پیامبر در امت اسلامی خاموش شود.

با وجود این دو سند از سیدالشهدا در حج، یعنی سند عرفات و سند منا که یکی ناظر به باطن حج و دیگری ناظر به آثار سیاسی و اجتماعی حج است، می‌توان گفت حضرت، حج پسندیده‌ی اسلام را برای همیشه معرفی کرده‌اند.

خدا را قسم می‌دهم به سیدالساجدین امام سجاد (علیه السلام) و به حق حضرت زینب و اهل‌بیت سیدالشهدا (علیه الصلوه و السلام)، ما را با الهام از مکتب سیدالشهدا (علیه السلام) همواره در این مسیر و صراط مستقیم، با ثبات قدم نگه دارد.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *