اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین ثم الصلوة و السلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین ابوالقاسم المصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین سیما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
فَنَحنُ قائِلون، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْآمَالُ وَ نُشِرَتْ فِیهِ الْأَعْمَالُ، السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً.
گفت که، شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت/ روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت. یا دارد می رود! حالا یک چند روز کوتاهی که باقیمانده. حال و هوای این روزها حال و هوای وداع با ماه مبارک رمضان هست، خاطر نورانی دوستان عزیزم باشد، ما اوائل ماه مبارک رمضان بود که پیشنهاد کردیم برادران و خواهران عزیز ما این دعای وداع را که دعای چهل و پنجم هست بخوانند، خود این دعای وداع به ما کمک می کند که شناخت ما و معرفت ما نسبت به ماه مبارک رمضان و ذخائر عظیم این ماه افزایش پیدا بکند و این حال و هوا را در ما به وجود می آورد که بتوانیم با آمادگی بیشتری با شبها و روزها و ساعات عزیز این ماه روبه رو بشویم.
الان که خدمت شما عزیزان هستیم در یکی دو قدمی پایان این ماه عزیز به سر می بریم، روز بیست و هفتم دیگر دقایق آخرش را دارد پشت سر می گذارد. با اجازه ی دوستان، من بحثی را که جلسه ی گذشته به مناسبت مطرح کردم در یک چندجمله ای یادآوری می کنم و می رویم سراغ همین متن دعای وداع و چندنکته ای را از این دعای نورانی انشاءالله عرض می کنیم و یادآوری می کنیم خدمت همه ی بزرگواران.
جلسه ی پیش تلاش ما بر این بود که معلوم بشود فرصتی که ما در دنیا در آن به سر می بریم، این چه قیمتی دارد؟ عرض کردیم اگر بخواهیم قیمت زندگی خودمان را و ساعات و دقایق زندگی در این دنیا را خوب متوجّه بشویم باید توجّه پیدا کنیم که ما افق پیش رویمان یک افق ابدی است، یعنی از این دنیا که ما خارج شدیم، آنچه که پیش روی ما است عالمی است که به عنوان دارُالخُلود شناخته می شود، یعنی دیگر آنجا تمام شدنی نیست، اگر کسی بتواند تصویر درستی از ابدیّت و از زندگی ابدی به دست بیاورد و آن را به آن ایمان پیدا بکند، با این فرض، قدر و قیمت خودش و قدر و قیمت دنیایی که دارد در آن به سر می برد را خواهد دانست، این فهم ارزش زندگی این دنیا، حضور در این دنیا و عمری که داریم، وابسته ی به درک ما از ابدیّت و خُلود و جاودانگی است، با یک ضمیمه، و آن ضمیمه اش این هست که آن سرای ابدی و آن جایگاه همیشگی، ویژگی هایش، کیفیّتش دقیقاً در همین فرصت کوتاه زندگی این جهانی است که آن هم با اختیار ما، با انتخاب ما، با عمل ما، با فکر ما، با نیّت ما دارد شکل می گیرد و ساخته می شود، شما این دو سه تا جمله را کنار هم بگذارید معلوم می شود اینجا چقدر قیمتی است، یعنی حتّی ثانیه هایش، معلوم می شود این دنیا ثانیه به ثانیه اش چقدر قیمت دارد، لحظه لحظه اش، آن به آن اش چقدر قیمت دارد، مضافاً به اینکه به ما گفته نشده که ما چقدر هستیم اینجا، همین مدّت کوتاه هم به صورت یک عدد نامعلوم تعریف شدیم، به ما گفته نشد، وَ ما تَدری نَفسٌ ماذا تَکسِبُ غَداً وَ ما تَدری نَفسٌ بِاَی ارض تَموت، به شما نگفتند که فردا شما هستید یا نه، هفته ی بعد هستید یا نه، سال آینده ای برای شما اصلاً وجود دارد یا نه؛ چون این مسئله هم نامعلوم است، زمانی که در آن هستیم، علی العجاله، این خیلی قیمتی می شود، همینی که هست، یعنی همین امروز؛ و انسان زیرک تلاش می کند از این فرصت بهترین برداشت را داشته باشد، کیفی ترین برداشت ها را داشته باشد.
خاطر نورانی تان باشد عرض کردیم کسانی که آن طرف قرار می گیرند، از این مرحله وارد آخرت که می شوند که بین ما و آن عالم هیچ فاصله ای نیست، به یک اعتبار آن عالم باطن این عالم است، بر اساس آن کریمه ی يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ، که معلوم می شود خب باطن همین دنیا است، یعنی فاصله ی ظاهر تا باطن، فاصله ی دنیا و آخرت چقدر است؟ فاصله ی ظاهر تا باطن، باطن همین ظاهری است که ما از آن درک می کنیم. با این ملاحظه استفاده ی کیفی از فرصت، مهمترین دغدغه ی انسان باید باشد. مؤمن دائم به دنبال این هست که از این زمانی که در اختیارش هست استفاده ی کیفی ببرد، یعنی ذخیره، زاد و توشه ی خودش را برای حیات ابدی از همینجا فراهم بکند، که فرمود وَ تَزَوَّدوا فَإِنَّ خَیرَ الزّاد اَلتَّقوا، بسم الله، شما باید از همینجا توشه ی خودتان را بردارید، خیال نکنید یکجای دیگری وجود دارد و خیال نکنید که فردا امکانش هست، نه، همین امروز، یعنی همین امروز از فرصتی که دارید توشه ی آن حیات ابدی تان را بردارید، پس نگاهتان نگاه ابدی باشد، بر اساس آن نگاه ابدی قیمت این فرصت کوتاه برای شما شناخته می شود، شناسایی می شود، حالا در این فرصت باید با برنامه ریزی درست بهره برداری کنید، وقتی این مسئله واضح شد و ما یادمان ماند که آنجا اگر بخواهیم بگوئیم انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ، سخن ناامیدکننده ای به ما گفته خواهد شد، آن سخن این هست که اِرجِعوا وَرائکُم فَلتَمِسوا نوراً، این جواب یک جای دیگر هم گفته شده، آنجا که گفت رَبِّ ارجِعونی لَعَلّی صالِحاً فی ماتَرَکت، حَتّی إِذا جاءَ اَحَدَهُمُ الموت، مرگ که آمد می گوید اِرجِعونی لَعَلّی صالِحاً فی ماتَرَکت، فقط یک عمل صالح من انجام بدهم، من را به دنیا برگردانید، آنجا هم باز جواب ناامیدکننده است، یعنی پاسخ امیدبخشی آنجا به کسی داده نمی شود، می گویند کَلّا، إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها و مِن وَرائِهِم بَرزَخٌ اِلی یَومِ یُبعَثون، این دیگر تا قیامت در شرایط برزخی خواهد بود، امکان بازگشت برای او وجود ندارد، البتّه در ضمنش یک نکته هم هست، و آن اینکه إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها، این یک چیزی دارد می گوید، یعنی یک سخن سطحی است، والّا اگر برگردد هم اینجوری نیست که از آن فرصتِ استفاده ای ببرد، یک معنای این چنین هم دارد، یعنی به فرض هم که این برگردد باز هم برمی گردد سر رفتار قبلی خودش.
با این ملاحظه دوستان من عنایت می کنند که ماه مبارک رمضان یعنی چه و لیلة القدر چه معنایی دارد، با این ملاحظه، اینجوری شما نگاه کنید، یعنی معلوم می شود ماه مبارک رمضان یعنی آن عنایت خاصّ الهی، آن توجّه و لطف ویژه ی پروردگار متعالِ عزیزِ مهربانِ کریم در حقّ بنده اش که این فرصت اندک را در مقابله ی با آن فرصت بی انتها، یعنی آن زمانِ بی مرز، اینقدر به آن برکت می دهد که این زمان کوتاه شما می تواند تأمین کننده ی آن زمان طولانی و بی انتها باشد، حالا به حسب تعبیر، این ویژگی ماه مبارک رمضان هست، یعنی در همین زمان کوتاه، در این زندگی کوتاه دنیایی ما که در برابر آن حیات ابدی حقیقتاً هیچ به حساب نمی آید، شماها برای اینکه این مسئله را یک مقدار برای خودتان ملموس کنید من پیشنهاد می کنم، این هم یک پیشنهاد کاربردی هم بگوییم به دوستان، برای اینکه ما بتوانیم یک مقدار درک مان را نسبت به زندگی ابدی نزدیک بکنیم، یکی از راهها این است، که شما در همین شرایطی که در این دنیا به سر می برید از زمانهای معمول عمر خودتان و عمر موجودات نزدیک و پیرامونی خودتان، از این زمانها عبور کنید، به زمانهای بزرگ، ذهنتان را درگیر کنید، و آنها را در دسترس ذهنتان قرار بدهید، راهش چه هست؟ راهش این هست که یک مقدار با اعداد نجومی و نظم کیهانی ذهنتان را مأنوس کنید، خوب این باز در دسترس ما است، نزدیکتر است، اگرچه آنجا هم وقتی شما وارد بشوید کار سخت می شود، آنجا هم کار سخت می شود.
من همین صبح امروز، همان قبل از سپیده یک نگاه می کردم به این ستاره ی قطبی، این ستاره ی قطبی و ستارگان دورش که حول قطبی هستند، تقریباً در همه ی فصول قابل دیدن هستند، در حالی که بعضی از ستارگان نه، اینها جابه جا می شود، در آن تغییرات خیلی در همه ی شبها نمی شود دید، امّا همیشه پیش روی شما هست، این جناب ایشان فاصله شان از ما، که جزء ستاره های نزدیک به ما است، جزء ستاره های نزدیک به ما محسوب می شود، فاصله اش از ما حدود هشتاد سال نوری است، حدودی من عرض می کنم، عدد دقیقش را بخواهید باید مراجعه بفرمائید. هشتاد سال نوری؛ خب شما این عدد را اگر داشته باشید، یک، این شناسه ی آسمانی را هم که داشته باشید، این دو، که جزء شناسه های تعریف شده و واضح است،؛ دائماً هم در دسترس است، اگر این دوتا را داشته باشید و بعد نگاه کنید بهش، نگاه متفکّرانه که از این شعله ی نوری که الان به چشم ما اصابت می کند، این مسافری است که از مقصد هشتادساله دارد می آید، هشتادسال با سرعت نور، که الان رسیده به چشم من، یعنی هر پلکی که می زنید که وارد می شود در محیط بصری شما، این مسافرِ هشتادساله است، با سرعت نور، یعنی سیصد هزار کیلومتر در ثانیه، و شما قبلاً این تصویر را برای خودتان داشتید که این جناب شمس، خورشید، که نزدیک با ما هست، یعنی شما جزء خانواده ی آن حساب می شوید، اصلاً این کلمه ی نزدیکترین هم کلمه ی درستی نیست، به یک عبارتی، چون جزء خانواده ی او، منظومه ی شمسی هستید، خب این با شما هشت دقیقه و خورده ای فاصله دارد، که می شود تقریباً 150 میلیون کیلومتر، می شود یک واحد نجومی؛ تصوّر بفرمائید، این می شود یک واحد نجومی، که وقتی می خواهید محاسبه کنید محاسبه اش به دقیقه هست، بعد ذهن خودتان را منتقل می فرمائید به آن هشتاد سال، یعنی چاره ای ندارید، یعنی باید اینها را هی ذهنتان را درگیر کنید، خوشبختانه محیط کیهانی پیرامون ما اینقدر از این جهت خوش ظرفیّت است؛ بعد آن بالای سر شما نمونه هایی هست که مثلاً به شما گفته شده که این جرم کیهانی ای که دارید به آن نگاه می کنید، این بر اساس حالا همین نوری که به چشم شما می رسد مثلاً این دوهزارسال نوری با شما فاصله دارد، ناقابل، دوهزارسال نوری؛
اینجا ذهن شما همزمان درگیر دوتا ملاحظه است،؛ یک، مکان، دو، زمان، یعنی از طرفی این فاصله را به شما نشان می دهد، دوهزارسال نوری این از ما فاصله دارد، بله، اینجوری حساب می کنید. باز هم ادامه بدهید، اگر شما موفّق بشوید این کهکشان N81 را ببینید که قابل تماشا هم هست، به صورت یک توده ی ابری مشاهده می شود در صورت فلکی إِمرَأَةُ المُسَلسَله. پس این نزدیکترین کهکشان به ما است، حالا از منظومه ی خودمان خارج بشویم، از کهکشان خودمان هم خارج بشویم، اوّلین جایی که، یا جزء اوّلین ها که به ما نزدیک هستند، همسایه ی ما هستند عبارت است از این N81 است که معروف است به همین کهکشان إِمرَأَةُ المُسَلسَله، اینجا فاصله اش با شما چقدر است، فاصله اش با شما دو میلیون سال نوری است، شما از هشت دقیقه در نسبت زمین با خورشید که خورشید با این عظمت را در این فاصله برای شما تبدیل می کند به یک گوی آتشین، خورشیدی که یک میلیون و سیصدهزارتا زمین در شکمش جا می شود، با هشت دقیقه ی نوری فاصله تبدیلش می کند به یک گوی آتشینی که شما می توانید ببینیدش وسط آسمان، هر روز تماشایش کنید، مخصوصاً اگر از این دوربین های مخصوص نگاه کنید که چشمتان را اذیت نکند، بشود به آن نگاه کرد، والّا نمی شود به آن نگاه کرد، می بینید یک قرص است، الله اکبر، هشت دقیقه ی نوری فاصله معنایش اینقدر این فاصله را طولانی می کند که یک غول بزرگی به نام خورشید را که یک میلیون و سیصد هزار تا زمین را قورت می دهد در دل خودش جا می دهد، هیچ باکی اش هم نیست، تبدیل می کند به یک قرص، یک گوی آتشین وسط آسمان که شما دارید به آن نگاه می کنید، از اینجا عبور می کنید، به آن مثلاً هشتادسال نوری، دیگر از دقیقه عبور می کنید می روید به مثلاً هشتادسال، از آنجا می روید به مثلاً دوهزارسال، این فاصله ها همینجور هست دور و بر ما، از مجموعه ی کهکشانی خودمان هم که خارج بشوید، این نزدیک ها است، آنجایی که خیلی به ما نزدیک است، به شما اینجا دو میلیون سال نوری ما با هم فاصله داریم، الله اکبر، إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لآیاتٍ لِاولِی الْأَلْبابِ. اینجا انسان ذهنش شکوفا می شود.
حالا جالب است که این تازه شروع سفر کیهانی شما است، از اینجا تازه مسیرها است، ذهن شما اگر موفّق بشود از این نسبت ها یک درکی پیدا بکند، هم به لحاظ مکان و محیط و عظمتش، هم به لحاظ زمان، اگر یک درکی پیدا بکند که این فاصله، فاصله ی سال نوری با ما وچقدر تعداد ستاره در همان یک ابر کوچکی که داریم می بینیم، می گویند آقا عدد از میلیاردها گذشته است، میلیاردها ستاره است آنجا، میلیاردها از این خورشید ما است. خدا رحمت کند امام راحل عظیم الشّأن، امام خیلی خوش ذوق است، این شخصیّت، عارفِ حکیمِ خوش ذوق و با سلیقه، دارد به شما همینجور می گوید، اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِاَبْهاهُ وَكُلُّ بَهائِكَ بَهِيُّ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّهِ، در آن شرح دعای سحرشان هست، اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِاَعْظَمِها وَكُلُّ عَظَمَتِكَ عَظَيمَةٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّها، ذیل آن عظمت و نام مقدّس عظیمِ پروردگار متعال، امام آنجا شروع می کنند برای شما نجوم گفتن، چندتا از همین گزاره های کیهانی را آنجا می آورند، تازه بر اساس اطّلاعاتی که آن سالها در این کتابهای نجوم و هیئت و اینها بوده، مال خیلی سال قبل است، الان اصلاً قابل مقایسه نیست اطّلاعات الان ما، عکس هایی که داریم، نمودارهایی که داریم، اصلاً قابل مقایسه نیست، هیچ قابل مقایسه نیست، ولی همانها را می آورد، بعد به شما یادآوری می کند، اگر برداشتی از نام مقدّس عظیم را در ذهن خودتان بیاورید، راهی ندارید جز اینکه مراجعه کنید، این تماشا را داشته باشید، این نظربازی را داشته باشید در این محیط کیهانی پیرامون خودتان، اُنظُروا ماذا فِی السّماواتِ وَ الاَرض، بروید تماشا کنید، برای شما است. من چندوقت پیش به این یک دوستانی بودم دور و بر ما، بهشان گفتم به جان شما می ارزد که انسان از نان شب اش بزند، پس انداز کند، یک عددی، رقمی برای خودش درست کند، یک مسافرتی برنامه ریزی کند به یزد به آن منطقه ی کویرش، به آنهایی که بلدند شما را ببرند در دل کویر، تا بفهمیم اصلاً چه خبر است، چون اصلاً تهران هیچ درکی از آسمان شب ندارد، هیچی، تقریباً می شود گفت هیچی، در تهران هیچ درکی وجود ندارد، انسان خب بادی پا شود برود، سفر کند، سیروا، راه بیفتید، باید برود آنجا، یک شب ما را بردند یک اردویی، البتّه آنجا هم تازه منطقه ی کویر نیست، همین متصّل به خود یزد است، حالا کویر چه خبر است که بماند، می توانید بچینید این ستاره ها را به قول شعرا، آنجا ما را بردند، بعد هم ما بعد از اینکه با این بچّه ها کار اردویی مان انجام شد، شب گفتند که شما بروید اینجا یک پشت بامی هست استراحت کنید، آنجا خنک هم هست، با اینکه تابستان بود آنجا خیلی سرد بود، ما رفتیم آنجا، ولی دیگر از خواب خبری نشد تا خود صبح، اصلاً مگر می شود بخوابی شما، تازه من که جزء آنهایی هستم که چشمم همیشه به آن بالاها است، علاقه مند هستم، دائم تماشا می کنم، اصلاً نمی شد شما بخوابی، الله اکبر، اَلعَظَمَةُ لِله، هی تماشا کند انسان، بفهمد، این را درک بکند، آنوقت این نمازی که می خوانید بعدش، آن نماز صبحی که می خوانید یک نماز دیگر است، اینی نیست که الان شماها می خوانید، این نمازها تعطیل است، آنی که می گویید سُبحانَ رَبّیَ العَظیمِ وَبِحَمدِه، بعد از آن تماشا، بعد از آن سِیر، یک چیز دیگر است، آن سجده ای که می روید، سُبحانَ رَبّیَ الاَعلی، یک چیز دیگر است. خب اینها را خدای متعال برای ما گذاشته است، برای فهم همین اَسماء خودش.
این را دوستان در دستور کار خودشان قرار بدهند، این کمک می کند به اینکه ما ذهنمان نزدیک بشود به آن فهم از ابدیّت، منتها آنجا کارهای دیگری باید انجام بشود، تجرید باید صورت بگیرد، عبور از زمان باید انجام بشود، یک بحث های دیگری دارد، آن مال خیلی بعدها است، ولی حداقل الان برای اینکه انسان یک مقدار تشخیص بدهد، که آقا من از این دنیا که عبور کردم، از این زمان محدودی که به من می گویند آقا عمر تو اینجا پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال، هشتاد سال است، از اینجا که من رد شدم وارد می شوم در جایی که دیگر این عدد برداشته شده، خب برای اینکه آن را بتوانم بفهمم باید با این عددهای بزرگ انس بگیرم، بگویم حداقل معنایش این است که جنابعالی آنجا یک میلیارد سال باشید، یعنیچه ؟ چه جوری باشیم؟ آنجوری که خودت انتخاب کردیيَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ. از اینجا که رد شدی با چه زندگی می کنی؟ با آن صورتی که خودت انتخاب کردی زندگی می کنی، اینجا داری با صورتی زندگی می کنی که خدای متعال برایت انتخاب کرده، في أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ ، وَصَوَّرَکُم فَأَحسَنَ صُوَرَکُم، دیگر از این بهتر نمی شده، اینجا شما با این صورت دارید زندگی می کنید، فَسَوّاکَ، فَعَدَلَکَ، گفتیم همه هم تحت آن اسم مقدّس "کریم". از اینجا که رد شدیچه ؟ از اینجا رد شدی جنابعالی با صورتی زندگی می کنی که خودت نقّاشی کردی، بسم الله. تا کِی؟ «تا» ندارد، تا دارد، خالِدینَ فیها ما دامَتِ السّماواتُ وَالاَرض، تازه می شود تای اوّلش که اسمش هست برزخ، این آیه فرمودند از آیات برزخ است، خالِدینَ فیها ما دامَتِ السّماواتُ وَالاَرض، شما آنجا هستید تا آسمان ها و زمین هست، تا آسمان ها و زمین هست یعنی تا پایان عمر این دنیا که نمی دانیم چقدر است، شما آنجا هستید، ورودی به آن عالم می شود ما دامَتِ السّماواتُ وَالاَرض، که تعبیر خُلود اینجا چون خُلود مادامی است، به آسمان و زمین منوط شده؛ خب در این شما به سر خواهید برد، این می شود برزخ شما، بعدش تازه نُفِخَ فِی الصُّور و بحث قیامت است و آنجایی که این «مادام» هم برداشته شده است، ماشاءالله است، تا هرچه خدا بخواهد، توشه ی شما همانی هست که از اینجا بردید، جای دیگری وجود ندارد که، کجا می خواهی بروی جمع کنی؟ تو خیال می کنی که مثلاً از کره ی خاک با مرگ، شما منتقل می شوید مثلاً به یک کره ی دیگر و اینجوری گویا مثلاً انسان در ذهنش برای خودش اینجوری طرّاحی کرده، از اینجا ما می رویم یک جای دیگر، آنجا دوباره یک فرصتی هست که یک چیزی برای خودمان جمع کنیم، نه داداش جون! دیگر هیچ فرصتی نیست، امکان توشه برداری ای دیگر وجود ندارد، فقط منحصر است در این روزهایی که شما اینجا هستید، و چه سرای خطرناکی است برای آنهایی که در خواب غفلت هستند، برای آنها می شود دارالغرور؛ ولی آنهایی که اهل دقّت هستند اینجا خیلی قیمتی هست، لذا وقتی طرف شروع کرد به مذمّت، عرض کردیم، امیرالمؤمنین(علیه الصّلاةُ والسّلام) فرمودند: أَیُّهَا الذُّام لدّنیا، آیا دنیا تو را فریب داد یا تو خودت را درباره ی دنیا فریب دادی، تو خودت به خودت درباره ی دنیا دروغ گفتی، دنیا که به تو دروغ نگفت که، فرمود تو خیال می کنی دینا به تو دروغ گفت؟ یعنی وقتی پدرت را برد زیر خاک به تو دروغ گفت؟ وقتی اجداد تو را پوساند به تو دروغ گفت؟ دنیا که به کسی دروغ نگفت که، اینها همه اش پیش چشم تو اتّفاق افتاد.
این نکته را که ما یک مقدار انشاءالله درک بکنیم، به عنایت الهی، چون اینها مهم است، اینها را باید به آن رسید، یعنی الان که شما می شنوید، یا من که دارم می گویم یک تصویرهایی داریم، ولی اینها را باید به آن برسیم، این را که شما به آن رسیدی، نشستی، فقط هم با تفکّر می شود، البتّه پشت سر تفکّر عنایت الهی است به نام بصیرت، یعنی روشن بینی، آن محصول تفکّر است، مَن تَفَکَّرَ اَبصَرَ، یک مشاهده ای به تو اجازه می دهند آنوقت تماشا کنی، با تفکّر، چون تفکّر چشم خرد شما را باز می کند، چشم خرد شما باز بشود، آنوقت گفت، چشم دل باز کن که جان بینی، آنچه نادیدنی است آن بینی؛ آنوقت چه می بینی، آن درک، به آن نقطه که شما رسیدید، استفاده ای که می کنید، استفاده ی کلیدی و مهم اش این است، که این فرصت دنیایی قیمت بردار نیست، ثانیه هایش، در حالی که الان نزد من و شما اصلاً قیمت ندارد. چون آنجا که می گوییم قیمت، اینها عبارات چیز هستند، می گوییم قیمت ندارد و قیمت ندارد، ما از کدامیکی هستیم؟ قیمتی نمی شود برایش گذاشت یا قیمتی ندارد یعنی کم قیمت است؟ اگر احساس کردید که این شب به روز رسیدن و روز به شب رسیدن برایتان عادی است معنایش این است که اینجا را قیمتش را درک نکرده اید، بهایی نزد ما پیدا نکرده؛ آنوقت از یک چنین کسی نمی شود تصوّر داشت که دنبال تکامل و رشد باشد، آن دارد همینجور می رود، یک کارهایی می کند، برنامه هایش را انجام می دهد، عباداتی دارد، عاداتی دارد، به قول خودمان لِک و پِکّی می کند، امّا آنی که گفتند سارِعوا یا آنی که گفتند فَاستَبِقوا، و او اینها نیست اش، سرعت و سبقت، فرمود سرعت بگیرید، در سرعت تان هم سبقت بگیرید، البتّه این سبقت سبقتی است که شما هرچه که سرعت تان را بتوانید زیاد کنید خطری برایتان وجود ندارد، هرچه هم که بتوانید سبقت بگیرید ممنوعیّت ندارد، چون سبقتی است که مزاحم هیچ کسی نیستید شما، این است، این صراط مستقیم هیچکس مزاحم کسی نیست، شما هرچه می خواهید می توانید سرعت بگیرید، هرچقدر هم بخواهید از دیگران که سرعت گرفتند سبقت بگیرید، پیشی بگیرید، مشکلی ندارد که، مزاحمت کسی نیست، در حالی که در این دنیا همه ی اینها تحت قاعده است، اگر خواستید از یک کسی سبقت بگیرید، چقدر تشریفات دارد، معمولاً هم ما برای اینکه بخواهیم جلو بیفتیم حتماً باید یک کسی را بیاندازیم عقب، یک عدّه ای باید عقب بمانند تا ما برویم جلو، اینجا نه، اینچنین بایدی ندارد، همه می توانند بروند، وَالسّابِقونَ السّابِقون اُولئِکَ المُقَرَّبون، میدان گشوده است، فراخ.
شما اگر بخواهید سرعت بگیرید و انشاالله بشوید جزء سبقت جویان در این عرصه، در این میدان، راهش این است که اوّل بفهمیم کجا ایستادیم، خب این الان ما متوجّه نیستیم، ما اصلاً توجّهی نداریم، ما کجا هستیم؟ چون این مسئله برای ما واضح نشده، ما نه وارد سرعت می شویم نه وارد مرحله ی سبقت می شویم، همینجور می رویم، رفتن ما هم به این قاعده است که آرام که داریم می رویم از قبیل افت و خیز است، من عذر می خواهم از شما، این را دارم حالت خودم را تشریح می کنم، شما هم ببینید اینجوری هستید یا نه، اگر اینجوری هستیم که یک فاجعه است ، حالت اُفت و خیز است. فرمود افمن يمشي مكبا علي وجهه اهدي امن يمشي سويا علي صراط مستقيم. اینها خیلی با هم فرق می کند، اینکه افتاده است دارد سینه خیز می رود، سینه خیز است، یک گاهی پا می شود دوباره می نشیند، هی اُفت و خیز دارد؛ این کجا و آنی که دارد با بینهایت سرعت، چون گفت جُزنا و هِیَ خامِدَة، بعداً که عبور کردند گفت ما که اصلاً جهنّم ندیدیم، مگر به ما نگفتند که شما وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا به ما گفته بودند شما حتماً وارد جهنّم می شوید بعد از جهنّم عبور می کنید، این کدام جهنّم بود؟ گفت جُزنا و هِیَ خامِدَة ما که رد شدیم که خاموش بود، سرعت را حساب کنید، می گوید ما که رد شدیم که خاموش بود اصلاً و هِیَ خامِدَة، ظاهراً نور مؤمن نار جهنّم را خامِد می کند، حالا نمی دانم تأثیری هم برای جهنّمی ها دارد یا ندارد.
حالا این، این یک تصویرش، یک تصویرش هم این است که این افتان و خیزان می رودأَفَمَن یَمْشِی مُکِبًّا عَلَی وَجْهِهِ، مُکِبًّا عَلَی وَجْهِهِ این حالت سینه خیز است، برای ماها سختترین وضعیّت برای اینکه خودمان را بخواهیم از یک جایی به جای دیگر منتقل بکنیم چه هست؟ سینه خیز رفتن است، حالا پا مرغی رفتن و امثال اینها، آن صورتهای خیلی بهترش هست، از همه بدترش سینه خیز رفتن است، شما رفتید ، در این آموزشها، آنهایی هم که در جنگ بودند دیگر حسابی تجربه کردند، سینه خیز رفتن خیلی مشکل است، انسان هرچه تلاش می کند جلو نمی رود، چیزی نرفته جلو، از این بدتر این است، که انسان بلند شود، ده قدم برود جلو، بیست قدم برگردد عقب، این دائماً در یک رفت و برگشتی هست، و حال یک چنین کسی را شما مقایسه کنید با آن کسی که با سرعت دارد می رود، فقط می رود جلو. این جملاتی که در دعای کمیل می گویید اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِكَ وَ اَسْماَّئِكَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً
وَ اَعْمالى عِنْدَكَ مَقْبُولَةً، مال همینها است، اینهایی است که سرعت گرفتند، در سیر هستند، سالک هستند، در حرکت هستند، مال اینها است، بعدش هم که می گویید قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْيَتِكَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ حَتّى اَسْرَح اِلَيْكَ فى مَيادينِ السّابِقينَ أُسرِعَ إلیکَ فی البارِزینَ. اسرع الیک، آن سرعت شما می خواهید، این را انسان باید بخواهد از خدای متعال.
ماه مبارک رمضان حالا ببینید چقدر قیمتی است، اینجا دیدید چقدر قیمتی شد حالا نفس کشیدن در این دنیا، حالا لحظه لحظه اش چقدر قیمتی است، بیخود هم نیست که شما در همین ماه مبارک رمضان می گویید که من از تو می خواهم در این شبهایی که داری می نویسی برای من عمر طولانی بنویسند، تُطیلَ عُمری، منتها اینجور عمرها، عمری که در آن سیر است و حرکت است و سرعت است، اَم تُطیلَ عُمری، وَ تُوَسَّعَ عَلَیَّ رِزقی، این چه رِزقی است که خدا، وَ تُوَسَّعَ عَلَیَّ رِزقی، آن مشاهدات، آن فهم ها. ماه مبارک رمضان در این ماه های طول سال حالا شما ببینید چه قیمتی پیدا می کند، یعنی یک فرصتی را خدای متعال در این مسیر عمر ما تعبیه کرده است که به آن برکت داده است، و از کرم خودش این فرصت را اشباع کرده است، این می شود ماه مبارک رمضان، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ، حالا همه ی ماه ها ماه های بزرگی هستند، ماه شعبان هم بزرگ است، ماه رجب هم بزرگ است، سائر ماه ها هم بزرگ هستند، امّا السلام عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ، تو فرق می کنی، جایگاه تو، موقعیّت تو، تأثیر تو، اثرگذاری تو، یک چیز دیگری است، وَ یا عیدَ اَولیائِه. برگردند به تو بگویند در یک فرصتی هست که أنفاسُکُم فیهِ تَسبیحٌ ، ونَومُکُم فیهِ عِبادَةٌ ، وعَمَلُکُم فیهِ مَقبول، این دست کم است؟ یک چیز ساده ای است به شما گفتند؟ این می شود ماه مبارک رمضان، تا شما را برساند به لیلة القدرش که خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر، حالا شما حساب بفرمائید اگر یک کسی مثلاً هشتاد سال در این دنیا زندگی کرده باشد، با ضمیمه ی لیلة القدر که در هر سال تعبیه است، حدّاقل هشتاد سال محاسبه می شود، حداقل، چون خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر، چون فرمود از هزارماه بهتر است، نگفتش که کَاَلفِ شَهر، حالا شما محاسبه بفرمائید که یک عمر هشتاد ساله چقدر ظرفیّت توشه برداری داشته با ضمیمه ی لیلة القدر؟ بله؟ چندسال؟ چون هر لیلة القدرش خب هشتاد سال، حدوداً ، هشتاد و سه سال می شود به نظرم، قریب هشتاد و چهار سال، یعنی جنابعالی الان مثلاً چندتا از این لیلة القدرها پشت سر گذاشتید؟ از زمان تولّد تا به حال؟ چهل و مثلاً پنج تا، حالا این اگر بشود ظرفیّت یک عمر پر و پیمان، هشتاد سال، چقدر می شد، آن را محاسبه بفرمائید، جناب نوح(علی نَبیّنا و آله و علیه السّلام) ما عمرش را حالا می شنویم می گوییم عجب، می گوییم کاشکی ما مثلاً آنجوری ها عمر داشتیم، این چه هست هشتاد سال، آن فقط نهصد و پنجاه سال داشته دعوت می کرده، جوان مرگ های آن روزگار که روی قبرشان می زدند جوان ناکام هفتصدسال! ایشان از دنیا رفته، روی قبرهایشان، جوان مرگ هایشان مثلاً پانصد سالش، بعد شما هی حسرت می خوری می گویی عجب، کار ما را ببین به کجا کشیده، ما داریم یک زمانی زندگی می کنیم که هشتاد سال، اگر کسی مثلاً هجده سالش باشد، بیست سالش باشد از دنیا برود آنوقت انسان به حال او دلش می سوزد؛ نخیر، خدای متعال تعبیه کرده است در عمر شما، شما انشاءالله عمر طولانی هم داشته باشید، از عمر جناب نوح هم رد می شوید از جهت باطنی و برکتی که خدای متعال به خاطر لیلة القدر داده است به عمر شما، یعنی یک شب دو رکعت نماز که شما می خوانی، این دو رکعت ضرب می شود در هشتاد سال، ببینید چه می شود، کریم است ؛ چون می دانید یک روایت دارد، روایتش این است که گفته بود خب ما لیلة القدر را چه جوری بفهمیم که خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر، فرمودند عمل در آن شب از عمل در هزار ماه بهتر است، یعنی یک صدقه که شما در شب قدر می دهید، می رود ذیل نام مقدّس کریم، ضرب می شود، حداقل در هزار ماه، می نویسند در نامه ی عملت، عجب! این است که امام سجّاد(علیه الصّلاةُ والسّلام) می گوید که چه رفیقی دارد از دست من می رود، و اینجور ضجّه می زند در موقع خداحافظی با ماه رمضان، از شب اوّلش که دروازه ی ماه مبارک رمضان را باز می کنند، درست می رسید به همان شب اوّل می گوید خدای متعال کرور کرور می بخشد از انسان ها را، بارهایشان را سبک می کند، این در شب دوّم مضاعف می شود، در شب سوّم مضاعف می شود، یعنی همینجور مضاعف می شود، شب آخر ماه مبارک رمضان به اندازه ی هرچه که در این ماه خدای متعال در سحرش و در افطاری اش بخشیده، آن شب آخرش هم می بخشد، کریم است. آخر ببین تو خودت متوجّه نیستی که آفریده شدی برای ابدیّت یعنی چه، چه لازم داری، تو که، عذرخواهی می کنم، نمی فهمی که، که چه نیاز داری، ابد یعنی چه ، او چون کریم است، تو را برای آن سفر خلقت کرده، می خواهد دستت را پر کند، این، یک باب کرم درست کرده، اسمش را گذاشته ماه مبارک رمضان، می گوید نفس کشیدی، وارد این ماه که شدی نفس می کشی من برایت تسبیح حساب می کنم، اصلاً تو حالیات نیست تعداد نفسهایت را، آنجا دارد محاسبه می شود، دارد توشه ی ابدی برای شما درست می کند، همان ابدیّتی که شما ازش غافل هستید، دارد آن را اشباع می کند، این می شود ماه مبارک رمضان، این می شود لیلة القدر، آنوقت بار درست کردی برای خودت، بار سنگینی است، فرمود آنجا نمی شود رفت بالاعقبه کئود دارد، گردنه اش خیلی دشوار است، مگر می شود یک کسی با این بار برود،
نمی دانم شما کوهنوردی تشریف بردید یا نرفتید، اگر کوهنوردی سنگین رفته باشید، یک جاهایی شما می رسید، یک گردنه هایی هست، نیم کیلو بار قابل تحمّل نیست، خدا شاهد است، من زیاد گفتم، بگو صد گرم، یعنی می فهمی این صد گرم اضافه است، هرچه هست می خواهی بیندازی، این نمی توانم بروم، پایم نمی کشد، قدم از قدم نمی توانم بردارم. امیرالمؤمنین(علیه الصّلاة والسّلام) دارد شما را نگاه می کند می گوید خب تو با این بار کجا می خواهی بروی؟ فان امامکم عقبه کئودا اینجوری نیست که کسی از آنجا بتواند ، با این بارها کسی نمی تواند از آنجا عبور کند که، اصلاً امکان عبور ندارید شما، لذا تَخَفَّفوا، باید سبک اش کنید ، این بار را سبک کنید، آنوقت در این، همیشه اینجوری است ها، همیشه وقت نماز وقت سبک کردن بار است، خدا می داند ما در این دنیا انشاالله چشممان را به روی خودمان باز کند خدای متعال، وضع خودمان را ببینیم؛ خدا خودش شاهد است، در همین دنیا ما همینجور داریم راه می رویم، همینجور معمولی، داریم بار اضافه می کنیم، همینجوری، یک جمله حضرت خاتم فرموده است، کمر اهل معرفت را شکسته، بقیه که حسابشان روشن است، یک جمله، فرمود: إنّه لیغان علی قلبی ، احساس می کنم کدورت پیدا کرده است دلم، این را چه کسی می گوید؟ که من یک وقت به دوستان گفتم اگر همان کدورتی را که پیغمبر اکرم احساس می کرد تقسیم کنند بین ماها، ما همه بهشتی می شویم، منتها این چون در مقام خودش است ، می گوید «انه ليغان علي قلبي حتي استغفر الله تعالي في اليوم والليله سبعين مره» آنوقت پیغمبر فرمودند من روزی هفتاد بار استغفار می کنم، این بار را سبک اش می کنم. خب ما چه می فهمیم که چه باری درست کردیم، این بار، خیلی بارِ سنگینی هست، مگر می شود با این بار عبور کرد، از آن منازل پیش رو، لذا فرمود بارتان را سبک کنید، فرمود هر دفعه که وقت نماز می شود، پیکی از جانب حضرت کریم می رسد، بلند شوید بارتان را سبک کنید ، إِنَّ الحَسَنات یُذهِبنَ السَّیِّئات، مگر نفرمودند؟ إِنَّ الحَسَنات یُذهِبنَ السَّیِّئات ذلِکَ ذِکری لِذّاکِرین، کریم است ، فرمود بیا بایست با من حرف بزن، وارد نماز شو، من بارت را از دوشت برمی دارم، سبک ات می کنم؛ حالا این بیاید در ماه مبارک رمضان، که ماه عِتق است، ماه آزادسازی است، ماه سبک کردن است، آنوقت نماز در ماه مبارک رمضان چه اثری دارد؟ قابل ذکر نیست،
حالا جنابعالی دارید نگاه می کنید، این ماه دارد از دستتان می رود، با یک چنین ظرفیّتی، دارد می رود، روز بیست و هفتم اش هم دیگر تمام شد، امشب شد شب بیست و هشتم، به خودتان می آیید می بینید عید سعید فطر است، انشاءالله عمر باشد برسیم.
دوستان عزیز پس مراجعه بفرمائید، با این توضیحی که عرض کردیم، این سلام های حضرت سیّدالسّاجدین(علیه الصّلاةُ والسّلام) در مقام خداحافظی با ماه مبارک رمضان، اینها را بخوانید، صحبت کنید، بعد ببینید چه فرصتی و چه نعمتی دارد از دست ما می رود. عرض ما تمام می شود، ادامه ی این دعای نورانی که شما همین دعای چهل و پنجم را که ادامه می دهید، بعد از سلام ها، سلام ها را که پشت سر هم گفتید می رسید به چند نکته، یک نکته، حضرت به شما توجّه خاصّی می دهند، به اینکه پایانه ی این ماه و عید سعید فطر مخصوصاً که پیش رو هست خیلی مقطع حسّاس و مهمّی است، اوّلاً در این مقطع باقیمانده چیزی که به فریاد ما می رسد حالت ندامت است، که حضرت اینجا می گویند، حالت پشیمانی است، خدای متعال، واقعاً عذرخواهی کند به خاطر کوتاهی هایی که در ماه مبارک رمضان صورت داده، غفلت ها، جهالت ها، نادانی ها، برود عذرخواهی کند، از کرم خدای متعال مدد بگیرد، در این فرصت باقیمانده، و خودش را مهیّا کند برای شب و روز عید، البتّه شب آخر ماه مبارک رمضان بسیار مقطع مهم و حسّاسی است، از آن مهمتر شب و روز عید سعید فطر است، که فرصتهای جبرانی است، کمیای کاستی ای باشد اینها انشاالله انسان بتواند آنجا با تضرّع، با توبه، با استغفار، با ابتهال، در این موقعیّت خودش را قرار بدهد و از این بخش پایانی ماه مبارک رمضان، البتّه انشاءالله استفاده کند.
آخر دعا هم دیدی ، طبق قاعده چه هست؟ صلوات بر محمّد و آل محمّد تجدید عهد با محمّد و آل محمّد، استضائه ی از انوار محمّد آل محمّد، شفاعت خواهی از محمّد آل محمّد، اینها همه ذیل کلمه ی صلوات بر محمّد و آل محمّد هست و جالب است، در تمام این منازل هم، آن چیزی که از وسائل محمّدیه به فریاد شما خواهد رسید، توجّه به مقام شامخ سیّدالشّهدا، اباعبدالله الحُسین(علیه الصّلاةُ والسّلام)، حالا این چه سرّی است، آن شب قدرش، آن شب عیدش، آن روز عیدش، انشاءالله توجّه داشته باشیم به این ارتباط روحی پیدا کردن با حضرت و بهره مند شدن. موافق باشید با یک سلامی به حضرت سیّدالشّهدا(علیه الصّلاةُ والسّلام) انشاءالله برویم به استقبال نماز .
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی محمّد و آل محمّد. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. و رحمة الله و برکاته پروردگارا تو را قسم می دهیم به حقّ سیّدالشّهدا، به حقّ علی بن الحُسَین، به حقّ محمّد و آل محمّد و آبروی محمّد و آل محمّد، آنچه که در این ماه عزیز، تا اینجای این ماه عزیز، به دوستانت، به اولیائت، به نیکان، به خوبان، به عارفان، به صالحان، به قدرشناسان از این ماه کرامت کردی، از مغفرت، از رحمت، از برکت، به لطفت و کرمت به ما هم کرامت بفرما
ما را قدرشناس این ساعات و آنات باقیمانده ی این ماه عزیز قرار بده
ما را به سلامت و عافیت به عید سعید فطر برسان
تو را قسم ات می دهیم به آبروی محمّد و آل محمّد، ما را تا ماه رمضان دیگر زنده بدار
با معرفت، با روشن بینی ما را به ماه رمضان آینده و لیلة القدر آینده برسان
اگر مسیر عمر برای ما هموار نیست تا رسیدن به ماه رمضان دیگر، تو را قسم می دهیم به حقّ محمّد و آل محمّد ما را آمرزیده از این دنیا ببر
موانع ظهور امام زمان ما مرتفع بفرما
ارواح مطهّر شهدا، امام راحل از ما راضی بفرما
نثار ارواحشان اجماعاً صلوات و فاتحه ای اهدا بفرمائید