* حقّ النّاس
موضوع بحث ما گزارش مضامین عالی و بیدارکننده و سازندهی سی و نهمین دعای صحیفهی مبارکهی سجّادیه است. دعای حضرت در مقام درخواست و طلب آمرزش و رحمت پروردگار متعال است. در دعای سی و هشتم که دعای به ظاهر کوتاهی بود، ملاحظه کردیم که امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) بر مطالب بسیار مهمی تأکید کردند که معمولاً در مناسبات اجتماعی و در رفتار با سایر مؤمنان پیش میآید و مسائل بسیار مهم و حسّاس و سازندهای است؛ اموری که انسان مؤمن ناچار از مراعات آنها است و اگر گهگاه در مراعات آن موارد کوتاهی کرده باشد، بر عهدهی او باقی میماند. لذا باید به شکلی از کسانی که در آن خطّ تماس بودند، عذرخواهی کند. اگر این کار برای او میسّر نباشد، باید با عذرخواهی از درگاه الهی و توبهی به درگاه پروردگار متعال، بین خودش و خدای متعال آن مسائل را صاف کند.
محور کلیدی مسئله، حقّ النّاس بود. مواردی را هم امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) بهعنوان مصداقهای مهمّ مطرح فرمودند. در جلسهی گذشته که مباحثمان را دربارهی دعای سی و هشتم به پایان بردیم، بشارت دادیم که دربارهی این موضوع بسیار مهم، یعنی مسئلهی حقّ النّاس و حقوق مردم یک راهکار ویژه وجود دارد که امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) آن راهکار را به ضمیمهی مطالب بسیار جدّی دیگری، در دعای سی و نهم مطرح فرمودند که به این ترتیب، موضوع بحث ما شد دعای سی و نهم.
من قبل از اینکه وارد مباحث مربوط به دعای سی و نهم بشوم، به نظرم رسید جهت یادآوری به خودم و همهی عزیزان حاضر در این جلسهی باصفا، نکتهای را از نهجالبلاغهی امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) با محوریت حقّ النّاس برایتان بخوانم. این بیان نورانی در خطبهی صد و هفتاد و پنجم است؛ البتّه در بعضی از نسخهها، صد و هفتاد و شش است. قطعهای از این خطبهی نورانی دربارهی قرآن عظیم و نحوهی بهرهمندی از قرآن کریم است. در بخش دیگر امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) موضوع بسیار مهم و کلیدی روابط گفتاری و کلامی را مورد تأکید قرار میدهند و یک مطلب بسیار تکاندهنده را در این باره در آن بیان نورانیشان دارند. حضرت گفتار خود را به بیانی از پیامبر اعظم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) مستند میکنند. آن مطلب اجمالاً این است که پیامبر عزیز فرمودند ایمان انسان مؤمن قوام نمیگیرد، استقرار پیدا نمیکند و به سلامت نمیشود، مگر اینکه قلب انسان به نقطهی اعتدال و سلامت و استحکام برسد. آنگاه فرمودند قلب انسان به استقامت و صلاح و اعتدال نمیرسد، مگر اینکه زبان او مستقیم بشود. این آن بیانی است که حضرت از پیامبر اعظم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) روایت کردهاند: «لاَ يَسْتَقِيمُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ وَ لاَ يَسْتَقِيمُ قَلْبُهُ حَتَّى يَسْتَقِيمَ لِسَانُهُ» این مطلب واقعاً تکاندهنده است. تعارف هم ندارد؛ یعنی پیامبر عزیزمان همهی مسئلهی ایمان را گره میزنند به تربیت زبان. اگر زبان انسان ادب و تربیت بشود، تحت تربیت الهی قرار گیرد، ایمانش به سرانجام میرسد.
این مسئله در قرآنکریم با تعبیر بسیار محکمی آمده است: «يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ قُولُواْ قَوْلاً سَدِيداً، يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً؛[1] هان، اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا بترسيد و سخن سنجيده بگوييد تا خدا اعمالتان را به سودتان اصلاح كند، و گناهانتان را برايتان بيامرزد، و هر كس خدا و رسولش را اطاعت كند، مسلّماً به رستگارى عظيمى رستگار شده است». این آیهی نورانی نیز کاملاً مرتبط با مسئلهی سخن و ارتباط کلامی است. در این آیهی نورانی صلاح اعمال انسان به سَداد در سخن گره خورده است؛ یعنی اگر سخن شما سخن سدید شد، یعنی استقامت در کلام پیدا کردید، قواعد الهی را در سخن خودتان لحاظ کردید، «يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ»، همهی اعمال شما به صلاح میرسد، و فراتر از این «يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»، خدای متعال گناهان شما را هم میبخشد و آمرزش الهی را شامل حال شما میکند. البتّه در ادامهی آن آیهی کریمه یک قاعدهی عمومی مطرح شد که: «وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً» اگر کسی خدای متعال و رسول پروردگار را اطاعت کند به فوز عظیم میرسد. میدانید که در حقیقت نقشهی جامع اطاعت از خداوند، همراهی با اسوهاش پیامبر اعظم و پیروی از سیرهی آن بزرگوار و کلام آن حضرت است. اگر کسی به مقام اطاعت برسد به فوز رسیده است؛ آنهم یک فوز عظیم؛ رستگاری بسیار بزرگ که این تعبیر، خیلی تعبیر قابل ملاحظهای است.
آنهایی که اهل دقّت در کلام الهی هستند، میدانند این مضمون اطاعت که ذیل آیهی سخن و قول سدید آمده، معنایش این است که مصداق اعظم اطاعت از خدا و رسول این است که انسان سخنش را طبق قاعدهی الهی تنظیم کند؛ یعنی به تقوای در سخن برسد و تقوای در سخن میشود قول سدید که همان سخن محکم و قابل دفاع است. به این معنی که انسان بتواند از گفتهی خود دفاع کند؛ زیرا هر چیزی میگوییم، با تمام تبعاتش در دستگاه الهی ثبت است. بعد هم به ما عرضه میشود و ما مورد سؤال قرار میگیریم؛ لذا باید بتوانیم دفاع کنیم که چرا این مطلب را گفتیم و تمام تبعات هم پشت سرش است. بنابراین «وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً» اگرچه یک قاعدهی کلّی و عام است، با توجّه به اینکه ذیل آیهی قول سدید و سخن استوار آمده، معنایش این است که کسی که در رعایت تقوای الهی در سخن، از پروردگار متعال اطاعت کند، به فوز عظیم خواهد رسید.
در ادامهی این مطلب، امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) میفرمایند: «فَمَنِ استَطاعَ مِنکُم اَن یَلقَی اللهِ تَعالی وَ هُوَ نَقِیُّ الرّاحَةِ مِن دِماءِ المُسلِمین وَ اموالِهِم سَلیمُ اللِّسانِ مِن اَعراضِهِم فَلیَفعَل»؛ اگر کسی از شما میتواند به گونهای زندگی کند که در هنگام ملاقات با پروردگار متعال، نه از خون مسلمانان چیزی بر عهدهی او باشد، نه از آبروی مسلمانان چیزی بر عهدهی او باشد، «نَقِیُّ الرّاحَةِ مِن دِماءِ المُسلِمین»؛ دستش به خون یا مال مسلمانی آلوده نشده باشد، «سَلیمُ اللِّسانِ مِن اَعراضِهِم»؛ و زبانش سالم باشد از اینکه بخواهد متعرّض آبروی مسلمانان بشود، اگر کسی بتواند از این دو جهت سبکبار بیاید به درگاه الهی، «فَلیَفعَل»؛ باید اینطور رفتار کند. شایسته است که چنین عمل کند؛ یعنی سبکبار باشد، نه از خون مسلمانی، نه از مال مسلمانی، نه از آبروی مسلمانی، بر عهدهی او چیزی نباشد. منتها نوبت آبرو که رسید، امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) زبان را مطرح کردند. «سَلیمُ اللِّسانِ مِن اَعراضِهِم»
* انواع ظلم
سپس امام (عَلَیهِ السّلام) وارد مسئلهای میشوند و به مناسبت، موضوع بسیار مهمّی را مطرح میکنند. آنگاه میفرمایند: «فَإنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثةٌ» یک جمعبندی میکنند و میفرمایند که ظلم سه قسم است. در حقیقت میخواهند از دل این تقسیمبندی و این بیان روی آن نکتهی مهمّی که قبلاً مطرح شد، تحکیم و تأیید کنند. فرمودند سهجور ظلم هست: «فَظُلْمٌ لا يُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لايُتْرَك وَ ظُلْمٌ مَغفورٌ لا یُطلَب» اوّل، ظلمی است که آمرزیده نمیشود. دوم ظلمی است که رها نمیشود و سوم ظلمی است که مورد مؤاخذه قرار نمیگیرد و آمرزیده میشود. بعد حضرت تشریح کردند و فرمودند: «فَأَمَّا الظُّلْمَ الَّذى لايَغْفِرُ اللّه فَالشِّرْكُ بِالله»، ظلمی که مشمول مغفرت الهی قرار نمیگیرد و اگر کسی در آن حال بمیرد، دیگر مورد آمرزش الهی نیست، شرک به خدای متعال است که پروردگار متعال صریحاً در قرآنکریم اعلام میکند: «إِنَّ اللَّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ؛ مسلّماً خدا، اين را كه به او شرك ورزيده شود نمىبخشايد». البتّه آیه ادامه دارد: «وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء»،[2] امّا پایینتر از شرک اگر کسی مبتلا شده باشد، چنانچه شرایطش را داشته باشد، مورد مغفرت الهی قرار خواهد گرفت. این میشود آن ظلمی که مورد آمرزش قرار نمیگیرد.
دوم، «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ»، امام(عَلَیهِ السَّلام) چیزی را که در اوّل، سومی گفتند، اینجا دوم میگویند تا برسند به آن سومی که میخواهند روی آن تأکید کنند؛ لذا فرمودند: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ»، ستمی که اگر کسی مرتکب شود، مورد آمرزش الهی است، این است که کسی به خودش ظلم کند: «فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ» انسان وقتی به بعضی از کارهای نامناسب و زشت مبتلا میشود، «بَعْضِ الْهَنَاتِ»، به خودش ستم کرده است. توجه داشته باشید که این ظلم از نوع شرک نیست، از نوع ستم به شخص دیگری هم نیست؛ بلکه فرد به خودش ظلم کرده است. مثلاً اگر کسی نگاه ناصوابی داشته باشد، به خودش ظلم کرده است. اگر کسی موسیقی حرامی را بشنود، به خودش ستم کرده است، چنانچه بعداً متنبّه بشود و به درگاه الهی توبه کند، انشاءالله خدای متعال او را میآمرزد و مشمول مغفرت خودش قرار میدهد.
«وَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لاَ یُتْرَكُ»، این تکاندهنده است. «وَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لاَ یُتْرَكُ»، امّا ظلم و ستمی که صاحبش را رها نخواهد کرد و ترکش نمیکند، «فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً»، ستمی است که بین بندگان خدا جریان پیدا میکند. بعضی از بندگان خدا نسبت به سایر انسانها ستمی انجام میدهند، این «لاَ یُتْرَكُ» است.
امام (عَلَیهِ السَّلام) در ادامه توضیحاتی میدهند که تکاندهنده است. فرمودند: امّا این قسم که حقوقی از دیگران تضییع بشود که قبلاً حضرت مثال زدند، راجعبه دِماء (خونها)، راجعبه اَموال، راجع به اَعراض (آبرو)، اگر در این بین ظلمی صورت گرفته باشد، چه؟ حضرت فرمودند: «لاَ یُتْرَكُ» در ادامهی این روایت و این خطبهی نورانی حضرت فرمودند: «اَلْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِیدٌ»، بازپسگیری این حق، این نوع ظلم و ستم، در دستگاه الهی شدید است. «لَیْسَ هُوَ جَرْحاً بِالْمُدَى وَلاَ ضَرْباً بِالسِّیَاطِ»، گمان نکنید که این مثل این است که کسی را با چاقو یا شمشیر مجروح کنند. نه، گمان نکنید مثل این باشد که با تازیانه کسی را تأدیب کنند؛ نه. مجروح کردن با شمشیر و چاقو و تازیانه چیز خیلی کوچکی است. «وَلكِنَّهُ مَا یُسْتَصْغَرُ ذلِكَ مَعَهُ»، چنان سختگیری است که همهی این چیزها پیشش خیلی کوچک است.
اگر ظلمی در حقّ النّاس و حقوق مردم صورت بگیرد، رها نمیشود. تنها راهی که وجود دارد این است که کسی که مظلوم واقع شده است، حلال کند و از حقّش بگذرد. راه دیگری وجود ندارد. البته فرض دیگری هم هست، همچنانکه قبلاً عرض کردیم، مبنی بر اینکه اگر من نتوانستم او را راضی کنم، کسی را بفرستم تا او را راضی کند و ما معمولاً باید دست به دامن فضل الهی بشویم و بگوییم: خدایا تو خودت کمکمان کن و او را از ما راضی کن. این را از این جهت برایتان خواندم که بدانید مسئله عادی نیست و بسیار جدّی است. اینکه امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) به ما آموزش میدهند که به درگاه پروردگار متعال عذرخواهی کنیم، «أَللّهُمَّ إِنّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُوم ظُلِمَ بِحَضْرَتي فَلَمْ أَنْصُرْهُ» در واقع اهمیت مسئله را نشان میدهد و اینکه نباید آن را آسان گرفت.
پایان این خطبه جملهای است که شایسته است آن را برایتان بخوانم. حضرت فرمودند: «طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیبُهُ عَنْ عُیوبِ النَّاسِ»، یعنی خوشا به حال کسی و بهشت ارزانی کسی که رسیدگی به عیب خودش، او را از پرداختن به عیوب مردم باز دارد. یعنی چنان مشغول عیب خودش باشد که اصلاً نوبت نرسد به آنکه بخواهد سراغ دیگران برود.
اینجا عنایت کنید. این خطبهی نورانی، ادامهای دارد که توضیح میخواهد. ادامهاش این است: «وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ»، خوشا به حال کسی که در خانهاش بنشیند. «وَ أَكَلَ قُوتَهُ»، غذای خودش را بخورد. «وَ اِشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ»، مشغول طاعت پروردگار خودش باشد. «وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ»، و بر گناهان خودش گریه کند و اشک بریزد. «فَكَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ»، این آدم مشغول کار خودش است. «وَ اَلنَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ»، مردم هم از دست او راحت هستند. ملاحظه میکنید؟ مردم هم از دستش در امان هستند. این قسمت ناظر به کسی است که اگر فعّال اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی بشود، نمیتواند مرزها را رعایت کند. زبانش مهارشده و در کنترل نیست، دستش مهارشده نیست. در مرز تقوا راه نمیرود. چنین کسی اگر خانهنشین بشود، خوشا به حالش. این را یادتان باشد؛ زیرا برخی اینها را بدون توجه به فرازهای قبلی خطبه میخوانند. این جمعبندی حضرت ناظر به مضامین خطبه است. در این خطبه، حضرت سخن از کسانی به میان آوردند که نمیتوانند رعایت کنند، زبانشان تربیتشده نیست، دستشان تربیتشده نیست، مردم از دست و زبان آنها در آسایش نیستند. اگر چنین شخصی فعّال اجتماعی بشود، خود و جامعه را بدبخت میکند. چنانچه دست به قلم بشود، به آبروها تعرّض میکند. از رهگذر فعّالیّت او خون و خونریزی بهپا میشود. اگر صاحب تریبون و نفوذ باشد، فتنهآفرینی میکند. چنین کسی، خوشا به حالش اگر در خانهاش بنشیند! بنابراین خیال نکنید حضرت به خانهنشینی و انزوا دعوت میکنند. ما با مرام امیرالمؤمنین، با سبک حضرت، با سیرهی آن بزرگوار، با نقشهای که از سیمای انسان مؤمن ارائه میکنند، آشنا هستیم. او اهل جهاد و حضور و فعّالیّت است. اگر کسی نمیتواند در ارتباطات اجتماعی حریمداری کند، در خانهاش بنشیند تا هم خودش نجات پیدا کند، هم مردم از دست او در آسایش و راحتی باشند.
ما از نهجالبلاغهی امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) برای شما خواندیم تا دوستان بدانند که مسئلهی حقّ النّاس در فرهنگ اسلامی با تبیین علوی «حقِّ لا یُترَک» است. اگر به کسی ستمی روا داشته بشود، رها نمیشود.
قبل از آنکه دعای سی و نهم را شرح دهم و تبیین کنم، باید به دعای دیگر آن حضرت اشارهای داشته باشم. از امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) متن دیگری نقل شده که در صحیفه نیست؛ بلکه به دعاهایی که از حضرت سیّدالسّاجدین و امامالعارفین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) برای روزها پیشنهاد شده است، مربوط میشود. خوشبختانه این دعاها در اوایل کتاب شریف و گرانسنگ مفاتیحالجنان آمده است.
در دعای روز دوشنبه، امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) با حال خاصّی به این مسئلهی مهم پرداختهاند. در ابتدا مقدّمهای میچینند، سپس حضرت میفرمایند: «وَ اَسْئَلُكَ في مَظالِمِ عِبادِكَ عِنْدي» مَظالِمِ جمع مَظلَمة است؛ یعنی حقّ تضییعشدهای از بندگان تو که بر گردن من است. من دربارهی ستمهایی که دربارهی دیگران مرتکب شدم و بهعنوان یک حقّ بر عهدهی من است، از تو تقاضایی دارم. بعد حضرت این تقاضا را توضیح میدهند: «فَاَيُّما عَبْدٍ مِنْعَبيدِكَ اَوْ اَمَةٍ مِنْ اِمآئِكَ» - ببینید! خیلی با تفصیل است - «كانَتْ لَهُ قِبَلي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُها اِيَّاهُ في نَفْسِهِ اَوْ فيعِرْضِهِ اَوْ في مالِهِ اَوْ في مَالِهِ أوْ فِی أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ» هر کدام از بندگان تو، چه آقا، چه خانم که من دربارهی او ستمی روا داشتم، چه در نفس او، مثل دل شکستن، یا در مال او تصرّف نابجایی کردم، یا دربارهی خانواده و همسر و فرزندش ستمی روا داشتم. در ادامه حضرت مسئله را مصداقی مطرح میکنند؛ مصداقهای جدّی، «أَوْغِیبَةً اغْتَبْتُهُ بِهَا»، یعنی آنجایی که من دربارهی او غیبتی کردم، «أَوْ تَحَامُلُ عَلَیْهِ بِمَیْلٍ أَو هَوَىً»، یا دربارهی او زورگویی کردم و برای پاسخ به هوای نفس خودم او را تحت فشار قرار دادم. اینجا حضرت تفصیلی هم دارند: «أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِیَّةٍ أَوْ رِیَاءٍ أَوْ عَصَبِیَّةٍ»، حالا به هر دلیلی این اتّفاق افتاده، از سر خودبزرگبینی، از سر عصبیّتهای جاهلی یا خواستهام خودم را به رخ او بکشم، «غَائِباً کَانَ أَوْ شَاهِداً»، این آدم حالا سفر رفته یا هجرت کرده، یا نه «حَیّاً أَوْ مَیِّتاً»، زنده است یا مرده، «فَقَصُرَتْ یَدِی وَ ضَاقَ وُسْعِی عَنْ رَدِّهَا إِلَیْهِ»، من دستم کوتاه است و امکان اینکه حقّش را به او برگردانم، وجود ندارد. «وَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ»، نمیتوانم از او حلالیّت بطلبم. یا مرده که من نمیتوانم بروم برزخ و ایشان را پیدا کنم و از او عذرخواهی کنم. یا اینکه کلّاً هجرت کرده، غایب شده و از دسترس من خارج شده است. یا نه، اگر هست و به او دسترسی دارم، «ضَاقَ وُسْعِی»، من توانم نمیرسد که از او حلالیّت بخواهم.
«فَاَسْئَلُكَ يا مَنْ يَمْلِكُ الْحاجاتِ وَ هِىَ مُسْتَجيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ وَ مُسْرِعَةٌ إِلَى إِرَادَتِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَا شِئْتَ»، حضرت میفرمایند من از تو میخواهم که مالک حاجات و خواستهها و نیازهای بندگان هستی و این خواستهها در درگاه تو به اجابت میرسد، از تو توقّع میکنم که بر محمّد و آل محمّد (علیهم السّلام) درود بفرستی. مستحضر هستید این صلوات اینجا در واقع شفیع آوردن است؛ چنانکه عرض کردیم، اینجا آبروی پیامبر و اهلش را واسطه قرار میدهد که آن شخص را هر طور که خودت میدانی، از من راضی کن: «أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَا شِئْتَ»، هر طور که خودت میدانی، او را از من راضی کن و از جانب خودت رحمتی بر من نازل کن: «وَ تَهَبَ لِي مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً»
تعبیری در پایان دعا وجود دارد که خیلی مهم است. حضرت فرمودند: «إِنَّهُ لا تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ»، اگر تو مرا بیامرزی حتّی در گناه لا یُترَک، این مغفرت تو، به تو ضرری نمیزند و آسیبی وارد نمیکند: «لا تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ، وَ لَا تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ»، اگر چیزی هم به من بدهی، در دستگاه تو آسیب و خللی به وجود نمیآید. «يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» این دعا به این ترتیب تمام میشود.
ملاحظه فرمودید که امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام)، از بین همهی موضوعات، دعای روز دوشنبه را به مسئلهی حقّ النّاس اختصاص دادند و از درگاه پروردگار متعال کمک خواستند تا عهدهی ایشان را از چنین مصیبت عظمایی خارج کند.
از این دعا اینطور استنباط میشود که از عهدهام ساخته نیست که او را از خودم راضی کنم؛ یعنی اگر امکانش وجود دارد و شخص در دسترس است، باید مالی را که تضییع کردم، برگردانم؛ آبرویی را که تضییع کردم، جبران کنم؛ دلش را شکاندم، بهدستش بیاورم؛ به خانوادهی او جفایی کردم، اگر حلالیتخواهی امکان دارد، او را از خودم راضی کنم.
اینکه بگوییم خدایا تو او را از من راضی کن، برای جایی است که من هیچ چارهای ندارم و هیچ راهی برایم نمانده است. این نکتهی بسیار دقیقی است که باید مورد توجّه قرار گیرد.
تا اینجا دو سند را در ارتباط با بحث حقّ النّاس و ظلم به مردم، مطرح کردیم. یکی خطبهی 175 نهجالبلاغهی امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام)، که البته ممکن است در بعضی نسخهها شماره خطبه فرق بکند؛ دوم، دعای روز دوشنبه که آن دعا هم اتّفاقاً از امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) نقل شده است. شباهت جالبی بین دعای روز دوشنبه با دعای سی و نهم وجود دارد.
* چکیدهی دعای سی و نهم
در دعای سی و نهم که باز هم با صلوات بر محمّد و آل محمّد (عَلَیهِم الصَّلاةُ وَ السَّلام) آغاز میشود، یک درخواست کلّی مطرح شده است. ابتدای این دعا اینگونه است: «وَ اكْسِرْ شَهْوَتِي عَنْ كُلِّ مَحْرَمٍ، وَ ازْوِ حِرْصِي عَنْ كُلِّ مَأْثَمٍ»، این آن درخواست عمومی است که در واقع امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) از خدای متعال میخواهند که مرا در برابر خواستههای نفسانی حفاظت کن؛ یعنی شهوت مرا در هم بشکن و حرص مرا لگام بزن و مهارش کن از اینکه من بخواهم به معصیت و گناه بیفتم. ذیلش یک درخواست ویژه مطرح میشود. آن درخواست ویژه این است که خدایا مرا منع کن از اینکه به مرد مؤمن یا زن مؤمن، مرد مسلمان یا زن مسلمان، اذیتی برسانم: «وَ امْنَعْنِي» منع کن. دقّت کنید چقدر این ترتیبها زیبا و بدیع در این کلمات چیده میشود. پس این میشود درخواست ویژهی حضرت: «وَ امْنَعْنِي عَنْ أَذَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ، وَ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ»
در فراز بعدی، امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) مطلب بسیار جالبی را مطرح میکنند. مثل اینکه به تعبیر ما پیشکشی به درگاه پروردگار متعال میبرد. اما چرا پیشکش؟ چون میخواهد مقدّمات را آماده کند تا از خدای متعال عفو و رحمتش را بخواهد که این همان نکتهای است که عرض کردیم. در حقیقت کلیدی است برای رهایی از بسیاری از «مَظالِمُ العِباد» در پیشگاه پروردگار متعال. آن کلید این است که میگوید خدایا آن کسانی که به من ظلم کردند: «فَاغْفِرْ لَهُ، وَ اعْفُ لَهُ، وَ لَا تَقِفْهُ، وَ لَا تَكْشِفْهُ» البتّه این عناوین کلیدی است، والّا هر کدامش ذیلی دارد. جمعبندیاش این است که خدایا کسی که به من ظلم و ستمی کرده او را ببخش و بیامرز، آبرویش را حفظ کن، به رُخش نکش، او را بهخاطر من محاکمه نکن. خواهش من از تو این است که گذشت من از او را صدقهی من قرار بده. این از طرف من صدقه باشد؛ آنهم نه یک صدقهی معمولی؛ بلکه جزء بهترین صدقههای متصدّقین در پیشگاه تو به حساب بیاید. خب، حالا تقاضای ویژهی من چیست؟ تقاضای ویژهی من این است که: «عَوِّضْنِي مِنْ عَفْوِي عَنْهُمْ عَفْوَكَ، وَ مِنْ دُعَائِي لَهُمْ رَحْمَتَكَ»، در برابر اینکه من از آنها گذشتم، آنها را عفو و حلال کردم، از تو میخواهم که مرا ببخشی و عفو کنی. به این ترتیب ما هر دو سعادتمند میشویم؛ یعنی چه کسی که به من ستم کرده، چه من که به کسی ستم کردم. این مطلب، بسیار مهمّ و دقیق است و نکتههای کلیدیای دارد.
* جواب یک شبهه
از اینجا امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) بعد از اینکه این پیشکش را دادند، سراغ گروه دوم میروند؛ یعنی کسانی که من به آنها ظلم کردم. دعای سی و هشتم و دعای سی و نهم از مقام معصوم صادر شده است و امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) آنها را بیان کردهاند. البته واضح است که حضرت در مقام تعلیم دعا است؛ والّا ساحت قدس امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) مبرّای از این حرفها است. اخیراً باب شده که وهّابیها و وهّابیمسلکها، این قبیل فرازها را دستمایه خود قرار میدهند و میگویند کسانی که شما میگویید معصوم هستند، در دعاهایشان از گناهانشان عذرخواهی کردهاند. این تفکر وهابیها کمال بیخردی است. امام در مقام آموزش و تعلیم هستند؛ تعلیم زندگی الهی و پاک برای دوستانشان، برای شیعیانشان، برای پیروانشان و برای همهی طالبان سعادت. غرض اینکه اینجا وارد نکتهی دوم میشوند. نکتهی دوم این است که کسانی که من به آنها ستم کردم، از ناحیهی من نقصی، اذیتی یا ظلمی به آنها شده، از تو توقّع میکنم (البتّه آنجا هم باز شفیع میآورند و نام پیامبر و اهل بیت را میآورند) آنها را از خزانهی لطفت از من راضی کنی.
اینجا نکتهی بسیار ظریفی مطرح شده است. آن نکتهی ظریف این است که من نمیخواهم حقّی از او تضییع بشود، حقّش را قبول دارم، تو حقّش را از ناحیهی من جبران کن. این جمله دقیق است.
پس یک مقدّمه داشت و یک فصل اوّل. فصل اوّل پیشکشی است که انسان به درگاه خدای متعال میآورد و میگوید اگر کسانی به من ظلم و ستم کردند، من همهشان را گذشت کردم. حالا پیوستش یک توقّع دارم. این توقّع، فصل دوم را تشکیل می دهد. توقّعم این است که کسانی را که من به آنها ظلم کردم، آنها را تو از من راضی کن. عفوی را که من نسبت به آنها انجام دادم و تو حقّش را به من دادی، در برابرش از تو توقّع میکنم که کسانی را که من به آنها ظلم کردم، از من راضی کنی. این هم میشود فصل دوم.
فصل سوم، مناجات است؛ و چه مناجاتی است! خیلی بدیع، فوقالعاده جذّاب، دقیق و شیرین و پرنکته است که انسان، در پیشگاه خدای متعال چه بگوید. یک شخص گنهکار، کسی که سرش پایین است، چه بگوید که رحمت خدای متعال را به خودش متوجّه کند. حالش چگونه باشد که لطف الهی، کرم و مغفرتش را متوجّه خودش بکند. آن هم بخش پایانی است که امام (عَلَیهِ السَّلام) به زیبایی اینجا آموزش میدهند و در دسترس ما قرار میدهند. این هم تقریباً فضای عمومی دعای سی و نهم.
دوستان من، همین امشب، دنبال حلال کردن دیگران باشید. نگذارید دیر بشود. اصلاً نگذاریم دیر بشود. اصلاً تأخیر نکنید. همین الان و همین امشب، بین خودتان و خدای متعال خلوت کنید. هر کس که دربارهی شما ستمی روا داشته، از انواع و اقسامش، همین امشب در پیشگاه پروردگار متعال، همهشان را یکجا حلال کنید. لازم هم نیست انسان برود در یک جای خلوت. این را از چه جهت میگویم؟ از این جهت که معلوم نیست به خانه برسیم و خلوتی باشد. ممکن است این فرصت از دست بدهیم. همین الان که نفست میآید، بگو: خدایا، ای خدا، ای کریم، ذیل کرمت هر که به من بدی کرده، چه من آن بدیها را خبر دارم، چه خبر ندارم، با تو معامله کردم، از همهشان گذشتم. این حسّتان باشد، این حالتان باشد. بعد در دعایتان، در خلوتتان تقویتش کنید. آنوقت زبانتان بچرخد به اینکه بگویید: خدای بزرگ، خیلیها هستند که در عمرم به آنها آسیب زدم، یا متوجّه بودم یا متوجّه نبودم، ولی جبرانش به گردن من است. ضرری وارد کردم، آبرویی یا مالی. توقّع کن و بگو: خدایا من آنها را دیگر نمیشناسم، مردند، رفتند، یادم رفته، از دسترس من خارج هستند؛ ولی در کتاب تو که ثبت است، تو که آنها را فراموش نکردهای. اینها فردا همه جلوی من خواهند ایستاد، تو را قسم میدهم به حقّ محمّد و آل محمّد، به آبروی محمّد و آل محمّد (صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیهِم اَجمَعین) آنها را از من راضی کن.
ببین امام (عَلَیهِ السَّلام) به این لطافت و زیبایی این باب رحمت را بهروی من و شما باز کردند. این است صحیفهای که نجاتدهنده است. این نقشهی راه است. میگوید: بیا یک معامله کن، مگر نمیخواهی آزاد بشوی؟ معاملهاش این است: همه را ببخش. البتّه میدانید این کار ظرفیّت میخواهد. همه را ببخش، بارت را سبک کن.
تا حالا سرت پایین بود. حالا کمکم سرت را بالا میآوری و میگویی: خدایا این صدقه و نشانهی صدق را از من قبول کن و این عفو مرا جزء بهترین صدقات من قرار بده. اگر میخواهید مورد مغفرت الهی قرار بگیرید، شما هم باید به میدان بیایید و دیگران را ببخشید.
ای خدای کریم! کسانی که از ناحیهی ما دربارهی آنها ستمی رفته، گرفتار برزخ هستند، السّاعه از خزانهی لطف و کرمت، از ناحیهی ما به آنها روح و ریحان و سروری که آنها را از ما راضی کند کرامت بفرما.
پینوشت:
[1] . احزاب: 70 ـ 71.
[2] . نساء: 48.