قال الله تعالی فی کتابه الکریم: «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا؛[1] پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد».
روز زمین
امروز 25 ماه ذیقعده و روز دحو الارض است که یکی از روزهای خدایی است. اینکه در اتصال به شبکهی علم الهی از طریق ولیّ کامل، ما با موضوعاتی از ایندست آشنا میشویم، یک فضل و لطف است که باید خیلی قدرش دانسته شود؛ چه اینکه اگر این ارتباط و اتصال و لطف حضرت حق و عطیهی الهی نبود، ما هرگز از آنها باخبر نمیشدیم.
ما با این موضوعات معمولاً خیلی عادی روبرو میشویم؛ مثلاً به سادگی میگوییم روز دحو الارض مبارک باشد؛ اما غافل هستیم که این یک هدیه و عطیه است که از سمت حضرت حق و به دست ولیّ کامل، از طریق حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه و الثنا) به ما رسیده و از یک اتفاق در گذشتههای خیلی خیلی دور و در چنین روزی خبر دادهاند.
این یک فرصت است که باید آن را مغتنم بشماریم؛ چراکه روز آغاز گسترش رحمت الهی و گستردن سفرهی فیض و فضل و لطف حضرت حق برای انسان است.
اگر صادق مصدَّق خبر دهد که این اتفاق در فلان قطعهی زمان رخ داده و در چنین فرصتی میتوانی انتظار رحمت الهی را داشته باشی و با توجه، فیض و لطف و کرم خواهی و به هدفهای بزرگ بیندیشی و موقعیت خود را بازخوانی و به گذشته و آیندهات و زندگی انسان در کرهی زمین فکر کنی؛ چنین چیزی عطیهی الهی است و انسان باید شاکر باشد که چنین فرصتی از رهگذر لطف و فیض حق و از طریق اتصال به انسان کامل، برایش فراهم آمده است.
اگر این باب فیض و فضل نبود، چنین راهی به روی ما باز نبود و کسی نمیدانست چنین داستانی هست و اساساً ما راهی برای ورود به خزانهی اسرار نداشتیم.
اهمیت توجه به ادعیه و اعمال روز دحوالارض
انسان در چنین روزی باید به خاطر چنین خبری، حال شکر داشته باشد. این شکرانه اقتضائات خودش را دارد و اولیای کامل، ما را در این زمینه راهنمایی کردهاند. مثلاً گفتهاند که روزه داشتن در روز دحو الارض نوعی حالت شکر در برابر این نعمت بزرگ، یعنی زمین و مواهب آن و بازگویی اسرار الهی است. یا مثلاً برای چنین مناسبتی دعایی را به شما میدهند تا در این روز بخوانید. اگر مواجهه و مراجعهی ما به این ادعیه و اعمال، یک مواجهه و مراجعهی خردمندانه و حکیمانه باشد، نگاه ما به چنین روزی عادی و سطحی نخواهد بود.
تعابیر عالی در صدر و ذیل این دعا مشاهده میشود که از آن روز خاص و قدرتنمایی خدای متعال یاد میکند و بیان میدارد که ما به زودی به همین خاک ملحق میشویم و حتی به خود خاک تبدیل میشویم. یاد آن روز و توقع امداد از حضرت حق و ولیّ خدا در آن روز هم برای خودش فصلی است.
فصل دیگر این دعا، توجه به خود زمین و آنچه در آن رخ داده از فسادها و ستمها و عهدشکنیها و طغیانها و خروج از بندگیها و... میباشد. بعد هم از خدای تبارک و تعالی، ظهور ولیّ کامل و بازگشت زمین به وضعیت اصلی خود در فلک بندگی را مطالبه میکنیم.
بنابراین با این روز نمیتوان برخورد سطحی کرد و انسان خردمند در برابر چنین عطیهی الهی، برخورد سطحی ندارد؛ بلکه خلوت میکند و عمیق و ژرف و متفکرانه مینشیند و وضع خودش و زمین و حال و آیندهی بشریت را بررسی میکند و برای بهتر شدن وضع خودش و زمین و ساکنانش و ظهور ولیّ کامل و حضور در آن روزهای بزرگ، دعا میکند.
حال که دحو الارض یک روز تشریفاتی نیست، ما این جلسه را به یک تدبر جمعی دربارهی زمین تبدیل میکنیم. چهبسا یکی از اعمال روز دحو الارض همین تفکر دربارهی زمین و بازگشت به زمین از نظر خدای زمین باشد.
چند نکته درباره این روز
1. کلمهی دحو الارض ریشهی قرآنی دارد؛ آنجا که فرمود: «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا؛[2] پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد و از آن آب و چراگاهش را بیرون آورد». زمین در مقطع خاصی از آفرینش به نقطهای رسیده که گسترده شده و سفرهی رحمت و فیض الهی گسترده میشود تا مهیای نزول اجلال خلیفهی حق و استقرار انسان شود.
2. نکتهی جالبی که در روایت امام هشتم، عالم آل محمد، حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه و الثنا) گفته شده این است که نقطه آغاز گسترش زمین برای سکونت انسان، کعبه است و این مسئله در قرآن کریم نیز بیان شده است: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُديً لِلْعالَمينَ؛[3] در حقیقت، نخستین خانهای که برای مردم نهاده شده، همان است که در مکه است و مبارک، و برای جهانیان [مایه] هدایت است». این یادآوری به ما میگوید که زمین، دارای شناسنامهی بندگی است و با خانهای آغاز شده که به حضرت حق متصل است و دروازهای برای نزول رحمت و برکت الهی است؛ پس زمین، هویت مسجدی دارد.
3. خداوند تبارک و تعالی، زمین را به خودش نسبت میدهد. دو واژه در قرآن هست که دل میبرد و البته مسئولیتآفرین هم هست؛ یکی کلمهی «ارضی» و دیگری «ارض الله» است که اولی نسبت صمیمانه با یاء نسبت است و دومی هم نسبت به اسم جلالهی پروردگار متعال است که حکایت از تشریف و تقدس و عظمت و شکوه دارد. این هم نکتهی بسیار شیرین و قابل ملاحظهای است.
زمین آن قدر مقدس است که در قرآن، «سماواتی» یا «سماوات الله» نداریم؛ البته در روایات قدسی واژهی «سمائی» را داریم؛ اما در قرآن این نسبت را دربارهی زمین داریم. این نسبت، خیلی سنگین است و حکایت از تشریف و قداست و اسرار درونی و مأموریتهای ویژهای دارد که برای این قطعه از آفرینش لحاظ شده است. خدای تبارک و تعالی توقع دارد که شما با ژرفاندیشی از ظاهر بگذرید و باطن را نیز مشاهده کنید.
4. خداوند تبارک و تعالی زمین را به صورت استقلالی در کنار آسمانها مطرح میکند؛ با وجود آنکه ظاهراً زمین قطعهی کوچکی از پهنهی بزرگی است که به سماوات تعبیر میشود. این ترکیب، حکایت از برگزیدگی زمین در بین کرات دارد. اگر چه نسبت ویژه زمین با انسان میتواند دلیل این تخصیص باشد، اما چیزی مهمتر از این مطرح است. در روایات داریم که زمین، برگزیدهی خدا در بین کرات است. زمین سیارهای کوچک از منظومهی شمسی است که خود آن منظومهای کوچک از یک کهکشان بزرگ به نام کهکشان راه شیری است که از انسان هوش میبرد و در مقیاس کیهانی، این زمین کوچک اصلاً دیده نمیشود. با این حال خدای متعال همین نقطه را بزرگ و مطرح میکند و در تشریف خاصی با خودش قرار میدهد و همین، بر برگزیدگی زمین دلالت دارد.
5. قرآن کریم زمین را در کنار همهی موجودات و کرات دیگر، ملک خداوند و از آنِ حق و فرمانبردار حضرت حق معرفی میکند. خدای متعال، جلوههایی از اسماء خود نظیر خالق و فاطر و بدیع را با زمین مطرح مینماید؛ مثلاً «بَديعُ السَّمواتِ وَالاْرْضِ؛[4] پديدآورنده آسمانها و زمين» یا «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ؛[5] آسمانها و زمين را آفريد» یا «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ؛[6] در حقيقت پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد» و...
زمین در کنار آسمانها، هوشمند و هوشیار و زنده و فهیم و ذاکر و مطیع و فرمانبردار و مسبِّح معرفی میشود. تصریح شده که زمین و آسمانها و هر چه در آن است، تسبیحگوی حق و ذاکر و زنده و هوشمند هستند. در آیه کریمه نورانی داریم که: «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ؛[7] سپس آهنگ [آفرينش] آسمان كرد و آن بخارى بود. پس به آن و به زمين فرمود: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمانپذير آمديم». این آیه میخواهد یک لطیفهی ظریفه را به ما بگوید که زمین و آسمان، در فرمانبرداری حضرت حق، شتابان هستند و فرمانبریشان به اجبار و اکراه نیست؛ بلکه طوعاً و از سر رغبت است. اینها تعابیر بسیار ظریفی است که حکایتها در آن است و به تدبر نیاز دارد.
6. خدای متعال، با اوصاف و تعابیری، زمین را در نسبت با انسان معرفی میکند. مثلاً از تعبیر «مهد»[8] یا «ذلول»[9] استفاده کرده است. مهد، خوابگاه و رامشگاه است و ذلول نیز آرامخانه.
همزمان حداقل چهل نوع حرکت در حال رخ دادن است و شما هیچکدام را درک نمیکنید؛ حرکتهای مربوط به پوستهی زمین و حرکت انتقالی و حرکت وضعی و رقص محوری زمین و فراز و فرود زمین در فلک و... اگر یک مقدار زیر پایمان بلرزد، بند دلمان پاره میشود. کلمهی «مستقر» و «متاع» نیز دو تعبیر دیگری است که دربارهی زمین مطرح شده است. همچنین به عنوان راه «سُبُل» نیز آمده است.[10]
7. زمین با خصوصیات ویژهاش برای انسان مهیا شده است. خدای متعال از تعبیر «سخّر»[11] استفاده کرده و بیان میدارد که زمین تسخیر و آرامشده و سودمند و سودرسان برای انسان است. قرنها قبل از آفرینش آدم، اینجا برای او آماده شده و این بیانگر مقام انسان پیش خدای متعال است.
«إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ؛[12] در حقيقت پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش [جهاندارى] استيلا يافت». میلیونها سال قبل، زمین در شش دورهی خاص که هر کدام میلیونها سال طول کشیده، برای انسان آماده و زیباسازی شده است. یکی از زیباترین پدیدههای عالم در نسبت با سایر کرات، همین زمین است. تصاویری را که از روی کرهی ماه از زمین گرفته شده است، ببینید؛ چقدر زیبا و خوشگل است!
حضرت رضا (علیه السلام) با معرفی دحوالارض ما را به یکی از آن دورهها میبرد که در آن دوره، کعبه نقطهی آغاز مسکونی و فرش شدن زمین برای استقرار انسان است.
خدای متعال تعابیری دارد که بیانگر کرامت انسان نزد او است و این مقدّمات همه برای انسان فراهم است. متأسفانه ما این چیزها را نمیفهمیم که بد زندگی میکنیم و همه چیز را خراب میکنیم.
پدیدهی ویژهی عالم هستی قرار است از همین خاک سر بزند و در همینجا زندگی کند و به همین خاک برگردد. انسان باید در روز دحو الارض فرصتی بگذارد و به این چیزها فکر کند و تدبر داشته باشد.
مؤمن سر به آسمان دارد
خدای متعال از ما توقع دارد که جهان هستی را ببینیم. انسان مؤمن، وبگرد نیست؛ بلکه آسمانگرد است. انسان مؤمن، سر به آسمان دارد؛ نه سر به زیر در فضاهای بیربط و بیخاصیت.
بعد از آنکه زمین با همهی شگفتیهایش برای ما آماده شد، خداوند فرمود: «إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ؛[13] زمین من فراخ است، فقط مرا بپرستید». این زمین آماده است تا با رنگ و معنای بندگی زندگی کنیم. اگر کسی وارد عالم عبودیت نشود، اصلاً زندگی نکرده است. زندگی با معنا و هدف بندگی و به رنگ خدا، زندگی و حیات طیّبه است.
این آیات آنجا که کلمهی «ارض الله» را به رخ کشید، به کسانی که بهانه دارند، میگوید: مگر زمین خدا واسع و فراخ نیست؟! اگر اینجا نمیتوانی دینت را حفظ کنی، حرکت کن. نمیتوانی بگویی: من در فلان شهر و فلان موقعیت بودم که غفلتکده بود. باید جایی بروی که برایت امکان ذکر فراهم شود.
زمین، محل آفرینش و پرورش انسان
همهی انسانها به طور تدریجی و بر اساس یک سیر تکوینی از همین خاک درآمدهاند. اگر سرعت دهند و از گردونهی زمان معهود خارج شود، معلوم میشود که جنابعالی چطور از دل خاک برخاستی و چطور به خاک برمیگردی. در عالم امر که ذیل «کُن» قرار میگیرد، زمان مطرح نیست و وقتی در عالم «فَیَکون» قرار میگیرد، زمان معنا پیدا میکند. قرآن بیان میکند: «مِنها خَلَقناكُم وَفيها نُعيدُكُم وَمِنها نُخرِجُكُم تارَةً أُخرى؛[14] ما شما را از آن [=زمین] آفریدیم؛ و در آن بازمیگردانیم؛ و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون میآوریم». اگر انسان به سه تا سلام و سلامت برسد، سعادتمند شده است: «وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا؛[15] و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مىميرم و روزى كه زنده برانگيخته مىشوم». اگر پایهی خلقتی و ژنتیک و ریشه و ولادت شما سالم باشد و بتوانی سالم بمیری و سالم محشور شوی، سعادتمند شدهای.
خداوند تبارک و تعالی این آمادهسازی زمین را نه فقط برای شکوفا شدن هستهی جسم انسان، بلکه برای طلوع بذر جان انسان انجام داده است. این طلوع، زمینی الحدوث، ولی سمائی و روحانی البقاء است.
خدای تبارک و تعالی، زمین را نمایشگاه بزرگ آیات و نشانههای خود قرار داده تا سیر در آیات برای ما میسر شود: «وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ؛[16] و روى زمين براى اهل يقين نشانههايى است و در خود شما؛ پس مگر نمىبينيد؟». ما در این زمین نشانههای فراوانی گذاشتیم برای آنان که در جستجوی یقین هستند و میخواهند شهود کنند که او حق است و هر چه غیر او است، باطل است.
در آیه دیگر نیز میفرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ؛[17] به زودى نشانههاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است». جالب است که در هر دو آیه به انفس هم اشاره شده است. این تبیین مهم است تا درک شود که خدا نور آسمانها و زمین است و باید به این نور رسید.
در هر گوشهای از این زمین آیات و نشانهها، فراوان است. تکثیر و تنوع و گوناگونی این آیات و تبدیل و تبدل آن، حیرتانگیز است و چشم تماشا میخواهد و به تعبیری چشم حسینی میخواهد. امام حسین (علیه السلام) در نیایش عرفه فرمود: «علمتُ»؛ یعنی من رسیدم به اینکه تو در هر چیزی خواستهای خودت را به من نشان دهی. با چشم و نگرش حسینی باید نگاه کنیم تا بر ما روشن شود.
شکوفایی عقل در پرتو تفکر در آفرینش است
آیات متنوعی ما را به تفکر در خلقت دعوت میکند؛ از جمله آیهی کریمهی «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَاب؛[18] همانا در آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز، البته نشانههایی برای صاحبان عقل است». اینجا کلمهی «اولی الالباب» دوگانه است؛ یکی در مقام استعداد است و دیگری در مقام فعلیت. در مقام استعداد، عقل شکوفا میشود و در مقام فعلیت، میبینی که خدای متعال چه کرده است و به هر چیز که نگاه میکنی، سرمست میشوی و جام میگیری. به قول شیخ محمود شبستری: «دلی کز معرفت نور و صفا دید، ز هر چیزی که دید اول خدا دید».
این همان روش و عرفان علوی است که فرمود: «ما رَاَيْتُ شَيْئاً اِلاّ وَ رَاَيْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ؛[19] من چيزي را نديدم مگر اينكه خدا را پيش از او و با او و بعد از او ديدم».
به ما توصیه شده که در جستجوی نور خدا باشیم. اگر با چشم دیگر ببینیم، خدا را خواهیم دید. «چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را، این دیده نیست لایق دیدار روی تو». در نیایش عرفه هم چنین درخواستی داریم: «إِلَهِي هَبْ لِي قَلْبا يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا يُرْفَعُ إِلَيْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ؛[20] خدايا، قلبى به من عنايت كن، كه اشتياقش او را به تو نزديك كند، و زبانى كه صدقش به جانب تو بالا برده شود و دیدهای حقیقتبین که به تو تقرب جوید».
لبّ، عقل و هسته انسان در مواجهه با آیات الهی تغذیه و شکوفا میشود و طلوع میکند.
در مورد آمادهسازی زمین نیز فرمود: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّكُمْ؛[21] همان [خدایی] که زمین را برای شما فرشی [گسترده] و آسمان را بنایی [افراشته] قرار داد و از آسمان آبی فرود آورد و بدان از میوهها رزقی برای شما بیرون آورد». هر چه که اینجا است، برای شما است. این ترکیب ماه و ستاره و نجوم و درخشش هم برای ناظر زمینی است. سماء به نسبت شما که در زمین هستید، سقف مرفوع است و چون تو روی زمین هستی، این تصویر برای تو زینت داده شد. اگر از زمین خارج شوی، آسمان هست، اما به این زیبایی نیست.
«کُم» در «لَکُم» هم جسم را در بر میگیرد و هم مغز و خرد و جان و قلب شما را؛ آنها هم باید سهم داشته باشند. فعلاً ما به بخشی از اولی اکتفا کرده و بقیه را وانهادهایم. سهم عقل و جان ما از زمین خدا چیست؟ کجا هستند آنهایی که به من و شما بگویند: «ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم؟».
وظیفه انسان در قبال نعمت بزرگ زمین
نکتهی جالبی که در قرآن کریم دربارهی زمین است، گوشزد کردن مسئولیت ما دربارهی زمین میباشد که حقیقتاً شوقانگیز و تأملبرانگیز است. تعبیری که خدای متعال در این باره استفاده کرده، تعبیر خلافت است: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً؛[22] و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت». «خلیفه» کلمهی خیلی عجیبی است که به آدم ابوالبشر اختصاص ندارد و به همهی بنیآدم نیز به ارث میرسد؛ چنانکه فرمود: «جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ؛[23] و او است کسی که شما را در زمین جانشین قرار داد». سِمت خلافت خیلی عجیب است و در تعبیر «استعمار» در قرآن خودش را نشان داده است: «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ استَعْمَرَکمْ فِیهَا؛[24] او است که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت». شما خلیفه هستید و مأموریت شما عمران زمین است. باید این زمین را آباد کنید. اما بشر به جای آباد کردن، پیوسته خراب کرده است. مقصود از آبادگری، هم آبادگری ظاهر زمین است که به حفاظت محیط زیست و بهرهبرداری منصفانه و خردمندانه برمیگردد، و هم آبادگری باطنی است. آبادی ظاهر زمین به علم و قدرت، و آبادی باطن آن با بندگی و عبادت است. هر دو مورد با خلافت از انسان خواسته شده است؛ لذا باید انسان مظهر علم، قدرت و همچنین نام مقدس الرحمن، بدیع و فاطر باشد و اینگونه با زمین مواجهه کند.
آبادی زمین در گرو آبادی مساجد است
مبدأ شکلگیری زمین مسجد است که نماد بندگی است. روز دحوالارض این مطلب را به ما یادآوری میکند. امام هشتم (علیه السلام) فرمودند که گسترش زمین از کعبه آغاز شد. نص قرآن کریم نیز این مطلب را بیان میدارد. از سوی دیگر در روایت قدسی داریم: «إِنَّ بُيُوتِي فِي الأرْضِ الْمَسَاجِدُ؛[25] مسجدها خانههای من در زمین هستند». پس زمین با مسجد تعریف میشود و آغاز آبادانی زمین، به معنای آبادانی قابل سکونت برای انسان، از خانهی خدا شروع میشود. عمران و آبادانی و ساخت و نگهداری خانهی خدا نیز به خلافت به انسان سپرده شد: «إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛[26] مساجد خدا را فقط کسانی آباد میکنند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند». حاصل جمع این دو با یکدیگر این است که آبادانی معنوی زمین که با بندگی میسر میشود، به آبادی خانههای خدا گره خورده که به خلافت به انسان مؤمن سپرده شده است. اگر این مکانها آباد باشند، زمین از نظر ظاهری و باطنی آباد میشود.
در قرآن میفرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِي خَرابِها؛[27] کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرد و سعی در ویرانی آنها نمود؟». زشتترین کار این است که کسی مسجد را خراب کند؛ چراکه درست نقطهی مقابل مأموریت انسان تکاملیافته و مؤمن است.
زمین آباد نمیشود مگر با امام. ذیل آیه «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا؛[28] و زمین به نور پروردگارش تابنده میگردد» امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ربُ الأرض ای إمام الأرض».[29] آبادانی زمین با محوریت امام است. به من و شما نیز گفتهاند که مسجد در فرض متفرد خودش، با جمع شدن انسانها در آن و نماز خواندن آباد نمیشود؛ بلکه با تعریف امام، آباد میشود و نقطهی آغاز آبادانی مسجد، همین تعریف امام است.
تأثیر تقوا و فساد انسانها در آبادانی زمین
اگر شما رسم بندگی پیشه کنید و تقوا داشته باشید، این زمینِ زیر پای شما برکاتش را بر شما آشکار میسازد و آسمان بالای سر شما نیز برکات خود را بر شما نازل میکند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ؛[30] و اگر مردم آن شهرها که به عذاب گرفتار شدند، ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، به یقین از آسمان و زمین برکتهایى بر آنان مىگشودیم». برکات زمین و آسمان هنوز بر شما آشکار نشده و آنچه دیدهاید، گوشهای از آن است. در واقع، برکات زمین و آسمان با تقوا آشکار میشود. در نقطهی مقابل، فساد در زمین، برکت را میبرد و نکبتآور است: «وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا يَکْسِبُونَ؛[31] ولى پیامبران و آیات ما را دروغ انگاشتند، ما نیز آنان را به عذابى که نمود گناهانشان بود، گرفتار ساختیم». ما با دست خودمان درِ برکت را بر روی خود میبندیم. کلید فتح برکات، تقوا است و در نقطهی مقابل، فساد قرار میگیرد.
فرجام خوش زمین
آیا خدای متعال زمین را برای خراب شدن به دست انسان به امانت سپرد؟! انسانها آبادگران را کشتند و با هر کس که پرچم آبادگری به دست گرفت، مخالفت کردند و بر آنها سخت گرفتند. سابقهی حضور انسان در زمین بیشتر بیانگر فساد و شرک و ظلم و ستم است. از دل این تحلیل و آیات الهی این نتیجه به دست میآید که حتماً این زمین باید یک روزِ آباد در فرجام خود داشته باشد. منتها این فرجام، برجام میخواهد؛ یعنی یک برنامهی جامع اقدام مشترک و یک تعاون کلی تا آن فرجام خجسته برسد. این بشارت از دل خود قصهی زمین درمیآید. زمین باید حتماً یک روز خوش داشته باشد و اگر نداشته باشد، تمام جریان آفرینش، عبث و بیهوده میشود؛ چراکه به مقصد نرسیده است. آن روز خوش، همان بشارت پایان خوش است که قرآن دربارهاش فرمود: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ؛[32] و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد». آن عباد صالح میآیند و آبادگری میکنند؛ همان کسانی که: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً؛[33] خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد ، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند، و هر کس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند». زمین در تاریخ پیش روی خود، روزی را دارد که در آن روز خبری از شرک نیست و حق «ارضی» و «ارض الله» ادا خواهد شد.
آن روز حتماً خواهد آمد؛ زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند که اگر یک روز بیشتر از عمر زمین باقی نمانده باشد، «لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ»[34] تا کسی که باید بیاید، بیاید.
آن روز انشاءالله نور خدای متعال در افق شخصیت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد درخشید؛ همان روزی که: «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا وَنَرَاهُ قَرِيبًا؛[35] آنان [عذاب] را دور مىبينند و [ما] نزديكش مىبينيم». فجر آن روز آغاز شده و بشارتهایش را میبینید. بعد از آن روز طبق فرمودهی خدا در قرآن کریم: «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا؛[36] آنگاه كه زمين به لرزش [شديد] خود لرزانيده شود و زمين بارهاى سنگين خود را برون افكند و انسان گويد [زمين] را چه شده است؟». در روایت دارد که آنجا امام با پای مبارک بر زمین میزنند که آرام بگیر. «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا؛[37] آن روز است كه [زمين] خبرهاى خود را بازگويد» و بعد زمین به حرف میآید و آنچه را که باید بگوید، میگوید.
امیدواریم که خدای تبارک و تعالی به ما توفیق این تأمل و تدبر و نگاه قرآنی را در این روز مهم کرامت فرماید.
[1]. نازعات: 30.
[2]. همان: 30 ـ 31.
[3]. آل عمران: 96.
[4]. بقره: ۱۱۷؛ انعام: 101.
[5]. انعام: 1.
[6]. اعراف: 54؛ یونس: 3.
[7]. فصلت: 11.
[8]. «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا؛ همان كسى كه زمين را برايتان گهوارهاى ساخت». طه: 53.
[9]. «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا؛ او است كسى كه زمين را براى شما رام گردانيد». ملک: 15.
[10]. «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى؛ همان كسى كه زمين را برايتان گهوارهاى ساخت و براى شما در آن راهها ترسيم كرد و از آسمان آبى فرود آورد. پس به وسيله آن رستنيهاى گوناگون جفتجفت بيرون آورديم». طه: 53.
[11]. «وَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّموَاتِ وَ مَا فِی الْاَرْضِ جَمیعًا مِنْهُ؛ او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، همه را از سوی خودش مسخر شما ساخته است». جاثیه: 13.
[12]. اعراف: 54؛ یونس: 3.
[13]. عنکبوت: 56.
[14]. طه: 55.
[15]. مریم: 33.
[16]. ذاریات: 20 ـ 21.
[17]. فصلت: 53.
[18]. آل عمران: 190.
[19]. فیض کاشانی، عین الیقین، ج1، ص49.
[20]. سید بن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنة، ج۳، ص۲۹۵.
[21]. بقره: 22.
[22]. همان: 30.
[23]. انعام: 165.
[24]. هود: 61.
[25]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج٣، ص٤٨٢.
[26]. توبه: 18.
[27]. بقره: 114.
[28]. زمر: 69.
[29]. تفسير علي بن ابراهيم قمي، ج2، ص253.
[30]. اعراف: 96.
[31]. همان.
[32]. انبیاء: 105.
[33]. نور: 55.
[34]. محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج1، ص378.
[35]. معارج: 6 ـ 7.
[36]. زلزال: 1 ـ 3.
[37]. همان: 4.