«اللَّهُمَّ فَإِذْ أَفَدْتَنَا الْمَعُونَهَ عَلَی تِلَاوَتِهِ وَ سَهَّلْتَ جَوَاسِیَ أَلْسِنَتِنَا بِحُسْنِ عِبَارَتِهِ فَاجْعَلْنَا مِمَّنْ یَرْعَاهُ حَقَّ رِعَایَتِهِ وَ یَدِینُ لَکَ بِاعْتِقَادِ التَّسْلِیمِ لِمُحْکَمِ آیَاتِهِ؛ الهى، اكنون كه ما را به تلاوت قرآن يارى دادى، و عقدههاى زبانمان را به زيبايى عبارات آن گشودى، پس ما را از جمله كسانى قرار ده كه حق اين كتاب را چنانكه سزاوار است رعايت كنند، و تو را با اعتقاد تسليم در برابر آيات محكمش بندگى نمايند».
موضوع بحث ما، چهل و دومین دعای صحیفهی مبارکهی سجادیه است که دعای امام (علیه السلام) در مورد قرآن کریم است.
بحث ما ذیل این جمله بود: «فَاجْعَلْنَا مِمَّنْ یَرْعَاهُ حَقَّ رِعَایَتِهِ؛ پس ما را از جمله كسانى قرار ده كه حق اين كتاب را چنانكه سزاوار است، رعايت كنند». تاکنون در مورد چگونگی رعایت ادب مع القرآن سخن گفتیم. بودن با قرآن، آدابی دارد که ذیل کلمهی رعایت آمده است. این بودن با قرآن باید به گونهای باشد که خدای متعال بپسندد.
ما از قرائت شروع کردیم و به تفکر و تدبر رسیدیم که آخرین بحث مطرحشده بود.
آسان بودن پندگیری از قرآن
یکی از مباحث باقیمانده، ذکرپذیری از قرآن کریم است که در فهرست ما با عنوان تذکر بیان شده بود. من سراغ نقطهی کلیدی این بحث میروم. انسان باید توجه کند که قرآن کریم، منبع بیداری است و آسان، روان، در دسترس و اختیار و کاملاً متفاوت است و به شما این امکان را میدهد که به اندازهی ظرفیتتان، از ظلمات غفلتها به نور ذکر منتقل شوید.
بیداری و هوشیاری، کارویژهی قرآن کریم است که در سورهی مبارکهی قمر به این نکته اشاره شده و تکرار هم شده است: «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ؛[1] و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كردهايم، پس آيا پندگيرندهاى هست؟». خدای متعال با تأکید میفرماید ما قرآن را برای ذکر آسان و روان ساختیم، اما آیا کسی هست که این ذکر آسانشده را دریافت کند؟!
بیدار شدن، آسان نیست. ما در محیطی هستیم که طبع آن، غفلت است و حجاب در حجاب و پرده روی پرده قرار دارد؛ لذا در مورد آن میتوان گفت: «ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ؛[2] تاريكيهايى است كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است».
قرآن کریم، ذکر آسانشده است که برای بیداری انسان و کنار رفتن پرده و دیدن قوانین و سنن الهی در عالم، نازل شده است. ما دو منبع اساسی ذکر داریم: یکی کتاب تکوین و دیگری کتاب تشریع؛ یکی آیات تکوینی پیرامون ما است و دیگری آیات تشریعی که همان وحی است. ولی این کجا و آن کجا؟! آیات آفاقی و انفسی در بیرون و درون ما دیده میشود، اما آنچه آیات تکوین را به زبان میآورد، قرآن کریم است. قرآن کریم، خورشید و ماه و درخت و زمین و آسمان را سخنگو میکند و این هنرِ آن است. حتی آیات انفسی هم با قرآن به سخن میآیند.
بیداری و رهایی از غفلت، و کشف نسبتهای ما با جهان هستی و مخصوصاً کشف نسبت ما با حضرت حق، هنرنمایی و اعجاز قرآن کریم است. قرآن کریم این امکان را فراهم میآورد که بهآسانی و روانی و شیرینی، این روابط را کشف کنیم. ولی ما خیلی ساده و راحت از کنار این امکان میگذریم! «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» نوعی دعوت به پندپذیری و کشف حقایق هستی است.
شرطهای ذکرپذیری از منظر قرآن
1. خشوع
از نظر قرآن کریم، رسیدن به مرحلهی تذکر و ذکرپذیری، شرطهایی دارد که یکی از آنها، خشوع است: «مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ؛[3] آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبهكار [باز] آيد». اگر کسی میخواهد از قرآن کریم، ذکر را دریافت کند، باید دل خود را خاشعانه بیاورد. اگر دل را خاشعانه و مخصوصاً در خلوت به میدان بیاورید، جام ذکر را از قرآن خواهید نوشید. در سورهی مبارکهی یس نیز بیان شده است: «إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ؛[4] بيم دادن تو فقط كسى را [سودمند] است كه كتاب حق را پيروى كند و از [خداى] رحمان در نهان بترسد». عبارت «خَشِيَ الرَّحْمَنَ» جالب است. ترسیدن از مهربان یعنی چه؟! برای بیان این معنا راهی نداریم جز اینکه ترسیدن از مادر و پدر را مثال بزنیم. ما فرض را بر این میگذاریم که در عالم، مهربانتر از پدر و مادر نداریم. در این فرض، ترس از مادر چه معنایی دارد، جز اینکه تو نگران هستی که از مهر او محروم شوی یا مهر او را کم دریافت کنی؟!
حضرت سجاد (علیه السلام) در صحیفه میفرماید: «خدایا! مرا از دست خودت رها نکن». این جملهی لطیف نیز عبارت «خَشِيَ الرَّحْمَنَ» را معنا میکند.
2. توجه به آیات وعید
دومین شرط ذکرپذیری، آن است که هنگام قرائت آیات وعید، فرصتهای مخصوصی برای بیداری از خواب سنگین پیدا کنیم. خواب سنگین را با وعید و خواب سبک را با وعده بیدار میکنند. ما در قدمهای اول گرفتار خواب سنگین هستیم و کسی که در خواب سنگین است، با ضرب و نیشگون بیدار میشود. در قدمهای بعدی دچار خواب سبک هستیم که به نوعی نوازش نیاز دارد که همان وعده است. کسی که میخواهد از خواب سنگین بیدار شود، با تازیانههای بیداری قرآن کریم، بیدار میشود.
عبرتآموزی از قرآن
مطلب بعدی که از آداب است، عبرت گرفتن است که مکرر در قرآن کریم بیان شده است. معنای عبرت، عبور از ظاهر به باطن و کشف قاعده و پیام درونی و انطباق با وضعیت کنونی است. جالب است که دریافت عبرت از قرآن کریم عمدتاً ذیل قصص قرار داده شده است. مثلاً در سورهی مبارکهی یوسف، پس از نقل ماجرایی باطراوت و حلاوت و تصویرسازیهای فوقالعاده، بیان میشود که: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ؛[5] بهراستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است». عبرت برای صاحبان خرد است. در سورهی مبارکهی نازعات هم این تعبیر در مورد ماجرای حضرت موسی (علیه السلام) بیان شده است.[6]
اینجا از جاهایی است که من از دوستان میخواهم بهراحتی از آن عبور نکنند. ما معمولاً خیلی ساده ترجمه میکنیم و میگوییم اینجا درس یا پند دارد؛ اما واژهی عبرت، فراتر از اینها است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان که واقعاً اثری ارزشمند است و از روحی بزرگ نشئت گرفته، در مورد سورهی یوسف، کارها کرده است. شما وقتی با یک شخصیت قرآنی ذوبشده در قرآن همراه میشوید، متوجه میشوید که اولی الالباب چه معنایی دارد. عالیترین درسهای تربیت توحیدی را علامه طباطبایی از این آیات به دست میآورد و جلوی چشم شما میگذارد. باید با عقل شفاف و زلال با قرآن مواجه شد تا از ظواهر عبور کرد. حضرت علامه در مورد ماجرای یوسف میگوید: مسئله، مسئلهی ولایت الهی است و کل این سورهی مبارکه، آیهی «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ؛[7] سَرور [راستين] خداوند است» را تفسیر میکند.
هر چه در قرآن جلوتر بروید، عبرتهای جدیدتری دریافت میکنید. کسی که بتواند وقایع را ببیند و خود را بازیگر آن صحنه بداند و سپس با وضعیت خود تطبیق دهد و از آن برداشت داشته باشد، درنهایت، زندگیِ با قواعد قرآنی را میآموزد و به زیست قرآنی دست مییابد.
بیان پندهای قرآنی در قالب قصه
جالب است که عبرتها عمدتاً ذیل قصهها بیان شده و قرآن کریم پر از قصه است. یکی از این قصهها، قصهی یوسف است و دیگری قصهی آدم و حوا که پدربزرگ و مادربزرگ ما هستند. من سالها پیش در شهر جده، به زیارت مقبرهی حوا رفتم. (البته نقلهای دیگری هم در مورد محل دفن ایشان مطرح است).
غایت عبرتها و مطالب، در ماجرای آدم و حوا نهفته است. آدم، عالِم به تمام اسما الهی است؛ لذا نباید بهراحتی از کنار ایشان عبور کنیم. حضرت آدم و حضرت حوا خیلی محترم و بزرگ هستند؛ اما گاهی به دلیل برخی مسائل موجود در ادبیاتمان، بهراحتی از کنار ایشان میگذریم. قرآن به ما میگوید: شیطان، پدر و مادر تو را که قدّیس و قدّیسه بودند، از بهشت بیرون کرد، حال باید ببینی که تو کجای کار هستی؟! قرآن به ما میگوید: پدر و مادر شما هزینه دادهاند تا شما هزینه ندهید.[8] این مطالب را به تناسب بحث شیطان، در دعای هشتم مباحثه کردهایم؛ بنابراین از آن میگذریم.
پس عبرت یعنی شما خودت را به آن صحنه ببری و بازیگر آن نقش شوی و با وضعیت امروز تطبیق دهی.
در قرآن کریم عبرتهای فردی فراوان بیان شده و عبرتهای اجتماعی و سیاسی هم عمدتاً در ماجرای بنیاسرائیل نقل شده است. من معتقدم نیاز ویژهی امروزِ جامعهی ما، توجه به عبرتهای بنیاسرائیل در قرآن کریم است و باید این آیات، شرح و تبیین شود؛ چراکه همان وضعیتی که آنان داشتند، ما در دوران طاغوت داشتیم و آفتهای آنان، آفتهایی است که اکنون ما را تهدید میکند.
امام سجاد (علیه السلام) با بهرهگیری از زبان دعا، در صحیفهی سجادیه بخشهایی از قرآن کریم را رمزگشایی میکند که در جای دیگری آن را نمییابید.
انشاءالله خدای متعال توفیق دهد جزء اولوالالباب باشیم.
[1]. قمر: 17 و 22 و 32 و 40.
[2]. نور: 40.
[3]. ق: 33.
[4]. یس: 11.
[5]. یوسف: 111.
[6]. «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَى؛ درحقيقت براى هر كس كه [از خدا] بترسد در اين [ماجرا] عبرتى است». نازعات: 26.
[7]. شوری: 9.
[8]. «يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ؛ اى فرزندان آدم، زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد، چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند». اعراف: 27.