تربیت حماسی؛ چیستی و چرایی
گفتوگویی مفصل و صمیمی با ایدهپرداز «تربیت حماسی»
مصاحبهگر: حجتالاسلام مسعود دیانی
اشاره:
یکی از نیازهای عمده در حوزهی علوم انسانی، ضرورت واکاوی و بازشناسی موضوعات این حوزه است که یکی از بنیادیترین و تأثیرگذارترین علوم این حوزه نیز، بیشک علوم تربیتی میباشد. از سوی دیگر، نگاه اسلامی به مقولهی تربیت و نقد جدی این علم – خصوصاً در فضای اومانیستی کنونی – نیاز مضاعف جامعهی امروز ماست؛ نیازی که میتواند از دل فرهنگ ناب الهی برآورده شود. اما «تربیت حماسی» مفهومی است که در جای جای سیره و منش معصومین(ع) قابل رؤیت است. شناخت این نوع تربیت و تزریق آن به لایههای مختلف جامعه، قطعاً طراز فکری و معنوی امت را دو چندان میکند. جلودار بودن، تأثیر گذاری بر محیط، اقدام جهت رفع نواقص و تقویت قوتها، تنها نمونهای از مؤلفههایی است که جامعهی منتظر را به سمت آرمانخواهی و زمینهسازی جهت ظهور جامعهی موعود سوق میدهد.
آنچه در پی میآید، مصاحبهای مفصل با دانشمند گرانمایه، جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا حاج علی اکبری، نمایندهی مقام معظم رهبری در اتحادیهی انجمنهای اسلامی دانش آموزان، پیرامون زوایای مختلف «تربیت حماسی» میباشد؛ مصاحبهای که حاصل سالها فکر و مطالعهی ایشان است که به طرح مقولهی تربیت حماسی منجر شده است. تربیت حماسی کلیدی است که میتواند راهکار بسیاری از ناهنجاریها و آسیبهای جدی در حوزهی تربیت فردی و اجتماعی باشد. در این مصاحبه، به تعریف، لزوم، ویژگیها، آسیبها و مسائل مختلف دیگر در باب تربیت حماسی پرداخته شده است که تقدیم خوانندگان گرامی میگردد.
خیمه معرفت: ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادهاید، اولین سؤال را اینگونه طرح میکنم: هنگامی که مفهوم جدیدی مانند «تربیت حماسی» در فضای علمی و فرهنگی کشور مطرح میشود، قبل از بررسی محتوایی آن، این سؤال مطرح میشود که اندیشهها و الگوهای تربیتی موجود چه نقاط ضعف و ناکارمدیهایی داشتهاند که طرح این مفهوم جدید ضروری شده است؟ به نظر میرسد که نوعی آسیبشناسی رویکردهای تربیتی رایج در کشور نیز در دل این طرح نو خوابیده است؛ اگر حضرتعالی هم موافقید، صحبت را از همینجا آغاز کنیم.
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: بسم الله الرحمن الرحیم. طبعاً همينطور كه ميفرماييد، این بحث به لحاظ عنوان و سبك، در زمان خودش يك رويكرد جديد محسوب ميشد. از همان موقع هم به دوستان گفتم که اگر تبيين این بحث، از طرف ما تبيين مناسبي نباشد، بعداً معلوم نيست که چه چیزی از آن فهمیده شود؛ لذا اين كاري كه شما انجام ميدهيد، كار بسيار مباركي است؛ اگرچه دير هم هست. مبحث تربیت حماسی تقريباً مربوط به سال هشتاد و یک است! آن موقع كه مركز قم را تازه تأسيس كرده بوديم و بنده جلساتي را در قم شكل دادم که در آن به مباحث تربيتي میپرداختیم؛ البته به خاطر برخی گرفتاریها، متأسفانه آنگونه که باید و شاید به انجام نرسید.
اما در پاسخ به سؤال شما باید گفت که حقیقت این است که گفتمان موجود، پاسخگوي نيازهاي زمانه نيست؛ ما بايد تربيتمان متناسب با زمان باشد. حتي بر اساس توصيهی اميرالمؤمنين علیه السلام، نه امروز، بلكه باید متناسب با نياز فردا باشد؛ چون نوع كساني كه در حال تربيت شدن هستند، فرزندان فردا هستند و بايد اينها را براي فردا تربيت کرد. اوضاع و احوال امروز و جرياناتي كه در فضاهاي گوناگون فكري و فرهنگي و تربيتي در زندگي انسان امروز هست، ما را به این ضرورت رهنمون میشود.
البته من شدیداً معتقد هستم كه شيوهها بايد از متن اعتقادات، مباني و اصول ما اتخاذ شود؛ وگرنه راهی به مقصد نخواهیم برد؛ يعني اگر بين شيوهها، مقصد و مبانی و اصول، هماهنگي و سنخیت وجود نداشته باشد و ما بخواهيم با شيوههايي كه ديگران بر اساس مبانی و اصول خودشان ارائه ميكنند، پیش برویم، هرگز راه به جايي نخواهیم برد؛ به معنای دقیقتر، اين همان التقاط است که متأسفانه در این سالها بسیار گرفتار آن بودهایم. پس در واقع برای آن تربيت مطلوب و مطبوع، گرفتار شيوههاي غلطي هستيم كه اين شيوهها با اهداف و مقاصد و مبانی ما هماهنگ نيست. مضافاً بر اينكه در بين شيوههای ناب هم ما هميشه بايد متناسب با زمان اجتهاد كنيم و ببينيم نياز اين زمان چيست. مثلاً گاهي رويكرد مطلوب ما رويكرد عاطفي است، گاهي عقلاني و یا رویکردهای دیگر. بر این اساس تشخيص ما اين است كه در شرايط فعلی ما، آن رويكرد حماسي باید تقويت شود كه راجع به آن، در ادامهی بحث توضيحات تكميلي را خواهم داد.
ولي اصل مسأله اين بود؛ يعني تشخيص ما اين بود كه تربيت حماسي، يك نياز جدي و ضرورت مهمِ امروز ماست؛ ضمن آنكه کاملاً هم با مقصد و مبنا هماهنگ است.
خیمه معرفت: با اذعان به همهی ضعفها، آسیبها و کاستیهای الگوهای تربیتی موجود، اما مفهوم دیگری هم با عنوان «تربیت دینی» هست که در این سالها - حداقل از نظر کمّی - بسیار مورد توجه بوده است؛ شما هم علی القاعده مخالف با تربیت دینی نبوده و بلکه از مدافعان و دغدغهمندان چنین مفهومی هستید؛ پس چرا در کنار «تربیت دینی» که نامی شناخته شده و شفاف است، «تربیت حماسی» را مطرح کردید؟ آیا تربیت دینی (به مفهوم رایج آن) هم آسیبها و ضعفهایی داشت که شما تربیت حماسی را مطرح کردید؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: بحث اصلي ما تربيت اسلامي است. اساساً آن نظام فكري كه ما در چهارچوب آن صحبت ميكنيم، نظام فكری اسلامي، آن هم - به تعبير زيباي امام راحل عظيم الشان - اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله است. تربيت اسلامي در حقيقت همه ساحتهاي شخصيت انسان را پوشش ميدهد و مهمترين ويژگياش اين است كه نسخهی جامعی است براي فلاح، شكوفايي و رشد انسان و ما ميگوييم مقصد تربیت رشد است؛ پس يعني این تربیت، همهی ساحتهاي شخصيت را پوشش ميدهد و به رشد آنها نظر دارد؛ يعني از بدو تا ختم برايش برنامه دارد و تا بينهايت و ابد، او را لحاظ ميكند؛ اینکه او از كجا شروع كرده و تا كجا ميخواهد امتداد پيدا كند. طبق همان تعبيري كه علامه طباطبايي اعلي الله مقامه شريف در آن رسائل ثلاث خود دارند که «الآنسان قبل الدنيا و في الدنيا و بعد الدنيا»؛ يعني آن ريشهها را در فطرت کاملاً ميبيند، موقعيتي را كه انسان در اين دنيا دارد، نسبت او را با دنيا و برداشتهاي او را از دنيا، نقشي را كه بايد در دنيا داشته باشد و امتداد حضور او را در منازل بعد از دنيا كه قرارگاه حقیقی انسان است و اتفاقاً در آنجا هم زمینهی شكفتن و رشد براي انسان هموار است؛ البته مطابق با توشهاي كه آدمی از زندگي دنيايي برداشته است.
بنابر اين، ما از اساس معتقديم كه در مباحث تربيتي بايد کاملاً هماهنگ با نگاه خالق هستي حركت كنيم. در این میان، امتياز برجستهای كه نظريهی اسلامي تربيت دارد اين است كه کاملاً مبتني بر سندهاي مطمئن میباشد. در ساير مكاتب كسي نميتواند ادعا كند که مثلاً اين مورد، عين آن چيزي است كه خداي متعال خواسته است؛ چون بالاخره آيينها در مسير زمان گرفتار تحريفها و بدعتها و فرسایشها شدهاند؛ حتی متنی که محل اجماع پيروان همان آیین باشد هم نداريم. پس اين امتیاز تقريباً منحصر در اسلام است که البته به دلیل وجود نعمت عظیم قرآن كريم میباشد. نکتهی دیگر اینکه ما در تفكر ناب اسلامي، ترجمههاي امينی هم براي اين متن داريم. اين ترجمه اعم از ترجمه نظري است كه از طريق اولياء كامل ارائه شده و يا ارائهی الگوهاي عملي است كه آنهم ترجمان قرآن كريم است. لذا سيره عملي اولياء هم به همين ترتيب امتيازي است كه ما از آن بهرهمند هستيم و بايد قدر آن را بدانيم.
بنابر اين تربيت اسلامي در حقيقت نقشهی جامع رشد، فلاح، خوشبختي و سعادت انسان است؛ آنهم – همانطور كه عرض كردم - با نگاه به همهی ساحتهاي شخصيت او که همه با هم مرتبط هستند و مجموعهی جزيرههاي جداگانه نيستند؛ يعني نميشود شما بگوييد كه ساحت عقلاني با ساحت قلبي یا ساحت عملي ارتباطی ندارد! اينها مجموعههایي کاملاً مرتبط و مترابط هستند و ما در حقيقت همهی اينها را در يك سپهر ميبينیم و از آن به تربيت اسلامي تعبير ميكنيم. حتي من عنوان «تربيت ديني» را هم كلمهی جامعي نميدانم؛ چون معنا و مفهوم فراختری را متبادر میکند. بلكه باید گفت «تربيت اسلامي» و بعد هم قرائتمان را تعريف ميكنيم که «اسلام ناب» که منظور، همان دستگاه فكري-معرفتی اهل بيت عليهم السلام است.
خیمه معرفت: پس آیا اجتهاد شما از متون دینی، «تربیت حماسی» است؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: ميخواهم عرض كنم كه تربيت حماسي کاملاً برگرفته از آموزههاي مكتب است؛ يعني ما چيزي اختراع از خودمان ابداع نکردهایم. ما با وقوف به اين مباني و با فهم مقاصدي كه در تربيت اسلامي هست، سعي ميكنيم پيشنهاد اين دستگاه تربيتي را متناسب با شرايط و ظروف و مقتضيات خود استخراج و اجتهاد كنيم؛ در حقيقت، درست مثل سبك اجتهاد فقهي ماست. پس اينجا دو نکته هست: يك؛ ما بايد مواظب باشيم كه به دام التقاط نيفتيم؛ يعني حق نداريم يك چيزي که از دین نیست، از خودمان و دیگران را به اين جريان ناب الصاق کنیم. نميخواهيم از روشهاي اومانيستي، پوزیتویستی، اگزيستانسياليستي و یا دیگر مکاتب استفاده کنیم و با آن روشها به مقاصد الهي خودمان برسيم. آنهايي كه حتي نتوانستند گوشهاي از استعدادهاي انسان را ببينند، چطور ميتوانند براي انسان، آن هم در امتداد ابدياش نسخه بدهند. پس اولاً بايد مراقبت كنيم که گرفتار التقاط نشويم؛ آن طور که متأسفانه الآن در برخی مسائل تربيتيمان داريم.
نكتهی دوم اين است كه بايد مواظب باشيم گرفتار تحجر نشويم؛ يعني حق نداريم در بعضی از اجتهاداتي كه متناسب با زمانهاي خاصي بوده-اند جمود داشته باشیم. جمود بر روشها باعث ميشود كه دين، از كارآيي بيفتد. ضمن آنکه بسیاری از شیوههایی که به اسم دين شناخته میشود، در تحلیلی کارشناسی و دقیق، معلوم میشود که سيرهی متشرعه (روش مسلمین) بوده است، نه دستور اسلام.
من معتقدم بحثی كه ما تحت عنوان تربيت حماسي مطرح كردهايم، کاملاً منطبق بر سبكهاي شناخته شدهی اجتهاد در معارف ديني و برگرفته از خود مكتب است؛ يعني مكتب تربيتي اسلام، قرآن حكيم و كلمات اهل بيت عليهم السلام و سيرهی آنها، براي امروز و با شرايط خاص امروز، به ما يك رويكرد و گفتمان روشن را پيشنهاد ميكند كه ميتواند كارآمد و پاسخگوي نيازهای امروز ما باشد؛ روزگاري كه از آن تعبير به «عصر سرعت» میشود؛ عصر انفجار اطلاعات و عصر استحاله هويتها به نام جهانيسازي و گلوباليزيشن؛ عصر روياروييهاي جدي بين فرهنگها یا همان تعبیر جنگ تمدنها. سؤال این است که در اين زمان، دستگاه فكر اسلامي براي تربيت چه پيشنهادي ميدهد؟ آیا ميگويد: مثلاً فقط از سبك تربيت عقلاني استفاده کنید؟ يا براي چنين زماني، آن وجههاي از سبک تربيتي كه بايد غالب باشد، وجههی صرفاً عاطفي و احساسي است. هنگامی كه ما اين وجوه را كنار هم گذاشتيم و اين دستگاه فكري را مورد بررسي و کنکاش قرار داديم، میبینیم كه پيشنهاد این مكتب براي زمان ما تربيت به سبکی است كه ما از آن به «تربيت حماسي» تعبير كرديم؛ تربيت حماسي يعني همان تربيت ديني ناب و معتدل، با برجسته سازي عنصر حماسه و فتوت، متناسب با نيازهاي زمان. اين اصليترين نكتهاي بود كه من ميخواستم روي آن تأكيد كنم كه گمان نشود ما اين رويكرد را از بيرون دین آوردهایم و دنبال خلق یک شیوهی جدید غیر دینی هستیم.
خیمه معرفت: پرسشی که اینجا مطرح میشود، این است که نسبت تربیت حماسی با دیگر انواع تربیت رایج در کشور چیست؟ به هرحال در این سه دهه که از انقلاب گذشته، سیستم موجود هم عنوان دینی و اسلامی را یدک می-کشیده است؛ پس چه مشکل یا آسیبی در سیستم موجود بوده که شما نه پرچم یک رویکرد اصلاحی، بلکه با داعیهی یک تغییر ساختاری در عرصهی تربیتی وارد شدهاید؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: واقعيت اين است كه پيروزي انقلاب اسلامي آغاز عصر بازگشت به اسلام است. در كلمات رهبر حكيم انقلاب در ديدار اخیر با بانوان قرآني هم دقيقاً اين نكته نهفته بود. ایشان فرمودند که ما واقعاً فاصلهی زيادی با قرآن كريم پيدا كرده بوديم و الآن عصر بازگشت به قرآن است. میخواهم بگویم که این بازگشت، تازه شروع شده است؛ آن هم در زمانی پيچيده و دشوار كه البته همین دشواری و پیچیدگی - با کمی تأمل و تفکر - خودش كمك كننده است؛ يعني پيچيدگيهاي زمان، در واقع بستر مناسبي براي پيشبرد اهداف اسلامي فراهم ميكند و ما به اين نکته از اعماق دل باور داریم. بنابر اين بازگشت به اسلام، بازگشت به هويت و بازگشت به ارزشها با انقلاب اسلامي آغاز شد؛ منتها فاصله زياد است. البته خوشبختانه طي سه دههی گذشته، ما تجربيات خوبي را به دست آوردیم؛ يعني در حوزههاي گوناگون اجتماعي، سياسي و فرهنگي حوادثي اتفاق افتاد كه بعضي از آنها، حتی ما را در پيشبرد مقاصد سرمايهدار كرد؛ حقيقتاً دفاع مقدس، يك سرمايهی تمام نشدني را به انقلاب اسلامي و نظام ما داد كه با این گنجينهی الهي ميتوان راه را در بين سنگلاخها و موانع سخت پيش برد.
بنابر این ما باید خودمان را قدم به قدم به سمت الگوهاي اسلامي نزديك كنيم؛ اما از این نکته هم نمیشود گذشت که متأسفانه دستگاه اجتهاديِ فقه ما در این رویارویی عظیم و این راه دشوار، آنگونه که باید و شاید پاسخگو نبوده است. آن كساني كه بايد بتوانند متناسب با نياز زمان، نسخههاي شفابخش براي اين دردهاي مزمن ارائه كنند، عملاً نتوانستند چنین کنند. معنی نسخه هم كه واضح است؛ یعنی برنامهی کاملاً كاربردي که ناظر به مسأله باشد. پس نميشود با حرفهاي كلّي دردي را درمان كرد. البته آنها هم خوب و لازم است، منتها در جای خود، نه به عنوان نسخه-ی عمل.
غرض اينكه از اين جهت ما ضعف بنيه داشتيم و حوزههاي علميه و شخصيتهاي علمي ما براي ورود به اين عرصهها ممحّض نبودند. البته به حمدالله الآن فضلاي جواني وارد اين عرصه شدهاند که تلاش آنها بسیار شوق انگيز؛ اگرچه نسبت به نياز و توقعي كه هست، هنوز فاصله بسیار است.
در این بین، ما هم به عنوان يك نهاد غير دولتي و يك تشكل انقلابي که بايد پرچم حركتهاي ناب تربيتي را در دستگاه تعليم و تربيت بلند كند و خودش هم از آن الگوها پيروي كند، در اين زمينه احساس رسالت كردهایم. ما براي رسيدن به اين الگو خيلي فكر و مباحثه كرديم و با خيلي از فضلا گفت و گوهايي داشتیم تا اين كار، كار متقني باشد.
اما در بحث آسيبشناسي - که پيشنهاد «تربیت حماسی» ناظر به همین آسیبها بوده است- باید دو نكته را مطرح كنم. يك نكته اينكه دستگاه تعليم و تربيت رسمي ما (به طور خاص، وزارت آموزش و پرورش) ساختارهایی دارد که در آن از كتاب و محتواي درسي تا معلم و تربيت معلم و فوق برنامه و نظامهاي ارتباطي بين اين حوزهها و حتي سخت افزارها وجود دارد. اما نکتهی مهم این است که اين ساختار، متناسب با نيازهاي انقلاب اسلامي و نظام متحول نشد؛ يعني اینجا از جمله جاهايي است كه در آن، انقلاب -به معناي واقعي كلمه- رخ نداد. اين حرف منِ طلبه نیست که قبول آن برای بعضیها سخت باشد؛ اين مطلب، جمعبندي روشني است كه رهبري عاليقدر و حكيم ما مطرح كردهاند. در سالهاي اخير، جزء مطالبات و توقعات جدي ايشان، تحول در آموزش و پرورش است. ايشان فرمودند كه با اصلاًحات فرمی و شکلی تحول صورت نمی گیرد؛ آموزش و پرورش تحول همه جانبه ميخواهد که البته كار بسیار سنگيني هم هست.
در اين نظام آموزش و پرورش و در اين دستگاه تعليم و تربيت، رابطهی معلم و شاگرد مبتني بر تعليم و تربيت اسلامي نیست. محتواهايي كه ما ارائه ميكنيم، رويكرد عموميشان رويكرد سكولاريستي است. من به دوستان هميشه اين را ميگويم که وقتي از همان اول به دانش آموز گفته ميشود كه در کتابهای شما، يك كتاب رياضي هست، يك كتاب فارسي، کتاب علوم و کتابهای دیگر؛ همانطور که همهی اينها از هم جداست، يك كتاب هم ديني داري! این خودش سرآغاز سکولاریته است. از همانجا ما این نکته را میآموزیم كه اصلاً بحث خدا و پيغمبر و دین يك بخش است، در عرض سایر حوزههای بشری. در حالي كه در دستگاه فكر اسلامي ميگوييم كه بايد آن جهانبيني توحيدي در همهی ساحتها سایه بیفکند. حال اینکه همان دینی جدا شده از علوم دیگر را چگونه و با چه سبكي ارائه ميكنيم، بماند! همان تعلیمات را هم در قالبهاي نمرهاي - كه آن هم زير سؤال است - گذاشتيم. ضمن آنکه مكملها را هم برديم در قالبهاي پرورشي و پرورشيمان را هم گاهي کاملاً فتيلهاش را پايين كشيديم و تعطیل کردیم! اينها واقعياتی است كه كار ما را خيلي دشوار ميكند.
بنابر این، آسيبی که در آموزش و پرورش هست، آسیبی كلان و ریشهای قلمداد میشود که راه برون رفت از آن فقط و فقط تحول است؛ همانکه رهبری عالیقدر فرمودند: «يك تحول همه جانبه». اين هم به معناي اين نيست كه ما بايد بايستيم كه اين تحول رخ بدهد! تحول، در مسير حرکت رخ میدهد؛ يعني همين طور كه جلو ميرويم، بايد نقشهی اين تحول تهيه شود و مرحله به مرحله و با قدرت و قوت اجرا شود.
البته من به شدت معتقدم که تا وقتی مسؤولیت دستگاه تعلیم و تربیت به دولتها واگذار باشد، ما اساساً به اين تحول نخواهيم رسيد. یکی از علتهای این امر، حجم بالای تغییرات در ساختار دولتهاست که با اين وضع، ما نميتوانيم به آن تحولي كه رهبري عاليقدر انتظار دارند برسيم؛ لذا من جدّاً معتقدم که بايد این ساختار از اساس متحول شود. ما با «وزارت» آموزش و پرورش به جايي نميرسيم و اين دستگاه حتماً باید با نگاه متفاوتي ديده شود و الّا يك وزير چهار ساله با يك مجلسي كه توقعات گوناگوني از او دارند، آن هم با ساختارهاي ناکارآمد و فرسوده و بوروکراسی-های اداری پیچیده كه ما در حوزههاي اجرايي داريم، اگر وزیری خيلي هم خوب عمل كند، در نهایت ميتواند يك كارپرداز خوب براي آموزش و پرورش باشد؛ نه مدير تحول. مدير تحول حتماً بايد فراتر از یک حوزهی سياسي متزلزل قرار بگيرد و اين يك بحث كليدي است.
مسألهی بعدي كه ميشود به عنوان يك آسيب مطرح كرد، گرفتاری ما به يك نوع «سانتي مانتاليزم تربيتي» است.
خیمه معرفت: فکر میکنم این سانتی مانتالیزم تربیتی تعبیر دیگری است از آنچه که شما در سالهای گذشته به «تربیت گلخانهای» یاد کردهاید که به نظر میرسد برای شناخت و تصور صحیح از تربیت حماسی، باید این نوع تربیت را فهمید. پس بفرمایید منظور از تربیت گلخانهای چیست؟ آیا تربیت گلخانهای ناظر به یک مکتب، سبک و یا ایدئولوژی تربیتی خاص است و یا اینکه شمول بیشتری دارد؟ محصول تربیت گلخانهای چیست؟ آیا آموزش و پرورش ما گلخانهای تربیت میکند؟ به تربیت گلخانهای چه ایراداتی وارد است؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: این همان است كه اشاره کردم در شيوهها هم دچار مشکل هستیم. من ابتدا میگفتم «سوسوليزم تربيتي»؛ بعد كه سعي كرديم با يك عنوان زیباتری بيانش كنيم، گفتيم «تربيت گلخانهاي»؛ یعنی تربيتي بسیار سطحي.
در مدلي كه ما الآن به آن مبتلا هستيم، عنصري كه قرار است در فرآيند تربيت متحول شود، خودش نميجوشد، نميبالد و شكفته نميشود؛ بلكه در فرآيند تربيت، حاشيه نشين است! مخصوصاً در مقاطعي كه مقاطع حساس و سرنوشتساز تربيت به حساب ميآيد، میبینيم كه اين عنصر، يك عنصر کاملاً ضعيف و خودباخته تلقي ميشود. البته اين مسأله بيان مفصلی میطلبد و دامنهاش نیز بسیار فراتر از آموزش و پرورش است؛ منتها كارگاه اصلي آن آموزش و پرورش است. اگرچه در حوزههاي ديگر مانند صدا و سيما، روابط اجتماعي ما، فرآيندهاي شكلگيري و روابط اجتماعي نیز وجود دارد.
اين نكته از این جهت مهم است که انقلاب آمد تا اتفاقاً همين را تغییر دهد. انقلاب، يك نوع بازگشت به خويشتن و يك نوع خودآگاهي و خود باوري را در كالبد جامعه دميد. بعد هم اتفاقاتي افتاد که اين مسأله را عينيتر و كاملتر كرد؛ جريان انقلاب اسلامي و بعد هم، دوران طلایی دفاع مقدس. آن آهنگي كه براي تربيت در جامعه ما پیش گرفته شد، همین تربيت حماسي بود که محصولش ساخته شدن انسانهاي بزرگ بود، در سنين كم! بعداً عرض خواهم كرد که تربيت حماسي، يكي از ويژگيهايش همین سرعت عجيب شكفتن استعدادهاست. این را هم خواهم گفت كه ما چون در عصر سرعت زندگی میکنیم، واقعاً بايد برويم سراغ تربیتی با این خصوصیت.
واقعیت اين است كه من احساس ميكنم بعد از دوران دفاع مقدس، بيش از يك دهه، جامعهی ما -خصوصاً در حوزههاي فرهنگي تربيتي- گرفتار رخوت و ركود شد. آنچه در بخش تربيت اتفاق افتاد، اين بود كه به مدلهاي پرستارانه دامن زدند كه درست نقطهی مقابل تربيت كنشگر، پويا و فعال كه در آن، سهم اصلی تربیت به خودِ عنصر تحت تربیت (مربّا) داده میشود. در آن دوره، وقتي من نوع رابطهی والدین را با بچهها ميديدم به شدت نگران ميشدم؛ ادبياتي كه رایج شده بود، واقعاً نگران كننده بود. همینطور بود نوع مواجههاي كه در مدرسهها با بچهها و دانش-آموزان ميشد. حتي در فضاي دبيرستان كه فرض و انتظار بر اين است كه هر كدام از اين بچهها بايد بتوانند خودشان يك مدرسه را اداره كنند - و من یقین دارم که اگر ما واقعاً به آنها ميدان بدهيم، اينها واقعاً ميتوانند محيطي مثل مدرسه را به راحتي اداره كنند - ما اينها را تحت يك سيستم پرستارانه گذاشتيم كه دائماً بايد به آنها رسيدگي شود؛ به جاي تربيت نسل مسؤول، نسلی مطالبهگر و پُرتوقع درست کردیم. در خانواده هم اگر والدین در برابر خواستههاي پايانناپذير بچهها از سبك تربيتي صحیحی برخوردار نباشند، اين خواستهها همچنان ادامه مییابد و بيشتر هم ميشود. کار به جایی میرسد که آن بچه، حتي وقتي كه سن استقلالش رسيده، هنوز وابسته است.
خیمه معرفت: پس با این حساب، تربیت حماسی در یک وجه آن، مقابله با تربیت گلخانهای است!
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: بله؛ دلیلش این است که ما چطور ميتوانيم با يك نسل وابسته، كشوری مستقل داشته باشيم؟! چطور ميتوانيم با يك نسل ترسو و شكننده، يا نسلي كه احساس خودكمبيني ميكند، قلههاي بزرگ را فتح كنيم!؟ در حقيقت، تربيت حماسي به مصاف گفتماني كه الآن در حوزهی تعليم و تربيت به آن مبتلا هستيم، ميرود.
خیمه معرفت: آنچه از کلام شما دربارهی تربیت گلخانهای برداشت شد، یکی بیمسؤولیتی و مسؤولیت ناپذیری است و دیگری رکود و سکون؛ آیا درست است؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: بله؛ يكي از چيزهايي كه من به خود بچهها هم گاهي ميگويم، این است که بدانند چه بلايي سرشان ميآيد. درس ميخواند، اما در خانواده، هيچ احساس مسؤوليتی نميكند؛ فقط و فقط درس ميخواند؛ همین! اينكه گفتم ساختارهايمان معيوب است، یک نمونهاش همین است؛ انگار اين دختر خانم يا آقا پسر، تا سالهاي خيلي زيادي از انجام مسؤوليتهاي مختلف زندگي معاف هستند! دورهی سربازي را هم - كه يك وقتي براي ساختن مرد تلقي ميشد - آنقدر حواشياش را زديم كه تا حد زيادي از آن كارايي افتاد. اين مسأله، جزء دردها و آسیبهای مزمن ماست که نسخه درستي ميطلبد. براي اينكه اين اتفاق بيفتد، هم بايد كاركردهاي تربيتي خانواده را متحول كنيم، هم كاركردهاي تربيت مدرسه را و هم فضاهاي رسانه را؛ همه را باید متناسب با اين رويكرد تغيير دهيم تا به نتيجه برسيم.
خیمه معرفت: با کسب اجازه از حضرتعالی، میخواهم بحث را کمی به این سمت ببرم که ما با چه ضرورتهایی در عرصهی داخلی و بینالمللی مواجهیم که باید تغییر در سیستم تربیتی را در اولویتهای کاری کشور قرار دهیم؟ آیا ضرورت ویژهای حس میشود، که تربیت حماسی پاسخگوی آنست؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: عصر کنونی - به تعبیری – عصر «نبرد هويتها»ست؛ یا تعبیر «جنگ تمدنها» و یا «جنگ فرهنگها» که به نظر من هيچ كدام از اين دو دقيق نيست؛ مسأله، مسألهی جنگ هويتهاست. در زمانهی ما يك هويت طاغوتي با منطقی طاغوتي سعي ميكند كه هویت سايرين را استحاله و در خودش هضم كند. الآن به شكل جالبي مشاهده ميكنيم كه حوزههاي مختلف تعليم و تربيت در دنيا هم براي اينكه بتوانند از هويت خودشان در اين عرصهی استحالهی هويتها نگهباني كنند، به دنبال الگوهايي از متن جامعهی خود هستند که من در تحقیقات شخصیام نمونههايي از اينها را در بعضي از حوزههاي تربيتي ديدم. جالبتر اینكه الآن متفكرين تعليم و تربيت در بعضي جوامع اروپايي هم در برابر فرآيند آمريكايي كردن - كه پشت صحنهی جريان جهانيسازي است - کاملاً گارد گرفتهاند و براي حفاظت از هويت خودشان به دنبال چنین روشهایی هستند!
خیمه معرفت: یکی از سؤالات مهم بحث ما، مبانی تربیت حماسی است. البته شما اشارهی کلی داشتید مبنی بر اینکه در یک فرایند اجتهادی، از آموزههای اسلامی به تربیت حماسی رسیدهاید؛ اما شاید بهتر باشد که مفصلتر به آن پرداخته شود.
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: به نکتهی بسیار مهمی اشاره کردید؛ چراکه مباني براي ما مهم است. زیرا ما ميخواهيم يك شيوهی تربيتي مستند به تربيت اسلامی را مطرح كنيم؛ بنابراين، جا دارد که مبانياش بيشتر مورد تأكيد قرار گيرند و مشخص شوند.
همانطور كه عرض كردم، ما معتقدیم تربيت حماسي پيشنهاد دستگاه تربيت اسلامي براي عصر ماست. با اين نگاه، بايد اين مبانيكمي بيشتر تبيين شوند. من نکاتی را برای نمونه عرض ميكنم كه به نظرم ميتواند در اين تبیین به ما كمك كند. یکی از اين محورها، بحث زندگي جهادي و يا به تعبیر دیگر، تربيت جهادي است. «جهاد» از آن كليد واژههايي است كه به شكل وسيع در قرآن كريم و سيرهی اسلامي و روايات اهل بيت عليهم السلام استفاده شده است؛ اين خودش قابل ملاحظه است. اساساً از نظر قرآن كريم مؤمن، تنها زمانی که به وصف جهاد موصوف ميشود -يعني ميشود «مؤمنِ مجاهد» - آن وقت است که پسنديدهی پروردگار میشود. قرآن كريم مؤمنان را به مؤمن قائد و مؤمن مجاهد تقسیم میکند و از بين اين دو، خداي متعال مؤمن مجاهد را ميپسندد. مؤمن قائد هم که پسنديده نيست، در واقع درست در مرز نفاق است. از طرف دیگر، هر چه ايمان ريشهی قويتری پيدا ميكند، به همان نسبت عنصر جهاد و روحيهی جهادي در مؤمن شكل ميگيرد.
نكته دیگری که خوب است در اینجا اشاره شود این است که در «جهاد» به معناي عام، مؤمن مجاهد کسی است كه با انتخاب آرمان و مقصد بلند و به بركت آن تعلق و عِرق قلبي كه براي او فراهم شده، براي دينش و آرمانش سرمايه گذاري میكند. در واقع، اين جهاد به معناي سرمايه گذاري براي ايمان است و البته به ازاي آن سرمايه گذاري، خودِ آن ايمان رونق پيدا ميكند و همين طور درجات و مراتب بالاتري را طي ميكند. «جهاد» به معناي خاص هم جايگاه ويژهی خودش را دارد كه معمولاً به مواجهههاي رويارو و نظامي و فيزیكي با جبههی كفر و نفاق و امثال آن مربوط ميشود. البته این معركهاي است كه در آن، ايمان آبديده ميشود و صدق پرورش مییابد؛ ميداني كه مؤمن ميتواند در آنجا ايمان خود را بسنجد و آزمايش كند.
به هر حال، آنچه از قرآن كريم استفاده ميشود این است كه جهاد معنايی وسيع و فراگير دارد که عمدهی آن هم «تلاش مؤمنانه در مسير تحقق آرمانهاي انقلابي و توحيدي» است. اتفاقاً باید گفت که الگوي تربيت حماسي هم يك الگوي مجاهد پرور به همین معناست.
نكته دیگري كه در اين دسته از آيات مشاهده ميشود - كه در بحث تربيت جهادي و حماسي قابل ملاحظه است - داشتن مرزبندي با جبهه كفر و شرك و نفاق است؛ يعني از وقتي كه وجود انساني با نور ايمان روشن ميشود، اولین چيزي كه برای او واضح ميشود، پيدا كردن مرزها و مرزبنديهاست. البته همانطور كه عرض كردم، در مراتب اوليهي ایمان، مرز ايمان با شرك و نفاق خيلي نزديك است؛ ولي وقتي فرد به وصف «جهاد» آراسته ميشود، صفبنديها کاملاً روشن ميشود.
نكتهی كليدي در اینجا اين است كه انسان مؤمن به بركت صدق ايمانش، براي آرمانها و براي آن اوج ايماني خودش سرمايه گذاري ميكند؛ يعني نگاهش به دين، از نگاه كاسبكارانهی اوليه خارج ميشود. بالاخره در قرآن و روايات هم داريم كه عدهای از مسلمانان، اسلام را برای این پذیرفتند که با اسلام، خون، آبرو و امثال آن را تحت الحفظ قرار دهند. آنها در واقع ميخواهند از مواهب زندگي ديني بهرهمند بشوند و بيشترِ نگاهشان، نگاه انتفاعي و بهرهبردارانه نسبت به دين است؛ اما مهياي تقويت دين و سرمايه گذاري براي آن نيستند. در میان اين دو نگاه، البته آن نگاهی كه حكايت از ايمان بر افروخته و با طراوت دارد، همان نگاه جهادی است. خداي متعال هم زندگي را به گونهاي طراحي كرده است كه اگر انسان در ايمانش راسخ نباشد، آشکار شود. روايات جالبي هم در اين زمينه داريم؛ سنت الهي است. خداوند ميفرمايد: «اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (توبه، آیه 16)؛ یعنی: آيا گمان كرديد كه(به حال خود) رها مىشويد در حالى كه هنوز كسانى كه از شما جهاد كردند، و غير از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خويش انتخاب ننمودند، (از ديگران) مشخّص نشدهاند؟! (بايد آزموده شويد؛ و صفوف از هم جدا گردد؛) و خداوند به آنچه عمل مىكنيد، آگاه است!
آيه بسیار روشني است؛ يعني شما خيال كرديد ما شما را رها ميكنيم و با صرف ادعا کار تمام است؟! يك نكته لطيفي هم در اين آيه كريمه هست و آن اینکه می فرماید: میخواهیم ببينيم شما كجا هستید؟ آيا غير از خدا و پيامبر و مؤمنين، براي خودت آرامشگاه، همراز و يا تعلقاتي دارد؟
آیه دیگر این است که میفرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرينَ وَ نَبْلُوَا اَخْبارَكُمْ» (محمد، آیه31)؛ یعنی: ما همهی شما را قطعاً مىآزمایيم تا معلوم شود که مجاهدان واقعى و صابران چه کسانی هستند! این سنت قطعي الهي است كه عيار انسانها باید سنجيده شود؛ البته اين سنجش گاهی در معركهی نظامي است، گاهی در معركهی اقتصادي، گاهی در معركهی سياسي و گاهی هم در معركهی تربيتي و اجتماعي؛ اما اصل سنجش قطعی است. بنابر این، مؤمن به بركت ايمانش در معرض اين آزمايشها قرار ميگيرد كه خودِ اين آزمايشها، عيار ايمان او را تکمیل و تقويت ميكند. تعبير بسيار زيبايي در بيان پيامبر عظيم الشأن (ص) وجود دارد به این مضمون که: اگر مؤمن به جنگ نرفته باشد و یا در انديشه جنگيدن نباشد و در چنین وضعیتي بميرد، «ماتَ عَلی شُعبَةٍ مِنَ النِّفاقِ»؛ یعنی ایمان لازمهاش همان صفآرايي است و اين مواجهه دائماً بايد در ذهن مؤمن باشد؛ دائم باید به فکر مقاتله و ضربه زدن به انديشههاي كفر آلود و منطق كفر و منطق شرك و نفاق و درگير شدن و مبارزه باشد.
نكتهی ديگر اين است كه هميشه جهاد در قرآن كريم مقدمهاي دارد كه اين مقدمه در انواع و اقسام جهادها نقش دارد؛ آن مقدمه «هجرت» است. چه هجرت در انفس و چه در آفاق. البته هجرت اصلي، از بيت انفسي است، منتها گاهی زمينهي هجرت در بيت آفاقي هم پدید می آید. يكي از این جنس مهاجرتها، مهاجرت علمي است؛ اینکه انسان براي افزايش دانش و معرفت ديني خود سفر كند. قرآن به انسانی که ايمانش در جایی در معرض خطر قرار ميگيرد، صریحاً ميگويد: «اَلَم تَكُن اَرضُ اللهِ وَاسِعَةً فَتُهاجِروا فیهَا» (نساء، آیه97)؛ یعنی: آیا زمین خداوند گسترده و وسیع نبود که مهاجرت کنید؟! [شما بهانهاي نداريد! سرزمين خدا خيلي وسیع است؛ هجرت ميكرديد!]
پس در هجرت آفاقي، بنابر چنین اقتضائاتی انسان ترك وطن کرده و به ديار ديگري سفر میكند؛ اما هجرت انفسي منوط به هيچ شرطي نيست. قرآن كريم تأکید میفرماید: «وَ مَن يَخرُج مِن بَيتِهِ مُهاجِرًا اِلَي اللهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ يُدرِكهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَي اللهِ» (نساء، آیه100)؛ یعنی: هر كس به عنوان مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او، از خانهی خود بيرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست.
اين از آيات بسيار ناب و جزء مباني بحثهاي ما در تربيت حماسي است. امام راحل عظيم الشأن در تفسير اين آيهی كريمه، «بيت» را «بيت نفسه» معنی میکنند؛ يعني در هر مرتبهاي که باشد بايد از خودش مهاجرت کند. پس اين هجرت، هجرتی دائمي است تا لحظهی آخر. البته اين جنس از هجرت، بدون جهاد ميسر نيست.
عنصر دیگر که از مبانی تربیت حماسی به شمار میرود و در کنار جهاد و هجرت قرار دارد، مفهوم «شهادت» است که يكي از بالاترين درجات کمالی متصور برای يك مؤمن میباشد. اتفاقاً طبق رواياتي، شهادت آرزوي مؤمن است؛ چون با آن ميتواند با يك سرعت فوقالعاده و از يك راه ميانبُر به مقصد و هدف نهایی خود برسد.
به هر حال، از اين مضامين بسیار هست و پرداختن به آنها روشن میكند كه انديشهی تربیت حماسی، يك انديشهی خالص ديني است. نکتهای که در اینجا لازم است یادآوری شود این است که برخی از صفات، پیش نیاز اصل ایمانند و بعضی دیگر، شرایط و مراتب ایمان. مثلاً در آيه الكرسي که از آيات عجیب قرآن كريم است، مسألهی كفر به طاغوت و داشتن مرزبندي شفاف با جبههی كفر و شرك و نفاق، پيش نياز ايمان معرفي شده است؛ آنجا که میفرماید: «وَ مَن يَكفُر بِالطّاغوتِ وَ يُؤمِن بِاللهِ» (بقره، آیه 256). اين كفر به طاغوت، در حقيقت همان چيزي است كه ما تنها با يك شيوهی جهادي و حماسي ميتوانيم به آن برسيم.
خوب است که در اينجا من تأكيد دیگري داشته باشم که جالب است. تربيت راكد، ساكت، ملاحظهگر و منفعت گرا كه درست در نقطهی مقابل تربيت جهادي و حماسي است، در واقع حرکت در لبهی پرتگاه نفاق است و اگر کمترین غفلتی بشود، فرد به دام نفاق و شرك میافتد. پس پروسه-ی تربيت ناب اسلامي همواره رنگي از جهاد و حماسه را در خودش دارد.
از دیگر کلیدهای توصیف مبانی تربیت حماسی این است که در روايات داريم كه خداي متعال، دینِ مؤمن ضعيف را قبول ندارد و اصلاً از او بدش ميآيد! روایات هم با تسامح اينها را جزء مؤمن آوردهاند؛ يعني همان مسلم و كسي كه عازم طريق ايمان است. در روایتی دیگر از پيامبر اعظم(ص) سؤال ميشود كه اين کدام مؤمن است كه دين ندارد و مغضوب خداي متعال است؟! حضرت ميفرمايد: «مؤمني كه امر به معروف و نهي از منكر ندارد». بنابر این، امر به معروف و نهی از منکر هم دقيقاً يكي از محورها و نقاط عزیمتی است كه در بحث تربيت حماسي مطرح است. مسألهی بسيار قابل ملاحظه همين است كه خداي متعال، مؤمن قوي را دوست دارد؛ نه مؤمن ضعيف را. مؤمن قوي هم يعني مؤمني كه در جريان نشر معروف، حاضر است سرمايهگذاري كند، با چالشها مواجه شود و در مواجهه با منكرات، از خودش عكسالعمل نشان دهد.
کلید دیگری که شما برای تحقیق در مبانی تربیت حماسی لازم میتوانید به دست بیاورید، مراجعه به احاديث توصيف شیعه است. در احادیث ميفرمايند: «رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ لُيُوثٌ بِالنَّهَار» ؛ يعني شيعيان ما شيران روز و نيايشگران شب هستند. يعني شيعهی مطلوب و مؤمن برگزيده، مؤمني است كه در زندگي، فعال و اثر گذار است؛ منفعل و ضعيف و ساكت و راكد نيست. تعبير «شيران روز» یعنی مؤمن حتماً بايد آن توان و قوت و شجاعت و اعتماد به خويشتن و اعتماد به خدا را در حد بالايي داشته باشد. این حالت وی در جامعه است؛ اما آنجايي كه در پيشگاه خداي متعال است، آن نيايشهای عاشقانه شکل میگیرد.
همانطور عرض شد، از این نمونهها زياد است و رواياتش هم متعدد و بسيار قابل ملاحظه؛ اما برای واکاوی کامل مبانی - چون بحث تربيتي هم هست – باید مراجعهاي هم به نامهی سي و يكم نهج البلاغه شود که در واقع، منشور جامع تربيت اسلامي است. در آنجا مشاهده ميشود که امام عليه السلام در جایجای این نامه روح جهادي، حماسي، جوانمردانگی و رفتارهاي فتوتآميز را مد نظر قرار ميدهند و گوشزد ميكنند. نمونهای از جملات این نامه که در ارتباط با موضوع محل بحثماست، یکی این است که «خُضِ الْغَمَرَاتِ اِلَى الْحَقِّ لِلْحَقِّ حَيْثُ كَان». از اين فرازچه برداشت ميكنيد؟ اين فراز، در مقام ارائهی يك سپهر تربيتي پيش روي جوان مسلماني است كه ميخواهد در زندگي يك مسير شورانگيزي را پيش روي خود داشته باشد. این فراز میگوید: به خاطر حق، خودت را به درياي مصيبت و مشكلات و امواج سهمگین بكوبان! هر جا و در هر وضعيتي كه باشد؛ يعني براي حق، براي تحقق فرمان الهي و اعتلاي كلمه حق باید اینگونه بود.
در جای دیگری از این نامهی ارزشمند، امام عليه السلام در مقام ارائهی یک مدل تربيتي دینی – در مقابل آنچه ما ميگوييم كه بايد ابتدا به همهی معروفها آراسته بود، سپس وارد ميدان امر به معروف شد - ميفرمايند: «وَ أمُر بِالمَعروفِ تَكُن مِن اَهلِهِ!»؛ يعني تو اساساً براي اينكه اهل معروف بشوي، بايد پرچم معروف را به دست بگيري! بايد وارد عمل شوي و ديگران را به معروف فرا بخواني. اين مدل، با آنچه ما ميگويیم بسیار فرق ميكند؛ اين يك تربيت فعال است، نه يك تربيت منفعل؛ تربيت در صحنهی اجتماع است، نه تربيت در حاشيه. در واقع «و أمر بالمعروف» يكي از مصاديق «خض الغمرات» است. پس اين خودش يك شيوهی تربيتي است. البته باید مختصات و لوازم ديگر آن را هم استخراج كرد و جداگانه در موردش صحبت كرد.
كليد واژهی دیگر تربیت حماسی، «صبر» است. صبر چیست و در چه نوع مواجههاي مطرح و یا به آن نياز ميشود. وقتی به منابع دینی مراجعه ميكنيم، میبينيم که بحث صبر و مقام صابرين و مراتب آنها، در عالیترین درجات قرار دارد. اين واژهی عجیب، در فرهنگ اسلامي و در مدل تربيت اسلامي، کاملاً بار حماسي دارد و جهادي دارد؛ يعني وقتي به خط ميزني، باید صبر كني؛ وقتي دچار چالش ميشوي، بايد صبر كني؛ وقتي وارد مواجهه ميشوي، بايد بگويي: «رَبَّنا اَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ اَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» (بقره، آیه250).
در این میان، كليدواژهی «فتوت» هم بسيار قابل ملاحظه است. در قرآن كريم راجع به يك گروه برگزيدهی مجهاد (اصحاب کهف)، اين تعبير به كار ميرود؛ آن كساني كه در مرحلهی اول، براي حفظ ايمانشان از شرايط شيرين و دلخواه، به شرایط سخت و طاقتفرسا هجرت ميكنند. از آن شرايط هماهنگ با شهوتها و خواستههاي نفساني خارج ميشوند و خود را آوارهی كوهها و بيابانها ميكنند. اینجاست که قرآن کریم دربارهی آنان میفرماید: «اِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً (*) وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ اِذْ قامُوا» (کهف، آیه 14-13). به خاطر قيام در حفظ دينشان، ما قلب آنها را محكم كرديم. البته اگر چه اين تعبير در قرآن كريم به شكل خيلي گسترده نيامده، ولي در روايات مورد توجه قرار گرفته و تفصيل هم داده شده است؛ مخصوصاً در بعضي از روايات اميرالمؤمنين علیه السلام اشاراتی در معناي فتوت گفته شده است. ضمن آنکه بعضي از مشايخ و بزرگان هم به تبيين روايات باب فتوت پرداختهاند.
به هر حال، فتوت از کلیدواژههای فهم مبانی و چشم انداز تربیت حماسی است؛ اگرچه در ترجمهی دقیق فارسي آن، ما هميشه دچار مشكل بودهايم. ترجمه به جوانمردي، ترجمهی دقيقي براي فتوت نيست؛ چون فتوت بر بنيان عفت استوار است و از مروّت، بهرهی فراوان دارد. ضمن آنکه در مسير خود، بايد از مناظري مثل صفا، وفا و شجاعت بگذرد...
مدتی است که به نظرم ميرسيد كه بايد ادبيات فتوت را دوباره در ذهن و روح جوانهايمان بيندازيم و به آن دامن بزنيم؛ چون اين كلمه بار معنايي خوبي در زبان فارسي و فرهنگ ما دارد. اين هم بخشی از بحث راجع به مبادي که البته آن را ميشود ادامه داد و اين قصه سر دراز دارد.
خیمه معرفت: با توجه به فرمایشات جنابعالی، به نظر میرسد که تاریخ و فرهنگ شیعه ظرفیتهای بسیار بالایی در بحث تربیت حماسی دارد که یقیناً مورد توجه شما هم بوده است. از سوی دیگر، در گنجینهی ادب پارسی هم ما حماسه-سراییهایی نظیر شاهنامهی فردوسی داریم که سرشار از حکمت و حماسه است؛ البته روح حماسی منحصر به شاهنامه-ی فردوسی نمیشود و در سرتاسر ادبیات کهن و حتی معاصر ما هم موج میزند. سؤال این است که در طرح و پرداخت «تربیت حماسی»، چقدر به این ظرفیتها پرداختهاید؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: احساس من اين است كه آنچه ما در فرهنگ و ادب فارسی - مخصوصاً در دورهی اسلامي – داريم، در واقع همان برداشت ناب ايراني از مفاهيم اسلامي است؛ چون بالاخره اينجا مهد شيعه است و نخبگان و شخصیتهای برجستهاش، ارادتمندان حضرت اميرالمؤمنين(ع) هستند و لذا به اين موضوعات پرداختهاند. در ادامهی این ادبیات، جنبشهایی بود که مثلاً كسي مرشد یا ميداندار ميشد و جمعي را در مقابل زورگویان تربيت ميكرد كه این کار، در حقيقت برگرفته از «كونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلومِ عَونًا» میباشد. لازم به یادآوری است که این فراز هم یکی از رهنمودهاي كليدي اميرالمؤمنين(ع) در تربيت حماسي است. در هر صورت، ما بايد از این گنجینهها بیشترین استفاده را داشته باشیم.
خیمه معرفت: در اینجا میخواهم کمی ناظر به واقعیات سؤال کنم؛ هر کاری برای تحقق و وقوع، زمینههایی لازم دارد که تا آنها فراهم نباشد، تلاش در راستای عملی شدن آن آرمان بینتیجه خواهند ماند. حال سؤال این است که بسترهای تحقق تربیت حماسی در جامعهی ما تا چه میزان فراهم شده است؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: در پاسخ به این سؤال، از اینجا شروع میکنم كه امام راحل عظيم الشأن، مردی بسيار بزرگ و به تعبير رهبر عزيزمان، استثناي تاريخ بود. هر چه جلوتر میرویم، بيشتر مشخص ميشود که عنصر اصلي شكل دهندهی عظمت شخصیتیِ اين مرد الهي، همان حماسه و فتوت است. يكي از بزرگانی كه راجع به حضرت امام اظهار نظر كرده، میگوید «كليد راهيابي به شخصيت امام، فتوت است». اصولاً امام يك شخصيت حماسي دارد که اتفاقاً از بچگي هم همين طور بوده است. همچنین امام موفق شدند اين دستگاه تربيتي را در جامعهی ما مستقر كنند؛ زیرا امروز وقتي راجع به انقلاب اسلامي صحبت ميكنيم، اگر بخواهيم چند ويژگي براي آن معرفي كنيم، بدون شك يكي از اصليترين موارد بحث استكبار ستيزي و ظلم ستيزي است. دفاع مقدس هم بر اساس همين منطق چهرههاي سلحشور و جاودانهاي را تربيت کرد؛ به گونهای که ما الآن براي پيشبرد اين مكتب، چهرههای شايسته، الگوها و اسطورههايي داريم كه با تكيه بر آنها ميتوان تمام كشور را زير چتر تربيت حماسي قرار داد.
جالب است بدانید که اگر بخواهيد مقاصد انقلاب اسلامي را در همهی عرصهها فراهم كنيد، جز با اين سبك تربيتي، به نتیجه نمیرسید.
خیمه معرفت: نظریههای و سبکهای تربیتی غالباً علاوه بر پرداختن به مبانی و ضرورتها، به بیان ویژگیها و مزیت-ها نیز میپردازند. اگر بخواهید به چند مزیت و ویژگی عمدهی تربیت حماسی اشاره داشته باشید، چه مواردی را مورد توجه قرار میدهید؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: بعد از بيان مبانی اين سبك تربيتي، ميتوانيم چند ويژگي را برايش نام ببريم:
1. تربيت حماسي، تربيت كنشگر و فعال است. اين خصوصیت، در قبال يك نوع تربيت ديگر است كه از آن به تربيت منفعل تعبير ميكنيم.
2. تربيت نسلساز است؛ در مقابل تربيتهاي محدود و محدود كننده كه تحت همان عنوان گلخانهاي جمع ميشود.
3. تربيت حماسي چون از جنس سرمايهگذاري بود، در زير ساختهاي شخصيتي، کاملاً عميق و درونگرا و یا به عبارتي درونساز است. این هم در مقابل تربيتهاي مصلحتجو، منفعتگرا، ظاهرگرا و ظاهرساز است که در مقابل چالشها معلوم ميشود که هيچ بنیانی ندارد.
4. تربيت حماسی مبتني بر خود آگاهي است؛ در مقابل تربيتهايي كه در آنها به سمت از خود بيگانگي و غفلت از خویشتن حرکت میشود.
5. مرحوم شهید بهشتي تعبیر زیبایی دارد که گفتنش خالی از لطف نیست. ايشان ميگويد: «اصلاً اسلام ميخواهد كه بچهها فضول بار بيايند!» البته این تعبیر شاید کمی سنگین باشد و لذا من از آن تعبير ميكنم به «تربيت پويا و نقاد»؛ يعني در مقابل تربيت تسليمخواه و محدود كننده.
6. ويژگي دیگر تربيت حماسي اين است كه در این سبک تربیتی، سهم خود مربا و تربيت شونده بسیار زياد است و با مشاركت فعال خود عنصر تربيت شونده صورت میگیرد؛ بر خلاف شيوههاي مرسوم و مذمومی که سهم عنصر تربیت شونده بسيار كم و اندك است و بيشتر کار تربيتی، از نوع «تحميل» است و نه از نوع «شدن». در تربیت حماسی فضا را طوري آماده میكنيم كه فرد «بشود» و «ببالد»؛ خودش انتخاب كند و درگير شود. اما وقتي ما راه پیش روی او را همواره ميكنيم و يا با خودمان ميبريم، اين تربيت كردن است؛ و شدن و صيرورت در آن نيست.
اين تفاوت در روشها و مبانی است كه در سبك تربيتيمان، آیا بيشتر روي بصيرت و آگاهي عنصر تربيت شونده كار كنيم يا او را در پسِ پرده تربيت كنيم؟ در تربیت حماسی، ما دائماً فرد را با روشنبيني و آگاهي، قدم به قدم پيش میبريم. اصلاً سبك تربيتي اصيل همين است كه دائماً فرد را از مواقفي كه در آن هست با خبر کنیم تا او خودش را درگير كند و جلو برود؛ به خلاف شيوههاي ظاهرگرا و تبليغي كه مع الاسف الآن در خيلي جاها از اين روش استفاده ميشود؛ روشی که مهمترین محصولش نفاقپروری است؛ مثل گاهي که شخصی را مثلاً در محيط اداري و رسمي با چهرهای کاملاً مثبت، محاسن، دکمهی پیراهن تا بالا بسته، انگشتر عقیق، مبادی آداب و... ميبينید، اما بعد به مناسبتي، ايشان را با خانوادهاش در محیطی خارج از فضاي رسمي كه حقوق و مزايا ميدهند، میبینی که ظاهر همين آدم، اصلاً به همسرش نميخورد!... يا خيلي مطالب ديگری از این دست.
7. در تربيت حماسي، عنصر توكل خيلي پر رنگ و قوي ديده ميشود.
8. در تربیت حماسی، ما به تفكر انتقادي و تفكر خلّاق مخاطب خيلي بها ميدهيم. من يك مثال ميزنم؛ در دنیای امروز که ما با رسانه-های متعدد در محيط خانه و یا هرجای مواجه هستيم، سبکهای تربیتی در مواجهه با این رسانهها چه رویکردی دارند؟ در مدلهاي متحجر و محدودساز دائماً سعي ميكنند كه كودك، نوجوان و یا جوان با اين رسانهها رو به رو نشود؛ با تلويزيون رو به رو نشود؛ فلان فيلم یا سريال را نگاه نكند (البته من هم به جدّ معتقدم كه برخي از ديدنيها را هرگز نبايد ببيند، ولي براي اينكه هيچ وقت نبيند، ما مقدمات ديگري در سبک تربیت حماسی داريم). كسي كه تلويزيون را حذف ميكند يا به يك شكل ديگری بچه را سرگرم ميكند، در واقع از یک واقعيت فرار ميكند؛ در حالی كه اين روزها از این واقعيتها نميشود گريخت. دوم اينكه به نوعی خودش را فریب میدهد؛ يعني اگر فرزندش اينجا نديد، جاي ديگري نمیبيند؟! سوم اینکه فردا كه همه چيز در یک گوشي کوچک تلفن همراه در اختيار بچهها قرار میگیرد، آیا این روش جواب میدهد!؟
اینها در حالی است که سبک تربيتي پويا، فعال، كُنشگر و مصونسازی همچون تربيت حماسي، به شما ميگويد كه بگذاريد بچه ببيند، اما با ملاحظاتی؛ اختصاصي به تلويزيون هم ندارد؛ در محيط بيروني اجتماع هم همين طور باید باشد. چون آنجا هم تربیت متحجر ميگويد که اينجا نبريدش، آنجا نبريدش و...؛ البته تجربه هم نشان داده که این روشهای تربیتی کارآمد نیست! این در حالي است كه در تربیت حماسی، شما بايد کودک را به تفكر انتقادي مجهز كنيد. من به دوستانم هم ميگويم که از همان اوایل كه کودک به ديدن فيلم و سريال و كارتون علاقهمند ميشود، شما همراهش باشيد و دائماً نگاه انتقادي را به او منتقل كنيد. در تربيت حماسي، مربي همراه با تربيت شونده است. من شخصاً اين را تجربه کرده و جواب گرفتم. مثلاً شما که كنار بچه مينشيني، در حال دیدن، نقد کرده و نگاه انتقادی او را تقویت میکنید. مثلاً در صحنهای که اصول اخلاقی رعایت نمیشود، من میگویم: اين خيلي جلف بود یا بد صحبت كرد. اين بچه در سالهاي بعد، دقیقاً همین را به خود من تحويل ميدهد! يعني با دیدن یک صحنهی ضد اخلاقی و یک عمل ناهنجار، اینها را یادآوری میکند. البته ممكن است از شما سؤال كند كه چرا بد است؟ که باید بيشتر توضیح دهید؛ حتی اگر سؤال هم نكند، در وقت ديگري حتماً باید چرایی حرفهایتان را برايش تبيين كنيد. اين يك مثال روشن و عینی از تربيت حماسی بود که فرد علاقهمند ميشود صحنههايي را كه ميبيند نقد و ارزيابي كند. اما اگر شما آن نگاه انتقادي و ارزياب را درست نكنيد و او را در اين شرايط انفجار اطلاعات رها کنید، او قطعاً هضم و جذب ميشود.
پس غرض اينكه اگر بنا شد ما به سبک حماسي دانشآموزانمان را تربيت كنيم، فضاهاي كلاسمان و ادبيات معلمهايمان باید تغيير كند و جنب و جوش و پويايي نوجوان تا حد خيلي زيادي مورد قبول قرار بگيرد. در تربيت حماسي، مربيان بايد بسيار توانمندتر از الآن باشند؛ بايد سعهی صدر زیادی داشته باشند؛ چون قرار است که با بچهها همراه باشد.
نکتهای هم دربارهی كلمه «انتقاد» بگویم که در جامعهی ما معنايش دقيق و روشن نيست. انتقاد يعني قدرت ارزيابي سَره و ناسَره؛ پس آنکه منتقد بار بیايد، گول ظواهر را نميخورد و به آساني با هركسي دوست نميشود؛ چون او داراي يك نگاه عميق است و لايههاي ظاهري را پشت سر ميگذارد.
نکتهی دیگر در تربيت حماسي این است که ما بايد در مراتب مختلف، تربيت شوندهها را در شرايط سخت و در معرض انتخاب قرار دهيم. او بايد دائم با چالش رو به رو شود و از اين نبايد ترسيد. ما حتی در همين روش، ورزشهاي خاصي را هم پيشنهاد ميكنيم؛ چون در تربيت حماسي جسم بايد کاملاً با روح همراهي كند و لذا جسم بايد خيلي چابك، ورزيده، سالم و منزّه باشد که اینها به ورزش نیاز دارد. بنده در اين شيوهي تربيتي، از كوهنوردي بسیار استفاده ميكنم و هميشه هم آن را پيشنهاد كردهام. گمان هم نميكنم که در مدلهاي طبيعي تربيت، جایگزینی برای كوهنوري پیدا شود كه همزمان، هم روح را تربيت كند و هم جسم را. بچهها در کوه با موانع رو به رو ميشوند؛ با خطرها دست و پنجه نرم ميكنند و... البته همين شرايط ميتواند در فضاهاي مدرسهاي هم اتفاق بيفتد؛ به خلاف آنچه که در مدلهاي تربيتي عافیتگراست كه مثلاً دانشآموز بايد حتماً در فواصل نزديك خوراكي در دسترسش باشد! يعني ما داریم يك نسل شكمويِ ناز پرورده و متوقعي را به وجود میآوريم؛ در حالی که می-توان به هنگام و به اندازه، به آنچه كه لازم دارد برسد، اما اين طور هم نباشد كه هر لحظه که چيزي خواست، در دسترسش قرار بگيرد؛ چه در خانه، چه در مدرسه و جاهای دیگر، حتی با فرض پولدار بودن خانواده و مرفّه بودن فضاي مدرسهاي. البته پرداختن به این شیوها، باید تخصصی و کارشناسی شده باشد، نه ذوقی و سلیقهای.
نکتهی مهم در اینجا این است که ما در شيوههایمان يك مراقبت فقهي لازم داریم كه بايد خوب انجام شود؛ يعني در حقيقت يك نگاه اجتهادي لازم داریم؛ چون بايد از مبانی مراقبت شود. از طرفی هم كمتر موردي بنده ديدهام كه در شيوهها و تكتيكها، در متون شرعي و ديني ما تعصب و جمود باشد. اينجا، جاي اجتهاد پوياست؛ البته برای كسي که دارای آن مباني و همچنین شايستگيها و صلاحيتهاي لازم برای اين کار باشد تا انواع و اقسام شيوهها و شگردها را به میدان عمل بیاورد.
خیمه معرفت: سؤالی در ذهن بنده است که تربیت حماسی بیشتر به سمت تربیت فردی سوق دارد یا تربیت جمعی؟ زیرا گاهی از تربیت حماسی، تربیتهای فردی به ذهن خطور میکند؛ مثل آنچه در متون تاریخی هست که مثلاً فلان قهرمان حماسی سالها در خلوت و زیر نظر یک استاد خاص کار می کرده و از جمع دور بوده است. لطفاً توضیح دهید.
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: در تربيت حماسي، تربيت در جمع يك اصل است. بنده مراجعات فراواني داشتم به سيره، آنجايي كه اولياي خدا شيعه را براي خودشان تربيت ميكنند؛ در آنجا تربيت کاملاً در یک شبكه اتفاق ميافتد! يعني آنجايي كه اين فرد داراي موقعيت جمعي خاصي ميشود، تربیت حقیقی همانجا رخ میدهد. الآن از گروههاي آزادتري مثل مسجد گرفته (به عنوان گروه عبادتگران) تا جاهايي كه گروه، تشكيلاتي است را میتوان جزء همین گروههای تربیتی دانست که فوق العاده مؤثر است. شايد يكي از بزرگترين توفيقات برای یک فرد، تربیت در شبكه است؛ آنهم در شبكههاي مبتني بر اختيار که بحث تخصصی خود را میطلبد.
خیمه معرفت: در بخشی از بحث، اشاره به دو رویکرد عمده در سبکهای تربیتی داشتید و اینکه حتی تربیت دینی ما هم در میان این دو رویکرد قرار داشته و هربار، به یکی از آنها گرایش داشته است؛ رویکرد عقلانی و رویکرد عاطفی. سؤال این است که نسبت تربیت حماسی با این دو رویکرد چیست؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: تربیت حماسی جامع این دو است و حتی باعث تضاد اینها با هم نمیشود و از آنها به گونهی بسيار خوبي استفاده ميكند. البته اينها را در مواجهه با چالشهاي گوناگوني كه در عرصههاي زندگي با آن مواجهيم قرار ميدهد و به اين ترتيب، عواطف شخصی كه با اين مدل تربيت ميشود، بسیار قوي و پوياست. خِرَدش هم بسیار قوي است؛ چون به آن تفکر هم بسیار ميدان ميدهيم؛ اين یعنی همان تقويت همه جانبه.
جانمايهی بحث ما در تربيت حماسي از «ولايت» گرفته میشود. در بحث ولايت - كه سلسله مراتب خودش را دارد – ابتدا ولايتالله تبارك و تعالي است که همواره مركز توجه قلبي باید باشد. از سوی دیگر، هر جا محبت صادقانه باشد، بغض صادقانه هم هست؛ به تعبير زيباتر، هر جا محبت صادقانه باشد، «غيرت» هم هست که این غيرت از واژههاي جدي و کلیدهای اساسی در تربيت حماسی است. اصلاً تربيت اسلامي روي ولايت استوار است. شما هر جا مسألهی تولّي را مطرح ميكنيد، در كنارش تبرّي مطرح ميشود. اين همان است که من از آن به عنوان داشتن مرزهاي روشن ياد كردم.
امام باقر عليه السلام در جایی ميفرمايد: «وَ هَلِ الدِّينُ اِلَّا الْحُب» ؛ دين مگر چيزي غير از محبت است؟! يعني محبت و ولایت، نقطهی كانوني مقام بندگي و عبوديت و طاعت است. سپس به شما ميگويند که مگر ميشود شما با دشمن محبوبت، دوست باشي؟! اصلاً خاصيت محبت اين است که مرزبندي ميكند.
اينها را عرض کردم تا معلوم شود ما در تربيت حماسي، کاملاً در لوای مدل ناب تربيت شيعي و ولايي هستيم؛ اسلام ناب هم بر محوريت مسألهی ولايت است؛ خداوند تبارك و تعالي هم جريان ولايت را با ارائهی آن نمونههاي اعلاي محبّين خودش (ائمهی هدي علیهم السلام) در متن زندگي انسان وارد کرده است. به تعبير ديگر، جریان ولایت کاملاً در دسترس قرار گرفته، زیرا «في بُيوتٍ اَذِنَ اللهُ اَن تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ» (نور، آیه36). البته آنجا هم كه وارد ميشويد، بلافاصله مرزبندي، شبكهسازي، نظام وكالت، نظام كفالت و نظام نيابت شكل ميگيرد. در فضاي داخلي هم، مسألهی محبت، تحت عناوین اخوّت، برادري، معاونت و... شکل میگیرد و همهی اينها فضاهايي هستند که براي شكلگيري شخصيت نهايي انسان مؤمن در نظر گرفته میشود؛ يعني اندامهاي روحي انسان مؤمن در اين فضاهاست كه شكل ميگيرد و بالنده ميشود؛ با تنفس در فضاي اخوّت و آن شبكه ولايي و ايماني است که این مسأله رخ میدهد. اين هم يك كليد مهم در بحث تربیت حماسی بود که چون فرصت تفصيل و تبيين نداريم، به همین مقدار بسنده میكنم.
خیمه معرفت: اگر بخواهیم نگاهی به آینده داشته باشیم - خصوصاً در حیطهی روابط انسانی که یکی از مهمترین حوزههای تربیتی است - روابط انسانی در سایهی تربیت حماسی دچار چه تغییر و تحولاتی میشوند؟ اصلاً آیا تفاوت عمدهای پیش خواهد آمد؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: تربيت حماسي به معناي وسيع كلمهاش، بر تمام روابط ما سايه مياندازد؛ ارتباط شما با خداي متعال را - كه گفتيم صدرنشين حوزههاي ارتباطي است - من با طيب خاطر و با اطمينان عرض میكنم که يك رابطهی پويا و جذاب مبتني بر اصل محبت میکند. جانمايهی تربيت حماسي، از ارتباط محبّانه و عاشقانهی فرد با خداي متعال ميگيرد؛ يعني بقيهی ساحتها از اينجا تغذيه و تعريف ميشود. در تربيت حماسي، در رابطهی انسان با خداي متعال، مسألهی محبت يك كليد مهم است؛ حتي بنده در جايي گفتم كه در این حالت، خوف هم خوف محبّانه است؛ يعني خوف عاشقي و ترسِ افتادن از چشم محبوب است! رابطهی شما با خودت را در جبههبندي با نفس اماره و بحث جهاد اكبر ميبرد و يك مبارزهی حسابي در آنجا راه مياندازد؛ محاسبه، مراقبه و مؤاخذه.
خیمه معرفت: پرسش مهم دیگری که مطرح است، بحث جهانشمولی تربیت حماسی میباشد و اینکه آیا اساساً تربیت حماسی خارج از جوامع دینی هم میتواند به عنوان یک الگوی تربیتی کار آمد مطرح باشد؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: اتفاقاً جهانشمولی و فراگیری، از مزایای تربیت حماسی است. در تربیت حماسی، رهنمودهاي جدي براي جهان و براي حوزهها و نحلههاي مختلف وجود دارد؛ علاوه بر اينکه امكان حضور مؤثر در همهی فضاها را هم فراهم ميكند. البته حفاظت شده و اثربخش؛ چون براي ما خیلی مهم است كه اولاً: ايمان ما حفظ شود و ثانیاً بتوانيم از نور ايمانمان، به ديگران هم روشنی ببخشیم. از همین رو، مهمترين ويژگي تربيت حماسي ايجاد تقوا، وِقايه و صيانت است. پس این «تقوا» هم يكي از کلیدهای تربيت حماسي است. البته برداشت «پرهیز» از تقوا، برداشتی انحرافی است؛ درحالیکه درستتر از آن، تقوای ستیز و مبارزه و حضور و... است.
خیمه معرفت: به نظر میرسد که یکی از ویژگیهای مهم تربیت حماسی، جذابیت آن است. راز این جذابیت را در کجا جستجو باید کرد؟ اساساً علت این جذبه و کشش چیست؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: راز جذابیت تربیت حماسی، هماهنگی کامل آن با فطرت است. جوان نیز قريب العهد به فطرت است و از همین رو، مادامی که فطرت جوان زیاد دست نخورده باشد و از شکل طبیعیاش منحرف نشده باشد، اين مدل تربیتی خيلي جذابيت دارد. سرشت جوان، اینگونه است که از رفتارهاي فتوتآميز و حماسی لذت میبرد. بحث همهی انسانها هم هست و به يك مكتب و مرام خاص مربوط نمی-شود. شجاعت، خطر كردن، خطر پذيري و امثال آن هم از مواردی است كه فطرت جواني میپسندد.
خیمه معرفت: با اجازهی حضرتعالی، میخواهم بحث را کمی به سمت آسیبشناسی تربيت حماسي سوق بدهم. به هر حال در تربیت حماسی هم امكان سوء فهمها، سوء تعبيرها و سوء تدبيرها هست؛ يعني آسيبهايی چه در مقام نظر و چه در مقام اجرا هست. فكر میكنيد كه اين آسيبها چگونه ممکن است اتفاق بيفتند و راه مقابله و یا پرهیز از آنها چیست؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: در پرداختن به آسيبها و آفتهايي كه ممكن است تربیت حماسی به آن مبتلا شود، باید این آسیبها را به آسيبهاي بيروني و آسیبهای دروني تقسیم کرد. آسيبهاي بيروني عمدتاً بحث سوء برداشتهاست که مقداری از آن به خاطر استفادهی بعضي واژههای متشابه است؛ واژگانی که شايد افق بحث را به سمت عمليات استشهادي و رفتارهاي جنگجويانه ميبرد! در این مرحله، مهمترين كاري كه بايد انجام دهيم، كار تبييني قوی است كه جايش هم خالي است. همين زحمتي كه الآن شما ميكشيد، در همين راستا قرار دارد. به نظر من اگر تبيين درستي از طرف كساني كه اين نظريه را مطرح كردهاند انجام شود و يك حلقهی معتقد هم از اهل فنّ وارد ميدان شوند و قلم به دست بگيرند، تبيينهاي روشني از مسأله میشود که تا حد زيادي اين نوع آسیبها را از بین میبرد.
بارها در بعضي از استانها از من ميپرسند كه منظور از تربيت حماسي چیست و چه باید بکنیم؟ من هم بدون درنگ به آنها گفتم که برای تحقق تربیت حماسی، باید سهم مشاركت دانشآموزان را در امور مختلف مربوط به تعليم و تربيت افزايش بدهيد؛ در حالیکه گويا توقع داشتند من چيزی در فضای عملیات استشهادی بگويم! بعد به آنها گفتم که در مجموعهی اتحاديه، ما اصلي را اعلام كرديم که هر كاري را كه دانش آموز می-تواند انجام دهد، حرام است که ديگران انجام دهند! اين مسأله به نظر من باید در كل جريان تعليم و تربيت ما اتفاق بيفتد. واقعاً بايد مدرسه را - به ويژه در مقطع دبيرستان - بچهها اداره كنند؛ آنهم نه با حركتهاي نمادين. تربيت حماسي به ما ميگويد كه بايد اعتماد به نفس، روحيهی عزت، قدرت تصميمگيري، قدرت مواجهه با بحران و مديريت بحران را در بچهها تقويت كنيم. القای اين مسائل نياز به ميدان دارد و ميداني كه بچهها میتوانند اينها را آموزش ببينند، غير از منزل و مدرسه كجاست؟! البته علاوه بر اینها، در محيطهاي اجتماعي هم باید فرصتهايي را به وجود بياوريم. در اینجا این سؤال مطرح میشود که بر این اساس، صدا و سيما، آموزش عالي، آموزش و پرورش و شهرداري چه باید بكنند و فضاهاي عمومي چگونه بايد طراحي شود؟
پس اين بحث نياز به تبيين دارد؛ هر موضوع تازهی ديگري هم همين طور است و تا خوب تبيين نشود، امكان سوء تعبير و سوء برداشت از آن وجود دارد. البته دقت داشته باشید که گاهی سوء تعبير نيست، بلکه تحميل تعبير است؛ برچسب زني است. به هر حال، محيط اقدام تبیینی این بحث، حوزهی متخصصين تعليم و تربيت و استفاده از شخصيتهاي صاحب نام در اين زمينه است که بايد با آنها مصاحبه و ديدگاهشان گرفته شود. به این صورت، اين بحث به ايدهاي تبديل میشود كه هم طرفداران پر و پا قرص و محكمي دارد، هم كساني را دارد كه ميتوانند آن را خوب تبيين کرده و از آن دفاع كنند. البته به نظر من اين بحث، کمی هم بايد متناسب با فضاي جهاني تبيين شود؛ چون الآن دورهای است كه شما هر محوري را كه انتخاب ميكنيد، حتماً بايد تبعاتش را در حوزههاي بينالمللي هم ببينيد؛ يعني نميشود به یک مسأله صرفاً نگاه داخلي داشت. البته در فضای جهانی، با توجه به اتهامهايي كه نسبت به جمهوري اسلامي و رويكرد انقلاب هست، كار ظريفتر و جديتري مطلوب است. واژهها و تعابير باید به گونهای باشد تفاوت رويكرد ما با رويكردهاي بنيادگرايانهی منجمدي كه متأسفانه در حواشي امت اسلامي شكل گرفته (مانند طالبان و القاعده و ...) روشن شود.
خیمه معرفت: دقيقاً بزرگترين حساسيتي كه شايد در فهم تربيت حماسي به چشم میخورد، برداشت خشونت از این عنوان است و اینکه آیا تربيت حماسي قرار است به خشونتها دامن بزند؟! یا اصلاً حرف و نگاه دیگری است که اتفاقاً بسیاری از معضلات و چالشها را هم حل خواهد کرد؟ البته در طول این گفتوگو مسائل مختلفی تبیین شد، اما فکر می-کنم تأکید بر آن مفید باشد.
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: من اصرار دارم كه در تفسير كلمهی «حماسه» عمدتاً پويایی و فعالیت را داشته باشيم؛ البته اين بايد تبيين شود؛ منتها ما براي اينكه بخواهيم بُنمايههاي اصلي مسأله را بر اساس فرهنگ ناب خود داشته باشیم، بايد از واژههاي خودمان استفاده كنيم که به نظر من، كلمهی «حماسه»، نزديكترين واژه به مقصود است، تا كلماتی مثل «جهاد». ممكن بود ما نام این سبک تربیتی را «تربيت جهادي» بگذاريم؛ اگرچه كلمهی جهاد هم در فرهنگ ما کاملاً بار معنایی دارد و بلكه مبنایی هم هست، منتها برای اینكه بتوانيم متناسب با شرايط زمان و ضمناً با استفاده از ريشههاي فرهنگ ايراني واژهای را انتخاب كنيم، به «حماسه» رسیدیم؛ البته نياز به يك تبيين خوب و روشن هست. به نظر بنده از آنجا که ريشهی تربيت حماسي به يك امر کاملاً لطيف برميگردد (بيرون آمدن از خود، از خود گذشتگي و ايثار با نيت خدمت به خلق و با نيت پيشبرد مقاصد انساني و الهي) اگر در جايي مواجهههايي با آن وجود دارد، مواجهه با آفتهاست نه با اصل موضوع.
اسوهها و الگوهاي درجهی يك در تربيت حماسي، الگوهاي عاشورايي است؛ الگوهايی که وقتي مورد دقت واقع میشوند، مملو از طراوت، زيبايي، جاذبه و محبت دیده میشوند. اصلاً آنچه كه الآن به عنوان خشونت مطرح است، به فرهنگ ناب شيعي و اهل بيت عليهم السلام نميچسبد. این الگوها كار ما را خيلي آسانتر ميكنند؛ ما وقتي ميخواهيم يك شخصيت حماسی درجهی يك خودمان را معرفي كنيم، اميرالمؤمنين(ع) را معرفي ميكنيم. کسی که در عین شجاعت مثال زدنی كه در صحنههاي جنگ و مبارزه، يك روح بسيار لطيف و محبت بسيار گسترده دارد. به هر حال به نظر من كار ما در تبيين این بحث سنگين است.
اما آسیبهای دروني چند مورد است؛ نكتهی اول به تحليل بنيانها و مبانی برميگردد. تربیت حماسی بايد بتواند محتواي خودش را کاملاً متقن و دقيق و بر اساس محكمات كتاب و سنت ارائه كند تا گرفتار برداشتهاي غلط نشود. ما باید بتوانيم اين مبانی را با يك نگاه اجتهادي دقيق و عميق استخراج كنيم و طبيعي است كه این کار نياز به مطالعات فراواني دارد. اگر اين کار انجام نشود، اين رويكرد ممکن است از درون دچار اشكالات اساسي شود.
نكتهی دوم غفلت از پرورش عقلاني و عاطفي و باطني است. اینکه در بحث تربيت حماسي ميگوييم تربيتی برون گرا، اهل ميدان و پويا است،نباید ما را از جنبههاي ديگر شخصيت انسان كه از جايگاه ويژهاي هم برخوردار است غافل کند. البته همانطور كه پيش از اين عرض كردم، ما اساساً معتقديم آنچه ميتواند مقدمات رشد عقلي و عاطفي را فراهم كند، همين رويكرد حماسي است. پس مسألهی تربيت عقلاني كه مورد تأكيد دین هم هست بسیار مهم است. تعبير بسیار زيبايي از حضرت امیر علیه السلام داريم كه ميفرمايد: «اَلعَقلُ شَرعٌ مِن داخِلٍ وَ الشَّرعُ عَقلٌ مِن خارِجٍ» ؛ یعنی: عقل براى بشر دين داخلى است، چنانكه دين براى او عقل خارجى است».
در بحث تربيت عقلاني برداشتهاي غلطي از گذشته بوده و هنوز هم هست؛ مثل اینکه اگر كسي خردش بارور شود، دیگر اهل رفتارهای حماسی نيست! بله؛ اگر مقصود، عقل ابزاري و عقل معاش باشد، ما هم موافقيم؛ ولي اگر مقصود عقل قدسي باشد، آن را كه گفتیم شرع داخلي و پشتوانهی اين حركت است. بنابر این، اگر يك حماسهی جاودانه، ماندگار و بيبديل در كربلا شكل ميگيرد، خردمندترين شخص روي زمين آن را خلق ميكند و كساني كه پيرامون او هستند نیز همگی جزء خردمندانند.
خیمه معرفت: آیا ميتوان گفت که حماسه، نقطهی اتحاد عقل و عشق است؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: بله؛ اين تعبير زيبايي است. همینطور است زیرا هر چه بنيادهاي معرفتي و فهم حقايق عالم قويتر شود، قدرت تفكر و تحليل در ميدان هم درستتر و قويتر عمل ميکند؛ بالعكس، وقتي هم كه عمل خوبي انجام شود، آن بنيانهاي عقلاني هم تقويت ميشود.
نكتهی دیگری كه البته فكر ميكنم با همين توضيحی كه عرض كردم، ديگر نياز به توضيح زیاد ندارد، جنبهی عاطفي است. تربيت حماسي، کاملاً مبتني بر عواطف است و اين جهت هم دائماً باید تقويت شود. در معارف ما هم تربيت عاطفي و قلبي، يك بنيان بسيار مرصوص و محكم و استواري دارد و اصلاً شخصيت رحماني و رحيمي را خداي متعال معرفي ميکند و ميپسندد؛ يك دل مهربان و دريايي، مملو از مهر نسبت به خدا، نسبت به خلق خدا، نسبت به نمادهاي هستي، نسبت به طبيعت و نسبت به همه چيز؛ اين بُعد نبايد مورد غفلت قرار بگيرد.
دیگر آسیبی كه بايد مراقبش باشيم این است که به دام ظاهرگرايي نيفتيم. ظاهرگرايي در اقدامات پوياي برونگرا، آفتی جدي و بزرگ است. اگر مراقبت نكنيم، ظاهرگرایی ميتواند تربیت حماسی را از محتوا خالي کند و يك كار ظاهري و ظاهرسازانه تحویل ما بدهد. در این زمینه کاملاً بايد مراقبت شود. البته به نظر من تربيت عاطفي و تربيت عقلاني به همراه هم، در رويكرد حماسي ميتواند این مشكل را تا حد زيادي حل كند.
خیمه معرفت: يكي از بزرگترين دغدغهها اين است كه داعيهدار تربيت حماسي كيست؟ آیا یک فرد یا جریان یا تشكيلات است؟ البته متأسفانه باید بگويم که فعلاً این بحث، يك امر درون تشكيلاتي در اتحادیه شده و ظاهراً اين واقعیت هست كه تربیت حماسی با این همه ظرفیت، هنوز به بيرون از اين تشكيلات سرايت نداشته است. به تعبیر دیگر، دغدغه این است که تربیت حماسی هم سرنوشت خاكخوردگي طرحهای بسيار مهمی که الآن هیچ اثری از آنها نیست را پیدا نکند.
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: نكتهي بسیار خوب و دقيقي است. شايد يكي از جاهايي كه حتما بايد آسيب شناسي كنيم، مسألهی داعيهداري و پيشبُرد اين بحث است که به فراموشي سپرده نشده و يا احياناً چراغش كم فروغ نشود. مسأله این است که ما باید از ظرفيت يك مجموعهی انقلابي در فضاي تعليم و تربيت کشور به نام اتحادیهی انجمنهاي اسلامي دانشآموزان به عنوان نقطهی عزيمت طرحی عالمانه، بيشترين استفاده را بكنيم. البته طبيعي است كه تربیت حماسی اساساً نميتواند منحصر به اين حوزهها باشد؛ يعني ما هم كه اين مسأله را مطرح كرديم، با یک نگاه ملي و با فرض اينكه اين رويكرد بناست جريان تعليم و تربيت كشور را باز آرايي و سازماندهي مجدد كند، وارد شدهایم. به هيچ وجه نگاه اين نبود كه ما این سبک را فقط در اتحاديه اجرا كنيم؛ اگرچه اتحاديه ميتواند به عنوان يك نمونه و پايگاه ديني و انقلابي مروج اين تفکر در نظر گرفته شود. بنابر اين، به نظر من مناسبترين كار اين است كه در درجهی اول، ما به عنوان كساني كه اين مسأله را مطرح كردهايم بايد به شكل جدي آن را دنبال كنيم كه مراحل تبييني مسأله به خوبی انجام شود. بعد از همين ظرفيت اتحادیه براي نمونهپردازي و الگوسازي استفاده كنيم. هم زمان هم ما بايد از بين شخصيتهاي فرهیختهی عرصهی تعليم و تربيت - چه حوزوي و چه دانشگاهي - طرفداران این طرح را پيدا كنيم تا آن حلقهی وفادار شكل بگيرد؛ كساني كه هم موضوع را خوب بفهمند و هم آن را باور داشته باشند.
ما در ابتدا اين كار را شروع كرديم، ولي متأسفانه به دلايلي ادامه پيدا نكرد. اما به نظرم میآید که بعد از اين اقدام خوبي كه شما انجام ميدهيد يا چه بسا هم زمان با آن، ميتوان رایزنیها را دوباره شروع کرد؛ زیرا اين مبحث بايد به يك سبك قابل تدريس و مورد پسند در محيطهاي آكادميك هم تبديل شود. فراتر از اينها، در پهنهی علمي كشور - مخصوصاً حوزويان و دانشگاهيان و شخصيتهاي عاليرتبه عرصهی تعليم و تربيت نظر خواهي كنيم و با آنها مصاحبههاي انكشافي انجام دهيم و حاميان قابل ملاحظهاي را از جهت كيفي به دست بياوريم. الآن به نظرم تا حدودی زمينهی این کار آماده است. همزمان هم ميتوانيم از مراكز مسؤول در اين زمينه كمك بخواهيم؛ مثل مجموعهاي كه در آموزش و پرورش، كارهاي مهندسي تعليم و تربيت را انجام ميدهند و یا مجموعهی دیگری که بحثهاي تحولات آموزش و پرورش را دنبال میكنند. البته در گفتوگو با اینها صرفاً نباید بحث نظري کرد و بايد به همراه بستههای نظري، يك بستهی پيشنهادي عملی هم ضميمه کرد. برای اینکه وقتی مثلاً رئيس آموزش و پرورش فلان استان و دیگر دستاندركاران سؤال کردند که حالا طبق اين مدل چه باید كنيم؟ بلافاصله يك پيشنهاد عيني و عملياتي به آنها داده شود. مثال عملی برای این بحث اردوهاي جهادي است كه من در دورهاي كه در سازمان ملی جوانان مسؤوليت داشتم، اهتمام ويژهاي روی آن داشتم تا از كليشههاي اداري بيرون بيايد و به يك موج مردمی و به ويژه در بین جوانها تبديل شود كه خوشبختانه شده است. این طرح، جزء شیوههایی است كه با سرعت حيرت انگيز و حتی محيرالعقولی در اين بحث جواب میدهد. ميدانی است برای خدمت، شبیه چيزي كه ما در اوائل انقلاب تحت نام جهاد سازندگي داشتيم.
اما چرا در آموزش و پرورش فعلی اين الگو به شكل مطلوب آن اتفاق نمیافتد؟ زیرا پيشنيازهای بحث تحقق پيدا نكرده که عبارت است از مربياني كه به اين روش معتقد باشند؛ مشكل اينجاست. من معتقدم اگر آموزش و پرورش بخواهد متحول شود – چه در حوزهی تعليم و چه در حوزهی تربيت - بايد سرمايهگذاري ويژهاي را هم به شكل بلندمدت، هم ميانمدت و حتي كوتاهمدت، در مورد پرورش مربي و معلم داشته باشد؛ و الّا هر طرح ديگری هم که باشد عقيم ميشود.
پس ما اگر بخواهيم اين ايده - به لطف خدا - گسترش پيدا كند و به تدريج به گفتمان حاكم در حوزهی تربيت كشور تبديل شود، علاوه بر استفاده از ظرفيتهاي درون تشكيلاتي، بايد بتوانيم آن را به حوزههاي فكري و علمي هم به شكل مناسبی عرضه كنيم تا مورد نقد و بررسي قرار بگيرد؛ همزمان هم الگوهاي مناسب و قابل اجرا و عملی را به مجموعههاي تعليم و تربيت خودمان ارائه كنيم.
نکتهای را در اینجا اشاره میکنم که «بسيج»، اساساً يكي از مدلهاي مبتني بر تربيت حماسي است؛ منتها «سازمان بسيج» چیزی است و «فرهنگ بسيجي» چیز ديگري. اتفاقاً در جاهايي، متأسفانه سازمان بسيج عايق فرهنگ بسيجي میشود؛ چون بالاخره سازمان است و ساز و كار خاص خودش را دارد. اگرچه دوستان ما در سازمان بسيج، در حال تحول در رويكردها و سبكهايشان هستند ولي به هر حال، ساختارها ممکن است مشمول مرور زمان شده و دچار كهنگي شوند؛ به گونهای که عایق آنچه در ابتدا بودهاند تبدیل شوند. بايد مراقب این مسأله بود. يادم هست دوستان در به روزرسانی این مدل تربيتي، گاهي دچار اشتباهاتی ميشدند. نتيجه هم اين بود كه چون مثلاً خانواده و محيط آموزشي اقبال لازم را نشان نمیدهد، مشوّقهایی (مانند معافیت از سربازی و سهمیه و مانند آن) ایجاد کنیم که همان مشوقها، عملاً گاهی اين مدل تربيتي ناب را به مذبح برد. اينها اشكالاتي است كه در ارائهی الگوها و بهروزرسانی آنها ممکن است پيش بيايد ولذا اين را هم ميتوان به آسيبهای مذکور ضميمه كرد.
خیمه معرفت: به نظر میرسد که بزرگترين چالش تربيت حماسي در عرصهی اجرايي، همين باشد كه نهادهاي ما نتوانند این سبک را در کنار روالهای اداری و سازمانی خود بپذیرند و هضم کنند و لذا تربیت حماسی مجبور باشد که به دنبال الگوهای غیر نهادی باشد. نظر شما چیست؟
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: اينكه ميفرماييد تا حدودی درست است؛ منتها ما خوشبختانه الآن توانستهايم به نهادهايي برسيم كه به پيشرفت آرمانها و ايدههاي ما بسیار كمك كرده است. البته یک نكتهی مهم هست كه وقتی نهادي به وجود ميآيد، ساز و كار و ساختارها و تنظيماتش بايد طبق مباني و الگوهاي اصلي آن شكل بگيرد و طراحي بشود؛ در مسير حرکت هم بايد دائماً از انحراف مراقبت شود، ضمن آنکه بايد بتواند خود را بهروز و نوسازي كند.
نمونهی بارز آنچه گفتم، در عرصهی حركتهاي علمي، جهاد دانشگاهي و رويان و امثال آن است كه کاملاً مبتني بر آرمانها و انگیزههای جهادی است. در واقع مشکل این است که ما يك ايدهی ناب انقلابي ديني را به يك ساختار كهنه، فرسوده و محافظهكار دادهايم. بعد هم به جاي اينكه آن مجموعه احياء شود، ايدهی ما را دچار ركود میگردد.
به هر حال، بنده با شما موافقم که ما چارهاي جز نهادسازي بر طبق مبنای خود نداريم. چرا که میبینیم هر جا مبتني بر خواستههاي انقلابی خود موفق شديم يك ساختار هماهنگ ارائه كنيم، آن ساختار توانسته در زمان خوبی نتايج لازم را به ما بدهد؛ مثل عرصههاي علمي، دفاعي، نظامی و سازندگي که نمونههای فراوان دارد.
خیمه معرفت: البته هنوز پرسشهای بسیاری مانده که گویا در این مجال طرح آنها میسر نیست؛ لذا ممنون خواهم شد که صحبتهای پایانی شما بیشتر با نگاه به مخاطب اصلی این گفتوگو که مربیان و رابطان خیمههای معرفت هستند، ارائه شود.
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: مبتني بر رويكرد تربيت حماسي، معتقدم كه ميتوانيم از تمام ظرفيتهاي این تشكيلات استفاده كنيم. به عنوان يك كار الگويي و جايي كه واقعاً زمينه مهياست، میتوان به پايگاههای مهم خيمههاي معرفت اشاره کرد. البته منحصر به آنجا هم نيست. ما هم در مدلهاي سازماندهي، هم در خيمههاي معرفت، هم در هيأتهاي انصار المهدي(عج)، هم در بخشهاي علمي، هنري و ادبي، واقعاً از همه-ی دوستان توقع داریم كه از تمام اين ظرفيتها، مبتني بر اين رويكرد استفاده كنند. نبايد فرصت را از دست بدهيم. الآن حتي به دوستان سپردهام که مؤسسه علمي آيندهسازان ما هم بايد بر اساس اين الگو باز آفريني و سازماندهي مجدد شود؛ يعني با اين الگو كه تفكر خلّاق و نقّاد و علمي را در بین اعضايش دامن بزند و شجاعت علمي را در بچهها به وجود بياورد.
خيمههاي معرفت ما كه اصلاً با همين نگاه طراحي شده كه مخاطب محور باشد؛ يعني با حضور خودِ دانشآموزانِ در جست و جوي معرفت. لذا در آنجا بايد به اين عطش دامن زد و عطش معرفتي بچهها را دو چندان کرد. بعد هم با ارائهی راهكارهاي صحيح به آنها، شجاعت لازم را جهت تلاش براي يافتن پاسخ به سؤالات بنيادين در آنها ایجاد کرد. من هميشه به دوستان گفتهام، خيلي جاها، شما به جاي اينكه خيمه معرفت برپا كنيد - با آن مدلي كه ارائه شده بود – به اشتباه كلاس برگزار میکنید؛ غافل از اينكه ما میخواستيم این طرح از كليشهی كلاس خارج شود؛ ما ميخواستيم بگوييم که خيمه معرفت يعني جايي كه اين هنر را دارد كه به عطش معرفت كه در فطرت همهی انسانهاست دامن میزند و خودِ مخاطب را برای رسیدن به پاسخ به ميدان میآورد. بنابر این، مربي ما باید اين هنر را بايد داشته باشد که بتواند سؤالات را خوب طراحي كند؛ يعني كمك كند كه سؤالات اصلي مخاطب بروز كند.
خیمه معرفت: این مصاحبه برای من یکی از پربارترین و غنیترین گفتوگوهایی بود که تاکنون تجربه کرده بودم. لازم میدانم که هم از طرف خود و هم از جانب سایر دستاندر کاران نشریه به خاطر فرصتی که در اختیار ما گذاشتید از شما تشکر کنم.
حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری: من هم تشكر ميكنم از جنابعالي و دوستاني كه دستاندركار اين كار بسيار مهم هستند و صميمانه برای شما و ایشان آرزوي توفيق دارم.
به عنوان آخرین مطلب عرض میکنم که بنده معتقدم كه مدرسه ممتاز تربيت حماسي، مدرسهی عاشوراست. خوشبختانه الگوهاي ناب هم در اين مجموعه، در همهی سطوح موجود است. با يك نگاه دقیق، در مییابیم که واقعاً عاشورا نجات بخش عصر ماست و امام حسين علیه السلام هميشه کشتی نجات بوده و هست. همینطور دفاع مقدس که میتوان گفت فرصتي بود براي اينكه آموزههاي مدرسهی عاشورا، متناسب با زمان و شرايط کنونی مجدداً عملی شود و به ظهور برسد. الآن همين مجموعهی عظيم شهدا، جانبازان و حماسه آفرينان ما بسیار قابل الگوگیری هستند. من به دوستاني كه طرح همكلاسي آسماني را در اتحاديه پيشنهاد دادند، عرض كردم که هر كدام از اين دانشآموزان شهيد، يك مدرس و استاد عاليرتبه در مدرسهی تربيت حماسي هستند؛ با اين نگاه باید بچهها را به اين محضر برد؛ خصوصاً با توجه به اينكه دست شهدا به نصّ آيات قرآني و روايات اهل بيت و حتی به تجربه، بسیار باز است. اينها كساني بودند كه توانستند اين ايده را در اوج آن و متناسب با زمان خود، اجرايي و پياده كنند. ضمناً به دوستان ميگويم که از جانبازان و سایر ايثارگران غافل نشويد؛ آنهايي كه سر حرفشان ماندند. جانبازي كه در تمام اين سالها و با اين همه فراز و نشیب بر سر ايمانش مانده، اگر نگوييم بالاتر است، به هيچ وجه كمتر از شهید نيست؛ او شهید زنده است؛ كسي كه به رغم دردهای بيست ساله، هنوز بر سر حرف و اعتقادش ايستاده است. اينها الگوهاي قابل بهرهبرداري و بسيار روشنی هستند.
غرض اینکه ما بايد هم از ظرفيت معارف عاشورا و الگوهاي عاشورايي و هم از معارف دفاع مقدس و الگوهايش بيشترين استفاده را ببريم. اين عرصه بسیار پرجاذبه است و ما نمونههاي امروزي زیادی هم در اين بخش داريم. مثلاً شخصيتهایی مثل امام موسي صدر و چمران را داريم كه توانستند به شكل يك زوج موفق، مبتني بر اين رويكرد عمل كنند و بنيانهاي يك حركت بزرگ را در لبنان بگذارند که آثارش را امروز ميتوانيم ببينيم. شخصيتي مثل شهيد چمران اگر وارد عرصه علمي ميشود هم با همين رويكرد است؛ در عرصهی سازندگي، جهاد و شهادت و خلاصه همه جا همینگونه است. من در سفری که به لبنان داشتم، در شهر صور يا صيدا به هنرستاني دعوت شديم نامش هنرستان شهيد چمران بود (البته آنها «شمران» نوشته بودند). بعد فهمیدیم که آنجا را خود دكتر چمران، با همان الگو ساخته است؛ و چقدر دقيق! ايشان در حياط هنرستان، با همان ذهن خلاق خودش آيهی كريمه قرآن را که حق و باطل را به آب و كف مثال ميزند نوشته و ساخته بود! به طوری که بچهها هر وقت وارد مدرسه ميشوند، آب زلالي را كه از بالای اين آبشار كوچك دستساز ميريزد، میبینند که در پايين، كف زيادي توليد ميکند و دوباره، این آب زلال است كه جريان پيدا ميكند.
غرضم دقت در الگوهايي مثل شهيد چمران بود؛ يا در فضاهايي، شهيد آويني و امثال اينها كه خيلي مفید است. از سوی دیگر، در عرصهی فضائل و علم و دانش، شخصيتي مثل مرحوم كاظمي هست؛ يك دانشمند عاليرتبه که با همان نگاه توانسته است مؤسسه افتخار آمیز رویان را پيش ببرد. اینگونه افراد كم نيستند. من در اين سالها كه به گوشه و كنار كشور میروم، هرجا که كارهاي فاخري دیدم، پشت سرش يكي از يادگاران همان روزگارها بوده است. به هر حال، از اين ظرفيت كه به تعبير رهبري عزيز و حكيممان يك «گنجينهی تمام نشدني و ميراث جاوداني» است، بايد بيشترين استفاده را ببريم. خصوصاً در مورد كساني كه كمكم در حال عروج از این دنيا هستند.
انشاءالله موفق، سربلند و عزيز باشد.