به همهی برادران و خواهران عزیز ایّام پربرکت ولادت باسعادت حضرت صدّیقهی طاهراه، فاطمهی زهرا (صَلَوَاةُ الله وَ سَلَامُهُ عَلَیهَا) و آغاز سال جدید و بهار و نوروز فاطمی را تبریک و تهنیت عرض میکنم. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی به حقّ حضرت زهرا (صَلَوَاةُ الله وَ سَلَامُهُ عَلَیهَا)، این سال را برای همهی دوستداران آن حضرت، مملو از نور و برکت قرار دهد.
ما فرصت را مغتنم میشماریم و در جلسهی افتتاحیهی سال ۱۳۹۴، یادآوریهایی را خواهم کرد که همهی ما به آن نیازمندیم. انشاءالله به سخن خداوند و کلام اولیاء خدا مراجعه خواهیم کرد. به عنایت الهی از جلسهی آینده به شرط توفیق و حیات، بحث جاری خود را در ارتباط با دعای هشتم و فرازهای آن دعای نورانی ادامه خواهیم داد. حالا نکتههایی هم دارم که در ارتباط با موضوع جلسهی آینده عرض خواهم کرد.
تجلّی خداوند در طبیعت
امّا بهار. ما از آیات کریمهی قرآنی استفاده میکنیم که خداوند تبارک و تعالی در هستی تجلّی کرده است و خدای متعال توقّع دارد که انسان از این جلوهها بهرهمند شود تا به مقام شامخ انسانیّتش برسد. تغذیهی فطرت انسان به جلوههای الهی است. شما دربارهی کتاب تدوین، یعنی قرآن کریم، این بیان نورانی را از امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) شنیدهاید که فرمودند: «لَقَدْ تَجَلَّی اللهُ فِی کِتَابِهِ ولكنّهم لا يُبصرون؛[1] خداوند براي خلقش در قرآن تجلّي كرد، ولي مردم نميبينند». در کتاب تکوین هم همینطور است؛ چون خود قرآن کریم جهان تکوین و عالم خلقت را «کَلِمَاتُ الله» و «آیَاتُ الله» معرّفی میکند. «کَلِمَاتُ الله» خیلی تعبیر زیبایی است. «کَلِمِة» یعنی آشکارساز، یعنی آنجایی که یک امر پنهان، آشکار میشود و جلوه میکند. در نگاه وحی، هرچه که خلق شده، «کَلِمَةُ الله» است و مجموعش میشود «کَلِمَاتُ الله» که از شمارش خارج است: وَ لَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللهِ؛[2] و اگر آنچه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد سخنان خدا پايان نپذيرد، قطعاً خداست كه شكستناپذير حكيم است». جالبتر اینکه ما خود نیز کلمهای از این کتاب هستی، هستیم و منصوب به حقّ. یعنی در وجود ما پیام و الهام و سخن نهفته است. خداوند تبارک و تعالی در کنار همهی مجموعه هستی، ما را مستقلاً ذکر کرده است. بیرون ز تو، میشود آفاق، و تو عالم نفْس هستی که خودش مستقل است و جلوهگاه آیات الهی است.
تفاوت آیه و کلمه
تعبیر «کَلِمَاتُ الله» به ما این پیام را میدهد که هرچه که پیرامون ما است، معنای الهی دارد و سرّ آفرینش با شما حرف میزند. تعبیر آیَات هم تعبیر لطیفی است. قرآن میفرماید: «إنَّ فِي خَلْقِ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ؛[3] مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانههايى است». آیه با کلمه تفاوتهایی دارد که من الان در مقامش نیستم؛ امّا نکتهای را اشاره کنم. آنجایی که میشود کلمه، بیشتر تعقّل میخواهد؛ آنجایی که میشود آیه، تماشا میخواهد؛ چنانکه قرآن میفرماید: «سَنُرِیهِم آَيَاتِنَا فِي الْآَفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ؛[4] به زودى نشانههاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است. آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است؟». پایانش چه سؤال تکاندهندهای دارد؟ از آن منظر که ارائه میشود، آیه است و خداوند از تو توقّع رؤیت دارد؛ لذا قرآن کریم هم خیلی جاها به تماشا دعوت میکند. البتّه این تماشا به چشم خِرَد است. بعد از اینکه تو با همین چشم ظاهریت هم دیدی، یا با حسّ شنوایی شنیدی، وقتی دریافت کردی، به رؤیت چشم دل میرسد و آنگاه کلمه است که با حقیقت وجود تو سخن میگوید. این منطق قرآن کریم است. آیهای که الان خواندم و اشاره شد، جزء آیات مشهور قرآن کرم است و پیش پیغمبر و اولیاء خدا (سَلَامُ الله عَلَیهِمْ أَجْمَعِین)، مخصوصاً نزد امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) بسیار محبوب است. این آیات، برگزیدهی امیرالمؤمنین برای سحرهایش است. نُوفِ بُکالِی و حَبِّهی اَرْنِی[5] برشی از سحر امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) را گزارش کردهاند. آنها دیدند که آقا به آسمان نگاه میکند، این آیات[6] را میخواند و اشک میریزد و حالی دارد.[7]
عبارت «لَآيَاتٍ لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ» خطاب به ما گفته شده است. ای صاحبان مغز! اینها برای لبّ شما، و ذات شما و برای خِرَد شما حرف دارند.
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
آسمان، آیه عجیب پروردگار
پروردگار متعال در قرآن کریم بر آسمان تأکید فوقالعادهای دارد. در آیهای که خواندم نیز این تأکید را مشاهده میکنید. در جریان آمد و شد شب و روز، خدای متعال نکتهای را به ما یادآوری کرده و آن نکته عبارت است از: يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ؛[8] شب را در روز درمىآورد و روز را [نيز] در شب درمىآورد». در این آیه، علاوه بر آنکه لیل و نهار پیش چشمش شما است و نشانه است، طول شب و روز نیز مورد نظر قرار گرفته است. در آیه دیگر میخوانیم: قُلِ اللَّهُمَ مالِکَ المُلکِ تُوتِی الْمُلکَ مَن تَشَاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاء وَ تَذِلُّ مَنْ تَشاءَ بِیَدِکَ الْخَیرُ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرً تُولِجُ اللَّيْلَ فِي الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الَمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ؛[9] بگو: بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى، فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى، فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى، عزت بخشى و هر كه را خواهى، خوار گردانى. همه خوبيها به دست توست، و تو بر هر چيز توانايى. شب را به روز درمىآورى، و روز را به شب درمىآورى و زنده را از مرده بيرون مى آورى، و مرده را از زنده خارج مىسازى و هر كه را خواهى، بىحساب روزى مىدهى». در اختلاف فصل پدیدهای در عالم پیرامون ما رخ میدهد که اسمش بهار است. این دو بخش در کنار هم است: «اِخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ» و «تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ». کدامش بهارساز است؟ «تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ» بهار میآورد یا «تُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ»؟ وقتی که روز وارد شب میشود، یعنی به شب تعدّی میکند، شب را کوتاه میکند و بهار شروع میشود. اگر «تُولِجُ اللَّيْلَ» بشود، زمستان میشود.
دیشب آسمان تهران خیلی زیبا بود. به خاطر بادهایی که آمده بود، هوا خیلی صاف بود و خیلی چیزها را توانستیم ببینیم؛ از جمله زهره دیشب خیلی تماشایی و فوقالعاده جذّاب بود. هم زمان او در غروب بود، ماه در طلوع بود. بعد ستاره شباهنگ، بعد شعرای یمانی، شعرای شامی و... . دیشب ستارهی قطبی را دیدم. ستارهی قطبی در امتداد محور زمین است و بیست و سه درجه میل دارد. هشتاد سال نوری با ما فاصله دارد. ستارههای حول قطب و صور فلکی حول قطب هم خیلی جذّاب هستند؛ از جمله دُبّ اکبر ملاقهای که در همهی شبها میشود در ساعات مختلف آن را دید. ولی سمتُ الرّأس شما دائم در فصل تغییر میکند؛ چون سیّاره ما منازل گوناگونی را در فراسوی دید شما قرار میدهد. کیست که ببیند؟! قرآن اعتراض میکند و میگوید: «وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ؛[10] و چه بسيار نشانهها در آسمانها و زمين است كه بر آنها مىگذرند در حالى كه از آنها روى برمىگردانند». خدا نکند ما جزء این آیه باشیم!
هستی برای شما است و با شما کار دارد، آنوقت شما از همهی آنها غافل هستید.
بهار، مجمعُ الْآیات الهی
بهار در بین آیات، مجمعُ الْآیات است؛ یعنی یک آیه نیست. به تعبیر ما نمایشگاه بزرگی از «آیَاتُ الله» و «کَلِمَاتُ الله» است. این ویژگی بهار است. جالب است که از بین همهی این نشانیها، این مجمعُ الْآیات بیشتر از همه مورد تأکید خدای متعال است برای تماشا. از حالات زمین، آنی که مورد عنایت خاصّ خالق زمین است، عبارت است از بهار. در بهار چه میشود؟ خدای متعال در یک کلمه مسئله را جمعبندی کرده و رویش تأکید میکند، و آن کلمه عبارت است از: «حیات». این تغییر و تحوّل در معرض دید بیشتر ساکنان زمین است. آیه زنده شدن زمین بعد از اینکه مرده بود، یعنی بعد از زمستان، برای ماها قابل درک است. بعضی از بخشهای زمین نمیتوانند این آیات را خوب بفهمند؛ باید سفر کنند تا بفهمند؛ چنانکه ما هم برای تماشای برخی دیگر از آیات الهی باید سفر کنیم.
آنچه از قرآن کریم استفاده میشود، این است که پروردگار متعال میخواهد ما او را در آینهی بهار ببینیم؛ بهار فصلی است در خداشناسی و معرفتِ الله. کسانی که به دنبال معرفت حق هستند، بیایید ببینید و تماشا کنید. در این فصل آنچه بیشتر رویش تأکید شده، عبارت است از مسئلهی حیات و توجّه به نام مقدّس، «اَلْمُحْیِی». چه زیبا قرآن میفرماید: «وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ؛ و زمين را خشكيده مىبينى و [لى] چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمىآيد و نمو مىكند و از هر نوع [رستنيهاى] نيكو مىروياند». زمین افسرده وقتی نفس باد بهار به آن میخورد، مثل نفس مسیحا است که به مرده میخورد. به اهتزاز و جنبش درمیآید. اینها برای شماست. این سبز شدن و رستن را بببینید که خدا جلوی چشم شما چه میکند!! پس «اَلْمُحْیِی» که از نامهای خداوند است، جلوهی خاصّ بهار است.
اسم مقدّس «بَدِیع»، «لَطِیف» و «جَمِیل» را نیز میشود در آیهی بهار تماشا کرد.
ضرورت دقت در طبیعت به هنگام بهار
آیا تا به حال شکوفهی گیلاس یا شکوفهی بادام را دیدهاید؟ حقیقتاً انسان را سرمست میکند. انسان یاد این روایت میافتد که فرمود: گل را ببوبید، بعد بگذارید روی چشمتان و بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرستید. آنوقت آن زیبایی را ببینید. کسی از صفحهی تلویزیون این چیزها را ببیند، نه!! باید از نزدیک ببینید و حسّش کنید. صفحهی تلویزیون مثل گل مصنوعی میماند. البتّه برای کسی که تنبل است، باز هم خوب است و بد نیست. ولی باید تفرّج صُنْع کرد. باید رفت، تو باید تفاوت شکوفهی هلو با شکوفهی سیب، با شکوفهی گیلاس، با شکوفهی گلابی، با شکوفهی آلبالو را بفهمی و درک کنی. اینها سفر میخواهد تا اصلاً بفهمید بهار یعنی چه.
دیدن و احساس کردن طبیعت زیبا در بهار، عقل را به جوش میآورد و فطرت را به خروش. زبان مترنّم به ذکر میشود، منتها این ذکر، ذکر دیگری است. این همه که خدای متعال دعوت کرده، برای این است که تو به این ذکر برسی؛ لذا فرمود: إنَّ فِي خَلْقِ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ، اَلَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللهَ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ؛[11]مسلّماً در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانههايى است. همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ياد مىكنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند». این پیک کیست و این سخن عاشقانه از کجاست؟ حالا در همان حسّی که شما داری، نسیمی هم بیاید و اگر این شکوفهها خوشهای دور و بر شما را هم گرفته باشد، آنوقت حرفهای دیگری هم به میان میآید. اصلاً ما به این فکر کردهایم که خدای متعال که در قرآن کریم راجع به فرستادن نسیم و باد بهاری صحبت میکند، اینقدر با دقّت اینها را برای چه کسی گفته؟! بروید تماشا کنید ببینید چه خبر است. این نسیم به تو چه میگوید و چه حرفهایی میزند در آن شرایط خاصّ. همینطور پردهها را یکی پس از دیگری پیش چشم شما کنار میزند و جلوهگری میکند.
این تماشا است. حالا اگر در همین شرایط اتّفاق اصلی هم بیفتد، اتّفاق اصلی هم این است که باران هم بیاید، چه میشود؟! بنابراین مجموعهای از أسماءُ الْحُسنی پیش چشم شما قرار میگیرد، از خَالِق و مُحْیِی و لَطِیف و بَدِیع و قَادِر و مُدَبِّر. همهی اینها کنار هم قرار گرفته است. اینجا ذکر در وجود انسان میجوشد.
استاد ما میفرمودند: چه خوب است که انسان رفیقهای ذکریاش زیاد باشند. تکتک درختها با شما صحبت میکنند؛ نه، برگبرگش، مخصوصاً برگهای نو که تازه سر میزند. واقعاً چه حرفهایی با ما دارند. این مطلب اوّل.
بهار، ماه رحمت الهی
مطلب دوم اینکه خدای متعال در قرآن کریم، در آیهی بهار، انسان را به مبدأ متوجه میکند. قبل از اینکه دراین باره سخن بگویم، با یک جمله عرض قبلی را تکمیل میکنم. خداوند تبارک و تعالی در آیهی بهار، آثار رحمت به ما ارائه میکند؛ یعنی بهار تجلّی نام مقدّس «اَلرَّحْمَن» است. چه زمانی؟ زمانی که «يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» است. اینجا جای چشمچرانی و نظربازی است. غضّ بصر مال جای دیگر است. اینجا اینجا جای نظربازی و چشمچرانی است؛ پس «فَانْظُرْ إِلَی آثَارِ رَحْمَتِ اللهِ، كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا». این آثار رحمت، پردهی دیگری است که اینجا ساز میشود. یعنی همهی آیات بهار کنار هم قرار میگیرند و بهار آغوش مهر خداوند برای بندهی عاقل و فهیمش میشود. آنجایی که انسان احساس میکند که در آغوش رحمت خداست، بهار است. چون اینجا بلافاصله پیوستش این همه عنایت و لطف و احسان و محبّت از سوی خدای متعال در دسترس شما قرار میگیرد. وسط آن صحنه یک دفعه دلت میریزد پایین و میگویی: آن بهار حقیقی و حقیقت بهار کجاست؟ آن کسی که تمام این بهار نشانههایی از او و از وجود اوست، او کجاست؟
بهار، یادآور معاد
بهار از آیات مبدأ شما را به آیات معاد میبرد. جالب است خداوند تبارک و تعالی به صورت بسیار جدّی از شما توقّع دارد این سفر را در بهار داشته باشید و قیامت را ببینید.
رو قیامت شو، قیامت را ببین دیدن هر چیز را شرط است این
خدای متعال میگوید من قیامت را آوردم جلوی چشم شما، ببینید. برایتان قابل مشاهده کردم، قابل لمس، قابل احساس، قابل دیدن. قیامت الان جلوی چشم شماست، در جایی میفرماید: «يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» یا «قَدْ فَصَّلْنَا الْآیَات» بعد روی این کلمه تأکید میشود: «کَذَلِکَ الْخُرُوج»، «کَذَلِکَ النُّشُور». اینها در آیات بهار است. قیامت نیز همینطور است. دیدی همهی دانههایی که در زمین بودند و در زمستان نشانی از آنها نبود، حالا همه سر از زمین بلند کردند؟ همهی ما همانند دانهها در زمین کاشته میشویم و یک روز، روزیی که در صور دمیده شود، همانند گیاهان سر از خاک برمیداریم. گیاهان چطور از زمین بیرون میآیند، برای ما هم همین اتّفاق میافتد.
اهمیت یاد معاد
ما به یاد معاد خیلی نیاز داریم. هر روز که از عمر من و شما بگذرد، نیاز ما به یاد معاد بیشتر میشود. لذا در آن نقل مشهور پیغمبر اکرم، البتّه این نقل خیلی تحقیق شده نیست، فرمودند: «إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّبِیع فَأَکْثِرُوا ذِکْرَ النُّشُور؛ هنگامی که بهار را دیدید، زیاد به یاد قیامت باشید».
این بهار نو ز بعد برگریز هست برهان برای وجود رستحیز
خدای متعال الان قیامت را به شما نشان میدهد. بیدار شوید و قیامت را ببینید. به این دیدن نیاز داریم. بهار، مصداق این آیه است: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ؛[12] آن روز كه رازها [همه] فاش شود». چون زمین هرچه را در درون خود دارد، بیرون میریزد و این تنوّع درست میشود. در قیامت هم هرچه که در حقیقت وجود تو باشد، بیرون میریزد؛ چنانکه فرمودهاند: «یُحْشَرُ النَّاسُ عَلَی نِیَّاتِهِم؛[13] مردم بر نیاتشان محشور میشوند». اگر کسی وجودش یک سرزمین پاک باشد، در آن بهار چه گلستانی میشود؟ چه تماشایی است! مثل همین سرزمین پاک و تمیز و مستعدّی که در بهار این همه گلها و گیاهان متنوّع و مفید را در دسترس قرار میدهد، وجود انسان مؤمن نیز در قیامت و نفخهی صور، زیبا و دیدنی میشود. اما انسان ناپاک بدون هیچ دستاوردی است. همانند صحرا است که گوشه و کنارش یک گیاهی سر زده؛ تازه آن گاهی هم خاری بیش نیست. تفاوت گل و خار در بهار است؛ لذا گلها منتظر بهار هستند و خارها نه. میگویند کاش هیچوقت بهار نشود.
حالا جملهای را که گفتم، با انتظار برای آن بهار تطبیق دهید و ببینید چرا ما منتظر نیستیم. کسی که گل است، منتظر بهار است و برایش لحظهشماری میکند.
این هم نکتهی دوم. فصل معادشناسی، خیلی رویش تأکید شده. همین حالا، وقت دیدنش است.
اهمیت دنیاشناسی در بهار
قران کریم بر دنیاشناسی نیز تأکید دارد. جالب است که خداشناسی، معادشناسی، و دنیاشناسی، بسیار مهم است. آیهاش کدام است؟ «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُْنْیا کَمَاءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَ کَانَ اللهُ عَلى کلِّ شىْءٍ مُّقْتَدِراً؛[14] و براى آنان زندگى دنيا را مثل بزن كه مانند آبى است كه آن را از آسمان فرو فرستاديم. سپس گياه زمين با آن درآميخت و [چنان] خشك گرديد كه بادها پراكندهاش كردند و خداست كه همواره بر هر چيزى تواناست». این هم آیهی دنیاشناسی بهار. حیات دنیا را میخواهی برای آنها مثال بزنی، مثالش باران بهار و باران پاییزی است. باد بهار و باد پاییز و فاصلهی یک بهار تا پاییز میشود دنیا. لذا جالب است که این احساس را شما فقط در بهار میتوانید پیدا کنید که شکوفههایی که امروز قابل مشاهده هستند، یکدفعه همهاش از بین میرود. گل عمرش کوتاه است و به مانشان میدهد که دنیا چقدر کوچک و کم است. این را در بهار می شود فهمید.
بهار آمد به صحرا و در و دشت جوانی هم بهاری بود و بگذشت
من وقتی این شعر را می خواندم، خودم جوان بودم. هنگام خواندن آن به پیرمردان و پیرزنان نگاه میکردم؛ ولی فهمش نمیکردم که چه میخوانم. ولی الان به شما عرض میکنم، در حالی که از جوانی بهرهمند شوید. طراوت، نشاط، استعداد، شادابی، قوّت، اینها ویژگیهای جوانی است که همهاش در معرض تاراج خزان عمر است که زود میرسد، مثل همین بهار که زود از دست میرود.
کلّ قصّهی دنیاشناسی، تطبیقش به بهار جوانی است. اَلْحَمْدُلِلَّه اکثر اهل مجلس ما جوانان هستند. این را به شما جدّی میگویم، خیلی، خیلی، خیلی قدر جوانی خود را بدانید.
چند نکته پراکنده
1. پیغمبر اکرم فرمود: «إِغْتَنِمُوا بَرْدَ الرَّبِیع؛ خنکای بهار را دریابید». خیلیها ظاهر این روایت را گرفتند؛ حال آنکه معنای دقیقتری دارد. مولانا در مثنوی میگوید معنیاش این است که خودت را در معرض نسیم انسان الهی قرار بده تا بهاری شوی. البتّه از مصاحب ناجنس بپرهیزید.
نخست موعظت پیر مِی فروش این است که از مصاحب ناجنس اهتراز کنید
از مصاحب ناجنس اهتراز کن؛ چون مصاحب ناجنس مثل باد خزان شما را پژمرده میکند؛ ولی جلیسِ الهی نفسش به شما بخورد، بهارتان میکند.
2. به نظر من یکی از بهترین فصلها برای توبه، بهار است. دیشب با خودم حدیث نفْس میکردم، گفتم: خدایا چیزی که به نظر ما محال میرسد، در برابر تو ممکن است. این مطلب در این فصل بیشتر احساس میشود. یک دانه آنجا افتاده، چه کسی فکر میکند که رویش داشته باشد؟ ولی تو آن را زنده میکنی. زمین میمیرد، تو زندهاش میکنی. خب، من دلمرده اینجا امیدوار میشوم. به حسب ظاهر، اینطور که حساب میکنم، دیگر محال است به درد بخورم؛ امّا پیش تو ممکن است. غرض آنکه توبه در بهار خیلی حسّ خوبی دارد. به من و شما هم گفتند اگر این حالت بهاری را برای دلمردگی و پژمردگیهای خودتان میخواهید، بروید سراغ قرآن و سحر. جالب است که در کلمات اولیای خدا، هر دو را «رَبِیع» گفتهاند. بهار مؤمن در دل سحر است. دربارهی قرآن هم فرمودند که برای انسان مؤمن، ربیعُ القلب است.
جملهی پایانی هم، یک نکتهی بسیار اساسی است که فرمود: «إِعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا؛[15] بدانيد كه خدا زمين را پس از مرگش زنده مىگرداند». باخبر باشید که این زمین مرده و زمینهی مرده و جامعهی مرده، زنده خواهد شد. این زمستان دوام ندارد، این خواست خدا است. این آیه دربارهی ظهور است. بهار حقیقی و حقیقت بهار، خواهد آمد.
به نظر من هم بهترین فصل برای اینکه انسان بیشتر از همه به یاد مربّی آیات باشد و مربّی آیات را ببیند، همین بهار است.
من احساس میکنم الان جامعهی بشری روزهای پایان اسفندش را سپری میکند. نگویید فلانی هم دارد پیشگویی میکند. نه! علائم، نشانهها و آثار، حکایت از این دارد. احساس میشود روزهای پایان اسفند است. این را میشود فهمید.
خدایا مسلمانان مظلوم را در سراسر عالم، مخصوصاً در یمن و بحرین، مورد عنایت و نصرت خاصّ خودت قرار بده.
ارواح مطهّر شهدا، امام راحل عظیم الشّأن، از همهی ما راضی بفرما.
رهبر عزیزتر از جان ما تا ظهور حضرت بهار، به سلامت بدار.
دشمنان اسلام، آمریکاری جهانخوار، رژیم صهیونیستی، انگلیش خبیث، داعش پلید و آل سعود ملعونِ خبیثِ کثیف را ای خدای بزرگ، به حقّ محمّد و آل محمّد و به حقیقت محمّد و آل محمّد و به جلال و جبروت محمّد و آل محمّد، بیش از این خوار و ذلیل و منکوب بفرما.
موانع ظهور امام زمان را مرتفع بفرما.
به زودی زود چشمان ما را به جمال عدیم المثال آن حضرت روشن بفرما.
این سال را برای همهی دوستان محمّد و آل محمّد، در پرتو عنایات حضرت زهرا (سَلَامُ الله عَلَیهَا)، سال برکت و عافیت و خیر قرار بده. اهل مجلس ما را اهل بهشت قرار بده.
[1] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج89، ص107.
[2] . لقمان: 27.
[3] . آل عمران: 190.
[4] . فصلت: 53.
[5] . نوف بکالی و حَبِّهی اَرْنِی، از یاران و شیعیان حضرت علی (علیه السلام) بودهاند.
[6] . آیات 190 تا 194 سوره آل عمران.
[7] . ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج87، ص201.
[8] . حدید: 6.
[9] . آل عمران: 26 ـ 27.
[10] . یوسف: 105.
[11] . آل عمران: 190 ـ 191.
[12] . طارق: 9.
[13] . کلینی، كافی، ج5، ص20.
[14] . کهف: 45.
[15] . حدید: 17.