متن رساله حقوق امام سجاد علیه‌السلام، حقوق معلمین «۱» 1394/11/4


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
متن رساله حقوق امام سجاد علیه‌السلام، حقوق معلمین «۱»

حق معلم و استاد

«حَقُّ سائِسِكَ بِالعِلمِ، التَّعظيمُ لَهُ و التَّوقيرُ لِمَجلِسِهِ و حُسنُ الاِستِماعِ إلَيهِ والاءِقبالُ عَلَيهِ» حق کسی که برنامه‌ریزی برای رشد علمی تو بر عهده‌ی او است. «سائس» به معنای مدیر و رهبری‌کننده نیز هست. کسی که مدیریت دانش تو را بر عهده دارد، حق او این است که او را بزرگ بشماری و جلسه‌ علمی او را گرامی بداری و سخن او را به‌زیبایی و شایستگی گوش فراداری و به او رو کنی و با آمادگی سراغ او بروی. معلم و استاد خود را یاری کنی تا آنچه از دانش را که شایسته‌ی تو است، به تو ارزانی دارد.

چگونه او را یاری کنی؟ «تَفرّغ لَه عَقْلَک» خرد و ذهن خودت را آماده و فارغ کن از هر چیز دیگری و در حضور او متمرکز باش و فهم خودت را احضار کن تا سخنان و مطالب علمی او را به‌شایستگی برداشت کنی و دل خودت را هم برای او پاکیزه کن.

«و تَجلّی لَه اثرک بِالتَرک» در این میانه چیز‌هایی هستند که بین تو و استاد تو فاصله می‌اندازند. آنجا‌هایی که انسان دنبال بازی‌گوشی‌های دنیایی و لذت‌ها است، ظاهراً نصیبش کم است. لذا امام (علیه السلام) فرمود وقتی نزد استاد حاضر می‌شوی، از این جهت هم خودت را کاملاً آماده کن.

در آخر نیز فرمود: «إنّک فیما القی إلیک رسوله» از این پس تو نماینده‌ او برای انتقال دانش به دیگران هستی و در نتیجه، باید بتوانی به‌شایستگی از سوی او در ارائه مطالب علمی نمایندگی کنی؛ «وَ لا حَول وَ لا قُوّه الّا بِالله».

آنچه تقدیم کردم، یک ترجمه‌ سریع از رساله‌ حقوق امام سجاد (علیه السلام) بود ذیل عنوان « و اما حق سائسک بالعلم» که محل بحث ما است.

در فهرست حقوق دیگران که جنبه‌ حق الناسی پیدا می‌کند، بعد از حق رهبر و پیشوا و حاکم و والی، نوبت به حق استاد و معلم می‌رسد. این چینش و ترتیب، حکایت از اوج شأن و جایگاه معلم دارد و این پیام را برای ما دارد که هر کدام از این امور، چه نقشی در زندگی و سعادت این‌جهانی و آن‌جهانی ما دارد.

والی و حاکم در طراحی‌های کلان زندگی انسان نقش فوق‌العاده‌ای دارد و بلافاصله پس از آن، مسئله‌ علم و رابطه‌ علمی و حق معلم و استاد قرار دارد.

 

ویژگی انسان و جامعه بالنده

این بحث، از بحث‌های بسیار شیرین و جذاب رساله‌ حقوق است که همه‌ ما با آن سر و کار داشته‌ایم، داریم و خواهیم داشت. یک جامعه‌ پیشرو و یک انسان بالنده، جامعه و انسانی است که همیشه کار علمی دارد و همواره خود را نیازمند کار علمی و محتاج شرفیابی به محضر استاد می‌داند. اگر جامعه‌ای چنین اوصافی داشته باشد و چنانچه آحاد جامعه چنین ویژگی داشته باشند، دائماً در حال رشد و ترقی خواهد بود؛ لذا چه در گذشته، چه اکنون و چه در آینده، همه‌ در ارتباط با این بحث ما، یعنی حق معلم قرار می‌گیرند.

 

جایگاه رفیع علم، معلم و متعلم در اسلام

هر جا که سخن از حق معلم به میان می‌آید، در واقع سخن از حق علم و دانایی، جایگاه و ‌شأن دانش و آگاهی و معرفت است. این اصل مسئله است.

اینجا یک نکته‌ شیرینی وجود دارد. این نکته عبارت است از اینکه حقیقتاً از عمق جان احساس افتخار می‌کنیم که مسلمان و پیروی مکتبی هستیم که سخن اولش علم است، سخن وسطش علم است و سخن پایانش هم علم است. شما از هر جهت که وارد مکتب اسلام ناب می‌شوید، مسئله‌ علم و آگاهی، اولین مسئله است و این خیلی افتخار است که ما به چنین مکتبی تعلق داریم. یعنی مکتبی که پیامبرش، معلم همه‌ معلمان بشر محسوب می‌شود و خدای متعال به او خطاب می‌کند: « وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا؛[1] و بگو: پروردگارا، بر دانشم بيفزاى». تو نیز به دنبال ازدیاد دانش باش.

کافی است در موضوع بحث ما، مراجعه‌ سریعی به قرآن کریم داشته باشید. دیگر مراجعه به سنت و کلام و روش اولیای خدا بماند. فقط و فقط اگر کسی به کلام خدا مراجعه کند، از همان ابتدا، جایگاه و شأن علم و دانش و عظمت استادان برایش آشکار می‌شود.

پیامبر عزیز ما (صلواه الله و سلامه علیه) که به وجود مقدس و لطف و کرمش به همه‌ی امت‌ها می‌بالیم، کارویژه‌اش از سوی خدای متعال عبارت است از تزکیه و تعلیم و مخصوصاً بازگشایی ابوابی از دانش که دسترسی ما به آن دانش‌ها جز از طریق واسطه‌ اعظم امکان‌پذیر نیست.

پس نکته‌ اول اینکه ارتباط ما با مکتبی است که آغاز تا انجامش همه علم است و کتاب و معجزه‌اش از جنس علم و قلم و کتاب و معرفت است.

حق معلم به شکل طبیعی همه‌ی ما را به یاد معلم‌هایمان می‌اندازد؛ چه حق آنها را ادا کرده باشیم و چه نکرده باشیم؛ لذا فرصتی است برای اندیشیدن به آنها و ذکر خیر آنها.

 

جایگاه معلم در قرآن

۱. علم، هدف آفرینش است

آیه‌ دوازدهم سوره‌ مبارکه‌ طلاق که آیه‌ آخر آن سوره‌ نورانی محسوب می‌شود، خیلی روشن و شفاف به همه اعلام می‌کند که گویا آفرینش آسمان‌ها و زمین مقدّمه‌ای بوده برای اینکه انسان به علم برسد: « اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الأرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا؛ خدا همان كسى است كه هفت آسمان و همانند آنها هفت زمين آفريد. فرمان [خدا] در ميان آنها فرود مى‏آيد، تا بدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست، و به راستى دانش وى هر چيزى را در بر گرفته است». این آیه خیلی تکان‌دهنده است. می‌فرماید خدایی که هفت آسمان را آفرید و از سیارات و زمین هم هفت‌گونه مثل آنها را خلق کرد ـ البته هفت از کلمه‌ی «مثلهن» برداشت می‌شود ـ و فرمان خود را در مجموعه‌ عظیم آسمان‌ها جاری کرد، همه‌ اینها برای این بود که «لِتَعْلَمُوا»، یعنی این آفرینش و سامان دادن و تدبیر کردن کرات و آسمان‌ها و زمین و...، کنار هم چیده شده و به نظم آمده و تدبیر شده تا شما بدانید؛ یعنی برای بار یافتن انسان‌ها به مقام شامخ دانش است. تا قدرت خداوند و قدرت مطلق حضرت حق را دریابید و بدانید خداوند به همه‌چیز احاطه‌ علمی دارد. یعنی هم به قدرت و هم به علم خدا راه پیدا کنید.

مرحوم شهید ثانی در کتاب شریف منیه المرید، همین آیه را ذکر می‌کنند و می‌فرمایند همین یک آیه کافی است برای اینکه بخواهیم منزلت علم و جایگاه دانش را از منظر خدای متعال بدانیم. خدا همه‌چیز را خلق کرده تا ما به دانش برسیم. البته در این آیه تجلیل ویژه‌ای از انسان هم شده که نشان می‌دهد جایگاه ویژه‌ای نزد خدای متعال دارد.

 

۲. تجلی کرامت خداوند در دانش آموختن به انسان

مثال دوم از قرآن کریم، سوره‌ مبارکه‌ علق است که اولین سوره‌ای است که بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

اولین خطاب این است که به نام پروردگارت بخوان که خلق کرد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ؛ بخوان به نام پروردگارت كه آفريد». بعد هم سخن از آفرینش انسان به میان می‌آید و ما را به وضعیت آغاز خلقت برمی‌گرداند، در نقطه‌های شروع شکل‌گیری واحد انسانی در رحم مادر و وضعیت جنینی: «خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ» انسان از خون بسته ساخت. «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ» بخوان و پروردگار تو در کرامت بی‌نهایت و نامحدود است.

این نامحدود جلوه‌اش کجا است؟ «الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ همان كس كه به وسيله قلم آموخت». می‌خواهی کرامت بی‌نهایت پروردگارت را مشاهده کنی؟ هم در خلق تو کریمانه عمل کرده و هم در سیْر بزرگ شدن تو و به منزلت رسیدن و به کرامت رسیدن تو. خدایی که با قلم انسان را دانش داد. « عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ؛ آنچه را كه انسان نمى‏دانست [به او] آموخت». خودش اولین معلم شد. کرامتش هم در آفرینش شما است، اما جلوه‌ اکرمیت شما در دانش آموختن به شما است. خودش شد معلم شما که با قلم، امکان آموزش را برای شما فراهم کرد و آنچه را نمی دانستید به شما تعلیم داد.

اینجا بزرگان ما می‌فرمایند که بین حضیض تا اوج انسان در این آیه آمده است. «خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ» حضیض است و اوجش وقتی است که انسان بالیده و رشد کرده و دانش‌آموخته و مخصوصاً از مکتب وحی فیض برده و بهره‌مند شده است.

 

3. خداوند رتبه عالمان را افزایش می‌دهد

اگر بخواهیم نمونه دیگری از قرآن بیان کنیم، سوره‌ مبارکه‌ مجادله، آیه‌ یازدهم است که خیلی صریح خدای متعال می‌فرماید: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ؛ خدا [رتبه] كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند». خداوند به اهل ایمان و کسانی که بهره‌ علمی دارند، درجات می‌دهد. آن چیزی که انسان را در منازل کمال بالا می‌برد، علم و ایمان است.

 

4. خشوع در برابر پروردگار، نتیجه علم الهی

خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم تأکید دارد که برای راه یافتن به مقام علم حقیقی که خداشناسی و توحید است، مسیر انسان از علم می‌گذرد و آن چیزی که انسان را خاضع و خاشع می‌کند و بنده‌ حقیقی می‌سازد، علم است؛ لذا فرمود: « إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛[2] از بندگان خدا فقط دانايانند كه از او مى‏ترسند». کسانی که می‌خواهند حقیقت بندگی را بچشند و به خشوع مطلق دست پیدا کنند، هیچ راهی غیر از مسیر علم و آگاهی ندارد. باید عالم شد تا به فروتنی مطلق و محض و خاکساری تمام در پیشگاه خدای متعال دست یافت.

معلم کسی است که وساطت می‌کند تا علم به قلب و فهم ما برسد و در دسترس ما قرار گیرد.

 

5. خداوند خود نیز معلم است

در قرآن کریم، اولین معلم، خود خدای متعال است: «عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ؛[3] آنچه را كه انسان نمى‏دانست [به او] آموخت».

امام راحل عظیم‌الشأن وقتی می‌خواستند بگویند که معلمی چقدر مهم است، می‌فرمودند: «معلمی شغل انبیا است». قرآن کریم قبل از آن می‌گوید که معلمی شغل خود خدا است. کسی که واسطه علم قرار می‌گیرد، شأن بسیار عجیبی دارد؛ تا جایی که امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «مَن عَلَّمَنی حَرْفَاً فَقَدْ صَیَّرَنی عَبْدَاً»[4] شأن، شأن رفیعی است.

به هر حال سوره‌ الرحمن می‌گوید: «عَلَّمَ الْقُرْآنَ؛[5] قرآن را ياد داد». خدای مهربان مهرپرور و مهرگستر که ما می‌توانیم او را با رحمتش یاد کنیم، فرمود: «عَلَّمَهُ الْبَيَانَ؛[6] به او بيان آموخت». همه‌اش مسئله‌ علم است. بعد از خلقت انسان، به مسئله‌ تعلیم قرآن پرداخته و خدای متعال، آفرینش انسان را بین دو جلوه‌ دانش تعریف کرده است.

یک نکته خارج از بحث بگویم و آن اینکه این مسئله در سوره‌ الرحمن آمده که عروس قرآن است. متأسفانه ما عروس قرآن را به مراسم ختم می‌بریم و من توصیه‌ای هم برای این موضوع ندیده‌ام؛ لذا باید فکری برایش کرد. البته در مجلس ختم خوب است آیات قرآن تلاوت شود؛ اما الان تا می‌گوییم: «الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ؛[7] [خداى] رحمان، قرآن را ياد داد»، ذهن مخاطب به سمت مجلس ختم می‌رود. بگذریم...

خدای متعال خودش را در قرآن کریم معلم معرفی می‌کند. در سوره‌ مبارکه‌ بقره، آنجا که از خلقت انسان سخن به میان می‌آید، می‌فرماید: « وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا؛[8] و [خدا] همه [معانى‏] نام‌ها را به آدم آموخت»؛ یعنی خداوند خودش به آدم اسما را تعلیم داد و آدم اولین شاگرد شد و این جریان تعلیم در زندگی انسان جریان پیدا کرده است.

 

6. پیامبر اکرم (ص)، معلم کل بشریت

جالب است که خدای متعال خطاب به پیامبر اکرم (صلوات الله و سلامه علیه و علی آله)، این جلوه‌ تعلیمی خودش را به رخ می‌کشد و می‌فرماید: «وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا؛[9] و آنچه را نمى‏دانستى به تو آموخت، و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ بود». فضل خدای متعال درباره‌ی تو خیلی عظیم است چرا که آنچه را نمی دانستی به تو تعلیم داد.

حال کسی که برگزیده‌ خداوند از بین انسان‌ها شد، مورد تعلیم ویژه قرار می‌گیرد و خداوند روح و جان او را سرشار از نور علم و دانش می‌کند و این می‌شود معلم کل؛ یعنی پیامبر عزیز ما به واسطه‌ «وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ» به میدان بشر می‌آید و خدا می‌فرماید حالا به میدان برو و تو دست مهر و زبان لطف خدا در بین خلق می‌شوی تا مردم را از این فضیلت بزرگ، یعنی دانش بهره‌مند سازی.

در این آیه‌ سخن از این است که مقام شامخ پیامبر مقام معلمی است: «وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ؛ و خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرد»؛ یعنی هم نقش تزکیه و صفادهی و صفابخشی به جان و دل انسان‌ها و هم نقش تعلیم کتاب و حکمت و دانش الهی را دارند.

بنابراین اگر بخواهیم فضیلت معلم را در قرآن کریم به دست بیاوریم، یادمان باشد که اولین معلم خدا است و در پرتو علم الهی، انبیای الهی و البته در بین همه‌ی آنها، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) قرار دارد که سر رشته‌دار دانش در بین بشریت است.

امیدوارم چند جلسه‌ای که در باب حق معلم صحبت می‌کنیم، فرصتی باشد که همه‌ ما دوباره به حق معلمان خود فکر کنیم و معلم‌ها هم درباره حق شاگردان خود بیندیشند و ان‌شاءالله همه‌ ما در جستجوی دانش باشیم؛ چراکه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: یا عالم باش یا دانشجو یا مستمع سخن آگاهی‌بخش یا محبّ آنها باش.[10] به هر حال به نحوی با دانش مرتبط باش.

خدا را قسم می‌دهم به حق بزرگ معلم بشریت، به همه‌ ما روح دانشجویی و دانش‌آموزی کرامت کند و معلمان ما را در انجام رسالت معلمی‌شان موفق بدارد و درگذشتگان آنان را غریق دریای لطف و رحمتش کند.

 



[1]. طه: 114.

[2]. فاطر: 28.

[3]. علق: 5.

[4]. این جمله در منابع مشهور و اولیه روایی وجود ندارد، اما در پاره‌ای از کتاب‌هایی که جنبه روایتی ندارند، به مناسبت، گاه روایاتی در آنها مشاهده می‌شود که‌ عبارت «من علمنی حرفاً صیّرنی عبداً» به عنوان حدیث ذکر شده و در برخی از کتاب‌های دیگری از این دست، جمله «مَن علّمنی حَرفاً کنتُ لَه عَبداً» به عنوان حدیثی بدون سند به امام علی(علیه السلام) نسبت داده شده است. «به هر حال، چه این جمله حدیث باشد و چه نباشد؛ کلام حکیمانه‌ای است که در بزرگداشت مقام معلم، بسیار ارزنده می‌باشد». سید محمدحسین طباطبایى‏، تعالیم اسلام‏، ص210.

[5]. الرحمن: 2.

[6]. همان: 4.

[7]. همان: 1 ـ 2.

[8]. بقره: 31.

[9]. نساء: 113.

[10]. «كُنْ عَالِمًا أَوْ مُتَعَلِّمًا أَوْ مُحِبًّا أَوْ مُتَّبَعًا وَلا تَكُنِ الْخَامِسَ فَتَهْلِكَ؛ يا دانشمند باش يا دانشجو يا دوست‌دار [دانشمندان] یا پیرو [ایشان] باش و پنجمی نباش که هلاک مي‌شوي».  



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *