حسینیهای برای ارشاد
حسینیه ارشاد به عنوان مشعل فروزان دوران معاصر ما، نه فقط در تهران، بلکه در ایران و حتی در سطح جهانی نقشآفرینی کرده و شناخته شده است. در یک زمان مناسب و به وقت، افرادی همت کردند و حسینیهی ارشاد را پایهگذاری کردند که بعدها منشأ برکاتی برای نسل اول و دوم انقلاب شد. حسینیهی ارشاد یک نام الهامبخش و درخشنده است. اسمش که میآید، انسان حس بسیار خوبی پیدا میکند؛ چراکه از اینجا بود که نگاههای تازه و مؤثر بر اساس قرآن و عترت و مبتنی بر مکتب عاشورا و سیدالشهدا (علیه السلام) مطرح شد و به دنبال آن، حرکت بزرگ علمی و فکریای صورت گرفت که زمینهی روشنفکری اسلامی و دینی و منشأ آثار فراوانی شد. هنوز میشود صدای آقای مطهری را اینجا شنید؛ صدای شهید مفتح را شنید؛ صدای مرحوم شریعتی را شنید؛ با آن کلمات طوفانی و حرکتآفرینی که هنوز هم انسان آنها را میشنود، به شوق میآید.
اینجا یک کانون انقلابی و یکی از مراکز اصلی شکلگیری نهضت انقلاب، به رهبری امام عظیم الشأن بوده است؛ پس باید آن را قدر دانست. ما در همین شب عزیز به ارواح همهی کسانی که در بنای این کار بزرگ نقشآفرینی کردهاند، درود میفرستیم، چه آنان که بانی بودند و چه آنانی که افاضه داشتند و چه آنان که اقامهی جماعت داشتند. و دعا میکنیم که به زودی و به فضل الهی، شاهد درخشش دوبارهی این مجموعه در سپهر انقلاب اسلامی باشیم.
آن روزها این پیشگامان شاید خودشان هم فکر نمیکردند که نام سیدالشهدا (علیه السلام) چه خواهد کرد. بعدها آن حرکت منجر به انقلاب اسلامی شد که کاملاً مبتنی بر دستگاه فکری و سیرهی سیدالشهدا (علیه السلام) بود. حرکت اسلامی مردم ایران، منبعث از محرّم و صفر و نهضت حسینی بود و امروز آثارش را در سرتاسر نقاط عالم مشاهده میکنید. این شبها مجالس حسینی در غرب و شرق عالم بر پا است و جالب است که به هر کدام آنها که بروید، رشحهای از انقلاب اسلامی در آن میبینید.
در دنیای امروز پژواکی از کلمات امام حسین (علیه السلام) به گوش انسانهای آزادهی جهان میرسد. مکتب حسینی موفق شد نظامی را به نام سیدالشهدا (علیه السلام) در ایران بنیانگذاری کند و معارف حسینی را به سراسر عالم صادر کند؛ لذا باید قدر آن را بدانیم.
آنها در روزهای غربت و در شرایط سخت که گفتن این حرفها تاوان و زندان داشت، حرف خود را زدند و آن بیانات منجر به تعطیلی این حسینیه توسط ساواک شد. امروز آثار آن همتها که بر گرد خورشید فروزان سیدالشهدا (علیه السلام) و با پرچمداری امام راحل عظیم الشأن شکل گرفت، در تمام نقاط عالم مشهود است.
به لطف خدای متعال و به فضل الهی، ستمگران و ظالمان عالم، آب خوش از گلویشان پایین نمیرود و این دورانی است که حسین (علیه السلام) برای آزادی انسانها به میدان آمده و نقشآفرینی روح مطهر او را مشاهده میکنید. واقعاً عرصه بر ستمگرانی که هر طور دلشان میخواست رفتار میکردند، تنگ شده است. الان در فضای جهانی عرصه بر آنان گشوده نیست و میدان برایشان فراهم نیست. البته باب ظلم و ستم هست، اما کارهایشان برایشان هزینه دارد. روزی رژیم صهیونیستی خبیث در عرض شش روز توانست لشکرهای کشورهای اسلامی را زمینگیر کند، و امروز به فضل الهی ظرف هشت روز، حزب الله با شعار «لبیک یا حسین»، قویترین و مقتدرترین دستگاه نظامی منطقه را زمینگیر میکنند.
پرچمی به نام نامی حسین (علیه السلام) برافراشته شد که دلدادگان آن امام بر اساس روش و سیره و نگاه علوی، اسلام ناب را فهمیدند و دریافت کردند، و موفق شدند برای اولین بار نظامی را به نام نامی امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و سیدالشهدا (علیهم السلام) بنیانگذاری کنند. مردم حاضر شدند برای برپایی این پرچم خون بدهند، جوان بدهند و از نفس و نفیسشان بگذرند و حالا نسل ما برکات و آثارش را میبیند. الحمدلله این کشور زیر پرچم سیدالشهدا (علیه السلام) وسط یک منطقهی پر آشوب، جزیرهی امن و منطقهی امیدی است که مستضعفان جهان آن را تکیهگاه خود میدانند، و مستکبرین عالم از آن میهراسند.
همانطور که رهبر خردمند و فرزانه و عزیز ما توضیح دادند، آینده بسیار روشن است؛ اما کار، بسیار زیاد است. این معجزهی حسین (علیه السلام) است که یک نظام توانسته است به نام نامی آن حضرت در این روزگار پرفریب، بیش از سه دهه به صراط مستقیم و خط خودش ادامه دهد. باید گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ (عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ)». باید قدر یکدیگر را بدانیم، قدر رهبر عزیزمان را بدانیم، قدر سرمایههای ایران عزیزمان را بدانیم، با هم متحد شویم و هر کس هر کاری میتواند، برای ایران عزیز بکند که الان نقطهی امید مستضعفان در سراسر عالم است. انشاءالله با همت همهی ما، این نظام بتواند نقشآفرینی بیشتری بإذن الله تبارک و تعالی داشته باشد.
همهی ما آرزو داریم که اینجا با آن سابقهی درخشان، و با همت رادمردان و فرهیختگان و فرزانگان، دوباره مشعل هدایتی شود پیش روی نسل جوان عزیز امروز ما و منشأ برکات باشد؛ انشاءالله.
سورهی سیدالشهدا (علیه السلام)
در کلمات اولیای خدا سورهی مبارکهی فجر با عنوان سورهی امام حسین (علیه السلام) شناخته شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «إقرَءوا سورَه الفَجرِ فی فرائِضَکُم و نَوافِلِکُم فَإنَّها سورَهُ الحُسین بن علی (علیه السلام) وارغَبوا فیها رَحِمَکم الله تعالی... مَن أدمَنَ قراءَهَ والفَجر کانَ مع الحسین بن علی (علیهما السلام) فی درجَتِه فی الجَنَّهِ؛[1] سورهی فجر را در نمازهای واجب و مستحبّ خود بخوانید که آن، سورهی حسین بن علی (علیهما السلام) است، و به آن تمایل ورزید، تا خدا شما را مورد رحمت خود قرار دهد... هر که پیوسته به خواندن سورهی فجر بپردازد، با حسین بن علی (علیهما السلام) در بهشت، همدرجهی او خواهد بود». بر اساس این روایت، کسی که با این سورهی نورانی انس بگیرد، به او بشارت داده شده که در قیامت حشرش با امام حسین (علیه السلام) خواهد بود.
نکته مهم اینکه اینجا فقط صحبت از قرائت این سوره نیست. حشر با امام حسین (علیه السلام) در قیامت که مقصد همهی سالکان و عارفان و مجاهدان است، به این سادگی میسر نیست. اگر کسی صرفاً این سوره را قرائت کند چنین رتبهای به او داده میشود؟ مناسبت حکم و پاداش و موضوع، مطلب مهمی است. معنای روایت این است که اگر کسی با این سوره انس بگیرد و به حقیقتش دست یابد و به مضامین عالی آن ایمان بیاورد و به مقاصدش التزام پیدا کند و خودش را بر آن اساس بسازد، شخصیت حسینی پیدا میکند؛ چراکه این سوره، سورهی حسین (علیه السلام) است.
آنچه با امام حسین (علیه السلام) در دستگاه الهی مرتبط میشود، معمولاً از سرعت و رونق ورای تصوری برخوردار است. اما اینجا خیلی صریح به این مطلب اشاره شده و چنین بشارتی دادهاند: «مَن أدمَنَ قراءَهَ والفَجر کانَ مع الحسین بن علی (علیهما السلام) فی درجَتِه فی الجَنَّهِ».
سیری کوتاه در سوره فجر
سورهی حسین (علیه السلام) با سوگندهایی آغاز میشود و در ادامه، سنت الهی دربارهی تاریخ و جهان را معرفی میکند؛ خصوصاً در ارتباط با مستکبرین و راه رسیدن به مقامات علی انسانی.
کلمهی «فجر» اولین سوگندی است که در این سوره آمده است: «وَ الْفَجْرِ وَ لَيَالٍ عَشرٍ وَ الشفْع وَ الْوَتْرِ وَ الَّيْلِ إِذَا يَسرِ هَلْ فى ذَلِك قَسمٌ لِّذِى حِجْرٍ؛ سوگند به سپيدهدم و به شبهاى دهگانه و به جفت و تاق و به شب وقتى سپرى شود. آيا در اين براى خردمند [نياز به] سوگندى [ديگر] است». این بخش نخست سورهی مبارکه فجر است که شامل پنج آیه ابتدائی آن میشود.
جالب است که اولین قسم، سوگند به فجر و سپیده و روشنایی و آغاز روشنایی است که پس از شبی تاریک میرسد؛ شبی که به نظر میرسد پایانی نداشته باشد. با رشحات اول صبح، شب شکافته میشود و این فجر، خودش یک سرآغاز است. پس سوگند به فجر، سوگند به امید، روشنایی، آینده، امید پس از ناامیدی و آسانی پس از سختی است.
«وَ لَيَالٍ عَشرٍ» و شبهای دهگانه؛ شبهایی که در آن سرنوشت انسانها نوشته میشود؛ شبهایی که در آن برنامهریزی میشود؛ شبهایی که در آن عبادت و آیندهنگاری میشود.
ذیل این آیه اولیای خدا بیاناتی گفتهاند؛ از جمله فرمودهاند این شبهای خاص و فوقالعاده، شبهای دههی ذی حجه است که رتبهای خاص و در تأثیرگذاری جایگاه ویژهای دارد. از جمله گفتهاند شبهای دههی محرّم است. دههی ذی حجه تا عید قربان در سیر و سلوک مؤمنان جایگاه ویژهای دارد و دههی محرّم هم در سرنوشت جوامع. جمعبندی کرده و فرمودهاند هر دهگانهای را که مبدأ اتفاقات بزرگ در زندگی انسانها باشد، میتوان ذیل همین آیه قرار دارد. ابعادش بسته نشده است که بگوییم صرفاً مثلاً دههی ذی حجه است.
جالب است که سالها بعد شاهد یک دههی تأثیرگذار در حیات بشری هستیم که مناسبات را تغییر داده، که از دوازدهم تا بیست و دوم بهمن است که بهخوبی، دههی فجر نامگذاری شد.
به هر حال سوگند به سپیده و شبهایی که سپیدهآفرین است؛ شبهایی که در آن غصهها هست، عبادتها هست، برنامهریزی هست، سازماندهی هست، ابتکار هست و منجر میشود به یک فجر ماندگار. سپیده از پی آن دهگانهی حسینی سر زده است و هر روز روشنتر میشود و امید را در دلها افزون میکند. لذا در زیارت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در نیمه شعبان، خطاب به حضرت میگویید: «اَشهَدُ اَنَّکَ قُتِلتَ وَ لَم تَمُت بَل بِرَجاءِ حَیاتِکَ حَِییت قُلُوبُ شِیعَتِکَ» اگر امیدی به زنده بودن هست، به خاطر دستگیری، الهامبخشی و یاری تو است.
بار بگشایید اینجا کربلا است
مثل چنین شبی یا روز دوم محرّم بر اساس برخی گزارشها، کاروانی که حج را نیمهتمام گذاشت، به کربلا رسید، و کربلا را به نقطهی اصلی آزادی جهان و نقطهی اصلی امیدها بدل ساخت. این قافله مثل فردایی به کربلا رسید؛ جایی که اسمش در بین اولیای خدا شناخته شده بود و یک نقطهی برگزیده و سرزمین انتخابشده بود. لذا امام حسین (علیه السلام) وقتی وارد این سرزمین شدند، احساس عجیبی برایشان پیدا شد. به زینب (سلام الله علیها) هم چنین احساسی دست داد. لذا حضرت با اینکه میدانستند که به مقصد رسیدهاند، اما به خاطر اینکه کاروان بدانند و هم بعدها گزارش شود، از کسی که راهنمای قافله بود، پرسیدند: نام این سرزمین چیست؟ گفتند نینوا، قاضریه و... نهایتاً گفتند: به اینجا کربلا هم میگویند. تا این اسم گفته شد، امام (علیه السلام) حال خاصی پیدا کردند و فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ؛[2] خدايا! من از اندوه و بلا به تو پناه مىبرم». سپس به عباس (علیه السلام) و علی اکبر (علیه السلام) خطاب کردند: اینجا جایی است که باید فرود بیاییم؛ اینجا جایی است که به ما وعده داده شده است؛ اینجا سرزمین موعود است. من اینجا احساس عادی ندارم. اینجا محل نزول همهی مصیبتها و بلاها است. اینجا سرزمین برگزیدهای است. بعد امام حسین (علیه السلام) خاطرهی صفین را گفتند که وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به اینجا رسیدند، مشتی از خاکش را برداشتند، استشمام کردند و فرمودند: «اینجا محل عشقبازی عشّاق خدا است».[3] امیرالمؤمنین (علیه السلام) بشارت چنین زمانی را داده بودند.
السّلام ای سرزمین کربلا...
[1]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج44، ص218.
[2]. سید بن طاووس، لهوف، ص133 ـ 134.
[3]. راوی میگوید با علی (علیه السلام) بر کناره فرات بیرون آمدیم که از راه کناره گرفت و ایستاد؛ ما هم گرد او ایستادیم. با دستش اشاره کرد و فرمود: «اینجا جایگاه اسباب سفر و خوابگاه مرکبهایشان و محل ریختن خونشان است. پدرم فدای آنکه در زمین و آسمان یاوری جز خدا ندارد». راوی میگوید: هنگامی که امام حسین (علیه السلام) کشته شد، بیرون آمدم تا به مکانی که او را در آنجا کشته بودند رسیدم. درست همانگونه بود که امام علی (علیه السلام) گفته بود و حرفش کوچکترین خطایی نداشت. همان، ص80 ـ 81.